دیدگاه های امام خمینی(ره) در مورد سیاست های فرهنگی
پس از انقلاب اسلامی، اندیشه ها و دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) به عنوان بهترین شاخص و معرّف اسلام ناب محمدی(ص) و تمیز آن از انواع و اشکال مختلف اسلام نمایی در داخل و خارج کشور، بر سیاست فرهنگی نظام پرتوافکن شده است.(1)اینک، دایره معانی و مصادیق کلماتی که در متن مصوبات سیاست فرهنگی به کار می رود، محدود به حدودی است که از مبانی اسلامی و دینی مجسّم در خط فکری و فقهی امام و وصایای گرانقدر الهی سیاسی ایشان سرچشمه می گیرد و آنچه امام درباره موضوع هایی همچون موسیقی، فیلم، سریال، ورزش و... فرموده اند، تابلوی راهنمای نظام است. هنوز این کلام و پیام آن بزرگ مرد در باب فکر و فرهنگ بر صحیفه دل ها نقش است که:
«فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت است». از نظر امام، خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی، ملی و انقلاب فرهنگی در تمامی زمینه ها در سطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید. به بیان ایشان«خطر تحجرگرایان و مقدس نماهای احمق، کم نیست». در جمهوری اسلامی جز در مواردی که اسلام، حیثیت نظام، امنیت و منافع ملی در خطر باشد- آن هم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا- هیچ کس نمی تواند رأی خود را بر دیگری تحمیل کند. جایگاه فرهنگ در گفتمان امام، آنجا خود را متجلی می سازد که می فرمایند:
«... ما اگر توانستیم نظامی بر پایه های نه شرقی و نه غربی واقعی و اسلام پاک و منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفی نماییم، انقلاب پیروز شده است» (2). «راه اصلاح یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود» (3).«امیدواریم بشر به رشدی برسد که مسلسل ها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان به خدمت بشر بوده است، مسلسل ها نبوده اند... اسلام هم که امر فرموده است به اینکه جهاد بکنند... اساس بر این است که دفاع از حق بکنند و حق را و علم را جانشین مسلسل بکنند.» (4) «تبلیغات که همان شناساندن خوبی ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدی ها و نشان دادن راه گریز و منع از آن، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است... چهارچوب اسلام ناب محمدی که در ترسیم قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابی علیه سرمایه داری غرب و کمونیزم متجاوز شرق است و نیز راه مبارزه علیه ریا و حلیه و خدعه را به مردم و به خصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید. این مسئله که نظام در اهداف خود جدی است... و در صورت به خطر افتادن ارزش های اسلامی با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد می نماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمامی دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد» (5).
ماهیت مهندسی فرهنگ
از مباحث نوینی که در طول دهه اخیر در سطح کشورهای صنعتی مطرح شده، بحث مهندسی فرهنگ است. با این حال نباید از نظر دور داشت که البته آن مفهوم در غرب بسیار اخصّ از آن چیزی است که مورد توجه این گزارش است.با ابتناء بر بیانات مقام معظم رهبری، مهندسی فرهنگ سه وظیفه مهم یعنی: ارزیابی وضعیت موجود، تعیین فرهنگ آرمانی (یا همان وضعیت فرهنگی مطلوب) و ارائه برنامه و ارائه طریق(همان تعیین چگونگی رسیدن به وضعیت مطلوب) را بر عهده دارد. ایشان می فرمایند:
«یکی از مهم ترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسی فرهنگ کشور است؛ یعنی مشخص کنیم فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی، حرکت عظیم درون زا و کیفیت بخشی که اسمش فرهنگ است و در درون انسان ها و جامعه به وجود می آید، چگونه باید باشد، اشکالات و نواقصش چیست و چگونه باید رفع شود؛ کندی ها و معارضاتش کجاست؟» (6)
مهندسی همواره همراه با مفهوم سیستم است و سیستم نیز دارای اجزائی همچون ورودی، پردازش(تصمیم گیری)، خروجی و بازخورد می باشد. ورودی های یک سیستم، تقاضاها و حمایت های افراد جامعه است که در بخش پردازش، برای آنها سیاست و خط مشی اتخاذ می شود و این سیاست ها و خط مشی ها به عنوان خروجی سیستم در سطح جامعه اجرا می گردد. چنانچه این سیاست ها و تصمیم ها متناسب با تقاضاها نباشد، در فرایندی دیگر دوباره بازخورد شده و به صورت تقاضا وارد سیستم می شود.
در مهندسی فرهنگ کشور- بر اساس آنچه در تعریف این مفهوم گذشت- ورودی های سیستم، تمامی کالاها، ابزارها و مصنوع ها اعم از خدمات فرهنگی و غیرفرهنگی- حتی سیاست های اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی و... است که باید بر اساس فرهنگ آرمانی مورد سنجش قرار گیرند و در راستای آن بازتعریف شوند. سپس آن کالاها و خدمات آمیخته به فرهنگ آرمانی و مطلوب، به سطح جامعه وارد و چنانچه فاقد کارکرد مطلوب بود، بار دیگر مطلوب جدیدی از طریق بازخورد در فرایند سیستم قرار گیرد. هرگاه این فرایند در مورد تمامی کالاها، خدمات، فعالیت ها و سیاست های موجود در جامعه شکل گرفت، می توان گفت مهندسی فرهنگ صورت گرفته است. در این زمینه، سخن رهبر معظم انقلاب کاملاً روشن و هدایت کننده است. آنجا که می گویند:
«فرهنگ ما باید در تولید صنعتی ما اثر بگذارد؛ ما چه چیزی تولید می کنیم؟ برای چه تولید کنیم؟ دستگاه قضایی ما، اداره زندان، کیفیت زندان همه با فرهنگ ارتباط دارد و باید تحت تأثیر آن باشد» (7). ایشان همچنین تصریح دارند:« وقتی ما می خواهیم ساختمان بسازیم و شهرسازی کنیم، در واقع فرهنگی را اشاعه می دهیم، ترویج و تولید می کنیم. وقتی تولید اقتصادی هم می کنیم، در واقع از این طریق فرهنگ آن را تولید می کنیم. اگر در سیاست خارجی مذاکره می کنیم و تصمیمی می گیریم، عیناً همین معنا وجود دارد» (8).
به این ترتیب، مهندسی فرهنگ کشور، نوسازی و بازسازی کلان نظام کشور، ساختارها، دستگاه ها، سیاست ها و قوانین و سازوکارها برای تحقق فرهنگ آرمانی و فرهنگ هدف است. اگر اهداف اصلی کشور و یک نظام، اهداف اقتصادی باشد، آن کشور باید نظامات و سازمان های خود را مهندسی اقتصادی کند. به همین ترتیب اگر اهداف سیاسی، اهداف اصلی و غالب باشند و سلطه بر دیگر کشورها مدنظر باشد؛ آن کشور باید کلان نظام و نظامات داخلی و سازمان های خود را مهندسی سیاسی کند. بنابراین مهندسی فرهنگ کشور، مهندسی کلان نظام کشور، نظامات، سازمان ها و سیاست ها و قوانین و سازوکارها، مبتنی بر اهداف فرهنگی است.(9)
«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بیانگر آن است که اگر اهداف اصلی کشور و حکومت و ملتی،«استقلال و آزادی» به عنوان اهداف فرهنگی آرمانی باشد، باید نوع مهندسی حاکم بر آن نظام«جمهوری اسلامی» باشد. در حقیقت کارکردهای اصلی ساختار جمهوری اسلامی، «استقلال و آزادی» است. قانون اساسی جمهوری اسلامی در حقیقت نقشه معماری فرهنگی کشور در چارچوب«کارکرد»، و «ساختار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است.
حضرت امام خمینی(ره) به عنوان معمار انقلاب اسلامی و به تعبیر دیگر«معمار فرهنگی انقلاب» در مورد مهندسی فرهنگی کشور، چارچوبی را معرفی کرده اند و آن«جمهوری اسلامی» است؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. این چارچوب در زمانی مطرح شد که به دلیل حاکم بودن رویکردهای دیگر در جهان، برخی سیاستمداران انواع دیگر مهندسی را برای کشور معرفی و پیگیری می کردند. «جمهوری اسلامی» در واقع نوعی از مهندسی فرهنگی کشور است که واجد بار فرهنگی، فرهنگ و ارزش های اسلامی می باشد و قصد دارد فرهنگ آرمانی را محقق سازد.
در مهندسی فرهنگ، هدف ارائه طرح و برنامه ای جامع و فراگیر همراه با نگاه و دیدی فرهنگی به تمامی حوزه ها و فعالیت ها در حیطه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. همان گونه که مقام معظم رهبری نیز اشاره دارند:«هر طرحی باید پیوست فرهنگی داشته باشد». این نگرش حکیمانه، متضمن آن است که در طراحی، ساخت، تهیه و تولید هر برنامه و فعالیتی ابتدا باید جایگاه ویژه و درخور شأن فرهنگ خاص و مرتبط با موضوع تعیین شود تا خروجی آن بازتاب دهنده فرهنگ باشد.
همان گونه که امروزه برای ساخت هر کارگاه، کارخانه و شرکتی مجوز دستگاه های حفاظت محیط زیست و نیز دریافت مجوز استاندارد، به جهت تأیید کیفیت کالای تولیدشده لازم است، باید کوشید به مکانیسمی دست یافت که مقوله بحث فرهنگی نیز لحاظ گردد.(10) تنها از این طریق است که می توان گفت فرایند مهندسی فرهنگی به طور کامل و جامع اجرا شده است.
با این تفاسیر می توان اذعان داشت بحث مهندسی فرهنگ و موضوع پیوست فرهنگی، لازم و ملزوم یکدیگرند و این پیوست فرهنگی است که ضمانت و بازوی اجرایی مهندسی فرهنگ محسوب می شود. تنها با جاری و ساری شدن این ایده در تمام ارکان تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرا و نظارت است که نظام ما شاهد ظهور فرهنگ در تمامی ابعاد و اضلاع(اعم از ظاهر و باطن) خواهد بود.
با توجه به مجموعه مباحث پیش گفته، اکنون می توان تصویر واضح تری از مهندسی فرهنگ به دست داد. مهندسی فرهنگ به معنی «تدبیرکردن و سامان بخشیدن، جهت دادن و اندازه کردن امور و شئون از نوع فرهنگی، با معیارهای فرهنگی و از زاویه فرهنگ می باشد. در عبارت مهندسی فرهنگ، همه شئون می توانند متعلق تدبیر قلمداد شوند. بدین ترتیب در مهندسی فرهنگ، متعلق بسیار وسیع در نظر گرفته می شود و می تواند علاوه بر فرهنگ، بسیاری مقوله های دیگر را نیز دربرگیرد.»
دیدگاه های متفاوت در مورد مهندسی فرهنگ
فرهنگ شناسان و مبلّغان فرهنگی وقتی در جایگاه مدیریت فرهنگی قرار می گیرند و با پیچیدگی های این وظیفه رو به رو می شوند، به سه دیدگاه متفاوت می رسند:1. فرهنگ را مدیریت ناپذیر می یابند و در نتیجه حوزه فرهنگ را به کسانی می سپارند که با علم و درایت و مطالعه و پژوهش در اجزاء و انواع فرهنگ و با بهره گیری از دانش مدیریت به بسط و توسعه فرهنگ خویش می پردازند.
2. مفهوم و تعریفی محدود و ضعیف از فرهنگ می سازند و آن را سیستمی مکانیکی، ساده و بسته تصور می نمایند. و رفتاری خشک و انعطاف ناپذیر و چه بسا غیرمعقول برای شکل دهی آن در پیش می گیرند.
3. به فرهنگ از دیدگاه اسلامی نگاه می کنند، یعنی مبتنی بر نگاهی که مقام معظم رهبری به فرهنگ دارند و آن را بیان فرموده اند.(11)
بایسته های مهندسی فرهنگ
اکنون می توان نتیجه گرفت که برای مهندسی فرهنگ، بایستگی های زیر مطرح می شود:• وضعیت مطلوب و آرمانی فرهنگ کشور یا همان جامعه آرمانی ما(یوتوپیای اسلام) باید با توجه به تمامی ابعاد و زوایای آن (آگاهی ها، اعتقادات، هنرها، اقتصاد، سیاست، معماری، لباس و...) تبیین شود.
• فرهنگ، عناصر و مقولات فرهنگی و نقش ویژه آنها را باید در شکل گیری فرد و جامعه به خوبی مورد شناسایی قرار داد.
• باید با نگاهی جامع، تمامی ابعاد فرهنگی (همچون دانش ها، نگرش ها، هنر، آداب، رسوم و...) و تأثیر هر یک بر دیگری را مورد بررسی قرار داد.
• وضعیت موجود فرهنگ کشور باید به نحو واقع بینانه و مبتنی بر پژوهش های میدانی شناخته شود.
• نقاط ضعف فرهنگ کشور و خطرهایی که جامعه اسلامی را تهدید می کند و بر آن تأثیر منفی می گذارد، باید به خوبی مورد سنجش قرار گیرد.
• نقاط قوّت فرهنگ کشور باید به عنوان سرمایه هایی که می تواند دستمایه اصلی تحولات تکاملی باشد، شناخته شود.
• برای حرکت از وضع موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب، نقشه راه باید طراحی گردد.
• بایستی اقدامات عملی لازم برای اجرای گام به گام این حرکت عظیم آغاز گردد.(12)
امکان و ضرورت مهندسی فرهنگ
برخی معتقدند کنترل عناصر فرهنگ ساز جامعه، امری محال و یا حداقل غیرضروری می باشد. مقام معظم رهبری درباره امکان ایجاد تحولات فرهنگی چنین می فرمایند:« فرهنگ یک ملت را می شود با عوامل تأثیرگذار به تدریج عوض کرد. یک ملتِ از لحاظ فرهنگی عزیز را به یک ملت ضعیف تبدیل و متقابلاً یک ملت تنبل را به یک ملت زرنگ تبدیل کرد. این رنگ ثابت لایزالی و لایزولی نیست.» (13) درباره اهمیت و ضرورت این مسئله نیز ایشان چنین می فرمایند: «یکی از مهم ترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسی فرهنگ کشور است» و «مهندسی فرهنگ و مهندسی و مدیریت فرهنگی دارای اهمیت، ضرورت و امکان پذیری است» (14).در اینجا توجه به یک نکته کلیدی مهم است، اینکه زیربنایی ترین عنصر سازنده فرهنگ، اعتقادات یک جامعه و مبانی ارزشی برخاسته از آن است. والرشتاین که به نحوی مبسوط به بررسی فرهنگ و منازعه های ایدئولوژیک در عرصه فرهنگی در نظام جهانی پرداخته است، توسعه فرهنگی را به فرایندی که با ایجاد تغییرات در حوزه ادراکات، سپس ارزش ها و به دنبال آن گرایش های انسان به وجود می آید، تعریف می کند. تردیدی نیست تعیین نظام اقتصادی، سیاسی، قضایی، ارزشی و نظام تعلیم و تربیت و... به این بستگی دارد که انسان، مبدأ پیدایش و نقطه عزیمت او و جهان هستی را چگونه تعریف کنیم. هم از این روست که مبانی فکری و اعتقادی جامعه، زیربنای فرهنگ آن جامعه دانسته می شود.
انتظارات ما از مهندسی فرهنگ
درست است که با هر تعریفی از فرهنگ که ناظر به وضع موجود باشد، می توان از «اصلاح فرهنگ» سخن گفت؛ اما با این حال در عرصه عمل، پرسش های فراوانی مطرح می شود که بدون پاسخ به آن، اصلاحِ اساسی، پایدار و بهینه، تحقق نخواهد یافت. مراد از اصلاحات فرهنگی چیست؟ اصلاحات فرهنگی را از کجا باید آغاز کرد؟ اصلاحات فرهنگی را چگونه باید انجام داد؟ تا وقتی پاسخ به این سه پرسش روشن نشده باشد، تلاش هایی که با نیت اصلاح فرهنگ اعمال می شود، تلاش هایی متنافر و متعارض خواهد بود. البته هر نظریه فرهنگی پاسخ های متفاوت به این پرسش ها خواهد داد و لذا در همین جا ضرورت توافق بر سر نظریه فرهنگ مشخص می شود.انتظاری که از «مهندسی فرهنگ» می توان داشت، از سویی به وضعیت کنونی منابع تولید فرهنگ و مراجع و ابزارهای تأثیرگذار فرهنگی وابسته است و از سوی دیگر به اصولی که در نظریه فرهنگ مطرح می شود. از سوی دیگر حیطه تأثیرگذاری مهندسی فرهنگ بر گستره فرهنگی جامعه به عواملی چند وابسته است: نخست، میزان کنترل ابزارها، نهادها، مراکز و شخصیت های مولد فرهنگ است. طبعاً نقشه فرهنگی حاصل از مهندسی فرهنگ را تا هنگامی که همه (یا دست کم اکثر) عوامل مولد فرهنگ نپذیرند و بدان ملتزم نباشند، نمی توان واجد نتایج مثبت دانست. دوم، فرهنگ پذیران و درجه پذیرندگی آنهاست. در واقع مراحل پیچیده ای که در پذیرش فرهنگ وجود دارد، مانع از آن است که بتوان اثرپذیری فرهنگ پذیران را به راحتی مورد تأیید قرار داد. سومین عامل، نقش عوامل درونی است. در واقع، مهندسی فرهنگی جامعه فقط از عوامل بیرونی نشئت نمی گیرد و آنچه در درون تک تک افراد جامعه می گذرد و برآیند خود را در نگرش ها و رفتارهای فرهنگی بروز و ظهور می بخشد، عامل بسیار مهمی در این فرایند است. چه بسا نقشه فرهنگ، مسیری را دنبال می کند که با برون داده های درونی افراد جامعه همسو و هماهنگ نیست.
چالش های برخاسته از حیطه تأثیر مهندسی فرهنگ چنان دشوار و پیچیده است که برخی را به این نظریه سوق داده که اساساً مهندسی فرهنگ، امری محال و نامطلوب است. اما به نظر می رسد به رغم تمامی این پیچیدگی ها، نمی توان از ضرورت و امکان مهندسی فرهنگ صرف نظر نمود، بلکه برعکس پیچیدگی ها باید موجب شود که نخست، میزان انتظار از مهندسی فرهنگ را واقع بینانه تعیین کرد و سپس در مبانی نظری فرهنگ و آنچه به عنوان «نظریه ملی فرهنگ» باید فراهم آورده شود، این چالش ها در نظر گرفته شوند. دست نیافتن به اثرگذاری صد درصد مهندسی فرهنگ، هرگز نباید ما را نسبت به تأثیر نسبی آن، که در جهت دهی به تحول فرهنگی جامعه بسیار مهم است، غافل نماید و یا به آن ناامید سازد.
اصول حاکم بر مهندسی فرهنگ
مهندسی فرهنگ با مهندسی فرهنگی و نیز با مهندسی دستگاه ها و نهادهای فرهنگی متفاوت است. مهندسی فرهنگ، ترسیم نقشه ی محتوایی و تعیین نسبت اجزایی است که کلیّت فرهنگ را شکل می دهد؛ نقشه ای که ناظر به وضع موجود باشد و در عین حال گام های حرکت به سمت مطلوب را ترسیم نماید. در این نقشه، اجزاء و لایه های نگرشی، ارزشی و رفتاری فرهنگ به تفصیل مورد توجه قرار می گیرد و نسبت میان آنها، میزان تأثیرگذاری هر یک بر سایر اجزاء و لایه ها (مثبت یا منفی) در وضع موجود و مطلوب مشخص و شبکه تعامل آنها ترسیم می شود. اما مهندسی فرهنگی جامعه، بخشی اساسی و مهم از مهندسی اجتماعی است که در رابطه ای متقابل، ضلع فرهنگی جامعه را در میان کارکردهای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بخش های گوناگون، مورد توجه قرار می دهد و برای مراقبت و تقویت آن، مجموعه ای منسجم از راهکارها را ارائه می کند.مهندسی فرهنگی، فقط ناظر به دستگاه های فرهنگی نیست؛ بلکه همه برنامه ها، دستگاه ها، نهادها و بخش هایی را که می تواند بازتاب یا کارکردی فرهنگی داشته باشد، بررسی می نماید و بایستگی هایی را تعیین می کند که همه ی بخش ها مخاطبان آن هستند. اما مهندسی فرهنگ، اساساً ناظر به دستگاه ها یا بخش ها نیست، بلکه در آن، فرهنگ جامعه و کارکرد آن نقد و بررسی می شود، کاستی ها و آسیب های آن شناسایی و با توجه به وضع مطلوبی که برای اجزای گوناگون فرهنگی تعریف شده است- و نیز روابط درونی این اجزا، تقدم و تأخر آنها و ارتباط ذاتی و کارکردی آنها با یکدیگر- نقشه اصلاح فرهنگ ترسیم می گردد.
باید توجه داشت که مهندسی دستگاه ها و نهادهای فرهنگی مقوله سومی است که با هر دو مفهوم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی- اگرچه با هر دو مرتبط باشد و نسبت به هر دو متأخر است- متفاوت است. در حقیقت مهندسی دستگاه های فرهنگی، ساماندهی و متناسب سازی دستگاه ها، بخش ها و عرصه های گوناگون فرهنگی به منظور بهینه سازی برنامه ها، اقدامات و فعالیت های آنهاست که موجب می شود زمینه تحقق کامل تر اهداف، و اصلاح و تکمیل تلاش های فرهنگی فراهم آید.
بررسی و داوری درباره امکان این هر سه مقوله، با توجه به جوهر و ماهیت فرهنگ، به نسبت های گوناگون، به مبانی و دیدگاه هایی وابسته است که در باب فرهنگ ارائه می شود. مهندسی فرهنگ، اساساً تابع نظریه ما در باب فرهنگ است. اما مهندسی فرهنگی و نیز مهندسی دستگاه های فرهنگی- اگرچه ماهیتی سیاست گذارانه، عملیاتی و اجرایی دارند- بدون تعیین تکلیف بسیاری از مباحث نظری در باب فرهنگ یا دست کم بدون توافق بر سر یک رشته اصول و چارچوب های نظری، تحقق نمی یابند. در اینجا به شماری اصول لازم الرعایه اشاره می شود که بایستی قبل از تدوین نقشه مطلوب برای مهندسی فرهنگ، مطمح نظر قرار گیرند.(15)
1.جامعیت/ تخصص
جامعیت در تهیه نقشه ای که محصول مهندسی فرهنگ خواهد بود، اهمیت به سزایی دارد. مراجع و منابع مختلف فرهنگ ساز، مبادی ورودی فرهنگ، ریشه ها و سرچشمه های تولید یا تحول فرهنگ و نیز الگوها، روش ها، ابزارها و... باید در این نقشه جایگاه خود را تعیین و تبیین نمایند. با این حال، رعایت اصل جامعیت نباید تخصص علمی درباره هر بُعد از فرهنگ را تحت الشعاع خود قرار دهد، بدین معنی که بایستی هر کدام از لایه ها و ابعاد فرهنگ در این نقشه، مستند و متکی به دانش تخصصی مربوط مطرح شود و از اتقان و استحکام علمی برخوردار باشد.2.آرمان گرایی/واقع بینی/ آینده نگری
در مهندسی فرهنگ قطعاً، پیش از هر چیز، بایستی نسبت به وضعیت مطلوب فرهنگ به عنوان الگو و معیار توافق حاصل کرد. این مهم در جریان تدوین«نظریه ملی فرهنگ» تحقق پذیرد. کاملاً واضح است که آرمان گرایی و توجه به وضع مطلوب، نباید ما را از واقع بینی غافل سازد. باید وقوف داشت که بدون در اختیار داشتن نمایی جامع، صحیح و عمیق از امکانات و سرمایه های فرهنگی، کاستی ها و چالش ها، نقاط قوّت و ضعف، تهدیدها، محیط پیرامونی و همه عواملی که در وضع موجود فرهنگ جامعه مؤثرند، و نیز بدون ارزیابی واقع بینانه از لوازم، امکانات، نیروها، سرمایه فکری و اجتماعی و... که در بهبود و اصلاح وضع موجود مورد نیاز است؛ نمی توان نقشه موردنظر را ترسیم کرد.در کنار آرمان گرایی و واقع بینی، آینده نگری نیز از اصول مهم در مهندسی فرهنگ است. البته تحلیل ها و بررسی های آینده نگرانه، کاملاً برخاسته از مبانی نظری و دریافت های فلسفی پذیرفته شده است و بنابراین«نظریه ملی فرهنگ» در چگونگی سمت و سوی آن بسیار مؤثر خواهد بود.
مبانی نگرش توحیدی و فرهنگ اسلام ناب، اگر مبنای نظری آینده نگری در مهندسی فرهنگ باشد، چشم اندازی روشن پیش روی خواهد گشود که در ارائه راهکارهای اساسی، مفید خواهد بود. تلفیق مناسب و رعایت همزمان سه رکن آرمان گرایی، واقع بینی و آینده نگری از اصول اساسی مهندسی فرهنگ شمرده می شود.
3.مشارکت/ اجماع
اجماع دست اندرکاران بر سر نقشه، عامل اساسی در توفیق آن خواهد بود. قطعاً منظور از مهندسی فرهنگ، تولید یک طرح یا سند علمی و پژوهشی محض- اما ناکارآمد و غیرمؤثر-نیست؛ بلکه تلاش جهت دستیابی به طرحی راهگشا و جهت بخش است که بتواند در سطوح مختلف، چگونگی اصلاح و ارتقاء فرهنگ را رقم بزند. بنابراین طراحی آن باید به گونه ای انجام شود که بالاترین حد توافق و اجماع را جلب نماید و در عین ابتناء بر مبانی و اصول معتبر و مقبول- که مشروعیت این نقشه را تأمین خواهد کرد- از اعتماد و توجه مجریان و تدوین کنندگان هم برخوردار باشد. شرط لازم برای تحقق این اصل، جلب مشارکت و حضور همه صاحب نظران، فعالان، نخبگان، مدیران و کارشناسان در فرایند مهندسی فرهنگ است. توجه به نیازها، مطالبات، شرایط و امکانات نرم افزاری و محتوایی فرهنگی مناطق، قشرها و اقوام و به کار گرفتن همه دیدگاه ها، و تحلیل ها و زمینه سازی برای حضور فعال و اثربخش مراکز پژوهشی، فرهنگی، آموزشی و علمی جامعه در این فرایند، می تواند زمینه مشارکت حداکثری را فراهم آورد. همچنین طراحی سازوکارهایی که بتواند آحاد جامعه را- که مخاطبان نهایی مهندسی فرهنگ هستند- درگیر این موضوع نماید و تعامل و تعاطی فکری همه قشرها را برانگیزد، و نیز اطلاع رسانی گسترده و کافی در مجموعه فرایند مهندسی فرهنگ، امر مهمی است که باید لحاظ شود. بدون رعایت اصل مشارکت و تحقق اجماع حداکثری در طراحی نقشه اصلاح فرهنگ، نمی توان به نتیجه مورد نظر، امید داشت.4.انسجام/ استناد
یکپارچگی و انسجام از اصول و شرایط لازم برای مهندسی فرهنگ است؛ در عین حال رهنمودها و راهکارهای ارائه شده باید به مبانی نظری و یافته های پژوهشی مستند باشند. مشهورات و استدلال های تمثیلی و خطابی، نباید در این امر مهم جایگاهی داشته باشند. از این رو روش شناسی مهندسی فرهنگ و ترسیم و تعیین قواعد و اصولی که در فرایند مهندسی فرهنگ می تواند و باید مبنا و چارچوب قرار گیرد، اهمیت خاصی دارد. گام نخست برای رعایت اصل استناد، تنقیح منابع و روش های دستیابی به راهبردهای اساسی و راهکارهای کلانی است که نتیجه ی این فرایند خواهد بود. اصل انسجام و یکپارچگی نیز تا حدود زیادی تابع اصل استناد است، ولی توجه به آن(به عنوان یک اصل مستقل) برای پرهیز و پیشگیری از گسست و پراکندگی ضروری خواهد بود.5.مراتب متکامل/ اکمال متقابل
مهندسی فرهنگ امری است دارای مراتب، مراحل و گام های تکامل یابنده. نقشه اصلاح فرهنگی نمی تواند طرحی مطلق و دفعی باشد؛ بلکه، طرحی است که مرحله به مرحله ارائه می گردد و در هر مرحله، بازخوردهای برآمده از مراحل پیشین به کار بسته می شود. چه بسا در نخستین مرحله، اجرای آزمایشی طرح توصیه شود و پس از حصول اطمینان نسبی از درستی و کارآمدی، اجرای آن تعمیم یابد. اصل اکمال متقابل اقتضا می کند طراحان، رابطه اصلاح و ارتقاء هر جزئی از اجزای فرهنگ را با سایر اجزاء و نوع آن رابطه بررسی کنند و در ارائه راهبردهای کلان و راهکارهای اساسی به آن توجه نمایند. این اصل فراتر و عمیق تر از اصلِ انسجام است و فقط ناظر به پیوند بخش های مختلف این نقشه نمی باشد، بلکه تأثیرات متقابل ایجابی یا سلبی را مورد ملاحظه قرار می دهد. این اصل، فرایند مهندسی فرهنگ را به صورت فرایندی حلقوی و به هم پیوسته و نه فرایندی خطی ترسیم می کند. در حقیقت در هر حلقه از این فرایند، همه مراحلی که برای تدوین نقشه اصلاح فرهنگ لازم است، به صورت تکامل یابنده و اصلاح شونده تکرار می شود و گام های مختلف بعدی را رقم می زند.فرایند مهندسی فرهنگ
فرهنگ، یک سیستم و دارای اجزایی است که این اجزاء در تعامل با هم می باشند. مهندسی فرهنگ، مهندسی سیستم فرهنگ است. سیستم ها از ساده به پیچیده طبقه بندی می شوند. سیستم فرهنگ، سیستم پیچیده ای است که سیستم های انسان، سازمان های اجتماعی و حوزه های ناشناخته را دربرمی گیرد. هر اندازه سیستم ها، پیچیده تر شوند، مهندسی آنها (یعنی طراحی، نوسازی و بازسازی آنها) نیز پیچیده تر می شود.فرهنگ، سیستمی نیست که بدون سابقه وجود داشته باشد؛ بلکه سیستمی است که هم دوره با حیات سیستم انسان و سازمان های اجتماعی است. بنابراین مهندسی فرهنگ به طراحی مجدد و یا نوسازی و بازسازی آن مربوط خواهد شد.
برای نوسازی و بازسازی یک سیستم، باید سیستم طراحی شده کامل را مدنظر قرار داد و بر آن اساس، ضعف ها و نارسایی ها را در سیستم موجود مشخص و سپس نسبت به برطرف کردن آن اقدام کرد.
در یک سیستم مهندسی شده، نقش و وظیفه هر یک از اجزاء به خوبی مشخص شده و تعامل هر یک از اجزاء با دیگر اجزاء نیز مشخص می باشد؛ به گونه ای که این سیستم، کارکرد لازم را داشته باشد و به هدف خود دست یابد.
برای مهندسی سیستم ها نیز انواع و اجزاء هر سیستم را مدنظر قرار می دهند و با بهره گیری از روش های تجزیه و تحلیل، مهندسی سیستم را به انجام می رسانند. از سوی دیگر، اصول و مبانی موجود در روش های مختلف، با توجه به نوع سیستم، متفاوت است. در مهندسی سیستم های ساده از روش های تجزیه و تحلیل مبتنی بر منطق کلاسیک بهره گرفته می شود، ولی در مهندسی سیستم های پویا و پیچیده (مانند سیستم فرهنگ) باید از روش های علمی غنی تر مبتنی بر منطق فازی(16) و نظریه های آشوب(17) بهره گرفت.
در فرایند مهندسی فرهنگ، ترسیم روند دقیق و عملیاتی و حتی زمان مند و مرحله بندی شده ضروری است. پیش بینی مراحلی که به عنوان ایستگاه های اصلی تدوین طرح لازم است، اجمالاً به شرح زیر می باشد:
1.پژوهش های مورد نیاز در زمینه نیازسنجی، آسیب شناسی، اولویت گذاری و...؛
2.کارشناسی و استنباط سازنده و مفید از نتایج پژوهش ها؛
3.تدوین و تولید راهبردها، الگوها و راهکارها، و ارائه پیشنهاد برای تصمیم های جانشین پذیر و تبدیل پذیر(تصمیم سازی)؛
4.نظرخواهی و اعتبارسنجی تصمیم های پیشنهاد شده و گزینش اجزای پذیرفتنی در نقشه مورد نظر؛
5.تعیین راهبردها و راهکارهای مطلوب؛
6.اجرای آزمایشی و ارزیابی نتایج؛
7.اصلاح و تعمیم اجرای طرح و بازخوردسنجی و مطالعه مجدد برای مرحله بعدی.
برای اجرای هر یک از مراحل فوق؛ مراجع مربوط، دستگاه ها، مراکز و مؤسسات مسئول باید به تفکیک مشخص شوند و وظایف هر کدام متناسب با لایه ها و عرصه های فرهنگ تعیین شود؛ به ویژه برای مرحله تصمیم سازی، باید تیم فعالی متشکل از صاحب نظران و طراحان فرهنگی تشکیل گردد.
اجرای درست این فرایند، مستلزم شکل گیری ساختاری متناسب و مدیریتی توانمند و در عین حال مشارکت پذیر است که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی وظایف محوله را به انجام برساند.
متولیان مهندسی فرهنگ
مهندسی فرهنگ در هر کشوری با توجه به قوانین حاکم و شرایط خاص آن کشور، متولی خاص خود را دارد. در کشور ما این مهم بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی گذارده شده است. مقام معظم رهبری در این باره می گوید:« شورای عالی انقلاب فرهنگی را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاه های کشور اعم از دستگاه های فرهنگی و سایر دستگاه ها و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد.» ایشان همچنین می فرمایند:«مهندسی فرهنگی کشور منحصراً توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی امکان پذیر است.»این سؤال مطرح است که آیا با توجه به سازواره های بزرگی همچون مجلس شورای اسلامی، دولت یا مجمع تشخیص مصلحت؛ باز هم باید مهندسی فرهنگی را از شورای عالی انقلاب فرهنگی طلب کرد؟ معظم له در این زمینه می گویند:« این مجموعه (شورای عالی انقلاب فرهنگی) در کشور، بی بدیل است. در مدیریت راهبردی فرهنگی، ما به غیر از این مجموعه، هیچ مرکزی را در کشور نداریم. بخش های مختلف، چه دولت، چه مجلس، و حتی مجمع تشخیص مصلحت وظایفی دارند، اما هیچ کدام وظیفه ای را که این شورا بر عهده دارد، بر عهده ندارند».
به لحاظ وجود چنین جایگاهی و ایفای مأموریت مهندسی فرهنگی کشور است که می توان به«انقلاب فرهنگی» معنا و مفهوم بخشید و این گونه است که مفهوم انقلاب فرهنگی را می توان با مفهوم مهندسی فرهنگ کشور روشن ساخت و به خوبی دریافت که تحقق انقلاب فرهنگی با هیچ اقدام دیگری قابل حصول نمی باشد.(18)
رویکرد درست در مهندسی و مدیریت فرهنگ
معظم له رویکرد مهندسی فرهنگ را این چنین توضیح می دهند:« ما نمی خواهیم با نگاه افراطی به مقوله فرهنگ نگاه کنیم، باید نگاه معقول اسلامی را ملاک قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان می دهد، تنظیم کرد. برخورد افراطی از دو سو امکان پذیر است و تصور می شود. یک تفکر اینکه ما مقوله فرهنگ را مقوله ای غیرقابل اداره و غیرقابل مدیریت بدانیم؛ مقوله ای رها و خودرو که نباید سر به سرش گذاشت و به آن وارد شد. متأسفانه این تفکر در جاهایی هست و عده ای طرفدار رها کردن و بی اعتنایی و بی نظارتی در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستی نیست و افراطی است. در مقابل آن، تفکر افراطی دیگری وجود دارد که سختگیری خشن و نظارت کنترل آمیز بسیار دقیق است. این تفکر نیز به همان اندازه غلط است.» (21 دی 1382)وی به مدد استعاره ای، مطلب را به خوبی می شکافند:« در مقوله فرهنگ، رفتار حکومت باید دلسوزانه و مانند باغبان باشد. باغبان بهنگام، نهال می کارد، بهنگام آبیاری می کند، بهنگام هرس می کند، بهنگام سمپاشی می کند و بهنگام میوه چینی می کند. باید فضای فرهنگی کشور را باغبانی کرد، یعنی مسئولانه و با دقت این مقوله را دنبال نمود.» (23 دی 1382)
این استعاره هرگونه ابهامی را در رویکرد مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور می زداید و روشن می کند که در مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور، هرگونه نگاه متصلّب، مکانیکی و آمرانه از بالا به پایین مردود است.
مدل فرهنگی اسلامی
اگر اسلام را به عنوان «نظام فکری مورد پذیرش» در نظر بگیریم، می توان مدل فرهنگی زیر را با اقتباس از مدیریت خداوند متعال بر جهان هستی، مدلی اسلامی و منطبق با ویژگی های فطری انسان دانست. این مدل فرهنگی (که می توان آن را نظام رحمانی خواند) از دو رکن اصلی تشکیل شده است:الف-رشد
رشد، واژه ای است که در متون اسلامی گاهی مترادف با واژه مدیریت و رهبری با تمام گستردگی آن به کار می رود. در اصطلاح عرفی، رشد صفتی است که به اندام بدن نسبت داده می شود، اما در اصطلاح قرآنی و فقه اسلامی، رشد به نوعی بلوغ فکری اطلاق می شود. به عنوان مثال گفته می شود کودک پس از بلوغ جسمی باید به حدی از بلوغ فکری برسد که بتواند مدیریت صحیحی بر اموال خود داشته باشد.(19) به عبارت دیگر، رشد عبارت است از «شایستگی و لیاقت برای نگهداری و بهره برداری صحیح از سرمایه های زندگی».قرآن کریم درباره پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« این پیامبر که در تورات و انجیل از او یاد شده است، چیزهای پاکیزه را حلال می کند و بدی ها را حرام می سازد و بار سنگین را از دوش ها برمی دارد و زنجیرها را از (دست) مردم باز می نماید.» (20) این راهبرد پیامبر(ص) که نیروهای بسته را آزاد می کند، استعدادها را شکوفا می سازد و از ضعیف ترین افراد، قوی ترین ملت ها را می سازد؛ مبتنی بر چند امر است:
1.سرمایه های انسانی هر اجتماع، بزرگ ترین سرمایه های آنهاست. اسلام به این سرمایه اهمیت فراوانی داده است؛
2.این سرمایه ها نیازمند اکتشاف و استخراج است؛
3.انسان ها دارای قوانین خاص خود هستند و اگر بخواهیم برای آنان برنامه ریزی فرهنگی کنیم، لازم است آنان را بشناسیم. به بیان دیگر، قوانین حاکم بر رفتار انسانی را باید همچون قوانین فیزیک و شیمی کشف کرد؛ نه وضع.
نکته دیگر اینکه قرآن کریم مدل حکومتی فرعون را رشد نمی داند. این در حالی است که فرعون از لحاظ فناوری و پیشرفت ظاهری در سطح بالایی قرار داشته است. از اینجا می توان مهم ترین قواعد نظریه رشد را به شرح زیر برشمرد:
• صرف پیشرفت و افزایش تأثیر فرهنگی بر دیگران، نشانه رشد مدل فرهنگی نیست.
• لازمه مدل فرهنگی رشد، توجه ویژه به انسان ها و ابعاد وجودی آنها است.
• مدل فرهنگی رشد، مدلی است که رشد مادی و معنوی انسان ها را همزمان ارائه کند.(21)
ب-رحمت
از آنجا که ارائه نقشه فرهنگی مطلوب، فرع بر شناخت انسان است و این ضعف شناخت منجر به ارائه الگوهای غلطی از سوی برخی اندیشمندان می شود، لازم است برای دستیابی به الگوی صحیح، به نحوه تدبیر خداوند متعال بر جهان هستی مراجعه و اصول مورد نیاز برای مدل فرهنگی را از این منبع اقتباس کنیم.این مدل فرهنگی مبتنی بر اصل رحمت است که به عنوان راهبردی ترین محور اعمال مدیریت خداوند، شناخته می شود. ربوبیت خداوند که همان مدیریت و مدبّر بودن اوست؛ بر اساس«رحمت سابقه» خداوند شکل گرفته و قواعد و اصول مدیریت اسلامی نیز باید بازتابی از «رحمت واسعه» او باشد. به این ترتیب طراحی نقشه فرهنگی باید به گونه ای باشد که مواردی همچون برائت، حسن ظنّ، کرامت و مغفرت که زیرمجموعه اصل رحمت هستند، در آن لحاظ شود.(22)
نسبت مدیریت رحمانی و نظریه رشد
شاید بتوان گفت این دو نظریه اسلامی به ضمیمه یکدیگر، نوعی مدل فرهنگی اسلامی را ارائه می دهند. در این زمینه«رُشد» را می توانیم به عنوان هدف، و «رحمت» را به عنوان استراتژی مدّنظر قرار دهیم. چه بسا بهترین بیان برای نسبت میان این دو نظریه، آن کلام نورانی باشد که در قرآن مجید بیان می دارد:«رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً» (23) پروردگارا! از سوی خودت ما را رحمتی عطا کن و برایمان راه رشد را فراهم ساز. با این بیان روشن می سازد که این دو نظریه در طول یکدیگر قرار می گیرند و اصول مدل فرهنگی مورد نظر اسلام را رقم می زنند.در مهندسی سیستم فرهنگ، هم اجزای اصلی و هم اجزای فرعی باید در جایگاه خود و در تعامل با یکدیگر قرار گیرند. همچنین در مهندسی فرهنگ لازم است محورهای زیر مورد توجه خاص قرار گیرد:
1.شناخت اصول و مبانی و عقاید و ارزش ها و مظاهر فرهنگ آرمانی؛
رابطه فرهنگ و دین و به خصوص اسلام راستین در تعیین این فرهنگ به عنوان اصلی ترین عامل مورد توجه خواهد بود.2.شناخت فرهنگ موجود؛
آن فرهنگی که امروز محیط فرهنگی جامعه را می سازد و بر اساس آن، جامعه و افراد آن رفتار می نمایند (و به عنوان فرهنگ معمول نام برده می شود) مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد و با توجه به فاصله آن از فرهنگ آرمانی، مشخص شود.3.تعیین فرهنگ مطلوب(هدف)؛
اصلاح فرهنگ موجود با عطف توجه به مقتضیات، قوّت ها و ضعف های موجود در جامعه و همچنین توجه به شرایط سایر کشورها و دیگر محیط های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر خواهد بود. بنابراین در تعریف فرهنگ هدف یا مطلوب، آن میزانی که در فرهنگ موجود امکان اصلاح وجود دارد، مشخص می شود.سخن آخر
1.مهندسی فرهنگ پیش از هر چیز مستلزم تدوین و توافق بر سر«نظریه ی ملی فرهنگ» است. بدون تعیین مبانی و چارچوب های نظری فرهنگ و توافق مراکز و مراجع مرتبط بر سر تعریف دقیق فرهنگ، نمی توان وارد مقوله مهندسی فرهنگ شد و آن را عملی ساخت. مهندسی فرهنگی کشور و مهندسی دستگاه های فرهنگی نیز متأخر بر مهندسی فرهنگ است.2.برون داد مهندسی فرهنگ، نقش های کلان خواهند بود که راهبردهای اساسی و راهکارهای کاربردی برای اصلاح و ارتقاء فرهنگ را ترسیم و مراحل و مراتب آن را تعیین می نمایند. برای دستیابی به این حاصل، اصول و فرایند کار را باید تعیین و ترسیم کرد.
3.شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف به تحقق این امر خطیر است و باید به تدوین و تصویب آن اقدام کند. اصول لازم الرعایه و مراحلی که برای این فرایند بیان شد، زمینه تدارک و تصویب برنامه و طرح عمل مورد نیاز را فراهم خواهد ساخت. اتقان و استحکام مهندسی فرهنگ، مستلزم توجه جدی به این امر مهم و ایجاد سازوکارهای مناسب برای دستیابی به مقصود است.
پی نوشت ها :
1. این مقاله در شماره 47 مجله راهبرد، تابستان 1387 منتشر شده است.
2.خمینی(ره)، امام روح الله، صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج21، ص 21.
3.همان، ج1، ص 133.
4.همان، ج13، ص 228.
5.همان، ج21، ص 133.
6.www.mohandesifarhangi.com/rahbar.aspx
7.دیدار مقام معظم رهبری با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 8دی 1383.
8.همان.
9.نگاه کنید به: حسن غیاثوند، «مهندسی فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری»، خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی، 20-21دی 1385، تهران: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، ص 41.
10.تولید و عرضه اسباب بازی در این مورد می تواند مثال خوبی باشد. در حال حاضر ما در تولید اسباب بازی برای کودکان و خردسالان از شخصیت هایی به نام دارا و سارا استفاده می کنیم که این دو شخصیت در فرهنگ کشور ما دارای پیشینه و ریشه می باشند و بیانگر تاریخ و فرهنگ دیرینه این مرز و بوم هستند. اما اگر به جای این دو نماد فرهنگی از عروسک باربی استفاده کنیم، ضمن ایجاد نوعی سازه در شخصیت کودکان با دست خود زمینه اثرگذاری و اثرپذیری و به عبارتی دیگر، نفوذ فرهنگ غرب را در نهاد و اندیشه فرزندانمان فراهم ساخته ایم.
11.نگاه کنید به: بابک نگاهداری، رصد فرهنگی ابعاد و راهکارها، تهران: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی.
12.نگاه کنید به: غلامحسین گرامی و میثم شریف اصفهانی، «مهندسی فرهنگی، بایسته ها و راهبردها»، ماهنامه معارف، شماره 52، دی 1386، ص 12.
13.www.farhangi.isaar.ir/HomePage.aspx?TabID=5775 & Site=taavon2&Lang=fa-IR
14.www.hawzah.net/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=5647 &id=55155
15.نگاه کنید به: علی ذوعلم، «اصول و فرایند مهندسی فرهنگ»، ماهنامه زمانه، شماره 58، تیر 1386.
16.Fuzzy
17.Chaos
18.نگاه کنید به: گرامی و شریف اصفهانی، پیشین، ص 14.
19.قرآن مجید، سوره نساء، آیه 6.«وَ ابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَ بِدَاراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً»، «چون یتیمان به حدّ بلوغ رسیدند، آنها را بیازمایید. اگر در آنها رشد کافی یافتید اموالشان را به خودشان بدهید؛ و اموالشان را از روی اسراف نخورید؛ و افراد بی نیاز(از برداشت حق الزحمه) احتراز نمایند و افراد نیازمند به طور شایسته از آن استفاده نماید؛ و زمانی که اموالشان را به آنها برمی گردانید شاهد بگیرید. خداوند برای محاسبه کافی است.
20.همان، سوره اعراف، آیه 157.«الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»
21.نگاه کنید به: گرامی و شریف اصفهانی، پیشین، ص 13.
22.همان.
23.قرآن مجید، سوره کهف، آیه 10.
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.