جنگ جهانی اول
دوران جنگ جهانی اول بُرههای سخت حسّاس و پرماجرا در تاریخ ایران است. پیکارِ متفقین و متحدین، نه تنها اروپا، که کشور ما را نیز ـ به عنوان بخشی مهم از «فُرونت شرق» ـ در آتش خود کشید. انگلیسیها برای ستیز با امپراتوری عثمانی (که به حمایت از آلمان ویلهلم برخاسته بود) و نیز حفظ تأسیسات نفتی خویش در جنوب ایران و عراق، به قلمرو آن کشور لشکر کشیدند و قشون روسیه نیز (به رهبری ژنرال باراتوف) برای کمک به قشون بریتانیا، مناطق وسیعی از ایران (از قزوین تا قم و اصفهان و همدان و کرمانشاه) را مورد تجاوز قرارداد و کوشید خود را به نیروهای انگلیسی جنوب عراق برساند تا همپای آنان، قلب عثمانی را هدف گیرد.در این شرایطِ حاد، مبارزان ضدّ استعمار از گوشه و کنار ایران گردآمدند و با تشکیل یک دولت ملّی مهاجر به زعامت نظامالسلطنه مافی و رهبری معنوی شهید مدرّس در غرب ایران، به یاری برادران مسلمان خود شتافتند و با ایستادگی در برابر قشون روسیه، حرکت ژنرال باراتوف به سوی جنوب عراق را کند، و زمینه شکست فاحش ارتش بریتانیا در کوت العماره (واقع در حوالی بصره) را فراهم ساختند. معالأسف، پیروزی ترکان عثمانی بر ارتش انگلیس (که با کمک جدّی شیعیان ایران و عراق به دست آمد) دیر نپایید و با ضعف تدریجی جبهه آلمان (در اثر حمایت آمریکا از متفقین) و رخنهای که حمله اعرابِ به اصطلاحْ ناسیونالیست و تحت هدایت لرد کیچنر و کلنل لورنس انگلیسی، در ارکان موجودیتِ عثمانی افکند، کتاب جنگ به سود متفقین ورق خورد و نهایتاً امپراتوری عثمانی چند پاره شد و هر بخش آن، چون لقمهای، در کام یکی از استعمارگران فرورفت...
در آن هنگامه سرنوشت ساز، به نوشته سید ابوالحسن علوی: ابراهیم زنجانی همراه امیرمؤید سوادکوهی که در صفحات مازندران ذی نفوذ بود «برای ضدّیت با قشون روس» به مازندران رفت. 3 زنجانی، از حدود اواسط محرم 1334 ق در مازندران بوده 4 و قبل از ربیع الثانی 1336 به تهران بازگشته است. 5
امیرمؤید از نمایندگان شاخص مجلس سوم بود که با شروع جنگ جهانی اول و توسعه دامنه تجاوز روس و انگلیس به خاک ایران، به زادگاه خویش (سوادکوه) رفت. او در پی مهاجرت جمعی از وکلای مجلس سوم (همچون مدرس و سلیمان میرزا) به قم، به مازندران رفت 6 و آنجا در اولین گام، برخی از نقاط حساس مرزی در مازندران (همچون شیرگاه، قشلاق ایل سوادکوه) را که روسها از سالها پیش بر آن چنگ انداخته بودند، با نیروهای خود اشغال کرد و با این کار خشم آنان را برانگیخت. روسها، همچنین، از عزم امیر مبنی بر حمله به ارتش تزاری در بابل نگران بودند و به دولت ایران فشار میآوردند که وی را به پایتخت احضار کند و همین امر سبب شد که نخستوزیر وقت، فرمانفرما، امیر را به تهران فراخواند، که البته وی از اجابت این فرمان تن زده و طی نامهای به فرمانفرما، از بیداد و تجاوز روسها در خاک مازندران به شدت انتقاد کرد. 7
یک سؤال:
در کارنامه زنجانی موارد متعددی از ضدیت آشکار و حتی تند وی بر ضدّ روسیه و مطامع آن در ایران مشاهده میشود، اما از نمونههای مشابه این امر در ضدّیت با انگلیس خالی است. در جنگ جهانی اول نیز میبینیم که وی، عوض همراهی با بسیاری از رجال مشروطه و هممسلکان دمکرات خود در هجرت به غرب ایران (که بیشتر، میدان ستیز با انگلیس بود)، مأموریت سفر به مازندران را برمیگزیند که منطقه نفوذ روسها محسوب میگردید و در آنجا تنها میشد با تجاوز دولت تزاری مبارزه کرد و حتی طبق اسناد موجود 8 فردی چون ارباب کیخسرو (دبیر پیوسته لژ بیداری ایران، که گفته میشود هفتهای یک بار راپرت دقیق اوضاع ایران را برای نایبالسلطنه انگلیسی هند ارسال میداشت 9) نیز با او در این مأموریت همکاری داشت.امیر مؤیّد و فرزندان و بستگانش (سیفالله خان باوند و...)، در تاریخ معاصر ایران، چهرهای خوشنام دارند و این خوشنامی به دلیل استقلال و وطن خواهی امیر و منسوبین نزدیک او است که در جای جای زندگی سیاسی او بروز دارد و شاخصترین جلوههای آن از قرار زیر است: معارضه با روسهای تزاری در جنگ جهانی اول و پیش از آن 10، کشمکش با وثوقالدوله عاقد قرارداد 1919 ایران و انگلیس (که به تبعید وی به کرمانشاه و توقیف اموال و املاکش منجر شد) 11، و بالاخره نپذیرفتنِ پیشنهاد انگلیسیها مبنی بر رهبری کودتای حوت 1299 و آسیبهای سختی که پس از آن تاریخ از همولایتی خویش و قهرمان نظامی کودتا (رضا خان سوادکوهی) دید و چشید و سختترین آنها قتل دو پسر برومندش به دست دیکتاتور پهلوی بود، که هالهای از مظلومیت، گرد چهره امیر آفرید. وطنخواهی امیر در محلّ سکونتش (مازندران) نیز ـ که حوزه انحصاری نفوذ روسیه محسوب میشد ـ طبعاً بیشتر اقتضای ستیز با روسها را داشت تا انگلیسیها را.
اما، در مورد زنجانی (با آن پیشینه ماسونی و روابط با عناصر مظنون به وابستگی به انگلیس) باید گفت که مسئله، جای تأمل دارد و اساساً در بابِ ورودِ آنگلوفیلهای نشانداری چون حسینقلی خان نوّاب به عرصه جنگ با متفقین (در پوششِ سفیر ایران و... در برلن) و کلاًّ در باره حضورِ عناصر مشکوکی چون:
میرزا کریم خان رشتی: مرد هزار چهره عصر مشروطه و پهلوی، ندیم رضاخان و محمدرضا پهلوی، و از جمله رابطهای آن دو با سفارت انگلیس،
میرزا علیاکبر ساعتساز: معرکهگردان سفارت انگلیس و پادوی وثوق الدوله، 12
عبدالحمید خان یمین نظام سردار مقتدر: مشهور به خیانت و اخذ رشوه از انگلیسیها در جریان کمیسیون تحدید حدود سیستان و رود هیرمند (سال 1321ق) ، 13
عدلالملک دادگر: از عوامل مهمّ کودتای انگلیسی 1299، که اعتبارنامهاش در مجلس چهارم به همت مدرس رد شد،
نظامالسلطان: نواده «عیاش» میرزا آقا خان نوری (عامل سرنگونی و قتل مرحوم امیر کبیر) ، 14
محمود خان پولادین: از دستیاران یپرم در ماجرای اعدام شیخ فضلالله نوری، از کارگزاران اولیه رضاخان، و بالاخره از همکاران مسیو هایم (عضو اینتلیجنت سرویس بریتانیا و رئیس صهیونیستهای وقت ایران) برای کودتا علیه رضاخان که رضاخان او و هایم را اعدام کرد، 15
حیدر عمو اوغلی (تروریست مشهور صدرمشروطه و رهبر بعدی حزب کمونیست ایران در زمان سردار سپه)، و گروهِ ترورِ وابسته به او (نظیر کریم دواتگر، حسین خان لَلِه، احسانالله خان دوستدار و...)، که اقدام نافرجامشان به ترورِ رهبر دولت مهاجر ملّی (نظام السلطنه مافی) 16 جز گامی در راستای منافع متفقین نبود،
در صف مهاجران و پیکارگرانِ راهِاستقلال و آزادی ایران در غوغای جنگ جهانی، سؤالات و ابهامات زیادی وجود دارد که باید در جای خود به بررسی آنها نشست 17 و ضمن آن، نقش ابراهیم زنجانی را نیز دقیقاً معلوم ساخت.
پی نوشت ها :
1. ر.ک، فهرست اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری...، ص 31؛ فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان 24 دوره مجلس شورای ملی، دفتر انتخابات وزارت کشور، نشریه شماره 5، زمستان 68، ص 75 و 451؛ مختصر تاریخ مجلس ملی ایران، همان، ص 69 . برای اعتبارنامه زنجانی نیز ر.ک، اسناد روحانیت و مجلس، به کوشش منصورهتدینپور، 1/247ـ 248 .
2. ر.ک، اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، گردآوری و پژوهش: علی میر انصاری، 2/54 .
3. رجال عصر مشروطیت، ص 30 و نیز 15.
4. ر.ک، نامههای کیخسرو شاهرخ به امیر مؤید و ابراهیم زنجانی، مندرج در: اسناد امیر مؤید سوادکوهی، گردآوری محمد ترکمان، صص 118ـ121.
5. حسن مستوفی دومین کابینه خود در دوران جنگ جهانی اول را روز 3 ربیع الثانی 1336 ق برابر 26 دی ماه 1296 ش تشکیل داد (دولتهای ایران در عصر مشروطیت...، ح.م. زاوش، ص 132) و در پی این امر امیر مؤید، توسط ابراهیم زنجانی، تلگراف تبریک و تهنیتی به مستوفی زده و دوستی و یکرنگی خویش را نسبت به وی اعلام کرد. مستوفی نیز در 20 ربیع الثانی 1336 (بهمن 1296) صمیمانه به تلگراف امیر پاسخ گفت (اسناد امیر مؤید سوادکوهی، گردآوری و مقدمه محمد ترکمان، ص 139 و 186).
6. ر.ک، اسناد امیر مؤید سوادکوهی، ص 127.
7. همان: صص 127ـ131. نامه امیر به فرمانفرما در صفحات 130ـ131 مدرک یادشده آمده است.
8. ر.ک، مکتوب خصوصی کیخسرو شاهرخ به شیخ ابراهیم زنجانی، مورخ 26 محرم 1334، مندرج در: «دفتر مکاتبات دولتی» (میان امیر مؤید فیروزکوهی و بستگان و کارگزاران او با دربار و دولت ایران و سفارتخانههای روس و انگلیس...)، موجود در: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ش 96 و 97ـ1ـ196 ب و نیز در کتاب اسناد امیر مؤید، گردآوری ترکمان.
9. یادبودهای سفارت استانبول، خان ملک ساسانی، صص 216ـ217.
10. برای ضدیت شدید روسها با امیر مؤید در جریان اولتیماتوم 1911 و جنگ جهانی اول و حتی تصمیم روسها به دستگیری او ر.ک، اسناد امیر مؤید سوادکوهی، صص 65 -66 و 76ـ77 و 114ـ116 و 128 به بعد.
11. آقای ترکمان در کتاب «اسناد امیر مؤید سوادکوهی» ص 266 و صفحات قبل و بعد اسناد و مدارک فراوانی را گردآوردهاند که نشان میدهد میان وثوقالدوله در دوران کابینه قرارداد با امیر و فرزندان و بستگان و کارگزاران وی نقار و ضدیت شدیدی وجود داشته است که به مرور بالا گرفته و به مغضوبیت امیر و تبعید وی به کرمانشاه و توقیف اموال و املاک وی توسط حاکم مازندران (ظهیرالملک) انجامیده است. سیفالله خان باوند، فرزند امیر، خود در مکتوبی که به کلنل حبیبالله خان شیبانی (فرمانده کل قشون مازندران در آن روزگاران) مینویسد، قصد و نیت خویش از مقابله با دولت وثوقالدوله را، علاوه بر احقاق حق خود، الغای قرارداد 1919 و برکناری وثوقالدوله از حکومت میداند. ر.ک، اسناد امیر مؤید سوادکوهی، گردآوری محمد ترکمان، ص 352 و نیز ر.ک، ص 357.
نامه احمد شریعتزاده (از فعالان سیاسی وقت) به امیر مؤید، مورخ 15 صفر 1337 ق، نشان میدهد که شهید مدرس، در جرگه حامیان امیر مؤید در زمان نخست وزیری وثوقالدوله قرار داشته و برای خنثی کردن سعایتها و شکایتهای مغرضانه بر ضدّ امیر در مرکز تلاش میکرده است (ر.ک، اسناد امیر مؤید سوادکوهی، صص 225ـ226). همچنین باید به اقدامات دوست مدرس، آیتالله حاجی آقا شیرازی (عالم و وکیل مبرّز وقت) در حمایت از امیر اشاره کرد که در وانفسای سختگیری وثوقالدوله بر امیر، از حدود جمادی الثانی 1338 ق برای استخلاص امیر و فرزندان وی و حل مشکلات آنان نزد اولیای امور به وساطت پرداخت (ر.ک، همان: ص 276 به بعد و 287 و 293ـ294 و 296ـ297 و 302ـ303، و 306 و 315 و 328ـ330 و 347ـ 348 و 350) و اقدامات وی بینتیجه هم نبود (همان: ص 343).
12. ر.ک، گزارشهای پلیس مخفی، به کوشش ایرج افشار، راپرت تیر ماه 1335، صص 105ـ106؛ روزنامه خاطرات سید محمد کمرهای، 2/1510؛ تاریخ روابط خارجی ایران 1، دوره اول، مشروطه، علیاکبر ولایتی، ص 64. علیاکبر ساعت ساز همان است که نسیم شمال در باره او میگوید: سوریانِ کوچهگردِ کاسهلیس / گشته ساعت ساز بر آنها رئیس!
13. برای خیانت او در کمیسیون مزبور و نیز جنگ جهانی اول ر.ک، رجال عصر مشروطیت، ابوالحسن علوی، صص 59 ـ60؛ شرح حال رجال ایران...، بامداد، 2/260ـ261؛ یادداشتهای ملکالمورخین، مقدمه و تعلیقات عبدالحسین نوایی، ص 328؛ روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 4/3064؛ خاطرات احتشامالسلطنه، صص 556 ـ557 ؛ مقالات دهخدا، به کوشش دبیرسیاقی، ص 110. راقم سطور نیز در این باره، در کتاب آینهدار طلعت یار؛ زندگینامه و اشعار ادیب پیشاوری، ص 72 و 137ـ 138 بحث کرده است.
14. نظامالسلطان امیرنوری یا خواجه نوری نظامالدوله بعدی، با آن تبار درخشان! کسی است که داستان عیّاشی و ولنگاری وی در جوانی، شهره تاریخ است. سعید نفیسی (منسوب نزدیک وی) مینویسد: نظامالسلطان «از معروفترین جوانانِ خراج و عیاش و خوشگذران آن دوره» بود که «بیشتر شبها در... «باغ جمالآباد» متعلق به وزیر همایون «مجلس عیش و عشرت داشت» و پدر نفیسی برای اینکه وی «سرمشق بدی» نگیرد «اجازه نمیداد به این مجالس نزدیک» شود، ولی سعید نفیسی یک شب پنهانی شاهد یکی از این مجالس عیش میشود: «آن شب نظامالسلطان دسته خانم اُرگی [صاحب «معروفترین دسته مطرب زنانه» تهران] را در باغ جمالآباد برای یاران و همساغران خود دعوت کرده بود و تا نزدیک صبح میکوبیدند و میرقصیدند و مشروب و خوراک گرم و سرد... سبیل بود»! خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی به روایت سعید نفیسی، به کوشش علیرضا اعتصام، صص 543 ـ544 . نیز ر.ک، رجال عصر مشروطیت، ابوالحسن علوی، ص 120. دلدادگی وی به افتخارالسلطنه، دختر فتّانه و عیّاش ناصرالدین شاه، حتی سبب شد که همسر خود با پنج فرزند را رها سازد (شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، باقر عاقلی، 1/636 ).
چنانکه قبلاً دیدیم، در محکمه کذایی شیخ فضلالله نوری نیز، نظامالسلطان جزو مستنطقان بود (نهیب جنبش ادبی، صص 236ـ237؛ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ملکزاده، 6 / 1268ـ1271؛ خاطرات من...، اعظامالوزاره، 1/ 298ـ321؛ محاکمه شیخ فضلالله نوری، دکتر عطاءالله خواجوی، مندرج در: خاطرات وحید، ش 17، از 15 اسفند 1351 تا 15 فروردین 1352 ش، ص 62 ).
15. توضیح مطلب، نیازمند فرصت مستقلی است.
16. خاطرات من یا تاریخ صد ساله ایران، اعظامالوزاره، 1/441ـ442؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، 2/72ـ74.
17. یکی از مطلعان به عملکرد پیچیده کانونهای استکباری جهان مینویسد: «با شروع جنگ جهانی اول، استعمار انگلیس به تجدید سازمان سرویس اطلاعاتی خود دست زد و «اداره ششم اطلاعات نظامی» (MI-6) شبکههای جاسوسی گسترده ماوراء بحار بریتانیا را تحت پوشش گرفت. ایران به دلیل اهمیت استراتژیک آن و نیز به دلیل نفوذ وسیعی که آلمان به سرعت در آن کسب میکرد، و عامل اصلی آن نفرت مردم از روسیه و انگلیس بود، طبعاً یکی از مهمترین عرصههای فعالیت اینتلیجنس سرویس انگلستان در مرحله جدید فعالیت آن به شمار میرفت. یکی از مهمترین ابعاد این فعالیت، نفوذ پنهان شبکه جاسوسی انگلیس در حرکتهای ملیون ایرانی و نهادهای دولتی و نظامی آلمان (و سایر سفارتخانههای خارجی) در ایران بود. به همین دلیل است که در دوران جنگ اول جهانی از سویی شاهد حضور افرادی چون حسینقلی خان نواب و سید حسن تقیزاده در برلین و «ملی» و آلمانوفیل شدن این چهرهای سرشناس بریتانیا هستیم...» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، 2/72).