اسرائیل دولتی برای یهودیان جهان

رهبران صهیونیست برای تحکیم پایه های جامعه یهود در فلسطین، اقدام به شکستن حصارهای آهنی جامعه و انتقال محلات کوچک یهودی نشین اروپا به مناطق وسیع فلسطین کردند.
شنبه، 1 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسرائیل دولتی برای یهودیان جهان
 اسرائیل دولتی برای یهودیان جهان






 

ده فرمان جنبش صهیونیسم (قسمت نهم)

رهبران صهیونیست برای تحکیم پایه های جامعه یهود در فلسطین، اقدام به شکستن حصارهای آهنی جامعه و انتقال محلات کوچک یهودی نشین اروپا به مناطق وسیع فلسطین کردند.
این امر، اسرائیل را در پناه حمایتهای بی شائبه استعمارگران خارجی قرار داد و صد البته آن را به پایگاهی برای طمع ورزی ها و نقشه های ابر قدرتها بدل ساخت. همچنین صهیونیست ها برای خارج کردن اسرائیل از انزوای ناشی از حضور در میان کشورهای عربی، دست به ایجاد کانالهای ارتباطی با کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده ی آمریکا زدند. همزمان آمریکائیها نیز به منظور تأمین مایحتاج نظامی و اقتصادی اسرائیل در زمان جنگهای دهه ی 60 و 70 با اعراب، خطوط هوایی را میان پایگاههایشان در اروپا و این رژیم برقرار کردند.
در این میان روابط اسرائیل با جهان غرب که قدمت آن به قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 می رسد، را می توان عاملی مهم در جهت شکستن تحریم اقتصادی - سیاسی اعراب بر ضد اسرائیل و خارج کردن آن از انزوایی که مدتها با آن دست به گریبان بود، بشمار آورد.
شکی نیست که حمایتهای بی دریغ مالی، نظامی، بین المللی، سیاسی و تبلیغاتی غرب از این رژیم غاصب از زمان تشکیلش در ماه می 1948 بود که به او امکان داد تا علیرغم تمام مخالفتهای منطقه ای و عربی، به منصه ی ظهور برسد، استمرار یابد و توسعه پیدا کند.
سخن درباره ی حمایتهای استعمار و امپریالیسم از صهیونیسم و صهیونیست ها به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم، مثنوی هفتاد من کاغذ است که در این مجال نمی گنجد. بنابراین ما فقط به ذکر این نکته بسنده می کنیم که رژیم صهیونیستی از خارج مورد حمایت شدید طرفهای بین المللی قرار دارد و خیالش از بابت آنان راحت است. ولی از درون با مشکلاتی بسیار بغرنج در زمینه برقراری وحدت میان اقشار مختلف مردم مواجه است.
صهیونیست ها هرگز موفق به تشکیل یک جامعه یهودی همگون و خالص نژادی در فلسطین اشغالی نشدند. البته آنان طرح اشغال گام به گام اسرائیل را با شعار امت برگزیده یهود و حق این امت برای بازگشت به فلسطین آغاز کردند، سپس جای پایی برای خود یافتند و مدتی بعد دولتی مستقل در خاک فلسطین و مقداری از اراضی کشورهای اطراف بنا نهادند. از آن پس برای ایجاد جامعه ای عاری از هرگونه نژاد غیر یهودی به تکاپو افتادند و برای تحقق این هدف، ضمن سرکوب وحشیانه مردم فلسطین، اکثریت آنان را از سرزمین آباء و اجدادی شان اخراج کردند که تاریخچه ی اخراج ملت فلسطین در سالهای 1948 و 1967 خود گواهی بر این مدعاست.
قوم باصطلاح پاک نژاد یهود، در دهها کشور جهان به مدت چند قرن، پراکنده بود. بنابراین هیچ سند و مدرک مستدل تاریخی در مورد نژاد واحد یهود وجود ندارد و شایعات موجود درباره ی نژاد پاک و خالص یهود، یاوه سرایی های صهیونیست هاست که به وسیله آن تلاش کردند فلسطین را به عنوان سرزمین اختصاصی قوم یهود به دیگران معرفی کنند.
اگر نازیها جنایتی را علیه یهودیان مرتکب شدند تنها با شعار نژاد خالص آریا برای ملل ژرمن بود. اما صهیونیست ها با شمشیر نژاد پرستی خود همه را از دم تیغ گذراندند. گویی ملل جهان چیزی از تاریخ نمی دانند. البته روحیه نژاد پرستی چیز تازه ای نیست و ما همواره شاهد آن بوده و هستیم. روزی در یوگوسلاوی، روز دیگر در رواندا و بوروندی و روز بعد در زئیر و کنگو، و در تمام حالات پاکسازی نژادی و کشتارهای جمعی بخشی لاینفک از این روند نامبارک بشمار می رود.
به همین خاطر وقتی صهیونیست ها در پاکسازی کامل فلسطین از اعراب ناکام ماندند، بطور موقت به شعار خون و تمدن خالص پناه بردند تا زمینه برای اخراج و پاکسازی کامل فراهم شود. آنان برای این کار با برخی رهبران سازشکار فلسطینی در مورد ایجاد مناطق عرب نشین در خاک اسرائیل به عنوان بخشی جداناپذیر از این خاک به توافق رسیدند و مقرر شد حدود یک چهارم فلسطینیان در مناطقی با عنوان تشکیلات خود گردان فلسطین اما تحت نظارت اسرائیل اسکان یابند. مناطقی که نیروهای صهیونیست تمام راهها و مبادی ورود و خروج آن را در کنترل خود دارند.
بله، این است استقلال خیالی مردم فلسطین که پیمان اسلو و سایر پیمانهای باصطلاح صلح طلبانه آن را به ارمغان آورد و در واقع اکثر اراضی فلسطین را از وجود اعراب پاکسازی کرد.
البته اسرائیلیها با وجود دو میلیون عرب ساکن در اراضی اشغالی 1948 و 1967، موفق به ایجاد یک جامعه کاملاً خالص یهودی نشدند. ولی سرزمین فلسطین را تحت سیطره خود در آورده و مجوز مالکیت آن را از ابر قدرتها، کشورهای عربی و مهمتر از همه سازمان آزادی بخش فلسطین یعنی نماینده ی قانونی ملت فلسطین دریافت کردند. به این ترتیب فلسطین بدون نظر خواهی، از دیگران نام اسرائیل بر خود گرفت و اعراب ساکن فرصتی یافتند تا در زمان مناسب توسط صهیونیست ها اخراج شوند!
پس از پیمان اسلو، یهودیان فلسطین یا به عبارت بهتر جامعه اسرائیل تبدیل به ملجاء و مسئول سرنوشت یهودیان سراسر جهان از هر نژاد و ملیت شد و اسرائیل طی صد سال به دولتی برای یهودیان جهان بدل گشت.
چنین حالتی در هیچ جای دنیا حتی در یوگوسلاوی سابق، آفریقای مرکزی و حتی آفریقای جنوبی که تبعیض نژادی یا آپارتاید بر تمام ارکان آن سایه افکنده بود، سابقه نداشت اما اسرائیل توانست خود را به عنوان تنها نماینده ی قانونی و شرعی یهودیان به دنیا تحمیل کند. با این حال پس از مدتی روابط دولت اسرائیل با سازمان جهانی صهیونیسم و نسل جدید یهودیان کشورهای غربی دچار تنش های اساسی شد. از جمله علل و عواملی که منجر به تنش در این روند گردید می توان به خشونت بی حد و حصر رهبران اسرائیل بر ضد یهودیان خارج از کشور و ناخشنودی ثروتمندان صهیونیست از سرمایه گذاری بدون بازده در اسرائیل و صرف هزینه ای گزاف برای حفظ و نگهداری از این رژیم طی نیم قرن اخیر، اشاره کرد. زیرا یهودیان جهان به ویژه سرمایه داران یهودی آمریکا مسئولیت تأمین کسر بودجه ی سالانه اسرائیل را که بیشتر ناشی از هزینه های سرسام آور نظامی است، بر عهده داشته و دارند.
