سیره ی امیرالمؤمنین(ع) در مدارا و خشونت

آیین مبارزه و جهاد با دشمنان، شجاعت، غیرت، حمیت و تعصب دینی، علاقه ی به دین، فداکاری و ایثار بزرگ ترین و والاترین ارزش های اسلامی هستند که موجب حفظ هویت دینی، حیات، استقلال و آزادی مسلمانان می گردند. اما
پنجشنبه، 19 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیره ی امیرالمؤمنین(ع) در مدارا و خشونت
سیره ی امیرالمؤمنین(ع) در مدارا و خشونت

 






 

پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی

پرسش:

از مبارزه ی حضرت علی (علیه السلام) با سرکشان و یاغیان در دوران حکومت خویش چه اصل اسلامی را می توان نتیجه گرفت؟

پاسخ:

آیین مبارزه و جهاد با دشمنان، شجاعت، غیرت، حمیت و تعصب دینی، علاقه ی به دین، فداکاری و ایثار بزرگ ترین و والاترین ارزش های اسلامی هستند که موجب حفظ هویت دینی، حیات، استقلال و آزادی مسلمانان می گردند. اما فرهنگ استکباری غرب درصدد است که با عرضه ی یک سلسله ارزش های واهی خودخواسته و خودساخته، مثل نفی مطلق خشونت آنها را از ما بگیرد؛ از این جهت است که مرتب می گویند خشونت مطلقاً مذموم و محکوم است!
ما نیز قبول داریم که خشونت ابتدایی مذموم و محکوم است، اما آیا خشونت برای رفع خشونت و خشونت برای جلوگیری از ظلم، ستم، آدم کشی، آشوب، تجاوز به حقوق، جان، مال و ناموس مردم؛ و بالاتر از همه خشونت برای جلوگیری از خیانت به اسلام که همه ی هستی مسلمانان فدای آن باد هم محکوم است؟ مسلّماً چنین خشونتی نه تنها محکوم و مذموم نیست، بلکه لازم و خواست هر مسلمانی است. حال چگونه از ما انتظار دارند که در برابر از بین بردن ارزش های دینی مان و گرفتن مقدّساتی که از جان برای ما عزیزتر است و حاضریم جانمان را فدای آنها کنیم، بنشینیم و دست روی دست بگذاریم یا لبخند بزنیم؟! اگر واقعاً هرگونه اعمال خشونت و شدّت در برابر متجاوزین به دین و ارزش های دینی و حریم مسلمانان محکوم است، چرا خداوند فرمود:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...»(1)
محمد فرستاده خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربان اند.
می گویند اسلام با خشونت مخالف است، بگویید اسلام با کدام خشونت مخالف است؟ با خشونتی که غیر قانونی و غیرمشروع است یا با خشونت قانونی و بیان شده از سوی دین؟ با خشونتی که از هوای نفس ناشی می شود و به هدف تأمین منافع فردی، حزبی و گروهی انجام می گیرد مخالف است، یا با خشونتی که از امر خدا و احکام دین سرچشمه می گیرد و هدف آن جلوگیری از تضعیف ارزش های اسلام، و زنده نگاهداشتن راه سعادت انسان هاست؟
بنابراین، قبل از این که حکومت اسلامی استقرار یابد، باید به روشنگری پرداخت و مردم را هدایت کرد و راه را به آنان نمود. در این مرحله، نباید با درشتی با مردم سخن گفت، نباید با خشونت و اعمال قوه قهریه در پی تحقق حکومت اسلامی بود. همچنین در این مرحله، فریبکاری، وعده های کذب و اساساً‌ بهره گیری از هر عاملی که مانع هدایت صحیح مردم می شود، پذیرفته نیست. در این مرحله، باید با کمال متانت، بردباری، حوصله، صبر و با کمال صراحت و صداقت و براساس منطق و عقل با مردم سخن گفت تا به حقیقت رهنمون گردند.
اما پس از آن که حکومت اسلامی و حکومت حقی تشکیل شد و مردم آن حکومت را پذیرفتند و با آن بیعت کردند و حکومت مشغول اجرای احکام و قوانین اسلامی و رسیدگی به امور کشور و مردم گردید، اگر کسانی آشوب و شورش کردند، باید با آنها مبارزه کرد. چنان که در فقه اسلامی آمده است که در برابر آشوبگران که اصطلاحاً‌ «اهل بغی» نامیده می شوند، جهاد واجب است. اساساً در همه ی کشورهای دنیا پس از آن که حکومت مشروعی آغاز به کارکرد دولت و نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی در برابر خاطیان و کسانی که درصدد ضربه زدن به نظام موجود یک کشور و یا اخلال در نظم و امنیت عمومی و یا تجاوز به حریم و حقوق شهروندان هستند، به شدت به مقابله بر می خیزند و به تناسب جرم خشونت نشان می دهند. زیرا عقل و عقلا حکم می کنند که چنانچه با متخلفان -که بعد از اطلاع از قوانین از آن تخلف کرده اند- برخورد جدی و مناسب نشود کیان جامعه و حکومت مقبول مردم و حقوق انسان ها به خطر خواهد افتاد و جامعه روی آرامش به خود نخواهد دید و هر روزه آشوب و هرج و مرج بروز خواهد کرد. از این رو، همه روزه رسانه ها اخبار برخوردهای جدی و شدید نیروهای دولتی با آشوب طلبان را از گوشه و کنار جهان مخابره می کنند و شنوندگان و بینندگان از آن مطلّع می شوند.
نگاهی به منابع اسلام؛ یعنی قرآن و سنت، نیز به روشنی نشان می دهد که در اسلام خشونت قانونی کاملاً پذیرفته و برآمده از متن دین است. از جمله رفتار و سیره ی امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)، این اصل اسلامی را کاملاً آفتابی می نماید:
علی(علیه السلام) پس از رحلت پیامبر که مردم حاضر نشدند با ایشان بیعت کنند و در نتیجه حکومت در اختیار دیگران قرار گرفت، به ارشاد و راهنمایی مردم پرداختند و در طول 25 سال این وظیفه را ادامه دادند و از حکومت کناره گرفتند. اما وقتی جمعیت انبوهی از نقاط گوناگون کشور اسلامی با ایشان بیعت کردند حضرت، حجت را بر خود تمام دیدند و حکومت بر مردم را پذیرفتند. چند صباحی که از حکومت حضرت گذشت، دنیاپرستان و کسانی که خواهان تبعیض و بی عدالتی بودند و خود را برتر از دیگران می شمردند و تحمل عدالت علی(علیه السلام) را نداشتند و یا کسانی که به دنبال مطامع شیطانی خویش بودند و نیز افراد سطحی نگر و متحجر، گروهی پس از گروهی دیگر به آشوب و شورش پرداختند و جنگ جمل، صفیّن و در نهایت جنگ نهروان را بر حضرت تحمیل کردند. اینجا حضرت به عنوان حاکم اسلامی که حکومت و احکام و قوانین الهی را در خطر می دید برای حفظ حکومت اسلامی و کیان اسلام شمشیر کشید و با یاغیان و سرکشان جنگید و در جنگ جمل برخی از اصحاب پیامبر و حتّی طلحه و زبیر که سال ها در رکاب پیامبر شمشیر زده بودند، به قتل رسیدند.
لذا وقتی گروه های یاد شده به مخالفت و سرکشی با دین و حکومت اسلامی پرداختند، حضرت نخست آنها را ارشاد و نصیحت کرد؛ وقتی نپذیرفتند، با شمشیر آنان را سر جای خود نشاند و گروهی را به قتل رساند چرا که حضرت حق خدا و مسلمانان را بالاتر از مطامع شخصی افراد می دید و برای حفظ نظام اسلامی لازم دید که خشونت نشان بدهد؛ چون برای حفظ نظام اسلامی اعمال خشونت و شدت را واجب می دانست.

پی نوشت ها :

1- فتح/ 29.

منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.