فراگرد جامعه پذیری در نظام آموزش رسمی

در جوامع ساده و ابتدایی، آموزش و پرورش از دیگر فعالیت های زندگی قابل تشخیص نیست. در این گونه جوامع، کانون های آموزش و پرورش عبارت اند از: خانواده، قبیله و دیگر گروه بندی های اجتماعی که فرد در آنها پرورش می
چهارشنبه، 29 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فراگرد جامعه پذیری در نظام آموزش رسمی
 فراگرد جامعه پذیری در نظام آموزش رسمی

 

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

در جوامع ساده و ابتدایی، آموزش و پرورش از دیگر فعالیت های زندگی قابل تشخیص نیست. در این گونه جوامع، کانون های آموزش و پرورش عبارت اند از: خانواده، قبیله و دیگر گروه بندی های اجتماعی که فرد در آنها پرورش می یابد.(1) در جامعه ی امروزین، گرچه مدرسه واسطه ی عمده ی انتقال دانش و مهارت فنی است، اما تأثیراتی که بر افراد می گذارد، از این وظیفه فراتر می رود. علاوه بر آن، مدرسه ضمن اجتماعی کردن افراد، ‌به همسازی آنان با اخلاق اجتماعی از طریق انتقال ارزش ها، هنجارها و نگرش های اجتماعی مطلوب و مناسب، توجه خاصی دارد. همساز کردن افراد با اخلاق اجتماعی، ممکن است آن چنان که در نظام آموزش و پرورش اتفاق می افتد، صریح و تعمدی باشد یا چنان که غالباً در سطح نظام آموزش عالی رخ می دهد، غیر عمدی و ضمنی باشد. به عبارت دیگر مدارس از لحاظ تغییر دادن افراد، نقش و کارکرد مهمی به عهده دارند. اگر بتوان مدرسه را با یک کارخانه صنعتی قیاس کرد، می توان آن را سازمانی دانست که مواد خام (دانش آموزان) را می گیرد، می پرورد و محصولی معیّن (فارغ التحصیلان و افرادی با انواع و میزان معیّنی آموزش و پرورش) بیرون می دهد. (2)
جامعه پذیری به معنای همسازی و همنوایی فرد با ارزش ها، هنجارها و نگرش های گروهی و اجتماعی است و فراگردی است که به واسطه ی آن، فرد دانش و مهارت های لازم اجتماعی را برای مشارکت مؤثر و فعال در زندگی گروهی و اجتماعی کسب می کند. (3)
بخش عمده ای از جامعه پذیری اعضای یک جامعه در نظام آموزش و پرورش اتفاق می افتد. اهداف این روند عبارت اند از:

1. آموزش قواعد و نظام های اساسی، از آداب و عادات و رفتار روزمره تا روش های علمی:

رفتار نامنظم و خلاف قاعده معمولاً از انگیزه ناگهانی یا محرک آنی ناشی می شود؛ چنین رفتاری نتایج و ناخشنودی های آتی را در مقابل رضامندی های آنی و گذرا نادیده می گیرد. در حالی که رفتار مبتنی بر نظم و انضباط، برای کسب پذیرش اجتماعی یا به منظور دستیابی به یک هدف آتی، خشنودهای آنی و گذرا را به تعویق می اندازد و آنها را اصلاح، تعدیل و تحدید می کند؛ انضباطی که طی فراگرد جامعه پذیری در نظام آموزش و پرورش در رفتار برای انتظام اجتماعی و کمال فردی ضروری است، اما فرد را در داخل گروه های اجتماعی معیّنی نگه دارد یا چشم اندازهای وی را محدود کند. در نتیجه، فرد از تحقق بخشیدن به قابلیت های بالقوه خویش بازماند. (4)

2. اعطای آرزوهای مشروع:

فراگرد اجتماعی کردن به همان اندازه که عادات و رفتارهای فرد را در نظام آموزش و پرورش مطابق هنجارهای اجتماعی تحت نظم و انضباط درمی آورد، به وی امید و آرزو می دهد، زیرا انضباط به خودی خود و در صورتی که برای فرد شاق و بی پاداش باشد، تحمل سوز است. تحمل و رعایت انضباط هنگامی به درستی میسّر است که فرد آن را وسیله ای برای تحقق هدف های خویش ببیند. هر جامعه ای به تدریج در هر یک از اعضای خود، خواست ها و آرزوهای متنوعی در خور پایگاه هایی که فرد با توجه به جنس، سن، وابستگی گروهی یا منشأ خانوادگی خود اشغال خواهد کرد، القا می کند. در جوامع سنتی گذشته، مثلاً یک پینه دوز کوشش داشت که در پسر خود علاقه به پینه دوزی، شرکت در مراسم رایج و احترام به والدین را ایجاد کند و آرزوی تبدیل شدن به یک پینه دوز ماهر و سرانجام به شهرت رسیدن در این صنف را در سر بپروراند؛ یا یک دختر آمالی می یافت که به موجب آن فردی باورمند، زنی خانه دار و مادر و همسری وفادار و صادق بار بیاید. بنابراین، هرچند که نظام آموزش و پرورش برخی امیال و سلایق درونی افراد را به نفع اجتماعی شدن کمرنگ می سازد، اما در مقابل به ازای رعایت کردن قواعد اجتماعی پاداش هایی را به افراد هدیه می کند.

3. هویت سازی:

جامعه پذیر ساختن افراد در نظام آموزش و پرورش از طریق برآوردن خواست ها، آرزوها، امیدها و سوداهای فردی یا بازپس راندن وی از دست یافتن به ‌آنها برای او هدایت می آفریند. برای مثال در نظام آموزش و پرورش سنتی اروپا بسیاری از فرزندان طبقه ی اشراف، زمانی آداب و معاشرت مربوط به طبقه ی خود را از خدمه ی مخصوصی می آموختند، اما دانستن این آداب معاشرت نمی توانست خدمه را چه از نظر خود و چه از نظر دیگران در شمار اشراف زادگان و نجبا درآورد. آنان با اینکه به خوبی و به درستی آداب و رسوم این طبقه را می دانستند، ‌اما هویت یک اشراف زاده را نداشتند.
مفهوم هویت اجتماعی در جوامع امروز از طریق آموزش و پرورش همگانی رفته رفته تحول یافته است. به همین جهت عمدتاً مفهوم هویت اجتماعی از خاستگاه فرهنگی- و نه خاستگاه اقتصادی- برمی آید. در جامعه ی صنعتی معاصر، آمال و آرزوها کمتر از جامعه ی سنتی، پایدار و ثابت است. در این جامعه ظاهراً احساس هویت فردی نه تحت تأثیر گذشته فرد، بلکه بعدها و طی زندگی حاصل می شود؛ زیرا در این جریان، افراد آزادی عمل و اختیار بیشتری دارند و فراگرد اجتماعی شدن کمتر به عواملی نظیر جنس، وابستگی قومی و پایگاه خانوادگی متکی است. (5)

4. ایجاد نقش اجتماعی:

فراگرد جامعه پذیری در نظام آموزش و پرورش، نقش های اجتماعی و نگرش ها، انتظارات و گرایش های وابسته به آن نقش ها را به فرد می آموزد. نقش های اجتماعی، آمال و آرزوها، هویت ها و قواعد و نظامات رفتاری با هم روابط متقابل نزدیکی دارند.
برای مثال معلم شدن آرزوی معنوی و شغلی است، قواعد و هنجارهای معیّنی دارد، نوعی هویت شخصی است و بالاخره یک نقش اجتماعی نیز محسوب می گردد. به طور سنتی، معلم از احترام و مسئولیت معنوی خاصی در جامعه برخوردار است که فراخور آن باید نگرش، گفتار، رفتار و کردار معیّنی در قبال اجتماع و در برابر افرادی که با وی سروکار دارند، داشته باشد؛ هرچند که احساسات شخصی وی مغایر با آن گرایش ها باشد. البته این بدان معنا نیست که گرایش ها و ارزش های وابسته به نقش اجتماعی صرفاً به صورت آداب و قواعد ظاهری آموخته می شود. یک نهاد اجتماعی کارساز و کارآمد باید بتواند در افرادی که تربیت می کند، شماری از گرایش ها، عواطف و احساسات درونی شده و پایدار بیافریند؛ به گونه ای که اعتبار آنها در عملکرد این افراد آشکار گردد. هرگاه نقش های اجتماعی به صورت عملکردهای مکانیکی درآیند، ‌دال بر ضعف سازمان اجتماعی و جامعه پذیری سطحی در نظام آموزش و پرورش است.

5. آموختن مهارت ها:

هدف دیگر فراگرد جامعه پذیری در نظام آموزش و پرورش، یاد دادن مهارت ها به افراد است. صرفاً با اکتساب و آموختن مهارت هاست که افرادی می توانند در جامعه منشأ اثر واقع شوند. در جوامع گذشته، امور سنتی از طریق تقلید و تکرار و ضمن زندگی روزمره از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد؛ اما در جوامع امروزین القای مهارت های انتزاعی خواندن و نوشتن و امر یادگیری به وسیله ی آموزش و پرورش رسمی، اساسی ترین وظیفه ی نظام آموزش و پرورش در جهت اجتماعی کردن اعضای جامعه است.

6. ایجاد زمینه برای جامعه پذیری سیاسی:

واژه ی آموزش سیاسی بر کوششی برنامه ریزی شده و مستقیم در روند جامعه پذیری دلالت دارد که هدف آن انتقال گرایش ها و نگرش های سیاسی است. آموزش سیاسی معمولاً به وسیله ی نهادهای خانواده، مدرسه و بسیاری از سازمان ها و نهادهای دولتی و غیردولتی انجام می گیرد. برخلاف روش های تقلید و اَشکال پیش بینی شده جامعه پذیری، در آموزش سیاسی ابتکار عمل در دست دیگران است و نه فرد یا افرادی که هدف جامعه پذیری هستند.
در غالب جوامع، برای آموزش مستقیم ارزش ها و رفتارهای سیاسی و ترویج اصول آن از کانال های رسمی و غیررسمی استفاده می شود. شیوه های پیاده سازی چنین آموزشی مختلف و متنوع است؛ یک گردهمایی تبلیغاتی در یکی از میادین شهر قاهره، افتتاح یک حزب سیاسی در افریقای شرقی، دستکاری در کتب تاریخ یک کشور کمونیستی، ‌تدریس درسی در علم سیاست در انگلستان، برپا کردن نمایش انتخاباتی در امریکا برای تشویق مردم برای شرکت در انتخابات، اجرای سرود ملی فرانسه در یک مدرسه روستایی فرانسه، راه انداختن سیرک های سیاسی در کشور گینه و... کوشش هایی هستند که برای ترویج ارزش ها و عادات سیاسی مورد تأیید نظام ها صورت می گیرد.
اهمیت آموزش سیاسی، مسئله ای پذیرفته شده است. در درجه اول، شهروندان نیازمندند و باید از حداقل اطلاعاتی که آنها را از وظایف، تعهدات و حقوق سیاسی و اجتماعی خود ‌آگاه می سازد، برخوردار شوند و از جنبه های مختلف نظام سیاسی و جریاناتی که در درون آن می گذرد، مطلع باشند. همچنین برای اینکه دولت ها بتوانند به نحو مؤثرتری وظایف خود را انجام دهند، شهروندان باید به بسیاری از قوانین و مقررات، از جمله قوانین مربوط به پرداخت مالیات ها و تعهداتی چون انجام خدمت نظام وظیفه و قوانین مربوط به حفظ اموال خود و دیگران، و بسیاری از حقوق اجتماعی و مسائل مربوط به آن آشنا باشند. شهروندانی که فاقد چنین اطلاعاتی هستند و به وظایف، و حقوق سیاسی و اجتماعی خود آگاهی لازم را ندارند، ‌نه می توانند مشکلات خود را حل کنند و نه قادرند که باری از دوش دولت و کلیت نظام و ملت بردارند. بر این اساس انتظار می رود هر جامعه ای حداقل امکانات و وسایل را به منظور آموزش سیاسی شهروندان نوجوان و جوان خود فراهم آورد و آنها را با وظایف و مسئولیت های سیاسی خود آشنا سازد. همزمان با فراهم ساختن این گونه آموزش های اولیه، نظام سیاسی بایستی اطلاعات گسترده ای را درباره ی دولت، عملکرد آن و اهدافی که در زمینه های مختلف تعقیب می کند، در اختیار شهروندان قرار دهد.
نظام آموزش و پرورش از طریق آموزش سیاسی، احساس وفاداری به نظام، احساس میهن پرستی، وابستگی به نهادها و ارزش های سیاسی را در شهروندان تقویت می کند و با بالا بردن سطح مشروعیت نظام سیاسی برای آن تولید پشتیبانی می کند و اساس آن را استحکام می بخشد. در بسیاری از مدارس و تعداد کثیری از نهادهای کشوری و لشکری، ضمن مواد درسی، مراسمی مانند سوگند وفاداری به نظام، سلام بر پرچم، ستایش از قهرمانان تاریخی، ملی و مذهبی و بسیاری آیین های دیگر را برگزار می کنند که هدف اساسی همه ی آنها تقویت روابط عاطفی- احساسی کودکان و نوجوانان کشور است.
برنامه ریزی در آموزش سیاسی در حال حاضر در کشورهایی که از دهه ی 1930 تاکنون در آسیا، افریقا و امریکای لاتین به استقلال رسیده اند، از جمله ی اساسی ترین مسائل آموزش و پرورش محسوب می گردد. بسیاری از این کشورها فاقد سوابق تاریخی و نهادهای سیاسی هستند و دارای یک فرهنگ سیاسی تثبیت شده نمی باشند. بنابراین آنها نیازمند خلق چنین فرهنگی هستند و از این رو آموزش رسمی و برنامه ریزی های سیاسی در این کشورها وظیفه ی مهم و خطیری را بر عهده دارد. مدارس ابتدایی و طبقات نوجوان هدف عمده ی چنین برنامه ریزی هایی را تشکیل می دهند. آنها از یک سو وظیفه دارند که نهادها و ساخت های سیاسی موجود را به مردم معرفی کنند و به آنها بقبولانند و از سوی دیگر با خلق یک ساماندهی ارزشی سیاسی و نمادین، احساس وابستگی های عاطفی و ذهنی را در مردم به وجود آورند و سبب تحکیم، ثبات و مشروعیت هرچه بیشتر آنها شوند. (6)

پی نوشت ها :

1. این مقاله در شماره 42 مجله راهبرد، زمستان 1385 منتشر شده است.
2. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: ‌نشر نی، 1373، صص 456-461.
3. همان، صص 88-84.
4. آلبرت باندورا، نظریه یادگیری اجتماعی، ترجمه فرهاد ماهر، شیراز: راهگشا، 1372، ص 198.
5. همان، ص 110.
6. نگاه کنید به: هرمز مهرداد، زمینه های جامعه شناسی سیاسی: جامعه پذیری سیاسی، تهران: پراژنگ، تابستان 1376، صص 141-168.

منبع مقاله :
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.