انتظار منتظر چگونه است؟

در مسأله مهدویت، محور اصلی و آرمان حقیقی و فلسفه وجودی انسان‌ها، موضوع کرامت و تحصیل کمالات در ابعاد گوناگون است به طوری که هر اندازه ما در این مسیر به رشد و نمو در سیر کمالات برسیم، به محضر امام عصر (عج)
سه‌شنبه، 16 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتظار منتظر چگونه است؟
انتظار منتظر چگونه است؟

 

نویسنده: حمید رضا اصغری
منبع:راسخون



 

چکیده

در مسأله مهدویت، محور اصلی و آرمان حقیقی و فلسفه وجودی انسان‌ها، موضوع کرامت و تحصیل کمالات در ابعاد گوناگون است به طوری که هر اندازه ما در این مسیر به رشد و نمو در سیر کمالات برسیم، به محضر امام عصر (عج) نزدیک تر می‌شویم و از مقربان او می‌گردیم.
ما باید وظایف منتظرانی را که شبانه روز چشم به راه حضرتش هستند را بشناسیم و نسبت به آن‌ها معرفت قلبی پیدا کنیم و در مرحله دوم به تک تک آن وظایف جامع عمل بپوشانیم تا بتوانیم به حضرتش تقرب پیدا کنیم و با صفای وجودش انس گیریم.
شناخت وظایف منتظران امام عصر (عج) به ما کمک می‌کند تا در مقابل شیطان‌های جنی و انسی و همچنین در مقابل با نفس سرکش که دائما انسان را به طغیان و بی بند و باری می‌خواند محکم ایستاده و جز وظایفی که مامور به آن هستیم انجام ندهیم.

کلید واژه

امام زمان، معرفت، دعا، منتظر، نواب خاص، نواب عام، ولایت فقیه

مقدمه

در هر عصر و زمانی که باشیم حجت الهی و ولی خدا در آن زمان روی این کره‌ی خاکی نفس می‌کشد چرا که تصور زمین بدون حجت خدا محال است، زیرا خداوند در هر زمان دین خود را با امامی پشتیبانی کرده، که او را نشانه ای برای بندگان و روشنی بخش سرزمین‌هایش قرار داده است. و این، پس از آن بود که ریسمان [ارتباط] آن امام را به ریسمان خودت پیوند زد و او را وسیله رسیدن به خشنودی‌اش قرار داد وما مامور به تقرب به آن حجت الهی کرد و ما نیز باید به آن بزرگوار نزدیک شویم و به مقام امامتش تقرب جوییم و او را الگو و اسوه خود قرار دهیم تا بتوانیم در زمان غیبت منتظر و در زمان ظهور برای امام عصر (عج) یار و همراه خوبی باشیم.
به همین جهت ما در این مقاله به سه وظیفه از وظایف خطیر منتظران (کسب معرفت امام، انتظار فرج، تبعیّت از نوابش) که از آیات و احادیث استخراج شده است اشاره می‌کنیم و آن‌ها را به صورت خلاصه و مفید بیان می‌کنیم.

وظایف منتظران

1. شناخت امام

معنای معرفت و شناخت امام عصر (عج) چیست؟ آیا منظورازمعرفت، شناختن حضرت به اسم، کنیه، اجداد و... است؟

«معرفة» در لغت

ما در اینجا به بیان معنای معرفت در لغت می‌پردازیم و برای اینکه به لُبِّ معنای آن برسیم از آوردن اصل متن منصرف و فقط معنای معرفت را به صورت خلاصه و مفید در اینجا با قلمی روان بیان می‌کنیم.
لسان العرب:معرفت در لغت به دو معنا به کار می‌رود:
1. علم به جزئیات که با حواس پنج گانه قابل درک است. مانند علم انسان اشیاء اطرافش.
2. علم به جزئیات و بسیط مجرد که با ادراکات پنج گانه قابل شناخت نیست. مانند شناخت و معرفت پروردگار که از آن اراده می‌شود به اطلاع یافتن از صفات جلال و جمال به اندازه که انسان طاقت دارد. (1)
راغب اصفهانی در مورد معرفت می‌نویسد:
معنای «معرفت» ادراک چیزی است با تفکر و تدبر در آثر آن. و دایره معرفت أخص از علم است. گفته می‌شود: «فِلَانُ یَعرِفُ الله یعنی فلانی خدا را می‌شناسد ولی گفته نمی‌شود: «فِلَانُ یَعلَمُ الله»: یعنی فلانی خدا را می‌داند. زیرا معرفت بشر بر حسب تدبر در آثار خداست نه بر حسب ادراک ذات خدا و گفته می‌شود: «الله یعلم» یعنی خدا می‌داند ولی گفته نمی‌شود: «الله یَعرِفُ» یعنی خدا می‌شناسد. زیرا معرفت درشناختن «با دانش قاصر» استعمال می‌شود که برای دانستن، دست به دامان تفکر می‌شود. (2)

«معرفة» در اصطلاح

معرفت در اصطلاح به معنای شناخت پیدا کردن نسبت به امام عصر (عج) است، و این شناخت عبارت است از اینکه بدانیم آن بزرگوار حجت الهی در کره زمین‌اند و اوست که خداوند در قرآن اطاعتش را بر همه انسان‌ها واجب گردانیده و از ایشان تبعیت نماید.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ ...»(3)
خداوند خطاب به مومنین می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را... .
با جستوجو در اکثر منابع تفسیری علماء امامیه معلوم می‌گردد که همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از" اولوا الامر"، امامان معصوم می‌باشند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به آن‌ها سپرده شده است، و غیر آن‌ها را شامل نمی‌شود، و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی اطاعت آن‌ها لازم است نه به خاطر اینکه اولوا الامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولوا الامر می‌باشند.
البته این عقیده فقط مختص مذهب تشیع نیست بلکه هر عاقل صاحب اندیشه ای معترف به آن است ولو اینکه خود خزء مذهب امامیه نباشد مانند دانشمند بزرگ اهل سنت «فخر رازى» در آغاز سخنش در ذیل این آیه، به این حقیقت اعتراف کرده و می‌گوید:
" کسی که خداوند اطاعت و فرمانبرداری او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم شمرد حتما باید معصوم باشد، زیرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی می‌شود خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پیروی از او را در انجام خطا لازم دانسته، و این خود یک نوع تضاد در حکم الهی ایجاد می‌کند، زیرا از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف دیگر پیروی از" اولوا الامر" لازم است، و این موجب اجتماع" امر" و" نهی" می‌شود. (4)
بنا بر این از یک طرف می‌بینیم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هیچ قید و شرط لازم دانسته و از طرف دیگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند چنین فرمانی صحیح نیست، از این مقدمه چنین استفاده می‌کنیم که اولوا الامر که در آیه فوق به آن‌ها اشاره شده حتما باید معصوم بوده باشند.

چرا منتظِر امام عصر (عج) نیازمند معرفت منتظَر است

هر گاه علم انسان [از راه دیدن آثار و علائم رحمت وجود مبارک امام عصر (عج)] در سینه‌اش ایجاد شد و ازعظمت و مقام امامش اطلاع پیدا کرد، به ناچار از او خائف خواهد شد، و چون خوف در دل او پدیدار شد، از خلاف و غضب او فرار خواهد کرد، و چون از خلاف و عصیان پرهیز و خودداری کرد، از خطر و ضرر نجات خواهد یافت، و هر گاه نور یقین [به سبب رویت و دیدار امام عصر (عج)] در قلب انسان پرتو انداخت، فضیلت و صفات جود و کرم و لطف امام خود را مشاهده خواهد کرد، و چون توانست از فضائل و صفات برجسته طرف اطلاع پیدا کند، البته به لطف و فضل او امیدوار خواهد بود، و چون حقیقت و حلاوت امیدواری را در خود یافت قهرا به مقام جستجو و طلب خواهد آمد، و هر که در صدد طلب شد و در این مرحله توفیق یافت، مطلوب و مقصود خود را به دست خواهد آورد.
«دست از طلب ندارم تا کام من برآید ... یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید» (5)
هر زمانی که پرتو معرفت حضرت در قلب منتظِر جلوه‌گر گشت: نسیم‌های محبت به هیجان می‌آید، و چون نسیم محبت وزیدن گرفت و منتظِر در سایه محبتِ محبوب انس گرفت، محبوب و منتظَر خود را بر چیزهای دیگر ترجیح می‌دهد و از فرمان و امر و نهی حضرتش پیروی نموده و اوامر و نواهی او را بر خواهش‌ها و درخواستهای دیگر مقدم خواهد شمرد، و اگر در مقام محبت به محبوب استقامت ورزید و در انجام فرمان و اوامر و نواهی محبوب خود سعی وافی و مراقبت کرد، به حقیقت و روح راز و نیاز به محبوب خود رسد و از مقربان پیشگاه او محسوب خواهد شد.

خلاصه کلام

معرفت انسان به امام زمانش تولید محبت می‌کند و محبت به وجود مقدس امام عصر (عج) تولید اطاعت و فرمان برداری می‌کند و با اطاعت و فرمانبرداری از امام بزرگوار خود به حقیقت و روح راز و نیاز با محبوب خود می‌رسد و از مقربان پیشگاه او محسوب خواهد شد.

معرفت و شناخت امام شرط ایمان است

معرفت و شناخت امام، شرط ایمان است و کسی که نسبت به امام زمانش معرفت ندارد در اصل ایمان او به حد کمال نرسیده است زیرا امکان ندارد که انسان مومن به خدا باشد و ایمانش به حد کمال برسد در عین حال امام خویش را نشناسد "این از محالات است عقلی و روایی است ".
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«لَا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى یَعْرِفَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ کُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ یَرُدَّ إِلَیْهِ وَ یُسَلِّمَ لَه‏»(6)
بنده خدا مؤمن نباشد تا آنکه خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع کند و تسلیمش باشد.
معرفت و شناخت امام شرط معرفت و شناخت خداوند است
امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند:
همانا خدا را کسی پرستد که او را بشناسد و اما کسی که خدا را نشناسد او را این گونه (مانند عامه از مردم) گمراهانه می‌پرستد، عرض کردم «جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اللهِ» قربانت گردم معرفت خدا چیست؟ فرمود:
«تَصْدِیقُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ صَلِّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ مُوَالاةُ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى عَلَیهِمُ السَّلام وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اللهُ عَزَّ وَ جَل‏». (7)
باور داشتن خدای عز وجل و باور داشتن پیغمبرش و دوست داشتن علی و پیروی از او و از ائمه هدی علیهم السلام و بیزاری جستن به خدای (عز و جل) از دشمن ایشان، این چنین خدای عز و جل شناخته می‌شود.
آنچه از این روایت و روایات مشابه آن به دست می‌آید این است که امام باقر (علیه السلام) درجه کامل خداشناسی را برای ابو حمزه بیان فرموده است و به همین جهت دوستی علی و پیروی از ائمه هدی (علیهم السلام) را از شرایط خداشناسی قرار داده است زیرا که اعمال و عبادات مسلمان بدون ولایت ثواب ندارد و اگر مقصود امام درجه کامل خداشناسی نبود این شرایط را داخل نمی‌فرمود و باز در اینجا هم که درجه کامل گوئیم، به ملاحظه استعداد و ظرفیت ابو حمزة است و ممکن است برای صحابی دیگرش درجه کامل‌تری طبق استعداد او بیان فرماید.

عمده شناخت و معرفت اکتسابی است و قسمتی از آن تفضلی

خداوند می‌تواند تفضلا و مرحمتا معرفت وشناخت واقعی امام عصر (عج) را به بندگانش اعطا نماید و بندگانش را به اوج کمال برساند ولکن زمانی این معرفت ارزش دارد و امام زمان خریدار این معرفت است که از روی اختیار خود شخص باشد یعنی انسانی که قدرت بر گناه دارد و می‌تواند عمرش را در لذت‌های دنیوی صرف کند با اختیار و خواست خود پا به عرصه امام شناسی گذارد و کسب معرفت نماید، هرچند که اگر عبد قدمی به سوی "رب العالمین" بردارد خدا با همه عظمتش به سوی او می‌رود و پذیرای او می‌شود و چون مقدار کمی معرفت به خدا پیدا کند خدا معارف خود را به سویش سرازیر می‌سازد ولی باید توجه کرد که باید قدمی برداریم و به فکر باشیم یا عملی انجام دهیم تا مزد چند برابر یگیریم والا تا کارگر عملی را انجام ندهد و کار نکند کسی مزدی به او نمی‌دهد چه رسد به اینکه چند برابر مزد بگیرد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خدا خودداری و امتناع فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد پس برای هر چیزی سبب و وسیله‌ای قرار داد و برای هر سبب شرح و گشایشی مقرر داشت و برای هر شرحی نشانه‌ای [دانشی] گذاشت و برای هر نشانه دری گویا نهاد، عارف حقیقی کسی است که این در را شناخت و نادان حقیقی کسی است که باین در نادان گشت، این در گویا رسول خدا (ص) است و ما.

توضیح حدیث

اگر چه خداوند قادر است که امور جهان را بدون علل و اسباب فراهم آورد، چنانچه گاهی عیسی ابن مریم (علیه السلام) را بدون پدر ایجاد می‌کند و آتش سوزان فرعون را بدون اسباب معمولی بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) سرد و سلامت می‌نماید ولی به طور عموم و کلی عادتش بر این جاری گشته که امور جهان را با وسائل و اسبابی مخصوص جریان دهد و فراهم آورد، و ترتیب اسباب در حدیث شریف چنان است که خدا برای سعادت و نجات مردم سببی قرار داده که آن معرفت و اطاعت خدا و رسول است و برای این سبب شرحی قرار داده که آن مقررات و قوانین دینی است و برای این شرح نشانه یا دانشی گذاشته که آن قرآن است و برای قرآن در گویائی مقرر داشته که آن پیغمبر و ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند. پس هر که خواهد به سعادت و نجات رسد باید این طرق را بپیماید و اگر کسی پا به این عرصه نهاد خداوند نیز تفضل خود را بر بنده‌اش نازل می‌کند پس باید بدانیم که خداوند زمانی تفضلش نازل می‌کند که بنده‌اش حرکتی انجام دهد و قصد کسب معرفت بکند حال به این دو آیه که این موضوع را اثبات می‌کند توجه فرمایید.
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ...‏»(8)
هر کس کار نیکی بیاورد ده برابر آن پاداش خواهد داشت.
«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا...»(9)
و آن‌ها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند قطعا به راهایمان هدایتشان خواهیم کرد.
در هردو آیه می‌بینیم حرکت اول از طرف بنده است (هرچند خداوند توفیق این حرکت را داده) و بعد خداوند فضلش را به سوی او جاری می‌کند حال گاهی از فضل خدا در قرآن و احادیث به ده برابر و گاهی به هفتاد برابر یا هفتصد برابر و در برخی از آیات به "به غیر الحِسَاب" تعبیر شده است.
بنا بر این یکی از وظایف عمده منتظر حضرت مهدی (علیه السلام) کسب معرفت و بالا بردن سطح آگهی نسبت به ۀن بزرگوار است زیرا معرفت انسان به امام زمانش تولید محبت می‌کند و محبت به وجود مقدس امام عصر (عج) تولید اطاعت و فرمان برداری می‌کند و با اطاعت و فرمانبرداری از امام بزرگوار خود به حقیقت و روح راز و نیاز با محبوب خود می‌رسد و از مقربان پیشگاه او محسوب خواهد شد.

2. انتظار برای فرج و ظهور آن بزرگوار

دومین وظیفه ای که منتظران امام عصر (عج) نسبت به ایشان دارند انتظار فرج ایشان است و طبق روایات و احادیث انسان باید دائما منتظِر آن عزیز باشد.
حال برای اینکه به این وظیفه از وظایف منتظران آشنا شویم به مباحث زیر دقت نمایید.

معنای انتظار

انْتِظَار از کلمه «نَظَر» گرفته شده و خود مصدر باب افتعال می‌باشد و معنایش عبارت است از:
مراقب چیز شدن، توقع آن چیز را داشتن، در آن کار درنگ کردن. (10)

مفهوم انتظار

" بیگانگی با وضع موجود" و " تلاش برای وضع بهتر"است.

توضیح

" انتظار" معمولا برای موقعی استعمال می‌شود که شخص از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می‌کند.
برای مثال به بیماری که انتظار بهبودی می‌کشد، یا پدری که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است و یا تاجری که از بازار آشفته ناراحت است توجه کنید. هر دو از بیماری، فراق فرزند و آشفتگی ناراحت‌اند و برای وضع بهتری می‌کوشند.
در این سه مثال و مثال‌های مشابه دو نقطه مشترک وجود دارد: " بیگانگی با وضع موجود" و " تلاش برای وضع بهتر".
پس نتیجه می‌گیریم که مسئله انتظار حکومت عدالت گستر امام عصر (عج) و قیام مصلح جهانی در واقع مرکب از دو عنصر است، عنصر" نفی" و عنصر" اثبات" عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهتری بودن است.
و اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشه‌دار حلول کند و برایش ملکه گردد سرچشمه دو رشته اعمال دامنه‌دار خواهد شد.
این دو رشته از اعمال دامنه دار عبارت‌اند از:
1. هر گونه همکاری و هماهنگی با عوامل ظلم و فساد ترک می‌شود.
2. ایجاد آمادگی‌های جسمی و روحی و مادی و معنوی برای شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانی و مردمی.
با توجه به این دو رشته از اعمال دامنه دار می‌یابیم که هر دوی آن‌ها باهم عاملی سازنده و موجب تحرک و آگاهی و بیداری است که در حال حاضر تنها، کشور جمهوری اسلامی ایران به رهبری الهی امام خامنه ای است که توانسته با عزت و قدرت ارتباط خود را با استکبار جهانی و ملت‌های ذلیل وجیرخوار استکبار قطع نماید و در کشور خود روح انتظار مولایمان امام عصر (عج) را زنده نماید.

فضیلت منتظران امام عصر (عج)

1. منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) مصادیق آیه شریفه‌ی «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» هستند و قرآن از آنها به کسانی توصیف می‌کند که امام خود را ندیده‌اند ولی به ایشان ایمان دارند، همان طور که مومنین قیامت و معاد را ندیده‌اند ولی به آن مومن اند.
2. منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) اَعظَمُ النّاسِ یَقِینا هستند.
پیامبر اکرم می‌فرمایند: همانا «أَعْظَمَ‏ النَّاسِ‏ یَقِیناً» بزرگترین مردم از جهت یقین گروهی هستند که در آخر زمان می‌باشند. (11)
3. اجر منتظر برابر است با اجر هزار شهید مانند شهداء بدر و احد
امام زین العابدین می‌فرمایند:
کسی که بر ولایت ما در هنگام غائب بودن قائم ما ثابت باشد، خداوند اجر هزار شهید مانند شهداء بدر واحد باو عطا فرماید. (12)
4. کسی که بمیرد از شما بر این امر در حالی که منتظر ظهور حضرت قائم علیه السّلام باشد مانند کسی است که در خیمه قائم با او باشد. (13)
5. منتظرانش بهترین اهل زمان خود هستند.
امام صادق (علیه السلام):
بدرستی که اهل زمان غیبت حضرت مهدی که قائل به امامت او و منتظر ظهور او هستند بهترین اهل هر زمانی می‌باشند برای اینکه خدای تعالی از عقل و فهم و معرفت باندازه‌ای بآنها عطا فرموده که غیبت نزد آن‌ها بمنزله حضور و مشاهدة شده است. (14)
با توجه به مفهوم اصلی" انتظار" معنی روایات متعددی که درباره فضیلت منتظران امام عصر (عج) ذکر گردید به خوبی درک می‌شود. اکنون می‌فهمیم چرا منتظران واقعی گاهی همانند کسانی شمرده شده‌اند که در خیمه حضرت مهدی (علیه السلام) یا زیر پرچم او هستند یا کسی که در راه خدا شمشیر می‌زند، یا به خون خود آغشته شده، یا شهید گشته است.

3. پیروی از نواب

یکی از مباحث بسیار مهم در امر مهدویت و گرایش‌های آن مبحث، بحث «نواب» آن حضرت می‌باشد به این معنا که در بین انسان‌ها افراد هستند منتسب به آن بزرگوار که از جانب ایشان به امور انسان‌ها رسیدگی می‌کنند و سوالات اعتقادی، فقهی، اخلاقی و... را جواب می‌دهند و از طرف امام عصر (عج) مامورند تا به مشکلات معنوی و مادی انسان‌ها رسیدگی نمایند.
نواب امام عصر (عج) از اولین روز غیبت صغری در بین مردم حضور داشتند و همراه مردم زندگی می‌کردند و بدون اینکه برای خود به خاطر ارتباطشان با حضرت برتری و مقامی را در نظر داشته باشند، و تا به حال نیز که ما در غیبت کبرای امام عصر (عج) به سر می‌بریم و چشمان ما به سبب گناهان و یا مصالح دیگر از دیدار ایشان محروم است این نواب در بین ما وجود دارند و زندگی می‌کنند، با ما نفس می‌کشند و همان طور که ما از نعمت‌ها استفاده می‌کنیم آن‌ها نیز از آن نعمت‌ها بهرمند می‌شوند.

تقسیم نواب

طبق شواهد و روایات ما می‌توانیم نواب امام عصر (عج) را به دو دسته تقسیم نماییم به این صورت که می‌گوییم:

الف) نواب آقا در زمان غیبت صغری «نواب خاص»

در زمان غیبت صغری امام عصر (عج)،حضرت به واسطه چهار نفر از افراد مورد وثوق و اعتماد با مسلمانان و بالاخص شیعیان خود در تماس بودند و از طریق ایشان پیام‌های خویش را به مردم می‌رساندند و مردم نیز با مکتوب نمودن مسائل خویش یا به شکل شفایی مشکلات دینی و دنیوی خود را به حضرت ابلاغ می‌نمودند.
ارتباط شیعیان با نوّاب اربعه
1 - ارتباط با واسطه و غیر مستقیم
ارتباط با واسطه زمانی بود که حاکم ظالم عباسی مانع از دیدار شیعیان با نواب امام عصر (عج) بود و یا افرادی را مامور می‌کرد تا رفت و آمدهای نواب را زیر نظر داشته باشد، بنا براین شیعیان به کمک واسطه‌ها و یا به طور سری و مخفیانه به دیدار نواب می‌رفتند.
2 - ارتباط مستقیم و بی‌واسطه
این ارتباط در آغاز فعّالیت نواب اربعه، در دوره غیبت صغرا وجود نداشت، زیرا بنا بود که مسأله نیابت خاصه مخفی بماند، تا حاکمان جور بازتاب و واکنشی از خود نشان ندهند. ولی کم کم شیعیان به صورت پنهانی نام و نشانی سفیر را از وکلا و خواص گرفتند و توانستند با آنان مستقیماً تماس بگیرند. این کار عمدتاً از زمان سفارت دومین سفیر شروع شد و ادامه یافت.
شیخ طوسی درباره این نوع ارتباط می‌نویسد: «عده‌ای از افراد مورد اعتماد نزد سفرای امام عصر (عج) می‌رفتند و با دادن نامه و یا بیان داشتن خواسته‌های خود، پاسخ آن را از ناحیه مقدسه و توسط سفرا دریافت می‌کردند. (15)

ب) نواب آقا در زمان غیبت کبری «نواب عام»

از سال 329 هجری قمری دوران غیبت کبری امام عصر (عج) آغاز گردیده و حضرت مدتی قبل از شروع این دوره به نائب چهارم خود، «علی ابن محمد سمری» نامه ای می‌دهند و در آن نامه ایشان را از مرگش باخبر می‌نمایند و در آن برای علی ابن محمد سمری می‌نویسند:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ای علیّ بن محمّد سمریّ! خداوند اجر برادرانت را در عزای تو عظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهی مرد، پس خود را برای مرگ مهیّا کن و به احدی وصیّت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود که دومین غیبت واقع گردیده است و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای «عزّ و جلّ»‏ و آن بعد از مدّتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد و به زودى کسانى نزد شیعیان من آیند و ادّعاى مشاهده کنند بدانید هر که پیش از خروج سفیانىّ و صیحه آسمانى ادّعاى مشاهده کند دروغگوى مفترى است‏. و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العلیّ العظیم.»(16)
آنچه از متن نامه (و به احدی وصیّت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود ...) امام عصر (عج) نمایان است و قابل تصدیق همگان می‌باشد این است که بعد از علی ابن محمد سمری تا به حال و از الان تا ظهور آن بزرگوار احدی از طرف امام زمان به عنوان نائب خاص حضرت معرفی نشده است و نخواهد شد و لکن بسیاری از عوام تا به این جمله برخورد می‌کنند در انحرافی شدید و گمراهی آشکاری واقع می‌شوند و از اینجاست که بسیاری از آن‌ها هر گونه ارتباط با موالیمان امام زمان را انکار می‌کنند و گاهی از نواب عام حضرت که در زمان ما همان مراجع عظیم الشان تقلید و مجتهدین ما هستند اظهار دوری می‌کنند و انتساب ایشان را به عنوان یک نائب بر حق مولایمان امام عصر (عج) دور از ذهن می‌شمارند در حالی که احادیث قطعی فراوانی در این باب از اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده ودر کتب روایی فراوان به چشم می‌خورد.
برای اینکه ما در این گمراهی واقع نشویم باید به چند سوال پاسخ دهیم تا بر همگان معلوم گردد که ما در زمان غیبت امام عصر (عج) برای ارتباط با حضرت و یاد گیری مسائل دینی و دست یافتن به جواب سوالاتمان و حل کردن مشکلات معنوی و مادی خود باید به نواب عام امام عصر (عج) رجوع کنیم و سوالاتمان را از این بزرگواران استفتاء نماییم و مسائل معنوی خود را از انها جویا شویم.
البته دلایل بسیار مستند ومتقنی در باب اطاعت از نواب عام امام عصر (عج) در روایات اهل بیت عصمت و طهارت موجود است که در اینجا به عنوان سندی بر این مطلب به آن‌ها اشاره می‌نماییم تا هرگونه شک و شبهه ای از میان برداشته شود.

سوالات

1. استخراخ و استنباط احکام و مسایل فقهی از منابع آن فقط به دست متخصص این فن امکان پذیر است و هرکسی توان استنباط احکام را ندارد. بنابر این در دوران غیبت امام عصر (عج) که دست مردم از دامان امام کوتاه است برای فراگیری احکام دین و مسایل پیچیده فقهی باید به چه کسی رجوع کنند تا احکام و مسایل فقهی را یاد بگیرند؟
این سوال فقط مربوط به دوران غیبت امام زمان نیست بلکه در زمان ائمه قبل از ایشان نیز مطرح بوده است مانند زمان امام محمد باقر (علیه السلام) که تشیع در جهان قوت گرفت و مردم بسیاری از کشورهای مختلف (مثل ایران، مصر، عراق،لبنان و...) به برکت وجود ائمه به اسلام حقیقی گرایش پیدا کردند آیا همه این مردم می‌توانستند خانه و کاشانه خود را رها کنند و به مدینه النبی بیایند تا از نزدیک از امام سوال نمایند و احکام را مستقیم از ایشان دریافت کنند؟
حضرت امام موسی ابن جعفر (علیهما السلام) سال‌ها در زندان طاغوت بودند تا جایی که ایشان در همان زندان،در حالی که غل و زنجیر به بدن مبارکشان بود به شهادت رسیدند. آیا در این برهه از زمان شیعیان فقط می‌بایست احکام دین را از دو لب مبارک این امام عزیز می‌گرفتند یا وظیفه داشتند به شاگردان ایشان رجوع کنند و از آن‌ها که متخصصان دین بودند استفتاء می‌کردند؟
یا امام حسن عسگری (علیه السلام) سال‌ها در سامرا در زندان دژخیمان خلفا ستمگر عباسی تحت نظر بودند و به گونه ای ایشان را مراقبت می‌کردند که احدی جرئت نزدیک شدن به حضرت را نداشت تا چه رسد به این که شیعیان بخواهند مسائل و وظایف خود را از آن حضرت سوال نمایند و یا امام به آن‌ها احکام فقهی و سیاسی آموزش دهند. آیا در این حال شیعیان می‌بایست به جهت فقدان امام احکام را تعطیل نمایند؟
2. هرچه زمان به جلو پیش می‌رود علم پیشرفت بیشتری می‌کند و هر روزه مسایل جدیدی برای انسان‌ها رخ می‌دهد که این مسایل در زمان حضور امام اصلا وجود نداشته است تا امام معصوم مسایل فقهی آن‌ها را بیان نمایند، بنابر این مسلمانان در این گونه مسائل باید به چه کسی رجوع کنند و از این احکام مطلع گردند؟

مثال

برای مثال می‌توان ماهواره را مثال زد چرا که در زمان امامان اصلا ماهواره ای وجود نداشته تا امام حکم استفاده از آن را بیان کنند و یا در عصر ایشان مسائل پیچیده بانکی به شکلی که الانه در جامعه یافت می‌شود اصلا مطرح نبوده تا امامان به بیان احکام آن‌ها بپردازند، هر چند کلیّاتی از آن در احادیث وجود دارد.
3. شیعیان برای حل اختلاف‌ها ونزاع های خود به چه کسی رجوع کنند؟ چه کسی صلاحیت رسیدگی و داوری میان مردم را در زمان غیبت امام عصر (عج) دارد؟ آیا شیعیان باید در این زمان‌ها به قضات طاغوت مراجعه کنند تا آن‌ها بین ایشان حکم خدا را بیان کند؟ چه کسی به احکام الهی مسلط است؟ آیا دشمنان در قضاوت بین شیعیان و غیر آنها به حق و حکم الهی قضاوت می‌کنند؟
4. چنانچه شیعیان توانستند طاغوت را در هم کوبند و حکومت اسلامی را تشکیل دهند، چه کسانی باید رهبری این حکومت را بر عهده بگیرند تا احکام اسلامی در آن حکومت اجرا شود؟ آیا کسی که در دین تخصص لازم را ندارد و مجتهد در حرام و حلال خدا نیست می‌تواند حاکم بر شیعیان باشد؟
اگر به این سوالات پاسخ صحیح داده شود معلوم می‌گردد که در زمان غیبت امام عصر (عج) شیعیان وظیفه‌ی دارند که به نواب عام امام زمان رجوع نمایند و مسائل فقهی را از ایشان سوال نمایند ومشکلات خود را به ایشان رجوع دهند، چرا که حضرت در زمان غیبت خویش کلید حل مشکلات دینی و دنیوی را با این نواب داده است و شیعیان را امر کرده تا به این‌ها رجوع نمایند.
نواب عام از دریچه‌ی روایات
امام حسن عسکری (علیه السلام):
«... فَأَمَّا مَنْ‏ کَانَ‏ مِنَ‏ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه....»(17)
هر کس از فقیهان که مالک نفس خود و نگاهبان دین خویش باشد، و با هوای نفس خود مخالفت کند، و مطیع فرمان خدای خویش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند، و این امر نیست جز در بعضی از فقیهان شیعه نه همگی آنان.
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند:
«فانْظُرُوا إِلَى رَجُلٍ مِنْکُمْ قَدْ رَوَى‏ حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْتَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ فَإِنَّمَا به حکم اللَّهِ اسْتُخِفَّ وَ عَلَیْنَا رُدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا رَادٌّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏»(18)
شیعیان باید نظر کنند به شخصی از شما که روایت کرده باشد حدیث ما را و نظر کرده باشد در حلال ما و حرام ما و شناخته باشد احکام ما را پس شیعیان باید راضی شوند که او حاکم ایشان باشد و من هر که باین وصف بوده باشد را بر شما حاکم کردم و هر گاه چنین شخصی میانه شما حکم کند و حکم او را محکوم علیه قبول نکند، پس چنانست که حکم الهی را سبک شمرده باشد، و ردّ حکم ما کرده است، وکسی که حکم ما را رد کند حکم الهی را رد کرده است و او در مرتبه شرک به حق سبحانه و تعالی است.
«إِیَّاکُمْ أَنْ یُحَاکِمَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً إِلَى أَهْلِ الْجَوْرِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى‏ رَجُلٍ‏ مِنْکُمْ‏ یَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ قَضَائِنَا فَاجْعَلُوهُ بَیْنَکُمْ فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ قَاضِیاً فَتَحَاکَمُوا إِلَیْه»(19)
یعنی به اهل جور و ستم داوری و قضاوت یا شکایت نبرید و نگاه کنید به یکی از میان خودتان که اگر از قضاوت شرعی و داوری‌های ما چیزی می‌داند او را در میان خود حکم کنید من او را قاضی قرار دادم باو رجوع کنید.
شرایط عالمی که باید شیعیان به او رجوع کنند
1. با تقوا باشد به طوری که بر نفس خویش تسلط داشته باشد و همچنین از خطوات شیاطین انسی و جنی بتواند خود را حفظ نماید.
2. عالم و مجتهد در دین باشد.
طبق مسئله یک رساله مراجع عظیم الشان تقلید، مکلف از سه حال خارج نیست: یا مجتهد است، یا مقلد، یا محتاط (کسی که درانجام اعمال روش احتیاط را عمل می‌کند)، و عمل به احتیاط چون کمتر از اجتهاد نیست و انسان محتاط خود می‌بایست صاحب تشخیص باشد، پس وظیفه انسان مکلف منحصر است در دو:
1. یا باید خود مکلف، مجتهد باشد و بتواند احکام شرعیه را به وسیله اصول و دلایل از منابع آن استنباط کند.
2. یا اینکه قول و احکام استنباط شده به وسیله مجتهد حیّ عادل اعلم، را بپذیرد و این احکام برای مقلدین حجت است، زیرا مجتهدین نواب عام حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه الشریف) می‌باشند، بنابر مفاد توقیع شریف قال الامام مهدی (علیه السلام):
«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فی‌ها إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ‏»(20)
حوادثی که برای شما پیش می‌آید، (برای دانستن حکم آن‌ها) رجوع کنید به راویان حدیث ما زیرا آن‌ها حجّت من بر شما هستند، و من حجّت خدا بر آن‌ها می‌باشم.

توضیحات

1. راویان حدیث: این راویان در زمان غیبت منحصر به فقها و مجتهدین و مراجع تقلید شیعه است. زیرا آن‌ها در سایه اجتهاد و تسلط بر مدارک احکام از هر کس دیگر در استنباط احکام شرعی استاد ترند و به عبارت دیگر کارشناس این فن هستند، همان طور که انسان در هر مشکل به کار شناس آن امر رجوع می‌کند می‌بایست در مسائل دینی نیز به کار شناسان دینی رجوع نماید و در غیر این صورت حتما به بی راه می‌رود و این نظیر بیماری است که سرطان ریه دارد ولی برای درمان بیماری خود به میکانیک رجوع می‌کند، این شخص نه تنها به درمان نمی‌شود بلکه اگر به توصیه‌های آن مکانیک عمل کند چه بسا به بیماری‌های دیگر نیز مبتلاء گردد.
2. کارشناسان دینی: اگر کسی کارشناس در مسائل دینی باشد و با زحمت فراوان مسائل دینی را با قوه اجتهادش از منابع استخراج کند، او همان نائب عام در زمان غیبت است و امام عصر (عج) طبق مفاد حدیث فوق تبعیت از ایشان را دستور داده و تمام شیعیان باید جواب مشکلات دینی خود را از آن‌ها دریافت نمایند و اگر به کسی غیر از این‌ها رجوع کردند و او در صدد بیان مسائل دین برآمد بدون این که در زمینه مسائل دینی متخصص و کار شناس باشد، رجوع مکلف به این شخص گناهی بس بزرگ و حکم و جواب آن شخص باطل است و او یکی از مصادیق طاغوت می‌باشد همان گونه که در قرآن بدان اشاره شده است.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا به ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِیداً»(21)
این آیه خطاب به پیامبر بزرگ اسلام می‌فرماید: آیا نمی‌بینی کسانی را که خود را مسلمان می‌پندارند و می‌گویند به تمام کتب آسمانی که بر تو و انبیاء پیشین نازل شده است ایمان آوردیم، در"عین حال داوری‌های خود را به نزد طاغوت می‌برند، در حالی که به آن‌ها دستور داده شده که هرگز فرمان طاغوت را نبرند".
پس کسی که در مسائل دینی به غیر کارشناسان دین که همان مجتهدین و مراجع تقلید، در راس آن‌ها مقام مرجعیت جهانی ولی فقیه که دیدبان مسائل دینی و سیاسی در جهان هستند، رجوع کند و از روی هوای نفس و میل شخصی انجام دهد، آن شخص طبق آیه قرآن کافر است «قال سبحانه: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ به ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»(22).
امام صادق (علیه السلام):«اطَاغُوتُ کُل مَن یَتَحَاکَمُ اِلَیهِ مَن یَحکُمُ بِغَیرِ الحَقِ»(23)
3. تذکر بسیار مهم در این جا برای کسانی است که گاهی در دل و گاهی بر سر زبان از حکومت طاغوت قبل از انقلاب سخن می‌گویند یا مدح وستایش کشورهایی را می‌گویند که حکومت طاغوت در آن حکم می‌کند در حالی که اگر آیه فوق را به دقت مطالعه کنند و روی آن تفکر کنند حتما به عقیده کفر آمیز خود پی می‌برند و از آنچه در دل دارند توبه می‌کنند و به خدا پناه می‌برند، مگر اینکه به گفته قرآن این افراد در دلشان مرض باشد که در این صورت خداوند هم بر مرض این افراد می‌افزاید و سپس به این افراد جاهل خطاب می‌رسد: «مُوتُوا بِغَیْظِکُم»(24). اِنشَاءَالله
دو نکته اساسی در مورد نواب عام که حتما باید مراعات گردد

1. نائب امام زمان باید متخصص باشد

توجه به اینکه نائب امام زمان باید متخصص در دین ومتقی باشد، بدین معنا که این شخص، مجتهد باشد و بتواند مسائل دینی را از منابع آن استنباط کند. پس صرف ادعا مجتهد بودن و مسائل احکام را بیان کردن کفایت نمی‌کند بلکه این شخص باید در بیان مسائل دارای قوه استنباط باشد و در بُعد معنوی نیز باید دارای قوه ورع و تقوا باشد به این بیان که او باید از گناه معصوم باشد، حال اگر شخصی این دو قوه و توان را در کنار یکدیگر داشت او نائب عام است و وظیفه شیعیان تبعیت از ایشان است و الا رجوع به شخصی که یکی از این دو مورد را نداشته باشد جز طاغوت پروری و سنگین کردن پرونده اعمال برای مراجعان به او چیزی حاصل آن‌ها نمی‌شود.

