منبع: راسخون
چکیده:
شهر کرمان در دوران پس از اسلام تا مدتها به عنوان ولایتی تابع، حکومت مرکزی مستقلی نداشته است. تواریخ محلی و عمومی تا پیش از استقرار سلجوقیان در کرمان به دلیل بی ثباتی و عدم شکل گیری دستگاه حکومتی مقتدر و متمرکز، تصویر روشنی از مراکز علمی این شهر به دست نداده اند. با شکل گیری حکومت سلجوقیان کرمان، تاسیس مدارس و توجه به علم آموزی و علما در اغلب مقاطع تاریخ این دوره به چشم می خورد؛ تا جایی که کرمان در بخشی از این دوران به عنوان مرکز علمی مورد توجه طالبان علوم گوناگون قرار گرفت.این پژوهش بر آنست تا با چشم اندازی توصیفی- تحلیلی به پرسش های زیر پاسخ دهد:
1- آیا کرمان در صدر اسلام تا پیش از حضور سلجوقیان دارای مراکز علمی و آموزشی بوده است؟
2- تاثیر سیاست ها و تدابیر حاکمان سلجوقی کرمان بر رشد فعالیت مراکز علمی چه بوده است؟
کلید واژها:
کرمان، مساجد، مدارس، سلجوقیانمقدمه
آموزش به عنوان فعالیتی اجتماعی، متناسب با میزان فرهنگ و تمدن هرجامعه ای شکل می گیرد و مراکز علمی همواره از مهمترین ارکان فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار می آمدند که نقش آنها در تمدن سازی بسیار ویژه و برجسته قلمداد می شود. همچنین، نسبت مستقیمی میان رشد و رونق این مراکز با شکوفایی و اعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره های مختلف برقرار است.اهمیت معرفی و بررسی مؤسسات آموزشی سبب گردید تا در این مقاله با نگاهی توصیفی-تحلیلی، به تحقیق در باب پیدایش و همچنین تحولات این گونه مراکز در کرمان و در دورة تاریخی مشخص شده، بپردازیم.
این پژوهش به سه بخش تقسیم شده است.در قسمت نخست، تاریخ سیاسی کرمان از ورود مسلمانان تا پایان حاکمیت سلجوقیان به اختصار بیان می گردد. قسمت دوم در برگیرندۀ تاریخچۀ کوتاهی از شکل گیری مراکز گوناگون علمی در جهان اسلام است. قسمت سوم این تحقیق به عوامل تأثیر گذار بر رونق یا رکود مراکز علمی کرمان در دوره مورد بحث می پردازد که ابتدا تا سال 440 ه ق و سپس از ورود تا برا فتادن سلاجقه کرمان در 683 ه ق را شامل می شود.
پژوهش بنیادی این مقاله، بررسی نقش اوضاع سیاسی و تدابیر حاکمان کرمان در پیدایش مؤسسات آموزشی است. تأثیر شرایط جغرافیایی و همچنین مناسبات قبیله ای سلجوقیان کرمان با سلجوقیان بزرگ نیز نادیده گرفته نشده است.
الف-تاریخ سیاسی کرمان از ورود اسلام تا پایان حکومت سلجوقیان کرمان
این شهر در صدر اسلام از بصره تبعیت می کرد و حاکم آن نیز از بصره تعیین می شد (باستانی پاریزی،بی تا: 23-26). زیاد بن ابیه در دوران حکومت معاویه به حکومت بصره رسید و به همین جهت در روزگار او، کرمان زیر نظر وی اداره می گردید. به گفتۀ ابن اثیر، در سال 77 ه ق، خوارج کرمان توسط مهلب بن ابی صفره سرکوب شدند و حکومت کرمان به یزید پس مهلب واگذار گردید(ابن اثیر، بی تا: 40-44). حاکمان دیگری نیز در روزگار اموی بر کرمان مسلط بودند تا در اواخر کار امویان در سال 131ه ق عامر بن ضباره حاکم کرمان شدکه در نبرد با یکی از داعیان عباسی شکست خورد.در ایام خلافت عباسیان ، کرمان به دست افرادی اداره می شد که از سرشناس ترین آنها می توان به فضل بن یحیی بن خالد برمکی در ایام خلافت هارون و علی بن عیسی بن ماهان ، طلحه بن طاهر و عبدالله بن طاهر در روزگار مامون اشاره کرد. کرمان نیز در زمان حکومت صفاریان، توسط یعقوب لیث(265-247ه ق) به تصرف درآمد(تاریخ سیستان، 1314: 23، جعفری، 1343: 34) و تا سال 310ه ق تحت سلطۀ امیران صفاری و تنی چند از ولات محلی بود که در این سال محمد بن الیاس حکومت آل الیاس را در این خطه برقرار کرد و او بود که پایتختش را از سیرجان به بردسیر منتقل نمود. رقابت سامانیان و آل بویه بر سر کرمان در این زمان آغاز شد. معزالدوله به کرمان لشگرکشی کرد ولی به خواندن خطبه به نام عمادالدوله رضایت داد و بازگشت. پس از فتح کرمان توسط عضدالدوله در سال 357ه ق تا روی کارآمدن سلجوقیان کرمان در سال 440ه ق، کرمان تحت حاکمیت سلاطین آل بویه قرار داشت و آخرین حاکم بویهی کرمان،ابوکالیجار(440-415ه ق) بود که با ورود قاورد سلجوقی به کرمان و نبردش با بهرام بن لشگرستان، مسموم شد و ازدنیا رفت. از سال 440ه ق تا سال 466ه ق، قاورد سلجوقی پسر چغری بیگ میکال در کرمان حاکم بود. از حوادث مهم دوران حکومتش سرکوبی قبیله کوفج(قفص، کوفچ، قفس، کفچ) و همچنین تصرف عمان بود.در سال 455ه ق پس از حمله قاورد به فارس و لشگرکشی برادرش آلب ارسلان به کرمان ، قرارداد مصالحه ای میان آن دو بسته شدو فارس به آلب ارسلان و پادشاهی موروثی کرمان به خاندان قاورد رسید.(وزیری، 1364: 343-350)
پس از مرگ آلب ارسلان، قاورد نامه ای به ملکشاه نوشت و مدعی ارث برادرش شد(حسینی، 1933: 56). در جنگی که در نزدیک همدان رخ داد،قاورد و پسرش سلطانشاه اسیر شدند و قاورد مسموم و کشته شد وچشمان سلطانشاه را میل کشیدند. پس از قاورد، به مدت یکسال کرمانشاه بن قاورد حاکم کرمان شد. او پیش از نبرد با ملکشاه توسط قاورد حاکم کرمان شده بود. پس از کرمانشاه، سلطانشاه بن قاورد از 467ه ق تا 477ه ق بر کرمان حکمفرما بود. ملکشاه در زمان او نیز به کرمان لشگرکشید که کار به صلح انجامید و قرار شد در کرمان و سیستان خطبه به نام ملکشاه خوانده شود و در هنگام نیاز برای ملکشاه سپاه فرستاده شود.
تورانشاه بن قاورد به مدت 13سال بر کرمان مسلط بود و پسرش ایرانشاه در سال 490ه ق جانشین او شدکه در منابع به کفر والحاد و ظلم او اشاره شده است و قضات کرمان خون او را مباح دانستند و با وجود فرار از شهر در برابرشورش مردم ، سرانجام به قتل رسید. به نظر می رسد گرایش به اسماعیلیه باعث اتهامات منابع علیه او شده است(مرسلپور، 1387: 72). اشارات منابع نوشته شده در مورد اسماعیلیان به سفرهای حسن صباح به اصفهان، یزد،کرمان و ...در خلال سالهای 474ه ق تا 483ه ق، نظر فوق را تایید می کند(هاجسن، 1387: 61).
پس از قتل ایرانشاه، ارسلان شاه پسر کرمانشاه بن قاورد به قدرت رسید و 42سال بر ایالت کرمان حکومت کرد و امنیت را در این خطه برقرار نمود. در سال 537 ه ق هفتمین پادشاه سلاجقه کرمان با نام محمد بن ارسلانشاه حکومت را به دست گرفت. در منابع وی با القابی چون عادل ، سیاس، دانا و پیش بین خوانده شده است. او تا 551 ه ق سلطنت کرد(کرمانی، 1326: 24). طغرلشاه بعد از مرگ پدرش، در سال 551 ه ق امور کرمان را به دست گرفت. او اغلب اوقات را در جیرفت بود و همچنین در بلوچستان و کرمان آبادانی فراوانی ایجاد کرد. وی چهار پسر داشت: ملک ارسلان(ارسلانشاه ثانی) ، ترکانشاه، تورانشاه و بهرامشاه که شرح احوال آنها را افضل الدین ابوحامد کرمانی که با آنها همنشین بوده است مفصل بیان کرده است(محمد بن ابراهیم، 1343: 46و47).
پس از مرگ طغرلشاه ، دورانی در تاریخ کرمان آغاز شد که به دوران کشمکش بیست ساله معروف است و رقابت ها و لشگرکشی ها برای دستیابی به قدرت، میان ارسلانشاه، بهرامشاه و تورانشاه، ثبات سیاسی را در کرمان از بین برد . ذکر جزییات مربوط به دست به دست شدن قدرت در این بیست سال و همچنین حوادثی که نهایتاً به ضعف و سقوط سلجوقیان کرمان انجامید، ضروری به نظر نمی رسد.
باید دانست که شرایط دشوار و خرابی های فراوان در این دوره، موجبات فقر وفلاکت مردم را فراهم کرد و امنیت از بین رفت و به تجارت و بازرگانی لطمه زیادی خورد. امورکرمان بیشتر در اختیار اتابکان بود و هر یک از برادران مورد حمایت یکی از ولایت ها بودند.تورانشاه را فارس، ارسلانشاه را یزد و عراق و بهرامشاه را خراسان مورد حمایت قرار داده بودند(مرسلپور، 1387: 84 و 85).
در سال 575 ه ق غزها وارد کرمان شدند و تورانشاه که در این زمان پس از مرگ دو برادرش رقیبی نداشت، آنها را در زرند اقامت داد ولی آنها در نبردی، اتابک محمد را شکست دادند و بردسیر را محاصره کردند.آنها این بار در بم مستقر شدند ولی با حاکم بم نیز درگیر شدند و بم و نواحی اطراف را غارت کردند ودر سال 577ه ق دوباره بردسیر را محاصره کردند.در سال 579 ه ق تورانشاه نیز مرد و محمد بن بهرام شاه به قدرت رسید.ملک دینار حاکم سرخس پس از حملات سلطانشاه برادر تکش خوارزمشاه، به کرمان آمد وغزها گرد او جمع شدند وبردسیر را محاصره کردند و با رفتن محمدشاه به عراق بردسیر به دست ملک دینار افتاد.محمدشاه بدون دریافت کمکی به کرمان بازگشت و به بم رفت و سرانجام به خوارزم و سپس غور رفت و درآنجا مرد و با مرگ او در سال 683ه ق ، سلسله سلجوقیان کرمان برافتاد.
ب- پیدایش و تحول مراکز آموزشی در تمدن اسلامی
در جامعۀ اسلامی نیز مانند بسیاری از جوامع، نهادهای آموزشی در ابتدا در پیوند با سازمان های مذهبی شکل گرفتند و در ادامه با توجه به شرایط و مقتضیات زمانی، به صورت مستقل به فعالیت پرداختند. از آنجاییکه نشر دعوت اسلامی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در ایجاد نهضت علمی و آموزشی در قلمروی اسلام بود و همچنین به جهت تأکید فراوان آیات قرآن و سخنان پیامبر(ص) بر جایگاه دانشمندان و ارج نهادن بر کسب علم، می توان مساجد را از اولین مراکز علم آموزی در جهان اسلام به شمار آورد.اما مکانی به نام مدرسه به عنوان جایگاه کسب علم و معارف بشری، از پدیده های قرن چهارم هجری است و نتیجۀ همۀ مظاهر تعلیمات اسلامی پیش از خود بوده است. « این مکان حاصل تلاشی بود برای ایجاد جایگاهی خارج از مسجد جهت فعالیت آموزشی و محلی که مخصوص نشر دانش و توجه به حال دانشجویان در زمینه های مختلف از جمله تأمین مسکن باشد»(غنیمه، 1372: 106). همچنین، مدارس مراکز تعلیمات عالی بودند که کسانی می توانستند در آن وارد شوند که پیش از آن از طریق مکاتب، دوره آموزش مقدماتی را طی کرده باشند. در مکاتب که مخصوص تعلیم و تربیت کودکان بود،ابتدا خواندن و نوشتن وسپس قرآن و حدیث و اشعاری از یک دیوان را می خواندند.« شرط ورود به مکتب این بود که کودک از عهده نظافت و طهارت برآید»(صفا، بی تا: 216).
اولین مدارس در نیشابور در قرن چهارم ایجاد شدند و شهرهای دیگر مانند بلخ، هرات و بخارا نیز از مراکز علمی این دوره به شمار می آمدند. از جمله مدارس نیشابور در این دوره، مدرسه سعیدیه بود که امیر نصر بن سبکتگین ساخت و زمین های زیادی وقف آن کرد(جرفادقانی، 1357: 402) وهمچنین مدرسه بوصادق نیشابور که به وسیله حسنک وزیر در سال 414ه ق برای دانشمندی به نام بوصادق ساخته شد(بیهقی،1371: 265). در شهر های دیگر خراسان نیز مدارسی برپا بود مانند مدرسه فارجک در بخارا که گزارشی از آتش سوزی در آن در سال 325 هجری آمده است(نرشخی،1351: 37) و مدرسه خواجه امیرک نزلابادی در سبزوار که فقهای بزرگی مانند ابن فطمیه در آن تدریس می کردند(ابن فندق، 1361: 207). رشد مدارس در خراسان بسیار چشمگیر بود تا جاییکه یکی از عوامل مهم رکود تمدن اسلامی پس از حملۀ مغول، صدمات جدی ناشی از آن بر شهرهای بزرگ خراسان بود.
البته کارکرد آموزشی- مذهبی مدارس تنها کارکرد مهم آنها نبود، بلکه بسیاری از اوقات کارکرد ذکرشده تحت تأثیر نقش سیاسی- اجتماعی آن قرار می گرفت. خواجه نظام الملک طوسی از اولین کسانی بود که بیشتر به علل سیاسی- اجتماعی، تعداد بسیاری مدرسه در شهرهای مختلف جهان اسلام تأسیس نمود.
نظام الملک با تأسیس نظامیه ها، آغازگر عصر جدید در رشد و گسترش مدارس در اسلام بود، هر چند که عموم مدارسی که در اثر انگیزه های سیاسی تأسیس می شد به پایگاهی برای خشک اندیشی و جمود در برابر آزاداندیشی و محلی برای مقابله و مبارزۀ اصحاب نقل بر علیه اصحاب عقل تبدیل می شد(سلطانزاده، 1364: 7). سیاست مذهبی سلجوقان که مبتنی بر تقویت اهل سنت و از بین بردن جنبش های شیعی بود، از عوامل تبدیل نظامیه ها به پایگاهی تبلیغاتی علیه شیعیان به شمار می رفت. به گفتۀ کسایی، بکارگیری تمامی امکانات مادی و معنوی شافعی ها در راه سازمان بخشیدن به نظامیه ها نشان گر این موضوع است که خواجه نظام الملک درصدد مقابله با اسماعیلیان در شرق اسلام و ایجاد وحدت مذهبی در این قسمت به کمک سپردن امورحساس دولتی و علمی به فارغ التحصیلان نظامیه ها بوده است(کسایی، 1374: 73). به هر حال، «...تلاشی که توسط نظام الملک برای پیوند نهادهای حکومتی با نهادهای مذهبی توسط نظام آموزشی مدرسه ای انجام شد کاملاً واضح و روشن است»(کلوزنر، 1381: 79). علاوه بر مراکز آموزشی، دیگر شرایط لازم برای رشد و شکوفایی علمی و آموزشی در تمدن اسلامی به خوبی فراهم بود.
ج-مراکز علمی کرمان از ورود اسلام تا پایان حکومت سلجوقیان کرمان
در قرون اولیۀ اسلامی، کرمان به عنوان ایالتی تابع، دارای ثبات سیاسی و امنیت لازم نبوده است و در منابع این دوران نیز بیشتر به دست به دست شدن این ناحیه میان حکمرانان نواحی مختلف اشاره شده است. شرایط جغرافیایی کرمان را نیز در تحلیل شرایط مذهبی، سیاسی، اجتماعی و علمی آن نباید نادیده گرفت. در کرمان، ولایات شمالی، سردسیر و نواحی جنوبی، گرمسیر بودند و اراضی آباد کرمان به شکل مناطق جداگانه قرار گرفته بودند و مثل فارس یک مساحت به هم پیوسته ای را تشکیل نمی دادند( بارتولد، 1372: 161). این موضوع در میزان رشد و گسترش شرایط فرهنگی و ایجاد مراکز آموزشی برای عموم مردم تأثیرگذار بوده است. به لحاظ شرایط جغرافیایی، در قرن چهارم ،کرمان دارای پنج ناحیه بوده است:بردسیر، نرماسیر، سیرجان، بم و جیرفت(مقدسی، 1361: 681) و سیرجان از شهرهای بزرگ این دیار ،مرکز و محل استقرار حاکم کرمان بوده است(حدودالعالم، 1372: 366،ابن حوقل، 1345: 74).اغلب شهرهای کرمان در سده های نخستین اسلامی دارای مسجد جامع بوده اند مانند بردسیر، ماهان، زرند، کوه بیان، ریگان و بم ولی گزارشی از فعالیت آموزشی و تشکیل حلقه های درسی در آنها در منابع به چشم نمی خورد. البته این نکته را نباید نادیده گرفت که فعالیت آموزشی مساجد در صدر اسلام، منحصر به مساجدی بود که به خاطر شرایط محلی و فرهنگی و مذهبی برتری داشته اند و نمی توان تمام مساجد شهرها را به عنوان مراکز علمی برشمرد و با توجه به شرایط سیاسی و جغرافیایی کرمان ، مساجد آن فاقد شرایط لازم برای فعالیت چشمگیر در این زمینه بوده است.
مقدسی در گزارشی از برخورد با وعاظ و خطیبانی در کوهبنان و بم سخن گفته و آنها را به لحاظ توانمندی های علمی ضعیف می خواند(مقدسی، 1361: 692)که این توصیف، نشانه ای از کم عمقی دانش آنها و به تبع آن ضعف یا عدم فعالیت چشمگیر در زمینۀ آموزش در این دوران می باشد.
با تصرف کرمان توسط عضدالدوله در 357ه ق تا حدودی ثبات سیاسی در کرمان برقرار شد اما تأثیر چندانی بر شرایط علمی و آموزشی دیده نشد. دیلمیان در کرمان توجه چندانی به اقدامات فرهنگی و علمی نداشتند زیرا توجه آنها بیشتر به غرب و بغداد بود و با کمترین قدرتی که به دست می آوردند با سپاهیان خود راهی بغداد می شدند به گونه ای که مقدسی آنها را «ویرانگر» می خواند(مقدسی، 1361: 696). هرچند حضور دانشمندانی در قرن چهارم در کرمان می تواند نشانه ای از وجود کتابخانه و یا حتی مراکزی علمی در آنجا باشد که البته در منابع محلی از وجود چنین مراکزی خبری داده نشده است. محمد بن بحری رُهنی صاحب «نحل العرب» ـ که قسمتی از این کتاب دربارۀ مردم شرق به ویژه کرمان و سیستان و خراسان بوده است و یاقوت حموی در معجم الادبا از این کتاب نام می بردـ از این دانشمندان است. همچنین می توان به حمید الدین کرمانی که از بزرگترین دانشمندان و فیلسوفان و متکلمان اسماعیلی بوده است ، اشاره کرد که متولد جیرفت بوده است(میرزا رضی، 1384: 42-47).
پس از تأسیس مدارس نظامیه توسط خواجه نظام الملک، این قبیل از مدارس به صورت یک عامل ضروری برای دولت های سنی مذهب درآمد که از آن تاریخ تأسیس شدند. توجه به امور آموزش در دوره سلجوقیان کرمان به شکل قابل ملاحظه ای با گذشته تفاوت داشت و رشد قابل توجهی را شاهد بود که عوامل متعددی در این امر دخیل بوده اند. هرچند در آن ایام نیز ارتباط تنگاتنگی میان سیاست های مذهبی و قبیله ای با وضعیت علمی کرمان به چشم می خورد.
قدرت گیری قاورد سلجوقی در سال 440ه ق، کرمان را از مبارزات فارس و خراسان حفظ کرد و باعث استقلال آن شد. قاورد علیرغم ساختن کاروانسرا و آبادانی جاده هاکه به امور تجاری کمک فراوانی می کرد، با درگیری در منازعات سیاسی، دست به اقدام مهم عمرانی نزد. سلطانشاه نیز در منابع، پادشاهی عشرت دوست معرفی شده است و اقدامی در جهت ساخت مراکز علمی در دوره او صورت نپذیرفت.
دورۀ 13ساله حکومت تورانشاه را می توان دورۀ آغاز جریانی فکری و فرهنگی در کرمان دانست. وزیر او مکرم بن العلا نیز بسیار «ادب پرور و دانش دوست»بود(محمد بن ابراهیم،1343: 24). شکایت های مردم از حضور ترکان در خانه هایشان، باعث شد که تورانشاه سه نقطه را مشخص کند که یکی محل مرقدش باشد و در نقطه ای دیگر مسجدجامعی بسازند که به مسجد ملک معروف است و در نقطه سوم محله ای جهت اسکان ترکان به همراه مدرسه و خانقاه و رباط ساخته شود(کرمانی، 1326: 19). از نشانه های علاقه مندی تورانشاه به علم و ادب، علاقۀ او به اشعار فارسی است و شاید برای اولین بار بود که در دربار کرمان شاعران معروف خراسانی و حتی عرب حضور پیدا می کردند و تورانشاه و وزیر او را ستایش می کردند.
ایرانشاه به دلیل گرایش به اسماعیلیه و در نتیجه اتهاماتی که بر او می زدند، رابطۀ خوبی با علما و قضات نداشت و آنها سد بزرگی در مقابل او به شمار می آمدند تا جاییکه دست به کشتار علما زد. در نتیجه، اقدامات عمرانی و توجه به امور علمی که در دوره تورانشاه رونق گرفته بود با وقفه ای پنج ساله روبرو شد تا اینکه در دوره حکومت طولانی مدت ارسلانشاه این روند ادامه یافت. ارسلانشاه حرکت فکری و فرهنگی روزگار تورانشاه را ادامه داد و علم و هنر تا جایی در دورۀ او رشد کرد که از سراسر کرمان برای کسب دانش به این شهر می آمدند. زن ارسلانشاه، زیتون خاتون از عوامل مهم در توجه ارسلانشاه به وضعیت علمی و آموزشی کرمان بود. وی در کرمان خیرات بسیاری انجام داد و از آنجا که لقب او «عصمت الدین» بود، اوقاف او را «اوقاف عصمتی» می نامیدند. مدرسۀ درب ماهان و رباط ربض یزدیان از بناهای دوران او بوده است(محمد بن ابراهیم، 1343: 36).
ملک محمد نیز حرکت تورانشاه و ارسلانشاه را تکمیل کرد .مورخان، او را پادشاهی عادل و، دانا ، علم پرور و عالم دوست معرفی کرده اند. او به نجوم علاقه مند بود و امنیت و آسایش در ایام حکومتش موجب رواج دانش و هنر شد. نزدیکان و اطرافیان او را نیز قضات و بزرگان تشکیل می دادند. ملک محمد همچنین کتابخانه ای با 5000 جلد کتاب بنا کرد و خیرات زیادی از مدرسه و مسجد و ... در جیرفت و بم ساخت. وزیری نیز ضمن اشاره به این کتابخانه از احترام اهل علم در دوران او سخن می گوید(وزیری، 1364: 367).
ملک محمد جوایزی برای آن دسته از فقها و علمایی که کتابهایی معین شده در فقه را بیاموزند در نظر گرفت و از جمله نزدیکان ملک محمد ، شیخ برهان الدین ابو نصر احمد الکوهبنانی بود که تأیید ملک محمد توسط وی در ترسیم سیمای مثبت این حاکم سلجوقی در منابع بی تأثیر نبوده است. در دوران طغرلشاه نیز رونق علوم مذهبی تداوم داشته است هرچند که در منابع به صورت مستقیم به این موضوع اشاره ای نشده است. مؤید الدین ریحان که که مقام اتابکی داشت، در سال آخر پادشاهی طغرلشاه قدرت زیادی یافت و آثاری از خود به جا گذاشت مانند مدارس و خانقاه. با مرگ طغرلشاه در سال 563ه ق و آغاز دوران کشمکش بیست ساله، حاکمان سلجوقی در مشورت با اهل علم کوتاهی کردند و رابطۀ آنها با علما به سردی گرایید، البته در این دوران نیز کسانی مانند امیر کوبنان بودند که «عالم دوست و علم پرور» باشند تا جایی که افضل الدین ابوحامد کرمانی نیز به خواست او پنج سال را در کوبنان در مدارس و بیمارستان مشغول فعالیت بوده است(کرمانی، 2536: 154-156). این شرایط تا زمان حمله ملک دینار ادامه یافت و در آن ایام نیز «... در یرقان انقلاب و خفقان اضطراب از وی[کرمان] رمقی مانده...»(کرمانی، 2536 :96).
نتیجه
بنا بر آنچه بیان شد،تا روزگار به قدرت رسیدن سلجوقیان، سیاست های رسمی حاکمان کرمان در جهت ایجاد و رشد مراکز علمی کرمان نبوده است و وجود چند شخصیت برجسته علمی در قرن چهارم و گزارش های پراکنده از اقدامات فرهنگی در این سده نمی تواند دلیلی بر وجود نظام سازمان یافته آموزشی باشد.با وجود اینکه در قرن چهارم شاهد تأسیس مدارس غیر دولتی در برخی شهر های ایران مانند نیشابور، سبزوار، بخارا و ...هستیم اما در مناطقی مانند کرمان شواهدی از وجود چنین مدارسی در دست نیست و این موضوع می تواند دو دلیل عمده داشته باشد:
1-التهابات سیاسی و عدم استقرار حکومتی مستقل در این ناحیه که باعث شد در این مقطع تاریخی هیچگاه شاهد تلاش حاکمان کرمان برای عمران و آبادی این ایالت نباشیم.
2-شرایط جغرافیایی کرمان است به صورت نواحی پراکنده با داشتن دو اقلیم سرد و گرم، شرایط خاصی را پدید آورده است. همچنین این ناحیه به دلیل وضعیت جغرافیایی ، همواره پناهگاهی برای شورشیان و یا فرقه هایی مانند خوارج بوده است و این موارد نشان می دهد که در این مقطع تاریخی بدون حضور حکومتی مقتدر و مستقل، ایجاد و رشد مراکز علمی نمی توانسته است در اولویت امور قرار داشته باشد.
در برشمردن دلایل رونق علمی کرمان در ایام حکومت سلجوقیان، نکات زیر برجسته تر به نظر می رسد:
1-ثبات و استقلال نسبی سیاسی و رهایی از کشمکش هایی که در دوران پیش از آن عامل اصلی رکود علمی این ناحیه بوده است. هر چند که در این زمان نیز همانطور که اشاره شد به علل مختلف از جمله رقابت های قبیله ای با سلجوقیان بزرگ در دوران قاورد و پسرش سلطانشاه، حضور اسماعیلیان در مناطق مرکزی ایران مانند کرمان و اصفهان و ... در دوران ایرانشاه و رقابت بر سر کسب قدرت در کرمان در دوران کشمکش بیست ساله که منجر به ضعف و سستی شدید سلاجقه در برابر مدعیان داخلی و خارجی شد، شاهد تزلزل ارکان حکومت و متعاقب آن عدم تداوم حرکت های علمی شکل گرفته هستیم.
2-یکی از عوامل ساخت مدارس در این دوره ، بدون تردید، پیروی کردن از سیاست ساخت مدارس توسط حکومت مرکزی سلجوقیان و خواجه نظام الملک بود. سیاست مذهبی حاکمان کرمان در این دوره که به دنبال پیوند دین و دولت بودند با استفاده از مدارس و تشویق علما به اجرا در می آمد. هر چند که از تشکیلات اداری و آموزشی مدارس کرمان در این دوره ، شواهدی در دست نیست.
3-قدرت گیری علما و شخصیت های علاقه مند به علم و دانش و نزدیکی آنها به صاحبان قدرت نیز در کنار سایر عوامل، نقشی برجسته در شروع و تداوم حرکت علمی کرمان در زمان سلجوقیان داشت. زیتون خاتون همسر ارسلانشاه، ناصرالدین ابوعبدالله مکرم بن العلاء وزیر تورانشاه، مؤید الدین ریحان اتابک دوران طغرلشاه و بهرامشاه و ...همگی در گرایش حاکمان دانش دوست سلجوقی( مانند تورانشاه، ارسلانشاه، محمدشاه، طغرلشاه) به ارتقا سطح علمی جامعه کرمان آن دوره نقشی کلیدی ایفا نمودند.
ابن اثیر، عزالدین؛تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج:7 ؛ترجمه عباس خلیلی، بی جا، نشرکتب ایران، بی تا.
ابن حوقل؛ صوره الارض؛ ترجمه جعفر شعار، بی جا، نشر بنیاد فرهنگ ایران، 1345.
ابن فندق(ابوالحسن علی بن زید بیهقی) ؛ تاریخ بیهق؛ تصحیح احمد بهمنیار، تهران، کتابفروشی فروغی، 1361.
بارتولد؛ تذکره جغرافیای تاریخی ایران، چاپ سوم؛ ترجمه حمزه سردادور؛ تهران، نشر توس، 1372.
باستانی پاریزی، محمد ابراهیم؛ وادی هفتواد، ج:1، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، بی تا.
بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسن؛ تاریخ بیهقی؛ تصحیح علی اکبر فیاض، تهران، دنیای کتاب، 1371.
تاریخ سیستان، ناشناس؛ تصحیح ملک الشعرای بهار، تهران، 1314.
جرفادقانی، ابوالشرف ناصح بن ظفر؛ ترجمه تاریخ یمینی؛ به اهتمام جعفر شعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1357.
جعفری، جعفربن محمد بن حسن؛ تاریخ یزد، چاپ دوم؛ به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.
حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ناشناس، چاپ اول؛ ترجمه میرحسین شاه، تهران، انتشارات دانشگاه الزهرا، 1372.
حسینی، صدرالدین علی؛ اخبارالدوله السلجوقیه، تصحیح محمد اقبال، لاهور، نشریات کلیه فنجاب، 1933م.
سلطانزاده، حسین؛ تاریخ مدارس ایران، چاپ اول؛ تهران، انتشارات نگاه، 1364.
صفا،ذبیح الله؛ آموزشگاهها و آموزش ها در اسلام ؛ تهران، انتشارات شورای عالی فرهنگ و هنر، بی تا.
العش، یوسف؛ کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی؛ ترجمه اسدالله علوی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1372.
غنیمه، عبدالرحیم؛ تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372.
کرمانی، افضل الدین ابو حامد احمد بن حامد؛ بدایع الازمان فی وقایع کرمان؛ فراهم آورده مهدی بیانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1326.
کرمانی، افضل الدین ابوحامد احمد بن حامد؛ عقد العلی للموقف الاعلی، چاپ دوم؛ تصحیح علیمحمد عامری نایینی، تهران، نشر روزبهان، 2536.
کسایی، نورالله، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، چاپ سوم؛ تهران، انتشارات امیرکبیر، 1374.
کلوزنر، کارلا؛ دیوانسالاری در عهد سلجوقی، چاپ دوم؛ ترجمه یعقوب آژند، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381.
متز، آدام؛ تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری؛ ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1364.
محمد بن ابراهیم؛ سلجوقیان و غز در کرمان؛ تصحیح باستانی پاریزی، تهران، کتابخانه طهوری، 1343.
مرسلپور، محسن؛ تاریخ سلجوقیان کرمان، چاپ اول؛ کرمان، مرکز کرمان شناسی، 1387.
مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ اول؛ ترجمه علینقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران ، 1361.
میرزا رضی، رضا؛ حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در کرمان تا پایان صفویه؛ پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ اسلام ؛ دانشگاه اصفهان، 1384.
نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر؛ تاریخ بخارا؛ تصحیح سید محمد تقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، 1352.
نصر، سید حسین؛ علم و تمدن در اسلام؛ ترجمه احمد آرام، تهران، نشر خوارزمی، 1350.
وزیری، احمد علی خان؛ تاریخ کرمان، ج:1، چاپ سوم؛ به کوشش باستانی پاریزی، تهران، انتشارات علمی، 1364.
هاجسن، مارشال گودوین سیمز؛ فرقة اسماعیلیه، چاپ ششم؛ ترجمه فریدو ن بدره ای، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378.
/م