صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی

نظر سنتی مورخان غربی این است که فرهنگ اروپایی مستقیماً مولود تمدن‌های باستانی یونان و روم است. بنا بر این نظریه، آثار نویسندگان باستانی – غالباً لاتینی و بعضاً یونانی – در طول قرن‌ها بعد از سقوط امپراتوری روم، توسط
دوشنبه، 8 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی
 صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی

ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون



 
نظر سنتی مورخان غربی این است که فرهنگ اروپایی مستقیماً مولود تمدن‌های باستانی یونان و روم است. بنا بر این نظریه، آثار نویسندگان باستانی – غالباً لاتینی و بعضاً یونانی – در طول قرن‌ها بعد از سقوط امپراتوری روم، توسط کلیسا حفظ شده و به عنوان منبع الهام‌بخش بالقوه‌ای در اواخر قرون وسطی و دوره‌ی رُنسانس، دیگر باره ظاهر شده است. کم‌تر کسی می‌تواند تأثیر نیرومند ادبیات باستانی را در اندیشه‌ی اروپایی انکار کند. با این حال، در مورد علم، وضع بسیار متفاوت است. در خلال قرن دوازدهم میلادی نوشته‌های محققینی هم‌چون فارابی، غزالی، فرغانی، ابن سینا، و ابن رشد به زبان لاتینی ترجمه شدند و در غرب شهرت و حرمت یافتند. آثار ارسطو، که به زودی به صورت منشأ اثر نیرومندی در اندیشه‌ی اروپایی درآمد، همراه با شروح ابن سینا و ابن رشد از زبان عربی (به زبان‌های اروپایی) ترجمه شدند. تأثیر شروح مزبور در شکل دادن به اندیشه‌ی علمی و فلسفی اروپایی از تأثیر خود آثار ارسطو کم‌تر نبود. بسیاری از آثار علمی دیگر نیز، که قرن‌ها پیش از زبان یونانی به عربی ترجمه شده بود، در همان ایام (از زبان عربی) به لاتینی ترجمه شد.
صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی
چارلز سینگر در آخرین بخش جلد دوم کتابش تحت عنوان «تاریخ تکنولوژی»، در باره‌ی بعضی از این نکات بحث کرده است. وی با اشاره به اندیشه‌ی «اروپا مرکزی» (یا اروپا محوریِ) مورخان غربی می‌نویسد: «اما اروپا چیزی جز یک شبه جزیره‌ی کوچک نیست که به صورت دنباله‌ای از سرزمین‌های پهناور افریقا-آسیا متفرع شده است. این وضع که در مورد موقعیت جغرافیایی اروپا (نسبت به آسیا و افریقا) به عینه و بدون مجامله صادق است، دست‌کم تا قرن سیزدهم میلادی، در مورد موقعیت تکنولوژیکی آن (نسبت به آسیا و افریقا) نیز صادق بوده است.» سینگر در باره‌ی مهارت و ابداعگری در خلال بخش اعظم دوره‌ی پانصد تا هزار و پانصد میلادی نیز می‌گوید که خاور نزدیک بر غرب پیشی داشته است زیرا تقریباً در همه‌ی شاخه‌های تکنولوژی، بهترین محصولاتی که در اختیار غرب قرار می‌گرفت همان‌هایی بود که در خاور نزدیک ساخته می‌شد. از نظر تکنولوژیک، غرب چندان چیزی برای عرضه کردن به مشرق زمین نداشت و درواقع، جریان انتقال تکنولوژی از شرق به طرف غرب برقرار بود.
در این جا نشان خواهیم داد که این انتقال تکنولوژی چگونه رخ داد، و مثال‌هایی نیز از نحوه‌ی انتقال افکار و فنون از جهان اسلام به غرب عرضه خواهیم کرد. اخذ فنون اسلامی توسط اروپا در واژگان عربی‌تبار متعددی که در فرهنگ‌های لغات زبان‌های اروپایی راه یافته‌اند منعکس است. (این واژه‌ها غالباً از طریق زبان‌های ایتالیایی و اسپانیایی به زبان انگلیسی راه یافته‌اند.) تنها چند مورد از این نوع واژه‌ها را در این‌جا به عنوان مثال ذکر می‌کنیم. در زمینه‌ی نساجی: موصلین (muslin)، سارسانت (sarsanet به معنای نوعی پارچه‌ی عربی (=تافته شکن)، و مأخوذ از لفظ Saracen که صلیبیون به اعراب مسلمان اطلاق می‌کردند)، داماسک (damask به معنای حریر و مأخوذ از نام دمشق، Damascus)، تافتا (taffeta، مأخوذ از همان لفظ فارسی تافته به معنای تابیده)، و تابی (tabby، به معنای حریر موج‌دار، که به آن اعتابی هم می‌گویند، مأخوذ از نام محله‌ی العتبیه در بغداد که این نوع پارچه در آن بافته می‌شده است)؛ در زمینه‌ی کشتی‌رانی و دریانوردی: آرسنال (arsenal، به معنای قورخانه، مأخوذ از دارالصناعه عربی)، و آدمیرال (admiral، به معنای دریادار، مأخوذ از امیر عربی)؛ و در تکنولوژی شیمیایی: المبیک (alembic، به معنای ظرفی که برای تقطیر مایعات و عصاره‌گیری به کار می‌رود، مأخوذ از الانبیق عربی)، الکل (alcohol، مأخوذ از الکحل عربی)، آلکالی (alkali، به معنای قلیا، مأخوذ از القلی عربی)؛ در کاغذسازی: ریم (ream، به معنای بند – واحد چاپ‌خانه‌ای کاغذ – مأخوذ از رزمه عربی)؛ در مواد غذایی: آلفالفا (alfalfa، به معنای یونجه، مأخوذ از الفصفصه عربی)، شکر یا قند (sugar، مأخوذ از شکّر عربی، شکر فارسی)، سیروپ (syrup، به معنای شربت قند، شیره، یا آب قند، مأخوذ از شراب عربی)، شربت (sherbet، مأخوذ از شربت ترکی و فارسی و هر دو مأخوذ از شراب عربی)؛ در رنگرزی: سافرون (saffron، به معنای زعفران یا زعفرانی، از همان زعفران عربی)، کرمیز (kermes، به معنای قرمز دانه، مأخوذ از همان قرمز فارسی یا عربی)؛ و بالاخره در چرم‌سازی: کوردوان (cordovan، نوعی چرم یا سختیان، مأخوذ از نام شهر قرطبه – Cordova – که این چرم ابتدا در آن ساخته می‌شده است)، و موروکو (Morocco، ایضاً نوعی چرم لطیف اعلی، مأخوذ از نام مراکش – Morocco – که این نوع چرم در ابتدا در آن جا ساخته می‌شده است). هم‌چنان که انتظار می‌رود زبان اسپانیایی، خصوصاً در زمینه‌های مربوط به کشاورزی و آبیاری، پر است از واژه‌هایی که اصل و نسب عربی دارند. مثلاً در این زبان به آسیا tahona (مأخوذ از طاحونه عربی به همان معنای آسیاب)، به آسیای آبی یا چرخ آبی acena (مأخوذ از السانیه عربی به همان معنی)، و به نهر آبیاری acequia (مأخوذ از الساقیه عربی به معنای نهر کوچک)، می‌گویند.
در اواخر قرون وسطی بسیاری از آثار علمی عربی به زبان لاتینی ترجمه شدند؛ یکی از مراکز علمی پرآوازه‌ای که در این زمینه فعالیت می‌کردند دارالترجمه طلیطله (Toledo) در قرن دوازدهم میلادی بود که در آن صدها متن علمی عربی به زبان لاتینی برگردانده شد. در حدود سال 1277 میلادی در دربار آلفونسوی دهم کاستیل، اثری به زبان اسپانیایی تحت عنوان Libros del Saber de Astronomia، تحت نظارت همین شاه، فراهم شد که هدف آن، بنا بر آن‌چه اعلام شده بود، عبارت بود از تسهیل آموزش زبان عربی برای مطالعه کنندگان اسپانیایی. این اثر حاوی فصلی در باره‌ی تعیین وقت (یا توقیت) است که در آن راجع به نوعی ساعت وزنی با چرخ دنگ جیوه‌ای سخن گفته شده است. از سوی دیگر، از سایر منابع در می‌یابیم که این‌گونه ساعت‌ها در قرن یازدهم میلادی، یعنی حدود دویست و پنجاه سال قبل از آن که چنین ساعت‌هایی در اروپای شمالی ظاهر شوند، توسط مسلمانان در اسپانیا ساخته می‌شده است. در حدود سال 1277 میلادی، بنا بر معاهده‌ای که بین بوهموند هفتم، شاهزاده‌ی سوری انطاکیه (Antioch) و رئیس جمهور یا دوچ (the Doge) ونیز منعقد شد، دقایق و رموز پنهانی شیشه‌گری و بلورسازی سوری (یعنی سوریه‌ای) در اختیار ونیزی‌ها قرار گرفت.
روابط میان جهان اسلام و اروپای مسیحی همواره خصومت‌آمیز نبود. فرمانروایان مسلمان، مردان روشن‌بینی بودند و بنا بر آن‌چه قرآن مجید بدیشان حکم می‌کرد نسبت به اتباع مسیحی خود با وفق و مدارا رفتار می‌کردند. علاوه بر این، ملاحظات تجاری فی‌مابین، تشکیل جوامعی از بازرگانان اروپایی را در شهرهای اسلامی سبب می‌شد، در حالی که بازرگانان مسلمان نیز در قلمرو بیزانس مستقر شده بودند و از این رهگذر می‌توانستند با تجار سوئدی که به طرف دنیپر (Dnieper) می‌رفتند، تماس پیدا کنند. علی‌الخصوص میان مصرِ فاطمیان و شهر ایتالیایی آمالفی (Amalfi) در قرون دهم و یازدهم میلادی روابط بازرگانی صمیمانه‌ای برقرار بود. (قوس‌های طاق رومی، که امروزه از عناصر اساسی معماری گوتیک است، از طریق همین شهر به اروپا راه یافت – نخستین کلیسایی که در ساختمان آن از چنین قوس‌هایی استفاده شده بود در سال 1071 میلادی در مونته کاسینو ساخته شد.)
صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی
ثمربخش‌ترین مبادلات (میان جهان اسلام و اروپای مسیحی) در شبه جزیره‌ی ایبری، یعنی در جایی برقرار شد که چندین قرن حکومت عموماً اهل تسامح و مدارای خلفای اموی و جانشینان ایشان در آن، امکان برقراری روابط دوستانه‌ای را میان مسلمانان و مسیحیان فراهم آورده بود. اقدامات مسلمانان در زمینه‌های کشاورزی، آبیاری، مهندسی شبکه‌های آب‌رسانی، و صنعت در نیمه‌ی جنوبی این شبه جزیره به صورت یکی از ارکان اساسی اداره‌ی امور روزمره‌ی مردم درآمده بود، و آرا و نظریات مسلمانان در این زمینه‌ها، و نیز در سایر زمینه‌ها، از طریق اسپانیا به ایتالیا و اروپای شمالی راه گشود.
تصرف مجدد اسپانیای اسلامی توسط مسیحیان، مانعی در راه ادامه‌ی این تبادلات و دادوستدها ایجاد نکرد. درواقع حتی به نوعی آن را تشدید و تقویت نیز کرد، چرا که مسیحیان تأسیسات و دستگاه‌های مسلمانان را تصرف کردند و طی قرون بعدی نیز آن‌ها را هم‌چنان دایر نگاه داشتند. نظامات آبیاری مسلمانان همراه با شبکه‌های آب‌رسانی و دستگاه‌های آب‌کشی آن‌ها به مثابه پایه و اساس کشاورزی اسپانیا(ی مسیحی) باقی ماند و به هنگام خود به جهان جدید منتقل گردید. سایر تأسیسات (مسلمانان در اسپانیای اسلامی) نیز به دست مسیحیان افتاد. دستگاه‌های صنعتی، نظیر کارخانه‌های کاغذسازی خاتیوا (یا به عربی شاطبه، Jativa) در نزدیکی والانس (به عربی بلنسیه، Valencia) به تصرف ایشان درآمد. این‌ها تنها نمونه‌های معدودی از طرق و اشکال متعدد و گوناگون انتقال آرا و اندیشه‌های مسلمانان به اروپا بود.
از همان اوان تاریخ اسلامی، سلاح‌های آتشین، هم در درگیری‌های محلی و داخلی، و هم بر ضد بیزانسی‌ها مورد استفاده قرار گرفته بود. سپاهیان مسلمان خلفای عباسی (قرون هشتم تا سیزدهم میلادی) نیروهای مخصوصی (تحت عنوان نفّاتون)، برای استفاده از سلاح‌های آتشین تشکیل داده بودند که لباس‌های ضد آتش می‌پوشیدند و مواد آتشین یا آتش‌زا پرتاب می‌کردند. سابقه‌ی کاربرد نظامی مواد آتشین در خاور نزدیک به زمان‌های باستان بازمی‌گردد، و این احتمالاً به سبب وجود تراوش‌های طبیعی نفت در سطح زمین در این منطقه از جهان بوده است. مواد آتشینی که در زمان پیش از اسلام در امور نظامی مورد استفاده بود عبارت بود از: (الف) نفت مایع، که در ایران و عراق در دسترس بود و نیز از سواحل دریای خزر به دست می‌آمد؛ (ب) قیر مایع؛ (ج) مخلوط‌هایی از قیر (یا زفت)، رزین، و گوگرد؛ (د) مخلوط‌هایی از آهک زنده یا خام و گوگرد، که در تماس با آب مشتعل می‌شد؛ و (ه) مخلوط‌هایی از آهک زنده و گوگرد و سایر مواد قابل اشتعال، نظیر قیر معدنی، رزین، نفت، و نظایر آن، که ایضاً در تماس با آب مشتعل می‌شد. همه‌ی این مواد هم‌گام با توسعه‌ی قلمرو اسلام نیز مورد استفاده قرار می‌گرفته است، اما بعد از قرن هشتم میلادی تحول مهمی در استفاده از مواد آتشین یا قابل اشتعال در این زمینه رخ داد.
در حدود سال شش‌صد و هفتاد و سه میلادی، یک معمار سوری از اهالی بعلبک، به نام کالینیکوس، به بیزانسی‌ها پناهنده شد؛ این حادثه چهل سال بعد از استقرار عرب‌ها در سوریه و در آستانه‌ی محاصره‌ی قسطنطنیه (یا استانبول امروزی) توسط مسلمانان رخ داد. ظاهراً معمار سوریِ مزبور با خود رموز ساخت نوعی ماده‌ی قابل اشتعال جدید را برده بود که دست‌یابی به آن به بیزانسی‌ها کمک کرد تا قرن‌ها از پایتخت خودشان در مقابل حملات مسلمانان، و نیز در مقابل تهاجمات اروپائیان غربی و اسلاوها، دفاع کنند؛ این شهر سرانجام در سال 1453 میلادی به تصرف مسلمانان عثمانی درآمد. (این ماده‌ی آتشین جدید را صلیبیون «آتش یونانی» می‌خواندند، اگرچه خودِ بیزانسی‌ها هیچ‌گاه آن را «یونانی» ننامیده بودند.)
شواهد این امر را می‌توان در چندین مورد یافت. برای مثال، جابر بن حیان در توضیح نحوه‌ی تهیه‌ی آن‌چه ما امروزه اسید نیتریک می‌نامیم از اصطلاح «گل‌های نیتره» استفاده کرده است که به احتمال قوی به شکل بلورینی از شوره یا شوره‌ی قلمی اشاره داشته است، در حالی که در یک نسخه‌ی خطی عربی که بعداً به خط و الفبای سریانی نوشته شده و احتمالاً در قرن دهم یا یازدهم میلادی تألیف شده است، از شوره یا شوره‌ی قلمی در زمره‌ی «نمک‌های هفتگانه» نام برده شده است. توصیف نمک‌های مزبور شامل بَورق‌الصَّفا (بوره یا بورق – یعنی هیدرات سدیوم یا نمک جوهر بوره‌ای که جواهرسازان به کار می‌برند) نیز می‌شده که به گفته‌ی همان نوشته، سفید است و به al-Shiha (یعنی شوره‌ی قلمی) شباهت دارد و آن را بلافاصله بعد از همین نمک ذکر کرده، و از آن به عنوان «نمکی که در پای دیوارها یافت می‌شود» یاد کرده است. شوره به این نام‌ها نیز شناخته می‌شده است: گُل assius (شورج) نمک دیوار (ملح الحائط)؛ برف چینی (ثلج الصین)؛ نمک چینی (ملح الصین)؛ al-shiha؛ ashush؛ نمک دباغی؛ و بارود (یا همان باروت).
با ظهور صلاح الدین ایوبی در سال 1139 میلادی، عصر جدیدی در کاربرد نظامی آتش آغاز گردید. مسلمانان سلاح‌های آتشین را در هر نبردی به کار گرفتند، و داستان آن صنعتگر دمشقی را که با تدارک دیگ‌ها (یا کوزه‌ها)ی نفت برج‌های محاصره‌ی صلیبیون را منهدم کرد همه می‌دانند. بنا بر گفته‌ی بسیاری از مورخان، استفاده از مواد آتش‌زای حاوی باروت، عامل تعیین کننده‌ی نتیجه‌ی نبرد المنصور در سال 1249 میلادی بود که طی آن شاه لویی نهم فرانسه به اسارت درآمد. هر دو طرف این نبرد شدیداً بر مهارت‌های صنعتگران و مهندسان خود متکی بودند. اما تفوق مسلمانان در استفاده از سلاح‌های آتشین، پیروزی نهایی را از آنِ ایشان کرد. می‌گویند این سلاح‌های آتشین «چیزی از توپ‌های واقعی کم نداشتند، و گلوله‌باران آن‌ها رعب و وحشت غریبی بر جان صلیبیون افکنده بود.» ژان دوژوئنویل (1224-1319)، وقایع‌نگار مشهور، که خود یکی از افسران شرکت کننده در این جنگ بوده، نوشته است که وقتی فرمانده فرانسوی دید ساراسن‌ها (یعنی عرب‌ها) آماده‌ی شلیک آتش می‌شوند «با وحشت اعلام کرد که دیگر کارمان تمام است». می‌گویند آتش‌ها از یک منجنیق سنگ‌انداز (یا گلوله کمان) عظیم، و در «دیگ‌های عراقی» (قِدرُ عراقی) پرتاب می‌شدند. دوژوئنویل می‌نویسد که هر کدام از آن ظرف‌های آتشین «شبیه خمره یا بشکه‌ی بزرگی بود و دنباله‌ای به بلندی یک نیزه داشت. صدایی که از اصابت این دیگ‌ها برمی‌آمد به غرش رعد می‌مانست و شبیه اژدهای آتشین عظیمی بود که در حال پرواز باشد، و چنان نوری از آن در می‌آمد که ما می‌توانستیم در اردوگاه خودمان همه چیز را مانند روز ببینیم». هنگامی که این دیگ‌ها به زمین می‌خورده‌اند می‌ترکیده‌اند و مایع درون آن‌ها به اطراف می‌پاشیده و میدانی از آتش و شعله به وجود می‌آورده است.
جیمز پارتینگتون، مورخ نام‌دار شیمی، توضیح داده است که «صلیبیون معتقد بوده‌اند که همه‌ی کسانی که مورد اصابت آتش این دیگ‌ها قرار گرفته بودند جان باختند، و ظاهراً دیگ‌های مزبور چیزی در حد نوعی بمب اتمی قدیمی تلقی شده بوده است». اگرچه سلاح‌های آتشین از حدود صد و پنجاه سال قبل از نخستین جنگ صلیبی نیز در جنگ‌ها به کار می‌رفته است اما ظاهراً اثر هیچ کدام از آن‌ها به آن اندازه رعب‌انگیز نبوده است؛ علت این تفاوت نیز استفاده از همان جزء ترکیبی مرموز، یعنی باروت، بوده است.
از زمانی که باروت مورد استفاده قرار گرفت، نقش مهندسان نظامی به طور روزافزونی اهمیت یافت. در میان نیروهای نظامی، دسته‌های مهندسی تشکیل شد و صنعتگرانی هم‌چون آهنگران، درودگران، مفرغ‌سازان، نفت‌اندازان، و نظایر ایشان، تحت فرماندهی مهندسان نظامی، که مستقیماً در مقابل امیر لشکر مسئول بودند، درآمدند. این دسته‌ها با دراختیار داشتن ابزار و آلات محاصره و باروت، به عناصر بسیار مؤثری در تعیین سرنوشت جنگ(های صلیبی) تبدیل شدند، و سرانجام جنگ‌های صلیبی در سال 1291 میلادی با محاصره و سقوط عَکّا (Acre) به نحوی قاطع و قطعی خاتمه یافت. می‌گفتند که در جریان محاصره‌ی عکا، منجنیق‌های سلطان (ملک‌الاشرف ایوبی) «خمره‌های سفالینی را که محتوی نوعی مخلوط منفجره بود، بر حصارهای شهر می‌کوبیدند و یا از فراز آن به داخل شهر پرتاب می‌کردند». و سلطان برای ویران کردن هر کدام از برج‌های شهر، یک‌هزار مهندس گماشته بود.
ابن خلدون که تاریخ مشهورش (العبر) را حدود سال 1377 میلادی نوشته است، در خلال شرحی که از محاصره‌ی سجلماسه (Sijilmasa) در مغرب توسط سلطان ابویوسف در یک قرن بعد از فتح عکا، به رشته‌ی تحریر درآورده است، آلات جنگی‌ای را توصیف کرده که به واقع نخستین توپ‌های جنگی بوده‌اند. وی می‌گوید که سلطان ابویوسف «ابزار و آلات محاصره و دستگاه‌های باروت انداز (هِندام النفت) را که گلوله‌های کوچک (حَصی، یا به طور مفرد حَصاه به معنای سنگ‌ریزه) یا آهن پرتاب می‌کرد، مستقر ساخت. این گلوله‌ها از درون محفظه‌ای (خَزنَه) که در جلو آتش شعله‌ور باروت تعبیه شده بود پرتاب می‌شدند؛ این کار به نحو غریبی انجام می‌شود و نشان می‌دهد که پروردگار متعال بر همه کار قادر است».
اما توپ جنگی، دفعتاً در مغرب ظاهر نشد. بارود (یا همان باروت) پیش‌تر در آن نواحی شناخته شده و در دیگ‌های آتشینی که در جنگ‌های صلیبی به کار می‌رفت مورد استفاده قرار گرفته بود. خوزه (آنتونیو) کاندی (1765-1820)، مورخ اسپانیایی، مدعی بوده است که در سال 1204 میلادی، الناصر، خلیفه‌ی موحدی، در محاصره‌ی شهر المهدیه در شمال افریقا، از توپ جنگی استفاده کرده بوده؛ و پیتر، اسقف (منطقه‌ی) لئون، نیز از کاربرد توپ جنگی در شهر سویل (به عربی اشبیلیه) در سال 1248 میلادی، خبر داده است. علاوه بر این، توپ جنگی در سرزمین‌های شرقی جهان اسلام در نیمه‌ی دوم قرن سیزدهم میلادی ظهور یافته بود. درواقع باید این طور گفت که در مغرب که نفت در دسترس نبوده است احتمالاً اندکی پیش از شرق اسلامی از توپ جنگی به عنوان یکی از ابزارهای محاصره استفاده شده بوده است و لذا ظهور توپ جنگی در سلجماسه به نحوی که ابن خلدون از آن خبر داده، امری طبیعی بوده است.
صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی
در عهد حکومت ممالیک، در جریان جنگ‌هایی که با مغول‌ها درگرفت از توپ‌های سبک‌تری استفاده شد، و همین امر مغول‌ها را، بعد از آن که بغداد را در سال 1258 میلادی ویران کردند، به عقب‌نشینی‌های پیاپی واداشت. نخستین شکستی که توسط سپاهیان ممالیک، به رهبری سلطان قُطَر، بر نیروهای هلاکوخان مغول وارد شد، در سال 1260 میلادی در عین جالوت در جلیله بود که یکی از سرنوشت‌سازترین نبردهای تاریخ به حساب می‌آمد. آخرین شکست مغول‌ها نیز در مرج‌الصفّر در جنوب دمشق و در سال 1303 میلادی واقع شد، و طی آن سپاهیان ممالیک، نیروهای مغول غازان‌خان را در نبرد تعیین کننده‌ی دیگری، که سرانجام مهر پایان بر کابوس مغول‌ها نهاد، در هم شکستند. این توپ‌های جدید هنوز هم به واقع سلاح‌های مؤثری نبودند، و هنوز مراحل ابتدایی تحول خود را طی می‌کردند. با این حال نسخه‌های خطی متعددی از اسناد نظامی در سن‌پترزبورگ، پاریس، استانبول، و قاهره موجود است که نه تنها حاکی از کاربرد توپ‌های سبک در نبرد با مغول‌هاست، بلکه حتی مؤید آن است که «مصری‌ها» نیروی سواره‌نظامی داشته‌اند که به طور ویژه به چنان توپ (مِدفَع) و ترقه‌هایی (صواریخ) که برای ترساندن دشمن و در هم ریختن صفوف آن‌ها به کار می‌رفته است مسلح بوده است. در برخی از این اسنادِ خطی به «شکست هلاکو در جالود» اشاره شده بود و در یکی از آن‌ها نیز از کاربرد چنان توپ‌هایی در نبرد علیه غازان سخن رفته است. بنابراین ما دو تاریخ دیگر نیز برای نبردهایی که نخستین توپ‌های جنگی توسط ممالیک در آن‌ها مورد استفاده قرار گرفته است در دست داریم، یکی سال 1260 میلادی، و دیگری سال 1303 میلادی. اما از آن‌جا که تا سال 1274 میلادی توپ جنگی در مغرب به صورت ابزاری برای محاصره درآمده بود، منطقی به نظر می‌رسد که بپذیریم این توپ‌ها پیش از نبرد عین جالوت در سال 1260 میلادی اختراع شده بوده‌اند.
در خلال همین دوره، استفاده از توپ‌های جنگی به عنوان ابزار محاصره، در سراسر قلمرو ممالیک به صورت امری عادی درآمده بوده است. شهاب‌الدین بن فضل‌الله‌العُمَری (1301-1349 میلادی)، مورخ و دایرة‌المعارف‌نویسی که از متخصصان امور دولتی و از مقامات عالی‌رتبه‌ی حکومتی بوده، تعدادی کتاب نوشته است که یکی از آن‌ها تحت عنوان التعریف بالمصطلح الشریف (1340 میلادی) کتاب راهنمایی برای استفاده‌ی مقامات بلندپایه‌ی حکومتی بوده است. العُمَری فصلی از این کتاب خود را به تعریف و توضیح ابزارهای محاصره در خلال حکومت الناصر (1309-1340 میلادی) اختصاص داده است. بنا بر آن‌چه او نوشته، شش نوع از این ابزارها در آن ایام مورد استفاده بوده است: منجنیق، زیارات (نوعی منجنیق کمانی شکل)، ستائر (یا پوشش‌های محافظ)، ختائی یا خطایی (نوعی نیزه)، مکاحل البارود (یا توپ‌های باروتی)، و بالاخره قواریر النفت (یا کوزه‌های نفت). سه ابزار آخری سلاح‌های باروتی بوده‌اند و العمری هر کدام را به دقت توصیف کرده است. وی در آن‌چه راجع به توپ جنگی گفته، درباره‌ی باروت و قدرت تخریبی گلوله‌های سرخ و آتشینی که سقف‌های قوسی را سوراخ و بناها را خراب می‌کرده، سخن گفته است.
هم منابع غربی و هم منابع عربی نشان می‌دهند که در جریان یک سلسله محاصره‌ها و نبردها در اسپانیا در فاصله‌ی سال‌های 1340 و 1343 میلادی، از توپ جنگی استفاده می‌شده است. در سال 1340 میلادی مسلمانان در نبرد طریف، و نیز در سال 1342 میلادی در محاصره‌ی الجزیره (بین‌النهرین)، از توپ استفاده کردند. از لوله‌ی این توپ‌ها که خرجشان باروت بوده، گلوله‌های آهنین شلیک می‌شده، و گفته شده است که ارلِ دربیایی (Earl of Derby) و ارلِ سالزبریایی، که هر دو در نبرد مزبور شرکت داشته‌اند، کسانی بوده‌اند که توانسته‌اند با خود اطلاعاتی راجع به سلاح‌های آتشین به انگلستان ببرند. برخی از مورخان غربی نیز معتقدند که اسپانیایی‌ها اطلاعات مربوط به این توپ‌ها را از اعراب غرناطه (یا گرانادا)، که پیش‌تر با کاربرد باروت آشنا شده بودند، گرفته‌اند. بنابراین، دانش استفاده از باروت و توپ‌های جنگی نیز، هم‌چون بقیه‌ی موارد، از طریق اسپانیا به اروپا انتقال یافته است.
در همان سال محاصره‌ی الجزیره، امیران سوریه و مصر مصمم شدند تا سلطان الناصر احمد را که به تازگی منصوب شده بود از اریکه‌ی قدرت به زیر کشند، زیرا او را برای این مقام مناسب و شایسته نمی‌دانستند. برای انجام این مقصود، نیرویی را به الکرَک فرستادند و وی را در آن‌جا به محاصره درآوردند ؛ اما گفته‌اند که «وی بر فراز قلعه پنج منجنیق و تعداد زیادی مدفع (=توپ) نصب کرد» و توانست به خوبی از خود دفاع کند و نیروهای محاصره کننده را از هم بپاشد.
بنا بر آن‌چه گفته شده است، نخستین باری که در نبردی در غرب از توپ جنگی استفاده شد در سال 1346 میلادی در کِرِسی بود. در خلال همان جنگ، توپ‌های انگلیسی نیز برای بستن مدخل بندرگاه کاله (Calais) به منصه آمدند.
بعد از سال 1342 میلادی، تحول و تکامل این سلاح به دست ممالیک، که از آن وسیعاً برای عملیات محاصره استفاده می‌کردند هم‌چنان ادامه یافت هرچند حاصل کار ایشان در این زمینه به تدریج به سایر کشورهای اسلامی نیز رسید، و عثمانی‌ها زودتر از دیگران از این سلاح در سطحی گسترده سود جستند. چشم‌گیرترین عملیاتی که در آن از توپ جنگی استفاده شد همانا فتح قسطنطنیه (استانبول کنونی) توسط عثمانی‌ها در سال 1453 میلادی بود. قطر لوله‌ی یکی از توپ‌های مفرغی که در این محاصره مورد استفاده‌ی عثمانی‌ها قرار گرفته بود به بیش از هشتاد و هشت سانتیمتر و وزن گلوله‌هایی که از آن شلیک می‌شد به بیش از دویست و هفتاد کیلوگرم می‌رسید. گلوله‌ای که به یک کشتی ونیزی اصابت کرده بود آن را به دو نیم کرد. این گلوله حداقل چهارصد کیلوگرم وزن داشت و از فاصله‌ی دو و چهار دهم کیلومتری شلیک شده بود. گفته شده که برای جابه‌جا کردن هر یک جفت از این توپ‌ها هفتاد گاو نر و بیش از هزار مرد جنگی لازم بوده است.
یکی از دستاوردهای عمده و برجسته‌ی تکنولوژیک تمدن اسلامی، همانا وارد کردن و توسعه دادن صنعت کاغذسازی در خاور نزدیک و سرزمین‌های غربی حوزه‌ی مدیترانه بود. این جریان یکی از روی‌دادهای بسیار مهم و تعیین کننده‌ی تاریخ بشریت به حساب می‌آمد.
تاریخ اولیه‌ی تهیه‌ی کاغذ، امروزه به تدریج روشن می‌شود. در حالی که احتمال دارد در خلال قرن سوم قبل از میلاد انواعی از کاغذ در آسیا ساخته شده باشد، ولی تاریخ قابل اعتمادتری که می‌توان برای تهیه‌ی کاغذ ذکر کرد سال 105 میلادی است که کاغذهایی از پوست درخت توت در چین ساخته شد. با این حال این‌طور نیز ادعا شده است که چینی‌های آن روزگار، همه‌ی مراکز دیگر کاغذسازی غیرچینی آسیا را به تعطیل کشانده و ساخت این کالا را به انحصار خویش درآورده بودند. حقیقت این مطلب هرچه باشد، از منابع غربی چنین بر می‌آید که صنایع کاغذسازی مسلمانان در اواسط قرن هشتم میلادی، به برکت انتقال چندین اسیر چینی به سمرقند بعد از جنگ سال 751 میلادی نهر طراز، در آن شهر آغاز به کار کرده بوده است. قزوینی به نقل از منبع دیگری می‌گوید که اسرای جنگی از چین آورده شدند. در میان این اسرا کسی بود که چیزهایی از صناعت کاغذسازی می‌دانست و در این شهر نیز به همین کار مشغول شد. از آن پس کار کاغذسازی در این شهر توسعه یافت و کاغذ به تدریج به صورت یکی از محصولات تولیدی عمده‌ی مردم شهر سمرقند درآمد، و از آن جا به تمام ممالک دیگر صادر شد. با آشنا شدن جهان اسلام با صنعت کاغذسازی و توسعه‌ی این صنعت در قرن نهم میلادی، انقلابی در این زمینه رخ داد. ابزار کتابت از انحصار آزاد شد و کاغذ به صورت کالایی بسیار ارزان درآمد.
صدور فناوری از تمدن اسلامی به اروپای مسیحی
قدیمی‌ترین کاغذ مصری موجود که با خط عربی بر روی آن کتابت شده است متعلق به سال‌های بین 796 و 815 میلادی است هرچند قدیمی‌ترین کاغذی که تاریخ زمان کتابت بر آن ثبت شده است از آنِ سال 847 میلادی است. به هر حال، این را نیز می‌دانیم که کارخانه‌ی کاغذسازی (در همان قرن هشتم میلادی) در بغداد نیز تأسیس شد، و بنا بر نظر یکی از مورخان علم، یعنی رابرت فوربِس، در قرن دهم میلادی بر روی نهر دجله نیز کارخانه‌های شناور (کشتی‌مانند) کاغذسازی دایر بوده است. از آن پس کار کاغذسازی به سوریه نیز توسعه یافت و در دمشق، طبریه، طرابلس، و سایر نقاط این سرزمین کارخانه‌های کاغذسازی تأسیس شد. بعد از سوریه، مصر به کار کاغذسازی روی آورد و در قاهره یک کارخانه‌ی کاغذسازی دایر شد. و بعد از مصر، این صنعت به افریقای شمالی راه یافت و شهر فاس (در مراکش کنونی) به صورت یکی از مهم‌ترین مراکز کاغذسازی درآمد. سرانجام صنعت کاغذسازی به مرزهای جهان اسلام با دنیای مسیحیت، یعنی به سیسیل (به عربی صقلیه) و اسپانیا رسید و کاغذهای ساخت شهر خاتیوا (شاطبه) در منطقه‌ی والانس (بلنسیه) آوازه‌ای به هم رساند. از این زمان به بعد بود که صنعت کاغذسازی به اروپا راه یافت، و با اندکی تأخیر، نخستین کارخانه‌ی کاغذسازی در سال 1276 میلادی در فابریانو در ایتالیا تأسیس شد؛ بعد از آن نیز یک قرن و اندی طول کشید تا در سال 1390 میلادی کارخانه‌ی کاغذسازی دیگری در نورنبرگ آلمان کار خود را آغاز کرد.
ساخت کاغذ، انقلابی فرهنگی برپا کرد. از آن پس، کار تهیه‌ی کتاب در مقیاسی که تا آن زمان سابقه نداشت بسیار تسهیل گردید، و در طول کم‌تر از یک قرن صدها هزار کتاب دست‌نوشته و خطی در سراسر سرزمین‌های اسلامی منتشر شد. کتاب در همه‌جا در دسترس طالبان آن قرار گرفت و حرفه‌ی کتاب‌فروشی (وَرّاقی) بسیار رونق یافت.
در حالی که دین اسلام مهم‌ترین محرک و انگیزنده‌ی نهضت علمی در اوج شکوفایی اعراب مسلمان بود، بعد از قرن شانزدهم میلادی، ظهور گروهی از روحانیون قشری سبب شد که همین علم منکوب و منجمد شود و جلو رشد آن گرفته شود. در سرزمین‌های مسیحی غرب نیز حرکت‌های قهقرایی به ظاهر دینی مشابهی رخ داد، حرکت‌های ارتدادیابی که می‌کوشید مانع انقلاب علمی در غرب شود؛ ولی اگر رفاه اقتصادی کافی برای ایجاد تقاضا برای علم و تکنولوژی وجود می‌داشت، تعصب و تنگ‌نظری دینی در سرزمین‌های اسلامی بر علم غلبه نمی‌یافت، زیرا هم‌چنان‌که پیش‌تر نیز گفتیم، دین اسلام خود محرک اصلی انقلاب علمی مسلمانان در اوج شکوه و شکوفایی دولت اسلامی بود. با همه‌ی این احوال، حرکت متعصبانه‌ی دینی گروهی از مسلمانان بر ضد علم در اعصار انحطاط دولت اسلامی، درواقع چیزی جز یک عارضه‌ی پرضایعه‌ی نشأت گرفته از فروپاشی و اضمحلال سیاسی و اقتصادی نبود. تراژدی تخریب آخرین رصدخانه‌ی اسلامی، که در سال 1580 میلادی توسط تقی‌الدین در قسطنطنیه (استانبول کنونی) ساخته شده بود، نمونه و نمایانگر پیروزی همین گروه روحانیون قشری متعصب و تنگ‌نظر بر علم بود. عنایت به این طنز تلخ، شعله بر جان می‌زند که نخستین رصدخانه در غرب توسط تیکوبراهه در همان ایامی ساخته شد که آخرین رصدخانه در جهان اسلام ویران شده بود.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.