پروای پروین

پروا در لغت به معانی بیم و خوف- توجه و التفات- فراغت و آرام و همچنین فرصت و استعداد آمده است، اما آنچه در این مقاله مورد بحث و نظر است معنی اول یعنی بیم و خوف است که مترادف واژه های دیگری چون: باک، محابا،
سه‌شنبه، 29 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پروای پروین
 پروای پروین

نویسنده: دکتر حکیمه دبیران




 
پروا در لغت به معانی بیم و خوف- توجه و التفات- فراغت و آرام و همچنین فرصت و استعداد آمده است، اما آنچه در این مقاله مورد بحث و نظر است معنی اول یعنی بیم و خوف است که مترادف واژه های دیگری چون: باک، محابا، رعب، ترس، هراس، ورع، مخافت و وحشت است و با توجه به مشرب اخلاقی خانم پروین اعتصامی که در خانواده ای اصیلی و شریف پرورش یافته و با آموزه های قرآنی مأنوس بوده است، پروای از وسوسه های نفس و بیمناک شدن از مکر و فریب روزگار در شعر وی به پرهیز و تقوی تعبیر می شود:
دست تقوی بگشا پای هوی بربند
تا ببینند که از کرده پشیمانی
(دیوان ص 354)
بسامد بالای تقوی و واژه های مترادف آن همچون خوف و مشتقاتش، ضرورت و اهمیت آن را در تربیت نفس و اصلاح جامعه نشان می دهد در بسیاری از آیات خوف از نافرمانی پروردگار با احساس مسئولیت و وظیفه ی سنگین رهبری جامعه همراه است.
در آیه 14 و 15 سوره ی مبارکه ی انعام خداوند به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: بگو من مأمورم که نخستین مسلمان باشم (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش. بگو اگر من نیز نافرمانی پروردگارم را کنم از عذاب آن روز بزرگ می ترسم. ترس از نافرمانی و پروای از گناه موجب می شود که انسان دامن عصمت خود را از خارزار وسوسه های نفسانی و دنیایی فراهم چیند و سعادت خود را در تربیت و اصلاح جامعه ببیند و هر قدر مسئولیت هدایت جامعه برای کسی بیشتر باشد پروا و تقوی او افزون تر خواهد بود. انبیا و اولیا و به پیروی از آنها مصلحان جامعه و مربیان و شاعران متعهد در این امر مهم پیشگام و در تهذیب اخلاق رهنما هستند.
به همان اندازه که باریک اندیشی و خیال پردازی مایه ی اصلی شعر است، پاک اندیشی و راست کرداری شرط قبول آن است. خدای متعال در توصیف شاعران و اعلام مسئولیت ایشان تأیید خیال پردازی آنان را منوط به ایمان و نیکوکاری و پیوستگی یاد و ذکر حق برشمرده است، بر همین اساس شاعران متعهد همواره اندیشه های بدیع خود را در جهت تبیین لطافت رحمانی و تکمیل اخلاق و مکارم انسانی به زبان شعر بیان داشته اند. خانم پروین اعتصامی شاعر بلند مرتبه ی سده ی پیش، از جمله شاعران بزرگ فارسی است که هم از نظر تعهد مورد تأیید نقادان توانا بوده است. گستره ی تخیل و تجلیل خردمندانه و حکیمانه در اشعار پروین به حدی است که مرز و کرانه ای برای آن نمی توان یافت. انسجام مطالب در تمثیل و توصیف به نحوی است که گویی پروین در کمال دقت و لطافت تار و پود سخن و اندیشه را به صورت حریری پر نقش و نگار درآورده و هنرمندانه زیبایی ظاهری را با زیبایی معنوی پیوند داده است. مناظره ی بلبل و گل را در شعری با عنوان «حقیقت و مجاز» برای نشان دادن عشق حقیقی و پرهیز از عدم اخلاص ترتیب داده و شعر «حدیث مهر» را با مناظره ی گنجشک و کبوتر برای بیان مسئولیت مادران و پاسداری از آشیان و حفظ حریم وطن از هر دستبردی سروده است.
توصیف صبح در شعر بلند و مسمط زیبای (نغمه ی صبح) با تشبیهی رغبت افزا و امید بخش در وصف زیبایی های طبیعت و تنبیه و هشداری به منظور پروا کردن از ناپسندها و ناپسندهای جایی جداگانه و ارزشی بی حد و اندازه دارد. رفتن سیاهی شب و آنچه بدان وابسته است، پنهان شدن خفاش، نفس دزدیدن دیو شب، خوابیدن شباهنگ و بیداری مرغ صبحگاهی، گسترده شدن پرهای زرین همای روز، جوشیدن چشمه از سنگ، جست و خیز ماهی در آب، پدیدار شدن قطره ی شبنم بر چهره ی گل، حرکت مردم به سوی کار و بالاخره هوشیاری و به خود‌آمدن از مستی خواب و غفلت، همگی از مظاهر تکرار طلوع صبح، استمرار حیات و پویایی هستی است.
پروین که ویژگی های یک شاعر متعهد را دارد، با بیان همین توصیفات و رخنه در دل رازهای طبیعت، به هدف اصلی خویش که بیان سجایای اخلاقی و کرامت و فضیلت انسانی است گریز می زند و تمام نیروی خود را در آفرینش نقش های گوناگون در صحنه زندگی به کار می برد تا به خوانندگان خود شیوه ی زیستن را بیاموزد و درس زندگانی دهد. اما بیم آن را دارد که توفیق انجام دادن این مهم برایش حاصل نگردد:
ای آنکه راستی به من آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
(دیوان، ص 201)
در حقیقت مراد او این امر کلی است که اسباب و شرایط ورود به هر کار و مسئولیت بزرگ و توانایی و شهامت اقدام و استواری در برابر ناملایمات را باید از پیش فراهم کرد:
اول به دیده روشنیی آموز
زان پس بپوی این ره ظلما را
پروانه پیش از آنکه بسوزندش
خرمن بسوخت وحشت و پروا را
(دیوان، ص 200)
مردم پاک شو آنگاه به پاکان بین
دیده حق بین کن و آنگاه به حق بنگر
(دیوان، ص 251)
وارث ملک سلیمان نتوان خواندن
هر کسی را که در انگشت بود خاتم
(دیوان، ص 264)
گویی پروین از آیه ی 35 سوره ی مبارکه ص تأثیر پذیرفته که حضرت سلیمان(ع) گفت پروردگارا مرا ببخش و به من ملکی عطا کن که در خور هیچ کسی بعد از من نباشد، مقصود آن حضرت چنین بود که این امتحان سنگین برای کسی که استعداد و توانایی تحمل آن را نداشته باشد، طاقت فرسا بل غیرممکن خواهد بود.
با این نهیب اول خود را می سازد تا برای خیرخواهی و اندرز دیگران و پرهیز دادن از غفلت ها آمادگی لازم را بیابد. پروین در گذر زندگی لحظه ای درنگ نمی کند، همه هستی را زیر نظر می گیرد. از همه ی خوبی ها و بدی ها سخن می گوید از شور و شوقی که در پدیده های طبیعت مشاهده می کند لذت می برد و از توقف و سستی و غفلت و آنان نگران می شود. از پویایی آنها پند می گیرد و آن را سرمشقی برای دوستان می بیند:
این جویبار خرد که می بینی
از جای کنده صخره ی صما را
ای دوست تا که دسترسی داری
حاجت برآر اهل تمنا را
(دیوان، ص 200)
پروین با آسیب دیدگان زمین و زمان ارتباط گرم و صمیمی برقرار می کند و به پژواک ناله های آنان شدت بیشتری می بخشد و شعرهای اشک یتیم و رنج نخست و شکایت پیرزن و ای رنجبر و طفل یتیم را می سراید و منظره های گوناگون از این قبیل را ترتیب می دهد تا دیگران را از سرگشتگی در چرخ پرفتنه و آسیب نگه دارد و در ضمن آن حال و هوای روزگار را نیز مجسم می کند:
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
در پرده صدهزار سیهکاری است
این تند سیر گنبد خضرا را
(دیوان، ص 199)
پروای پروین از کجروی دهر، بیداد دیو زمان، بی وفایی دنیا و مکر و فریب آدم نمایان و دیو سیرتان است. عقل و خرد حکم می کند به هر دعوتی پاسخ مثبت ندهیم و بی پروا به هر مهمانی و سرایی پای ننهیم به مصداق آنچه پیر رومی در مثنوی سراسر حکمتش به ما آموخت که: ای بسا ابلیس آدم رو که هست/پس به هر دستی نشاید داد دست؛ پروین این چنین بی پروا و شجاعانه داد سخن می دهد:
تا از جهان سفله نه ای فارغ
هرگز نخواند اهل خرد رادت
روزیت دوست گشت و شبی دشمن
گاهی نژند کرد و گهی شادت
ای بس ره امید که بر بستت
ای بس در فریب که بگشادت
هستی تو چون کبوترکی مسکین
بازی چنین قوی شده صیادت
پروین نهفته دیویت آموزد
دیو زمانه گر شود استادت
(دیوان، ص 210)
هیزم شکن دیوان شدن زبونی است
روزی خور دو نان شدن هوایی است
بیندیش ز دیوی که آدمی روست
بگریز ز نقشی که دلستان است
هر نکته که داری بگوی پروین
تا نیروی گفتار در زبانی است
(دیوان، ص 227)
من و ترا ببرد دزد چرخ پیر از آنک
زو خواسته بودیم پاسبانی را
ز گنج وقت نوایی ببر که شبرو دهر
به رایگان برد این گنج رایگانی را
(دیوان، ص 206)
به نظر می رسد ناملایمات زندگی و جامعه، از جمله دعوت های مکرر دربار وقت برای جلب نظر پروین، و انکار بی باکانه ی وی، فکر و ذهن او را طوری به خود مشغول داشته بود که صدها مثال با مضمون «گفت با جوجه مرغکی هشیار»، در دیوان او مشاهده می شود. گویی پروین با ایمانی قوی استفاده از تجربه ی بزرگان، ادب و احترام به پدر و مادر، به کار بستن عقل و خرد و رعایت حزم و احتیاط، خود و دوستان را از مکر و فریب شیاطین روزگار آگاه می کند و خالصانه پروای آن را دارد که لحظه ای غفلت عمری پشیمانی به بار آورد:
مکن فرمانبری اهریمنی را
منه در راه برقی خرمنی را
قطعه ی «کمال قضا» از چالش های بچه موش با مادرش که موضوع روز و مبتلا به همه ی نسل ها بوده است و خواهد بود، حکایت می کند:
موشکی را به مهر مادری گفت
که بسی گیر و دار در ره ماست

ره نشیمن نه جای هر شخصی است
هر گذر گه نه در خور هر پاست

سر میفراز نزد شبرو دهر
که بسی قامت از جفاش دوتاست
موشک آزرده گشت و گفت خموشی
عقل من بیشتر ز عقل شماست
از فراز و نشیب آگاهم
می شناسم چه راه راه خطاست
این سخن گفت و شد از خانه برون
نظری تند کرد از چپ و راست
دید در تله ی نو رنگین
گردکانی در آهنی پیداست
بهر خوردن چو کرد گردن کج
آهنی رفت بر گلویش راست
کودکی کو ز پند و وعظ گریخت
گر به چاه است، دم مزن که چراست
(دیوان، ص 210)
علاوه بر پرهیز از فتنه و آشوب و خونریزی دهر، پروای پروین از نفس هوس پرور و وسوسه های درونی است. پروین همچون مولانا بر این باور است که آیینه ی دل را باید از هر خلق ناپسندی پاک و زدوده و ممتاز کرد تا هم پذیرای انوار باشد هم بازگو کننده ی اسرار:
پرده ی الوان هوی را بدر
تا به پس پرده ببینی چه هاست
(دیوان، ص 217)
پروین می گوید: اگر کسی هوی و هوس و فریبندگی های آن را وجهه ی همت خود قرار دهد، از بصیرت و درک حقیقت محروم می شود. تنها در صورتی بشر توفیق ژرف نگری در اسرار را پیدا می کند که با دست خود و عزم جزم هواهای نفسانی را محو و نابود سازد، زیرا نفس و خواسته های نفسانی شخص را به خاک مذلت و خواری می نشاند.
عزت از نفس دون مجو پروین
کاین سیه رای گمره و رسواست
ترس از مکر و فریب نفس، پروین را به بیان تعابیر زیبا و گویای وا داشته تا خواننده اشعارش با هوشیاری و فراست به حفظ عزت خویش بپردازد:
با خبر باش که بی مصلحت و قصدی
آدمی را نبرد دیو به مهمانی
نفس جو داد که گندم ز تو بستاند
به که هرگز ندهی رشوت و نستانی
(دیوان، ص 352)
پروین فطرت پاک و سرشت اولیه بشر را مخاطب قرار می دهد و او را به حفظ اصالت و کرامت ذاتی خود توصیه می کند؛ زیرا براساس حدیث شریف نبوی«ص» که فرمود: «کل مولد یولد علی الفطره» همه را ذاتاً نیک و پاک می داند به شرط آنکه با بد و بدی همراه و همراز نشوند:
ای نیک با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامه ی دیبا را
(دیوان، ص 201)
همچنانکه در جایی دیگر می فرماید:
ترا پاک آفرید ایزد ز خود شرمت نمی آید
که روزی پاک بودستی کنون آلوده دامانی
(دیوان، ص 357)
فریادی رسا و نهیبی است که به خود و یاران میزند تا با بازگشت به فطرت پاک خویش از آمیختن با بدان و آلودگی به مفسده های دوراه بر حذر باشند؛ زیرا اگر دل پاک انسانی که لطیفه ای الهی است بر اثر غفلت به گرداب نفس در افتد رهایی آن آسان نمی نماید:
دل ضعیف به گرداب نفس دون مفکن
غریق نفس غریقی که وارهانی نیست
نمونه های گویایی از پروای پروین در مسمط «نغمه ی صبح» دیده می شود. وی با فراست و زیرکی کم نظیری عادت دیرینه ی دهر در ژرفای آیینه ی زمان می بیند، زور مداری و ضعیف کشی را با اصابت سنگ جفا بر پای مرغ صبحگاهی نشان می دهد:
دزدید چو دیو شب نفس را
خوابد ز خستگی شباهنگ

هنگام سحر در قفس را
بشکست و پرید صید دلتنگ
بر سر نرسانده این هوس را
سر پاش رسید ناگهان سنگ
(دیوان، ص 548)
پروین در عین حال امید پیروزی و مبارزه با ظلم و ستم و خواست قلبی خود را در نجات پرنده ی اسیر از دام و شکستن قفس وصف می کند و کوشش را نیز یادآوری می نماید:
ای مرغک رام گشته در دام
برخیز که دام را گسستند
پر می زن و در سپهر بخرام
کز پر شکن تو پر شکستند
بس چون تو پرندگان گمنام
جستند ره خلاص و جستند
(دیوان، ص 548)
پروین که میدان سخن سرایی را فراخ می بیند، موقع را مغتنم شمرده، مکنونات قلبی خود را به صورت نصیحت به مرغ آزاد گشته از قفس می گوید تا سالکان طریق آزادی و پویندگان راه سعادت و پیروزی بی پروا پیش روند و به شکرانه ی گسستن دام و شکسته شدن پر و بال دام گستران، در فراخنای سپهر شادمانی به پرواز درآیند:
همسایه ی باغ و بوستان باش
چون چهره ی صبح شادمان باش
همصحبت مرغ صبح خوان باش
چالاک و دلیر و کاردان باش
(دیوان، ص 549)
هر چه تلاش و کوششی که به آرزوی جستن آزادی و جستن از دام ها صورت می پذیرد، حاصل و ثمره اش سلامت و عافیت خواهد بود: «کوشنده همیشه رستگار است» تشویق و تحریض به پویایی در گزینش جایگاه مناسب و دلاوری در کار آیه ی شریفه ی «وجعلنا النهار معاشا»(42 - 40) را تداعی می کند که دل بیدار پروین از آن آگاه است و در پایان توصیه های دلاور آفرین خد به بیان حکم کلی و حقیقت راستین «آسایش کار گرزکار است» می پردازد تا مبادا انسان با تنبلی و عدم پویایی، سلامت و عافیت خود را ببازد.
از آنجا که اندرز و نصحیت، هم امر به معروف دارد هم نهی از منکر، هم تشویق و ترغیب و دل دادن به ادامه ی کار و استقامت در رفتار است و هم پرهیز دادن و پروا کردن از راهزنان بیرونی و درونی، پروین با احساس مسئولیت همچون مادری دانا و مربی و مراقبی آگاه به مرغ آزاد گشته و از دام رسته و بر شاخسار غرور و غفلت نشسته می گوید: زنهار که با بلند پروازی بال و پر خود را از دست ندهی، حوادث در کمین است و روزگار فریبنده سراسر نقش های رنگین، چاره گری تو در مقابل سرسختی و ستمگری زمانه اثری نخواهد داشت، پروای پروین از این است که مرغ رهایی یافته، حد خود را نشناسد و در هوس آزادی مطلق به نوعی دیگر گرفتار گردد:
آنگونه بپر که پر نریزی
در دامن روزگار سنگ است
بسیار مکن بلند خیزی
این نقش و نگار ریب و رنگ است
گر سر بنهی و گر گریزی
شاهین سپهر تیز چنگ است
صیاد زمانه جان شکار است
(دیوان، ص 549)
در این پرهیز دادن پروین نه تنها به حفظ جان و نام مرغان وادی سلوک و آسمان حقیقت می اندیشد و آنان را از دام های ظاهر و باطن بر حذر می دارد، بلکه تبیین کرامت های اخلاقی و تأثیر آزادی را لازم شمرده، مرغ آزاد را از چشم داشت به دانه ی ماکیان و همچنین از پرپر کردن گل هایی که زیور باغ و بوستان است، و از شکستن شاخه هایی که می تواند سایبان باشد، بر حذر می دارد:
بر شاخه ی سرخ گل مکن جای
کان حاصل رنج باغبان است
در نارون آشیانه منمای
برگش مشکن که سایبان است
از بامک پست دانه مربای
کان دانه برای ماکیان است
او طایر بسته در حصار است
(دیوان، ص 549)
پروای چشم را از آنچه حق او نیست و پروای گام را از راه و جایی که مناسب مقام او نباشد، ضروری می شمارد. از نظر پروین حفظ امنیت آشیانه و آرامش خانواده بستگی به خرسندی و قناعت به قسمت خویش و رنج و کوششی خردمندانه در استفاده از اسباب راحتی دارد:
در لانه ی دیگری منه گام
خاشاک ببر بساز لانه
بی رنج کسی نیافت آرام
بی سعی نخورد مرغ دانه
زشت است ز خلق وام خواستن
تا هست ذخیره ای به خانه
از دست مده به فکرت خام
امنیت ملک آشیانه
(دیوان، ص 550)
پروین که خود در خانه و اجتماع نماینده ی عزت نفس و وقار و ارجمندی بوده است، سلامت نفس و امنیت خاطر خود را در حفظ حریم و پرهیز از آمیختن با نابکاران و رهزنان روزگار می داند. بیم از سبکساری و پروای از دست دادن قدر و قیمت او را به ارام گرفتن و قرار در محیط گرم خانواده و تحقیق و مطالعه در کتابخانه وادار می کند و از همین عزم نیکو چه بهره هایی شگفت می برد و چه آثار گرانبهایی به جا می گذارد. پروین این فکر زرین و قابل تحسین خود را در قطعه ای زیبا با عنوان «گل پنهان» به تصویر می کشد:
نهفت چهره گل زیر برگ و بلبل گفت
مپوش روی بروی تو شادمان شده ایم
مسوز و آتش هجران، هزار دستان را
به کوش عشق تو عمری است، داستان شده ایم
جواب، داد کزین گوشه گیری و پرهیز
عجب مدار که از چشم بدنهان شده ایم
ز دستبرد حوادث وجود ایمن نیست
نشسته ایم و بر این گنج پاسبان شده ایم...
بکاست آنکه سبک شد ز قیمت خویش
از این معامله ترسیده و گران شده ایم
دو روزه بود هوسرانی نظر بازان
همین بس است، که منظور باغبان شده ایم
بدون تردید این پایگاه بلند فضیلت و توفیق شناخت در اثر فطرت سالم، تربیت صحیح و تحقق آیات شریفه ی تقوی در پروین پیدا گشته است. قرآن به روشنی بیان می کند که تقوی مایه ی فرقان و تشخیص خیر از شر و تمییز دوست از دشمن و توانایی شناخت پسندیده از ناپسند است:
ترا فرقان دبیرستان اخلاق و معانی شد
چرا چون طفل کودن زین دبیرستان گریزانی

نگردد با تو تقوی دوست تا همکاسه ی آزی
نباشد با تو دین انباز تا انباز شیطانی
(دیوان آیینه معنی، ص 288)
پاک شدن از هوی و هوس و بریدن از ما سوی الله موجب تحمل نشیب و فرازها، خروج از تنگی ها و سختی هاست و در نتیجه زمینه ی بروز ملکات و فضایل انسانی را فراهم می کند، به صاحبش شجاعت و عزت نفس می بخشد و کلام او را متین و استوار، و دل او را محکم و قوی می سازد:
طلب ملک سلیمان مکن از دیوان
که چو طفلت بفریبند به انگشتر
زنگ خودبینی از آیینه ی دل بزدا
گرد آلودگی از چهره ی جان بستر
نبرد هیچ بغیر از سیهی با خود
هر که ز انگشت فروشان طلبد عنبر
(دیوان، ص 252)
پروین با چنان گنجینه ی گرانقدر توانست چون کوه در برابر زور گویی های استبداد زمان مقاومت کند و دعوت های فریبنده دربار را شجاعانه رد کند:
میزبانی نکند چرخ سیه کاسه
منشین بیهده بر سفره ی الوانش
ره مخوف است، بپرهیز از این خفتن
ابر تیره است، بیندش ز بارانش
(دیوان آیینه معنی، ص 256)
چو جای خود نشناسی به حیله مدعیان
ترا ز اوج بلندی به قعر چاه کند
هزار دزد، کمین کرده اند بر سر راه
چنان مباش که بر موکب تو راه کنند
(دیوا نوشیروان، ص 541)
بدین ترتیب پروین با راستی و در سایه ی راهنمایی های پیر خرد و در پرتو اخلاص، شرایط تقوی را فراهم کرد و از نتایج آن در زندگی روشن و با افتخار خویش بهره مند شد این است رمز آنکه پروین برای همیشه در آسمان عزت می درخشد.
منابع تحقیق :
1- اعتصامی، ابوالفتح. مجموعه مقالات و قطعات اشعار که به مناسبت درگذشت و اولین سال وفات خانم پروین اعتصامی نوشته و سروده شده است (1353-1397)، ضمیمه ی چاپ هفتم دیوان پروین اعتصامی، تهران.
2-اعتصامی، پروین. دیوان (1369)- به کوشش محمد تقی بابایی. تهران: انتشارات سلمان فارسی.
3- اعتصمامی، پروین. دیوان (1373)، تدوین فریده دانایی، تهران: نگاه، 1373.
4- حائری، سیدهادی. حدیث ناگفته، تهران: مؤسسه ی چاپ و انتشارات حدیث، 1375.
5- دانشگر، احمد. پروین اعتصامی شاعره ای از تبار روشنایی ها. تهران: انتشارات حافظ نوین، 1373.
6- طباطبایی، دکتر سید محمود اردکانی، یادمان پروین. تهران: چاپخانه ی سپه، 1376.
7- کراچی، دکتر روح انگیز، کتابشناسی پروین اعتصامی. تهران: انتشارات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، 1376.
8- موحد، عبدالحسین، زن، پروین. حقیقت یا مجاز، تهران: انتشارات محیا، 1374.
منبع: پروین پژوهی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.