سنگواره هایی که خارج از ایران نام ایرانی می گیرند
1- ایکتیوسورها( Ichthyosauria) گروهی از خزندگان هم عصر دایناسورها بودند که مثل دلفین ها و نهنگ های امروزی، اجدادشان از خشکی به آب زده بودند و به مرور( آن گونه که از سنگواره ها مشخص است) ظاهرشان بیشتر و بیشتر به ماهی ها شبیه شد؛ ولی باز هم مثل دلفین ها و نهنگ ها باید با شش هایی که از هوا پر می شد، تنفس می کردند و به رغم ظاهری ماهی مانند استخوان بندی شان کاملاً الگوی کلی استخوان بندی خزندگان را نمایش می داد.
2- اخیراً خبر معرفی گونه جدیدی از ایکتیوسورها منتشر شد. سنگواره این موجود در اوایل دهه 50 میلادی/ 30 شمسی در نزدیکی رودخانه چیا در نزدیکی شهر سلیمانیه در کردستان عراق کشف شده بود؛ اما برای ده ها سال در انبارهای موزه تاریخ طبیعی انگلستان دست نخورده باقی مانده بود، تا این که یک دانشجوی دیرینه شناسی دانشگاه لیژ بلژیک به نام والنتاین فیشر تصمیم گرفت به سراغ این نمونه برود و آن را بررسی کند.
3- خیلی از ایکتیوسورها در پایان دوره ژوراسیک دچار انقراض شدند؛ به جز یک خانواده از آنها که توانست تا نزدیکی های پایان دوره کرتاسه نیز دوام بیاورد. از قضا سنگواره ای که در کردستان یافت شده بود نیز متعلق به دوره کرتاسه بود؛ یعنی پس از انقراض پایان دوره ژوراسیک و انتظار می رفت این جانور نیز متعلق به تنها خانواده بازمانده در دوره کرتاسه باشد. اما این طور نبود. این سنگواره جدید ویژگی هایی دارد که نشان می دهد متعلق به یکی از انبارهای دوره ژوراسیک است. به عبارت دیگر پسرعموهای نزدیک تر این جانور خیلی وقت بود منقرض شده بودند و نسبت چندان نزدیکی با دیگر ایکتیوسورهای هم عصرش نداشتند.
4- اما چیزی که باعث جلب توجه بیشتر به این موجود می شود، نام آن است. فیشر در مقاله ای که [ به همراه شش دیرینه شناس دیگر] در مجله Biologyletters منتشر کرد، نام Malwania anachronous را برای این جانور برگزید. خب این نام چه اهمیتی دارد؟ صفت گونه ای این ایکتیوسور، البته به عصر زندگی اش که میلیون ها سال پس از انقراض پسرعموهای نزدیکش بوده، اشاره می کند. در یونانی باستان « ảvá » ( آنا) به معنی « بالا» و « xpόvoς» ( خُرونُس) به معنی « زمان» است. اما نام سرده این جانور از کجا آمده است؟ آیا این نام ارتباطی به کلمه « ملوان» دارد؟ در حقیقت بله و ضمناً این نام گذاری مدیون دکتر فریدون بیگلری، انسان شناس موزه ایران باستان است. فیشر وقتی مقاله اش برای انتشار پذیرفته شد، با بیگلری تماس می گیرد و درباره نام گذاری این موجود از ایشان کمک می خواهد. بیگلری که خودش کرد است، چند واژه کردی به فیشر پیشنهاد می کند، از جمله« مه له وان» ( ملوان: از ریشه مه له که در کردی به معنی شنا کردن است) که در کردی یعنی شناگر. به این ترتیب نام علمی این ایکتیوسور که در سنت علمی باید لاتین باشد به خاطر پیشنهاد دکتر بیگلری از لاتینی شدن یک واژه کردی ساخته شد.
5- زبان کردی یکی از گسترده ترین و مهم ترین زبان های شاخه شمال غربی خانواده زبان های ایرانی است. زبان های بلوچی، تاتی، تالشی، تبری، سمنانی بعضی خویشاوندان نزدیک زبان کردی هستند. همه این زبان ها شاخه های نوین زبان باستانی قوم ماد هستند. وقتی می بینیم نام یک سنگواره نسبتاً پراهمیت از زبانی ایرانی گرفته می شود که تا ابد در متون علمی به کار رود، احساس تعلق به فرهنگی که چنین میراثی از آن به جای مانده باعث افتخار و غرور می شود. تازه این سنگواره یکی از چندین نمونه سنگواره هایی است که به واسطه رشته و تحقیقاتم می شناسم و ریشه نام هایشان ایرانی است. یک تروسور( خزنده پرنده) غول آسا که در آسیای میانه پیدا شده و Azhdancho نام دارد( که مشخص است نامش از ریشه « اژدر» ساخته شده) ، دایناسوری به نام Turanoceratops ( صورت شاخی توران) که باز هم در آسیای میانه کشف شده، نمونه های دیگری از چنین نام هایی هستند.
6- این نام های علمی تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهند کرد، حتی با پول نفت هایی که بیهوده خرج پاک کردن نام ایران می شوند. این یک یادآوری مهم برای دانشمندان کشور خودمان است. ده ها و صدها تک یاخته، گیاه، قارچ، جانور و سنگواره در ایران هست که هنوز کشف و نام گذاری نشده اند. اگر کاشف و توصیف کننده این نمونه ها خارجی هایی باشند که بسیاری از آنها بی هماهنگی دولت و دانشگاه ها و دانشمندان ایرانی و با ویزاهای توریستی به ایران می آیند و نمونه برداری می کنند، نباید امید داشت، همه شان مثل فیشر مصمم باشند در نام گذاری نمونه شان فرهنگ منطقه اکتشاف را جدی بگیرند همان طور که تا امروز هم این گونه بوده است. اما خود دانشمندانی ایرانی چه؟
7- نام گذاری گونه های جدید جانداران حق کاشف آنهاست و نه تنها در ایران، بلکه در هر جای جهان دانشمندانی که چنین قصدی دارند، سعی می کنند برای تکرار شدن نام کشور و زبانشان هم که شده، نامی بومی را لاتینی کنند و روی کشفشان بگذارند، نه این که از سرهم بندی واژه های یونانی و لاتین استفاده کنند. ما هم می توانیم امیدوار باشیم که همین موضوع در کشور ما جدی گرفته شود.
8- البته باید فکری هم به حال سفرهای علمی حشره شناس ها، گیاه شناس ها و فسیل شناس های خارجی بکنیم که پس از پایان سفرهای اکتشافی شان به ایران شاید دلشان خواست خبری به دوستان ایرانی شان بدهند که ما آمده بودیم کشور شما و نمونه برداری کردیم و رفتیم. گویا خارج کردن نمونه های جانور و گیاه و فسیل هم که از کشور ما برای خارجی ها کار سختی نیست. از آن بدتر زمانی است که می شنویم این همکاران خارجی در سفرشان از راهنمایی دانشجوهای امیدوار به ترک کشور و ناامید از کسب موفقیت در ایران استفاده کرده اند؛ دانشجوهایی که معمولاً نمی خواهند نامشان تا پیش از ترک ایران فاش شود.
9- راستی اگر رشته های مرتبط با طبیعت و محیط زیست در کشور ما کمتر نادیده گرفته شوند و زیر سایه رشته های « زودبازده» و « استراتژیک» به تارک فراموشی سپرده نشوند، باز هم ممکن است سفره گسترده ایران، خوان یغمای توریست های طبیعی دان خارجی شود و دانشجوهای ما به ترک میهن و صادرات نمونه های گیاه و جانور و فسیل به موزه های غربی امیدوارتر باشند و نامی از ایران، جز در نقشه های داخل مقالات علمی به میان نیاید؟
/م