نویسنده: محمد کاوه
خودباوری، ارزیابی واقع بینانه از توانایی های خود است تا با آگاهی و شناخت کامل آنها در مسیر تعالی و پیشرفت، بهره برداری لازم به عمل آید و این گونه نباشد که انسان در برآوردن نیازها و انجام وظایفی که برعهده اوست، چشم به دیگران دوخته و از توانمندی های خود غافل شود. جان برنارد شاو معتقد است آینده جهان بستگی به برداشت فرزندان از خودشان دارد و انتخاب های آنها بستگی به این دارد که درباره خود چگونه می اندیشند. به نظر او، مهم ترین قواعد خانواده، معنای انسان بودن را مشخص می سازد و رکن اصلی خانواده زن و شوهر هستند که اگر روابط آنها سالم باشد فرزندشان رشد می یابد و به خود شکوفایی می رسد؛ چرا که زمینه ساز خود باوری فردی، خودباوری خانوادگی است (زائر رضایی، 1385: 21). خودباوری هدیه ای نیست که بتوان آن را از طریق وراثت به کودکان منتقل کرد؛ بلکه باید از نخستین روزهای زندگی کودک خودباوری را در او رشد داد. محبت کردن، گوش دادن به حرف های کودک، تشویق کردن، احترام گذاشتن، استفاده مناسب و منطقی از قدرت، کمک به رشد احساس استقلال، نقش مدرسه در خودآگاهی کودک، شخصیت و جنسیت کودک، همگی باعث رشد خودباوری در کودک شده و او را برای زندگی در جامعه آماده می سازد. همه والدین فرزندان خود را دوست دارند؛ اما مهم آن است که کودکان یقین حاصل کنند که والدینشان آنها را دوست دارند؛ زیرا این حس برای رشد اعتماد به نفس ضروری است. البته منظور از این گفته چنین نیست که کودکان در محبت غرق شوند؛ بلکه کافی است آنها را با گفتار و کردار خود مطمئن ساخت که دارای ارزش هستند. مسئولیت نهایی والدین، آماده سازی فرزندان برای دستیابی به استقلال واقعی است. این موضوع زمانی تحقق می یابد که فرزندان به هنگام ترک خانه و آماده شدن برای شروع زندگی جدید مانند یک فرد بزرگسال دارای خودباوری و سازگاری با محیط باشند. رابطه استقلال و عزت نفس، بسیار آشکار و انکارناپذیر است. اتکای کم تر به دیگران و ارزش قائل شدن برای شخصیت خود، یکی از نشانه های استقلال کودک است. برای به وجود آوردن حس اعتقاد به خود در کودک، باید به حرف های او گوش داد. این فن دقیق نه تنها شیوه ای مفید برای ایجاد ارتباط با کودک است، بلکه باعث آگاهی از ناگفته ها و احساسات نهفته او نیز خواهد شد. از سوی دیگر، باعث می شود تا کودک درک بهتر و درست تری از خود داشته باشد و احساسات خود را بهتر کنترل کند. حس تعلق به انواع گروه ها نیز اثرات بسیار نیرومندی بر عزت نفس فرزندان دارد. خانواده، مدرسه، گروه هم سالان، گروه مذهبی، گروه ورزشی، گروه فرهنگی و دیگر گروه های کوچک و بزرگی که اطراف کودک را فرا گرفته اند عامل بالقوه ای در ایجاد حس هویت، ارزشمندی و هدف دار بودن در کودک را فراگرفته اند عامل بالقوه ای در ایجاد حس هویت، ارزشمندی و هدف دار بودن در کودک به وجود می آورد. عضویت در این گروه ها باعث رشد جنبه های گوناگونی نظیر نگرش به خود در کودکان و نوجوانان می شود. احساس رضایت ناشی از عضویت در گروه، باعث آرامش و برآورده شدن آرزوها و تأمین نیازهای کودک می شود. در این میان، مدرسه یکی از تأثیرگذارترین عوامل مؤثر بر رشد و تقویت عزت نفس است. تأکید بر مهارت های آموزشی، شناخت و ارزش گذاری موفقیت های غیر آموزشی، خود ارزیابی از طریق تمرین روزانه، رعایت برنامه های فعالیت گروهی، ایجاد حس جمع پذیری و مواردی مشابه این در مدرسه، یکی از ارزشمندترین تأثیرها بر پرورش حس خود باوری است (نیک خو، 1386: 88-86). وقتی نوجوانی از خودباوری برخوردار باشد، بهتر می تواند زندگی کند، با دیگران ارتباط برقرار کند و فردی خلاق و پویا باشد. در نتیجه آسیب پذیری او کمتر می شود. چنین فردی احساس مسئولیت می کند و خود تصمیم می گیرد که به دیگران در صورت لزوم کمک کند. او به پیشرفت هایش افتخار می کند و گاهی از خود تعریف می کند. با موفقیت های تازه با اطمینان برخورد می کند و از صحبت های حاکی از انتقاد از خود هراس زیادی ندارد و رفتارهای نامناسب خود را مورد بازنگری قرار داده و سعی می کند آنها را به شکل مطلوبی تغییر دهد. در خانواده ای که صمیمیت و مهربانی وجود دارد، نوجوان می تواند هم ثبات خودپنداری را حفظ کند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود. همچنین با اطمینان به شخصیت خود، به رویارویی با مشکلات برخیزد. چنین فردی در سایه تحقق خودباوری به این اطمینان می رسد که اگر از مجموعه استعدادها و توانمندی های خود استفاده کند، می تواند به اهداف و آرزوهایی که دارد دسترسی پیدا کند. این احساس توانمندی و خودباوری، از او شخصیتی فعال و خلاق و امیدوار می سازد و او را در برخورد با مشکلات و گرفتاری ها از دچار شدن به یأس و ناامیدی رهایی می بخشد (زائر رضایی، 1385: 21).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.