بحران میان سازمان جهانی یهود و دولت اسرائیل از زمان ناحوم گولدمان رئیس سازمان و دوست و حامی چندین دهه ای اسرائیل آغاز شد و پس از مدتی آنقدر گسترش یافت که سران تل آویو را مجبور به تلاش برای کاهش دامنه آن کرد. آنان به این منظور ضمن کاهش اتکای خود به منابع مالی یهودیان خارج از کشور و تکیه هرچه بیشتر به سرمایه گذاران عرب، به یهودیان خارج اطمینان دادند که دولت اسرائیل دیگر کسر بودجه ندارد و حتی تبدیل به محور اصلی سیاسی و اقتصادی منطقه خاورمیانه شده است. بگونه ای که همکاری آنان با اسرائیل نه تنها بار مالی برایشان نخواهد داشت بلکه برایشان سودده خواهد بود.
از این به بعد روابط یهودیان با یکدیگر البته به شکل هرتزلی آن جایگاه خود را در عرصه روابط بین الملل باز یافت و اسرائیل تبدیل به قلب تپنده و مغز متفکر تمام یهودیان جهان شد. یهودیان نیز در مقابل، قول دادند که به اهداف و خواسته های رهبران اسرائیل جامه عمل بپوشانند و با طیب خاطر در جنگ، سرباز و در بحران، رسانه تبلیغاتی و در عقد قرارداد، شاهد و در امر صادرات، بازاریاب و در اطلاع رسانی، جاسوس و به هنگام بروز اشتباه، وکیلی برای اسرائیل باشند و هرگز آن را تنها نگذارند. (دقت کنید که سران اسرائیل هرگز نگفتند دستورات بلکه می گفتند خواسته ها، تا هیچ بهانه ای درمورد تسلط آنان بر یهودیان جهان به دست کسی ندهند.)
آری، اسرائیل خود می داند که چگونه با ادعای صلح بجنگد و چگونه با تهدید به جنگ، صلح را برقرار کند و در هر دو حالت از پشتیبانی یهودیان جهان نیز برخوردار باشد.
در این میان تحکیم روابط میان دولت اسرائیل و یهودیان خارج از کشور را شاید بتوان بهترین مجوز برای این ادعای صهیونیست ها که معتقدند: تنها راه حل مشکل یهودیان، نژادپرستی است، قلمداد کرد. زیرا صهیونیسم به عنوان یک جنبش تندرو و افراط گرای قومی، تمام تلاش خود را برای رهانیدن ملت یهود از باصطلاح ظلم و ستم بکار گرفته است.
اما باید توجه داشت ارتباط قومی تنها میان ملتی واحد و همگون که در یک سرزمین ریشه کرده باشند، برقرار می شود. در حالیکه وقتی سخن از ملت یهود به عنوان نژاد خالص و برگزیده به میان می آید، می بینیم هر بخش از این ملت در گوشه ای از جهان مسکن گزیده و دارای آداب، رسوم، فرهنگ، نژاد و ملیتی کاملاً متفاوت با سایر هم کیشان خود می باشد. به همین خاطر است که صهیونیسم همواره در نوعی مغلطه کاری ناهنجار تاریخی، منطقی و بشری دست و پا می زند.
ملت یهود چاره ای جز اسکان بلند ملت در یک سرزمین ندارد و برای آنکه تبدیل به نژادی خالص و برگزیده شود، باید درهای ارتباط را بر خود بسته و با هیچ غیر یهودی و غریبه ای اختلاط نکند. اما این امر امکان پذیر نمی باشد. چرا که نه هرتزل و نه جانشینان او در عصر حاضر با وجود این که صد سال از آغاز جنبش صهیونیسم می گذرد، هرگز موفق به چنین کاری نشدند. بنابراین صهیونیست ها راهی برای حل این مشکل ندارند جز اسکان یهودیان در این سرزمین غصب شده که آن را وطن آباء و اجدادی خود می پندارند. آری تنها راه ممکن ایجاد یک جامعه واحد به عنوان چهارچوب زندگی روزمره و برقراری رابطه دائمی با یهودیان خارج از کشور از هر نژاد و ملیت به عنوان اجزاء آینده ی این امت است که بدون مهاجرت، به اسرائیل خدمت می کنند. (لازم به ذکر است گروه اخیر دو سوم یهودیان جهان را شامل می شوند).
