تمدن های از یاد رفته

در دوران میان 200 تا 600 م همه ی سرزمین های عمده ی مسکونی جهان به استثنای استرالیا و قسمت های جنوبی داخلی افریقا که فرهنگ عصر سنگ در آن جا فرمانروا بود و مردم همچنان به شیوه ی پدران خویش از دیرباز در
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمدن های از یاد رفته
تمدن های از یاد رفته

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا




 

در دوران میان 200 تا 600 م همه ی سرزمین های عمده ی مسکونی جهان به استثنای استرالیا و قسمت های جنوبی داخلی افریقا که فرهنگ عصر سنگ در آن جا فرمانروا بود و مردم همچنان به شیوه ی پدران خویش از دیرباز در دسته های اندک شمال به شکار می پرداختند، نیروی تمدن اگر چه ضعیف، خود را نمودار ساخته بود.
در افریقای شرقی با رو به ناتوانی گذاشتن بازرگانی روم در سده ی دوم میلادی، پادشاهی حبشه (ایتوپی) بر تنگه های عدن دست یافت و از این موضع مهم، به دورانی از برتری بازرگانی بر عربستان و دریای سرخ گام نهاد. در سده ی چهارم میلادی حبشیان مسیحیت را پذیرفتند و نوبه هم در همسایگی ایشان، در قرن ششم میلادی بدان گروید. در سوی جنوب کرانه های افریقا، یک گروه از مهاجران اندونزیایی که هنوز هم مردم مالاگاشی مادگاسکار را تشکیل می دهند، در کار داد و ستد و مهاجرنشینی مؤثر بودند. در کرانه های آن سوی این قاره، پادشاهی غنا گویا در غرب سودان از سده های سوم و چهارم میلادی با مردمی کشاورز و با داد و ستد زر با شمال صحرا، رو به پیشرفت گذاشت. ضمناً، جنگل های پرباران حوزه ی کنگو به احتمال قوی در میدان نفوذ مردم بانتوزبان قرار گرفت؛ اینان به شیوه ی کشاورزی بریدن و سوختن جنگل ها دست بردند و بسیاری از محصولات آنان از کشاورزی استوایی اندونزی ریشه گرفته بود.(1)
انتقال شیوه هنری استپ به آلمان و اسکاندویناوی، گواهی است بر انتقال همانندی از نفوذ تمدنی به بخش های جنگل ها و توندرای شمال اوراسیا، گوهرهایی که در گورها پیدا شده است، گواه بزرگی است بر این انتقال. ولی، ارزش این گونه اشیا خود گواهی است بر گسترش یافتن گونه ای فرهنگ نیمه تمدنی در آن سرزمین ها؛ با روی نمودن گوناگونی های اجتماعی و استواری سیاسی نوخاسته همراه با آن .(2) در سیبری نیز اشیای به دست آمده از گورهای مینوسینسک، نمودار آن است که هنر استپی به سرزمین های جنگلی راه یافته بود- فراگردی که از قرن ها پیش آغاز شده بود. شاید کان های زر در حوزه ی ینیسئی، بازرگانان و سود جویان را بدان جا کشانده باشد.(3)
در دوردست در جانب غرب، در پیرامون جایگاه مردم سلتی در سده های پنجم و ششم میلادی، فرهنگ خارق العاده ای جوشید. همانند حبشه در آن سوی امپراتوری روم، راه های آبی رابط سلتیان در بریتانیای غربی و ایرلند بودند که این سرزمین ها و مردم سلتی آن ها را با کانون های تمدنی عالی مدیترانه- هر چند با پیوندی سست- متصل می ساخت. زندگی قدیس پاتریکیوس (ف 461 م)، زاده شده در ویلز(؟)، دانش آموخته در گل و به کوشش پرداخته در ایرلند، نیک اهمیت این پیوندهای دریایی را آشکار می سازد.
این گسترش تند فرهنگ مسیحی ایرلندی که ایرلند را کانون یک مسیحیت نیرومند تر ساخت و در آن دانش دامنه دارتری از آن چه در گل بود پدیدار کرد، خود نمونه ی برجسته ای است از پرثمری نفوذ مسیحیت در جامعه ای که تازه از پایه ی نیمه متمدنان گام بیرون نهاده بود.(4) دورافتادگی ایرلند، آن جا را از تاخت و تاز های سخت بر کنار می ساخت و این فرهنگ نو پا و نارس را بر خلاف بریتانیا و اروپا که بارها گرفتار حمله های نیمه متمدنان شده بودند، حفظ می کرد. چون وایکینگهای اسکاندیناوی این آرامش را برهم زدند، تمدن ایرلند لرزان و تباه شد و آن سرزمین تا مرزداریهای دورافتاده ی قلمرو مسیحیت لاتینی به پس گرایید و تنها چند روایت شگفت و ویژه در یادها ماند. اما فرهنگ مسیحی ایرلندی پیش از برافتادن، بعضی از نیروی خود را به بریتانیا و اروپا منتقل ساخت. یک سلسله مبشران که سر دودمان ایشان قدیس کولومبا (ف 597م) بود، مسیحیت ایرلندی را به اسکاتلند و شمال انگلستان بردند و از آن پایگاه، مبشران دیگر سپس در شمال غربی اروپا تا دوردست رفتند.

***

ضمناً دو کانون عمده ی فرهنگ عالی در امریکا پا گرفته بود: یکی در کوهستان های امریکای مرکزی و دیگری در دره های کرانه ی دریا و کوهستان های پرو. این فرهنگ ها البته حاصل قرن ها پیشرفت بودند. ذرت که خوراک عمده ی ساکنان هر دو سرزمین است، چه بسا که در مکزیک در 2500پ م کاشته می شد و زندگی روستایی شاید در حدود 1500پ م در آن پیرامون پا گرفته باشد. گسترش های همانندی در پرو، گویا تا دیرزمانی پا نگرفته بوده است و کشت ذرت و دیگر فنون از شمال شاید تنها در حدود 700 پ م بدان جا رسیده باشد.(5) پس اگر چنین باشد، اهالی پرو مانند مصریان باستان، آغاز دیر هنگام خود را با میزان رشد سریع خویش جبران کردند.(6) باری تمدن «بنیادی» مایا، در کوهستان های گواتمالا کمابیش همزمان با پیدایش فرهنگ های همانند «بنیادی» در مکزیک میانه و پرو سر زده باشد.(7)
این هر سه تمدن، در بسیاری امور همانند بودند. مانند سومر باستان، روحانیان رهبران عمده ی جامعه به شمار می رفتند و در هر سه سرزمین نیایشگاه ها، اهرام، جاده های مقدس و دیگر چیزهای وابسته به آیین، برجسته ترین بازمانده های آن تمدن ها هستند. با این همه، هر جامعه ای شیوه ای خاص خود داشت، چه در زمینه ی هنر که تفاوت ها را می توان آسان باز شناخت، و چه در امور کلی.
تمدن مایا در پیرامون ده دوازده کانون تشریفاتی که در بخش های جنگلی گوآتمالا و بخش های پیرامونی آن در مکزیک واقع است، تمرکز یافته بود. گویا گونه ای تبادل مهارت ها در میان روحانیان جامعه های مختلف در میان بوده است که شیوه های هنری و اندیشه را گسترش می داده و از همه بالاتر پرداختن به دقایق یک نظام باریک و شگفت دقیق و درست تقویم و گاه شماری را هماهنگ نگاه می داشته است. جامعه های روستایی در پیرامون کانون های نیایشگاه های بزرگ قرار داشتند و وابسته بودند به شیوه ی کشاورزی بدوی کوچ که برای تدارک خوراک ضروی به چندان کوششی نیاز ندارند.(8) روحانیان با راه هایی که بر ما روشن نیست، کشاورزان را در اوقات فراغت به کار در ساختمان های بزرگ می کشیدند و ظاهراً همچنین گروهی پیکرتراش حرفه ای و نیز فلزکار برای پرداختن اشیای زیبا در دسترس داشتند. وانگهی، روحانیان مایا خطی برای نوشتن و عدد نویسی ساخته بودند که در محاسبات اختر شناسی و گاه شماری دقیق خویش به کار می بردند. در پیرامون کانون اصلی تمدن مایا، گروهی جامعه های دیگر برپا بودند که از بیشتر فنون مایا برخوردار می شدند. ولی، ظاهراً تنها در دشت هموار مکزیک میانی نزدیک شهر مکزیکوی کنونی پیش از 600 م، کانون پرستشگاهی همانند آن چه در سرزمین مایاها برپا بود پدید آمد. هنر و معماری این دشت از نظر سبک با هنر مایا متفاوت بود؛ ولی نظام اجتماعی هر دو سرزمین مورد بحث گویا همانند بوده است.
