نگاهی جامع به تفسیر التبیان شیخ طوسی (1)

تبیان، ‌نخستین تفسیر کامل شیعی از قرآن است. برخی، این تفسیر، را از تفاسیر اجتهادی جامع دانسته اند. (1) شیخ طوسی، در تبیان، ‌به آثار فقهی، ‌اصولی و کلامی خویش ارجاع داده است از این رو به نظر می رسد، ‌نگارش
شنبه، 7 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی جامع به تفسیر التبیان شیخ طوسی (1)
 نگاهی جامع به تفسیر التبیان شیخ طوسی(1)

 

نویسنده: عبدالله صلواتی




 

تبیان، ‌نخستین تفسیر کامل شیعی از قرآن است. برخی، این تفسیر، را از تفاسیر اجتهادی جامع دانسته اند. (1) شیخ طوسی، در تبیان، ‌به آثار فقهی، ‌اصولی و کلامی خویش ارجاع داده است از این رو به نظر می رسد، ‌نگارش تبیان، ‌متأخر از دیگر تصانیف شیخ طوسی است(2). برخی تدوین تبیان را در اواخر اقامت شیخ در بغداد دانسته اند. (3)

الف. مؤلفه ها و ویژگی های تبیان

این کتاب تفسیری، شامل مباحث مربوط به روایات، صرف و نحو، اشتقاق، معانی، ‌بیان، ‌حدیث، ‌فقه، کلام و تاریخ است. همچنین در این تفسیر، آرای تفسیری پیشینیان ومعاصران مورد نقد و ارزیابی می شود. (4)
در تبیان، ‌تمام قرآن به ترتیب سوره ها، ‌در ده جلد تفسیر شده است. شیخ طوسی در آغاز هر سوره، به اسامی سوره، وجه تسمیه آنها، ‌مکّی یا مدنی بودن سوره، ‌وجود آیه ی ناسخ و منسوخ در سوره ها اشاره کرده است، ‌سپس به بررسی اختلافات قرائات، ‌معنای لغوی واژگان، ‌اشتقاق، ‌صرف، ‌نحو و گاه نکات بلاغی آیات پرداخته و سرانجام به معنای کلّی آیات می پردازد. در بیان معنای آیات نخست به اقوال تفسیری پیشینیان یا احادیث روایت شده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا اهل بیت یا صحابه یا تابعان اشاره می کند، ‌سپس به داوری روایات متعارض اهتمام می ورزد. و به احکام فقهی و کلامی متناسب با آیات و برآمده از آنها اشاره می کند. گاهی نیز قرآن را با قرآن شرح می کند. گفتنی است شیخ طوسی در مباحث صرفی و نحوی تبیان، ‌به مناسبت به مذاهب نحوی بصریان و کوفیان اشاره می کند و شواهدی از اشعار عرب ارائه می کند. (5)
شیخ طوسی در تبیان، ‌در اکثر موارد به سبب نزول آیات اشاره می کند؛ از عواملی که موجب نزول آیه یا آیاتی می شوند، ‌به اسباب نزول یاد می شود، ‌عواملی چون پرسش ها، ‌رخدادها و پیشامدهای مهم. شیخ طوسی غالباً در بیان اسباب نزول آیات از روایات تفسیری ائمه (علیهم السّلام) استفاده می کند، ‌و در مواردی به اختلاف نظرهای دیگران در این باب اشاره کرده و خود بر پایه ی قواعد و اصولی، قولی را بر می گزیند. (6) به طور مثال در بیان اسباب نزول آیه «و من النّاس من یشری نفسه ابتغاءَ مرضات الله و اللهُ رؤفُ بالعِباد»(7) می نویسد: قتاده، ‌سبب نزول این آیه را مهاجرین و انصار می داند، ‌عکرمه آن را در مورد ابوذر غفاری تلقّی می کند، ‌اما امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: این آیه در شأن امام علی (علیه السّلام) نازل شده است، ‌در زمانی که مشرکان قریش، ‌تصمیم به قتل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته بودند اما حضرت علی (علیه السّلام)، در بستر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابیدند و با این کار امیرالمومنین (علیه السّلام) غرض مشرکان محقّق نشد. (8) همچنین ذیل آیه «و إذا سألک عبادی عنّی فانّی قریبُ أجیبُ دعوة الداع إذا دعانِ»(9) سبب نزول آن را از دیدگاه دو تن (حسن بصری و شاگردش قتاده) مطرح می کند، ‌به گزارش حسن، ‌شخصی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می پرسد آیا خدا به ما قریب است تا او را مناجات کنیم یا بعید است تا با او از فاصله دور سخن بگوییم. همچنین قتاده می گوید: این آیه در پاسخ قومی آمده است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی چگونگی خواندن و سخن گفتن با خدا پرسش نمودند. (10)
شیخ طوسی، در مقدّمه ی تبیان اشاره می کند که تفاسیر پیش از او، تفاسیر جامعی نبوده اند؛ ‌چرا که اهتمام مفسّران پیشین در تفاسیرشان، ‌صرفاً به گردآوری احادیث و روایات تفسیری بوده است؛ همانند طبری که به نحو افراطی هر سخن منقول را در تفسیر بیان کرده است؛ ‌و کسانی که به تفریط، صرفاً ‌به تفسیر الفاظ غریب و مشکل قرآن پرداخته اند؛ ‌و کسانی که راه میانه پیموده و به علومی که در آن مهارت داشتند پرداخته اند؛ چنانکه زَجّاج و فَرّاء، به صرف و نحو، و مُفَضَّل بن سَلَمه، به واژگان و اشتقاق الفاظ همت گماشتند. متکلّمانی چون ابوعلی جبایی به معانی کلامی قرآن نظر داشته اند و فقیهان نیز صرفاً به بسط فروع فقهی و ذکر اختلاف پرداخته اند. محمد بن بحر اصفهانی (متوفّای 320) و علی بن عیسی رمانی (متوفّای 384)، ‌از علمای معتزله، ‌مسلک شایسته و معتدل در تفسیر داشته اند اما تفاسیر آنها مشتمل بر خطبه های طولانی و مطالب غیر ضروری است. (11)
به تصریح شیخ طوسی، علمای امامیه، ‌تمایل داشتند تا تفسیری جامع و مشتمل بر همه ی فنون علم قرآن از قرائت، ‌معانی و اعراب، متشابهات قرآن، ‌مباحث کلامی در رد گروه های فکری باطل چون مُجّبِره، ‌مُشّبِهه و مُجسّمِه نگاشته شود و ادلّه ی عالمان شیعه بر حقانیت اصول و فروع بیان شود. ایشان در راستای پاسخ به این نیاز در جهان تشیع، درصدد ارائه ی تفسیری جامع برآمدند که در آن بطور ایجاز و اختصار، ‌از هر فنی از فنون قرآن بحث شود. (12)
شیوه ی بیان و ترتیب مطالب در تفسیر وی عیناً در تفسیر مجمع البیان فی تفسیر القرآن امین الاسلام طبرسی(متوفّی538) به کار گرفته شده است، ‌با این تفاوت که طبرسی، مباحث لغت و اعراب و قرائات و شأن نزول و معنای آیه را به روشنی از یکدیگر جدا کرده است. (13)
در تفسیر تبیان، ‌برخی از حکایات و داستان های اسرائیلی به روایت از راویانی چون کعب الأحبار، ‌وهب بن منبه، ‌ابن جریح و سدی نقل شده است. گفتنی است هر حکایت اسرائیلی که از یهود یا مسیحیت مطرح می شود نادرست نیست، بلکه اخبار اسرائیلی بر سه گونه ی صادق، کاذب، و درخور سکوت است. شیخ طوسی، ‌در تبیان، ‌خبر اسرائیلی را به تمامه نقل می کند و در مواردی به نقد و بررسی آن می پردازد؛ ‌چنانکه در قصه ی هبوط حضرت آدم به زمین، ‌خبری از اسرائیلیات را ذکر کرده و سپس در پایان، آن را ضعیف قلمداد می کند؛ ‌به دلیل آنکه در آن خبر آمده حضرت حوا، خمر خورده و هنگام مستی به درخت ممنوعه نزدیک شده است در حالی که بنا به نظر علمای امامیه، ‌خمر، ‌در همه ی شرایع حرام بوده است.
همین طور در قصه ی هاروت و ماروت در سوره ی بقره، اخبار اسرائیلی را مطرح می کند و در پایان آن اخبار را رد می نماید؛ ‌چرا که در آنها آمده است دو ملک، ‌فواحشی انجام داده اند. در حالی که به نظر شیخ طوسی، اخبار یادشده، از جمله اخبار واحدند و خبر واحد یقین آور نیست. افزون بر آن بنابر عصمت ملائکه، ‌این اخبار مردودند. (14)
همچنین شیخ طوسی در باب حضر داود (علیه السّلام) و داستان های افسانه ای که درباره ی او در اسرائیلیات نقل شده است می نویسد:
اما آنچه برخی از نادانان از داستان سرایان گفته اند مبنی بر آنکه حضرت داوود (علیه السّلام) عاشق همسر اوریا شد و به اوریا دستور داد تا به کارزار رود و در جلوی تابوت، ‌در صف نخست جنگ، حضور داشته باشد و کسی که در جلوی تابوت قرار می گرفت شرطش آن بود که برنگردد مگر آنکه پیروز یا کشته شود، ‌این خبر باطل الموضوع است. افزون بر آن خبر واحدی بی اساس است و جایز نیست که اخبار واحد در مورد پیامبران، ‌آن هم چیزی که برای کمترین انسان ها جایز نیست، ‌پذیرفته شود؛ چرا که حق تعالی، انبیا را از این امور منزّه گردانیده و مرتبت آنها را تعالی داده است. (15)
گفتنی است خواندن و نوشتن اسرائیلیاتی که متضمّن پند، ‌عبرت و موعظه باشد جائز است اما آنها را نباید به عنوان تاریخ و وقایع مسلمه قبول کرد، بلکه نظیر حکایات گلستان، ‌مثنوی و کلیله و دمنه است و کسی هم آنها را به عنوان تاریخ نقل نکرده و اعتراض بر نقل آن صحیح نیست. (16)
از تفسیر التبیان دو منتخب بر جای مانده است. نخستین آنها را ابن ادریس حلّی (598543) تهیه کرده و المنتخب من تفسیر القرآن و النّکت المستخرجة من کتاب التّبیان نامیده است. این کتاب را مختصر التبیان یا منتخب التبیان نیز نامیده اند. آقا بزرگ طهرانی (17)، ‌کتاب دیگری با عنوان التعلیقات به ابن ادریس نسبت داده است که در آن ابن ادریس، حواشی و ایراداتی بر تفسیر تبیان آورده است اما این انتساب صحیح نیست؛ ‌زیرا هر دو کتاب یکی است و مراد از «تعلیقات» اشکالات و ایردات نیست، ‌بلکه معنای لغوی آن، ‌یعنی مسائل مرتبط با تفسیر التبیان، ‌است. ابن ادریس آغاز و پایان هر بخش کتاب المنتخب را «تعلیق» نامیده است وی با آنکه نخستین کسی است که با بسیاری از آرای فقهی و اصولی شیخ طوسی مخالفت کرده، در این کتاب با هیچ یک از آرای تفسیری وی مخالفت نکرده است. منتخب دیگر تفسیر التبیان را ابوعبدالله محمد بن هارون معروف به ابن کال (515-597) با عنوان مختصر التبیان فی التفسیر القرآن تدوین کرده است. (18)