2. پرهیزمدعیان دروغین

یکی از معظلات که یک مانع جدی برای بیان مباحث مهدویت به شکل عمده در جامعه می‌باشد همین مدعیان دروغین است که از همان آغاز غیبت کبرای امام عصر (عج) اشخاصی با قصد وغرض خود رابه عنوان نائب خاص معرفی می‌کردند و بسیارهم اطراف آن‌ها جمع می‌شدند و آن شخص کذاب از این افراد سوء استفاده می‌کردند و عواطف و باورهای انسان‌های ساده لوح را برای رسیدن به مقاصدشان پایمال می‌کردند. نخستین کسی که به دروغ و افتراء، ادعای وکالت از جانب امام عصر (عج) کرد شخصی معروف به «شریعى» بود و نخستین کسی بود که در این خصوص بر خدا و حجت‌های پروردگار دروغ بست، و چیزهائی بآنها نسبت داد که شایسته مقام والای آنان نبود. از این رو شیعیان هم او را ملعون دانسته و از وی دوری جستند، و توقیعی از امام زمان (علیه السّلام) در خصوص لعن او و دوری از وی از ناحیه مقدسه آن حضرت صادر شد.
نکته جالبی که در همه این مدعیان در زمان‌های قابل لمس و بین آن‌ها مشترک می‌باشد و همه به آن اقرار دارند این است که این افراد همه بعد از مدتی که ادعای وکالت خاص امام عصر (عج) کردند عقاید حقیقی کفر و الحاد خود را ظاهر کردند و برای همین با خشم و نفرت بیشتر شیعیان به زبالدان تاریخ پیوستند.
چگونه این افراد را بشناسیم
نشانه‌های زیادی برای شناخت این افراد وجود دارد که عبارت‌اند از:
1. اولین ومهم ترین این نشانه‌ها جمله معروف امام عصر (عج) به علیّ بن محمّد سمری است که به ایشان فرمودند: «... خود را براى مرگ مهیّا کن و به احدى وصیّت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود که دومین غیبت واقع گردیده است ...».
با وجود این جمله هر گونه ادعای نیابت خاصه از هر شخصی رد می‌شود و همین برای همه کفایت می‌کند تا هر مدعی را به رسوایی بکشاند.
2. این افراد جاهل به شدت منع از رجوع به علما می‌کنند و اطرافیانشان را از هر گونه ارتباط با علما بر حذر می‌دارند تا جایی که بعضی از علما متقی را کافر و ملحد معرفی می‌کنند چرا که می‌دانند اگر مریدانشان با علما رفت و آمد کنند زود مچشان باز می‌شود و در جوامع رسوا می‌گردند.
وظایف نواب اربعه و نواب عام امام عصر (عج)
وظایف و محور کلّی فعالیت‌های نواب امام عصر (عج) بدین قرار است:
1 - زدودن شک و حیرت مردم درباره وجود امام عصر (عج)
مهم‌ترین وظیفه‌ای که نواب اربعه به ویژه سفیر اول یعنی عثمان بن سعید عَمْری داشتند این بود که برای شیعیان ثابت کند، امام عسکری (علیه السلام) فرزندی دارد که اکنون امام است و او نایب خاص آن حضرت می‌باشد.
نواب عام نیز فی الحال همین وظیفه شک زدایی را دارند و همچون واکسن از ورود آلودگی (شک) به قلب شیعیان جلو گیری می‌کند.
نواب عام امام عصر (عج) در این زمینه دو وظیفه خطیر دارند که این دو وظیفه را می‌توان در دو زمینه خلاصه کرد که عبارت‌اند از:
1. دفع شک و شبه: دفع مرحله ای را می‌گویند که شک و شبه هنوز وارد ذهن نشده باشد، (مانند واکسن که برای پیش گیری از بیماری‌ها به انسان تزریق می‌شود) نواب عام نیز پیش از اینکه مردم در شک و شبه قرار گیرند مباحث علمی را در جوامع مسلمین مطرح می‌کنند و از ورود شبه جلو گیری می‌کنند.
2. رفع شک و شبه: رفع مرحله ای را می‌گویند که شک و شبه وارد اذهان شده و گاهی عقاید انسان را مشوش کرده پس نائب امام عصر (عج) وظیفه دارد افکار مشوش انسان‌ها را پاک سازی کنند و شبه‌ها را برطرف سازد.
2 - سازماندهی سازمان وکالت و حوزه‌های علمیه
از طریق این سازمان، شیعیان پرسش‌ها و شبهات دینی خود را با وکلا در میان می‌گذاشتند و آنان به واسطه سفیر از ناحیه مقدسه پاسخ را به شیعیان می‌رساندند، و نیز وجوه شرعی خود را به وکلا می‌دادند و وکلا آن را به مسئول سازمان تحویل می‌دادند.
نواب عام نیز امروزه باید پایگاه‌های نشر دین و حوزه‌های علمیه را سازماندهی و سرپرستی کنند.
3 - پاسخ‌گویی به پرسش‌های فقهی و مشکلات عقیدتی
آنان گاهی پرسش‌های فقهی و مسائل مستحدثه شیعیان را به عرض امام عصر (عج) می‌رساندند و پاسخ آن را دریافت و به شیعیان ابلاغ می‌کردند.
نواب عام نیز باید مسائلی را که برای شیعیان اتفاق می‌افتد پاسخ دهند و مسائل جدید که از مسائل روز فقهی، عقیدتی و اخلاقی هستند از منابع استنباط نمایند.
5 - اخذ و توزیع اموال متعلق به امام مهدی (علیه السلام)
نواب وظیفه دارند که اموال متعلق به امام عصر (عج) را از بین شیعیان جمع آوری نمایند و طبق دستور آن بزرگوار مصرف نمایند.
6 - مبارزه با غلات و مدعیان دروغین نیابت و بابیّت
یکی از معظلات که یک مانع جدی برای بیان مباحث مهدویت به شکل عمده در جامعه می‌باشد همین مدعیان دروغین است که از همان آغاز غیبت کبرای امام عصر (عج) اشخاصی با قصد وغرض خود رابه عنوان نائب خاص معرفی می‌کردند و بسیارهم اطراف آن‌ها جمع می‌شدند و آن شخص کذاب از این افراد سوء استفاده می‌کردند و عواطف و باورهای انسان‌های ساده لوح را برای رسیدن به مقاصدشان پایمال می‌کردند.
در راستای همین وظیفه، در دوره غیبت هفتاد ساله (غیبت صغرا) و بعد از آن در دوران طولانی غیبت کبری هر کسی که به دروغ ادعای بابیّت و وکالت نمود، مثل حلاج، شلمغانی و دیگران، با آنان به مبارزه برخاستند و گاهی در دوران غیبت صغرا از ناحیه مقدسه توقیعاتی به واسطه آنان صادر شد، و با روشن شدن ماهیّت آنان، شیعیان امامیه از این نوع انحرافات مصون ماندند و به سفارت نواب اربعه و وکالت بیشتر اعتماد نمودند.
7 - مبارزه با وکلای خائن
گاهی برخی از وکلا امام عصر (عج) منحرف می‌شدند و از وظایف اصلی خود عدول می‌کردند. در این صورت مشکلاتی را برای سازمان مخفی وکالت به وجود می‌آوردند، و گاهی وجوه شرعی را نزد خود نگه می‌داشتند، در این صورت نواب اربعه هر کدام به نوبه خود مسئولیت داشتند تا با آن وکیل خائن مبارزه کنند.
8 - آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبرا توسط نواب خاص
وظیفه آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبرا توسط نواب خاص بیش از همه بر دوش ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری آخرین سفیر امام عصر (عج) سنگینی داشت. از این رو امام مهدی (علیه السلام) از راه اعجاز به او کمک کرد و شش روز قبل از مرگش توقیعی صادر نمود و زمان دقیق وفات وی را بیان داشت تا اینکه حجت بر همگان تمام شود و اذهان، آماده پذیرش دوره دیگری از غیبت آن حضرت باشد.

نتیجه گیری

در این مقاله ما با سه مورد (کسب معرفت و شناخت امام، منتظر آن بزرگوار بودن وتبعیت از نواب امام) از وظایف شیعیان و منتظران امام عصر (عج) آشنا شدیم که هر یک از این وظایف خود مسولیتی بس عظیم است که رعایت آن برای منتظران فرض شده است.
ما به واسطه کسب معرفت امام خویش را می‌شناسیم و می‌فهمیم که ایشان امام ما می‌باشند که اطاعت ایشان بر ما واجب است و در مرحله بعد به دستورشان منتظر ظهورشان می‌شویم و برای فرجشان دعا می‌کنیم چرا که انتظار، برای منتظران امام عصر (عج) یک فرصت سازنده است که منتظران واقعی به واسطه آن دائما خود را به امامشان و حجت الهی نزدیک می‌کنند، انتظار از افضل اعمال است که هر منتظری آن را فرصتی برای آماده سازی خود می‌داند، انتظار اعظم از فرج است چون منتظر در ایام انتظار خود را آماده می‌کند و روز فرج از زحمت‌هایی که در ایام غیبت با انتظارش کشیده است استفاده می‌کند، انتظار محبوب‌ترین عمل نزد پروردگار است چرا که منتظر در ایام انتظار خود را اصلاح می‌کند وبرای ظهور امامش آماده می‌شود و در مرحله سوم برای به دست آوردن مسائل و وظایف خود به امر جانشین و نائب ایشان گوش داده و صد در صد تبعیت از ایشان را واجب می‌دانیم و بر مبنای احادیث معتقدیم هر کس از دستور آن‌ها سر باز زند و مخالفت ایشان کند با امام عصر (عج) مخالفت کرده و هر کس مخالفت امر امام کند با خدای خویش مخالفت نموده است و چون مخالفت در این امر از اهم مباحث اصول اعتقادی شیعیان است جایگاه این انسان را بهتر وارجح از جایگاه غاصبین و کسانی که در زمان غصب خلافت سکوت کردند، نمی‌دانیم.
اللَّهُمَ احْفَظْ إِمَامَ الْمُسْلِمِین سَیِّد عَلِی الخَامِنِه ای

پی‌نوشت‌ها:

1- لسان العرب ج 9 ص 236
2 مفردات راغب، ص: 560
3 نساء 59
4 تفسیر کبیر فخر رازی ج 10 ص 144
5 دیوان حافظ ص 168
6 اصول کافی ج 1 ص 181
7 همان
8 انعام 160
9 عنکبوت 69
10 فرهنگ ابجدج 1 ص 209
11 بحار الأنوار ج 52 ص 125
12 بحار الانوار ج 13 ص 198
13 همان
14 همان
15 الغیبه ص 257
16 کمال الدین، ج 2، ص 294
17 التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری (علیه السلام) ص 300
18 عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة؛ ج 3؛ ص 192
19 اصول الکافی؛ ج 7؛ ص 412
20 وسائل الشیعة؛ ج 27؛ ص 140
21 نساء 60
22 مائده 44
23 بحار الانوارج 9 ص 76
24 آل عمران 119

منابع
قرآن
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، انتشاردار صادر، بیروت، نوبت سوم،1414 ق
راغب أصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن،دار القلم،بیروت،نوبت اول،1412 ق
امام فخر رازی، فخر الدین، تفسیر مفتاح الغیب (تفسیر کبیر)، انتشارات دار الطباعة، نوبت دوم، سال 1357 ق
محمد حافظ شیرازی، خواجه شمس الدین، دیوان حافظ، انتشارات نشر جمال، قم، نوبت سوم،1380 ش
کلینی، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، انتشارات علمیه اسلامیه،تهران، نوبت اول، 1369 ش
، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، اسلامی،، دوم،1375 ش
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار، انتشارات دار إحیاء التراث العربی - بیروت، نوبت: دوم، 1403 ق.
ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبة، صدوق،، نوبت اول، ق
ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ناشر: اسلامیه، تهران، نوبت دوم، 1395 ق
حسن بن علی (علیه السلام)، امام یازدهم، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)، انتشارات مدرسة الإمام المهدی (عج)،قم، نوبت اول، 1409 ق
ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ناشر دار سید الشهداء، قم، نوبت اول، 1405 ق
شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ناشر: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، اول،1409 ق



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما