تجاورز دوباره ایران به قاری قالا

ایرانیها که همواره در صورت چپاول و غارت روستاها و نواحی ایران توسط ترکمنها مطالبی را با آب و تاب تمام نوشته اند متأسفانه هر چه را که به ضرر ترکمنها بوده است را در کتب خود به تحریر درآورده اند و از حملات و چپاولهای حکام
چهارشنبه، 19 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجاورز دوباره ایران به قاری قالا
تجاورز دوباره ایران به قاری قالا

 

پژوهشگر: طاهر سارلی




 
ایرانیها که همواره در صورت چپاول و غارت روستاها و نواحی ایران توسط ترکمنها مطالبی را با آب و تاب تمام نوشته اند متأسفانه هر چه را که به ضرر ترکمنها بوده است را در کتب خود به تحریر درآورده اند و از حملات و چپاولهای حکام قاجاری و ایرانی به توده های بیدفاع ترکمن بسیار کم نوشته اند و در ان نوشته ها نیز با داستانهای من درآوردی و خود ساخته حملات وحشیانه دولت قاجار بر علیه ترکمنها را توجیه می نمودند. قاجارها که همیشه به سرزمینهای ترکمن می تاختند اینبار در سال ۱۲۸۶ ه .ق باز به قاری قالا از یورتگاههای ترکمن حمله نمودند و نویسنده ها و مورخان ایرانی و خارجی مطالب گوناگونی نوشتند که به بیان هر یک از آنها خواهیم پرداخت.
در تفصیل احوال تراکمه علت این حمله تهاجم ترکمنهای تکه و قاری قالا به یک روستای ایرانی موسوم به ابر شناخته شده است در آنجا آمده است: «یک دسته از تراکمة تکه بقدر چهار صد نفر از تراکمة قاری قلعه به طرف قریة ایرانی موسوم به ابر که مسافت سی ورست از شهر شاهرود واقع است تاخت آوردند. خیلی از ساکنین رامقتول و چهل نفر از آنها را بطور اسیر بردند. حاکم بجنورد فوراً قشونی بر ضد آنها ترتیب داده و با آنها بنای جنگ را گذارد» .
اما سارلی علت بروز این نبرد را ناشی از اختلاف دو ایلخانی قدرتمند خراسان یعنی سها م الدوله و شجاع الدوله دانسته و خاطر نشان می کند که دربار برای آشتی دادن این دو ایلخانی ترفندی را ارائه می دهد که طی آن ترکمنها قربانیان معاملة سازش آن دو می گردند. بدین ترتیب که شاه پیشنهاد حمله گسترده به قاری قلعه خصوصاً و عموماً ترکمنها را نمود تا بدین وسیله اختلافات و کدورت آن دو را با متوجه ساختن به هدفی مشترک به اتحاد هر چند نیم بند وادار نماید. دربار در دهم صفر ۱۲۸۶ به حکمران خراسان نوشت: «حدوث نقار و کدورت میانة دو ایلخانی بد شده است که اگر اصلاح یا حل نشود اشکال دارد من بعد در خراسان بقاعده خدمت از پیش نرود. دولت در زحمت و شما نیز در مرارت خواهید بود. احکام مطاعة شما صادر شده است. البته راجع به قوچان بروید هر دو را بنشانید میانة آن دو را اصلاح کنید کاغذ تعهد نامه از آنها بگیرید. مقرر کار سهام الدوله را به قاعده بدهید… استعداد لازمه روانه دارید. طوری که در مقدمة فرمان همایون مرقوم آمده است، خودتان هم استعدادی برای خودتان در قوچان داشته باشید. به کلات و سرخس دره جز رگن بسپارید کر و فر زیاد در آن صحرا داشته باشند که ترکمان آن طرف نتواند کمک به قاری قلعه بدهد و سرخودتان را در آق دربند و فرمی لاق و سایر جاها محکم نمایید که قراولات شما غفلت از قراولی نداشته باشد. از سوار زعفرانلو هم به قدری با مقرب الخاقان سهام الدوله روانه دارید که آنها هم در این تاخت و تاز باشند. امر مشهد را هم زیاد منضبط و حکم نمایند که بعد از رفتن به قوچان بی نظمی حادث نشود. زیاده عرضی ندارم».
تجاورز دوباره ایران به قاری قالا
در حاشیه ناصرالدین شاه نوشته است:
عقیده شما و مقرب الخاقان سهام الدوله در تاخت ترکمان قاری قلعه مشهد آمده است. انشاءالله تعالی این خدمت که از پیش رفت خدمات دیگر و تاخت سایر ترکمانان هم آسان خواهد شد. زیاده زحمتی و عرضی ندارم. دهم صفر ۱۲۸۶».
در این نامه کاملاً مشهود است که ناصرالدین شاه خود مستقیما سردارانش را به تاخت سرزمین ترکمنها تشویق و ترغیب می نماید. این ترغیب در حالی است که تمام ترکستان و مرزهای ایران در خطر تهدید روسیه قرار داشت و روس ها از این موضوع بسیار خرسند بودند و ناصرالدین شاه که از تصمیمات آینده روسیه بی اطلاع بود با دستور خود مبنی بر حمله به قاری قالا و سرزمینهای دیگر ترکمن بی لیاقتی و بی کفایتی خویش را کاملاً آشکار ساخت. و حکام سبکسر و نالایق و احمق ولایات نیز بجای برحذر داشتن دولت از چنین تصمیم و ترسیم خطرات روس و اوضاع سیاسی قدرتهای بزرگ فقط به فکر حفظ مقام و بدست آوردن اموال غارتی بودند و در مورد دوام و قوام دولت و حفظ تمامیت ارضی و دفع دشمن خطرناک هیچ گونه اندیشه ای نمی کردند.
در سند فوق دو بار باتهدید ضمنی از سهام الدوله و مقرب الخاقان خواندن او و دعوت به دربار، ضرروت حمله به قاری قلعه و کلیه ترکمنها را پیش کشیده، آنها را به اتحاد فرا می خواند. اطلاعیه ای که از مرکز به حشمت الدوله حکمران خراسان صادر شد، ناظر بر تحریص هر چه بیشتر بر جدی گرفتن امر و آشتی دو ایلخانی و تهاجم همسوی به مناطق ترکمن بود … عم اکرم، حشمت الدوله پس از وصول نامة ناصر الدین شاه در حاشیه با جانبداری از طرح حمله به قاری قلعه یادآور می شود که «ترکمن، ترکمن است. طژن ]=تجن[ نباشد، قاری قلعه فرقی نمی کند. مهم آن است که پدرشانرا بسوزانید». در این نامه تلویحاً به مسئله برکناری طرفین در صورت ادامة اصرار بر مخاصمات طرفین الاثنین اشاره شده است و در ضمن در تحریک عواطف و احساسات علیه ترکمنها به عنوان آخرین حربه استفاده گردیده است: «از اینکه مسئلة این تاخت ترکمان در خاطر مبارک ناموثر افتاده است که از غفلت حضرات یا تغافل آنها رعیت ما به اسیری رفته است، قلعِجات ولایت ما خراب شده است … را سوزانده اند. لذا ما مواخذه کرده ایم و حمل بر تقدیرات و حوادث آسمانی فرموده ایم، آنها چه می گویند؟» .
