ادراکهای مختلف کودک

پیش از شروع مبحث باید به این نکته توجه کنیم که ادراکهای گوناگون را نمی توان در واقع از هم جدا کرد زیرا چنانکه بارها اشاره شده است فرد دارای وحدتی است که اجزای منفصل از آن بی معنا خواهند بود یعنی ما نمی توانیم مثلاً
پنجشنبه، 26 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادراکهای مختلف کودک
ادراکهای مختلف کودک

 

نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

پیش از شروع مبحث باید به این نکته توجه کنیم که ادراکهای گوناگون را نمی توان در واقع از هم جدا کرد زیرا چنانکه بارها اشاره شده است فرد دارای وحدتی است که اجزای منفصل از آن بی معنا خواهند بود یعنی ما نمی توانیم مثلاً نیروی دقت کودک را از عواطف او جدا سازیم.

ادراک اشکال

کودک تا پیش از چهار سالگی نمی تواند اشکال مثلث، مربع و مستطیل را از هم تشخیص دهد و جدا کند. چنانکه اگر پیش از این سن «صفحه اشکال سیگان»(1) را به او بدهند جای درست اشیاء را تشخیص نمی دهد و مربع را- مثلاً- در محل دایره و مثلث را جای مستطیل می گذارد.
کودک تا دارای سن عقلی(2) چهار نباشد نمی تواند اشکال را ترسیم کند و از نمونه ها و مدلهایی که جلوش گذاشته می شوند تقلید کند. به عبارت دیگر، کودک میان سالهای پنج و شش می تواند اختلاف و شباهت موجود میان اشیاء را ادراک کند. ادراک حروف الفبا بر ادراک دو پدیدار «تباین و تشابه» متکی است از این رو، ادارک حروف گوناگون و ناهمانند مانند الف و سین در فارسی و T و S در انگلیسی برای کودک از ادراک حروف همانند مانند با و تا در فارسی و M و N در انگلیسی آسانتر است و ادراک درست این نوع حروف برای کودک عادی در ادراکهای مختلف کودک سالگی امکان پذیر می شود. این اصل رشد و تکاملی در آغاز یادگیری خواندن و نوشتن- مخصوصاً در کلاس اول ابتدایی- اثرهای تربیتی دارد.
توانایی کودک به ادراک روابط مکانی موجود میان اشکال، برحسب اختلاف مراحل رشدش تغییر می کند مطالعات ژان پیاژه و اینهلدر (B. Inhelder) و دیگران همگی بر این دلالت دارند که کودک میان سالهای دو و سه از روابط مکانی میان اشکال، جز آنچه را که عملی باشد و مستقیماً با ارضای یکی از نیازها و رغبتهایش مربوط باشد، درک نمی کند. میان سالهای سه و چهار روابط مکانی شخصی یعنی رابطه خود را با آن اشکال درک می کند و فعالیت و رفتارش را با این ادراک وفق می دهد. همینکه سن او از چهار گذشت به ادراک روابط مکانی موضوع قادر می شود. بدین ترتیب، می فهمد که او نیز موجودی میان موجودات دیگر است یعنی وجودی دارد که با وجود جانداران و جمادات محیط بر او تفاوت دارد. سپس می کوشد تا خود را با این ادراک جدید سازگار کند و بستگی نزدیک و دور با این اشیای گوناگون برقرار سازد.
آزمایش هایی که به وسیله اسمیت (W.F. Smith) بعمل آمده اند نشان می دهند که استعداد کودک به ادراک جهت و تعیین محل خود نسبت به مشرق، مغرب، شمال، جنوب، دور و نزدیک تا شش سالگی به کندی رشد می کند سپس میان سالهای شش و هشت سریع، بعد به تدریج کند می شود تا در دوازده سالگی به سطح ادراک یک فرد بالغ می رسد. به همین سبب، ادراک جهات نامبرده در آغاز تحصیل برای کودکان دشوار است. همچنین، کودکان خردسال نمی توانند در جاهای بلند، ارتفاع خود را از سطح زمین بسنجند و گاهی می خواهند که خود را از آنجا به زمین پرتاب کنند زیرا هنوز از ادراک میزان درست مسافات و ابعاد عاجزند.

ادراک رنگ و رابطه ی آن با ادراک شکل

کودک عادی در اواخر سه سالگی می تواند میان رنگ های گوناگون مانند قرمز و آبی فرق بگذارد. ولی در تشخیص میان درجات یک رنگ، دچار اشکال می شود. کودک رنگ های گوناگون و ناهمانند را- چنانکه در ادراک اشکال گفته شد- پیش از رنگ های همانند ادراک می کند و هرگاه شکل و رنگ نزد یکدیگر قرار گیرند کودک شکل را انتخاب می کند پیش از اینکه به انتخاب رنگ مایل شود زیرا شکل، عمومی تر از رنگ است. آزمایش های بعمل آمده نشان می دهند که کودکان میان دو و سه سالگی در انتخاب اشیاء به شکل آنها توجه دارند نه رنگ آنها. چنانکه هر گلی برای کودک گل رز است اگرچه رنگ هایش گوناگون باشد. سپس میان سالهای سه و شش در انتخاب اشیاء به رنگ آنها توجه می کند، یعنی ناحیه جزئی بر ناحیه کلی- برعکس طریقه فوق- غالب می آید و میان گل رز قرمز رنگ و سفید رنگ فرق می گذارد. بعد در اثر رشد و تکامل در می یابد که اختلاف رنگ در شکل اشیاء تأثیر ندارد چنانکه مثلث قرمز یا سبز یا سفید هر سه یکی هستند و از لحاظ مثلث بودن هیچ فرقی میان آنها وجود ندارد و همین رشد تا مرحله بلوغ و کمال ادامه می یابد. همچنین، کودکان خردسال رنگ قرمز و زرد را بر رنگ آبی و سبز ترجیح می دهند. بعد از دو سالگی، تقریباً معکوس می شود و رنگ آبی و سبز بیش از زرد یا قرمز توجه کودک را جلب می کند. این تغییرات در دوره ی نوجوانی کامل می شود.

ادراک حجم و وزن

کودک در سه سالگی می تواند حجم های گوناگون را تشخیص دهد. گاهی برای پی بردن به وزن یک شیء به حجم آن متوسل می شود بدین سبب، از ادراک فرق میان دو وزن ناهمانند که از لحاظ حجم برابرند عاجز می شود.

ادراک عدد

ادراک اعداد تقریباً به همان ترتیب ادراک شکل و رنگ است. یعنی از کل به جزء و از تباین به تشابه، انجام می گیرد. معمولاً کودک دو ساله تفاوت میان «یک» و «زیاد» را می داند در سه سالگی عدد «دو» برای او معنای واقعی دارد و او می تواند به آسانی پنج سیب را بیاورد پیش از اینکه بتواند بگوید در این بشقاب چند سیب است. تجربه با اشیای گوناگون آمادگی خوبی برای یادگیری شمارش است.
مطالعات (بولر) نشان می دهند که کودک مجموعه عددی را پیش از خود اعداد ادراک می کند چنانکه در دو سالگی می تواند مجموعه های دوگانه، سه گانه و چهارگانه را بفهمد و ادراک او در همین حد متوقف می شود. بنابراین، اگر به او چهار عدد پرتقال داده شود بعد یکی از آنها را بردارند او همینقدر ادراک می کند که سهمش کوچک شد و به جستجوی پرتقال گم شده می پردازد. کودک در این ادراک خود شبیه بعضی حیوانات است به این تفاوت که دایره ادراک او برعکس حیوانات مذکور گسترش می یابد. چنانکه گربه وقتی سه بچه می زاید اگر یکی از آنها را پنهان کنند کاهش شماره بچه هایش را ادراک می کند و پی جستجوی آن می رود در صورتی که اگر چهار بچه بزاید و یکی گم شود دیگر کاهش بچه های خود را ادراک نمی کند و بنا به گفته جان لوبوک (John Lubock) هرگاه در لانه پرنده چهار تخم باشد و یکی را بردارند مادر هیچ گونه علامت تأثر و اندوه نشان نمی دهد لیکن اگر دو تا یا بیشتر بردارند لانه را به علت تأثر و ناراحتی ترک می گوید.
همچنین، کودک در این سن می تواند دو تا بودن دست، پا، چشم و گوش خود را ادراک کند. به عبارت دیگر، کودک در پایان دو سالگی، مفهوم جنس را در می یابد و به زودی می تواند اشیاء را جفت کند، کمی بعد گروههای سه تایی و واحد عددی را می داند.
از تجارب لنگ (D. Long) و ولش (L. Welch) چنین برمی آید که استعداد کودک به شناختن مجموعه ی عددی بزرگ و کوچک پیش از سه سالگی ظاهر می شود و می داند که مجموعه ی مرکب از ده پرتقال، بزرگتر از مجموعه ی دیگری است که پنج پرتقال دارد، یعنی او می تواند کم و زیاد را تشخیص دهد و زیاد را برای خود بردارد و کم را ترک کند. سپس میان سالهای پنج و شش می تواند شباهت مجموعه های برابر را دریابد و همانندی موجود میان مجموعه های گوناگون را درک کند، چنانکه می تواند جلوی دو پرتقال، مقدار مساوی و مثل آنها یعنی دو پرتقال دیگر را قرار بدهد.
بعد در اثر نضج و رشد، به درک تتابع یا تسلسل عددی قادر می شود چنانکه ابتدا می تواند انگشتانش را بشمارد، سپس رشد می یابد و می تواند انگشتان دیگران را در شمردن بکار ببرد تا اینکه سرانجام به ادراک اعداد، بدون کمک گرفتن از انگشتان خود یا دیگران قادر می شود.
طریقه ی شمارش کودک در آغاز صورت عجیبی دارد بدین معنا که از چهار، یک دفعه به هشت می پرد یعنی می گوید: «1، 2، 3، 4، 8، 9، 10» بدون اینکه بفهمد. میان سالهای پنج و نه می تواند چهار عمل اصلی حساب را به ترتیب: جمع، تفریق، ضرب و تقسیم یاد بگیرد و غالباً عمل تقسیم را بعد از نه سالگی یاد می گیرد.
گزل می گوید: «اساس یادگیری شمارش در کودکان، همانندی است به همین سبب آموزش جمع باید از طریق اضافه کردن چیزهای همانند انجام گیرد». کودکان از لحاظ توانایی حساب کردن با یکدیگر اختلاف دارند و علت آن، اختلاف در میزان هوش، تجارب و اطلاعات قبلی است.

ادراک زمان

فکر کودک نسبت به روابط زمانی در دو سال اول مبهم است بطوری که نمی تواند میان گذشته و حال و آینده فرق بگذارد و نیز از ادراک همانندی میان دو زمان و مقایسه آنها عاجز است در صورتی که اختلاف میان حجم ها، وزن ها و صداها به ادراک حسی سمعی یا لمسی بستگی ندارد.
درک مفاهیم زمان به کندی رشد می کند. کودک در دو سالگی مفهوم «حالا» را می فهمد ولی معنای «زود» را درک نمی کند. در حدود شش ماه تجربه لازم است تا کودک معنای «زود» را بفهمد. بیشتر کودکان مفاهیم «دیروز» ، «امروز» و «فردا» را در حدود پنج سالگی درست بکار می برند.
کودک در آغاز زندگی می تواند زمان حال را - که مستقیماً به فعالیت، رفتار و عالم واقعی محیط بر او مربوط است و در آن زندگی می کند- بشناسد. بعد در اثر تکامل به درک آینده و حوادث گذشته در زندگی او و دیگران قادر می شود. به این ترتیب، در دو سالگی امروز و بین سالهای دو و سه، فردا و در پایان سال سوم، دیروز را به طور مبهم و عام درک می کند و الی از سه سالگی مدلول الفاظ: امروز، دیروز و فردا و چهار سالگی مدلول زمانی عبارتهای: «هفته گذشته، هفته آینده، تاریخ تولد و ...» را ادراک می کند. آزمایش های استارت (M. Sturt) نشان می دهند که ادراک مدلولهای زمانی حوادث تاریخی پیش از نه سالگی برای کودک مشکل است.
کودک در چهار سالگی می تواند صبح و عصر را درک کند و در سال پنجم به شناختن روزهای هفته قادر می شود و در هفت سالگی فصل های سال و هشت سالگی ماههای آن را می شناسد. حداقل سن برای کودکان عادی برای درک میزان زمان از قبیل: دقیقه، ساعت، هفته و ماه شش سال است.
بعضی از روان شناسان عقیده دارند کودک پیش از یازده و دوازده سالگی از درک مفهوم زمان عاجز است و در این سن و بعد از آن است که می تواند معنای حوادث تاریخی را بفهمد. به بیان دیگر، کودک در این سن به فهم تتابع زمانی یا استمرار تاریخی قادر می شود و می تواند ادوار تاریخی را دنبال کند و به همدیگر ارتباط دهد. پیش از این سن، مفاهیم زمان را می توان در اصطلاحاتی از واحدهای زمان که برای کودک قابل فهمند تعلیم کرد.

ادراک روابط

کودک بعد از آموختن نامهای اشیاء و کشف اینکه آنها چگونه ساخته می شوند و با آنها چه می توان کرد به درک و شناختن روابط آنها می پردازد. یادگیری روابط فاصله ای جلو و عقب، بالا و پایین، قبل و بعد معمولاً زودتر از پنج سالگی انجام نمی گیرد. کودک در آموختن روابط، ابتدا فاصله های اشیاء را در ارتباط با خودش می شناسد. سپس به روابط موجود میان خود آنها متوجه می شود و سرانجام به تفکر از فاصله به صورت انتزاعی آغاز می کند.
هرگاه به یک کودک سه ساله تصویر منظره ای را نشان دهیم و بخواهیم آنچه را که می بیند بگوید قسمت ها یا عناصر موجود در آن تصویر را خواهد شمرد مثلاً خواهد گفت: «این درخت است، این مرد است، این دختر است، این پسر است و ...» در صورتی که همان تصویر اگر در شش سالگی به کودک نشان داده شود دیگر فقط به شمردن قسمت های موجود در آن اکتفا نخواهد کرد بلکه به توصیف آنها خواهد پرداخت و خواهد گفت: «درخت بزرگ است، دختر راه می رود، مرد از دست پسر گرفته است و ...» همچنین، به رنگ ها و روابط مکانی اشاره کرده خواهد گفت: «مرد زیر درخت است، درخت سبز است، و دختر با پدرش ایستاده است و... ».
کودک قبل از یازده سالگی نمی تواند به شکل از لحاظ اینکه یک وضع کلی است و دارای وحدت می باشد نگاه کند مثلاً بفهمد که آن شکل داستانی را مجسم می نماید. همچنین، نمی تواند اجزای آن را بر اساس رابطه علت و معلول به هم مرتبط کند مثلاً بگوید: «پسر فرار می کند برای اینکه از خواهرش می ترسد، یا دختر دنبال برادرش می دود برای اینکه برادرش توپ او را برداشته است و ...».
از آزمایش های هوشی چنین برمی آید که کودک فرقهای موجود بین اشیای محسوس را آسانتر از وجوه مشابه و مشترک آنها درک می کند (چنانکه در بحث ادراک گفته شد) ولی به تدریج در اثر رشد و تکامل، این قدرت در او پیدا می شود یعنی می تواند فرقهای اشیاء را تمیز دهد و از روی آنها وجوه مشابه را دریابد. در اواخر این دوره از رشد و تکامل، کودک از سطح حسی به سطح ذهنی منتقل می شود و می تواند روابط مختلف را درک کند و بر اساس رابطه علت و معلول به تفسیر آنها بپردازد.
کودک به تدریج می تواند فعالیت های ذهنی عالی انجام دهد بدین معنا که افکار کودک بین 6 تا 12 سالگی به تجارب عملی وی بستگی دارند ولی بعدها او می تواند تا حدی به تجرید و تعمیم بپردازد و از آنچه احساس می کند افکاری را منتزع نماید مثلاً می تواند معنای «انسان» را به عنوان یک مفهوم کلی ادراک کند. تجرید به صورت کامل تقریباً بعد از دوران نوجوانی امکان دارد.

پی نوشت ها :
 

1- seguin form board صفحه ای است که اشکال گوناگون از قبیل: مربع، مستطیل، دایره، مثلث، لوزی، ذوزنقه، استوانه و ... برآن کنده شده اند و برای آزمایش ادراک اشکال بکار می رود.
2- به «مفهوم سن عقلی و سنجش آن» در مبحث هوش مراجعه شود.

منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط