اسلام و آزادی

برای بحث درباره آزادی و این که آیا آزادی با اسلام سازگاری دارد یا خیر، دانستن و رعایت چه پیش فرض هایی لازم است؟
چهارشنبه، 20 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام و آزادی
 اسلام و آزادی

 






 

پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی

پرسش:

برای بحث درباره آزادی و این که آیا آزادی با اسلام سازگاری دارد یا خیر، دانستن و رعایت چه پیش فرض هایی لازم است؟

پاسخ:

برای بحث درباره آزادی و نیز پاره ای مفاهیم نو، و برای آن که بتوانیم قضاوت درستی در مورد آنها و رابطه آنها با اسلام داشته باشیم؛ نیازمند دانستن و رعایت اموری چند هستیم تا دچار گفتگوهای لفظی، طولانی و بی فایده نشویم و بتوانیم زودتر و آسان تر به نتیجه برسیم:
ابتدا باید توجه داشته باشیم که در علوم امروز مفاهیم به دو دسته تقسیم می شوند: مفاهیم عینی (انضمامی) و مفاهیم انتزاعی. مفاهیم آب، برق، چشم، دست و پا و امثال آنها مفاهیم عینی و انضمامی هستند که تفاهم درباره ی آنها چندان مشکل نیست، زیرا همه می فهمند که منظور از این الفاظ چیست. مفاهیم فلسفی و مفاهیمی که در علوم انسانی مانند روان شناسی، جامعه شناسی، حقوق، علوم سیاسی و امثال آنها به کار می رود مفاهیم انتزاعی هستند که تفاهم درباره ی آنها چندان آسان نیست. گاهی واژه ای دارای تعریف های بسیار متغایری است و این اختلاف در تعاریف که برای این واژه ذکر می شود، موجب بروز مشکلات بسیاری در تفاهم می گردد. مفاهیمی چون مفهوم آزادی، دموکراسی، لیبرالیسم، جامعه مدنی، تمدن و فرهنگ از این قبیل اند. و ویژگی آنها این است که بسیار کشدار، نامشخص و لغزنده اند و تعاریف متعدد و گوناگونی که چندان با هم سازگار هم نیستند درباره ی آنها ارائه شده است.
همان گونه که گفتیم آزادی، یکی از مفاهیم انتزاعی است. وقتی می گویند «آزادی» احساس خوبی برای شنونده حاصل می شود و تقریباً همه ی اقوام و ملل قداست خاصی برای آزادی قائل اند؛ زیرا انسان فطرتاً‌ می خواهد آزاد باشد و همواره در پی کسب آزادی است. با این حال درباره ی این واژه، مفهوم مشخص و مشترکی بین صاحب نظران و نویسندگان وجود ندارد و البته طبیعی است که برای حصول تفاهم و گفتگوی کارگشا باید تعریف مشترکی داشته باشیم. یعنی وقتی ما می توانیم به این سؤال که آیا آزادی با اسلام سازگار است یا خیر؟ پاسخ دهیم که بدانیم آزادی به چه معناست. تا آنجا که ما اطلاع داریم حدود دویست تعریف برای آزادی برشمرده اند. پس بناچار باید بحث را به شیوه ی کاربردی و تطبیقی پیش برد و بنگریم که طرفداران آزادی چه معنا و مفهومی از آن در ذهن دارند؟ و از آزادی چه می خواهند؟ آنگاه ببینیم آنچه آنها می خواهند با اسلام سازگار است یا خیر.
معمولاً افراد فریبکار و مغرض از مفاهیم انتزاعی و لغزنده ای چون «آزادی»‌ به نفع اغراض خود سوء استفاده می کنند، طوری آن را ذکر می کنند که مخاطب به شکلی می فهمد، ولی قصد اصلی این افراد دقیقاً ‌چیز دیگری است و با بیان کلمات فریبنده و یا روش های مغالطه آمیز اغراض سوء خود را تلقین می کنند. برای مثال، در بحث ها،‌ سخنرانی ها و مقالات برخی از مجلات و روزنامه ها این سؤال را مطرح کرده اند که آیا دین بر آزادی مقدم است و یا آزادی بر دین؟ آیا اصل آزادی است و دین تابعی از آزادی است، یا اصل دین است و آزادی تابعی از دین است؟ در مقام بحث اگر گفته شود دین اصل است، می گویند: تا کسی آزاد نباشد چگونه دینی را انتخاب می کند؟ زیرا باید آزاد باشد تا دین را بپذیرد؛ پس معلوم می شود که آزادی بر دین مقدّم است. آنگاه نتیجه می گیرند که دین نمی تواند آزادی را محدود کند، چون آزادی پدر دین است و بر آن تقدّم دارد! پس انسان هر کاری را می تواند انجام دهد.
از این رو برای جلوگیری از سفسطه ها و سوء استفاده ها بهتر است که با کنار گذاردن بحث درباره ی تعاریف، روی مصادیق آزادی بحث کنیم -اگر نتوانستیم به تعریف مشترکی با طرف گفتگو دست یابیم- و به کسانی که دم از آزادی می زنند بگوییم: آیا اجازه می دهید که کسی سیلی محکمی به گوش شما بزند و استدلال کند که آزادم؟ قطعاً پاسخ منفی است و خواهند گفت بدیهی است که منظور ما از آزادی این نیست؛ زیرا این تجاوز به حق دیگری است. پس نتیجه می گیریم که آزادی در حدّی مطلوب است که موجب تجاوز به حقوق دیگران نشود و آزادی مطلق نیست. حال اگر بگوییم اجازه می دهید کسی هر چه خواست درباره ی فامیل و ناموس شما بگوید؟ او به شما کتک نمی زند، بلکه تنها به شما بی حرمتی می کند و فحش و ناسزا می گوید. طبیعی است که اجازه نخواهد داد، چون این رفتار نیز تجاوز به حقوق دیگران است و عِرض و ناموس هر کس، در جامعه، محترم است. پس معلوم می شود که تجاوز به عِرض و ناموس منحصر به تجاوز فیزیکی نیست.
حال اگر کسی بخواهد در روزنامه بر علیه او بنویسد و آبرو و شخصیت او را با مقاله و نوشته ای لکه دار کند، آیا در این صورت که برخورد فیزیکی صورت نگرفته و با زبان به او توهین و بی حرمتی نشده، او اجازه خواهد داد؟ مسلماً او اجازه نخواهد داد و آن عمل را تجاوز به حقوق و به خطر افکندن عِرض و ناموس خود می داند و اجازه نمی دهد که دیگران آبرویش را بریزند و حقوقش را پایمال کنند. پس تاکنون سه قید اصلی برای آزادی مورد تأیید قرار گرفت و اگر این قیود رعایت نشود، به حقوق دیگران تجاوز شده است.

لزوم رعایت ارزش ها و مقدسات هر جامعه

نکته ی دیگری که باید به آن بپردازیم این است که ارزش ها و مقدّسات در جوامع متفاوت اند و بطور نسبی(1) مورد نظر قرار می گیرند. برای مثال، در برخی محیط ها اگر کسی به دلخواه با خواهر کسی یا دختر کسی رابطه ای برقرار کند عیبی ندارد، اما در جامعه و محیط ما زشت است و پذیرفته نیست. از اینجا یک نتیجه دیگری می گیریم و آن این است که هر جامعه ای برای خود ارزش هایی دارد و چیزهایی را محترم و دارای قداست می شمارد، در حالی که ممکن است در جامعه ی دیگری این قداست ها و ارزش ها مطرح نباشد. حال مبنای این قداست ها و ارزش ها کدام است؟ بی شک مبنای این قداست ها و ارزش ها فرهنگ و محیط اجتماعی و باورهای هر جامعه است و بدیهی است که این ارزش ها براساس جامعه، فرهنگ و محیط اجتماعی هر فرد در هر کشوری تعریف می شود. لذا اگر در محیطی، براساس فرهنگ خاص آن مردم، چیزی قداست داشت و محترم بود، نباید به آن تجاوز و بی احترامی کرد و هر کس در هر محیطی حق ندارد که هر چه خواست بگوید؛ بلکه باید به گونه ای سخن گوید که به مقدّسات آن مردم بی احترامی نشود. در جامعه ی اسلامی نیز کسی حق ندارد به بهانه ی آزادی، به مقدّسات اسلامی و مقدّسات مردم بی احترامی کند، مخصوصاً آن مقدّساتی که برای مردم از جانشان عزیزتر است.

محدودیت آزادی بیان

همان طور که گذشت اگر از منادیان آزادی سؤال شود که آیا اجازه می دهید اسرار شخصی شما را افشا کنند و در روزنامه ها بنویسند؟ خواهند گفت خیر، کسی حق چنین کاری را ندارد. حال می پرسیم چطور شما حق دارید اسرار یک ملت را افشا کنید؟ چطور از نظر شما افشای اسرار یک فرد جایز نیست، امّا افشای اسرار یک ملّت جایز است! یا همان طور که شما بی احترامی به شخص خودتان را تحمل نمی کنید و اجازه نمی دهید کسی به حریم ناموس و اسرار خانوادگی شما تجاوز کند، چطور به خود اجازه می دهید که به مقدسات یک جامعه ی شصت و چند میلیونی که صدها هزار شهید برای پاسداری از آنها داده است، توهین کنید؟ آیا به نظر شما هیچ منعی نباید وجود داشته باشد؟ آیا به بهانه ی وجود آزادی، نباید هیچ حد و مرز قانونی وجود داشته باشد؟ مگر آزادی مطلق است؟ چه مغالطه ای از این بالاتر که شکستن حریم یک فرد جایز نیست، امّا شکستن حریم یک ملّت شصت و چند میلیونی، بلکه یک جامعه ی بیش از یک میلیاردی مسلمان جایز است؟ این چه منطقی است؟ آیا به صِرف این که در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر آمده که مطبوعات یا بیان آزاد است، تجاوز به حریم مقدّسات نیز آزاد می شود؟!
پس مفاهیمی از قبیل آزادی، دموکراسی، توسعه سیاسی، جامعه مدنی، فرهنگ و تمدن مفاهیمی هستند لغزنده و قابل تفسیرهای گوناگون که دعوا کردن بر سر اینها به هیچ وجه عقلایی نیست. بگویید چه چیزی می خواهید، تا بگوییم با اسلام می سازد یا نمی سازد.

پی نوشت ها :

1. البته این به آن معنا نیست که همه ی ارزش ها نسبی اند و ما ارزش مطلق نداریم.

منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.