به هر حال دربار قاجار به هر ترفندی حکام را برای تصرف ممالک ترکمن نشین ترغیب می کرد و معلوم نبود که حکام قاجار آیا از خطر روس بی خبر بوده و یا آن را درک نمی کردند و یا خود روسها آنها را تحریک می کردند که از آن طرف ترکمنها در نتیجه این تهاجمات ضعیف گردند تا آنها (روس ها) براحتی بتوانند بر ترکمنها استیلا یابند. ولی هر چه باشد ترکمنهای تکه – که مانع پیشرفت اهداف روس بودند و مدتهای مدیدی طول کشید که روسها بتوانند سرزمین تکه ها را متصرف شوند – بسیار هوشیارانه عمل کردند و با درک واقعیت خطر روس به کشورهای افغانستان و ایران جهت اتحاد و یکرنگی سفیر ارسال نمودند. سارای در اینمورد می نویسد:«رهبران ترکمن، کوشید ]=قوشید[ خان و نوربردی خان، با تشخیص شدت خطر روسها، مامورهای مخفی به افغانستان و ایران فرستادند و در برابر روسها از آنها استمداد کردند. مذاکرات با افغانها امیدوار کننده بود، و قول مساعدت در صورت حمله روسها از آنها دریافت شد. با اینهمه مذاکرات با ایران، حتی بعد از رسیدن به توافق، بعلت دسیسه روسها در میان حکام ایرانی خراسان به شکست منتهی شد» بدین ترتیب ترکمنها نمی توانند اتحاد ایرانیها را در برابر خطر روس جلب نمایند و حتی حشمت الدوله با دریافت این پیشنهاد از سفیر ترکمنها صورت قضیه را به ناصرالدین شاه عرضه می دارد و از وی در این باب کسب تکلیف می نماید. اما بنا بنوشته سارلی: «شاه از این پیشنهاد استقبال نکرده و برای رد آن به بهانه تراشی متوسل می شود» . بهانه تراشی شاه قاجار از نامة خودش که در سند شمارة ۹۸، اسناد ملی ایران موجود است واضح و آشکار است. در این سند ناصر الدین شاه به حشمت الدوله چنین نوشته است: «از اینکه آنها حالا به واسطة حوادث ترکستان و فترت استقلال امیر بخارا و آمدن قشون و استعداد خارج به چارچوب آنها حالت استقبال دارند، حرفی نیست و در اینکه از روی اضطرار متمایل به اطاعت و تبعیت از دولت علیه هستند سخن نمی رود، ولی محض حرف نمی توان متقاعد شد» .
به هر حال شاه قاجار متقاعد نمی شود و عزم خود را به فتح قاری قالا جزم می نمایدو دستورات لازم را به حکام ولایات خراسان ارسال می دارد. و بالاخره قشون بزرگی به منظور فتح قاری قالا راهی آن منطقه می شود در آن برخورد «تراکمه قاری قلعه متفقاً آنها را شکست دادند. حاکم بجنورد سال بعد پس از جنگ سختی … قاری قلعه را بطور یورش مسخر نمود» . سارلی در مورد قشون حرکتی به سوی قاری قالا به نقل از گرد کوف و پطرسویچ می نویسد: «این قشون که به جانب قاری قلعه حرکت نمود، مرکب بود از توپخانه و سواره و پیاده نظام وا کراد قوچان و بجنورد. در هنگام جنگ ابداً آسیبی به محصورین قلعه نرسیده، لهذا مجبور شده یورش برند. چند دفعه یورش برده، شکست خورده و عقب نشستند» .
اما بالاخره قاری قالا به تصرف قوای قاجار درآمد و قشون آنها با بیرحمی تمام به کشتار ترکمنها پرداختند. در تفصیل احوال تراکمه آمده است: «حتی زنها در مدافعه آن مکان کمک نموده بودند و همین که دیدند اهتمامات آنها فایده ای ندارد، از شوهرها و برادر های خود استدعا نمودند که آنها را بکشند، نیز به همین کار پرداختند. ولی تسخیر قلعه اسباب رفع این حرکت وحشیانه گردید».
پطروسویچ در مورد ماجرای چگونگی فتح قاری قالا چنین می نویسد: «تمام مردم از گرفتن قلعه ناامید گردیدند و در واقع همین بود که گرفتن قلعه به هیچوجه امکان نداشت. در این بین یک زنی از اهل بجنورد که به اسیری بر این قلعه افتاده بود. بر سر دیوار قلعه آمده و بنا کرد به فریاد زدن به قشونی که قلعه را احاطه نموده بودندو به الفاظ رکیک و ناپسند آنها را بی دل خواند و فریاد نمود: آیا فراموش می کنید که زنها و اطفال و برادران شما گرفتار چه زحمات اند در این قلعه و لعنت بسیار نمود بر تمام آن اکراد که اگر به طور رسوایی در وقت یورش عقب بنشینند. سخن آن زن چنان تمام قشون را متزلزل نمود که سردار برخود لازم و واجب نمود یک دفعة دیگر نیز یورش به قدر امکان بدان جا برد. سوار بجنورد را به جانب برجی که جلوتر از همه بود و به جمعیت یورش بسیار مانع بود روانه نمود. در این دفعه حمله و یورش به قدری … و به حرکت تند کرده شد که فوراً قلعه مسخّر گردید. محصورین به قدری لجوج و سخت کینه بودند که بعد از آنکه ایرانیان داخل قلعه گردیدند نمی خواستند زنهای آنها به دست دشمن اسیر گردند، بدین جهت آنها را هلاک می نمودند و بسیاری از زنها از شوهران خود استدعا می نمودند که آنها را به دست خود بکشند. تا آنکه گرفتار فاتحین قلعه نگردند» . ایرانیها پس از پیروزی، تمام اسیران و اموال آنها را به قوچان و بجنور بردند، و چون قادر به حفظ قلعه نبودند آنرا به تیره قای ]=قایی[ از طایفه گوگلانها، که با دولت ایران رابطه بهتری از سایرین داشتند سپردند. با اینهمه دو ماه بعد یک نیروی متحد ترکمن (یموتهای منطقه اترک و تکه های آخال)، برای گرفتن انتقام تجاوز ایرانیها به قاری قالا، دو روستای ایرانی را در منطقه قوچان ویران کردند و مردمش را به اسارت بردند . اما قاری قالا در دست ترکمنها باقی ماند تا زمانی که توسط ارتش و حتی روسها قلع و قمع شدند.
سهام الدوله با اینهمه سفاکی و کشت و کشتار و غارت و ویرانگری بعد از ویرانی قاری قالا از طرف شاهنشاه ایران تشکر می شود: «خدمات و زحمات و صداقت وفاداری مقرب الخاقان سهام الدوله شهرة ایران بلکه بحول الله تعالی شهرة آفاق خواهد شد. تا امروز چنین فتحی در دولت ایران نیفتاده است. در حقیقت مأمن ترکمان بر باد رفته است. دو هزار خانوار ترکمان قاری قلعه که سر به هفت تا هشت هزار نفوس می زند به آنچه داشته اند اسیر و دستگیر شده، به بجنورد روانه شوند کار کوچکی نبوده است و کم خدمتی نیست. آفرین بر مقرب الخاقان سهام الدوله».
از آن طرف چون حشمت الدوله نیز برای جلوگیری از کمک رسانی ترکمنهای آخال در آنجا کروفری کرده بود و مانع از کمک رسانی ترکمنهای سالور و تکه به قاری قالا شده بود از طرف شاه ایران صد هزار آفرین گرفت: «صد هزار آفرین بر نواب والا چنین نیست که خدمات مقرب الخاقان شجاع الدوله منظور نظر انور همایون نباشد. واضح است سهام الدوله از نتایج کر و فر نواب والا و شجاع الدوله و مشغول داشتن ترکمان آخال و غیر آخالی آگاه بوده است و الا ممکن بود که از هر طرف کمک به جهت قاری قلعه برده بزودی کاری از پیش نرود.» .
منبع :
بر گرفته از :پایان نامه کارشناسی ارشد رشته تاریخ
http://www.aftabir.com آفتاب



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.