انگلیسی ها در هند (5)

دوران پس از سقوط فرخ سیر، از دهه 1720، دوران اقتدار قدرت های خودمختار محلی در شبه قاره هند است که در برخی موارد به پیدایش ساخت های سیاسی شکوفا و قانونمند انجامید. پژوهش در فرایند پیدایش و نضج این دولت های
يکشنبه، 17 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انگلیسی ها در هند (5)
 انگلیسی ها در هند(5)

 

نویسنده: عبدالله شهبازی




 

استعمار و فرایند نوزایی در هند

دوران پس از سقوط فرخ سیر، از دهه 1720، دوران اقتدار قدرت های خودمختار محلی در شبه قاره هند است که در برخی موارد به پیدایش ساخت های سیاسی شکوفا و قانونمند انجامید. پژوهش در فرایند پیدایش و نضج این دولت های محلی نشان می دهد که گرایش درونی جامعه هند در سده هیجدهم میلادی به سوی انحطاط و فروپاشی ساخت های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نبود. این درست است که در این دوران دولت مرکزی دهلی رو به تلاشی و زوال بود، ولی از درون ویرانه های آن ساختارهای سیاسی جدید و شکوفا سربرکشید چون دولت های اود، حیدرآباد دکن و میسور. پس از دورانی کوتاه، حیات و تداوم این ساخت ها با مداخله پنهان و مخرب و سرانجام آشکار و خشن استعمار بریتانیا مواجه شد. بی شک، اگر حضور و دخالت استعمار اروپایی نبود این دولت ها بنای عظیم آینده را بنیان می نهادند. این بررسی ثابت می کند که خلاء ناشی از فروپاشی دولت گورکانی به سرعت به وسیله ساختارهای سیاسی نوین مرتفع می شد و برخلاف ادعای دکتر اوانسون(1) استقرار "امپراتوری بریتانیا" در هند تنها گزینه ممکن و محتوم به شمار نمی رفت.
پژوهش دکتر مظفر عالم، استاد "مرکز مطالعات تاریخی" دانشگاه جواهر لعل نهرو (دهلی)، مؤید این نظر است.
مظفر عالم به بررسی تطبیقی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی دو منطقه مهم و متمایز پنجاب و اود(2) در دوران پس از اورنگ زیب تا آغاز استقرار امپراتوری بریتانیا در هند پرداخته است. این پژوهش نشانگر تکاپوی گروه های اجتماعی و ظهور یک نظام نوین بر پایه ساخت ها و نهادها و سنن بومی در منطقه اود است؛ حال آنکه در پنجاب این فرایند، که با معماری زکریاخان آغاز شد، به تلاشی و شکست انجامید. پیشتر با تکاپوی سیک ها در پنجاب آشنا شدیم. به نوشته مظفر عالم، سیک ها به دلیل "برکشیدن و تقویت گروه های مخلوع زمیندار و به فقر کشانیدن دهقانان و طبقات فرودست شهری" مانع نضج و تحکیم فرایندی مشابه با اود شدند. مظفر عالم" پیوندهای تنگ نظرانه طایفه ای و دینی سیک ها، فقدان برنامه مثبت سیاسی و خصومت آنان با جوامع شهری" را از عوامل اصلی شکست فرایند نوزایی در پنجاب می داند.(3)
در عهد پس از اورنگ زیب، سرزمین های شمالی و غربی شبه جزیره دکن نیز به دلیل عملکرد سران مهاراته فرایندی مشابه پنجاب داشت و در دولت های کنفدراسیون مهاراته، که در این مناطق مستقر شد، گرایش به سمت انحطاط ساختارهای اجتماعی بود. در مقابل، نمونه های نوزایی سیاسی و اجتماعی در مناطق جنوبی شبه جزیره دکن (دولت های حیدرآباد و میسور) قابل رویت است. در ایالات بنگال و بیهار و اوریسا، در شرق هند، نیز تحقق چنین فرایندی ممکن بود ولی تکاپوی علیوردی خان، چنانکه دیدیم، به دلیل توطئه انگلیسی ها و تهاجم مکرر مهاراته ها به فرجام نرسید. به دو نمونه اود و حیدرآباد نظری کوتاه می افکنیم:
دولت اود به وسیله میرمحمد امین نیشابوری ملقب به "سعادت خان" و "برهان الملک"بنا نهاده شد. او به خانواده ای از سادات محترم نجف تعلق داشت که به وسیله شاه اسماعیل صفوی در خراسان مستقر شدند و منصب قضاوت را در این منطقه به دست گرفتند. میرمحمد امین در سال 1709میلادی به هند مهاجرت کرد و در دربار دهلی مقامی یافت. وی به محمدشاه در دفع سلطه "برادران سید"(1720م.) یاری رسانید و به پاس این خدمت حکمران آگرا شد. در سال 1722 به حکومت ایالت اود، در شمال شرقی هند، منصوب شد و در شهر لکهنو(لکنو) استقرار یافت. بدینسان، پایه های حکومت خاندان نیشابوری در اود نهاده شد.
با فوت برهان الملک(1151ق/1739م.) میرزا محمد مقیم ملقب به ابوالمنصور خان صفدر جنگ، خواهرزاده و داماد او، نواب اود شد. سه سال نخست حکومت او به مقابله با تهاجم راجه های هندوی راجپوت(4) گذشت. در جریان این جنگ ها، او سپاهی نیرومند به سبک ارتش قزلباش صفویه ایجاد کرد و با مهاجرت شیعیان کشمیر و سایر نقاط هند سرزمین او به کانون تشیع در هند بدل شد و همپای آن پوشاک و زبان و فرهنگ ایرانی رواج گسترده یافت.(5)
صفدرجنگ به محمدشاه در دفاع از دهلی در برابر شورشیان مهاجم یاری رسانید و با صعود احمدشاه(1748) وزارت او را به دست گرفت. سرانجام، کار او و احمدشاه به نزاع کشید؛ شاه او را برکنار کرد(نوامبر 1753) و فردی به نام انتظام الدوله را به وزارت گمارد.(6) صفدرجنگ به اود بازگشت و مدت کوتاهی بعد درگذشت.
با مرگ صفدرجنگ(1167ق/1754م.) جلال الدین حیدر شجاع الدوله، پسر ارشد او، در رأس دولت اود قرار گرفت. شجاع الدوله در سال 1761 به احمدشاه درانی در اخراج مهاراته ها از پنجاب یاری رسانید و سپس در کنار شاه عالم به جنگ با انگلیسی ها در بنگال پرداخت و پس از چهارجنگ(1764-1765) سرانجام تسلیم شد. آقا احمد بهبهانی در مرآت الاحوال جهان نما علت شکست شجاع الدوله را خیانت گروهی از سران ارتش او ذکر می کند که "به طمع زر با انگریز سازش نمودند"، در زمان جنگ، تجهیزات را به غارت بردند و گریختند. رابرت کلایو با او پیمانی منعقد کرد که طبق آن شجاع الدوله پنج میلیون روپیه(500هزار پوند استرلینگ) (7) "غرامت جنگی" به انگلیسی ها پرداخت و متعهد شد سالیانه حدود چهل درصد از درآمد اود را به عنوان خراج به انگلیسی ها بپردازد، یک نماینده انگلیس(رزیدانت) هماره در اود حضور داشته باشد و اراضی دولت اود در مناطق بیهار و بنگال به مبلغ ناچیزی به انگلیسی ها اجاره داده شود.(مستملکات انگلیسی بنگال در مجاورت اود قرار داشت) (8). انگلیسی ها کلیه مخارج ارتش خود در منطقه اود را، که بالغ بر 210 هزار روپیه در ماه بود، بر شجاع الدوله تحمیل کردند(9) و ترتیبی دادند که توان نظامی دولت اود هماره محدود بماند تا برای حفظ خود از تهاجم خارجی مجبور به اتکاء بر حمایت ارتش انگلیس باشد(10). این سرآغاز فرایندی است که سرانجام به اشغال کامل سرزمین اود به وسیله انگلیسی ها انجامید. شجاع الدوله در 22 ذیقعده 1188ق/29ژانویه 1775م. در شهر فیض آباد، که به وسیله او احداث شده بود، درگذشت.
پس از شجاع الدوله، پسرش یحیی خان آصف الدوله حکومت اود را به دست گرفت. آصف الدوله در ربیع الاول 1212ق/1797م. درگذشت و یکی از پسران او به نام سعادت علی خان به حکومت رسید. حکمرانان بعدی اود عبارتند از غازی الدین حیدر(1814-1827)، نصیرالدین حیدر(1827-1837)، محمدعلی شاه(1837-1842)، امجدعلی شاه(1842-1847) و وجیدعلی شاه(1847-1856).
در تمامی این دوران دست اندازی کمپانی هند شرقی انگلیس به سرزمین اود ادامه داشت. در دوران آصف الدوله، کمپانی منطقه بنارس را از دولت اود گرفت که درآمد آن 800 هزار پوند استرلینگ در سال گزارش شده است.(11) در دوران سعادت علی خان، انگلیسی ها خراج اود را به 760 هزار پوند استرلینگ در سال افزایش دادند و سپس، در زمان فرمانفرمایی لرد ریچارد ولزلی، بخش مهمی از سرزمین های اود به مستملکات بریتانیا منضم شد. بدینسان، دولت اود از هر سو، بجز مرزهای نپال، به محاصره مستملکات انگلیس درآمد.(12)
همزمان، دخالت کارگزار مقیم(رزیدانت) کمپانی در امور اود نیز شدت گرفت. "انگریز را بیش از پیش... در آن سرکار مداخله حاصل گردیده به حدی که عزل و نصب احدی بدون مشورت ایشان نمی شد(13) ". بهبهانی از نفوذ گسترده کمپانی در رجال سرزمین اود سخن می گوید:
به سبب غرض و خوف... سرداران و کارداران بیشتر از سابق به جماعت انگریزیه رجوع می کردند و ایشان در آن خانه مداخله کلیه بهم رسانیدند.(14)
سِر جیمز اوترام آخرین رزیدانت انگلیس در اود بود. او در دسامبر 1854 در این سمت منصوب شد. با تحریکات و گزارش های او(15) سرانجام، در ژانویه 1856 به دستور لرد دالهوزی(16)، بقایای دولت اود به اشغال نیروهای انگلیسی درآمد و اوترام به عنوان اولین کمیسیونر عالی ایالت اود اداره این منطقه را به دست گرفت.(وجیدعلی شاه به کلکته تبعید شد و در سال 1887 در این شهر درگذشت). اوترام در اوایل مارس 1856 به عنوان فرمانده تهاجم نیروهای نظامی انگلیس به جنوب ایران راهی خلیج فارس شد. دایره المعارف اسلام(لیدن) انضمام اود به مستملکات بریتانیا را یکی از علل انقلاب بزرگ هندوستان(1857) می داند.(17) شهرهای لکهنو و کانپور(18)، در منطقه اود، کانون های اصلی انقلاب هند بودند و سخت ترین مقاومت ها را در برابر تهاجم ارتش انگلیس ابراز داشتند.
قیام لکهنو، یک سال و نیم پس از انضمام اود به مستملکات کمپانی هند شرقی، از 11 ژوئن 1857 آغاز شد. در 30 ژوئن، مردم به محل استقرار سِر هنری لارنس، که چهارماه پیش به عنوان کمیسر عالی اود منصوب شده بود، حمله بردند. او مجروح شد و در 4 ژوئیه درگذشت. بدینسان، به مدت نه ماه شهر لکهنو به دست مردم افتاد و در این دوران مقاومتی قهرمانانه را در برابر تهاجم مکرر و سخت ارتش انگلیس از سر گذرانید. حملات سر لشکر کمپبل(19)، فرمانده کل ارتش انگلیس در هند، به شهرهای کانپور و لکهنو بی نتیجه بود و در نتیجه او اوترام را از بوشهر فراخواند.
اوترام در 31 ژوئیه 1857 از طریق بمبئی به کلکته رسید و فرماندهی تهاجم به اود را به دست گرفت. آشنایی با منطقه و پیوند او با شبکه شخصی عوامل محلی اش عامل مهمی در این انتصاب بود. رابرت ناپیر نیز در سمت ریاست ستاد اوترام منصوب شد. اوترام پس از جنگی سخت در 5 سپتامبر 1857 شهر کاونپور را تصرف کرد و در 21 مارس 1858 لکهنو نیز سقوط کرد. این آخرین شهر بزرگ هند بود که به تصرف نیروهای کمپانی درآمد. روزنامه تایمز لندن در آغاز ورود نیروهای انگلیسی به شهر لکهنو میزان تاراج آنان را 600هزار پوند استرلینگ ذکر کرد و یک هفته بعد اعلام نمود که این رقم به 1/250 میلیون پوند استرلینگ رسیده است(20).
رهبری انقلاب اود با احمدالله شاه، مولوی(روحانی) شهر فیض آباد، و بیگم حضرت محل، همسر وجیدعلی شاه بود. کمی بعد، فیروزشاه به آنان پیوست(21). این سه در آستانه سقوط لکهنو از شهر خارج شدند. مولوی احمدالله شاه سرانجام در 5 ژوئن 1858 به دست راجه پاوین(22)، از عوامل کمپانی، به قتل رسید. سرش را جدا کردند و جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به رودخانه ریختند. راجه مذکور سر مولوی احمدالله شاه را به انگلیسی ها تحویل داد و در ازای آن 50 هزار روپیه پاداش گرفت.(23) مولوی احمدالله شاه یک روحانی شجاع و محبوب شیعی بود و واجد چنان سجایایی که حتی کارگزاران انگلیسی، چون سِر توماس سیتون(24) در خاطراتش و کلنل جرج مالسون(25) در تألیفاتش، او را به عنوان یک قهرمان بزرگ ستوده اند.(26)
در دفاع قهرمانانه لکهنو، زنان شرکت فعال داشتند و در زمان سقوط شهر برخی از آنان خود را کشتند تا به دست مهاجمان انگلیسی نیفتند. بیگم حضرت محل تا واپسین لحظات سقوط لکهنو رهبری دفاع را به دست داشت و آنگاه که شهر در آستانه سقوط گرفت خارج شد(27). او در رأس نیروهای خود به جنگ و گریز با ارتش انگلیس ادامه داد، به این طریق خود را به مرز نپال رسانید و به این کشور پناه برد(28). بیگم حضرت محل تا پایان عمر در نپال زیست و مقامات انگلیسی هیچگاه به او اجازه بازگشت به هند ندادند. در تاریخ نگاری هند، این زن شیعی را به عنوان قهرمانی بزرگ ستوده اند که از نظر جسارت و مردانگی با شوهرش قابل قیاس نبود.(29)
در دوران 134 ساله استقرار دولت اود، به رغم تهاجم های مکرر خارجی و دست اندازی های نظامی و مالی کمپانی هند شرقی، این منطقه به سرزمینی شکوفا بدل شد. آصف الدوله به بازسازی گسترده شهر لکهنو دست زد و در دوران او چهره این شهر بکلی دگرگون شد؛ فضایی ایرانی یافت و جمعیت آن به 300 هزار نفر رسید. در پایان دوران آصف الدوله، لکهنو دارای 30 هزار مغازه، 2000 قهوه خانه و 1000 مسجد بود.(30) از جمله بناهای آصف الدوله در لکهنو"تعزیه خانه"(حسینیه) بزرگی است که با هزینه 200هزار پوند استرلینگ احداث شد. بهبهانی این بنا را "از غرایب و لطایف ابنیه"می خواند(31). مخارج آصف الدوله، که بخش عمده آن صرف امور خیریه می شد، بیست میلیون روپیه (دو میلیون پوند استرلینگ) در سال گزارش شده است.(32)
حکمرانان و خاندان های متمکن و علمای شیعی اود با اماکن مقدسه و مراجع و حوزه های علمیه عتبات در بین النهرین رابطه نزدیک داشتند و ابنیه و موقوفات معتبری در عتبات به وسیله آنان ب نا شد. از بناهای مهم آنان در عتبات، "نهر آصفیه" نجف اشرف است که آب رود فرات را به شهر می رساند. این نهر بزرگ با هزینه 700هزار روپیه(70 هزار پوند استرلینگ) به وسیله آصف الدوله احداث شد(33). ساختمان نهر فوق در سال 1793م. به پایان رسید و واسطه انتقال وجوه آن بنگاه ایرانی حاج کربلایی محمد طهرانی بود(34). احداث این نهر سبب آبادانی بیشتر شهر و توسعه کشاورزی حومه نجف شد. در سال 1786 آصف الدوله به تعمیر مسجد کوفه پرداخت، یک مسافرخانه برای زوار احداث نمود و کتابخانه ای با 700 جلد کتاب خطی وقف بارگاه نجف اشرف ساخت.
بانوان خاندان نیشابوری، چون بهوبیگم، نیز دارای موقوفاتی هستند که بخشی از درآمد آن به مصرف تأمین طلاب حوزه های علمیه عتبات می رسید. پس از سلطه بریتانیا بر اود، انگلیسی ها به دست اندازی بر این موقوفات پرداختند(35) و علاوه بر آن شایعاتی سخیف و کینه توزانه علیه این بانوان محترمه رواج دادند. خان ملک ساسانی می نویسد:
به طوری که از طرف خود انگلیس ها شهرت داده می شد، رقاصه زیبای عشوه گری که از هفتاد و دو ملت در طول زمان دلربایی کرده و تمول بسیار به چنگ آورده بود، چون شیعه و بلاعقب در هندوستان از دنیا رفت دولت انگلیس را وصی قرار داد تا آنکه عایدات دارایی اش را... هر ساله در میان علما و طلاب شیعه تقسیم نماید.(36)
هرچند خان ملک ساسانی بلافاصله می افزاید:"صحت این واقعه به کلی مشکوک است"؛ معهذا، بعدها برخی نویسندگان وابسته به دربار پهلوی، در فضای پس از قیام 15 خرداد 1342 در ایران، به تکرار این شایعات پرداختند و آن را دستمایه تبلیغات سیاسی علیه علمای شیعه قرار دادند.(37)
اعقاب خاندان سادات نیشابوری اود امروزه نیز در هند حضور دارند و هر چند از سمتی برخوردار نیستند ولی مورد احترام فراوان مردم منطقه اند.
ساختار سیاسی شکوفای دیگری که در دهه 1720 میلادی بر ویرانه های دولت گورکانی هند جوانه زد، دولت حیدرآباد دکن است.
چین قلیچ خان قمرالدین ملقب به نظام الملک نوه یکی از سرداران ترک دولت قطب شاهی دکن به نام قلیچ خان است. پسر قلیچ خان، به نام شهاب الدین غازی الدین خان بهادر فیروزجنگ، به یکی از رجال دولت گورکانی بدل شد و در واپسین سال های دوران اورنگ زیب فرمانده کل ارتش او در شبه جزیره دکن بود. پس از اورنگ زیب، بهادرشاه غازی الدین را یکی از برجسته ترین کارگزاران خود شناخت و او را برای استقرار آرامش در خطه غربی هند به عنوان نایب السلطنه راهی ایالت گجرات کرد. وی تا سال 1710 در این سمت بود. کمیساریات انتصاب فیروزجنگ به حکومت گجرات را به عنوان افتخاری برای این ایالت و نشانه ای از اهمیت آن در میان سایر ایالات هند عنوان کرده است(38).
نظام الملک، پسر غازی الدین، نیز به خدمت دربار گورکانی درآمد و در اوایل سلطنت فرخ سیر به حکومت دکن(1713-1714) منصوب شد. او یکی از مخالفین سرسخت عبدالله خان قطب الملک و برادرش حسینعلی خان بود و به این دلیل از حکومت دکن برکنار شد. با افول قدرت عبدالله خان و برادرش، بار دیگر به حکومت دکن منصوب شد(1720-1722) و در این سمت نقش اصلی را در سقوط نهایی قطب الملک و برادرش، مبارزه با تهاجم مهاراته ها و سرکوب شورش آجیت سینگ ایفا کرد. او از فوریه 1722 وزارت محمدشاه را به دست گرفت. نظام الملک دو سال و نیم در سمت وزارت بود و سرانجام نومید از انجام هرگونه اصلاحات در دربار دهلی و اعاده اقتدار و نظم دولت مرکزی و سرخورده از دسیسه های دربار محمدشاه(39)، استعفا داد. محمدشاه کوششی برای حفظ این وزیر قابل نکرد؛ استعفای او را محترمانه پذیرفت، به وی لقب"آصف جاه" اعطا کرد و اجازه داد به دکن برود. نظام الملک در محرم 1137ق/اکتبر 1724م. به دکن بازگشت. این سرآغاز دولت نظام حیدرآباد است.
نظام الملک در دکن، بر بنیاد میراث گذشته، چنان ساختار سیاسی شکوفایی به پا کرد که به تعبیر تاریخ هند کمبریج،"شایسته عنوان نظام الملک بود". "دست های نیرومند او" آرامش را به بخش های تحت فرمانش بازگرداند، "نظم و قانون " را اعاده کرد، نظام مالیاتی معتدلی برپا نمود و به تجاوز کارگزاران ناصالح پایان داد(40). در پرتو این ساختار منظم، درآمد سالیانه دولت حیدرآباد به 160 میلیون روپیه(حدود 13/5 میلیون پوند استرلینگ) رسید حال آنکه درآمد سایر ایالات هند در این زمان در مجموع 170 میلیون روپیه بود(41). دولت حیدرآباد در اقیانوس آشوب زده دکن به جزیره ثبات و آرامش بدل شد؛ و این به رغم تهدید مهاراته ها بود که در تمامی دوران زندگی نظام الملک تداوم داشت. او توانست با کیاست و تدبیر، ایجاد شکاف در میان سران مهاراته و بهره برداری از رقابت و ستیزشان، با آنان پیمان هایی منعقد کند و مرزهای دولت خود را متمایز کند.(42) هر چند حتی "تدبیر نظام الملکی" نیز نتوانست به طور کامل به تجاوز مهاراته ها پایان دهد.
در دوران نظام الملک، شهر حیدرآباد بار دیگر به کانون شکوفای فرهنگ هند بدل شد. او نه تنها حامی بزرگ اندیشمندان و هنرمندان بود، بلکه خود نیز شاعر بود و دیوان اشعارش در دو جلد به چاپ رسیده است.(43)
نظام الملک، به رغم استقلال عملی دولتش، هماره خویش را تابع دولت گورکانی دهلی می خواند و هیچگاه این رابطه را نگسست(44). سِر جادونات سرکار می نویسد نادرشاه افشار پس از تصرف دهلی تاج و تخت هند را به نظام الملک پیشنهاد کرد ولی وی این کار را خیانت شمرد و نپذیرفت.(45)
نظام الملک در سال 1161ق/اول ژوئن 1748م. درگذشت و نامی بزرگ از خود به یادگار نهاد. او به مدت 25 سال برجسته ترین شخصیت سیاسی شبه قاره هند به شمار می رفت. داوری جادونات سرکار درباره او چنین است:
تنها نماینده عصر خردمندانه اورنگ زیب و سیاست و سنن حکومتگری درخشان بود. اندیشه بزرگ او سبب جلب احترام نخبگان درباری جوان می شد که به وی به سان پدر خویش می نگریستند، حال آنکه جهال و فرومایگان از او به سبب عشق اش به نظم و درستکاری اش در مدیریت نفرت داشتند. او بی تردید رهبر برجسته زمانه خود در هند بود.(46)
در دوران حکومت مظفرجنگ، پسر ارشد نظام الملک، نفوذ اروپاییان در دولت حیدرآباد آغاز شد. او به دلیل تهدید فزاینده همسایگان ناآرام و متجاوز، انگلیسی ها و مهاراته ها، افسران فرانسوی را به استخدام ارتش خود درآورد. این در زمان جنگ هفت ساله انگلیس و فرانسه در هند است. معهذا، به تدریج مستشاران فرانسوی به قدرتی مداخله گر بدل شدند و با حقوق سالیانه 2/9میلیون روپیه ای خود به باری بر گردن دولت حیدرآباد(47). در سال 1751 مظفرجنگ درگذشت و با دسیسه ژنرال باسی(48) فرانسوی، صلابت جنگ، پسر نالایق نظام الملک، زمام دولت را به دست گرفت. باسی حیدرآباد را به پایگاهی برای تهاجم به مستملکات انگلیسی ها در بنگال بدل ساخت. در این زمان، وزارت دولت حیدرآباد را شهنوازخان به دست گرفت.
عبدالرزاق شهنوازخان(1700-1758م.) از تبار یک ایرانی است که به هند مهاجرت کرد و به خدمت دربار اکبرشاه درآمد. عبدالرزاق از نوجوانی به کار در مشاغل دیوانی پرداخت و به زودی مورد توجه نظام الملک قرار گرفت. نظام الملک او را با خود به حیدرآباد برد و در مناصب مهم دیوانی گمارد و به وی لقب"شمس الدوله" اعطا کرد. در سال 1753، شهنوازخان در سمت وزارت دولت حیدرآباد جای گرفت. او که، به نوشته باکلند، "مخالف اروپاییان"بود(49). از سال 1756 تلاش جدی برای اخراج فرانسوی ها را آغاز کرد. با دسیسه فرانسوی ها، بناگاه گروهی در شهر سر به شورش برداشتند و خواستار برکناری شهنوازخان شدند. شورشیان به خانه او حمله بردند، آن را غارت کردند و پسرش را به قتل رساندند. بدینسان، در 23 ژوئیه 1757 شهنوازخان از وزارت برکنار شد و وزیری دست نشانده فرانسوی ها بر کرسی او جای گرفت(50). شهنوازخان به تکاپوی خود ادامه داد تا سرانجام ژنرال باسی او و سایر اعضای خانواده اش را دستگیر و در 12 مه 1758 تمامی آنان را تیرباران کرد.(51)
شهنوازخان وزیری دانشمند و نویسنده ای بزرگ بود. او مولف کتاب معروف مآثرالامرا است که باکلند آن را "مهم ترین کتاب تاریخی که در سده هیجدهم در هند نوشته شده"می خواند.(52) شهنوازخان این اثر مهم را در یک دوره شش ساله خانه نشینی نوشت. مآثرالامرا فرهنگ رجال هند به شمار می رود و در آن زندگینامه 730تن از شخصیت های سیاسی دوران گورکانی مندرج است.(53)
پس از این ماجرا، تهاجم بزرگ مهاراته ها رخ داد که به اشغال بخش های وسیعی از سرزمین حیدرآباد انجامید. سرانجام، در سال 1762، نظام علی خان، کوچکترین پسر نظام الملک، برادر بزرگ را برکنار کرد و با عنوان نظام الملک آصف جاه دوم قدرت را به دست گرفت. او موفق به اخراج فرانسوی ها و مهاراته ها و اعاده قدرت و اعتبار دولت حیدرآباد شد و به مدت 41 سال حکومتی باثبات و منظم را اداره کرد(54). درباره فرجام این دولت و مکانیسم غارت آن به وسیله کارگزاران استعمار بریتانیا در جلد چهارم سخن خواهیم گفت.
ظهور و افول دولت ها به معنای مرگ یک فرهنگ یا تمدن نیست. جوانه زدن و زایش دولت ایلخانان از درون امپراتوری مهاجم مغول در ایران، فروپاشی دولت ایلخانان و سر برکشیدن برخی دولت های کوچک و فرهیخته محلی بر شالوده آن، پیدایش و زوال دولت مرکزی صفوی و سپس طلوع ساختارهای سیاسی چون دولت زندیه، و بالاخره فروپاشی دولت گورکانی هند و طلوع دولت هایی چون اود و دکن نمونه هایی کاملاً گویاست.

پی نوشت ها :

1.Evanson, ibid
2.Awadh, Oudh
3.Alam, ibid, p.317
4.Rajput
5.J.R.H.Cole, Roots of North Indian Shi'ism in Iran and Iraq;Religion and State in Awadh, 1722-1859, Delhi:Oxford University Press, 1989, pp.40-41
6.Burn, ibid, p.436
7.از نیمه دوم سده هیجدهم هر ده روپیه برابر با یک پوند استرلینگ محاسبه می شود.
8.آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی، مرآت الاحوال جهان نما، قم: انصاریان، 1373، ج1، صص477-479.
9.The Encyclopedia of Islam, ibid, vol.1, p.757
10.Cole, ibid, p.48
11.همان مأخذ، ص 527
12.The Encyclopedia of Islam, ibid
13.همان مأخذ، ص 480.
14.همان مأخذ، ص 530.
15.Sen, ibid, p.176
16.James Andrew Dalhousie, First Marquess of Dalhousie
جیمز دالهوزی(1812-1860)، مارکیز دالهوزی اول، پسر سوم جرج دالهوزی(1770-1838)، ارل دالهوزی، نهم است. جیمز دالهوزی ژنرال ارتش بریتانیا، فرمانفرمای کل نوااسکاتیا و کانادا(1819-1828) و فرمانده کل ارتش بریتانیا در شرق(1829-1832) بود. در سال 1847 لرد جان راسل، نخست وزیر انگلستان، جیمز دالهوزی را در سمت فرمانفرمای کل هند منصوب کرد. او تا فوریه 1856 در این سمت بود.
17.The Encyclopedia of Islam, ibid
18.Cawpore
19.Colin Campbell, Baron Clyde
سِر کالین کمپبل(1792-1863)، ملقب به "بارون کلاید"، از دست پروردگان آرتور ولزلی(ولینگتون)، در جنگ های ناپلئونی در شبه جزیره ایبری است. در سال 1846 فعالیت در ارتش کمپانی هند شرقی را آغاز کرد. در 1856 سرلشکر شد. با شروع انقلاب هند، در ژوئیه 1857 به عنوان فرمانده کل ارتش هند منصوب شد و در تمامی دوران انقلاب در این سمت بود. پس از سرکوب انقلاب، درجه ژنرالی، عنوان "بارون کلاید"، درجه دکترای افتخاری حقوق دانشگاه آکسفورد و پاداش نقدی مفصلی از سوی هیئت مدیره کمپانی به او اعطا شد. در سال 1862 به درجه فیلدمارشالی رسید.(Buckland, ibid, p.86)
20.Hibbert, ibid, p.366
21.Sen, ibid, p.242
22.Powein
23.ibid, p.355
24.Sir Thomas Seaton
25.George Malleson
جرج مالسون(1825-1898) از سال 1844 در خدمت کمپانی هند شرقی در بنگال بود. در سال 1857، در بحبوحه انقلاب هند کتابی درباره حوادث فوق نوشت به نام شورش ارتش بنگال. در سال های 1869-1877 سرپرستی حکمران خردسال میسور را به دست داشت. او دارای تألیفات مهمی در زمینه تاریخ تحولات معاصر هند و منطقه است. آثار مهم او عبارتند از: تاریخ فرانسه در هند، تاریخ دولت های محلی هند، تاریخ موتینی هند، تاریخ افغانستان، هرات، بنیانگذاران امپراتوری هند، مسئله روسیه و افغان و تهاجم به هند. او مؤلف زندگینامه های کلایو، ولزلی و هستینگز است.
26.ibid, p.356
27.ibid, pp.240-242
28.ibid, p.361
29.ibid, p.370
30.Cole, ibid, p.94
31.بهبهانی، همان مأخذ، ص 523.
32.همان مأخذ، ص 524.
33.همان مأخذ، ص 523.
34.ibid, pp.138-139
35.بنگرید به: آرتور هاردینگ، خاطرات سیاسی سِر آرتور هاردینگ، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، تهران: کیهان، 1370، ص 254؛ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، تهران: اقبال، چاپ جدید، 1367، ج6، صص 333-337.
36.احمد خان ملک ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران: بابک، چاپ سوم، 1362، ص 104.
37.بنگرید به: اسماعیل رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران: جاویدان، چاپ ششم، 1356، صص 100-110؛ درباره ارتباط تألیفات اسماعیل رائین با محمدرضا پهلوی و اسدالله علم بنگرید به: مطالعات سیاسی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب اول، 1370، صص 64-92.
38.Commissariat, ibid, pp.384-385
39.Burn, ibid, p.377
40.ibid
41.ibid, p.378
42.ibid, pp.379-380
43.The Encyclopedia of Islam, ibid, vol.1, p.320
44.Michael H.Fisher, Indirect Rule in India;Residents and Residency System, 1764-1857, Delhi:Oxford University Press, 1991, p.387
45.Burn.ibid, p.385
46.ibid, p.385
47.ibid, p.389
48.Marquis de Charles Joseph Patissier Bussy-Castelnau
مارکیز شارل باسی(1718-1785) فرمانده ارتش فرانسه در سواحل هند. او به رغم دشمنی با انگلیسی ها، در جنگ با کلایو به سراج الدوله کمک نکرد. در جنگ تیپو سلطان با انگلیسی ها به حمایت از تیپو پرداخت ولی با انعقاد پیمان صلح میان دولت های فرانسه و انگلیس از حمایت او دست کشید. وی در بندر پاندیچری، مرکز فرانسوی ها در ساحل هند، درگذشت. باکلند می نویسد وی در هند ثروتی فراوان اندوخت.(Buckland, ibid.pp.64-65)
49.Buckland, ibid, 385
50.Burn, ibid, p.389
51.Buckland, ibid
52.ibid
53.مآثرالامرا به زبان فارسی است. این کتاب در سال های 1887 -1895م. به کوشش مولوی عبدالرحیم و مولوی میرزا اشرف علی در سه جلد بزرگ در کلکته به چاپ رسیده است.
54.Burn, ibid, p.391

منبع مقاله :
شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1390



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.