در پرو، اوضاع جغرافیایی گسترش گوناگونی را پیش می آورد، دره های رودهای کوتاه که از فراز کوه های آند به سوی اقیانوس آرام سرازیر بود، یک رشته سکونتگاه های کرانه ای پدیدار کردند که کانون شکوفایی فرهنگ عالی پرو شدند. این دره ها با بیابان های دشوار و سرچشمه های پر فراز و نشیب که در آن ها دره های کوهستانی و سرزمین های هموار مرتفع وجود داشتند، نیز کانون های دیگر برای پیدایش جامعه ی متمدن شدند. اوضاع جغرافیایی باعث یک تفاوت بزرگ میان پیشروی تمدن مایا و پرو شد؛ زیرا کشاورزی پرو وابسته به آبیاری بود و مایا وابسته به باران. همچنین پروییان از منابع و وسایل کوهستانی مانند سیب زمینی و لاما برخوردار بودند که امریکای مرکزی از آن ها بی بهره بود.
تا حدود 500م، بیش از سه فرهنگ عمده از پرو ریشه گرفت: یکی در دره های کرانه ای شمال؛ دیگری در دره های جنوبی تر؛ و سومی در دشت مرتفع نزدیک دریاچه ی تیتیکاکا. پروییان باستان در برپا ساختن صفه هایی پرداختند که در جهان بی مانند است. روحانیان قدرت بی چون و چرا نداشتند، زیرا دربخش های کرانه ای شمال (و شاید هم جاهای دیگر) جنگاوران تأثیری شگرف داشتند. سازمان سیاسی گویا بسیار متمرکز بود. این امر گویا اضطراری می نمود؛ زیرا زندگی در یک سرزمین کم آب، ضابطه و نظارت سختی را ایجاب می کرد تا هر یک از خواستاران آب سهم عادلانه ای ببرند. ولی پروییان بر خلاف مایایی ها خطی پدیدار نساختند و پیکرتراشی آنان بسیار بدوی تر، عقب افتاده تر و کم شمارتر از مایا بود، وانگهی، نقش های دینی و اساطیری که در ساختمان های سنگی مایایی نگاشته شده است، در آثار پرویی نیست؛ جز اندکی در سفالینه ها.(9)
کلاً می توان گفت که سطح تمدن های امریکایی در 600 م، کمابیش برابر با تمدن های دره ی رودهای باستانی بین النهرین، مصر و سند در 3000پ م. در 600 م، تمدن مایا گام به بزرگ ترین عصر هنری و فکری خویش نهاده بود. در پرو گاه شماری مایانا آشکارتر بود و نیز دروان شکوفایی در حدود همین زمان ها پا می گرفت. این مطالب زمان بالیدن تمدن های امریکایی را بیش از 3500 سال پس از تحول همانندی در جهان کهن قرار می دهد که خود مشکلی شد که تمدن های جهان نو هرگز نتوانستند جبران کنند. وانگهی، بعضی وسایل مهم که بر اوراسیا مدت های مدیدی شناخته بود- مانند جانوران بارکش، چرخ و بهره گیری از آهن- در جهان نو هرگز پدیدار نشد. این امر سرخپوسان را در پایه ای می گذارد که هرگز امکان جبران آن را نسبت به همروزگاران خویش نداشتند. باری، قطع نظر از هر گونه انگیزه ای از سوی جهان کهن به فرهنگ جهان نو راه یافته باشد، مسلم است که تمدن های امریکایی پیش از سده ی شانزدهم میلادی، دور افتاده و بی هیچ پیوندی با جهان کهن و عقب افتاده بودند. تاریخ سرخ پوستان هیچ گونه پیوندی با جهان اوراسیا تا سده ی شانزدهم میلادی که اسپانیایی ها بر تمدن های جهان نو فرود آمدند و در واقع آن ها را سر بریدند، نداشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1. George Peter Murdock, Africa: Its People and Their Culture History (New York: McGraw- Hill, 1959), pp. 45 and passim.
روش ریشه یابی محصولات کشاورزی و دیگر شیوه های فرهنگی که این نویسنده ی پژوهنده به کار بسته است، شاید بی خطا نباشد. ولی، اثرش در بازگشایی کوشش های آدمیان پیش از اسلام افریقا نسبت به نوشته های پیشین، پیشرفت بزرگی را نمودار ساخته است. نک:
Diedrich Westermann, Geschichte Afrikas: Staatenbildungen sudlich der Sahara (Cologne: Greven, 1925), pp. 276-301 and passim; E. Wallace Budge, A History of Ethiopia (London: Methuen & Co., 1928), I. PP. 52-103, 204-264.
2. M. Rostovtzeff, Iranians and Greeks in South Russia, pp. 189-191, 206-208.
3. Rene Grousset, L'Empire des steppes, pp. 109-110.
4. بعضی از صفات ممتاز و یگانه ی مسیحیت ایرلندی شاید از آیین دروئیدی سلتیان ریشه گرفته باشد و در پشت این آیین هم دین کهن گران سنگی اروپای غربی خفته بود. برای مثال، وضع اجتماعی عالی روحانیان ایرلند و تأکید بر فراگرفتن دانش در دیرهای ایرلندی، این گمان را برمی انگیزد که این امور با رفتار روحانیان معروف به دروئیدی (و گران سنگی) همانندی داشته باشد.
5. Gordon R. Willey, (Prehistoric Civilization of Nuclear America,) American Anthropologist, LVII, pp. 571-593; H. S. Bushnell, Peru (New York; Praeger, 1957). pp. 52-53.
6. پروی اینکاها که نام درست این تمدن است، از سده ی چهاردهم تا آغاز سده ی شانزدهم میلادی همچنان در تمرکز فوق العاده ی سیاسی و اقتصادی همانند مصر فرعونان بود. شاید روسیه ی استالینی در قرن بیستم میلادی تنها اخیرترین نمونه از تمرکز جامعه های بسیاری باشد که در طول تاریخ عمداً یا تصادفاً به تمرکز و ایراد فشار و زور بر همگان برخاستند و بر یک تمدن کهن تر «دست یافتند و بر آن پیشی گرفتند.»
7. گاه شماری مایا تا حدودی زیادی روشن است. زیرا، هیروگلیف های مایایی را اکنون می توان تا خواندن تاریخ زمانی که در لوح های یادبود کنده شده است، تشخیص داد و ضمناً ترجمه ی تقویم مایا به تقویم ما، اخیراً بر پژوهندگان تا حدود بسیاری روشن شده است و دانشمندان درباره ی آن هم رأی گشته اند. بدین گونه، می توان با دقت کافی گفت که کهن ترین لوح تاریخی تاکنون یافته شده از 9 آوریل 328م است. نک:
J. Eric, S. Thompson, the Rise and Fall of Maya Civilization (Norman, Okla.: Oklahoma University press, 1954), p. 53.
8. برآورده شده است که چهل و هشت روز کار در سال برای گذران یک مایا و خانواده اش کافی بود. چون فنون کشاورزی در یوکاتان (که نام کنونی محل سکونت مایاهاست) از روزگار کهن چندان دگرگون نشده، شاید اوقات فراغتی مانند امروز برای ساختمان مجتمع های نیایشگاه های مایایی در دسترس بوده است. نک:
G. H. S. Bushnell, Peru, P. 41.
9. گذشته از منابع بر شمرده ی شده ی جداگانه، نگارنده منابع زیر را هم از نظر گذرانده است:
G. Morly, the Ancient Maya (Stanford, Calif.: Stanford University Press, 1946); Walter Krickeberg, Altmexikaniche Kulturen (Berlin; Safari Verlag, 1956), Hans Dietrich Disselhoff, Geschichte der altamerikanschen Kulturen (Munich: Verlag R. Oldenbourg, 1953).

منبع مقاله: هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما