بررسی رابطه و مذاکره با آمریکا از دیدگاه امام راحل و مقام معظم رهبری
ارزیابی علل عدم مذاکرهی نظام جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را میتوان از دو منظر تاریخی و نوع گفتمان مورد کنکاش قرار داد؛ به عبارتی، در ابتدا بررسیِ محتواییِ گفتمان برآمده از انقلاب اسلامی ایران در برابر گفتمان لیبرال سردمداران آمریکایی و در وهلهی دیگر بررسی اتفاقات تاریخی پیشآمده که منجر به قطع رابطه سیاسی-اقتصادی آمریکا و ایران گشتهاست را میتوان بهشکل این دو مولفه دانست. بنابراین در پی این دو ملاک، علل عدم مذاکرهی نظام جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریکا را از منظر بیانات رهبران انقلاب اسلامی ایران بررسی میکنیم. از سوی دیگر لازم مینماید تا اولا بررسی شود که، آیا عدم مذاکره با آمریکا در وهلهی اول توسط جمهوری اسلامی ایران مطرح گشتهاست و یا اینکه دولتمردان آمریکایی بهعنوان طرف دیگر مذاکره، شرایطی را پدید آوردهاند که جمهوری اسلامی ایران را به گزینهی عدم مذاکره رسانیدهاست و ثانیا عواملی که باعث تداوم این سیاست در عدم برقراری رابطه با آمریکا از سوی ایران-پس از سلسله وقایع هشت سال جنگ تحمیلی، رحلت حضرت امام خمینی(ره) و آغاز دوران رهبری حضرت آیتالله خامنه ای (مدظله) تا به امروز- شدهاست مورد بحث قرار میگیرد.اولین مانع روند مذاکرات
برای روشنشدن این موارد ابتدا باید به پیش از محققشدن پیروزی تاریخی انقلاب اسلامی ایران بازگردیم و دورنمایی را که حضرت امام خمینی(ره) برای آیندهی گفتمان انقلاب اسلامی در باب رابطه با آمریکا ترسیم نمودند، مورد بررسی قرار دهیم. حضرت امام خمینی(ره) در مصاحبه با خبرنگار شبکهی ایبیسی آمریکا به تاریخ 22 دی ماه 57 فرمودند: «احتمال میدهیم اگر آمریکا با ایران روابط حسنه داشته باشد، ایران هم با او روابط حسنه خواهد داشت» و یا در جای دیگری در همین مصاحبه بیان نمودند: «در صورتی که آمریکا دست از کارهایش بردارد و ایران را به حال خودش بگذارد و بههیچ وجه دخالت در سرنوشت مملکت ایران نداشته باشد، آمریکا هم یکی از مشتریهایی است که نفت به او داده میشود»(1). لذا بحث عدم ارتباط با آمریکا و نداشتن تعامل با این کشور از زمان شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران تا به امروز را نباید به گفتمان انقلاب اسلامی ایران در برقراری ارتباط با سایر کشورها نسبت داد؛ بلکه باید به دیدگاه تعاملی جمهوری اسلامی ایران در پیششرطهایی که حضرت امام خمینی(ره) برای ارتباط با دولت آمریکا مشخصنمودند توجه شود و روند عدم ارتباط را میبایست در عدم رعایت پیششرطها از سوی دولتمردان آمریکایی جستوجو نمود. به هر روی درصورت اقدام عملی مثبت از سوی سران آمریکا در رعایت شروط مطرح شده، از سخنان حضرت امام خمینی(ره) جز حسن نیت دیده نمی شود، لیکن حمایتهای همهجانبهی نظام حاکمهی آمریکا توسط رئیسجمهور وقت -جیمی کارتر- از شاه ایران و پشتیبانی آنان از وی جهت سرکوب حرکت انقلابی مردم، تحویلندادن شاه به ایران پس از به ثمر رسیدن حرکت انقلابی مردم، بازپسندادن اموال به تاراج رفتهی سرزمین ایران، بلوکهشدن سرمایههای مالی ایران و... تمامی اینها نشانههایی بود که باعث شد آمریکا بهعنوان حامی سرسخت رژیم شاهنشاهی در ایران و مخالف حرکت انقلاب اسلامی ایران شناخته شود. حضرت امام خمینی(ره) در ملاقات با «ریچارد کاتم»، پژوهشگر مسائل ایران و استاد علوم سیاسی آمریکایی به تاریخ 5 دی ماه 57 خطاب به وی میفرمایند: «باید در مطالعاتی که میکنید یادداشتهایی بکنید از وضع رئیس جمهور امریکا، و پشتیبانی از یک نفر که هیچ حقوق بشر [را] ملاحظه نمیکند و بر ضد حقوق بشر رفتار میکند، و هیچ یک از ملت ما او را نمیخواهد. اعلام میکنند؛ هم روحانیون، بازاری، همۀ اقشار مردم؛ احدی او را نمیخواهند. کارتر او را پشتیبانی میکند؛ این برای ملت امریکا ضرر دارد. کارتر میرود؛ اما میزان، ملت امریکاست. ما میخواهیم تمام بشر، زندگی در صلح کند و ما با ملت حسن ظن داشته باشیم. کارهای کارتر ملت ما را به بدبینی به ملت امریکا میکشد. شما باید چارهای بیندیشید؛ تنبهی به دولت بدهید. کسی که هیچ پایهای ندارد، ایران را چاپیده است؛ در همان خود امریکا، در وزارت خارجه امریکا اسناد آن هست؛ اینگونه پشتیبانی میکنند» (2).از سخنان حضرت امام خمینی(ره) این نکته استنباط میشود که حمایتهای کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا و سیستم حاکمهی آمریکا از شاه ایران و همچنین سنگاندازی در مسیر حرکت انقلاب اسلامی ایران باعث بدبینی هرچه بیشتر مردم نسبت به سیاستهای آمریکا گردید و نتیجتاً در عدم برقراری رابطه با آمریکا تأثیر شگرفی گذاشت و نگرش منفی ملت انقلابی ایران را نسبت به سیاستهای سران حاکم نظام آمریکایی به سبب سیاستهای استعماریش در عصر پهلوی، دو چندان ساخت و در عمل راه را برای هرگونه تعامل و مذاکره ای از پیش روی برداشت.
تسخیر سفارت؛ افزایش شدت اختلافات
تسخیر سفارت آمریکا و شناختهشدن آن بهعنوان لانهی جاسوسی و کانون فتنه در سال آغازین بهثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران و فتح آن توسط دانشجویان پیرو خط امام و مباحثی که از پس آن مطرح شد، از جمله موارد اصلی بود که مانع تعامل جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده گردید؛ چرا که اسناد بهدستآمده از داخل سفارت آمریکا پیرامون جنایتها و خیانتهای آن دولت علیه ملت ایران ، باز هم نشانداد که قوهی حاکمهی آمریکا نهتنها هیچگونه حسننیتی نسبت به انقلاب اسلامی ایران ندارد، بلکه از هرگونه تلاشی برای بیثمرماندن انقلاب اسلامی ایران فروگذار نمیکند. آمریکاییها علاوه بر آنکه ابداً حسننیتی نسبت به جریان مردمی انقلاب از خود نشان ندادند، بلکه به فتنهگری و سنگاندازی در راه انقلاب مردم نیز دست زدند و هیچ راه برگشتی را برای خود باقی نگذاشتند. بهدستآمدن اسنادی از جاسوسی آمریکاییها در لانهی جاسوسی و عدم پذیرش تحویل شاه به مردم در ازای تحویل اسرای دستگیر شده در سفارت، مزید بر علت شد تا بدگمانی نسبت به آمریکا در ذهن بسیاری از مردم باقی بماند. پس از آن نیز آمریکاییها دست از دشمنی با جمهوری اسلامی برنداشتند و ابتدا اقدام به حملهی نظامی نمودند که در طبس با نصرت الهی عقیم ماند و پس از آن در طول 8 سال جنگ تحمیلی از هیچگونه کوششی برای شکست حرکت انقلاب اسلامی فروگذاری نکردند و نتیجه آن شد که دیگر جای هیچگونه رابطهای با ایران باقی نماند.«نمونهى واضحش، خود کشور انقلابى ماست. خواستند حملهى نظامى کنند، ولى نتوانستند. قضیهى طبس یادتان است؟ پس آمدند، اما نتوانستند. اگر مىتوانستند، ده بار دیگر هم مىآمدند؛ نتوانستند که نیامدند، قدرتش را نداشتند، مىدانستند که شکست مىخورند. آن وقتى که خیال مىکردند مىتوانند، ملاحظه نکردند که این، خلاف حقوق ملت ایران و برخلاف قراردادها و عرف بینالمللى است که انسان از آن طرف دنیا، به این طرف بیاید و هلیکوپتر و هواپیما وارد مرزهاى کشورى بکند. آن نادان اسبق، خیال مىکرد که مىتواند؛ به همین خاطر آمد، بعد دید نمىتواند و شکست خورد. اگر مىتوانست، باز هم مىآمد؛ ولى نتوانست. شکى نیست که در این یازده سال، امریکا اگر مىتوانست نظام جمهورى اسلامى را از بین ببرد، مىبرد؛ ولى نتوانست. این، معناى آن حرفى است که امام فرمودند و با همان تعبیرِ امام درست است که: امریکا، هیچ غلطى نمىتواند بکند» (3).
دورنمای مذاکره
تمام موارد بالا نشانگر آن است که عدم مذاکرهی ایران با ایالات متحده، ریشه در عدم حسننیت آمریکاییها دارد، لذا طبیعی است وقتی کشوری بساط جنگ با کشور دیگر را مهیا و برپا میسازد و در راستای خصومت خود با آن کشور به هر اقدامی دست میزند؛ طرح بحث مذاکره از جانب کشور مظلوم چیزی جز ذلت آن کشور و وادادگی کامل به کشور مهاجم را در پی ندارد. ذکر این نکته ضروری است که در بحبوحهی انقلاب اسلامی و همچنین پس از آن در دوران جنگ تحمیلی که با روند ضعف روز افزون و از همپاشیدگی جماهیر متحد شوروی بهعنوان ابرقدرت بلوک شرق هم زمان بود، آمریکاییها بهعنوان یگانه ابرقدرت باقیمانده درسطح بین الملل، توانستند خود را رهبر نظام سرمایهداری دنیا معرفی کنند و در پی آن بود که آمریکاییها تلاش کردند تا ایدئولوژی لیبرالیستی خود را بهعنوان نسخهای شفابخش، به همهی کشورها با استفاده از تهدید، تطمیع، زور سر نیزه و... بسط دهند و کرنش در مقابل آن قطعاً به معنای قبول شکست تلقی میشد؛ بهنحوی که پذیرش چنین امری، جریان اصیل انقلاب اسلامی را که بر پایهی مبارزه با مکاتب مادیِ غیرالهی و قدرتمندان زورگو استوار بود، به مخاطره میانداخت و اساسا ماهیت گفتمانی انقلاب اسلامی را نیز زیر سوال میبرد. بنابراین تا آنجایی که این مبارزه ایدئولوژیک و مکتبی ادامه داشته باشد این خصومتها نیز ادامه خواهدیافت؛ اما آنجایی که حقوق ملتها، محور مباحثات قرار گیرد و بر مبنای رعایت حقوق متقابل و در راستای حفظ منافع ملتها با آنها تعامل شود، منعی در مذاکره وجود نخواهد داشت.«آمریکائىها نشانبدهند که زور نمیگویند، نشانبدهند که شرارت نمیکنند، نشانبدهند که در حرف و عملشان غیرمنطقى حرف نمیزنند و عمل نمیکنند، نشانبدهند که به حقوق ملت ایران احترام میگذارند، نشانبدهند که در منطقه آتشافروزى نمیکنند، نشانبدهند که در مسائل ملت ایران دخالت نمیکنند؛... آمریکائىها باید حسننیت خودشان را اثبات کنند؛ نشانبدهند که درصدد زورگوئى نیستند. اگر چنانچه این را نشاندادند، آن وقت خواهند دید که ملت ایران پاسخ خواهد داد. شرارت نباشد، دخالت نباشد، زورگوئى نباشد، شناختن حقوق ملت ایران باشد، آن وقت جواب مناسب از طرف ایران داده خواهد شد.»(4). لیکن این مهم در دوران حیات پربرکت حضرت امام خمینی(ره) به هیچوجه توسط دولت آمریکا اجرا نشد و آنها حتی در شرایط جنگ به وضع تحریمهایی علیه ایران دستزدند و کشور را در فشار اقتصادی در کنار فشار جنگ قرار دادند تا که بتوانند استحکام پولادین مردم را در برابر مشکلات بشکنند. حضرت امام خمینی(ره) این بحث را به بهترین وجه ممکن نمایش دادهاند: «جنگ امروز ما جنگ با اسرائیل نیست. جنگ ما جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست. جنگ ما جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست. جنگ ما جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور. جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمام نابرابریهای دنیای سرمایهداری و کمونیزم. جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانیهای مرفهین و حاکمان بیدرد کشورهای اسلامی است. این جنگ سلاح نمیشناسد. این جنگ محصور در مرز و بوم نیست. این جنگ خانه و کاشانه و شکست و تلخیِ کمبود و فقر و گرسنگی نمیداند. این جنگ جنگ اعتقاد است. جنگ ارزشهای اعتقادی-انقلابی علیه دنیای کثیف زر و پول و خوشگذرانی است. جنگ ما جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمیهاست» (5).
بنابراین هدف دولتمردان آمریکایی از سلطه بر جمهوری اسلامی ایران، در جهت جلوگیری از گسترش طرز تفکر اسلامی در سراسر دنیا انجام میگردد. ناتوانی آمریکا از حیث رویارویی ایدئولوژیک در برابر جمهوری اسلامی ایران، باعث شد که این کشور با مشکلات بزرگتری مواجه شود؛ بهطوری که موضوع بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و حاشیهی خلیج فارس که نشأت گرفته از جمهوری اسلامی است؛ حاصل استقامت ملت ایران و انقلاب اسلامی را که مادر تمام انقلابهای اسلامی دنیا بوده و هست نشان میدهد و بیان میدارد که از نتایج چنین استقامتی، صدور عملیاتی انقلاب اسلامی ایران میباشد. لذا تا زمانی که مردم ایران زمین از اعتقادات مکتبی خویش منحرف نشوند و در مسیر گفتمان اصیل انقلاب اسلامی حرکت کنند و آمریکا نیز از سلطهگری خود کوتاه نیاید و حقوق ملتها را مبنای مذاکراتش قرار ندهد، شرایط جدیدی بهوجود نخواهدآمدکه بخواهد اوضاع را به سمتوسوی شکلگیری روند مذاکره تغییر دهد.
شرایط پس از جنگ برای مذاکره
پس از گذار از هشت سال جنگ تحمیلی و ارتحال حضرت امام خمینی(ره) نیز شرایط برای مذاکره با آمریکا به هیچوجه عوض نشد، بلکه از آنجا که کشور ما به سبب جنگ تحمیلی علیرغم تمام برکاتش علیالخصوص به لحاظ محتوایی و ارزشی، دچار نقصانهای فراوانی در زمینههای اقتصادی، عمرانی، نیروی انسانی و... شدهبود، در مقابل حس سلطهطلبی آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران بیشتر گردید و با یک ژست اصلاحطلبانه، ادعای مذاکره با ایران را مطرح نمود؛ در حالیکه اهدافی از جنس قدرتطلبی و برتریجویی نسبت به جمهوری اسلامی را در ذهن می پروراند. در اینجا بحث بر سر کمک آمریکا به ایران برای پیشرفت انقلاب اسلامی در همهی ابعاد نیست، بلکه بحث بر سر آن است که سیاست آمریکا بر این است که قدرت خود را بر کشورها چیرهسازد و از آنها امتیاز بگیرد که بدون اجازهی او در کشورشان دست به هیچ کاری نزنند. همانطور که میبینیم هم اکنون نیز، رفتار آمریکا با بسیاری از کشورهای جهان حتی کشورهایی که داعیهی ابرقدرتی دارند خلاف این نیست و در مجامع بینالمللی حق ندارند تصمیمی خلاف جهت آمریکا بگیرند. «الآن امریکا طورى با ملتهاى جهان سوم -حتّى این اواخر، با ملتهاى ثروتمند و قوى- حرفمىزند که انگار اگر او نخواهد، اینها نمىتوانند نفس بکشند! اصلاً امروز امریکا، با شوروى و اروپا هم اینگونه حرف مىزند؛ با کشورهاى جهان سوم در آفریقا و آسیا که بهجاى خود. سردمداران این کشورها هم متأسفانه باور مىکنند؛ در حالى که اگر ده کشور از کشورهاى فقیر دنیا -نمىگویم همهى کشورها، یا کشورهاى پولدار- بیایند با هم متحد بشوند و تصمیم بگیرند که از امریکا نترسند، با او کارى نداشته باشند، به امریکا باج هم ندهند، اجازه ندهند که او از آنها استفادهى سوقالجیشى و نظامى و اقتصادى بکند؛ نه فقط امریکا، بلکه جناح مستکبر دنیا را مىتوانند وادار به عقبنشینى کنند» (6).تا زمانی که سلطهطلبیِ آمریکا مبنای مذاکرات این کشور قرار گیرد، مذاکره با آن، نفعی برای ملت ایران در پی نخواهدداشت، چرا که اصل مذاکره و تعامل دو کشور بر مبنای حقوق متقابلی است که هر یک برای دیگری قائل میشوند. پس اگر این حقوق، بهطور یکطرفه از جانب آمریکا علیه ایران نادیده گرفتهشود، مذاکرات به کلی در جهتی پیش خواهدرفت که هیچ نفعی برای جمهوری اسلامی ایران در پی نخواهد داشت. پس با این پیشفرضها مذاکره با کشوری که فقط باید بهصورت کاملاً یکطرفه به وی امتیاز داد و در عوض هیچ امتیازی از وی نگرفت؛ در طولانی مدت سرانجامی جز استحالهی انقلاب اسلامی از تمام هویت و گفتمان خویش نخواهدداشت و این امر بالتبع به آشفتگی و پریشانیِ اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسیِ جامعهی ایرانی منجر خواهد شد.
اهداف آمریکا از مذاکره
آمریکا در پس مذاکرات اهدافی را مد نظر دارد که راه رسیدن به آنها را در مذاکره جستوجو میکند. بهعبارتی مذاکره تنها راه رسیدن دولتمردان آمریکایی به اهدافشان است. رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه 12دی ماه 76، این اهداف را تبیین نمودهاند:
1- ایجاد اختلاف: دشمنان اصرار دارد وانمود کنند که در نظام جمهورى اسلامى ایران، اختلاف است. «یک وقت مىگویند: اختلاف بین دستاندرکاران نظام. در دایرهاى وسیعتر، یک وقت مىگویند: اختلاف بین مردم و مسؤولین. یک وقت مىگویند: اختلاف بین مردم! سعى مىکنند این طور وانمود کنند که اختلاف هست». آمریکا از آنجا که در چشم ملت ایران به سبب خیانتهایش به مردم، چه در دوران محمدرضاشاه و چه پس از انقلاب اسلامی ایران بهعنوان محور شرارت شناختهمیشود، لذا به جهت آن که دشمن واحد جبهه انقلاب اسلامی ایران است، همواره میتواند محور وحدتی برای مردم باشد. حال اگر فرض کنیم که عدهای با سابقهی روشن و انقلابی در کشور، سخن از رابطه با این آمریکا برآورند و روند آیندهنگر پیشرفت انقلاب اسلامی را منوط به رابطه بدانند، مسلماً باعث بروز انشقاق و اختلافات درجبههی انقلاب اسلامی خواهدشد که به صلاح مملکت نخواهد بود، زیرا که این امر وحدت رویه در سیاستهای کلی نظام را دچار خلل خواهدکرد.
2- «مسألهی دوم، گرایش به غرب یا گرایش به امریکاست». ریختن قبح مذاکره با آمریکا مشابه اتفاقی است که برای اعراب با اسرائیل افتاد. مذاکره با آمریکا و حداقل طرح موضوعِ آن از آنجا که در چشم مردم ایران آمریکا محور شرارت است، در دراز مدت قبح این سبک سخنان را در بین مردم خواهدریخت، تا آنجا که در آینده عدهای با فراهمشدن این بستر میتوانند آمریکا را مورد ستایش قرار دهند و از اینرو به اجرای اهدافشان بپردازند، کما اینکه طی سالیان اخیر دیدیم که عدهای آمریکا را مورد تمجید قرار دادند و از آن حمایت کردند و کار به آنجا رسید که توانستند انحرافهای فرهنگیِ زیادی را در جامعه ایجاد کنند و بهزدنِ ریشهی اعتقادی مردم بپردازند.
«مرتّب سعى مىکنند این را هم القا کنند که بله، در ایران یک جناح -گاهى مىگویند یک جناح، گاهى مىگویند کسى، گاهى مىگویند مجموعهاى، گاهى مىگویند مردم، گاهى مىگویند دولتیها- دلشان مىخواهد که به غرب، گرایش پیدا کنند؛ طرف غرب -طرف امریکا- بروند و آشتى کنند!
دلشان خوش است به این که این را تبلیغ کنند؛ چون اگر مىتوانستند چنین کارى را انجام دهند، البته مىکردند؛ حالا که نتوانستند و مىبینند که نظام جمهورى اسلامى، جهتگیرى منطقى و عقلایى و مستدلّ خود را بهطور مستحکمى حفظ کردهاست، به مصلحت خودشان مىدانند که اینها را تبلیغ کنند. مىگویند: فلان کس به امریکا گرایش دارد، فلان کس به غرب گرایش دارد، فلان کس حرکت چنین مىکند و با دیگران مخالف است! براى این که شاید بتوانند در داخل، دلهایى را متزلزل کنند، شاید بتوانند در بین مردم، اختلاف بیندازند».
3- نقطهی سوم هم بىاعتقادى مردم به اسلام و نظام و ایمان اسلامى است. اصل مذاکره با ایران برای آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت بسیار مهم است. این که آمریکا، در اوج قدرت تفکرات لیبرالیستی در جهان، بتواند جمهوری اسلامی ایران را که بر مبنای یک ایدئولوژی اسلامی شکل گرفتهاست و پس ازشکلگیری نظام اسلامی متحمل مشکلات و تحریمهای بسیار زیادی شدهاست را حاضر به کوتاهآمدن از آرمانهایش در تقابل با خود کند و پای میز مذاکره بکشاند بسیار حائز اهمیت است؛ چه آنکه آمریکا از آن پس میتواند این نهضت اسلامی را بهعنوان حرکتی شکستخورده در جهان تبلیغ کند که علیرغم سر و صدای فراوان در نهایت حاضر به پذیرش اوامر آمریکا شد و عملاً اگر این امر اتفاق افتد دیگر گفتمان انقلاب اسلامی ایران نمیتواند بهعنوان الگویی نجاتبخش برای جهان و بهخصوص دنیای اسلام باشد که سایر مردم کشورهای مستضعف بتوانند با الگو قراردادن چنین گفتمانی، جهتگیری خویش را بر اساس آن تنظیم کنند. «نظام اسلامى آنچنان جوانانی را تربیت کرده و آنچنان حکومتى آوردهاست که وقتى همهی دنیا از فسادهاى اخلاقى رنج مىبرند، اینها در امانند. در کشور بزرگ امریکا، بسیارى از مصلحین و متفکّران و مردان روحانى، فریادشان از فسادى که در آنجا حاکم است، بلند است، همه مىنالند و راه علاجى پیدا نمىکنند؛ اما نظام جمهورى اسلامى در چنین شرایطى توانستهاست محیطى امن و امان براى نسل جوان به وجود آورد».
دعوت به مذاکره؛ ژست بشردوستانه
دولتمردان آمریکایی از سویی، هر از چند گاهی، با گرفتن ژست مذاکره به خود و ادعای آن که آمادهی مذاکرهاند و در مقابل با اعمال انواع تحریمها، سعی در شکست انقلاب اسلامی دارند و گمان میکنند که با وضع تحریمهای به تعبیر خودشان کمرشکن، جمهوری اسلامی ایران را میتوانند پای میز مذاکره بکشانند. این حرکات ادامهدار تا آن جاست که اوبامای دموکرات با رسیدن به مقام ریاستجمهوری آمریکا با ژستی بشردوستانه ایران را دعوت به مذاکره نمود. این حرکت بهنحوی بود که عدهای در داخل فریب این ژست سیاسی را خوردند و به اظهار نظر پیرامون صدق گفتار اوباما پرداختند. رهبر معظم انقلاب در 1 فروردین 88 عنوان کردند: «میگویند ما به سمت ایران دستدراز کردیم. خوب، این چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شدهباشد که یک دستکش مخمل رویش باشد، اما زیرش یک دست چدنى باشد، این هیچ معناى خوبى ندارد. عید را به ملت ایران تبریک میگویند، اما در همان تبریک، ملت ایران را به طرفدارى از تروریسم، دنبال سلاح هستهاى رفتن و از این قبیل چیزها متهم میکنند» (7).البته اوباما بعدها کذب گفتار خود را در رفتارش نشان داد و با واکنش جدی مقام معظم رهبری نیز مواجهشد: «همین رئیس جمهور جدید آمریکا، حرفهاى قشنگى زد؛ به ما هم مکرراً پیغام داد؛ شفاهى، کتبى، که بیائید صفحه را عوض کنیم، بیائید وضع تازهاى درست کنیم، بیائید در حل مشکلات عالم با همدیگر همکارى کنیم؛ تا این حد! ما هم گفتیم پیشداورى نکنیم؛ ما به عمل نگاه میکنیم. گفتند، میخواهیم تغییر ایجاد کنیم. گفتیم خوب، ببینیم تغییر را. از روز اول فروردین که من در مشهد سخنرانى کردم -گفتم اگر دستکش مخملى روى پنجهى چدنى کشیدهباشید و دستتان را دراز کنید، ما دستمان را دراز نمیکنیم؛ این هشدار را من آنجا دادم -الان هشت ماه میگذرد. در طول این هشت ماه، آنچه ما دیدیم برخلاف آن چیزى بود که اینها به زبان بهظاهر ابراز میکنند. صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجهى مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطهى گرگ و میش است که امام گفت: رابطهى گرگ و میش را ما نمیخواهیم. بیائید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هستهاى، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجهى معین برسد! مثلاً دست برداشتنِ کشور از فعالیت هستهاى، اگر به این نتیجه نرسد، پس چنین و چنان؛ تهدید»(8).
آمریکا از سویی دعوت به مذاکره میکند و از سوی دیگر شدیدترین تحریمها را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال مینماید، تا جایی که «جان کری» وزیر امور خارجه جدید آمریکا در نشست کمیتهی روابط خارجی مجلس سنای امریکا اذعان داشت: «دولت ما با همکاری کنگره در چارچوب ائتلاف بیسابقهی بینالمللی، تحریمهای فلجکنندهای را علیه ایران وضع کردهاست. اوباما بارها تاکید کرده و من هم تاکید میکنم که او و من ترجیح میدهیم این چالش از طریق دیپلماتیک حل شود و من تلاش خواهمکرد تا هر کاری برای موفقیت دیپلماسی لازم باشد انجام دهیم، اما هیچ کسی نباید در عزم ما برای کاستن از تهدیدات اتمی شک کند.
قطعا من تحریمها را ادامه میدهم. این را بهصورت خلاصه توضیح دهم که ارزش ریال کاهشی ۸۰ درصدی داشت و دیگر کشورها در کاهش وابستگی خود به نفت ایران بسیار همکاری کردهاند و این به روشنی نشانمیدهد که تحریمها علیه این کشور در حال تاثیرگذاری است. به نظر من تلاش کنگرهی آمریکا نیز برای همکاری با دولت آمریکا در تصویب تحریمهای اعمالشده علیه ایران که بزرگترین ائتلاف تاریخ به شمار میآید، بسیار جای تقدیر دارد» (9).
موضوع تحریمها نشانگر آن است که آمریکا اهداف شومی را در ذهن میپروراند. اگر بحث بر سر مذاکره است، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، بارها اعلام کردهاند که اگر آمریکا دست از سلطهطلبی بردارد و با حسننیت پا به میز مذاکره بگذارد ما هم از این پیشنهادشان استقبال خواهیم نمود. حتی رهبری در جایی فرمودند: «حالا مینشینند آقایان وراجىکردن و حرفزدن و استدلالکردن که نبود رابطهى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطهى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم» (10). لذا آمریکا با اعمال شدیدترین تحریمها علیه ایران از سویی و همچنین طرح دعوت به مذاکره، قطعاً در پی آن است که با استفاده از طرح انجام مذاکرات، گفتمان خویش را غالب و حاکم نمایش دهد. در حالی که شرایط کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به سالهای آغازین شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی و حتی دوران پس از جنگ تحمیلی، بسیار متفاوت است. هماکنون ایران به کشوری قدرتمند و تأثیرگذار در سطح منطقه و جهان تبدیل شدهاست و در عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و .... حوزه نفوذ و عمل دارد. این در حالی است که آمریکا دوران افول خود را طی میکند و از اعتبار جهانی آن بهشدت کاسته شدهاست. برای نمونه میتوان به قضیهی نخستوزیری «ایاد علاوی»در عراق اشاره کرد که ایران طی یک فرآیند اثربخش دیپلماتیک توانست از این حرکت جلوگیری به عمل آورد و برای بار دیگر تاثیر مثبت سیاستهای خویش را در رسیدن «نوری مالکی» به نخست وزیری نشان دهد. این در حالی است که آمریکا در پی نخستوزیری علاوی بود. موارد دیگری نیز از این دست موجود است که از بیان آنها خودداری میکنیم. در حوزههای مختلف علمی نیز در طول این 34 سال ملت ایران بدون تکیه بر ابرقدرتها و تنها با تکیه بر نیروی علمی جوان خویش توانستهاست مدارج علمی را طی کند که همهی این موارد نشانگر آن است که عدم رابطه با آمریکا مانع پیشرفت ملت ایران نشده و با نگاه به این قضیه از زاویهای دیگر سبب خودباوری جوانان این مرز و بوم گردیده است.
نتایج مذاکره در این زمان
موضوعی که اکنون بیشتر محل مناقشه است بحث القای ذهنی و عملیات روانی است که براساس آن مشکلات معیشتی مردم در صورت مذاکره با آمریکا برطرف خواهدشد. عدهای در کشور قائل به این نظریه هستند که رابطه با آمریکا سبب لغو کلیهی تحریمهای اعمالی علیه ملت ایران میشود و اوضاع اقتصادی مردم بهبود خواهدیافت. اما باید به این نکته توجه کرد که اساس این تحریمها بر چه پایهای استوار است؟ مگر نه آنکه بهانهی این تحریمها پیگیری ساخت سلاح هستهای توسط ایران است و مگر نه اینکه جمهوری اسلامی ایران حسننیت خود را حتی بیش از حد قانونی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان دادهاست و اجازهی بازدید قانونی از تاسیسات هستهای کشور را به آژانس داده و در ادامه نیز جمهوری اسلامی ایران اعلام امادگی نموده که حاضر است این روند را پیش گیرد؟ لذا آمریکا با یک پیشفرض دروغ و غلط به وضع این تحریمها دست زدهاست؛ بهعبارتی این تحریمها بهانهای میباشد برای فشار آوردن به ایران برای کوتاهآمدن از موضع خود. لذا پذیرش طرح مذاکره از سوی رهبران ایران نیز گِرهی از این مشکل باز نخواهد کرد؛ چرا که در حقیقت جریان حاکم بینالمللی در پی تغییر هویتدادن ماهیت انقلاب اسلامی ایران است و همچنین این امر گستاختر شدن دشمن را در پی دارد. «در تبلیغات وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است.... مذاکره یعنى شما بیائید حرفهاى ما را قبول کنید، تسلیم شوید، تا ما تحریمها را برداریم. خب، اگر ملت ایران میخواستند تسلیم شوند، چرا انقلاب کردند؟..... اشکال بعد این است که تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد؛ این را من به شما عرض بکنم. هدف تحریمها چیز دیگرى است. هدف تحریمها خستهکردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامى است»(11). درحقیقت بحث بر سر سلاح هستهای نیست. سلاحی که رهبر معظم انقلاب ساختهنشدن آن توسط جمهوری اسلامی را نه به خاطر ترس از ابرقدرتها میدانند، بلکه بهخاطر حرام و غیرشرعی بودن آن، ساخت و استفاده آن را مجاز نمیشمارند. «ما نمیخواهیم سلاح هستهاى درست کنیم؛ نه به خاطر اینکه آمریکا از این ناراحت میشود؛ عقیدهى خود ما این است. ما اعتقاد داریم که سلاح هستهاى جنایت بر بشریت است و نباید تولید شود؛ آنچه هم که در دنیا هست، باید محو شود و از بین برود؛ این عقیدهى ماست»(12).بحث بر سر ایدئولوژیِ مطرحشده توسط جمهوری اسلامی است و کشیدهشدن ایران پای میز مذاکره با قبول پیششرطهای آمریکا برای مذاکره تنها به این کشور و بنگاههای تبلیغاتی دروغپراکنی آن کمک میکند تا بتوانند با عملیات روانی گسترده شکست ایدئولوژی اسلامی را اعلام دارند.
بر این اساس تنها راه مقابله با جریان حاکم لیبرال، توجه هر چه بیشتر به مولفههای هویتی خویش در جهت نهادینهساختن هرچه بیشتر هویت انقلابی-اسلامی برای خویش و نسلهای آتی و همچنین تمرکز بر توان داخلیِ نیروهای متعهد و متخصص به جهت بهرهوری بیشتر از آنچه که در این مرز و بوم گسترده شدهاست میباشد؛ نه این که چشم به سوی غرب داشتهباشیم و یا آنکه در پی غفلت و ترس در برابر دشمن و تمدن رو به زوال غرب، با پذیرش طرح مذاکره در شرایط نابرابر بر دستاوردهای خود چوب حراج بزنیم.
پینوشتها:
1- صحیفهی امام، جلد5، ص431.
2- صحیفهی امام، جلد5، ص286.
3- بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر 12/02/69.
4- بیانات در دیدار مردم آذربایجان در آستانهی سالروز قیام 29 بهمن 1356 مردم تبریز 28/11/91.
5- صحیفهی امام، جلد 21، ص69.
6- بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر 12/02/ 69.
7- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع)01/01/88.
8- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشآموزان در آستانهی 13 آبان 12/8/88.
9- سایت تحلیلی ایران هستهای
10- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان استان یزد 13/10/86.
11- بیانات در دیدار مردم آذربایجان در آستانهی سالروز قیام 29 بهمن 1356 مردم تبریز 28/11/91.
12- همان.
اندیشکده راهبردی تبیین
/ج