ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
خواب یکی از موارد نادری است که شکل و کارکرد آن ناشناخته مانده است. خوابشناسان هنوز به درستی سیستمهای عامل خواب یا بیداری و مرحلهی آغاز و پایان خواب را نمیشناسند. با این حال، بررسی و شناخت عوامل خواب به دانشمندان فرصت خواهد داد که بنا بر ارادهی خود، مراحل مختلف خواب را تغییر دهند.
اگرچه پیشرفت در زمینهی شناخت مکانیسمهای ابتدایی که در برهمکنشهای عصبی دخالت دارند موضوعی نسبتاً ساده به نظر میرسد، ولی مطالعهی بعضی از حالتهای مغز هنوز هم یک مشکل واقعی شمرده میشود. یکی از این حالتها خواب و رؤیاست که کارکرد آن همچنان ناشناخته باقی مانده است و دستیابی به حل این مشکل، تنها با توجه به طب تجربی میسر خواهد بود. درحقیقت، این امر، مانند نور و بیولوژی بنیادی، بر اصلی استوار است که در آن یک مطابقت بین شکل یا ساختار و کارکرد وجود داشته باشد که اولی موجب شناخت دومی گردد (برای مثال ساختار دی. ان. اِی.).
از سوی دیگر، برخی از کارکردهای مرکزی میتوانند شکلگیریهای بسیار دقیقی را ارائه دهند: برای نمونه، در مورد تنظیم هیپوتالامی آب و الکترولیتها چنین است. این کارکرد را میتوان به خوبی با عبارت شکل و ساختار تحدید کرد. در این صورت با سیستمی سروکار خواهیم داشت که (مثلاً در مورد نوشابه) ابتدا و ورود آن، محلی که تجزیه میشود (سیستم ماگنوسلولی و پستهیپوفیز)، و خروج از سیستم (پیشاب)، همه شناخته شده هستند.
برخلاف این مورد، خواب، یکی از مواردی است که حالتی بدون شکل و بدون کارکرد است، یعنی خوابشناس ابتدا و انتها، یعنی ورود و خروج سیستمهای عامل مراحل مختلف خواب را نمیشناسد. درواقع برای خواب ابتدا و ورودی وجود ندارد و یا موارد ورود بسیار گوناگون هستند و خواب بر اثر عوامل متعددی روی میدهد (مانند خستگی، عدم توجه، اشباع و بینیازی، بیداری بلندمدت، حرارت و غیره)، که بررسی کردن تنها یکی از این موارد برای رسیدن به یک دلیل معقول، بینتیجه خواهد بود. از سوی دیگر، برای برقراری یک نمونهی کمّی برای خروج از سیستم، چیزی در دست نداریم. از آنجا که نمیتوان از عبارت ساختار – کارکرد در امر خواب صحبت به میان آورد، میتوان در مورد خواب از عبارت دستگاه استفاده کرد، با این که به نظر میرسد فرایندهایی که پدید آورندهی آن هستند با فرایندهایی که معمولاً در نور و بیولوژی از آنها صحبت میشود متفاوت است. در واقع، در بیشتر موارد بین علت و معلول، همزمانی وجود دارد. برای مثال، در مورد احساس تشنگی، درست در زمان پیدایش احساس تشنگی، سلولهای هیپولامی شروع به فعالیت میکنند، ولی این همزمانی در مورد خواب ایجاد نمیشود، بلکه در زمان بیداری و فقط در زمان بیدار شدن از خواب (که دیگر از خواب سیر شدهایم) عواملی که پدید آورندهی خواب خواهند بود ترکیب و آزاد میشوند. بنابراین، آنچه که از مدتها پیش برای پی بردن به عوامل پدید آورندهی خواب در نظر گرفته میشد، یعنی شناخت ساختار عصبی که درست در زمان خواب فعال میشود، امروزه کاری بیهوده و غیرواقعگرایانه به شمار میآید. امروزه میدانیم که بعضی از واسطههای آزاد شده در زمان بیداری، عامل ترکیب و آزاد کردن عوامل هیپنوژن (خوابآور) در سطح هیپوتالاموهیپوفیزی هستند که ممکن است پیش از ایجاد خواب ذخیره شوند.
بنا بر این مفهوم، چنانچه مواد پدیدآورندهی خواب، در طی بیداری ترکیب میشوند، پس علت بیدار ماندن چیست؟ شاید به این دلیل باشد که دستگاههای عصبی بازدارندهی دیگری راه خواب و رؤیا را میبندند، و همچنین داروهای خوابآور (با این که کامل نیستند) بر روی دستگاههای تنظیم کننده اثر میگذارند و نه بر روی عوامل پدید آورندهی خواب. بنابراین، اطلاعات و دانش بشر در مورد عواملی که خواب و رؤیا را به همراه میآورند تا چه حدودی است؟ از یک سو میدانیم که دو عامل مختلف، پدید آورندهی خواب و رؤیا هستند. از سوی دیگر، این عوامل بدون تردید بستگی به یک مولکول مادر مشابه دارند.
شناسایی این عوامل، پیوسته ادامه دارد. باید خاطرنشان کرد که شناخت ساختار آنها حتماً منجر به شناخت کارکرد خواب و رؤیا نمیشود، زیرا در اینجا، این ساختار یک مولکول نیست که مورد توجه است، بلکه مفهوم اصلی و حاکم آن در سطح گیرندهها مورد نظر است.
با این حال، احتمال دارد بر اثر شناخت این عوامل، در آینده دانشمندان موفق به دخل و تصرف در حالتهای خواب، از طریق بستن راه ترکیب عوامل آن، یا از طریق استفاده از آنتاگونیستها یا آگونیستهای بسیار نیرومند بشوند. به نظر میرسد این مرحلهی پژوهشی برای کشف کارکرد خواب و رؤیا، به منزلهی مرحلهای قاطع پذیرفته شود.
اگرچه پیشرفت در زمینهی شناخت مکانیسمهای ابتدایی که در برهمکنشهای عصبی دخالت دارند موضوعی نسبتاً ساده به نظر میرسد، ولی مطالعهی بعضی از حالتهای مغز هنوز هم یک مشکل واقعی شمرده میشود. یکی از این حالتها خواب و رؤیاست که کارکرد آن همچنان ناشناخته باقی مانده است و دستیابی به حل این مشکل، تنها با توجه به طب تجربی میسر خواهد بود. درحقیقت، این امر، مانند نور و بیولوژی بنیادی، بر اصلی استوار است که در آن یک مطابقت بین شکل یا ساختار و کارکرد وجود داشته باشد که اولی موجب شناخت دومی گردد (برای مثال ساختار دی. ان. اِی.).
از سوی دیگر، برخی از کارکردهای مرکزی میتوانند شکلگیریهای بسیار دقیقی را ارائه دهند: برای نمونه، در مورد تنظیم هیپوتالامی آب و الکترولیتها چنین است. این کارکرد را میتوان به خوبی با عبارت شکل و ساختار تحدید کرد. در این صورت با سیستمی سروکار خواهیم داشت که (مثلاً در مورد نوشابه) ابتدا و ورود آن، محلی که تجزیه میشود (سیستم ماگنوسلولی و پستهیپوفیز)، و خروج از سیستم (پیشاب)، همه شناخته شده هستند.
بنا بر این مفهوم، چنانچه مواد پدیدآورندهی خواب، در طی بیداری ترکیب میشوند، پس علت بیدار ماندن چیست؟ شاید به این دلیل باشد که دستگاههای عصبی بازدارندهی دیگری راه خواب و رؤیا را میبندند، و همچنین داروهای خوابآور (با این که کامل نیستند) بر روی دستگاههای تنظیم کننده اثر میگذارند و نه بر روی عوامل پدید آورندهی خواب. بنابراین، اطلاعات و دانش بشر در مورد عواملی که خواب و رؤیا را به همراه میآورند تا چه حدودی است؟ از یک سو میدانیم که دو عامل مختلف، پدید آورندهی خواب و رؤیا هستند. از سوی دیگر، این عوامل بدون تردید بستگی به یک مولکول مادر مشابه دارند.
شناسایی این عوامل، پیوسته ادامه دارد. باید خاطرنشان کرد که شناخت ساختار آنها حتماً منجر به شناخت کارکرد خواب و رؤیا نمیشود، زیرا در اینجا، این ساختار یک مولکول نیست که مورد توجه است، بلکه مفهوم اصلی و حاکم آن در سطح گیرندهها مورد نظر است.
با این حال، احتمال دارد بر اثر شناخت این عوامل، در آینده دانشمندان موفق به دخل و تصرف در حالتهای خواب، از طریق بستن راه ترکیب عوامل آن، یا از طریق استفاده از آنتاگونیستها یا آگونیستهای بسیار نیرومند بشوند. به نظر میرسد این مرحلهی پژوهشی برای کشف کارکرد خواب و رؤیا، به منزلهی مرحلهای قاطع پذیرفته شود.
/ج