نقش زنان کوفه در حمایت از نهضت امام حسین (ع)

صحنة کربلا و روز عاشورا یکی از میدان‌های بود که زنان در آن به ایفای نقش پرداختند و سربلند و موفق از آزمایش‌های الهی بیرون آمدند. در سپاه امام‌حسین (ع) اقشار مختلف از زن‌ و مرد، پیر و جوان حضور داشتند و این باعث شد
شنبه، 21 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش زنان کوفه در حمایت از نهضت امام حسین (ع)
نقش زنان کوفه در حمایت از نهضت امام حسین (ع)

 

نویسنده: الهام لطفی

منبع فارسی: راسخون





 

مقدمه:

صحنة کربلا و روز عاشورا یکی از میدان‌های بود که زنان در آن به ایفای نقش پرداختند و سربلند و موفق از آزمایش‌های الهی بیرون آمدند. در سپاه امام‌حسین (ع) اقشار مختلف از زن‌ و مرد، پیر و جوان حضور داشتند و این باعث شد که این سپاه با گروه‌های دیگر تفاوت‌های اساسی داشته‌باشد که در آن زمان و دوره‌های بعد عازم جنگ می‌شدند. در نهضت امام‌حسین(ع)، زنان بزرگ و شجاعی چون حضرت‌زینب (س) که پیام‌آور و زنده‌کنندة حقیقی نهضت عاشورا بود، به‌همراه زنان دیگر حضور داشتند. بسیاری از این زنان مشوق اصلی همسران و فرزندانشان در همراهی با امام‌حسین (ع) بودند.

زنی که به مسلم بن عقیل پناه داد:

زمانی که مردم کوفه با ارسال نامه امام‌حسین (ع) را به شهر خود دعوت کردند، امام برای بررسی صحت دعوت آنان پسر عموی خود مسلم‌بن‌عقیل را به این شهر فرستادند. هدف ایشان این بود که مسلم از نزدیک اوضاع کوفه را بررسی کند.
پس از ورود مسلم به کوفه، بسیاری از مردم این شهر با ایشان بیعت کردند. مسلم نیز نامه‌ای برای امام (ع) نوشت و ایشان را از حمایت مردم کوفه آگاه کرد؛ اما آمدن حاکم جدید، عبیدالله بن زیاد، وضع را عوض کرد و مردم کوفه که عجول و بیعت‌شکن بودند، مسلم را رها کردند و خیلی زود پیمان خود را به فراموشی سپردند. مسلم غریب‌وتنها در کوچه‌های کوفه سرگردان بود، تا به خانه‌های قبیلة بنی‌جبلة کنده رسید و در خانة مردی از سرشناسان کوفه به نام اسید خضرمی ایستاد. طوعه، همسر اسید، به‌انتظار آمدن پسرش در کوچه ایستاده بود. طوعه، کنیز اشعث‌بن‌قیس بود و بعد از آزادشدن، با اسید خضرمی ازدواج کرده‌بود. مسلم از زن طلب آب کرد؛ اما بعد از نوشیدن آب هنوز ایستاده بود و با اصرار زن روبه‌رو شد که خواهان ترک محل بود. ناچار خود را معرفی کرد. زمانی که طوعه مسلم را شناخت به منزل دعوتش کرد و او را در اتاقی پناه داد؛ اما زمانی که پسر طوعه، بلال، به خانه آمد، متوجه حضور مسلم در آنجا شد و صبح زود به ماموران عبیدا... خبر داد. ماموران برای دستگیری مسلم، خانة طوعه را محاصره کردند. مسلم با رشادت با آنان مبارزه کرد؛ اما بعداز مدتی او را دستگیر کردند و به‌شهادت رساندند (طبری، 1375، ج7: ۲۹۴۸ و ۲۹۴۹؛ فریشلر، ۱۳۵۶: 97).
طوعه از جمله زنانی بود که به‌شکل غیرمستقیم از امام حسین (ع) و نهضت ایشان حمایت کرد. او جور نامردی و پیمان‌شکنی مردان کوفه را کشید و فرستادة امام (ع) را در شهرِ غربت تنها نگذاشت.
البته در کنار این زن دلیر، زنان دیگری نیز بودند که بعد از ورود عبیدالله به کوفه، به‌دنبال فرزندان و شوهران خود فرستادند که هنوز در کنار مسلم بودند و آنان را به خانه برگرداندند (ابن اثیر، بی‌تا، ج۵: ۱۲۶ و ۱۲۷).

زنانی که همسران و فرزندان خویش را تشویق به جنگ با دشمن امام‌حسین (ع) می کردند:

ام‌خلف:

این زن همسر مسلم‌بن‌عوسجه بود که از کوفه به‌شکل مخفیانه به کربلا رفتند و به سپاه امام‌حسین (ع) پیوستند. مسلم بعد از رشادت‌های که در حمایت از امام نشان داد، در میدان جنگ به شهادت رساند. فرزندش خلف، بعد از شهادت پدر، به میدان جنگ رفت. امام (ع) او را از جنگ منع کرد و فرمودند: «اکنون که پدرت به شهادت رسیده، مادرت پشت و پناهی ندارد و اگر تو نیز کشته شوی در این بیابان یاوری نخواهد داشت». خلف طبق دستور امام (ع) میدان جنگ را ترک کرد و نزد مادرش بازگشت؛ اما مادر شتاب‌زده سر راه او را گرفت و گفت: «آیا سلامتی و زندگی خود را بر یاری پسر پیامبر ترجیح می‌دهی؟ از تو راضی نمی‌شوم مگر برای یاری امام وارد میدان شوی». با تاکیدهای مادر، خلف حملة سختی به دشمن کرد، درحالی که مادرش فریاد می‌زد، پسرم شاد باش که از دست ساقی کوثر سیراب خواهی شد و خلف بعد از کشتن سی نفر از سپاه دشمن به شهادت رسید. سپاهیان عبیدالله سر او را از تن جدا کردند و نزد مادرش انداختند، مادر سر فرزند را برداشت و بوسید و چنان گریست که همگان به گریه افتادند (تبریزی، بی‌تا، ج اول: 618؛ سپهر، 1368 :277).

دَلهیم:

زهیربن‌قین بَجَلی و همسرشدَلهیم، برای سفر حج عازم مکه بودند و گروهی از بنی‌فزاره و بجیله همراه آنان. زهیر خوانخواه عثمان بود و از امام‌حسین (ع) دوری می‌کرد؛ اما در منزل زرود با امام روبه‌رو شد و خیمه‌های آنها در جوار یکدیگر بود. امام‌حسین (ع) زمانی که متوجه خیمه¬های زهیر شد، فرستاده‌ای به نزد او روانه و درخواست کردند که زهیر به‌نزد ایشان رود. زمانی که فرستادة امام وارد خیمة زهیر شد، او مشغول غذا خوردن بود و از این ملاقات امتناع کرد؛ در این هنگام دلهیم به همسرش را سرزنش کرد و گفت: پسر رسول خدا تو را دعوت کرد و این دعوت را اجابت نکردی و همسر خود را برای ملاقات با امام (ع) ترغیب کرد. زهیر با اکراه به ملاقات امام رفت؛ اما زمانی که بازگشت منقلب شده بود و دستور داد تا خیمه‌اش را در جوار خیمة امام برپا کنند (دینوری، 1371: 294؛ شیخ مفید، بی‌تا، 244)؛ سپس به همسرش دلهیم گفت تو را طلاق دادم؛ چون نمی‌خواهم از من جز خوبی به تو برسد و می‌خواهم جز یاران و ملتزمان حسین‌بن‌علی باشم و در رکاب او جان دهم. پس تمایلی ندارم مرا در این حال ببینی. زن گریه‌کنان با همسر خود خداحافظی کرد؛ چون او را در تصمیم خود مصمم دید و آخرین خواستة خود را مطرح کرد و آن اینکه در روز قیامت در حضور جد حسین او را هم به یاد آورد. زهیر همراه امام‌حسین(ع) وارد کربلا شد و در روز عاشورا دلاورانه جنگید، تا به شهادت رسید. خبر شهادت زهیر در کوفه به دلهیم رسید، او نیز کفنی به غلام خویش داد و او را به کربلا فرستاد تا زهیر را کفن کند. زمانی که غلام بازگشت، دلهیم از او پرسید: آیا زهیر را کفن کردی؟ غلام جواب داد نه؛ زیرا در صحرای کربلا پیشوای زهیر بی‌کفن روی خاک افتاده بود و من خجالت کشیدم که زهیر را کفن کنم؛ پس کفن را به سویی انداختم و بازگشتم (عمادزاده، بی‌تا: ۲۹۳ و ۲۹۴؛ شفیعی، ۱۳۷۳: 118).
به راستی اگر ترغیب و تشویق این زن نبود، زهیر از خواب غفلت بیدار و وارد کاروان امام می‌شد؟! حضور زهیر در میدان کربلا را باید مرهون فداکاری و تشویق همسر او دانست.

رویحه:

همسر هانی‌بن‌عروه، کسی که مسلم‌بن‌عقیل مدتی در کوفه در منزل او به‌سر برد. زمانی که ابن‌زیاد از این واقعه آگاه شد، هانی را به قتل رساند و مسلم غریب و تنها در کوفه آواره شد. رویحه دختر عمربن‌حجاج، روز عاشورا در لشکر عمر سعد و در مقابل امام حسین (ع) می‌جنگید. وی لشکریان را ترغیب می‌کرد از اطاعت یزید سرپیچی نکنند و در قتل امام حسین (ع) شتاب ورزند و می‌گفت از دین خارج شده است؛ اما رویحه دوستدار اهل‌بیت بود و در این راه از شوهرش هانی پیروی می‌کرد. این زن نه‌تنها شوهر خود را در راه حمایت از خاندان پیامبر (ص) از دست داد، بلکه پسرش یحیی‌بن‌هانی‌بن‌عروه را به کربلا فرستاد و او در روز عاشورا درحالی‌که با دشمنان امام حسین (ع) می‌جنگید به شهادت رسید (محلاتی، 1364، ج4: 257).
صحنة عاشورا، برملاکنندة تفاوت‌های آشکار بین دیدگاه‌های پدر و دختر بود و دختر بی‌اعتنا به راه و عقیدة پدر، مسیر خود را یافت و آن را ادامه داد؛ هر چند که همسر و فرزندش را از دست داد.

ام‌وهب:

