نجات پرندگان دریایی از انقراض

در دل شب در جزیره‌ای گرمسیری در اقیانوس آرام، غوغایی از یک گودال آتش فشانی قدیمی به گوش می‌رسد. پرندگان مهاجر که صدا آن‌ها را جلب کرده است به زودی سرمی‌رسند. این پرندگان که شبیه مرغ نوروزی هستند آسمان مه آلود استوا را
پنجشنبه، 6 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نجات پرندگان دریایی از انقراض
نجات پرندگان دریایی از انقراض

 

ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری




 
در دل شب در جزیره‌ای گرمسیری در اقیانوس آرام، غوغایی از یک گودال آتش فشانی قدیمی به گوش می‌رسد. پرندگان مهاجر که صدا آن‌ها را جلب کرده است به زودی سرمی‌رسند. این پرندگان که شبیه مرغ نوروزی هستند آسمان مه آلود استوا را در می‌نوردند، فرود می‌آیند و در عمق جنگل نمناک سرخس و درختچه‌های همیشه سبز پنهان می‌شوند. برنامه طبق نقشه‌ی دو پرنده شناس به نام‌های پودولسکی و کرس پیش می‌رود. پرندگان در زیر این خیمه‌ی سبز، در شیارهای بقایای آتشفشان، لانه‌های حاضر و آماده‌ای پیدا می‌کنند شبیه همان لانه‌هایی که این پرندگان برای خود حفر می‌کنند. برخی از آن‌ها هم‌چنان که در جستجوی شیارها به این سوی و آن سوی می‌روند درست از زیر بلندگویی عبور می‌کنند که صداهای ضبط شده‌ی دسته‌ای از پرندگان هم‌نوع را پخش می‌کند. سحرگاهان صدا قطع می‌شود و آخرین پرندگان به سوی دریا پرواز می‌کنند. اما آن‌ها باز خواهند گشت. هر تابستان، این دو پرنده شناس، شصت و دو شب در جزیره‌ی گالاپاگوس سانتاکروز، برای این پرندگان جشن عمومی به پا می‌کنند. این دو اگرچه در اصل، دانشمندند اما به معاملات املاک نیز می‌پردازند: معاملات املاک پرندگان! آن‌ها با استفاده از صداهای ضبط شده‌ی پرندگان، تله‌ها و شیارهای ساختگی، محل زندگی و صدای دسته‌های پرندگان دریایی را تقلید می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند با فرا خواندن این مشتری‌ها به محل، زندگی را به این جزیره که اکوسیستم آن مختل شده است بازگردانند. پودولسکی می‌گوید: با این کارها ما سعی می‌کنیم پرندگان ر ا برای جفت گیری به این‌جا بکشانیم. به گفته‌ی او، پرندگان دریایی نسبت به پرندگان خشکی بسیار دیر جفت گیری می‌کنند، پافین‌ها از چهار تا پنج سالگی، و آلباتروس‌ها حتی در ده سالگی. (پافین (Puffin)، مرغی دریایی از خانواده‌ی پنگوئن‌هاست، و آلباتروس (Albatross) نوعی مرغابی بزرگ دریایی است.) او می‌گوید: «ما این پرندگان را جستجوگر می‌نامیم زیرا زیاد پرسه می‌زنند و به جاهای گوناگون سفر می‌کنند و سرانجام یا نزدیک محل تولد خود مستقر می‌شوند و یا در جزیره‌ای در همان حوالی.» اما هر جزیره‌ای پاسخ‌گوی نیازهای آن‌ها نیست. جزیره‌ی مطلوب این پرندگان جایی است که از پیش دسته‌ای از هم‌گونه‌های خودشان در آن مستقر شده و رو به فزونی باشند. بنا به گفته‌ی کرس، وجود دسته‌ای از پرندگان هم‌گونه بخت بهتری برای یافتن جفت و شاید حتی اطلاعاتی برای یافتن غذا را تضمین می‌کند. بنا بر این برای یک مرغ دریایی بی تجربه بهتر است که دسته‌ای خوب انتخاب کند، یعنی دسته‌ای نه زیاد کم جمعیت و نه چندان پر جمعیت، و دسته‌ای که نغمه‌های اطمینان بخش سر دهد.
نجات پرندگان دریایی از انقراض

پودولسکی و کرس سعی دارند تا با تقلید صحنه و صدا، سرزمین رؤیایی این پرندگان را باز آفرینند. با آن که هنوز تک تک صداهایی که غوغای دسته پرندگان را تشکیل می‌دهند کشف نشده است، کرس می‌گوید: «ما فکر می‌کنیم پیامی که از طریق بلندگو برای پرندگان جوانی که در جستجوی جایی برای لانه گزینی هستند می‌فرستیم این است که آی، بیایید، این‌جا جای مناسبی است چون بسیاری از پرندگان دیگر نیز این جا هستند.» قرن‌ها بود که این پیام از اک‌راک، جزیره‌ای نزدیک در حاشیه‌ی امریکا، به گوش پرندگان می‌رسید. هر تابستان هزاران چلچله‌ی دریایی نرم و چالاک در پیِ ماهی، به همراه دیگر پرندگان دریایی در آن جا گرد می‌آمدند. اما اواخر دهه‌ی 1800 میلادی که کلاهِ پَر دار مدِ روز شد پرندگان دریاییِ این جزیره برای تزیین کلاه‌ها نابود شدند. اگرچه در سال 1916 میلادی قانون حفاظت از مناطق پرندگان مهاجر بالاخره با کشتار سالانه‌ی کلاه فروشی‌ها به مبارزه برخاست مرغ‌های نوروزی به زودی جزیره‌ی خالی را پُر کردند و چلچله‌های دریایی سرگردان را که در جستجوی زیست‌گاه امنی بودند به جای دیگری راندند. در سال 1978 میلادی، به دنبال یک رشته عملیاتِ راندن مرغ‌های نوروزیِ غاصب از جزیره‌ی اک‌راک، که از حمایت برخوردار بود، کرس فرصت را برای ترغیب چلچله‌های دریایی به بازگشت به آن‌جا غنیمت شمرد. در دو تابستان بعد، چلچله‌هایی که از فراز جزیره پرواز می‌کردند دسته‌ای از سی و سه چلچله‌ی چوبی می‌دیدند که بعضی ایستاده و برخی ظاهراً روی تخم‌ها خوابیده بودند، و از میان آن‌ها هیاهویی که صداهای ضبط شده بود به گوش می‌رسید. تقریباً هر روز چلچله‌ها بالای سر این دسته بال می‌زدند و میان آن فرود می‌آمدند. برخی از آن‌ها با نوک زدن حالتی تهدید آمیز به خود می‌گرفتند و برخی دیگر با حالتی دوستانه ماهی یا دانه تعارف می‌کردند. اگر مرغی نوروزی یا انسانی سر زده می‌رسید دسته‌ی این پرندگان کوچک از محل دور می‌شدند.
در مدت پنج سال، هزار جفت چلچله در این جزیره لانه کردند. اگر چه در سال 1984 نوعی وبای آسیایی تلفات زیادی به این جمعیت وارد کرد تعداد چلچله‌ها در تابستان سال 1991 به هزار و دویست و سی و دو جفت رسید. به دنبال این موفقیت، کرس و پودولسکی، تجربه‌ی صدا و صحنه را برای جذب دیگر پرندگان دریایی، از پافین‌های اقیانوس اطلس و مرغ باران خلیج مین گرفته تا آلباتروس‌های هاوایی که طول بال‌هایشان به دو و نیم متر می‌رسد تکرار کردند. آخرین پرنده‌ی مورد نظر آن‌ها در جزیره‌ی گالاپاگوس زندگی می‌کرد که در نه‌صد و هفتاد کیلومتری ساحل اکوادور قرار دارد . مرغ باران کفل سیاه پرنده‌ای دریایی است و نقب‌هایی که برای لانه‌اش حفر می‌کند به درازای دست انسان است. زمانی نقب‌های این پرندگان ارتفاعات آتش فشانی مرطوب جزیره را پُر نقش و نگار کرده بود. این پرندگان یک میلیون سال یا چه بسا بیش‌تر در این جا دور از چشم شکارگران پستاندار خود لانه کرده بودند. اما در هشتاد سال گذشته افرادی که به این جزیره مهاجرت کرده‌اند با خود خوک، اسب، گاو، بز، سگ، گربه، و موش آورده‌اند. تحمل همه‌ی این‌ها از لحاظ بوم شناختی برای مرغ‌های باران مشکل بود. گاوها و اسب‌ها نقب‌ها را لگدمال کردند. سگ‌ها، گربه‌ها و موش‌ها، پرندگان و تخم‌ها را خوردند، و خوک‌ها هر دو کار را کردند. کرس می‌گوید: «در فصل جفت گیریِ این پرندگان، افراد محلی حتی گوشت خوک‌ها را هم نمی‌توانستند بخورند زیرا به شدت بوی گوشت این پرندگان را می‌داد.» پرندگانی که باقی ماندند به شیب‌دارترین و ناهموارترین جاها که حتی خوک‌ها هم از پا گذاشتن در آن جاها واهمه داشتند نقل مکان کردند. اما از شر گربه‌ها و موش‌ها نمی‌شد به این سادگی راحت شد، و پرندگان هم‌چنان به نابودی تهدید می‌شدند. برآورد تقریبی جمعیت پرندگان در میانه‌ی دهه‌ی 1980 میلادی در حدود سی درصد کاستی و شمارش معکوس ده تا پانزده ساله‌ای را تا انقراض کامل آن‌ها نشان می‌داد.
کرس و پودولسکی با همکاری زیست شناسان پارک ملی گالاپاگوس و مرکز پژوهشی چارلز داروین در جزیره‌ی سانتاکروز مصمم شدند تا به داد مرغ‌های باران کفل سیاه برسند. آن‌ها سعی کردند توجه این پرندگان را به نقب‌های متراکم ساختگی جلب کنند تا از شر شکارگران خود در امان باشند. در جزیره‌ی سانتاکروز منطقه‌ی سرسبزی با درختچه‌های همیشه سبز وجود دارد که زیست گاه آزمایشی بی‌نقصی را به وجود آورده است. کار این گروه در سال 1988 میلادی با آزمایش صدایی که چندان از اطراف دهانه‌ی آتش فشان دور نبود آغاز شد. این زیست شناسان از اوایل خرداد ماه تا اوایل شهریور ماه از ساعت ده شب تا شش صبح به مدت نیم ساعت (در ساعت‌های نامعین) صداهای ضبط شده‌ی مرغ‌های باران را زیر تورهایی به ارتفاع دوازده متر پخش می‌کردند. پرندگانی که کنجکاو می‌شدند روی تورهای نازک و تقریباً نامرئی فرود می‌آمدند و به این ترتیب زیست شناسان که آن‌جا منتظر بودند می‌توانستند آن‌ها را معاینه کنند و به پای آن‌ها نوار وصل کنند. هرچه صداها پر خروش‌تر و دوره‌های سکوت بیش‌تر بود تعداد کم‌تری پرنده به دام می‌افتادند، اما وقتی صدای دسته‌ای آرام و سرخوش پخش می‌شد تعداد پرندگانی که فرود می‌آمدند دو برابر می‌شد. و وقتی صدای دسته‌ای که تعداد آن دو برابر شده بود پخش می‌شد پرندگانی که به تورها می‌نشستند سه تا چهار برابر بیش از دوره‌های سکوت بودند. اما این اصلِ صداهای شاد، محدودیت‌هایی داشت، مثلاً صدای دسته‌ای که جمعیت آن سه برابر بود پرندگان کم‌تری را نسبت به صدای دسته‌ای با جمعیت دو برابر جذب می‌کرد.
وقتی که واکنش پرندگان نسبت به صدای مطلوبشان مشخص شد پژوهش‌گران پخش صوت را به جایی بردند که بیست نقب ساختگی در زیر سایبان‌ها وجود داشت. در میان هر نقب بلندگویی بود که صدای دسته‌ای به جمعیت دو برابر را پخش می‌کرد. ورودی نقب‌ها را با خلال دندان‌هایی که بسیار سست کار گذاشته بودند (تا هر تماسی را نشان دهند) فرش کردند، و هر صبح با دقت، رد پاها، پرها و خلال دندان‌های افتاده را بررسی کردند.
نجات پرندگان دریایی از انقراض

پودولسکی می‌گوید: «به محض فرود آمدن پرندگان سعی کردیم آن‌ها را گول بزنیم تا بمانند، اما بیش‌تر آن ها فقط چند ساعتی ماندند و صبح روز بعد پرواز کردند و رفتند. اما در پایان فصل این عملیات، پرندگان نه تنها شبانه لانه‌ها را کاویدند بلکه یکی دو روز هم آن‌جا ماندند.» بیش‌ترِ پرندگانی که طی مدت کار پودولسکی و کرس به تور افتادند جوان بودند، آن قدر که هنوز به سن تخم گذاری نرسیده بودند. اما توجهی که به دسته‌های ساختگی نشان دادند بیان‌گر آن بود که روزی باز خواهند گشت و لانه‌ها را جدی‌تر خواهند گرفت. با این همه، برخی نیز پر بار آمده بودند. سال بعد، هنگامی که دو گروه از پژوهش‌گران لانه‌های ساختگی را برای فصل جدید بازرسی می‌کردند یک تخم مرغ باران کفل سیاه را در یکی از لانه‌ها یافتند. این گروه در 1989 و 1990 میلادی هم این آزمایش را با افزودن صد و چهل لانه‌ی ساختگی تکرار کردند. هر سال تعداد بازدید کنندگان شبانه افزایش می‌یافت، و تعداد بیش‌تری از آن‌ها تمام روز را هم‌آن‌جا می‌گذراندند. پودولسکی و گروه او در بازرسی‌های صبح‌گاهی سال 1989 میلادی پرندگانی را دیدند که درون نقب‌ها نشسته بودند و باز هم همان لانه‌ی قبلی را برای تخم گذاری انتخاب کرده بودند.
مرغ باران کفل سیاه معمولاً سی سال عمر می‌کند و در هشت سالگی به بلوغ می‌رسد. این مدت برای پرنده‌ای با این جثه، غیر معمول و طولانی است. پودولسکی می‌گوید: «ما با پخش صوت خود ظاهراً فقط پرندگان جوان را که به سن بلوغ نرسیده‌اند جلب می‌کنیم. آن ها از دو سالگی به جزیره می‌آیند و تا هشت سالگی این کار را ادامه می‌دهند.» اما با توجه به این که بیش از هفتاد درصد از دویست و بیست نقب ساختگی، توسط پرندگان جوان مورد استفاده قرار گرفت می‌توان به استقبال بیش‌تر آن‌ها در آینده امیدوار بود. پودولسکی و کرس نیز از کسب و کار خود خشنود بودند: معاملات املاک، حتی املاک پرندگان نیز پر سود است. مرغ‌های باران گالاپاگوس و جزایر هاوایی به علت توسعه‌ی کشاورزی و افزایش شکارگرهایشان به طور مداوم تهدید می‌شوند. وضع دیگر پرندگان دریایی نیز در سراسر دنیا از آن‌ها بهتر نیست. از تقریباً دویست و هفتاد گونه پرنده‌ی دریایی در سراسر دنیا، سی گونه در معرض خطر قرار دارند. پودولسکی می‌گوید: «این مسئولیتِ ما زیست شناسان است که میراث طبیعی این سیاره را حفظ کنیم.» تا این جا بیش‌ترِ اقدامات پرنده شناسان فقط چاره‌ای موقت است که پرندگان دریایی را برای یافتن محل استقرار یاری می‌کند تا وقتی که جزیره‌های امن‌تری یافت شوند. اما موش، مرغ نوروزی، خوک و انسان تنها تهدیدهای موجود به شمار نمی‌روند. مثلاً آلباتروس‌های دم کوتاه، همگی به غیر از هفت جفت از آخرین صد جفت تولید مثل کننده، در جزایر توری شیما در ژاپن لانه می‌کنند. به گفته‌ی پودولسکی هدف این است که آن‌ها را به سمت دیگرِ جزیره بکشانیم، زیرا این پرندگان هر پاییز تخم‌های با ارزش خود را در پناهِ یک آتش فشانِ فعال می‌گذارند.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم فرانک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرانک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریبا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریبا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فهیمه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فهیمه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم راضیه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم راضیه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم جیران و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم جیران و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم غزال و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم غزال و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیوشا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیوشا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ژیوان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ژیوان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کلثوم و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم کلثوم و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرگس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرگس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ترمه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ترمه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ترنم و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ترنم و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
در محضر استاد اخلاق آیت‌الله حق شناس با موضوع یاد مرگ و قیامت
در محضر استاد اخلاق آیت‌الله حق شناس با موضوع یاد مرگ و قیامت
حکمت | عالم، حساب و کتاب داره! / استاد عالی
music_note
حکمت | عالم، حساب و کتاب داره! / استاد عالی