همانطور که می دانید مهاجر در عرف رایج به کسی اطلاق می گردد که تحت شرایطی خاص و غالباً به شکل موقت کشورش را ترک کند. ولی این امر در مورد یهودیان خارج از اسرائیل کاملاً برعکس است و سران کشور خود به این افراد لقب و عنوان صهیونیست عطا کرده و معتقدند که برای کسب این لقب هیچ نیازی به تولد یا زندگی در اسرائیل نیست.
در چنین شرایطی، درک قانون بازگشت که به هر فرد یهودی که از مادری یهودی زاده شده باشد، حق بازگشت به اسرائیل و تبدیل شدن به یک شهروند تمام عیار اسرائیلی را می دهد، کار دشواری بنظر نمی رسد. به همین خاطر راه مهاجرت به فلسطین اشغالی برای تمام یهودیان باز است و از نظر نژادپرستی و قوم گرایی یهودی، میان ساکنین اسرائیل و یهودیان خارج آن در صورت داشتن تعهد به اصول و آرمانهای رژیم صهیونیستی تفاوتی وجود ندارد و همه در این امر یکسان هستند. به عبارت بهتر از نظر رهبران اسرائیل، تمام یهودیان جهان اسرائیلی هستند!
هرتزل به یهودیان گفته بود: شما یک امت هستید و یهودیتتان نوعی قوم گرایی است و تبعیض نژادی که بر ضد شمال اعمال می شود در واقع مقابله با آن جریانی است که می خواهد شما را تبدیل به نژاد برتر کند.
امروز نیز اسرائیل به یهودیان خارج از خود می گوید: شما عضوی جدا ناشدنی و بلکه نماینده، همکار و همیار من هستید و با کار برای من تبدیل به صهیونیست هایی واقعی می شوید و خونی که در رگهای شما جریان دارد، خون نژادی برتر است حتی اگر فرهنگ، آداب، رسوم و ملیت شما غیر یهودی باشد. به همین دلیل یهودی چینی، مغربی، آرژانتینی و هلندی اگر در خدمت آرمانها و اصول صهیونیسم یعنی شهرک سازی، توسعه طلبی، تروریسم و سوء استفاده باشد، فرقی با یهودی اسرائیلی ندارد. در قاموس صهیونیسم، فلسطین نه فقط برای ساکنین آن، بلکه سرزمینی برای تمام یهودیان جهان است و هر یهودی که جسمش در خارج باشد، می تواند با کار و اظهار دوستی روحش را وارد فلسطین کند. بنابراین قوم گرایی و نژاد پرستی صهیونیستی را می توان مترادف با یهودیت دینی دانست. آری، بیش از یک قرن است که رهبران صهیونیسم، یهودیان جهان را مانند مهره های شطرنج به بازی گرفته و آنان را به هر شکل که می خواهند و حتی با غرق کردن در دریا یا سوزاندن در آتش، جابجا می کنند. و تنها بهانه شان هم این است که همانطور که خداوند از ابراهیم خواست فرزندانش اسماعیل را در مذبح ایمان به پروردگار یکتا قربانی کند. پس یهودیان نیز باید خود را فدای منافع و بقای امت یهود سازند. گویی پروردگار نژاد بنی اسرائیل فقط در روح صهیونیسم حلول کرده و به مانند چهل قرن قبل، امروز نیز باید پرستیده شود!!
منبع :صایغ، انیس، (1380)، ده فرمان جنبش صهیونیسم، ترجمه سعید طبیعت شناس، تهران: انتشارات المعی، چاپ سوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.