نویسنده: سید محمد مهدی زاده
رسانه علیه فرهنگ اصیل
ریچارد هوگارت(1)، نظریه پرداز فرهنگ معاصر انگلیسی، نقطه ی تمرکز اندیشه اش را بر تحلیل زندگی، اخلاق و فرهنگ طبقه کارگر در مقابل خطرِ گسترشِ فرهنگِ توده وار یا آن چیزی که وی «بربریت باشکوه» می نامید، گذاشت.
به زعم وی، ویژگی اصلی فرهنگ قدیم طبقات پایین، احساس همبستگی و پیوندی بود که آن فرهنگ میان مردم ایجاد می کرد. از آن جا که آن فرهنگ برخاسته از علایق و تلخی ها و شیرینی های زندگی آن ها بود، آیینه ی تمام نمای کلیت زندگی شان نیز به شمار می رفت. فرهنگ قدیم، فرهنگِ جماعتی است؛ در حالی که فرهنگ سرگرمی مدرن، فرهنگ توده ای است؛ یعنی برخاسته از علایق جماعت نیست (بشیریه، 58:1379). هوگارت، کارکرد رسانه های جمعی را دخل و تصرف در فرهنگ اصیل و رواج فرهنگی مصنوعی، بی رنگ و رو و پیش پا افتاده می داند. فرهنگ برآمده از رسانه های جمعی، فرهنگ توده وار است که سیراب کننده ی روح نیست، بلکه تجارت زده و انتزاعی است.
لزلی جانسون(2) با اشاره به آراء هوگارت در نقد فراورده های رسانه های جمعی می نویسد: «اغلب سرگرمی هایی که رسانه ها برای توده ی مردم تدارک می بینند، «ضد زندگی»، پر از زرق و برق، دارای جاذبه های سوء و فاقد مسئولیت های اخلاقی هستند. سرگرمی ها مبلّغ این نظرند که پیشرفت یعنی به دنبال مالکیت های مادی رفتن، برابری یعنی یکسان بودن ارزش های اخلاقی و آزادی یعنی زمینه ای برای ارزش های بی قید و بی پایان» (جانسون، 209:1378).
هوگارت در کتاب کاربردهای سواد(3) رشد فزاینده ی افراد باسواد و ثروتمند در انگلستان در دهه ی 1930 را علت فقدان احساس تعلق به گذشته می داند. وی می گوید اگر هنوز بعضی از گروه های جوان بعضی از آوازهای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را می خوانند، به این خاطر است که این آوازها را مستقیماً از آن ها آموخته اند و برای آموزش و یادگیری این آوازها تلاشی نکرده اند.
او علت این وضعیت را غیرطبقاتی شدنِ فرهنگ می داند؛ چنان که اذعان می دارد طبقه ی کارگر همگام با گروه های بسیار مرفه، به لحاظ فرهنگی بی طبقه شده است؛ زیرا رسانه های جمعی همانند اشعار و آوازهای عامه پسند، قادر به مرزبندی طبقاتیِ مخاطبان نیستند. رسانه های جمعی، حقیقتاً به معنای واقعی کلمه، وسایل پخش عمومی هستند (لافی، 45:2007).
کاربردهای سواد اَشکال احساسی، جعلی و سطحی سرگرمی های جمعی را زیر سؤال می برد. وی بعداً (2004) مضامینِ مربوط به رسانه های جمعی را به توده یعنی جامعه ی به لحاظ فرهنگی محروم و فاقد حس تعلق و هویت، تعمیم داد. راه حل پیشنهادی او چنین است: وسایل پخش باید در سطح محلی باشد و مردم در اداره و تأمین محتوای آن مشارکت داشته باشند (همان: 46).
هوگارت خود را مدافع ترویج حساسیت و آگاهی انتقادی از طریق آموزش جهت مقاومت مردم در برابر اغواگری های دخل و تصرف کنندگان در ارتباطات توده ای می داند. به گفته ی او، هدف آموزش باید انتقال فرهنگ باشد، اما نه به معنای محدود آن که کسب آداب و رسوم خاص است، بلکه به معنای «رشد تخیلی مسئول و پاسخگو» (جانسون، 207:1378). راه حل هوگارت، گریز از مدرنیته ی پیشرفته و بازگشت به عصر نوستالژیک سنت های طبقاتی است؛ عصری که بزرگترها بر گروه همآلان و نفوذهای رسانه ای، غلبه و برتری داشتند.
پی نوشت ها :
1. R. Hoggart
2. L. Johnson
3. The uses of literacy