عبدالله‌بن‌عمیر کلبی از بزرگان قبیلة بنی‌علیم و از اشراف کوفه بود. وی که در یکی از محله‌های بزرگ کوفه، به نام بئرالجعد منزل داشت، قبل از حادثة کربلا، برای جهاد عازم سرحد ری بود؛ اما با دیدن عزم مردم کوفه برای پیوستن به ابن‌زیاد و جنگ با امام‌حسین (ع)، دفاع از امام را بر خود واجب دید و به اتفاق همسرش موسوم به ام‌وهب از کوفه خارج شد و در شب هشتم محرم در کربلا به امام‌حسین (ع) پیوست. ام‌وهب دختر عبد از خانوادة غره‌بن‌قاسط بود. این زن هنگامی که لشکریان ابن‌زیاد را در نخیلة کوفه دید و از شوهرش شنید که آنان عازم جنگ با حسین‌بن‌علی هستند، آرزوی شهادت همسرش، عبدالله را کرد. بعد از آن زمانی که عبدالله تصمیم خود مبنی بر پیوستن به امام‌حسین (ع)را اعلام کرد، ام‌وهب از این تصمیم استقبال کرد و همراه شوهرش راهی این سفر شد.
عبدالله جنگجویی شجاع بود و در روز عاشورا با شجاعت وصف‌ناپذیری با دشمن می‌جنگید. همسرش که از دور شاهد نبرد شجاعانة او بود، عمودی به دست گرفت و در حالی که هلهله می‌کرد و می‌گفت پدر و مادرم به فدای تو که در راه خاندان پیامبر نبرد می¬کنی، به کمک او شتافت. عبدالله خواست ام‌وهب را به خیمه برگرداند؛ اما او مانع شد و گفت به خدا من تو را ترک نمی‌کنم تا زمانی که همراه تو کشته شوم. امام‌حسین (ع) که ناظر این صحنه بود، ام‌وهب را با صدای بلند به‌سوی خیمه‌ها خواند و فرمودند خداوند جهاد را از زنان برداشته است. بعد از امر امام، ام‌وهب به خیمه بازگشت (طبری، 1375، ج7: ۳۵۲۹ تا ۳۵۳۳؛ ابن‌اثیر، بی‌تا، ج5: 174)؛ اما چون عبدالله به شهادت رسید، ام‌وهب دوباره به بالین شوهر آمد و درحالی که خاک و خون را از چهره‌اش پاک می‌کرد، گفت بهشت بر تو گوارا باد و من از خدا می‌خواهم که به زودی مرا به تو ملحق کند و این نشاندهندة روحیة قوی و صبر و مقاومت این زن است. شمر که ناظر ماجرا بود، به غلامش دستور داد او را به شوهرش ملحق کند. غلام شمر ضربه‌ای بر سر آن بانو زد و وی را به شهادت رساند. (ابومخنف، بی‌تا: 123).

ام‌وهب:

در روز عاشورا دو زن با این عنوان در صحرای کربلا حضور داشتند. نام این زن قمر و مادر وهب بن عبدالله‌بن‌خاب کلبی بود که همراه پسر و نوعروسش به یاران امام‌حسین (ع) پیوست. آنان که مسیحی بودند، در بین راه با سپاه امام (ع) برخورد کردند و بعد از قبول اسلام، به جمع کوچک کاروان کربلا ملحق شدند؛ این‌ در حالی بود که تنها هفده روز از عروسی وهب می‌گذشت. مادر زمانی که وارد صحرای کربلا شد، فرزند خود را به جنگ با دشمن فرستاد. وهب بعد از مدتی جنگ نزد مادرش برگشت و گفت: ای مادر آیا راضی شدی؟ پیرزن در جواب او پاسخ داد: وقتی راضی می‌شوم که در رکاب حسین‌بن‌علی به شهادت برسی. با این گفته وهب برای بار دوم عازم نبرد شد و آن‌قدر جنگید، تا دشمن دو دستش را قطع کرد و اسیر شد. در این هنگام عمرسعد دستور داد گردن وهب را بزنند و بعد از این اقدام سر او را به طرف سپاه امام‌حسین (ع) پرتاب کردند. مادر سر فرزند خود را برداشت و بوسید؛ سپس آن را به‌طرف دشمن پرتاب کرد و گفت: ما آنچه را در راه خدا دادیم پس نمی‌گیریم. گفته شده، برخورد سر به یکی از سپاهیان دشمن او را به هلاکت رساند ( محلاتی، 1364، ج3: 301؛ ضیاء، 1336: ۵۰ تا ۹۴).
این زنان شیردل در پشت جبهه حامی سپاه اسلام بودند و با جسارت و از خودگذشتگی خود همچون کوهی استوار امام‌حسین (ع) و سپاه ایشان را یاری می‌کردند و با اقدامات خود، خواری در چشم یزیدیان بودند.
برخی مورخان در قصة وهب‌بن‌حباب و عبدالله‌بن‌عمیر دچار خلط شده‌اند. بعضی تنها یک ام‌وهب را ذکر کرده و داستان او را به‌صورت آمیخته به‌هم آورده‌اند، درحالی که این دو نفر با هم متفاوت‌اند. به نظر می‌رسد علت خلط مبحث، نام ام‌وهب باشد که هر دو به یک کنیه معروف بودند.

همسر وهب:

مورخان نام این زن را عذرا و هانیه نوشته‌اند. او همسر وهب‌بن‌عبدالله‌بن‌خاب کلبی بود و زمانی که همراه همسر خود وارد کربلا شد، تنها هفده روز از ازدواج‌اش می‌گذشت. وقتی وهب با اصرار مادرش، برای بار دوم عازم نبرد شد، همسرش دلگیر و ناراحت بود؛ اما چون عزم وهب را برای همراهی امام (ع) و اطاعت امر مادرش دید، ناچار تسلیم شد و همسر خویش را با نگاه اشک‌آلود بدرقه کرد و در بیرون از خیمه مبارزات او را نگاه می‌کرد. زمانی که دشمن دستان وهب را قطع کرد و او بی‌هوش بر روی زمین افتاده بود، خود را به بدن نیمه جان همسرش رساند و بر بالای سر او نشست و به پاک‌کردن خون و گرد و غبار از چهرة او پرداخت، در این هنگام شمر به غلام خود دستور داد که به این زن حمله کند و غلام زمانی که به نزدیکی او رسید، با عمود بر سرش کوبید و این گونه تازه عروس و داماد صحرای کربلا به شهادت رسیدند. (ضیاء، 1336: 90-50).

زنی که منزلش محل تجمع شیعیان بصره بود:

در کنار زنان کوفه، زنان شهرهای دیگر از جمله بصره نیز به صورت غیر مستقیم نقش مهمی در حمایت از امام حسین(ع) داشتند.
یکی از زنان شیعة بصره و از قبیلة عبدالقیس که به‌صورت پنهانی از امام‌حسین (ع) حمایت می‌کرد، ماریه دختر سعد یا منقد بود. منزل این زن محل تجمع و تبادل‌نظر دوست‌داران اهل‌بیت بود. این بانو هر چند در صحنة کربلا حضور نداشت؛ اما به‌صورت غیرمستقیم در این زمینه فعالیت کرد و مردان جنگی را برای پیوستن به کاروان امام‌حسین (ع) راهی مکه کرد؛ از جمله این مردان یزیدبن‌نبیط، عامر غلام یزیدبن‌نبیط، سیف‌بن‌مالک، ادهم‌بن‌امیر و ...بودند (طبری، 1375، ج7: 2925).
کتابنامه:
. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، تصحیح مهیار خلیلی، به‌اهتمام سادات ناصری، ج5، علمی، تهران، بی‌تا.
. ابومخنف، لوط‌بن‌یحیی، مقتل الحسین(ع)، چاپخانه علمیه، قم، بی‌تا.
. تبریزی، محمدجعفر، بحرالمصائب، ج اول، بی‌جا، بی‌تا.
. دینوری، ابوحنیفه احمدبن‌داود، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، چ چهارم، نی، تهران،1371.
. سپهر، عباسقلی‌خان، ناسخ‌التواریخ (در احوالات حضرت سیدالشهدا)، کتاب‌فروشی اسلامیه، تهران، 1368.
. شفیعی، سید محمد، پیرامون حماسة عاشورا، مرکز، تهران، 1373.
. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، علمیة اسلامیه، بی‌تا.
. ضیاء، نوح الدین، خاندان وهب، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌جا، بی‌تا.
. طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج7، اساطیر، بی‌جا، 1375.
. فریشلر، کورت، امام حسین(ع) و ایران، ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری، جاویدان، تهران، 1356.
. عمادزاده، حسین، زندگی امام حسین (ع)، بی‌جا، امین، تهران، بی‌تا.
. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه در ترجمة دانشمندان بانوان شیعه، دار الکتب اسلامیه، تهران، 1364.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط