پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی
پرسش:
مفهوم مدارا و «تولرانس» چیست و منشأ و ریشه ی آن در غرب از کجاست؟ آیا اسلام نیز چنین مفهومی را می پذیرد؟پاسخ:
واژه ی «تولرانس» که در زبان فرانسوی و یا «تالرنس» (1) که در زبان انگلیسی به کار می رود، در فارسی به «تحمل» و «مدارا» ترجمه شده است و در مقابل خشونت قرار دارد. به هر حال، این مفهوم و اصطلاح در ادبیات غرب رایج است. البته اشکالی ندارد که مفهوم و اصطلاحی که در زبان بیگانه کاربرد دارد و برخوردار از شفافیت و معنای رسایی است، ما عین همان اصطلاح و یا معادلش را در ادبیات خودمان وارد کنیم و مورد بهره برداری قرار دهیم. اما نکته ای که نباید از آن غفلت داشت این است که گاهی این مفاهیم وارداتی دارای حدود و قیود و بارهای معنایی ویژه ای هستند و در آنها بارهای ارزشی متناسب با فرهنگی که آن اصطلاح در آن شکل گرفته، گنجانده شده است. یعنی وقتی در فرهنگی واژه ای به کار می رود، یک بار ارزشی مثبت و یا منفی نیز در بردارد، اما وقتی آن واژه به فرهنگ دیگری -که با فرهنگ مبدء بیگانه است- منتقل می گردد، بار ارزشی خود را از دست می دهد، و یا بالعکس بار ارزشی جدیدی از زبان دوم کسب می کند. توضیح این که:همان گونه که «آزادی» از فرهنگ غرب در ادبیات ما وارد شد و به دلیل این که این واژه در غرب گستره ی وسیعی داشت و به معنای بی بند و باری جنسی نیز به کار می رفت که در جامعه ما مطرود بود و هرگز چنین برداشتی در فرهنگ ما و برای مردم مسلمان، قابل تحمل نبود، ما مجبور شدیم که با توجه به ارزش های اسلامی و ملّی خود، قیودی را به آزادی اضافه کنیم و خواهان آزادی مشروع و آزادی در چارچوب ارزش های اسلامی گردیم و به صراحت اعلام کنیم که ما آزادی مطلق را قبول نداریم. همچنین مفهوم «خشونت»، در اصطلاح جدید، از فرهنگ غرب وارد فرهنگ ما شد و برخلاف غرب که به مقتضای فرهنگ خویش مطلقاً آن را مذموم و محکوم می دانست (2)، ما به طور مطلق آن را ضدّ ارزش نمی دانیم. چنان که آزادی را به عنوان ارزش مطلق نپذیرفتیم. بلکه ما خشونت عاری از منطق را که بی جا و مخالف اخلاق انسانی باشد، مذموم می دانیم و معتقدیم که در مواردی خشونت موجّه و به مقتضای عقل و تأمین کننده ی مصالح جامعه است؛ که در این صورت بار منفی نخواهد داشت.
