ترجمه و تألیف: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
دمای مرکزی بدن اکثریت عظیمی از موجودات زنده (یعنی دمای ماهیچهها و احشاء داخلی) اختلاف چندانی با دمای محیط زیستشان ندارد. این دسته از موجودات را پولی کیلوترم (چند دما) می نامند که شامل بی مهرگان، ماهیها، دوزیستان و خزندگان است.
اما پرندگان و پستانداران، علی رغم تغییرات دمای خارجی، ناگزیرند دمای بدن را پیوسته ثابت نگه دارند. این دسته از موجودات هومئوترم (خود دما) نامیده می شوند. انسان از دستۀ دوم است و از زمانهای بسیار دور، همواره از هوش خود برای تنظیم دمای بدن سود جسته است. با استفاده از پوشاک، وسایل گرمازا، عایق یا خنک کننده، پیشاپیش بر تغییرات آب و هوا غلبه میکند و تا حد امکان، راه افتادن ساز و کارهای تنظیم حرارتی طبیعی داخلی را به تعویق میاندازد.
در انسان، چهارشیوه برای کاهش حرارت وجود دارد: رسانش (هدایت) گرما، انتقال گرما، تابش و تبخیر. سه روش نخستین که پدیده های فیزیکی به شمار می آیند زمانی به کار گرفته میشوند که حرارت چندان بالا نیست، بدین معنی که در اثر انبساط عروق زیر پوستی، پوست بدن گرم میشود و از طریق تابش فروسرخ و انتقال گرما، خنک میشود.
هنگامی که دمای محیط به فراتر از 25 درجۀ سانتیگراد برسد، تعریق پدید میآید. اما تنها ترشح عرق برای کاهش حرارت بدن کفایت نمیکند، زیرا تبخیر آن نیز ضروری است. بدین گونه دمای پوست پایین میآید تا خون در مجاورت پوست خنک شود.
از آنجایی که این تبخیر مستلزم صرف انرژی است دمای اضافی را هم از بین میبرد. در شرایط طبیعی دما – که بدن ما بدان عادت کرده – هرروز، بی آنکه ورزش کنیم ویا احساس گرما کنیم، از طریق تعریق، نیم لیتر از آب بدن خود را از دست میدهیم و به همان مقدار نیز هنگام بازدم به صورت بخار آب، خارج می شود. در بعضی شرایط، تا سه لیتر در ساعت نیز عرق می کنیم.
غلظت نمک بستگی به میزان تعریق دارد
عمل تعریق به وسیلۀ غدد «عرق زا» انجام میگیرد. این غدد که به صورت نامساوی در سطح بدن پراکندهاند، همگی مشابه یکدیگر نیستند. غدد آپو کرین که دارای ابعاد بزرگتری هستند فقط در زیر بغل، شانه و کشالۀ ران قرار گرفته اند و با اینکه پیوسته فعال هستند، اما نقش تنظیم گرمای آنها بسیار کم است زیرا مقدار کمی عرق ترشح میکنند. غددی که حقیقتاً تنظیم گرمایی بدن را برعهده دارند و آن را وادار به تعریق می کنند، غدد اکرین یا ترشحی نامیده میشوند و هر سانتیمتر مربع پوست صدها از این نوع را در خود جای داده است اما محل قرارگرفتن آنها در همۀ افراد دقیقاً مشابه یکدیگر نیست. معهذا تعداد کل آنها به طور طبیعی نزد همه یکسان است. (آپوکرین: تمرکز محصولات ترشحی در انتهای آزاد یاختۀ ترشحی که از آنجا همراه با قسمتی از یاخته که ترشحات در آن جمع شدهاند به خارج ریخته می شوند(مانند غدد پستانی).)
غدد تعریقی از مجرایی تشکیل شدهاند که انتهای ترشح کننده و منقبض شوندۀ آنها در سطح پوست باز میشود و انتهای دیگر در مجاورت مایع برون یاختهای یعنی پلاسمای خون قرار دارد. تولید عرق در دو مرحله انجام میگیرد. در قسمت عمیق غده، نفوذ مایع به داخل مجرای غده شامل عرقی است که دارای همان عناصر پلاسماست، به ویژه کلرور سدیم که نام علمی نمک است. اما عرق، پیش از رسیدن به انتهای دیگر مجرا، نمکزدایی میشود یعنی در حالی که آب در داخل مجرا محبوس میماند، نمک مجدداً در طول مجرا جذب پلاسما میشود. به همین دلیل، عرق چندان شور نیست یعنی در هر لیتر یک تا دو گرم نمک دارد. مع هذا همین غلظت نیز دارای بستگی نزدیک با مقدار تعریق است. بدین ترتیب که هرچه بر میزان تعریق افزوده شود، غلظت نمک عرق نیز بالا می رود. بنابراین گاهی جبران مقدار نمک از دست رفته، ازطریق مصرف به اندازۀ آن، ضروری است.
تا مدتها چنین میاندیشیدند که در اثر تعریق، بسیاری از پسماندهای بدن نیز بیرون رانده میشود. واقعیت این است که این نقش تعریق بسیار جزئی است، البته به استثنای بیرون راندن نیکوتین و یا الکل از منافذ... اما در مقابل، مولکولهای سودمندی چون ویتامین B1 نیز به وسیلۀ تعریق خارج میشوند. گاهی پس از تعریق فراوان و در نتیجه از دست دادن مقدار زیادی از این ویتامین، پاره ای از اختلالات عصبی ناشی از کمبود آن مشاهده میشود.
عرق فقط آب شور نیست، بلکه محتوی املاح معدنی بسیاری است. از جمله: پتاسیم، کلسیم، منیزیم، فسفر، آهن، و... که از دست دادن آنها خطری در بر ندارد زیرا به مقدار زیادی دوباره از طریق تغذیه تأمین می شوند. در ترکیبات عرق مولکولهای بزرگتری هم وجود دارند، بویژه اسید لاکتیک و اسید پیروویک که به وسیلۀ خود غدد عرق ساخته میشوند. در ترکیب عرق نه پروتئین وجود دارد (جز در پارهای بیماریها) و نه گلوکز. دربارۀ بوی مشخص عرق باید بگوییم که مربوط به مولکول بوداری نیست، بلکه عامل آن، باکتریهایی هستند که در روی پوست بخصوص در ناحیۀ زیر بغل منزل کردهاند (عرقِ پس از شستشو بو ندارد).
همۀ غدد کوچک تعریق زیر نظارت دستگاه عصبی سمپاتیک قرار دارند و هرکدام از طریق الیاف عصبی به مرکز تنظیم حرارتی که به وسیلۀ هیپوتالاموس رهبری میشود، متصل شدهاند. این ناحیۀ مغز که زیر دو نیمکرۀ آن قرار گرفته، دو نقش متقابل دارد: قسمت قدامی آن مرکزی را که با انبساط عروق پوستی و تعریق، با گرم شدن بدن مبارزه می کند، کنترل میکند و هیپوتالاموس خلفی، مرکز واکنشهای مربوط به سرما را زیر نظر دارد. فعال شدن یک قسمت طبیعتاً مانع فعالیت قسمت دیگر می شود. مراکز هیپوتالاموسی، برای دریافت اطلاعات مستمر در زمینۀ دماهای خارجی و داخلی، به دو نوع گیرنده مرتبط هستند: گیرنده های محیطی، در سطح پوست و گیرنده های مرکزی. درمیان این دو، گیرنده های مربوط به «سرما» و «گرما» وجود دارند. در صورت گرم شدن محیط و احساس گرما، غدد تعریقی از دو راه متمایز ترشح فعال میکنند. نخست تحریک گیرندههای پوستی حساس به حرارت از طریق واکنش طبیعی، مرکز عصبی «گرما» را آگاه میکند که از طریق الیاف عصبی پیام را به غدد تعریقی میرساند.
طریق دیگر، از افزایش دمای مرکزی بدون این که گیرندههای پوستی تحریک شده باشند، ناشی میشود. درانسان به محض اینکه دمای بدن به 2ر37 درجه برسد، تعریق دفعتاً پدیدار میشود. این حالت به ویژه طی ورزش و فعالیت عضلانی پدید میآید، بدینسان که فعالیت ماهیچهها داخل بدن را گرم می کند – حتی اگر دمای خارجی پایین باشد – و تعریق پدیدار میشود.
تشکیل عرق، در وهلۀ نخست از آب قسمت خارج یاختهای تأمین میشود، اما چنانچه کاهش آبِ ناشی از تعرق جبران نشود، این احتمال هست که در مرحله بعدی، از آب داخل یاختهای برداشته شود. در نواحی گرم وخشک، هر فرد باید روزانه 7 تا 9 لیتر آب بنوشد. در این شرایط، بدن پیوسته عرق می کند، زیرا پیش از هر چیز در پی این است که دمای مرکزی خود را ثابت نگه دارد. حتی به بهای قربانی کردن پاره ای از تعادلهای داخلی.
گاهی پیش میآید که ترشح عرق تابع الزامات تنظیم حرارتی بدن نیست. مثلاً عرق سرد که بیشتر مربوط به حالتهای روانی انسان است تا وضع گرمایی بدن، و غالباً مربوط به فعالیت غدد آپوکرین میشود که همیشه در مناطقی که این عرق ترشح میشود واقع نشدهاند.
کاهش و حتی وقفۀ موضعی تعریق در ناحیهای از بدن که مربوط به فقدان نسبی غدد تعریقی یا ناشی از بیماریهای پوستی مانند اگزما میشود، متداول است ولی منجر به عدم تعادل گرمایی نمیشود. اما فقدان کامل این غدد امری استثنایی است و فرد مبتلا را در معرض حوادث هیپرترمی (زیاد شدن فوق العادۀ حرارت بدن) قرار میدهد. به عکس، هیپرهیدروز – تعریق افراطی – غالباً در زیر بغل و یا دستها پدید میآید که گاهی منجر به عوارض عفونی از نوع میکوز (عفونت قارچی) میشود.
تعریق کارکردی است که نزد پستانداران دیگر نیز پدید میآید. اما بسیاری از آنها، مانند سگ و گربه که به اندازۀ کافی غدد تعریقی ندارند، برای مبارزه با گرما از وسیلۀ دیگری استفاده میکنند که تند نفس زدن برای تنظیم دما نام دارد، در این صورت آب در سطح مخاط مربوط تبخیر میشود. سگی که با دهان باز و زبان آویزان نفس نفس می زند، از این طریق آب را در سطح مخاط مربوط تبخیر میکند.
باستان شناسان در شهر غزه (واقع در نوار غزه از شهرهای باستانی جنوب باختری فلسطین) آثاری از تأسیسات بهداشتی یافتهاند که قدمت آن به 5000 سال پیش میرسد. (در ایران چه پیش و چه پس از اسلام، پاکیزگی از فرائض دینی بوده است.) امروزه میدانیم که اهالی کرت (جزیرۀ یونانی در مدیترانه) مصریها و رومیها پیوسته به چشمههای آب گرم روی میآوردند که در واقع حمامهای عمومی بودند. اما به نظر میرسد پس از مدتی، اروپا حتی تصور ذهنی پاکیزگی را هم از یاد برده باشد.
حدود قرن یازدهم میلادی، شوالیههایی که از جنگهای مذهبی باز میگشتند، حمام بخار میگرفتند (به سبک حمامهای ترکی). اما این دوره هم چندان به طول نیانجامیده است. چندی بعد، پاکیزگی به منزلۀ کاری از رونق افتاده و حتی نامطلوب به شمار میآمده است. در دورۀ بعد از سدههای میانی، استحمام از سوی کلیسا منع شد که آن را نوعی مادهگرایی نامطلوب به حساب میآوردند و چنین باور داشتند که از کارهای خلاف اخلاقی سرچشمه میگیرد.
در سدۀ شانزدهم، در فرانسه و انگلستان، حمامهای عمومی به خاطر مسائل فساد اخلاقی و خطر بیماریهای واگیردار، بسته شدند و بدین ترتیب تا مدتها حمام فقط برای ثروتمندان و طبقات مرفه اجتماع بود و دیگر طبقات در وضعیتی اسفبار و آلوده به کثافت به سر میبردند.
اواسط سدۀ نوزدهم در اروپا و آمریکا بین فقدان بهداشت و بسیاری از بیماریها ارتباطی برقرار کردند. مع هذا بشر میبایست تا اواخر جنگ اول جهانی صبر میکرد تا تجهیزات بهداشتی وارد خانهها بشوند.
اما پرندگان و پستانداران، علی رغم تغییرات دمای خارجی، ناگزیرند دمای بدن را پیوسته ثابت نگه دارند. این دسته از موجودات هومئوترم (خود دما) نامیده می شوند. انسان از دستۀ دوم است و از زمانهای بسیار دور، همواره از هوش خود برای تنظیم دمای بدن سود جسته است. با استفاده از پوشاک، وسایل گرمازا، عایق یا خنک کننده، پیشاپیش بر تغییرات آب و هوا غلبه میکند و تا حد امکان، راه افتادن ساز و کارهای تنظیم حرارتی طبیعی داخلی را به تعویق میاندازد.
چهار شیوه برای کاهش حرارت
با وجود پیشبینیهایی که انسان برای ثابت نگه داشتن دمای مرکزی به کار میبرد، پارهای از شرایط ایجاب میکنند بدن به فرایندهای زیست شناختیای روی بیاورد که در میان آنها تعریق مهمترین مکان را به خود اختصاص میدهد. زمانی که ما در شرایط دمای بسیار بالا قرار میگیریم (آب، هوا، کار بدنی وغیره) کاستن حرارت اضافی، امری حیاتی است.در انسان، چهارشیوه برای کاهش حرارت وجود دارد: رسانش (هدایت) گرما، انتقال گرما، تابش و تبخیر. سه روش نخستین که پدیده های فیزیکی به شمار می آیند زمانی به کار گرفته میشوند که حرارت چندان بالا نیست، بدین معنی که در اثر انبساط عروق زیر پوستی، پوست بدن گرم میشود و از طریق تابش فروسرخ و انتقال گرما، خنک میشود.
هنگامی که دمای محیط به فراتر از 25 درجۀ سانتیگراد برسد، تعریق پدید میآید. اما تنها ترشح عرق برای کاهش حرارت بدن کفایت نمیکند، زیرا تبخیر آن نیز ضروری است. بدین گونه دمای پوست پایین میآید تا خون در مجاورت پوست خنک شود.
از آنجایی که این تبخیر مستلزم صرف انرژی است دمای اضافی را هم از بین میبرد. در شرایط طبیعی دما – که بدن ما بدان عادت کرده – هرروز، بی آنکه ورزش کنیم ویا احساس گرما کنیم، از طریق تعریق، نیم لیتر از آب بدن خود را از دست میدهیم و به همان مقدار نیز هنگام بازدم به صورت بخار آب، خارج می شود. در بعضی شرایط، تا سه لیتر در ساعت نیز عرق می کنیم.
غلظت نمک بستگی به میزان تعریق دارد
عمل تعریق به وسیلۀ غدد «عرق زا» انجام میگیرد. این غدد که به صورت نامساوی در سطح بدن پراکندهاند، همگی مشابه یکدیگر نیستند. غدد آپو کرین که دارای ابعاد بزرگتری هستند فقط در زیر بغل، شانه و کشالۀ ران قرار گرفته اند و با اینکه پیوسته فعال هستند، اما نقش تنظیم گرمای آنها بسیار کم است زیرا مقدار کمی عرق ترشح میکنند. غددی که حقیقتاً تنظیم گرمایی بدن را برعهده دارند و آن را وادار به تعریق می کنند، غدد اکرین یا ترشحی نامیده میشوند و هر سانتیمتر مربع پوست صدها از این نوع را در خود جای داده است اما محل قرارگرفتن آنها در همۀ افراد دقیقاً مشابه یکدیگر نیست. معهذا تعداد کل آنها به طور طبیعی نزد همه یکسان است. (آپوکرین: تمرکز محصولات ترشحی در انتهای آزاد یاختۀ ترشحی که از آنجا همراه با قسمتی از یاخته که ترشحات در آن جمع شدهاند به خارج ریخته می شوند(مانند غدد پستانی).)
غدد تعریقی از مجرایی تشکیل شدهاند که انتهای ترشح کننده و منقبض شوندۀ آنها در سطح پوست باز میشود و انتهای دیگر در مجاورت مایع برون یاختهای یعنی پلاسمای خون قرار دارد. تولید عرق در دو مرحله انجام میگیرد. در قسمت عمیق غده، نفوذ مایع به داخل مجرای غده شامل عرقی است که دارای همان عناصر پلاسماست، به ویژه کلرور سدیم که نام علمی نمک است. اما عرق، پیش از رسیدن به انتهای دیگر مجرا، نمکزدایی میشود یعنی در حالی که آب در داخل مجرا محبوس میماند، نمک مجدداً در طول مجرا جذب پلاسما میشود. به همین دلیل، عرق چندان شور نیست یعنی در هر لیتر یک تا دو گرم نمک دارد. مع هذا همین غلظت نیز دارای بستگی نزدیک با مقدار تعریق است. بدین ترتیب که هرچه بر میزان تعریق افزوده شود، غلظت نمک عرق نیز بالا می رود. بنابراین گاهی جبران مقدار نمک از دست رفته، ازطریق مصرف به اندازۀ آن، ضروری است.
تا مدتها چنین میاندیشیدند که در اثر تعریق، بسیاری از پسماندهای بدن نیز بیرون رانده میشود. واقعیت این است که این نقش تعریق بسیار جزئی است، البته به استثنای بیرون راندن نیکوتین و یا الکل از منافذ... اما در مقابل، مولکولهای سودمندی چون ویتامین B1 نیز به وسیلۀ تعریق خارج میشوند. گاهی پس از تعریق فراوان و در نتیجه از دست دادن مقدار زیادی از این ویتامین، پاره ای از اختلالات عصبی ناشی از کمبود آن مشاهده میشود.
عرق فقط آب شور نیست، بلکه محتوی املاح معدنی بسیاری است. از جمله: پتاسیم، کلسیم، منیزیم، فسفر، آهن، و... که از دست دادن آنها خطری در بر ندارد زیرا به مقدار زیادی دوباره از طریق تغذیه تأمین می شوند. در ترکیبات عرق مولکولهای بزرگتری هم وجود دارند، بویژه اسید لاکتیک و اسید پیروویک که به وسیلۀ خود غدد عرق ساخته میشوند. در ترکیب عرق نه پروتئین وجود دارد (جز در پارهای بیماریها) و نه گلوکز. دربارۀ بوی مشخص عرق باید بگوییم که مربوط به مولکول بوداری نیست، بلکه عامل آن، باکتریهایی هستند که در روی پوست بخصوص در ناحیۀ زیر بغل منزل کردهاند (عرقِ پس از شستشو بو ندارد).
طریق دیگر، از افزایش دمای مرکزی بدون این که گیرندههای پوستی تحریک شده باشند، ناشی میشود. درانسان به محض اینکه دمای بدن به 2ر37 درجه برسد، تعریق دفعتاً پدیدار میشود. این حالت به ویژه طی ورزش و فعالیت عضلانی پدید میآید، بدینسان که فعالیت ماهیچهها داخل بدن را گرم می کند – حتی اگر دمای خارجی پایین باشد – و تعریق پدیدار میشود.
دوسوم وزن بدن ازآب تشکیل شده است
آب قسمت عمدۀ بدن را تشکیل میدهد، زیرا دو سوم از وزن بدن از آب است. قسمت اعظم آب در داخل یاخته ها قرار دارد و یک سوم باقیمانده بین قسمتهای سطحی بدن که در مجاورت هوای محیط هستند – مخاط و پوست – فضای بینابینی (واقع در نسوج هم بند)، ترشحات گوارشی، لنف و خون، توزیع شده است.تشکیل عرق، در وهلۀ نخست از آب قسمت خارج یاختهای تأمین میشود، اما چنانچه کاهش آبِ ناشی از تعرق جبران نشود، این احتمال هست که در مرحله بعدی، از آب داخل یاختهای برداشته شود. در نواحی گرم وخشک، هر فرد باید روزانه 7 تا 9 لیتر آب بنوشد. در این شرایط، بدن پیوسته عرق می کند، زیرا پیش از هر چیز در پی این است که دمای مرکزی خود را ثابت نگه دارد. حتی به بهای قربانی کردن پاره ای از تعادلهای داخلی.
اسرارعرق سرد
هنگامی که از طریق تعریق، یک لیتر آب بدن را از دست داده باشیم و این آب جبران نشده باشد، نخستین علائم کم آبی بدن پدیدار میشود: غدد تعریقی درست کار نمیکنند، دمای داخلی افزایش مییابد و نبض تندتر میزند. اما هنگامی که کاهش آب به 10 درصد وزن بدن برسد، حالت بی آبی وضعیت بحرانی پیدا می کند و خستگی شدید و کاهش کارکرد یاختهای پدید میآید. اگر بی آبی به 20 درصد وزن بدن برسد، منجر به مرگ میشود.گاهی پیش میآید که ترشح عرق تابع الزامات تنظیم حرارتی بدن نیست. مثلاً عرق سرد که بیشتر مربوط به حالتهای روانی انسان است تا وضع گرمایی بدن، و غالباً مربوط به فعالیت غدد آپوکرین میشود که همیشه در مناطقی که این عرق ترشح میشود واقع نشدهاند.
تعریق کارکردی است که نزد پستانداران دیگر نیز پدید میآید. اما بسیاری از آنها، مانند سگ و گربه که به اندازۀ کافی غدد تعریقی ندارند، برای مبارزه با گرما از وسیلۀ دیگری استفاده میکنند که تند نفس زدن برای تنظیم دما نام دارد، در این صورت آب در سطح مخاط مربوط تبخیر میشود. سگی که با دهان باز و زبان آویزان نفس نفس می زند، از این طریق آب را در سطح مخاط مربوط تبخیر میکند.
مسئلۀ پاکیزگی در طی دورانهای گذشته
علاقه به استحمام، چنانکه نقاشان فرانسوی در پردههای خود به تصویر کشیدهاند، همیشه مورد توجه مجامع غربی نبوده است. در طول تاریخ، پاکیزگی، فراز و نشیبهایی دیده است.باستان شناسان در شهر غزه (واقع در نوار غزه از شهرهای باستانی جنوب باختری فلسطین) آثاری از تأسیسات بهداشتی یافتهاند که قدمت آن به 5000 سال پیش میرسد. (در ایران چه پیش و چه پس از اسلام، پاکیزگی از فرائض دینی بوده است.) امروزه میدانیم که اهالی کرت (جزیرۀ یونانی در مدیترانه) مصریها و رومیها پیوسته به چشمههای آب گرم روی میآوردند که در واقع حمامهای عمومی بودند. اما به نظر میرسد پس از مدتی، اروپا حتی تصور ذهنی پاکیزگی را هم از یاد برده باشد.
حدود قرن یازدهم میلادی، شوالیههایی که از جنگهای مذهبی باز میگشتند، حمام بخار میگرفتند (به سبک حمامهای ترکی). اما این دوره هم چندان به طول نیانجامیده است. چندی بعد، پاکیزگی به منزلۀ کاری از رونق افتاده و حتی نامطلوب به شمار میآمده است. در دورۀ بعد از سدههای میانی، استحمام از سوی کلیسا منع شد که آن را نوعی مادهگرایی نامطلوب به حساب میآوردند و چنین باور داشتند که از کارهای خلاف اخلاقی سرچشمه میگیرد.
در سدۀ شانزدهم، در فرانسه و انگلستان، حمامهای عمومی به خاطر مسائل فساد اخلاقی و خطر بیماریهای واگیردار، بسته شدند و بدین ترتیب تا مدتها حمام فقط برای ثروتمندان و طبقات مرفه اجتماع بود و دیگر طبقات در وضعیتی اسفبار و آلوده به کثافت به سر میبردند.
اواسط سدۀ نوزدهم در اروپا و آمریکا بین فقدان بهداشت و بسیاری از بیماریها ارتباطی برقرار کردند. مع هذا بشر میبایست تا اواخر جنگ اول جهانی صبر میکرد تا تجهیزات بهداشتی وارد خانهها بشوند.
/ج