نویسنده: طاهره غلامی
زیر عنوان: مروری بر کتاب « شیخ طوسی و تفسیر تبیان»
کمپانی زارع، مهدی، شیخ طوسی و تفسیر تبیان، تهران: مؤسسه خانه کتاب، 1390.تفسیر تبیان شیخ طوسی بی هیچ اغراقی سر فصل تازه ای در تفسیر نویسی در جهان اسلام است. این اثر نخستین تفسیر کامل و جامع قرآن کریم در میان دانشمندان شیعی است. تفاسیر پیش از آن به ویژه در جهان تشییع نه کامل بودند؛ به این معنا که شامل تمام آیات قرآنی نمی شدند و نه جامع، که تنها به برخی ابعاد تفسیر از جمله ابعاد لغوی، روایی آیات می پرداختند. در این تفسیر هر چند ایجاز عامدانه مؤلف مشهود است؛ اما تمام سُور و آیات، مورد بررسی قرار می گیرد. شیخ طوسی در این تفسیر تمام دانش های مربوط به تفسیر را در فهم آیات به کار می گیرد. تضلع وی به دانش های گوناگون مجالی را برای وی فراهم کرده بود که با تسلط خیره کننده ای، گره های بسیاری را از فهم مخاطبان کتاب الهی باز کند. هر چند امروزه با تفاسیری که هم کامل و هم جامع باشند بسیار روبرو می شویم، اما بایستی موقعیت تاریخی شیخ طوسی و کارنامه مفسران پیش از وی را تورق کنیم تا عظمت کار شیخ را دریابیم. امروزه هنگامی که از تفسیر قرآن سخن می رود بلافاصله تفاسیری در نظر می آید که از ابتدای قرآن تا انتهای آن را شامل می شود و لغت، قرائت، نکات ادبی، علمی و ... در آن موجود است و البته متناسب با مشرب فکری گوینده به برخی مباحث بیشتر پرداخته شده است. اما این تلقی و توانایی برای بسیاری در زمانی که شیخ طوسی به نوشتن تبیان پرداخت، وجود نداشت. از این رو باید موقعیت وی را در تاریخ تفسیر با تلاش های پیشینیان وی مقایسه کرد تا به جایگاه او در مقام مفسری مبدع پی برد. نویسنده ی کتاب شیخ طوسی و تفسیر تبیان کوشیده تا ضمن تشریح زمانه ی شیخ، جایگاه تفسیر تبیان را در تاریخ تفسیر شیعه نشان دهد و امتیازات آن را بر شمرد و ابعاد تفسیر وی را بیان کند. وی این مطالب را طی پنج فصل مورد کاوش قرار داده است.
در فصل نخست نویسنده به تبیین خطوط اصلی زندگی شیخ طوسی و معرفی اجمالی آثار وی و نیز بیان جایگاه علمی او پرداخته است. قسمت عمده ی حیات فکری شیخ در بغداد سپری می شود و از این رو نویسنده می کوشد با ترسیم وضعیت فرهنگی و مذهبی این شهر جایگاه شیخ را تشریح نماید. در این شهر بود که شیخ به محضر بزرگانی چون شیخ مفید، سید مرتضی و عبیدالله بن غضائری شتافت و از دانش ایشان بهره برد. نویسنده نشان می دهد که وی پس از شیخ مفید و سید مرتضی به زعامت جهان تشیع رسید و در محله کرخ بغداد که محله ای شیعی نشین بود اقامت گزید و به رتق و فتق امور شیعیان پرداخت. او در علوم اسلامی از هر لحاظ از سرآمدان عصر خود به شمار می آمد و در علومی چون فقه، تفسیر، کلام، اصول، رجال و حدیث، تبحّر ویژه ای داشت و شاگردان متعددی از فرق و نحل گوناگون اسلامی را در حلقه گسترده درس خود جای داده بود. نقل ها گواه بر آن است که شاگردان شیعی وی بیش از سیصد تن مجتهد و شاگردان غیر شیعی وی بیرون از شمار بوده است. (1)
نویسنده همچنین به اهمیت شیخ در اداره ی دارالعلم شاپور اشاره می کند و بیان می دارد که بسیاری از غیر مسلمانان و غیر شیعیان در این محل تحت مدیریت شیخ طوسی به امور علمی مشغول بودند. چهره ای که از شیخ در این فصل ترسیم می شود، چهره ی دانشمندی ذوالفنون و با اخلاق است که سعه ی مشرب بسیار دارد. یکی از نشانه های این سعه ی مشرب را می توان در مواجهه ی وی با فرق اهل تسنن و مخالفاتی چون ابوالعلا معرّی دید. شیخ پس از آشوب بغداد ناگزیر به مهاجرت به نجف اشرف شد. نویسنده در این باب معتقد است که این دوره از حیات شیخ طوسی در نجف اشرف نه تنها برای وی بلکه برای جهان تشیع سر آغاز دوره ای شکوهمند و قابل توجه بوده است. از منظر وی عمده ترین تأثیر تاریخی شیخ بر کل تاریخ تشیع با تأسیس حوزه علمیه نجف شکل گرفت. پیش از شیخ طوسی هیچ گاه به طور فراگیر مدارس علمی به نحو متمرکز با مدیریت واحد و روش تدریس معین در جهان تشیع شکل نگرفته بود. هر چند دارا لعلم های متعددی چون دارالعلم ابن سوار در بصره؛ دارالعلم شریف رضی و نیز دارالعلم شاپور در بغداد وجود داشتند؛ اما مدرسه علمیه و شاگرد پروری و تدریس در سطح گسترده با مراکز تحقیقاتی که عمدتاً محل گرد آمدن نخبگان و دانشمندان توانا در فنون مختلف است؛ متفاوت است.
به بیان نویسنده شیخ توانست علاوه بر نگارش کتب متعدد در علوم مختلف و تربیت شاگردان فراوان، پراکندگی دانشمندان را به جمعیت مبدل کند. عالمان اسلامی شیعه تا پیش از شیخ طوسی هر چند به جهت هم جواری با حرم امن علوی از پاره ای آسیب ها در امان بودند؛ اما همواره تحت تعقیب و ایذاء امویان و عباسیان قرار می گرفتند و از این و نمی توانستند موجودیت خود را به نحو علنی اعلام دارند و بی دغدغه به تحقیق و تدریس بپردازند. حضور شیخ در نجف به این نقطه رونق بسیاری داد. تا پیش از حضور شیخ نجف قریه ای بیش نبود و هر چند برخی از سلاطین آل بویه با تمهیداتی می کوشیدند که آنجا را به شهر مبدل کنند، لیکن تعداد اندک ساکنان ثابت آن مانع چنین امری می شد. شیخ با مرکزیت علمی ای که برای این منطقه ایجاد کرد جمع کثیری از اهل علم و خانواده های ایشان را در آنجا اسکان داد و اندک اندک برطرف کردن نیازهای اهل دانش، مناسبات شهری را در آنجا گسترش داد (2) پس از این نویسنده آثار شیخ را در نُه گروه دسته بندی می کند و اهمیت کتب هر حیطه را به اجمال شرح می دهد.
در فصل دوم نویسنده به بیان مباحثی کلی در باب تفسیر تبیان می پردازد. وی ابتدا به به بیان جایگاه این تفسیر در تاریخ تفسیر پرداخته و نشان داده که این تفسیر نخستین تفسیر کامل و جامع در جهان تشیع است که نسبت به تفاسیر پیش از خود پیشرفت قابل توجهی به شمار می آید. بیشترینه ی تفاسیر پیش از تبیان جنبه روایی دارند. مفسران در این کتاب ها از حضرات معصومین احادیثی را ذیل برخی آیات نقل می کنند و در برخی مواضع با علایق شیعی خود به فضایل اهل بیت علیهم السلام توجه می نمایند و در اکثر موارد تفاسیر خالی از تدقیقات لغوی، ادبی، فقهی، کلامی و... می باشند. حتی در این تفاسیر محکمات آیات کمتر مورد استناد قرار می گیرند و آنقدر که به روایات توجه می شود، آیات در فرآیند تفسیر غائبند. یکی از خصایص شگفت آور این تفاسیر آن است که مفسران ابایی از نقل احادیث احیاناً شبهه انگیز از حیث محتوای، و مجعول از حیث سند، ندارند. مثلاً برای اثبات اینکه نام ائمه معصومین علیهم السلام در قرآن کریم بوده و توسط دشمنان ایشان از کتاب الهی حذف شده، احادیثی را در تحریف قرآن بیان می کنند که عمیقاً مورد انتقاد علمای حدیث شناس شیعی از جمله شیخ طوسی است.
یکی دیگر از خصایص تفاسیر پیش از تبیان غیر انتقادی بودن آن هاست. تفاسیر پیش از شیخ طوسی تنها در مقام بیان مواضع مذهبی و فرقه ای مفسر بوده اند و بحث و بررسی آرای مفسران و اسلام پژوهان دیگر در تفاسیر ایشان جایگاهی ندارد. در مقابل این مشی، شیخ طوسی عمیقاً به بحث و بررسی دیدگاه های مفسران و اسلام شناسان دیگر عنایت داشته و بسیاری از خطاهای ایشان را در ضمن تفسیر آیات کتاب الهی روشن می کند. شیخ در این باب دیدگاه های تفسیری ای که به مکاتب کلامی مختلف در تاریخ فرهنگ اسلامی تعلق داشته و یا احیاناً نظریه ای مستقل از تفسیر قرآن در نوشته های بزرگان فرق و نحل دیگر بوده و ماهیتی شبهه آمیز داشته، با قوت تمام مورد نقّادی قرار می دهد و اشکالات آن را برمی شمرد. یکی دیگر از تفاوت های این تفسیر با تفاسیر پیش از آن در استفاده از میراث های ادبی فرهنگی ای است که می تواند مفسر را در فهم دلالات کلام الهی یاری رساند. قرآن کریم متنی است که در تاریخ فرهنگ و ادب اعراب نازل شده است و از آنجا که مخاطبان آن را می فهمیده اند؛ لاجرم بایستی برای فهم و تفسیر آن به ابزارهای مخاطبان آن مسلح شد. ابزارهای آن نیز استفاده از نثر و شعر دوران جاهلیت و عصر اسلامی است. در تفاسیر پیش از تبیان استفاده از متون عرب پیش از اسلام، به ویژه اشعار دوره جاهلیت و نیز شاعران مخضرمون ( که هم در جاهلیت و هم در اسلام شعر گفته اند) جایگاهی ندارد؛ لیکن شیخ طوسی با احاطه ای شگفت انگیز بر اشعار مذکور، بسیاری از مشکلات تفسیری را حل می کند و به مفسران پس از خود اهمیت این میراث ادبی را می نماید؛ چنانکه امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان، که یکی از مهم ترین تفاسیر جهان اسلام و عالم تشیع است، راه شیخ را در این وادی می پیماید. (3) نویسنده معتقد است این تفسیر در میان تفاسیر پیش از خود جهشی قابل توجه به شمار می آید و برای تفاسیر پس از خود الگویی تمام عیار است. وی پس از این به بیان روش شیخ طوسی در تفسیر می پردازد.نویسنده روش شیخ را روش اجتهادی می داند و به بیان ویژگی های این روش تفسیری نزد او می پردازد. یکی از مهم ترین مؤلفه های تفسیر اجتهادی شیخ از منظر نویسنده توجه وی به عقل و دستاوردهای آن است. شیخ طوسی بر آن است آیاتی چون « افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» دلالت بر اهمیت عقل و به کارگیری آن در فهم قرآن دارد. وی از سوی دیگر با اشاره به حدیث ثقلین بیان می دارد که چگونه قرآن می تواند حجت در میان خلق باشد و از سوی دیگر قابل فهم و درک برای عقل انسانی نباشد. وی امر به عرضه سخنان معصوم به قرآن و ناشناختگی قرآن برای بشر را امری ناممکن می داند و صراحتاً اعلام می کند که روایاتی که تنها راه فهم کتاب الهی را مراجعه به اخبار می داند؛ دچار اشکال جدی می باشند. (4) به هر روی تفسیر اجتهادی ای که در تبیان مورد توجه شیخ طوسی است؛ تعادلی است میان تفسیر به رأی بی ضابطه و تفسیر به مأثور که مشکوک به عقل بشری است و خود را از آن مستغنی می داند.در تفسیر اجتهادی هم نقل ارج می بیند و هم عقل. عقل به مفسر حکم می کند که برای رسیدن به مرحله ای مطلوب از احراز شایستگی جهت توانایی بر تفسیر کتاب الهی، علومی چند از جمله ادبی و بلاغی، اسباب و شأن نزول آیات، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مجمل و مبین، عام و خاص و بسیاری از این علوم را به خوبی فرا گیرد و تسلط کافی بر مباحث آن داشته باشد. کمترین کار عقل از نظر شیخ طوسی این است که اجمالاً فرد را به مواضع مطلوب وی برساند.(5) شیخ طوسی معتقدست که برخی با سوء استفاده از احادیث مربوط به تفسیر به رأی راه را بر تدبر در قرآن بسته اند. وی معتقدست که معانی آیات قرآن از چهار حالت بیرون نیست که تنها دسته نخست آن از حیطه شناخت انسان خارج است. این چهار دسته عبارتند از:
1. آیاتی که علم آن ها مخصوص حق متعال است. مثل آیاتی که در باب ساعت قیامت وجود دارد.
2.آیاتی که ظاهرش مطابق با معنای درونی آن هاست. این آیات را کسی که صاحب زبان مورد خطاب است می فهمد.
3. آیات مجملی که ظاهرشان بیانگر تفضیل معنایشان نیست. این آیات را باید از پیامبر (ص) و
معصومین علیهم السلام آموخت . اجتهاد در این موارد راهی ندارد و نمی توان آن را از مفسران
تقلید کرد، مگر اینکه در میان مفسران در این باب اجماعی باشد. شیخ تفصیل اعداد نماز و رکعات آن و تفصیل مناسک حج و شروط آن و مقادیر نصاب در زکات را از این دسته آیات می داند.
4. آیاتی که در آن ها واژه ای دارای دو یا چند معنای محتمل است. در اینجا باید بگوییم که ظاهر آیه چند وجه مختلف را تحمل می کند ؛ مگر اینکه دلیلی از جانب پیامبر (ص) یا معصومین داشته باشیم در صحت یکی از وجوه آن. پس این نویسنده به بحث از مکان و زمان تألیف این تفسیر می پردازد. وی با نقل از نسخه ای خطی بیان می دارد که کار تدوین کتاب در سال بیست و یکم ماه رجب 441 ق به پایان رسیده است. (6) وی در پایان این فصل به بیان مختصات تفسیر تبیان می پردازد. به بیان وی تفسیر تبیان تفسیری است متوسط و ابعاد مختلفی را شامل می شود و تمام آیات قرآنی را در بر می گیرد و در نهایت ایجاز به رشته تحریر در آمده است. ترتیب وی در تفسیر بدین گونه است که ابتدا آیه را ذکر می نماید؛ سپس لغات غریب آن را بررسی و اختلاف قرائت را بیان می نماید و پس از آن به بیان و بررسی آراء و اقوال مختلف در تفسیر آیه می پردازد و نظر خود را به صورت مختصر ابراز می کند. همچنین نکات فقهی، کلامی، بلاغی و... متناسب با آیات بیان می شود. نویسنده معتقد است یکی از اموری که در این تفسیر مشهود است ادب علمی شیخ می باشد. وی در حالی که به نقد و بررسی علمی دیدگاه های فرق و نحل مختلف می پردازد، به هیچ روی از به کار گرفتن تعابیر غیر علمی در جهان تخفیف و تحقیر دیگران استفاده نمی کند. نویسنده تشریح می کند که وی در این تفسیر موجز حتی بحث از تاریخ امم پیشین و قصص مربوط به آنان را مورد توجه قرار می دهد و نظرات خود را در باب صحت و سقم برخی نقل ها بیان می کند. به اعتقاد نویسنده یکی از نکات قابل توجه در این تفسیر اختصار افزون تر مطالب از جزء سیزدهم به بعد است. شیخ به هیچ روی در بررسی هجده جزء پایانی تدقیقاتی که در دوازده جزء نخستین نموده ارائه نکرده و این شاید ناشی از اوضاع نامساعد عصر وی و بیم از پایان نیافتن آن بوده است و شاید شیخ را گمان بر آن بوده که مخاطب با ارجاع به تفصیل دوازده جزء نخست تواناست بر فهم مابقی آن. این غث و سمین بودن امر نبوده که مخاطبان کلام شیخ آن را نیافته باشند و یکی از اشکالاتی که مرحوم طبرسی در مقدمه تفسیر خود بر این اثر اظهار می نماید همین مطلب است. (7)
در فصل سوم به منابع و مآخذ مورد رجوع شیخ در این تفسیر پرداخته می شود. نویسنده نُِه دسته از منابع را در این باب نام می برد و ذیل هر یک به تفضیل کتب محل رجوع شیخ را ذکر می کند. این منابع نه گانه بدین قرارند: 1. روایات تفسیری منقول از پیامبر (ص) و ائمه ی معصومین علیهم السلام 2. منابع لغوی 3.اشعار شعرای جاهلیت و مخضرمون 4. آثار اصولی فقهی شخص شیخ طوسی 5. تفاسیر نقلی شیعه 6. تفاسیر روایی اهل سنت 7. تفاسیر لغوی و ادبی اهل سنت 8. تفاسیر کلامی شیعه 9. تفاسیر کلامی معتزله
در فصل چهارم برخی مباحث علوم قرآنی مطرح شده در این تفسیر مورد بررسی قرار می گیرد. مباحثی که در این اثر به نحو تفصیلی بدانها پرداخته شده، عبارتند از « تحریف ناپذیری قرآن»، « تفسیر به رأی و رابطه ی آن با تدبر در قرآن»، « محکم و متشابه » و « ناسخ و منسوخ ». نویسنده در بحث از تحریف ناپذیری قرآن اظهار می دارد که شیخ طوسی در شناخت حدیث و علوم مربوط به آن از جمله روایت الحدیث و علم الرجال یگانه است و از این رو با بررسی احادیث مورد استناد حشویه و برخی از امامیه بیان می کند که همه این روایات که ناظر به تحریف لفظی کاهشی هستند خبر واحدند که نه علم آور است و نه موجب عمل و با قرآن و روایات صحیح و عقل نیز در تعارضند و اولی آن است که از چنین اخبار آحادی اعراض نمائیم.(8) در بحث از نسخ نیز نویسنده دیدگاه شیخ طوسی را این گونه تشریح می کند که تلقی شیخ از نسخ مانند بسیاری از مفسران واسع نیست و وی از همان ابتدا مرز نسخ در تکوینیات ( بدا) را از نسخ در تشریعیات روشن می کند. تعریفی که وی از ناسخ در ابتدای بحث ارائه می دهد مبین این ادعاست. وی ناسخ را دلیل شرعی که بر زوال حکم ثابت منصوص دلالت دارد؛ تعریف می کند. وی در توضیح قید « شرعی» بیان می دارد که زوال حکم به واسطه دلیل عقلی را نسخ نمی دانیم؛ چنانکه ما از طریق دلیل عقلی، تکلیف را از برخی ساقط می دانیم؛ اما آن به هیچ روی نسخ نیست. (9)
در فصل پنجم به بحث از ابعاد تفسیر تبیان پرداخته می شود. در این میان تأکید نویسنده بیشتر بر بعد کلامی تفسیر شیخ طوسی است، هر چند وی به بعد ادبی لغوی و فقهی اصولی تفسیر نیز می پردازد. به بیان نویسنده از مشخصات صبغه ی کلامی این تفسیر توجه به عقاید و کلام شیعی است. شیخ در آیات توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد به صورت چشمگیری از روایات معصومین و عقاید شیعی استفاده می کند. وی در بحث از صفات حق متعال به عینیت صفات و ذات حکم می کند و اشاعره را مورد انتقاد جدی قرار می دهد. وی در برخی مباحث چون فسق، کفر، وعد و وعید و ... با معتزلیان وارد نزاع می شود و دیدگاه شیعیان را در این باب به کرسی اثبات می نشاند. به باور نویسنده آنچه در این تفسیر برجستگی ویژه ای دارد توجه فراوان شیخ به عقل و استدلال است. شیخ هر گونه تقلیدی را در مسائل عقیدتی و کلامی تخطئه می کند و بیان می دارد که مسلمان بایستی از طرق مختلف به تحقیق در اصول دین خود بکوشد. او از اندیشیدن و خردورزی و نیز گفتگوی میان اندیشه های مختلف دفاع می کند. وی در مقابل اصحاب معارف معتقد است که معارف اکتسابی است و نه ضروری. وی معتقد است اگر معرفت بدیهی باشد دیگر تقلید از پدران معنا نداشته و باید هر کس خود عالم باشد نه مقلد. در حالی که آنان معترفند به اینکه از پدرانمان تقلید کرده ایم. در بحث از ابعاد دیگر این تفسیر نیز نویسنده برخی از موارد خاص را مورد بررسی قرار داده است که می توان آن ها را در متن اثر مورد مطالعه قرار داد.
منابع:
- طبرسی، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1425ق
- طوسی، ابوجعفر، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا
- کمپانی زارع، مهدی. شیخ طوسی و تفسیر تبیان، تهران، خانه ی کتاب، 1390
پی نوشت ها :
1. شیخ طوسی و تفسیر تبیان، ص11.
2. همان، ص18-16.
3. همان، ص34و35.
4. التبیان، ج1، ص5.
5. شیخ طوسی و تفسیر تبیان، ص44.
6. همان، ص51.
7. مجمع البیان، ج1، ص33و 34.
8. شیخ طوسی و تفسیر تبیان، ص74.
9. همان، ص86.