ب. رجال و منابع تفسیر تبیان

عبدالله بن عباس (شیعه)، حسن بصری(سنّی)، مجاهدبن جبیر (سنّی ظاهراً)، قتاده بن دعامه(سنّی)، ابوعلی محمد بن عبدالوهاب جبائی (سنّی معتزلی)، ابراهیم زجاج (سنّی)، ضحاک بن مزاحم (سنّی)، اسماعیل سدی(شیعه)، ابوالقاسم عبدالله بن احمد بلخی(سنّی)، عبدالرحمن بن زید(شیعه)، علی بن عیسی رمانی(سنّی) سعید بن جبیر(شیعه)، عبدالله بن مسعود (شیعه ظاهراً)،یحیی بن زیاد فراء (شیعه ظاهراً)، ربیع بن انس (شیعه)، ‌ابوعبید جراح عامربن عبدالله(سنّی)، محمد بن جریر طبری(سنّی)، رفیع بن مهران ابوالعالیه(سنّی ظاهراً)، عبدالملک بن عبدالرحمن بن جریج(سنّی)، و عطاء بن ابی رباح (شیعه)، ‌بیست تن از رجال تبیان هستند که حدود شصت درصد از اقوال این تفسیر از آنها نقل شده است. (19)
شیخ الطائفه در مقدمه ی تبیان شیوه ی تفسیری مفسّرانی چون ابن عباس، حسن بصری و شاگرد او قتاده و مجاهد را می ستاید و طریقه ی تفسیری افرادی همانند ابوصالح، ‌سدی و کلبی را نکوهش می کند(20) و بر همین اساس شیخ در تبیان و طبرسی در تهذیب تبیان یعنی مجمع البیان، بیش از دیگران، از اقوال آنها استفاده نموده اند و از روایات تفسیری منقول از آنها بهره برده اند؛ چنانکه در تبیان، ‌بیشترین روایات به ترتیب از ابن عباس، حسن بصری، مجاهدبن جبیر و قتاده نقل شده و در مجمع البیان، بیشترین اخبار به ترتیب از ابن عباس، حسن بصری، قتادة بن دعامه و مجاهدبن جبیر روایت شده است. (21)
برخی پنداشته اند بیان اقوال تفسیری افراد مذکور، در کنار روایات تفسیری ائمه (علیهم السّلام) خطاست و صرفاً باید به بیانات امامان معصوم (علیهم السّلام) بسنده کرد. (22) اما باید توجّه داشت که انگیزه ی شیخ طوسی و دیگران مفسّران شیعی در نقل روایات کسانی چون ابن عباس، قتاده و دیگران، با وجود آنکه هیچ یک معصوم نبوده اند تأمّل و تعمّق بیشتر در آیات است؛ چرا که بسیاری از روایات افراد فوق با مبانی دینی سازگار و به فهم و تبیین مفاهیم و حقایق قرآنی کمک می کند و از آنجا که شیخ طوسی دیگر مفسّران شیعی محقّقانه در کوی تفسیر گام می نهند و از اسارت تقلید رهایی یافته اند، ‌در صورت ناسازگاری هر قولی با مسلّمات قرآنی و عقلی، به نقد آن می پردازند. افزون بر آن، ‌پاره ای از اقوال تفسیری افراد یاد شده، این همانی با روایات تفسیری امامان معصوم (علیهم السّلام) دارد. به عنوان مثال شیخ در تعریف مثانی، نخست اقوال ابن عباس و حسن را مطرح می کند و سپس می نویسد: «اقوال یاد شده، ‌همان گفته هایی اند که در روایات شیعی نقل شده اند»(23)
شیخ طوسی در بیان آرای کلامی، ‌از حسن بصری (متوفّای 110)، ابوحذیفه واصل بن عطا، شاگرد حسن (متوفّای 131)، نظام (متوفّای 231)، ‌ابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبدالله بصری معروف به علاف(131-235)، ابوعلی جبائی(235-303)، ابومسلم محمد بن علی بحر اصفهانی معتزلی (254-322)، ابوبکر بن اخشاد (متوفّای 326)، و ورّاق(276-384) و بلخی (متوفّای 319) بهره می برد. و در بخش فقهی تبیان، ‌از ابوحنیفه، مالک بن انس (93-179)، شافعی(150-204)، ابوبکر رازی (متوفّای370) و اوزاعی (88 -157) آرائی را گزارش کرده است. (24)
منابع لغوی و نحوی تبیان عبارتند از: العین خلیل بن احمد فراهیدی (متوفّای 170)، ‌کتاب سیبویه (ابوبشر عمرو بن عثمان ملقب به سیبویه متوفّای180)؛ الجمهره ابی دردید (ابوبکر محمد بن حسن بن دردید متوفّای 321)؛ تهذیب اللغة ازهری(ابومنصور محمد بن احمد ازهری متوفّای 370).
کتابهایی در معانی قرآن در تفسیر تبیان استفاده شده اند که از آن جمله اند: معانی القرآن ابوزکریا یحیی بن فراء(متوفّای 207)؛ معانی القرآن اخفش (متوفّای 215)، ‌حجاز القرآن ابوعبیده(متوفّای 210)؛ ضیاء القلوب فی معانی القرآن مفصّل بن سلمه(متوفّای 300)معانی القرآن زجّاج(متوفّای 311).
همچنین برخی منابع تفسیر تبیان عبارتند از : کتاب ابوجارود زیاد بن منذر(رئیس فرقه ی جارودیه زیدیه)؛ تفسیر قمی (علی بن ابرهیم قمی متوفّای پس از 307)؛ تفسیر ابونصر محمد بن مسعود عیاشی(متوفّای اوایل سده ی چهارم)؛ تفسیر طبری (ابوجعفر محمد بن جریر طبری آملی متوفّای 310)، ‌تفسیر ابوعلی جبائی (متوفّای 303)؛ ‌تفسیر ابوالقاسم بلخی (متوفّای 319)؛ تفسیر ابومسلم اصفهانی (متوفّای 322)؛ تفسیر نقاش(ابوبکر محمد بن حسن نقاش موصلی متوفّای 351)؛ تفسیر رمانی (ابوالحسن علی بن عیسی رمانی متزلی متوفّای 384)(25).

ج. مبانی و اصول تفسیریِ التبیان

شیخ طوسی در مقدمه ی تبیان، ‌به برخی از مبانی تفسیری و پاره ای از ویژگی های تفسیری خویش اشاره می کند که از جمله اند:

1. قرآن، بزرگترین و مشهورترین معجزه ی الهی است. اما از بیان اعجاز آن و اختلاف در آن در این کتاب خودداری می کنم به دلیل آنکه در تبیان به اصول می پردازیم و افزون بر آن دیگران، به تفصیل، از مسئله یاد شده سخن گفته اند.
2. زیادی یا نقصان در آیات قرآن راه ندارد و همه ی روایات شیعه و اهل سنّت در باب زیادت و نقصان قرآن، خبر واحدند و خبر واحد، مفید علم نیست. (26)
3. قرآن قابل فهم است و عقل، در تفسیر قرآن نقش برجسته ای دارد و هر تفسیری از غیر معصوم تفسیر به رأی نیست.
4. خبر واحد از دلایل نقلی در تفسیر قرآن به شمار نمی رود. (27)
5. جواز قرئت های معتبر: ائمه ی شیعه، خواندن قرآن به قرئت های مختلف قرّاء را جایز می دانند. (28)او در موضع دیگری از تبیان می گوید: آنچه در مذهب امامیه، معروف و در اخبار و روایات، ‌شایع می باشد این است که قرآن کریم به یک حرف و یک قرائت و بر یک پیامبر نازل شده است اما علمای امامیه، ‌به اتفاق قرائت قرآن کریم را بر اساس قرائت متداول بین قرآن پژوهان (=قراء) تجویز کرده اند و انتخاب قرائت خاص را، ‌که نتوان بجز آن قرائت کرد، ‌مکروه دانسته اند، بلکه گفته اند می توان قرآن کریم را می توان بنابر قرائت مجاز، تلاوت کرد، قرائتی که منعی از سوی قرآن پژوهان در مورد آن اظهار نشده باشد. (29)
6. نسخ در اوامر و نواهی و اَخبار قرآن، ممکن و واقع شده است و نسخ حکم بدون تلاوت و نسخ تلاوت بدون حکم مقبول است. (30)
7. مخالفت با تفسیر به رأی و عدم انحصار تفسیر در تفسیر روایی: اخباری گراها، ‌با بهانه قرار دادن تفسیر به رأی و تأکید افراطی بر ظواهر روایات، ‌باب هرگونه تفکر، تدبر و تفسیر در قرآن را بسته اند و صرفاً تفسیر روایی(=مأثور) را از مصادیق تفسیر به رأی ندانسته اند. اما شیخ طوسی، به شدت با عقیده ی یاد شده به مخالفت پرداخته است و به نقش عقل در تبیین و تفسیر آیات اشاره می کند. ایشان در مقدمه ی تبیان از، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) احادیثی نقل می کند که از آن جمله اند: «هر آن کس که قرآن را با رأی خویش تفسیر نماید اگر به حق هم رسیده باشد، ‌باز هم خطا کرده است. »و «تفسیر قرآن جایز نیست مگر به حدیث صحیح که مأثور از پیغمبر و ائمه (علیهم السّلام) یا به نص صریح ایشان باشد. » و ظاهر آن را متروک ارزیابی می کند. بنابراین نزد شیخ طوسی، ‌توقف بر ظاهر این احادیث و حمل معانی آن به محدود ساختن تفسیر همه آیات را بر روایات مأثور، ناصواب است و در این راستا به آیاتی از قرآن اشاره می کند که در آنها خداوند، ‌کسانی را که در استنباط معانی قرآن تلاش می کنند مدح نموده و کسانی را که در قرآن تدّبر نمی کنند را نکوهش کرده است. (31)همچنین او به استناد به حدیث ثقلین (=در بین شما دو ثقل بر جای گذاشته ام، ‌اگر بدانها تمسّک جویید گمراه نمی شوید؛ ‌کتاب خدا و عترت من، ‌اهل بیتم اند و از یکدیگر جدا نمی شوند مگر آنکه در حوض کوثر نزدم باز می گردند) که حدیثی معتبر است و کسی نمی تواند آن را انکار کند، ‌بر این عقیده است که امام معصوم (علیهم السّلام) همانند قرآن حجت است. بنابراین اگر قرآن یا قول معصوم (علیه السّلام) قابل فهم نباشد لازم می آید در حدیث ثقلین، ‌پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به تمسّک به امری دستور فرمایند که آن امر از حوزه ی فهم و دستیابی آنها بیرون است. افزون بر آن قرآن، ‌عربی مبین، ‌بیانُ للناس و تبیان لکلّ شی است، ‌و این ویژگی های قرآن با قابل فهم نبودن آن سازگار نیست. (32)

افزون بر آن مؤلف تبیان، ‌جهت تبیین محدوده ی تفسیر و تفکیک آن از تفسیر به رأی، ‌آیات قرآن را به چهار دسته تقسیم می کند:
1. آیاتی که صرفاً‌ حق تعالی از معانی آنها آگاه است. همانند آیه ی کریمه ی «انّ الله عنده علم السّاعة»(33) و طلب چنین معرفتی خطاست.
2. آیاتی که ظاهراً الفاظ آنها با معنای آنها همخوانی دارد، ‌به نحوی که هر مخاطب آگاه به لغت، معنای آنها را در می یابد. مانند آیه ی «و لا تقتلوا النفّس الّتی حرّم الله إلا بالحق»(34) و «قل هو الله احد»(35).
3. آیاتی که مجمل و مبهم است و با ظاهر آنها نمی توان معانی تفصیلی آنها را دریافت، همچون کریمه ی «أقیموا الصلاة و آتوا الزکوة»(36) و « و لله علی النّاس حجُّ البیتِ مَن استطاع إلیه سبیلاً»(37) چرا که تفصیل تعداد نماز و عدد رکعات آن، ‌تفصیل مناسک حج و شروط آن، مقادیر نصاب در زکات و غیره، صرفاً از طریق بیان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست می آید و تکلف در این باب اشتباه و ممنوع است.
4. آیاتی که الفاظ آنها مشترک بین دو یا چند معناست و بطور مشخص نمی توان گفت معنای صحیح کدام است مگر آنکه از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام معصوم (علیه السّلام) بهره گیریم. بلکه باید گفت: ظاهر الفاظ چندین احتمال دارد و هر یک از آن احتمالات می توانند مراد باشند. (38)
بنابر تقسیمات فوق، نمی توان مسئله حجیّت ظواهر قرآن و پرهیز از تفسیر به رأی دستاویزی برای منعزل کردن [=کنار گذاشتن]عقل قلمداد کرد.
گفتنی است شیخ طوسی در تبیان، ‌ضمن روا ندانستن تقلید از مفسّران، تصریح می کند: ملاک پذیرش اقوال تفسیری، دلایل عقلی و نقلی(اجماع، ‌نقل متواتر) است. همچنین ایشان تأکید دارند که در تفسیر، ‌خبر واحد به مثابه دلیل نقلی، ‌مورد قبول نیست. (39)
5. ارجاع متشابهات به محکمات. بر پایه ی این مبنا، ‌شیخ طوسی، ظواهر آیات متشابه را که پذیرش آن مستلزم پاره ای از مفاسد در اصول اعتقادی است به آیات محکم تأویل می کند یا آنها را تخصیص می زند. محکم آن است که لفظ بدون آن که چیزی بدان افزوده شود - خواه لفظ لغوی باشد یا عرفی معنا و مقصود را برساند، ‌مثل کریمه ی «و ما ربّک بظلامٍ للعبید»(40) تشابه آن است که از ظاهرش مراد آیه فهمیده نشود و نیاز به قرینه و دلیلی دارد البته اگر در مواردی چند احتمال داشته باشد مثل «یا حسرتی علی ما فرّطتُ فی جنبِ الله»(41).
بنابراین در آیات متشابهی چون «الرحمنُ علی العرشِ استوی»(42)و «جاء ربک»(43) که معنای ظاهری شان مستلزم راهیابی نقص، ‌تجسیم و حدوث خداست باید معنای ظاهری آن را ترک گفت و به محکماتی همانند «لیس کمثله شی»(44) تأویل کرد(45) همچنین برخی آیات متشابه را باید از معنای عام خارج نمود و تخصیص زد همانند آیه ی کریمه ی«إنّ الله علی کلّ شی ء قدیر»(46) که در معنای عام و ظاهری خویش قدرت خدا بر همه ی امور، از جمله افعال انسانی، ارتکاب ظلم، ‌خلق معصیت و هر زشتی دیگری مثل تکلیف مالایطاق، ‌عذاب نمودن اطفال را بیان می کند. اما بر اساس محکمات قرآنی و مسلّمات عقلی، می دانیم که خداوند خیر و نیکی مطلق است و هیچ نقصی در او راه ندارد. بنابراین با تخصیص شیء در کریمه ی یاد شده به برخی اشیاء و خروج زشتی ها و نقایص از حیطه ی قدرت الهی، از سقوط در ورطه ی تشبیه رهایی می یابیم. (47)
شیخ طوسی، ذیل آیه «انّ الّذین لا یرجونَ لقاءَنا»(48). عدم آرزوی دیدار پروردگار در این آیه را به دو معنا تأویل می کند: الف. عدم بیم داشتن از کیفر الهی، ب. عدم طمع در پاداش الهی. بنابر آنکه معتقد است: دیدار، مختص اجسام است و تعبیر«لقاءنا» صرفاً جهت تفخیم[= محترم و مکرم داشتن] است (49).(50)

پی نوشت ها :

1. معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسّرون، ‌مشهد الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیه، ‌1377، ‌ج2، ‌ص373.
2. همان، ‌ص375.
3. ایرانی‌، اکبر، الطوسی و التبیان، ‌رساله القرآن، ‌قم جمادی الثانی، 1411، ‌ص40.
4. معرفت، ‌محمد هادی، التفسیر و المفسّرون، ‌ج2، ‌ص 373؛ ‌کریمی نیا، مرتضی، التبیان فی تفسیر القرآن، دانشنامه جهان اسلام.
5. اکبرآبادی، سعید، ‌الشیخ الطوسی و منهجه فی تفسیر القرآن، در الذکری الالفیه للشیخ الطوسی، مشهد، ‌دانشگاه مشهد، ‌1351، ‌ج2، صفحات 372- 373؛ کریمی نیا، ‌مرتضی، التبیان فی تفسیر القرآن دانشنامه جهان اسلام .
6. ایرانی قمی، ‌اکبر، ‌روش شیخ طوسی در تفسیر تبیان، ‌تهران، ‌مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ص76.
7. سوره ی بقره، ‌‌آیه ی 207: «برخی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا با چنین بندگانی مهربان است».
8. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ‌بی جا، ‌مطبعه، ‌مکتب الاعلام الاسلامی، ‌1409، ‌ج2، ‌ص 183.
9. سوره بقره، آیه 186؛ ‌«چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم».
10. طوسی، محمد بن حسن، ‌التبیان، ‌ج2ص 128.
11. همان، صفحات 1-2.
12. همان، ص2.
13. کریمی نیا، ‌مرتضی، التبیان فی تفسیر القرآن، ‌دانشنامه جهان اسلام.
14. اکبرآبادی، سعید، الشیخ الطوسی و منهجه فی تفسیر القرآن، در الذکری الالفیه للشیخ الطوسی، مشهد، ‌ج2، ‌دانشگاه مشهد، ‌1351، ‌ج2، صفحات 377-378.
15. طوسی، محمد بن حسن، ‌التبیان، ج8، ‌ص 554.
16. کاشانی، ‌ملا فتح الله، ‌تفسیر منهج الصادقین، چاپ علامه شعرانی، ‌تهران، انتشارات اسلامیه، 1378، ‌ج1، ‌مقدمه ی شعرانی ص26.
17. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ‌بیروت، ‌دارالاضواء، بی تا، ج4، ‌ص 225، ‌ج20، ‌ص185.
18. همان، ج4، ‌ص 245؛ ‌کریمی نیا، مرتضی، التبیان فی تفسیر القرآن، دانشنامه جهان اسلام.
19. کریمان، حسین، ‌طبرسی و مجمع البیان تهران، ‌انتشارات دانشگاه، ‌1341، ج2، ‌صفحات 46-47.
20. طوسی، محمد بن حسن، ‌التبیان، ‌ج1ص 6.
21. کریمان حسین، طبرسی و مجمع البیان، ‌ج2، ‌صفحات 44-46.
22. برای نقد آن بنگرید: کاشانی، ‌ملا فتح الله، منهج الصادقین، مقدمه ی شعرانی، ج1، ‌صفحات 25-26.
23. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ‌ج1، ص20.
24. ایرانی، اکبر، روش شیخ طوسی در تفسیر تبیان، صفحات 52-56.
25. زیدی، ‌کاصد یاسر، منهج الشیخ أبی جعفر الطوسی فی تفسیر القرآن کریم، ‌بغداد، بیت الحکمه 1425، ‌صفحات 45-98.
26. طوسی، محمد بن حسن، ‌التبیان، ج1، ‌ص3.
27. همان، صفحات 5-7.
28. همان، ص9.
29. همان، ص7.
30. همان، ص13.
31. همان، صفحات، ‌4-5.
32. همانجا.
33. سوره لقمان، آیه ی34، ‌«به درستی که علم قیامت نزد خداست».
34. سوره ی انعام، آیه ی 151؛ « و کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است مگر به حق مکشید.»
35. سوره ی توحید، آیه ی1؛ «بگو اوست خدای یکتا».
36. سوره ی بقره، ‌آیه ی 43؛ ‌«و نماز برپا دارید و زکات بدهید.»
37. سوره ی آل عمران، آیه ی97؛ ‌«و خدای راست بر مردمان زیارت آن خانه، هر که تواند راهی به آن یابد».
38. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ‌ج1، ‌صفحات 5-7.
39. همان، ص7.
40. سوره ی فصلت، ‌آیه ی 46؛ ‌«و پروردگار تو به بندگان ستمگر نیست».
41. سوره ی زمر، آیه ی 56؛ ‌«دریغا بر من که در کار خدا کوتاهی کردم».
42. سوره ی طه، آیه ی 5؛ «خدای رحمان بر عرش استیلا یافته است».
43. سوره ی فجر، ‌آیه ی22، « ‌و [فرمان] پروردگارت بیاید. »
44. سوره ی شوری، ‌آیه ی 11؛ ‌«چیزی همانند او نیست».
45. رک: ایرانی، ‌اکبر، ‌روش شیخ طوسی در تبیان، ‌صفحات 150 -153.
46. سوره ی بقره، آیه ی 20؛ ‌«خدا بر همه چیز تواناست».
47. رک: همان، ص151.
48. سوره ی یونس، آیه ی 7؛ «آنان که به دیدار ما یعنی بازگشت به خداوند امید [و باور] ندارند».
49. همان،‌ صفحات 150-154.
50. گفتنی است دلیل شیخ در این تأویل، ‌تام نیست؛ ‌زیرا از نظرگاه عقلی، دیدار در هر عالمی به حسب همان عالم صورت می پذیرد؛ دیدار جسمانی در عالم طبیعت و مختص به جسم بوده و با چشم سرانجام می گیرد اما دیدار روحانی، با سازوکارهای خاص خود انجام می شود و نیازی به جسم و ادوات جسمانی ندارد؛‌چنانکه حضرت علی (علیه السّلام) در باب دیدار می فرمایند: خدایی را که ندیدم نمی پرستم و در جای دیگر می فرمایند او را به حقایق ایمان توان دید نه با چشم سر.

منبع مقاله :
صلواتی، عبدالله؛ (1388)، پیشرو دانایان(مروری بر زندگی و آثار شیخ طوسی)، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1390



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.