فناوريهاي نوين ارتباطي و چالشهاي فرهنگي در ايران
نويسنده: شعبانعلي بهرام پور
مقدمه
بخش پاياني اين مقاله مهمترين پيامدهاي فرهنگي رسانههاي الكترونيكي جديد در ايران را به طور فهرستوار برميشمارد و بر اين نكته تأكيد ميكند كه در رسانههاي آينده، چالشهاي فرهنگي مهمترين ميدان مشكلات پيش روي كشور و مسئولان خواهد بود.
(امروزه) ممكن است هر جامعهاي با اطمينان اعلام كند كه بر مشكلات تاريخي و معاصر ناشي از ارتباطات فايق آمده است، اما در دهة آينده يا نهايتاً قرن آينده متوجه خواهد شد كه پيشرفتهاي تكنولوژيك، چه پيامدها، سردرگميها و مشكلات پيشبيني نشدهاي برايش به ارمغان آورده است.
شون مك برايد (1980)
در قرن بيستم، حوزه ارتباطات و تكنولوژيهاي وابسته به آن نيز مانند بسياري از حوزههاي ديگر، دستخوش تغيير و تحولات گستردهاي شده است. در اين قرن، بشر شاهد پيدايش نظامهايي از ارتباطات بوده كه توزيع و انتقال سريع و گستردة پيامها را از يك نقطه به نقطة ديگر امكانپذير ساخته است. اين نظامها، ابتدا از طريق الكتريكي كردن اطلاعات، يكدست شده و سپس با پيشرفتهاي روزافزون تكنولوژيها از راه ديجيتالي كردن آنها توانسته است بر عوامل فضا، زمان و مكان غلبه كند. به دنبالِ اين فرايند، اطلاعات به عنوان نماد (Symbol) و دستماية توسعة همهجانبه و پايدار جوامع مدرن شناخته شده و ديگر بدون دسترسي به آن هيچگونه تحول چشمگيري قابل پيشبيني و ميسر نيست. چنين وضعي سبب شده كه در سالهاي اخير محققان و دانشمندان، همهجا از انفجار اطلاعات (Information Explosion)، انقلاب تكنولوژيهاي ارتباطي (Information Technologies Revolution) عصر رايانه، عصر ماهواره و از همه مهمتر عصر الكترونيك يا عصر رسانههاي الكترونيك (Electronic) Media Age سخن به ميان آورند و عصر جديد را با اين تعابير تعريف كنند. به نظر اين صاحبنظران، با شرايط جديد، جامعة جديدي در حال شكلگيري و ظهور است كه ويژگيهاي ماهوارهاي است. جامعة جديدي كه با تعبير جامعة اطلاعاتي (Infromation Society) نيز تعريف ميشود.
براي طرح اصل بحث و موضوع مورد بررسي، در همين جا لازم است مختصري دربارة جامعه اطلاعاتي و تكنولوژيهاي مطرح در آن يا به تعبير دقيقتر و ويژگيهاي جامعة اطلاعاتي و تكنولوژيهاي جديد ارتباطي سخن گفته شود.
از نظر ويليام ملودي اولين ويژگي جامعه اطلاعاتي، تلاش در جهت دستيابي به تصويري عام از تكنولوژيهاي ارتباطي در تمام سطوح اجتماعي است. برخلاف دوران گذشته كه اطلاعات تكنولوژيكي در اختيار متخصصان و صاحبنظران فن و صنايع قرار داشت و مشروعيت آن نيز به تأييد و تصديق آنها مرتبط بود، در جامعة جديد، اطلاعات تكنولوژيستها، علماي اجتماعي و مردم معمولي نيز مرتبط با تكنولوژي اطلاعاتي قرار گرفته و بخشي از زندگي روزمرة آنان شده است. زيرا اطلاعات و اخبار در گروه نيازهاي اساسي همة مردم قرار گرفته است و توليدات آن استفادة همه جانبه دارد. در حالي كه در دوران گذشته استفاده از تكنولوژي مرتبط به قشر خاصي بود و فراگيري زياد نيز نداشت. (1)
ويژگي ديگر جامعة اطلاعاتي، كالا شدن اطلاعات است. (2) اطلاعات كالا شده به مدد تكنولوژيهاي جديد ارتباطي در دسترسي هر كس كه طالب آن باشد، قرار ميگيرد. در اين وضعيت ديگر خريد و فروش اطلاعات صرفاً در سطح ملي و فراملي معنادار نخواهد بود، بلكه اطلاعات در سطح متفاوت بازار بينالمللي، بازار ملي، بازار محلي و نهايتاً بازارهاي شخصي و فردي مورد توجه قرار ميگيرد. عامل ارتباط نيز در جامعة اطلاعاتي است كه در ماهوارهها، اينترنتها، واقعيتهاي بالقوه (Virtual Reality) و داده مبناها (data base) نماد يافته است. گسترش و توسعة تكنولوژيهاي جديد ارتباطي در راستاي ارائة خدمات سريع و روزآمد، مانند خبر و اطلاعات، زمينهساز اختلالات و نابسامانيهايي در ساختار فرهنگي، اجتماعي و سياسي بسياري از كشورهاي مصرفكننده شده است. از اين رو، سؤالات بسياري براي عالمان علوم اجتماعي و سياسي به وجوده آمده كه مهمترين آنها به شرح زير است:
1.تكنولوژيهاي جديد ارتباطي چه تأثيري بر فرهنگ ملل (به معناي عام) ميگذارد؟
2.آيا به راستي سلطة فرهنگي غرب دوباره براي جهانيان بازتوليد خواهد شد؟
3.آيا اين تكنولوژيها به غربيشدن بيشتر جهان خواهد انجاميد؟
4.آيا تكنولوژيهاي جديد ارتباطي به افزايش بابرابريهاي “شمال – جنوب” كمك خواهد كرد؟ و…
اين مقاله، ميكوشد تا آنجا كه مقدور است با يك رويكرد انتقادي به سؤالات مذكور پاسخ دهد. اما قبل از پرداختن به آثار تكنولوژيهاي جديد ارتباطي به طور فشرده، تئوريهاي مطرح در اين زمينه به اختصار معرفي ميشود.
نظريات جديد
1.ماركسيستهاي نو، هربرت شيلر
2.نظرية مقرراتگذاري (Regulation theory)، مايكل آگليتا و آلن ليپيتز
3.نظرية انباشت انعطافپذير (Flexible Accumulation)، ديويد هاروي
4.نظرية دولت – ملت و خشونت، آنتوني گيدنز
5.نظرية عرصة عمومي، يورگن هابرماس
گروه ديگر، عصر حاضر را طليعة جامعهاي سرشار از تخصص و مراقبت مطلوب از همه چيز ميدانند و مدعياند نوع جديدي از جامعه ظهور كرده است كه با گذشته كاملاً متفاوت است. از نظر اين گروه، در اين جامعه حاكميت اصلي با رسانههاي الكترونيك است. نظريه و نظريهپردازان عمده اين گروه عبارتند از:
1.نظرية فراصنعتي، دانيل بل و پيروان او
2.نظرية پستمدرنيسم، ژان بو دريار، مارك پاستر
3.تخصصيسازي انعطافپذير، ميشل پيور، چارلز سيبل
4.نظرية شيوه اطلاعاتي توسعه (Information mode of Development)، مانويل كستلز.
از آنجا كه شرح و تفصيل اين نظريهها در اين مقال نميگنجد، در ادامة بحث سعي شده است با تلفيق هر دو رويكرد، صرفاً آثار و پيامدهاي تكنولوژيهاي جديد ارتباطي مورد بحث و بررسي قرار گيرد.
تكنولوژيهاي جديد ارتباطي و ظهور عصر دوم رسانهها
اما، عصر دوم رسانهها كه از ديدگاه نظريهپردازان با ظهور و شكلگيري نوع جديدي از جامعه همراه شده است، از طريق ادغام تكنولوژيهاي جديد ارتباطي ماهوارهاي با رايانه، تلويزيون و تلفن ظاهر شده است. در اثر چنين ادغامي، جانشينهاي تازهاي براي سيستم قبلي كه محدوديتهاي فني جدي داشت به وجود آمده و اين احتمال بسيار قوت ميگيرد كه نظامي مشترك از توليدكنندگان، توزيعكنندگان و مصرفكنندگان به وجود آيد. از اين رو در اين رسانههاي الكترونيكي، عامل تازهاي باعث شده كه وضع كاملاً متفاوتي در روابط قبلي و مرزهايي كه ميان هر يك از اين گروهها (توليدكنندگان، توزيعكنندگان و مصرفكنندگان) وجود داشت، پديدار شود. وضعيتي كه حتي قادر است سيستم گذشته را به طور كامل ساقط كند و از اعتبار بيندازد.
مارك پاستر از نظريهپردازان پستمدرنيسم در تشريح عصر دوم رسانهها چنين مينويسد:
“تكنولوژيهاي جديد ارتباطي در حال از بين بردن عقيدة ارتباط عدهاي معدود با افراد بيشمار است. برخي از مرتبطان همواره قدرتمندتر از ديگران خواهند بود. اما فكر بزرگي كه در پشت قصههاي … (اين رسانههاي الكتريكي جديد) نهفته، آن است كه براي نخستينبار، عدهاي بسيار با عدهاي بسيار وارد صحبت ميشوند. هر روز، اشخاصي كه استطاعت تهية لوازم رايانه و پرداخت صورتحساب تلفن خود را دارند ميتوانند تهيه كننده، مجري، سردبير و شنوندة خود باشند. هر روز كه ميگذرد، داستانهاي ايشان بيشتر و بيشتر داراي سبكي خاص، تحتتأثير كنش مقابل و توأم با فردگرايي مي شود. داستانهايي كه در ميدانهاي مختلف، براي شنوندگان گوناگون و به روشهاي متفاوت بيان ميشود”. وي همچنين در ادامه مينويسد: “اين انفجار … متكي به نوعي فناوري است كه با چاپ و رسانههاي الكترونيكي نخستين عصر رسانهها تفاوت دارد؛ ارزان، انعطافپذير، در دسترس فوري و داراي سرعت است”. (6)
بدين ترتيب ملاحضه ميشود، برخلاف عصر اول رسانهها كه به قول آدرنو و هورك هايمر تضاد ذهني هميشه ميان چند مركز معدود توليد و گروه بسيار وسيعي از مصرفكنندگان متفرق و پراكنده برقرار بود، (7) در عصر دوم رسانهها ظاهراً تضاد انحصاري ميان توليدكنندگان و مصرفكنندگانِ پيامها از بين ميرود و توليد نه تنها ديگر يكطرفه نخواهد بود، بلكه در انحصار گروهي خاص قرار نخواهد گرفت!
تكنولوژيهاي جديد ارتباطي و چالشهاي فرهنگي
1.شيوة جديد اطلاعرساني
در عرصة اينترنت و خدمات پيامرساني رايانهاي نيز نوع ارتباط به گونهاي ديگر است. در اين عرصه، كه برخلاف تلويزيونهاي ماهوارهاي، عده بسيار با عده بسيار ارتباط برقرار ميكنند، شيوة اطلاعرساني جديدي ظهور كرده است.
در اين شيوه كه نگارش الكترونيكي، نوع خاصي از فناوري ارتباطي را عرضه ميدارد، شامل گوناگوني گستردهاي از روشهاي نگارش است كه پردازش كلمات، متن دگرگون شده، نامهنگاري الكترونيكي، خدمات پيامرساني و مذاكرات رايانهاي مهمترين آنها محسوب ميشود. در همة آنها، رايانه، واسطة ارتباط بين نويسنده و خواننده است. نگارش الكترونيكي را بايد ادامه همان انگيزهاي دانست كه نوشتن با دست و چاپ با آن آغاز شده بود. اين نوع نگارش، جداسازي نويسنده از متن را ممكن ميسازد. به عبارت دقيقتر، اين نوع نگارش فاصلة (زماني و مكاني) بين نويسنده و خواننده را بيشتر و مشكل تأويل متون را افزون ميكند. نگارش الكترونيكي در مقايسه با چاپ، زمان كمتري براي نسخهبرداري و فضاي كمتري براي اندوختن لازم دارد. با اتكاء به نگارش الكترونيكي و ثبات كلمات بر روي صفحه رايانه، خواننده ميتواند دربارة آنها بينديشد، به بخشهاي پيشين رجوع كند و حلقههاي ارتباط دهندة بحث را بازبيني كند و نهايتاً آن را براي مخاطب (مخاطبان) ارسال كند، بي آنكه از جاي خود در مقابل رايانه تكاني خورده باشد. اين كارها همه در انزوا انجام ميگيرد. نگارش الكترونيكي در عين حال واژگونكنندة فرهنگ چاپي است. كنار گذاشتن كاغذ و قلم، كلمهسازي رايانهاي، سهولت تغييردادن نوشتة ديجيتالي، جسميت نداشتن نشانهها روي صفحه رايانه در مقايسه با جوهر روي صفحه كاغذ، متن را از دفتري با ثبات به دفتري فرار تغيير مكان ميدهد. همچنين متون ديجيتالي خود را به دست نويسندگان متعدد ميسپارند. هر پرونده ممكن است بين اشخاص مختلف ردوبدل شود و هر شخصي روي متن كار كند و نتيجه آن باشد كه در شكلگيري آن بر صفحه رايانه يا روي كاغذ چاپ شده، هيچ ردي از هويت اشخاص هويدا نباشد. علاوه بر آن، برنامههاي متون متراكم خواننده را ترغيب ميكند كه به متن به مثابة ميدان يا شبكهاي از نشانهها بنگرد كه ميتواند در آن بندهاي خود را به وجود آورد، بندهايي كه ممكن است بخشي از متن شود و بنا به ميل خوانندگان ديگر، ادامه يا تغيير پيدا كند. اين متن كه ممكن است هزاران نفر در آن تداخل و تصرف كرده باشند در دسترس هزاران نفر ديگر قرار ميگيرد كه خود نيز ميتوانند در آن تأثير بگذارند.
خدمات پيامرساني الكترونيكي (رايانهاي) نيز به نوبة خود، نوعي ارتباط را بنا نهاده است كه آن هم، فرهنگ نگارش با دست و چاپ را واژگون ميكند. انواع مختلف ادارات پست الكترونيكي (E-mail) نيز در زمرة خدمات پيامرساني رايانهاياند. در ادارات پست الكترونيكي، افراد ميتوانند با به دست اوردن نشاني افراد ديگر (خصوصاً غريبهها) از طريق اينترنت با آنها ارتباط برقرار كرده و بيآنكه آنها را ديده باشند براي آنها اطلاعات يا پيامهايي ارسال كنند. اين شيوة اطلاعرساني سبب پرورش انسانهاي خيالپرداز، بازيگوش و منزوي ميشود.
مذاكرات رايانهاي، نوع ديگر از ارتباطات فراهم شده از طريق نگارش رايانهاي است كه در آن ميتوان اطلاعات و اخبار زيادي را ردوبدل كرد. در اين مورد، نوشتة ديجيتالي جايگزين چاپ نميشود، بلكه جاي ملاقاتهاي رودررو و ارتباطات شفاهي را ميگيرد. مذاكرات رايانهاي، لزوم تجمع اشخاص در يك زمان و مكان را برطرف ميكند. حتي امروزه بسياري از گردهماييهاي همزمان نيز با استفاده از اين شيوه انجام ميگيرد. (10) آنچه كه در مجموع، در اثر اين نوع ارتباط و شيوه اطلاعرساني رخ ميدهد، اين است كه كيفيت و نوع خاصي از مناسبات ارتباطي در فضاي رايانهاي بروز ميكند. كيفيتي كه بدون ايما و اشارههاي حركت بدن، موقعيت، قدرت نفوذ شخصيت، جنسيت، سبك لباس پوشيدن، شناخت طرف مقابل، كاغذ و قلم و زمان و مكان تجلي ميكند.
2.آگاهيآفريني همراه با سلطه
فرانسوا ميتران در نشست سران كشورهاي صنعتي در ژوئن 1982 در كاخ ورساي در اينباره چنين گفت:
(امروز) در همة كشورها اعمال قدرت بر ارتباطات متمركز شده است … چند مؤسسه همه شبكههاي لازم براي انتقال الكترونيكي را در اختيار دارند. آنها با كنترل اين شبكهها رسانههاي سستي مانند سينما، مطبوعات و تلويزيون را نيز تحت تأثير قرار ميدهند. اكثر فعاليتهاي جديدي كه بسياري از مؤسسات وارد آن شدهاند (توليد، ذخيرهسازي و پردازش اطلاعات) مستلزم سرمايهگذاري سنگيني است كه اين نيز به نوبه خود به تمركز شديد منجر ميشود … در كل، توزيع اطلاعات كه در اخبار چند كشور مسلط است، براي ديگران به اين معني است كه تاريخ بايد حاكميت خود را از دست بدهد و به اين ترتيب، آزادي آنها در تفكر و تصميمگيري را زير سؤال ميبرد”. (12)
رافائل رونكاگليولو (Rafael Roncagliolo) محقق پرويي نيز در تحليلي مشابه، دربارة آگاهيآفريني و دموكراتيك كردن توليد و توزيع اطلاعات ضمن تأكيد بر وابستگي فزاينده از طريق فناوريهاي جديد و سلطة نظامهاي چندمليتي بر جهان سوم، چنين نوشته است: (13)
روزگاري كه مديران ارتباطات به شكلي نسبتاً پراكنده از طريق سازمانهايي چون انجمن مطبوعات كشورهاي آمريكايي و مؤسسه بينالمللي مطبوعات عمل ميكردند، به سر آمده است. امروز شاهد شكلگيري يك اردوگاه بزرگ فراملي هستيم كه هدف اصلي راهبرد آن … اين است كه “ديگر بحثها و فعاليتهايي كه به پيشنهادي غيرقابل پذيرش براي غرب مربوطند تنفيذ شوند.” هدف ديگر آنها، آن است كه خودشان متولي ارائه پيشنهادهاي مربوط به يك نظم نوين جهاني در زمينه اطلاعات و ارتباطات شوند و “همكاري با جهان سوم با هدف كمك به آن براي احياي منابع آموزشي و توليدي خود” را جايگزين روند دموكراتيك كردن توليد و توزيع اطلاعات بسازند. به اين ترتيب، مشكل كيفي نقش ارتباطات در بر ساختن دموكراسي به مسألهاي كمي تبديل ميشود كه چيزي جز وابستگي فزاينده از طريق فناوري و آموزش حرفهاي و ايدئولوژيك نيست.
3.جهانيشدن فرهنگ (غربي)
بسياري از محققان و نظريهپردازان مكتب انتقادي (14) برآنند كه اين امر صورت ساده شدة مسأله مربوط به رسانههاي جديد الكترونيك و جهانيشدن اطلاعات است. اين گروه معتقدند كه جهانيشدن در معناي واقعياش، غربيشدن، يكنواخت شدن و هماهنگ كردن فرهنگ جهان با فرهنگ غربي است. از نظر آنها، تمام شبكههاي پيشرفته ماهوارهاي در غرب توليد و راهاندازي ميشود. همچنين تمام سيستمهاي ارتباط جديد، اعم از اينترنت و سٍرورهاي (Servers) مرتبط با آن و حتي نرمافزارهاي مادر، توسط شركتهاي بزرگ چندمليتي ساخته شده و مقر همة آنها در اروپا و خصوصاً آمريكا است. و از همه جالبتر آنكه كابرد غالب زبان انگليسي در شبكة اينترنت و سايتهاي مرتبط با آن، مبين بسط يافتن قدرت آمريكاست.
از سوي ديگر در عصر دوم رسانهها ما بيش از گذشته شاهد تجاري شدن فزايندة بخش فرهنگ در جامعه هستيم. در اين عصر، فرهنگ نيز مانند كالا از طرف بسياري از توليدكنندگان قويتر و بانفوذتر، توليد و در اختيار بسياري از مصرفكنندگان منفعل قرار ميگيرد. رسانههاي الكترونيكي جديد، انقالدهندگان سريع فرهنگ غربي (ارزشها، نوع دينداري، موسيقي، هنر، تفريحات و … ) به اقصي نقاط جهانند و عوامل اصلي تغييرات فرهنگي در جهان سوم محسوب ميشوند.
4.تغيير هويت و ذهنيت
مارك پاستر معتقد است داده مبناها (Data Base) در اينترنت و رسانههاي الكترونيكي جديد هويت افراد كاربر را ميسازند. از نظر پاستر اين هويتسازي حتي بدون آگاهي افراد از اين امر شكل ميگيرد. (17) به طور كلي، رسانههاي الكترونيكي جديد در اثر تغييراتي كه در برداشتهاي بشر امروزي به وجود ميآورند “هويت”ها را در وضعيت كاملاً تازهاي قرار ميدهند كه متفاوت و حتي مغاير با هويتهاي عصر اول رسانهها با دوران مدرن است. در عين حال هويتها در عصر دوم رسانهها در مسير فرامليتي شدن نيز حركت ميكند.
بنابراين ارتباطي كه با اتكا به وسايل الكترونيكي جديد شكل ميگيرد، چشماندازي از فهم ذهنيت را آشكار ميكند كه در صورتبنديهاي گفتار عملكرد كه به لحاظ تاريخي محسوسند، جان ميگيرد. اين ارتباطات، راهگشاي نگريستن به تغيير انسان به عنوان پديدهاي چندلايه، تغييرپذير، منفعل و تكهتكه است. پديدهاي كه خود شكل دادن خويش را به گونهاي طراحي ميكند كه با هر گونه تثبيت هويت، بستيزد. به عبارت دقيقتر، عصر دوم رسانهها و رسانههاي الكترونيكي جديد، از صورتبنديهاي ذهني جديدي حمايت ميكنند كه سازندة هويت بيثبات و تغييرپذير انسان جديد است.
5.افزايش نابرابري
پرسشي كه ميچل كيپور (Mitchell Kepor) در اين خصوص مطرح ميكند، بحق محل توجه است. وي در اين باره ميپرسد: كليدها تحت اختيار كيست؟ (19) هر چند او خود پاسخ اين پرسش را به وضوح نميدهد، اما روشن است كه “كليدها” در اختيار كشورهاي پيشرفتة صنعتي است. به عنوان مثال در خصوص برنامهها، سريالها و فيلمهاي ماهوارهاي، كشور آمريكا هماكنون بيش از نصف آنها را توليد كرده و از طريق كانالهاي مختلف براي جهان به نمايش ميگذارد. در زمينة اينترنت نيز نهتنها كاربرد زبان انگليسي اكنون در آن غالب است و تبليغات كالاهاي غربي به وفور در آن جاري است، بلكه كاربران عمدة آنها سفيدپوستان و كشورهاي ثروتمند هستند. (20) به قول فرانك وبستر، فرآيند ارتباطات در عصر “انقلاب اطلاعاتي” (Informational Revolution) به گونهاي است كه “كشورهاي پيشرفته كه ثروتهاي (عمده) جهان در آنها متمركز شده است، بهرهمندان واقعي آن هستند”. (21)
در عصر حاضر كه رسانههاي جديد الكترونيكي در آن غلبه پيدا كرده است، ملتهاي فقير و كمثروت عمدتاً كشورهاي منفعل (همراه با انسانهاي منفعل) و قابل انعطافي هستند كه سازمانها و مؤسسات اقتصادي مدرن، شركتهاي بزرگ چندمليتي، هاليوود و در يك كلام آمريكا برايشان اطلاعات توليد ميكند و به هر ميزان كه بخواهد و منافعش اجازه دهد براي آنها روانه ميسازد. اين امر در قرن بيستويكم منجر به عميقتر شدن “شكاف اطلاعاتي” بين شمال و جنوب، يا كشورهاي غني و فقير ميشود و نابرابري ميان آنها را تشديد خواهد كرد. هربرت شيلر از نظريهپردازان ماركسيست نو، اطلاعاتي را كه در عصر جديد از سوي كشورهاي غني و ثروتمند به طرف كشورهاي فقير و توسعه نيافته سرازير ميشود و در دسترس افرادي كه از نظر اقتصادي و تحصيلي بر ديگران برتري دارند، قرار ميگيرد، “اطلاعات بيمصرف” مينامد. وي ميگويد “اين اطلاعات سرگرمكنندهاند، خندهآور و لبريز از پرگويي بيحاصلاند و ارزش اطلاعاتي بسيار اندكي دارند.”(22)
6.زمينهسازي مناسبات جديد
هاوارد راين گولد، يكي از كاربران پرشور و حرارت اينترنت در اين باره چنين ميگويد: “ميتوانم سوگند ياد كنم كه من و هزاران تن ديگر از كاربران رايانه ميدانيم كه آنچه در جستوجويش هستيم و با روشهايي شگفتآور آن را مييابيم، صرفاً اطلاعات نيست بلكه دسترسي آني به مناسباتي در جريان با افراد بسيار ديگر است”. (26) گولد شبكه مراوداتي كه در صفحات مجلات اينترنت پا به عرصة وجود ميگذارد را اجتماعات بالقوه (Virtual Communities) مينامد. محققان معتقدند كه موفقيت اجتماعات بالقوه، عملاً به مثابة نشانة زوال اجتماعات “واقعي” است. (27) از نظر اين محققان، اينترنت و ديگر رسانههاي الكترونيك جديد فراهمآور شق ديگر هم آنچه كه واقعي است هستند. بنابراين، اينترنت و ارتباط با آن امكان پيدايش انواع جديد كنش متقابل را مطرح ميسازد كه به كلي با آنچه كه در عصر اول رسانهها جاري بود، متفاوت است. كنش متقابلي كه عموماً به ارتباطات راه دور مرتبط است و با واسطة رايانه انجام ميگيرد. افراد در اين مناسبات جديد، پيامهاي رمزداري براي مخاطبان خود ميفرستند و در همان حال ميتوانند، پاسخهاي آنها را دريافت كنند. اين افراد از اين پس عضو يك اجتماع متغير و ناپايدار خواهند بود و هويت سيالي را به همراه خواهند داشت. راين گولد در اين ارتباط تغييرات فرهنگي عظيمي را پيشبيني ميكند كه ناشي از تأثيرات استفاده از اينترنت بر فرد خواهد بود؛
“… آيا وابستگي و سرسپردگيها، آنچنان كه ما دربارهشان ميدانيم، در جايي كه هويت سيالند، حتي امكان وجود خواهند داشت؟ … ما هويتهايمان را رمزدار كرده، به واژههايي روي صفحة رايانه تبديل ميكنيم و هويتهاي ديگر را از حالت رمز در ميآوريم و آشكار ميكنيم.” (28) انسانها روي صفحات مجلة اينترنت، با “غريبهها” ارتباط برقرار ميكنند. بدون ايما و اشارههاي ديداري دربارة جنس، سن، نژاد و جايگاه اجتماعي و در جهاتي كه در غير اين صورت مورد اجتناب قرار ميگرفت، بين افراد گفتوگو سر ميگيرد. مشاركان (Participants) در اين اجتماعات بالقوه، غالباً بدون فرونشاندن احساسات و افكارشان، آنها را بيان ميكنند و گفتوگوها به سرعت پيش ميرود و گسترش مييابد.
مناسبات جديدي كه متأثر از رسانههاي الكترونيكي نوظهور شكل ميگيرد، خرده دنياهايي را به وجود ميآورد كه در آن افراد جدا از ديگران هستند و هيچ كس نميتواند بدون موافقت صريح آن افراد، از آن خرده دنيا اطلاعات و شناختي به دست آورد. در اين مناسبات، فرد در گمنامي خود سير خواهد كرد و به عنوان يك “ذره” در نقابي پنهان، انديشة مستقل خود را از “ديگري” مصون خواهد داشت.
در اين مقاله آنچه كه مطرح شده است، عموماً ناظر بر پيامدهاي فرهنگي رسانههاي الكترونيكي جديد است، پيامدهاي اقتصادي و خصوصاً سياسي اين رسانهها خود مقولات و موضوعات پردامنهاياند كه بحثهاي مفصل و جداگانهاي را ميطلبد و هر يك از آنها نيز ميتواند موضوع مقالة مستقلي باشد. اما در بخش پاياني اين مقاله سعي ميشود تا مطابق آنچه كه در صفحات قبل گفته شد، مروري بر تأثير رسانههاي جديد الكترونيكي بر فرهنگ ايران داشته باشيم و چشماندازي را كه اين رسانهها براي فرهنگ كشورمان ترسيم ميكنند، فهرستبندي كنيم.
مورد ايران
از يك منظر و مطابق آنچه كه از پيامدهاي رسانههاي الكترونيك جديد در اين مقاله گنجانده شده است، جهان و به تبع آن ما (يعني كشور ايران) وارد عصر دوم رسانهها شدهايم كه برخلاف دورة مدرن و عصر اول رسانهها، آيندة آن به طور كامل قابل پيشبيني نيست. عصر دوم رسانهها كه در آن بحث رسانههاي الكترونيك جديد حاكميت دارند و “اطلاعات” حرف نهايي را ميزند، پديدهها كمتر قابل پيشبيني شدهاند. جهان امروز، جهاني انباشته از سرگشتگيها، دودليها، ترديدها، عدم قطعيتها (حتي علوم طبيعي و فيزيك نيز از آن در امان نماندند) سؤالات جديد، ريسكها و در يك كلام جهان بيثبات و بسيار متغير است. اين جهان، ديگر مثل گذشته منظم و كاملاً قابل كنترل نيست. اين جهان پيامدهاي ناخواستني بسياري دارد. با اين رويكرد بيترديد ميتوان گفت تمامي مواردي كه در صفحات قبل به عنوان پيامدهاي رسانههاي جديد الكترونيكي ذكر شده است، همگي در مورد ايران صدق ميكند. رسانههاي جديد الكترونيكي از اين پس نقش بسيار مؤثري در تغييرات فرهنگي ايران ايفاء خواهد كرد. علاوه بر اين به نظر ميرسد كه پيامدهاي اين وسايل در ايران حتي بسيار بيشتر از آن باشد كه در صفحات قبل ذكر شده است. صرفنظر از قابل پيشبيني نبودن همه پيامداهاي اين وسايل، باز به نظر ميرسد، به خاطر “خاص” بودن مورد ايران تأثير اين وسايل بيش از جاهاي ديگر باشد. كشورمان ايران بعد از انقلاب اسلامي سال 1357 به طور كلي در عرصة فرهنگ بسته عمل كرد و راديو و تلويزيون دولتي ماند. همچنين حوزه مطبوعات، كتاب، موسيقي، سينما و هنر از گسترة رقابت دور بوده است. از اين رو، در حال حاضر به نظر ميرسد اشتهاي سيريناپذير نسبت به آنچه كه در آن سوي مرزها (خصوصاً اروپا و آمريكا) ميگذرد، وجود دارد. البته اين امر، در جاي خود ميتواند بسيار خطرناك و ويرانگر باشد. امروزه فرهنگ در غرب به صورت كالا در آمده و تجاري شده است و بازار خود را ميجويد. كشورمان ايران اگر نتواند در رقابت سختي كه در حوزة فرهنگ در گرفته است با دست پر وارد شود زيان بسيار زيادي خواهد ديد. اكنون ديگر نميتوان و نميبايد دور خود حصار كشيد و خود را از دنيا دور نگه داشت. دنيا (و خصوصاً غرب) وارد شده است و رسانههاي الكترونيك جديد مظاهر آن هستند. در يك نگاه اجمالي مهمترين آثار اين وسايل را براي ايران ميتوان چنين شمرد:
1.اطلاعرساني غيرقابل كنترل
2.ظهور انسانهاي با تابعيت بينالمللي
3.رواج فرهنگ جهاني (و غربي) در ايران
4.تغيير هويت نزد جوانان
5.افزايش نابرابريها و طبقاتيشدن بيشتر
6.زبان
7.فقدان سانسور
8.رواج فردگرايي و انزواطلبي
چالش سياسي
منابع و مآخذ
1.به نقل از رسانهها و فرهنگ، مجموعه مقالات ش 2، كتاب سروش 1376، ص 2.
2.Frank Webster, Theories of the Infromation Society, Rutledge, 1995, p 3.
3.Ibid, pp 2 – 6.
4.مارك پاستر، عصر دوم رسانهها، ترجمه غلامحسين صالحيار، مؤسسه ايران، 1377، صص 14، 15، 48 و 74.
5.ر. ك. جرالد ساسمن و جان اي. لنت، ارتباطات فراملي و جهان سوم، ترجمة طاهره ژيان حيدري، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1374؛ جريس هنسون اوما نارولا، تكنولوژيهاي جديد ارتباطي در كشورهاي در حال توسعه، ترجمه داوود حيدري، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1379.
6.مارك پاستر، همان، صص 5 – 74.
7.Theodor Adorno and Max Horkheimer, Dialectic of Enlightenment, Trans, John Cumming New York, 1972, p 121.
8.مارك پاستر، همان، صص 4 – 213.
9.همان، صص 6 – 285؛ هرمان و چامسكي، فيلترهاي خبري، ترجمه تژا ميرفخرايي، مؤسسه ايران، 1377.
10.مارك پاستر، همان، صص 134 – 130.
11.جرالد ساسمن و جان اي. لنت، همان، صص 65 – 64.
12.سايمن دورينگ، مطالعات فرهنگي، ترجمه حيمرا مشيرزاده، مؤسسه آينده پويان، 1378، ص 465.
13.همان، ص 464.
14.همان، صص 59 – 39.
15.مارك پاستر، صص 112 – 111.
16.همان، صص 69 – 68.
17.همان، ص 128.
18.همان، صص 51 – 13.
19.همان، ص 59.
20.همان، صص 62 – 60.
21.Frank Webster, I bid, p 91.
22.Ibid.
23.John B. Thompson, Ideology and modern cultyre, polity press, 1994, p 214.
24.The media and modernity, polity press, 1997. P190.
25.مارك پاستر، همان، ص 59.
26.همان، ص 69.
27.همان، ص 70.
28.همان، ص 72.
منبع: باشگاه اندیشه