پس وقتی واژه ی «تولرانس» از فرهنگ غرب وارد ادبیات ما می شود، قبل از آن که به طور مطلق آن را مطلوب معرفی کنیم، باید به خاستگاه آن توجه کنیم و ریشه ی آن را پیگیری کنیم و بنگریم در ادبیات غرب این واژه به چه معنی و برخوردار از کدام ارزش مثبت یا منفی است و اساساً با چه انگیزه ای این واژه در فرهنگ غرب رایج گشته است و با چه انگیزه ای آن را به فرهنگ و ادبیات سیاسی ما منتقل کرده اند؟ و نیز بنگریم که آیا پس از انتقال آن واژه در مفهوم آن تغییری ایجاد شده است و یا نه؟
مفهوم «تولرانس» از جمله ارمغان های فرهنگ مدرن غربی است که پس از رنسانس به تدریج رشد کرد و قبول عام یافت و امروز یکی از مشخصه های اصلی فرهنگ الحادی غرب شناخته می شود. در ریشه یابی این مفهوم باید بگوییم که اولاً: در فرهنگ مسلّط غرب همه ی ارزش ها -اعم از ارزش های اخلاقی، ارزش های اجتماعی، ارزشهای حقوقی و سیاسی- امور اعتباری هستند و ریشه ی عقلانی و واقعی ندارند. به عبارت دیگر، ارزش های تابع خواست ها و سلیقه های مردم هستند. نمی شود گفت که چیزی و اعتقاد و باوری برای همیشه و برای همه دارای ارزش است. بلکه به نظر غربی ها مادامی که جامعه آن را می پذیرد، ارزشمند است و اگر روزی سلیه ی مردم تغییر کرد، همان ارزش تبدیل به ضدّ ارزش می گردد. ثانیاً: اعتقادات و باورهای دینی را نیز در شمار همان ارزش های اعتباری قرار می دهند و فرد را در گزینش آنها و یا طرد آنها آزاد می بینند و آنها را در حدّ یک سلیقه -مانند سلیقه در انتخاب رنگ لباس- تنزل می دهند، و می گویند: نمی شود کسی را محکوم کرد که چرا تو به فلان دین اعتقاد داری و یا اعتقاد نداری، و چرا به فلان اعتقاد دینی توهین می کنی و به طرد و نفی آن می پردازی. بالاتر از این، اگر کسی به یکباره اعتقادات دینی خود را کنار نهد و ارزش های دینی جدیدی را برگزیند، نمی شود او را محکوم کرد؛ چون تغییر عقیده او درست به مانند تغییر سلیقه ی او در انتخاب رنگ لباس است!
اما از دیدگاه اسلام و فرهنگ اسلامی، مقدسات و ارزش های دینی به مراتب از جان، مال و ناموس و بستگان عزیزتر است. دینی که تنها راه رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی جاویدان است و آن چنان گرانقدر است که یکصدوبیست و چهارهزار پیامبر -بنا به نقل برخی روایات- برای رساندن آن به بشر از سوی خدای متعال فرستاده شده اند و در راه آن متحمّل زحمات بی پایان گشته و بلکه بعضاً جان خود را فدای آن کرده اند چیزی نیست که بتوان با تساهل و مدارا در مورد هتک و تضعیف آن برخورد کرد. به راستی اگر اسلام «تولرانس» را آن گونه که در غرب امروز رایج است می پذیرفت، چرا امام حسین (علیه السلام) در برابر ایجاد تغییر و بدعتگذاری در پاره ای از احکام دین، و نه حتّی همه آن، به آن همه رشادت دست زد و خویشتن و فرزندان و یارانش را فدای اسلام کرد؟ و یا چرا مجازات اعدام را برای مرتد در نظر می گرفت؟ آیا اسلام دین را تا حد یک سلیقه تنزل می دهد که هر گاه خواستیم بتوانیم آن را تغییر دهیم و یا هر گونه خواستیم به آن توهین روا داریم؟
هرگز اسلام چنین مدارا و «تولرانسی» را نمی پذیرد و اجازه نمی دهد که با یگانه عامل خیر و سعادت دنیا و آخرت انسان، یعنی دین و احکام نورانی و حیاتبخش آن، بازی شود و کسانی که مدعّی مسلمانی اند با سهل انگاری و کوتاهی خود، خویشتن و بشریّت را به تیره روزی دوری از نور اسلام گرفتار سازند.
پی نوشت ها :
1. Tolerance.
2. البته واقعیت آن است که نفی مطلق خشونت در غرب، تنها درباره اهانت به دین و ارزش ها و گزاره های دینی و پاره ای مفاهیم مشابه آن است. وگرنه در غرب نیز حساسیت ها و واکنش های جدی و شدید در برابر نفی و یا تضعیف پاره ای عقاید و مبانی فکری صورت می گیرد. ضمن آن که هر کس به مبارزه با مبانی نظری حکومت مشروع هر یک از کشورهای غربی برخیزد شدیداً با او مقابله می شود. بالاتر آن که اگر کسی برخلاف منافع برخی احزاب به ابراز اندیشه و ارائه تحقیق مستند خود بپردازد با وی -علی رغم همه ی ادّعاها و شعارها- برخوردی کاملاً حذفی و خشن خواهد شد. نمونه ی این گونه برخوردها، رفتار اخیر دولت های فرانسه و آلمان با اندیشمندانی است که مطالبی برخلاف ادّعای احزاب صهیونیستی این کشورها، از خود منتشر کردند.
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول