انگیزه های پیدایش دین (1)

یکی از پرسش های مهم و اساسی که در الهیات جدید گسترش بیشتری یافته، این است که چه عامل یا عواملی موجب گرایش بشر به دین شده اند؟
چهارشنبه، 23 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انگیزه های پیدایش دین (1)
انگیزه های پیدایش دین (1)

 

نویسنده: دکتر عبدالحسین خسرو پناه




 

مقدمه

یکی از پرسش های مهم و اساسی که در الهیات جدید گسترش بیشتری یافته، این است که چه عامل یا عواملی موجب گرایش بشر به دین شده اند؟
برخی از اشیاء بدون وجود انسان، وجودی ندارند؛ مانند خط، زبان، حکومت، اقتصاد و. ..؛ برخی دیگر، هم چون: آب، هوا، درخت، زمین و. .. بدون انسان نیز وجود دارند. دین از جمله چیزهایی است که بدون وجود انسان، وجودش بی معناست. بنابراین، این پرسش مطرح می شود: آن نیازهایی که موجب گرایش بشر به دین شده اند، کدامند؟ می توان مجموع نظرّیه ها و فرضیّه هایی را که در این زمینه مطرح شده اند را به چهار دسته تقسیم کرد:

1.نیازهای اجتماعی، عامل اصلی پیدایش و تداوم دین بوده اند. از این دسته، برای نمونه به نظرّیه امیل دور کیم، جامعه شناس معروف فرانسوی در بخش دوم اشاره خواهیم کرد.
2. نیازهای روانی، عامل اصلی پیدایش و تداوم دین بوده اند. از این دسته، برای نمونه به نظریه های زیگموند فروید در بخش سوم و پنجم و نظرّیه ی کارل گوستاو یونگ در بخش چهارم اشاره خواهیم کرد.
3.برخی از دوره های تاریخی بشر، باعث پیدایش دین شده اند و با گذشت آن دوره ها، دین نیز، همانند بسیاری از مفاهیم، به اسطوره های تاریخی مربوط به گذشته تبدیل می گردد (1). از این دسته، برای مثال می توان به نظرّیه ی کارل مارکس اشاره کرد.
4.خاستگاه دین امری است که به صورت ناخودآگاه در نهاد انسان است و تا انسان هست، شکلی از دین هم خواهد بود. از این دسته، برای مثال به نظرّیه ی اندیشمندان مسلمان در بخش نخست اشاره خواهیم کرد.

پرسش، از ورود به بحث تبیین معنای نظر از دین، ضروری به نظر می رسد. بنابراین، باید اشاره کرد که هرگاه در این دو درس از دین سخن می گوییم منظورمان معنای عام است، چنان که باید گفت:
« دین، مجموعه تعالیمی است که مشتمل بر پاره ای اعتقادات و احکام عملی است و ادعای هدایت و تکامل انسان را دارند». (2)

بخش نخست: نظریّه ی فطرت (3)

الف) واژه فطرت و دلیل انتخاب این واژه

هنگامی که به جنبه ی صرفی واژه ی فطرت نگاه می کنیم(4) ، می بینیم واژه ی انتخاب شده، بر وزن « فعلة»، و مصدر نوعی بوده و بر نوع آفرینش انسان دلالت دارد. انتخاب این واژه برای این نظریّه، بدین مناسبت است که طرف داران این دیدگاه معتقدند: آفرینش انسان به گونه ای است که برخی از بینش ها و گرایش های او، به صورت خدادادی و غیر اکتسابی، در نهاد انسان نهاده شده است. از نظر آنها، پاره ای از اندیشه ها و خواست ها وجود دارند که به صورت غیر اکتسابی در نهاد عموم آدمیان، به ودیعه گذارده شده اند؛ هرچند این اندیشه ها و خواست ها از نظر شدّت و ضعف باهم متفاوتند. (5)
به تعبیر روشن تر: به نظر هواداران این نظریّه، در عمق روان ناخودآگاه هر انسانی، احساس هایی وجود دارند که به او از مادر متولد می شوند؛ بی آن که از جایی رانده و به جایی دیگر پناه آورده باشند. از نظر این گروه، « مذهب» از جمله اموری است که بر مبنای فطرتِ سلیم انسان ها پایه گذاری شده است.

ب) ویژگی های امور فطری

روشن است که هر امری را نمی توان فطری خواند. از این رو، این پرسش مطرح می شود که معیار تشخیص فطری بودن یک مسئله چیست؟ طرف داران این نظریّه با تأکید بر وجود سه ویژگی: عمومی بودن، ثابت بودن در طول تاریخ و به ویژه، اکتسابی نبودن، سعی در ارائه ی معیاری عقلانی برای امور فطری دارند.
البته منظور آنها از عمومیّت گرایش فطری این نیست که همیشه در همه ی افراد، زنده و بیدار باشد و انسان را آگاهانه به سوی مطلوب خویش برانگیزند، بلکه ممکن است تحت تأثیر عوامل محیطی و تربیت های درست به صورت خفته و غیر فعّال در آید یا از مسیر خود منحرف شود؛ چنان که در مورد غرایز دیگر هم، چنین سرکوفتگی ها و انحراف هایی یافت می شود. (6)
اما در مورد ویژگی دوّم، یعنی ثابت بودن در طول تاریخ، طرف داران نظریّه ی فطرت معتقدند که مراجعه به تاریخ بشر و جوامع انسانی و نیز، مطالعه ی ابعاد مختلف زندگی آنها، بر وجود این گرایش و شناخت فطری گواهی می دهد. (7)
در تاریخ بشر، هرگز، حتی قبیله ای وجود نداشته که به گونه ای از دین برخوردار نباشد؛ حتی بوته کاران نواحی مرکزی استرالیا و هندی های پاتاگونیا که پست ترین شکل زندگی بشری را دارند هم، به نوعی به عالم ارواح اعتقاد داشته و به صورتی مشغول پرستش اند. در قدیمی ترین آثار باستانی که از بشر متمدّن به دست آمده، نظیر آن چه در اهرام مصر یا متون اولیّه ی « وداها» ی هند به چشم می خورد، اعتقادها، آرزوها و رفتار دینی، آشکارا وجود دارند. (8)

ج) تفاوت فطرت با غریزه

ویژگی های سه گانه ای که برای امور فطری بیان شد، در امور غریزی نیز، موجود است. البته گاهی واژه « فطرت» و « غریزه»، به صورت مترادف با یک دیگر به کار گرفته می شوند که همان مجموعه اموری هستند ( اعم از حیوانی یا انسانی) که به صورت غیر اکتسابی و عمومی وجود دارند؛ اما هرگاه در مقابل هم قرار می گیرند، منظور از امور فطری، امور انسانی و عالی است و منظور از امور غریزی، امور حیوانی و دانی است. البّته واژه های فطرت و غریزه، کاربردهای متفاوت دیگری هم دارند که به طور مفصّل از آنها در کتاب ها، بحث شده است.

د) مسئله ی ارضای بدلی

معتقدان این نظریّه، می گویند در صورتی که میل فطری گرایش به دین، به صورت طبیعی ارضا نشود، بشر برای ارضای آن به ارضای بدلی رو خواهد آورد. (9)
طبق این نظریّه، طبیعت آدمی طوری ساخته شده است که به طور ناخودآگاه نسبت به خدا احساس تشنگی و عشق می کند. از این رو، اگر به مسیر مستقیم توحید هدایت نشود، در برابر معبودهای دروغین و خیالی سر تعظیم فرود می آورد تا پاسخی برای عطش درونی خود بیابد.

ه) قرآن و فطری بودن دین

طرف داران این نظریّه معتقدند که قرآن نیز، دین را فطری می داند؛ چراکه می فرماید:
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) (10)
روی خود را خالصانه متوجّه دین کن؛ چراکه دین همان سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش الهی تغییر پذیر نیست. دین پایدار، همین است.
البته درباره ی مراد از دین در این آیه، احتمال های گوناگونی وجود دارد. اگر فطرت را به معنای « استعداد و قابلیت پذیرش» بدانیم، باید بگوییم که از نظر قرآن، دین به معنای مجموعه عقاید، احکام و معارف علمی و عملی ارائه شده از سوی خداوند، امری فطری است. اما اگر فطرت را دانش و گرایش بالفعل تفسیر کنیم، باید بگوییم که از نظرقرآن، خطوط کلی مشترک در میان همه ی انبیا (ع)، فطری است. (11)
برخی از بزرگان، چون معتقد بوده اند که اصول فطری به صورت استعداد در درون انسان نهاده شده است و به فعلیّت رساندن آنها را نتیجه ی فعالیّت بشر می شمرده اند. بنابراین، تفسیر نخست ( فطری بودن دین، یعنی مجموعه ای از عقاید، احکام و. ..) را قائل شده اند.
البته استدلال به آیات « قرآن» برای تأیید موافق بودن این کتاب آسمانی، با نظریّه ی فطرت، منحصر به آیه سی ام سوره ی « روم» نیست، بلکه به آیات 172 و 173 سوره ی « اعراف» ( آیات پیمان) (12)، آیات هفتم و هشتم سوره ی « شمس» و. .. نیز، استدلال شده است که برای رعایت اختصار، تنها به ذکر یک نمونه بسنده کردیم.

و) روایات و فطری بودن دین

طرف داران نظریّه ی فطرت، معتقدند: روایات شیعه نیز، برخی امور دینی را امری فطری می داند و احادیثی مانند « فطرهم علی التوحید» نیز بر این حقیقت دلالت دارند. (13)
هم چنین امیر مؤمنان (ع) نیز در خطبه ی اول « نهج البلاغه» می فرمایند:
فَبَعَثَ فیهم رسلَهُ و واتر الیهم انبیاء، لیستادوهم میثاقَ فطرِتهِ و یذکروهم منسی نعمتِهِ؛ (14)
پیامبرانَشَ را در میان آنها مبعوث کرد و پی در پی رسولان خود را به سوی آنها فرستاد تا پیمان فطرت را از آنها مطالبه نمایند و نعمت های فراموش شده را به یاد آنها آورند.
این عبارت امیر مؤمنان (ع) به طور آشکار دلالت بر درستی نظریّه ی فطرت (15) دارد؛ چراکه این روایت نشان می دهد که پیامبران آمده اند تا نقاط خاموش شده فطرت انسان را زنده کنند.(16) بنابراین، دین به صورت نقاط خاموشی در درون انسان، پیش از آمدن پیامبران وجود داشته است.

ز) تقویت و تضعیف فطرت

طرف داران نظریّه ی فطرت معتقدند که امور فطری، گرچه از بین رفتنی نیستند، ولی گرفتار حجاب و ضعف می شوند و گاهی پنهان و گاهی آشکار می گردند. (17)« توجه» و « تذکر» مهم ترین عاملی است که در تقویت امور فطری مؤثر است. در مقابل، « غفلت» مهم ترین عاملی است که منجر به تضعیف امور فطری می گردد.
غفلت می تواند چراغ عقل را از روشنایی فرو افکند و خورشید را سرکوب کرده و از فروغ جان بکاهد. در مناظره ی بسیار آموزنده امام رضا (ع) با یکی از مادّی گراها می بینیم که وقتی وی از امام رضا (ع)می پرسد: چرا این حقیقت ( درک وجود خدا) بر من پوشیده مانده است؟ امام می فرماید:
« اِنّ الاحتجابَ عن الخلقِ بکثرةذنوبِهم؛
پوشیدن ماندن این حقیقت از خَلق [عامل غفلت و درک نکردن خدا] به دلیل زیادی گناهان است.» (18)
حوادث و واقعه های روزگار، اعم از نعمت ها و نقمت ها، لذت ها و دردها، کامیابی ها و ناکامی ها برای اهل معرفت آموزنده اند؛ زیرا ایمانِ فطری آنها را تقویت می کند. حتی بیماری، مرگ، پیری و. ..؛ همانند هشدارهایی به آدمیان هستند که از غفلت انسان، کاسته و او را به خود می آورند.(19) در قرآن هم، می بینیم که خداوند در آیات 32 سوره ی « لقمان» و 65 سوره ی « عنکبوت» ، حوادث هولناک را منشأ بیداری و شکوفایی فطرت انسان معرفی می کند. (20) پیامبران هم آمده اند آن نیرویی را که تحت الشعاع غرایز مادّی قرار گرفته، زنده کنند. (21)

ح) اندیشمندان غیر مسلمان و نظریّه ی فطرت

هرچند بیشتر کسانی که خاستگاه دین را فطرت معرفی کرده اند، از اندیشمندان مسلمانند؛ ولی در میان غربی ها نیز، دیدگاه هایی مشابه با نظر مسلمانان وجود دارد. دکتر لگن هاوسن در این باره می گوید:
برخی از کارهایی که در فلسفه ی دین صورت گرفته، بر مسائل معرفتی تکیه داشته است؛ مثلاً: آیا اعتقادات دینی از نوع گزاره های پیشینی هستند یا پسینی؟ عده ای از اندیشمندان معتقدند: پیشینی دانستن اعتقادات دینی راهی است برای حفاظت از اعتقادات دینی در مقابل مداخله ی علم. اما عده ای همانند جان لاک معتقد بودند که این دیدگاه به لحاظ اجتماعی، خطرناک است. از نگاه لاک، خطر این است که کسانی که معتقدند اعتقادات دینی، پیشینی هستند، امکان دارد که ایده های خود را به دیگران تحمیل کنند، چراکه گمان می کنند خداوند با پیشینی کردن دین، وجود آن را برای همه تضمین کرده است. البته لاک دلیلی برای انکار احتمال پیشینی بودن دین ندارد، ولی احساس افرادی نظیر لاک این است که دلیل کافی برای اثبات پیشینی بودن دین وجود ندارد. (22)
به هر صورت، عده ای از اندیشمندان غربی معتقدند که خاستگاه دین، امری پیشینی است که به صورت ناخودآگاه در ضمیر انسان نهاده شده است؛ به عنوان نمونه کوونتایم می گوید: « حس دینی، یکی از عناصر اولیّه و ثابت در روح انسانی است، بلکه آثار حس دینی از ژرفای روان ناخودآگاه انسان، فوران می کند». (23)
یکی از اندیشمندان غربی موافق با نظریّه ی پیشینی و درونی بودن دین، ویلیام جیمز است، وی در این باره می گوید:
مذهب، یک امر باطنی و شخصی است. دین، حالت روحانی است که به قالب منطق و استدلال در نمی آید.... سرچشمه ی زندگی مذهبی، دل است. فرمول های فلسفی، مطالب ترجمه شده ای است که اصل آن به زبان دیگری می باشد...؛ به این معنا که در دنیا، ابتدا یک احساسات مذهبی وجود داشته و سپس، علومی چون الهیات، آنها را به قاعده و نظم علمی در آورده اند.... حکمت الهی، مایه خود را از احساسات درونی می گیرد و به مدد فلسفه، شکل آن را تغییر می دهد. البته این احساسات، شخصی و فردی بوده و قابل تشریح و بیان نیستند...؛ لذا برای این که بتوانیم منویات خود را با دیگران در میان نهیم و منسوب به خیال بافی و توهّم نگردیم، به فلسفه نیازمندیم. (24)

ط) شبهاتی در مورد فطری بودن دین

شبهه ی نخست:

اگر دین فطری است، باید علاقه به آن ثابت باشد، چراکه یکی از ویژگی های امور فطری، ثابت بودن است؛ در حالی که با پیشرفت علم و تمدّن، علاقه ی بشر نسبت به این گونه مباحث کاهش یافته است. بشر در دوره ی جدید به تحقیقات تجربی، بیشتر علاقه نشان می دهد تا به بحث های الهیاتی. امروزه تنها افراد معدودی به این گونه مباحث علاقه نشان می دهند. بنابراین، معلوم می شود که علّت گرایش بشر به این گونه مفاهیم، عاملی غیر از فطرت بشر است که آن عامل در دوره های قدیم بیشتر بوده و با پیشرفت علم، رو به کاهش گذارده است.

پاسخ:

نخست این که لازمه فطری بودن یک مسئله، این نیست که تنها شیء مورد علاقه بشر باشد و تنها مباحث مربوط به آن مورد بحث انسان ها قرار گیرد. همان طور که میل به زیبایی و حقیقت جویی هم فطری هستند، ولی تنها شیء مورد علاقه انسان نیستند.
دوم این که امور فطری بشر گوناگون است. بنابراین، طبیعی است که پرداختن به یک میل، انسان را از امیال دیگر غافل می کند. موقعیت محیطی نیز، باعث افزایش یا کاهش توجّه به مادیّات می شود و به صورت معکوس، بر تمایل به دین تأثیر می گذارد.
سوم این که، امور فطری نیاز به یادآوری دارند تا دچار غفلت نشوند. در دوره ی جدید، با افزایش غفلت بشر، میزان توجّه انسان به گوهرهای درونی خویش کاهش یافته است. بنابراین، طبیعی است که امور فطری، همانند توجّه به دین نیز، کم رنگ تر جلوه کنند. (25)

شبهه ی دوم:

یکی از ویژگی های امور فطری، ثابت بودن در طول تاریخ است؛ در حالی که بعضی از ملت های ابتدایی، اصلاً دین نداشتند. بعضی از کوتوله های آفریقایی، هیچ نوع عبادت و شعائر دینی ندارند و در نزد آنها اثری از بت ها و خدایان دیده نمی شود. آنها مردگان خود را بدون هیچ گونه تشریفاتی به خاک می سپارند. کوتوله های کامرون هم، فقط به خدایان شرّ عقیده دارند و هرگز در صدد نیستند که با انجام عبادتی یا قربانی کردن حیوانی این خدایان را راضی نگه دارند.

پاسخ:

نخست این که در میان این قبایل هم، نوعی اعتقاد به مبادی ماورای طبیعی وجود دارد. اعتقاد کوتوله های کامرون به خدایان شرّ، نوعی اعتقاد به مبدأ ماورایی است؛ هر چند اعتقادی باطل باشد. در مورد کوتوله های آفریقایی نیز، برخی از تاریخ نویسان گفته اند که اعتقاد به ارواح جاودانه و موجودات ماورایی در میان آنها رایج است (26) هر چند اعتقادات آنها خرافی است. طرف داران نظریّه ی فطرت هم معتقدند که دین، امری فطری است و اگر به صورت درست این میل ارضا نشود، با چیزهای خرافه و موهوم، ارضای بدلی خواهد شد.
دوم این که بر طبق تفسیر درست از نظریّه ی فطرت، اصول فطری به صورت استعداد در درون انسان نهاده شده است و به فعلیّت رساندن آنها نتیجه فعالیّت بشر است. بنابراین، این ادّعا که در برخی افراد یا قبایل این استعداد به فعلیت نرسیده باشد، دلیل بر انکار اصل وجود چنین استعدادی نمی شود.

شبهه ی سوم:

اگر دین فطری بود، می بایست همه انسان ها آن را در درون خود درک می کردند و برای پذیرش آن نیازی به استدلال و برهان نمی داشتند؛ همان طور که در مورد غرایز جنسی و گرایش های فطری، نظیر میل به زیبایی، استدلال و برهان نیازی نیست، در حالی که دین داران برای اثبات درستی ادّعای خود، نیاز به استدلال دارند و علوم گسترده ای همانند علم کلام و بخش های زیادی از مباحث فلسفی، پر از استدلال هایی است که دین داران برای اثبات مفاهیم دینی، به آنها استدلال کرده اند. بنابراین، معلوم می شود که دین امری فطری نیست.

پاسخ:

نخست این که طرف داران نظریّه ی فطرت معتقدند: احتیاج به استدلال های کلامی و فلسفی برای اثبات وجود خدا، یگانگی وی و. ..، برای از بین بردن شبهات و پاسداری از حریم شریعت است. (27) به گونه ای که اگر ذهن کسی آمیخته با شبهات نباشد، بسیاری از گزاره های دینی را به کمک وجدان خود، بدون نیاز به استدلال و برهان، خواهد یافت.
دوم این که با توجّه به این که تأثیر این میل فطری آگاهانه نیست، ممکن کسی در مقام بحث و دلیل آوردن منکر وجود چنین گرایشی در خودش بشود. بنابراین، یک دیندار برای اثبات دین و اعتقادات دینی اش در مقابل منکران و معاندان، نیازمند به دلیل عقلی است.(28)
سوم این که استدلال های فلسفی و کلامی موافق با فطرت، در تقویت فطرت نیز مؤثر است. بی شک آنها که به برهان امکان و وجوب، برهان صدّیقین و برهان وجود فقری انس دارند به اقناع و یقین عقلی درباره ی وجود خداوند دست می یابند که دیگران از آن نوع یقین، بی بهره اند.(29) از این رو، این گونه استدلال ها تقویت کننده ی ایمان فطری دین داران است.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: عزالدین رضا نژاد، سلسله مقالات « خاستگاه دین»، مجله ی تخصصی کلام اسلامی، سال سوم، شماره های دوم، سوم و چهارم.
2. ر.ک: محمد فنایی اشکوری، معرفت شناسی دینی؛ همان، درآمدی بر فلسفه ی دین و کلام.
3. در این بخش بنا داریم که به طور فشرده، پاسخ اندیشمندان مسلمان به مسئله ی مورد تحقیق را بیان کنیم، تا خواننده بتواند هریک از پاسخ ها را با نظریّه ی اندیشمندان مسلمان، مقایسه کند.
4. Inflexion
5. عبدالحسین، خسرو پناه، قلمرو دین، فصل دوم، ص 19.
6. همان، ص 20.
7. همان، ص 20.
8. رابرت، هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، ص 17.
9.محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن ( خداشناسی)، ص 45.
10. روم، آیه ی 30.
11. خسرو پناه عبدالحسین، قلمرو دین، فصل دوّم، ص 21.
12. محمدتقی جعفری، پیام خرد، ص 87.
13. ر.ک: مصباح یزدی، معارف قرآن ( خداشناسی)، ص 44-48.
14. نهج البلاغه، خطبه ی اول؛ نهج البلاغه صبحی صالح، ص 44.
15. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 77.
16. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 146.
17. قلمرو دین، ص 20.
18. شیخ صدوق، توحید صدوق، ص 251.
19. کلام جدید، گفتار یازدهم، ص 298.
20. قلمرو دین، ص 20.
21. اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 146.
22. Mohammad Iegenhausen "Foundatoinalism and Epistomology of religion" in: Al ـTtawhid vol.x.
23. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 16، ص 426.
24. ر.ک: ویلیام جیمز، پراگماتیسم، سخنرانی هشتم.
25. اصول و فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 42.
26. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 87-89.
27. قلمرو دین، فصل دوم، ص 23.
28. آموزش عقاید، درس دوم.
29. کلام جدید، گفتار یازدهم، ص 289-290.

منبع مقاله: خسرو پناه، دکتر عبدالحسین؛ (1388)، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین (2)، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر مصطفی(ع)، چاپ اول.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما