شعر رضوی پس از انقلاب اسلامی

در بررسی شعر آیینی آن گاه که بحث معرفی شعر رضوی است، به راحتی می توان احساس کرد که این حوزه از شعر آیینی، با دیگر حوزه ها تفاوت های برجسته ای دارد. از مهمترین دلیل این تفاوت ها وجود مرقد پاک و مطهر امام
دوشنبه، 28 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعر رضوی پس از انقلاب اسلامی
شعر رضوی پس از انقلاب اسلامی

 

نویسنده: زهرا محدثی خراسانی




 

امام رضا(ع) در شعر پس از انقلاب اسلامی

در بررسی شعر آیینی آن گاه که بحث معرفی شعر رضوی است، به راحتی می توان احساس کرد که این حوزه از شعر آیینی، با دیگر حوزه ها تفاوت های برجسته ای دارد. از مهمترین دلیل این تفاوت ها وجود مرقد پاک و مطهر امام رضا(ع) در مشهد است، که همیشه سبب ایجاد خیر و برکات بسیاری در زندگی مسلمانان جهان به ویژه ایرانیان بوده و هست، تا آن جا که شور و شوق زیارت حرم آن حضرت با تار و پود زندگی مسلمانان گره خورده است.
صحن و سرای سرشار از معنویت او دل و جان انسان را مجذوب ایجاد خلوت های روحانی می نماید و می بینیم که همواره این مرقد مقدس، انسان های مؤمن و آگاه و حاجتمند را از اقصی نقاط ایران و جهان- خواسته و ناخواسته- به خود فرا می خواند.
شاعران شعر رضوی حداقل یک بار به مشهد الرضا(ع) آمده اند و یا بارها از طریق تلویزیون دل را روانه این حریم کرده اند؛ همین ارتباط عینی و ملموس با امام رضا(ع)، نیز سبب شده تا شعر رضوی نسبت به دیگر حوزه های شعر آیینی صمیمی تر باشد.
بی جهت نیست که در غالب این سروده ها صحن و سرا، گلدسته، ضریح، پنجره ی فولاد، گنبد طلا و کبوتران حرم، مؤلفه هایی است که با بسامد بالا در شعر استفاده شده است. باری این ارتباط عینی و ملموس از آنجا اهمیت دارد، که باعث شده شعر رضوی شور و حال بیشتری پیدا کند و بار تصنع آن به سبب غلیان احساسات پاک شاعرانه کمتر باشد. بارگاه قدسی امام رضا(ع) می تواند «مقلب القوب» هر فردی باشد، آن هم در این عصر آهن و ماشین که عواطف و احساسات بشری جایگاه چندانی ندارد؛ عصری که نه تنها پیشرفت های مادی و تکنولوژیکی آن نتوانسته زمینه ی آرامش خاطر و تلطیف روح بشر را فراهم کند، بلکه محصول این عصر آدم هایی است سرخورده و سردرگم، با هویتی ناهمگون.
با این همه همین انسان سردرگم، آن گاه که پا در حریم معنوی امام رضا(ع) می گذارد و شمیم بهشتی آن را تنفس می کند، در زلال آبی عشق آرام می گیرد؛ گویا این جا همان «نیروانا»ی اوست.
بعد از انقلاب اسلام ایران و احیای ارزش ها و بالیدن باوردهای عمیق اسلامی، شعر آیینی توانست در این بستر آماده، جریان تازه ای را آغاز کند.
حمایت های نهادی و غیرنهادی انقلاب در طول این سال ها، از شعر آیینی به طور عام، و شعر رضوی به طور خاص، باعث شده که این حوزه از شعر بستر تازه ای برای تعریف و تبیین آموزه های تشیع باشد.
برگزاری کنگره های متعدد از قبیل «گریز آهوانه» و «شعر رضوی» و... شعر رضوی را هم از لحاظ کیفی، و هم از لحاظ کمی ارتقا داده است؛ گرچه در مواردی نیز برگزاری همین کنگره ها می تواند معایبی نیز در پی داشته باشد.
نکته ی دیگری قابل ذکر استقبال گسترده ی نسل جوان شاعر از شعر آیینی است، چرا که این استقبال موجب تازگی و طراوت این مقوله شعری شد. در شعر رضوی نیز می بینیم، که آثار نسل جوان در این حوزه تفاوت های عمده ای با نسل پیشکسوت دارد؛ البته بررسی عوامل و چگونگی آن مجال دیگری را می طلبد.

مدح و نعت

می دانیم در اشعار مدحی و نعتی، یکی از اهداف شاعر این است که بزرگی و عظمت ممدوح به مخاطب منتقل شود. از این منظر در مواردی، شاعر چندان نمی تواند پای بند واقعیات تاریخی باشد؛ در واقع این تخیل و زبان شاعراست که عنان شعر را در دست می گیرد.
به راستی مدح و نعت تنها شایسته ی معصومین ماست؛ که هر لحظه از زندگی آنان سرشار از آموزه های انسانی، اخلاقی و مذهبی است و مرور و بهره مندی از همین آموزه هاست که می تواند ضامن سعادت بشریت باشد.
جبریل از ازل شده دربانت ای رضا
افلاکیان متابع فرمانت ای رضا
خورشید و ماه، ثابت و سیار، در سما
تحت الشعاع گنبد و ایوانت ای رضا
هستی کریم و بهره برند از کرامتت
گبر و مجوس و خلق مسلمانت ای رضا
تو هشتمین شکوفه ی گلزار احمدی
ما بلبلان مست و غزل خوانت ای رضا
عنبرفشان بوَد ز غبار حریم تو
هر ذره ذره خاک خراسانت ای رضا
مبهوت مانده پیش کمال و جمال تو
حسن و صفای یوسف کنعانت ای رضا!(1)
شاعر در ابیات مذکور، بزرگی و عظمت شخصیت امام رضا(ع) را در نظر دارد و جبرئیل امین را به عنوان دربان بارگاه آن حضرت معرفی می کند. او همه ی افلاکیان را تحت فرمان ایشان می داند، و کائنات و آسمان ها را در برابر ساحت مقدس و گنبد و ایوان ‌آن حضرت ناچیز می شمارد.
در بیتی به این واقعیت نیز اشاره دارد که نمی توان ادعا کرد که امام رضا(ع) تنها، امام شیعیان است، چنان که در طول سال ها دیده ایم که هر کسی از هر قومی، قبیله ای، رنگی و نژادی از بارگاه آن حضرت دست خالی برنگشته است، و نور معصومین را صرفاً دل های آگاه و جان های حقیقت جو می توانند در خود بارور کنند.
ای حجتی که عزت ما، در ولای توست
ای آیتی که حق، نظرش در رضای توست
هر درد لاعلاج که درمان نمی شود،
داروی آن ذخیره به دارالشفای توست
«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق»
عشق آن دلی گرفت که تحت لوای توست
ما را انیس و مونس و یاری به جز تو نیست
بر ما ببخش ای که ولایت برای توست!
مولا تویی و سید و آقا تویی و هم
آقا بود هر آن که در این جا گدای توست
آن جا که دل به وادی ایمن سفر کند
در روضه ی مطهر جنت فزای توست
خوان تو بی دریغ و عطای تو بی نظیر
ما را سخن نه درخور مدح و ثنای توست (2)
شاعر، ارجمندی و سربلندی مسلمین را در پیروی از ولایت امام رضا(ع) می داند رضایت پروردگار را در رضایت امام رضا(ع) از شیعیان برمی شمرد. چنان که در روایات اسلامی آمده است که:
«مشهد قسمتی از بهشت است.»
شاعر هم این موضوع را مورد تأکید قرار داده است:
جهان خلاصه ای از حسن ناتمام شما
ستاره ها همه مست از صدای گام شما
شهاب می چکد از آسمان مشهدتان
کبوتران همگی مخلص مرام شما
تو از قبیله ی شیرین، من از کتیبه ی درد
هزار تیشه شکستم کنار نام شما
کجاست آن که ضمانت کند مرا با عشق
که این چنین شده ام زنده در کلام شما
تمام میکده ها را به رقص آوردید
کدام باده چکیده درون جام شما؟
کجاست حاتم طایی که اعتراف کند
به این کرامت پیوسته و مدام شما
قصیده و غزل و هرچه بر زبان آمد
برای خویش سرودم به احترام شما (3)
شعر مذکور رنگ و بوی مدح دارد، اما در مقایسه با دو شعر پیش تفاوتی اساسی در آن مشهود است؛ و آن صمیمیت شاعر است در چگونگی توصیف.
شاعر د بیت سوم با آرودن کلماتی از قبیل؛ «شیرین و تیشه» ارتباط قلبی خود و امام رضا(ع) را رنگ و بویی عاشقانه بخشیده است؛ این همان زاویه ای است که در شعر آیینی کمتر مرسوم است و آغازگر آن را می توان «عمان سامانی» دانست که با مضامینی پرفراز در مثنوی گنجینه الاسرار خود از مظنری متفاوت و خاص به واقعه ی عاشورا نگریسته است. این گونه نوآوری های زبانی و بیانی، در شعر شاعران نسل جوان بیشتر دیده می شود.
در بیت پنجم غزل فوق، کلماتی از قبیل: «میکده، رقص و باده» دیده می شود، که می تواند حساسیت زا باشد. چنان که عده ای از پیشکسوتان شعر آیینی، کاربرد چنین واژگانی را در حوزه ی شعر مذهبی نوعی جسارت و گستاخی تصور می کنند، و معتقدند که شاعر در سرایش شعر مذهبی باید بسیار محتاط باشد تا به حریم معصومین ما توهین نشود.
عدهای دیگر معتقدند که این دیدگاه اگر بر شعر و شاعر تحمیل شود، دست و پای تخیل و زبان شاعر را می بندد، و باعث می شود که شعر از اصلی ترین عنصر خود که عاطفه است، بی بهره بماند.
و شعر مذهبی نمی تواند تأثیرگذار باشد.
به هر حال، نمیتوان به هیچ یک از این دو نگرش و اعتقاد اتکا کرد، و باید در این رابطه کارهای علمی و عملی انجام شود؛ زیرا آسیب شناسی شعر آیینی به میزان خود شعر آیینی، اهمیت و حساسیت دارد و مسؤولین امر باید این مسأله را دریابند که این موضوع شعری، نباید آلوده ی باورها و تصورات نادرست شود و سعی شود این مقوله هدفمندی، ارزشمداری و پویایی خود را بیش از پیش حفظ کند، و نباید نسبت به آن با تعصبات خام و کورکورانه و نیز افراط و سهل انگاری برخورد کرد.
السلام ای وارث نوح وخلیل
ای جلال و جلوه ی رب جلیل
ای درون سینه ات قلب سلیم
وارث عیسی و موسای کلیم
ای شمیم بوستان فاطمه(س)
ای ولایت، شرط توحید همه
آستانت بوسه گاه فرشیان
فرش ایوانت نگاه عرشیان
ای حریمت را ملایک در طواف
جبرئیل اینجا بود در اعتکاف
ای پرستوها همه پروانه ات
آب زمزم آب «سقاخانه ات»
صحنه ی بشکوه شور عشق ناب
صحن «آزادی» و صحن «انقلاب»
دل که سرگردان در «ایوان طلاست»
یک زیارت نامه اش «قالوا بَلی»ست
ای حریم قدس تو «دارالسرور»
ذکر «دارالذکر» تو آیات نور (4)
شاعر در ابیات فوق، با نگاهی عرفانی، حرم مطهر حضرت رضا(ع) را توصیف می کند؛ از دیدگاه شاعر بارگاه آن حضرت، حریم راز و نیاز عرشیان است. شاعر با بهره مندی از نام مکان های متفاوت بارگاه امام رضا(ع) چون؛ «صحن انقلاب»، «صحن‌آزادی»، «دارالسرور» و... نگاهی ویژه به آن داشته است.
از منظر شاعر، آب سقاخانه ی امام رضا(ع) همان آب زمزم است که زایران امام رضا(ع) آن را به عنوان تبرکِ مشهدالرضا مورد استفاده قرار می دهند.
به طور کلی می توان گفت؛ یکی از ویژگی های بارز شعر رضوی، نگاه عارفانه و فرا مادی به صحن، بارگاه و گنبد طلای حرم امام رضا(ع) است، که در اغلب این سروده ها مشهود است.

ولادت و شهادت

اگر نگاهی گذرا به تاریخ و زندگی معصومین(ع) داشته باشیم، به راحتی درمی یابیم که زندگی آنان سرشار از رویدادهای تلخ و شیرین است؛ زندگی پرفراز و فرود آنان پر از نکته های ظریف و آموزنده است، که می تواند منشور سعادت بشریت باشد.
آنان با شهادت خود درس های بزرگی از عدالت و حقیقت و آزادگی را، به انسان ها آموخته اند.
وقتی می بینیم گاندی، امام حسین(ع) را الگوی خود قرار می دهد و هند را از اسارت و بندگی رها می کند، در می یابیم که معصومین(ع) ما آموزگار مکتب و مذهب خاصی نیستند، بکله تعلیمات آنان زندگی همه ی بشریت را تحت الشعاع خود قرار داده است، آن هم در همه ی زمان ها و در همه ی مکان ها.
ولادت و شهادت معصومین(ع) ما لحظات حساسی از تاریخ تشیع است که شاعران نیز به نوبه ی خود نسبت به آن بی تفاوت نبوده اند؛ اما در رابطه با هر یک از معصومین(ع) ما این نگرش متفاوت بوده است.
در شعر رضوی این دو مقوله- ولادت و شهادت- چندان بازتاب درخوری نیافته است. در یک نگاه اجمالی درمی یابیم کهدیگر ابعاد شهر رضوی نسبت به این مقوله بسیار برجسته تر است.
خدامی دانست
چه درخت سبزی می نشاند
و تو می بینی
دستان التماس را
در کرانه های ابری احساس
و ما می خوانیم
از پیشانی بلندت
آیه ای که سجده ی واجب داشت
فردا صبح
گل ها- باز می خندند-
اشک شوقی است بر گونه ی گلبرگ ها
و آسمان
به پاس نجابتت
آفتابی است (5)
شاعر با استفاده از تشبیهی ظریف، امام رضا(ع) را به درخت سبزی مانند کرده که پروردگار آن را در زمین نشانده است.
نکته ای را که از لحاظ زیبایی شناسی باید یادآور شد، این است که در شعر مذهبی، رنگ سبز نمادی از معصومین(ع) است، که به اشکال گوناگون مورد استفاده ی شاعران قرار گرفته است.
دمید از افق آرزو، سپیده ی صبح
گرفت روشنی از نو، چراغ دیده ی صبح
شب فراق به پایان رسید، شکر خدا
هوا عصاره ی گل شد، سحر چکیده ی صبح
ستارگان هم
ه از دست ماه نوشیدند
شراب نور ز انگور دست چیده ی صبح
گشود دیده به روی سپهر، خورشیدی
که خواند مرغ سحر تا سحر قصیده ی صبح
مدینه جلوه ی شمس الشموس را چون دید
سلام کرد به زیباترین پدیده ی صبح
رسید در شب یلدا، مسیح عترت نور
به دلنوازی جانِ به لب رسیده ی صبح (6)
***
پیش از ولادت، مادرش دل بست با پیغام او
آرامش جان یافت از، تسبیح صبح و شام او
روزی که عالمگیری شد، اشراق فیض عام او
آن روز آغوش پدر، شد بستر آرام او
برداشت با آب فرات از روز اول کام او
یعنی که زخم نینوا، می ریخت مِی در جام او (7)
در ابیات مذکور، که از دو شعر گزینش شده، شاعر اب دو رویکرد از ولادت امام رضا(ع) شعر سروده است؛ یکی رویکردی «نمادین»، و دیگری رویکردی «گزارشی- تاریخی».
در سروده ی اول، شاعر تولد امام رضا(ع) را به تولد دوباره ی نور و روشنایی تشبیه کرد و با انتخاب ردیف «صبح» کوشیده است تا تأکید بیشتری بر این نکته داشته باشد.
در بیت چهارم از ابیات یاد شده، تولد امام رضا(ع) را زیباترین و ناب ترین پدیده ی صبح معرفی می نماید.
در شعر دوم نیز ولادت آن حضرت را گرامی می داند و به زیبایی، پاکی و طهارت امام رضا(ع) را به تصویر کشیده است.
در بیت اول شاعر معتقد است که امام رضا(ع) زمانی که در رحم مادر خود نیز بوده اند، تسبیح و ذکر خداوند می گفتند و مادر آن حضرت از این تسبیح آرامش می یافتند.
در بیت سوم شاعر امام رضا(ع) را ادامه دهنده ی راه امام حسین(ع) و دیگر اولیا معرفی می کند.
قبلاً هم اشاره کردیم که ولادت و شهادت امام رضا(ع)، در شعر رضوی بسامد چندانی ندارد؛ که بررسی دلایل و علل این مسأله به مجال دیگری باید موکول شود.
غزل زیر مربوط به شهادت امام رضا(ع) است:
خبرِ اتفاق تلخی بود، در پریشانی پرستوها
با صدای اذان بی هنگام، باد می آمد از فراسوها
توس در هول مرگ می سوزد، توس در التهاب افتاده
از کدامین عذاب افتاده، لرزه بر جان برج و باروها
ماده های قشنگ فهمیدند، چشم های سیاه لرزیدند
شیرها قطره قطره خشکیدند، قهر کردند بچه آهوها
جوی ها هر کجا گذر کردند، از درختان مو حذر کردند
تاب شب تاب ها تمام شد و به زمین ریخت بوی شب بوها
پر پروانه های دنیا؛ پر، رنگ از روی تازه گل ها؛ پر
آه... زنبورها شبِ آخر، برنگشتند سوی کندوها
باد! پیداست بوی غم داری، داغ دل دیده ای، عزاداری
سر به صحرا مباد بگذاری که بفهمند بچه آهوها!
شب، شب اتفاقِ سردی بود، کوچه ها داغدار مردی بود
توس آبستن چه دردی بود که گره خورده بود ابروها (8)
در ابیات مذکور، شب شهادت امام رضا(ع) توسط مأمون به تصویر کشیده شده است. شاعر با توصیفی نمادین، به آن شب اشاره می کند. شهر توس در آن شب از ترس این که مبادا مورد خشم و غضب پروردگار قرار گیرد و عذاب شود در هول و ترس است. بعد از شهادت آن حضرت، شیر ماده آهو، خشک شد و بچه آهوها از مادر خود قهر کردند؛ چرا که ضامن خود را از دست دادند.
در جایی دیگر شاعر، باد را خطاب قرار می دهد که تو غمگین و عزادار هستی، به سمت صحرا نرو، که مبادا بچه آهوها از این غم و مصیبت بویی ببرند!
شاعر در بیت چهارم با ظرافتی درخور، به این نکته اشاره دارد که امام رضا(ع) توسط انگور زهرآلود به شهادت رسیده است و با ذکر این مسأله:
حذر کردن و دوری جستن جوی های آب از درختان مو،
اشاره ای دارد که بسیار ملیح و زیباست.
شاعر از بسیاریِ مصیبت چنان یاد می کند که پس از شهادت‌ آن حضرت، رنگ و بویی برای گل ها، و پری برای پروانه ها، نمانده است.

غربت و غریب نوازی

یکی از القاب امام رضا(ع) که در زیارت نامه ی آن حضرت نیز گفته می شود؛ «غریب الغربا» است.
در جریان مهاجرت اجباری امام رضا(ع) از مدینه به مرور توسط مأمون، آن هم به بهانه ی ولایتعهدی امام رضا(ع)، آن حضرت از خانه و خانواده ی خود دور شد. غریبی و غریب نوازی امام رضا(ع) در شعر رضوی انعکاس ویژه ای دارد و شاعران به اشکال متفاوت این رویداد را مورد توجه قرار داده اند. ابیات زیر مؤید این مسأله است:
مشهد فقط ادامه ی خونین کربلاست
یک رکعت از دوگانه ی خونین کربلاست
فرسنگ ها، غریب سفر کرده شاه توس
این جا وضو به خونِ جگر کرده شاه توس
لب تشنه بود، دیدن فرزند را دریغ
خون گریه های هرچه و هرچند را دریغ...!(9)
شاعر، مشهد را کربلایی دیگر می داند، و به مهاجرت اجباری آن حضرت اشاره می کند و این که امام رضا(ع)، در غربت از دیدن فرزند عزیز خود، امام جواد(ع)، محروم بود و طبق روایات اسلامی، به خواست پروردگار صرفاً شب شهادت ایشان، امام جواد(ع) از مدینه به مرو حاضر شد، و در واپسین لحظات بر بالین پدر حضور داشت.
مدینه! بی تو شب من سحر نمی گردد
شب فراق از این تیره تر نمی گردد
مدینه! سینه ی من تنگ شد در این غربت
چرا مدار فلک تندتر نمی گردد
مدینه! سوزدل من جدایی از زهر است
وگرنه زهر به من کارگر نمی گردد
مدینه! در عجبم من، که خوشه ی انگور
چرا ز آه دلم شعله ور نمی گردد
مدینه! چشم مرا انتظار کرد سپید
چه شد که یوسف من جلوه گر نمی گردد (10)
در ابیات مذکور، شاعر از زبان امام رضا(ع)، راوی غریبی و غربت آن حضرت است و معتقد است دردی که امام رضا(ع) از فراق مدینه و حضرت زهرا(س) و پیامبر(ص) و فرزندش کشیده، بسیار سنگین تر از دردی بوده که زهر خوشه ی انگور جگر امام(ع) را خونین کرد.
در بیتی- البته از زبان امام رضا(ع)- می گوید:
خوشه ی زهرآلود انگور باید از آه دل من شعله ور گردد.
***
با درد دوری ات همه را گر شکیب نیست
جز تو ولی در این سرِ دنیا طبیب نیست
من در غم غریبی تو سخت مانده ام
کز بین زایران تو یک دل غریب نیست
هر کس تو را نخواند به وقت دعای خویش
دردش دوا به گفتن «اَمَّن یُجیبْ» نیست بر سفره ی کریم تو یاران نشسته اند
حتی غریبه از برِ آن بی نصیب نیست (11)
در این ابیات نیز می بینیم که شاعر به غریب نوازی امام رضا(ع) اشاره می کند.
حال و هوای حرم امام رضا(ع) به گونه ای است که هر غریبی وارد آن جا شود، احساس آشنایی دیرینه می کند؛ و از همین منظر است که همه ی آنان که از هر کجا، و هر قومی به این بارگاه می آیند به تقدیر خود از کرامات آن حضرت بهره ها می برند.
بوی گل و عطر سیب دارد حرمت
احساس خوش و عجیب دارد حرمت
ما را بپذیر یا غریب الغربا(ع)
به به چقدر غریب دارد حرمت!(12)
***
باران بلا زِ هر طرف می بارد
در سینه ی من نهال غم می کارد
در هجمه ی شب های سیاه غربت
این دل به سرش هوای مشهد دارد (13)
در رباعی های یاد شده، می بینیم که شاعران چگونه غریب نوازی حضرت را به کوتاهی، اما سرشار از عاطفه و تخیّل، تصویر کرده اند.
تو و صفای حرم، زایران، هیاهوها
من و ضریح تو و ازدحام شب بوا
تو را غریب بنامند شاعران، اما
شناخته اند تو را مردم فراسوها
بدون شک ز تو آموختند، تا که غریب
به گوشه ای بسپارند جان خود قوها
ببین هوای تو را کرده اند شاعرها
بخوان که پربگشایند این پرستوها (14)
در این ابیات نیز، شاعر با تصویر و تعبیری زیبا غربت آن حضرت را یادآور شده و جان سپردن قوها در تنهایی را متأثر از شهادت امام رضا(ع) می داند.

توسل و زیارت

توسل و زیارت، هر دو از پرشورترین مناسک دینی و آیینی شیعیان محسوب می شوند.
احادیث و روایات بسیاری پیرامون اهمیت این امر در متون اسلامی حضور دارد. اهمیت این دو مقوله از آن جا پیداست که امام سجاد(ع) در صحیفه ی سجادیه به تبیین و آموزش معارف اسلامی پرداخته است. توسل به ائمه ی اطهار(ع)، انبیاء، اولیاء و زیارت قبول آنان، جزء لاینفک زندگی شیعیان محسوب می شود.
شاعران آیینی در سروده های خود به این دو مقوله توجه بسیاری داشته اند و می توان گفت که برجسته ترین بعد شعر رضوی، همین بعد توسل و زیارت است.
شاعر در لحظات روحانی خود، دست به دامن آن حضرت شده و حاجات معنوی خود را درخواست می کند، و این حس و حال شاعر با توجه به ایجاد همان ارتباط عینی و ملموس او، با بارگاه آن حضرت و حال و هوای زیارت بارگاه ایشان گره می خورد.
شاعران رضوی از دو نماد «آهو» و «کبوتر» به صور متفاوت، برای توسل جستن به امام رضا (ع) بهره برده اند.
غزلی با این مضامین:
یاد پاک او که در دلت مرور می شود
ذهن تو چراغ روشن شعور می شود
هرچه اضطراب و هرچه خستگی روح
با همان نگاه اول از تو دور می شود
دل که می تپد و می تپد و می تپد
زیر سایه ی حرم صبور می شود
فوج فوج این کبوتران به پیشواز
در خیال تو قبولی حضور می شود
این وضوی تازه، این توسل، این نماز
خط سیر روشن عبور می شود (15)
شاعر به تأثیر زیارت و ایجاد خلوت و توسل با امام رضا(ع) اشاره کرده است که:
دل هر چقدر ناآرام و بی قرار باشد، در این مکان قدسی آرام و صبور می شود. در حرم آن حضرت هیچ دلی خسته و آزرده نیست؛ این جا وادی آرامش و اطمینان قلب است.
شاعر توسل، نماز و زیارت را روشناییِ راه هر گم گشته ای می داند:
اینجا طلسم گنج خدایی، شکسته باش
پابوس لحظه های رضایی شکسته باش
در کوهسار گنبد و گلدسته های او
حالی بپیچ و مثل صدایی شکسته باش
وقتی به گریه می گذری در رواق ها
سهم تمام آینه هایی شکسته باش
هر پاره ات در آینه ای سیر می کند
یعنی اگر مسافر مایی شکسته باش
این جا درستی همگان در شکستگی است
تا از شکستگی به درآیی، شکسته باش
آن جا شکستی و طلبیدند و آمدی
این جا که در مقام فنایی شکسته باش (16)
شاعر در ابیات مذکور، به آداب زیارت امام رضا(ع) اشاره دارد و معتقد است که اگر به حرم رضا آمدی باید شکسته دل باشی؛ چرا که امام رضا(ع) فقط دل های شکسته را می طلبد.
من دل سپرده ام به سلام مجدّدت
اینک تو و بلی ی قبول و نه ی ردت
اما مگر کسی از تو «نه» شنیده است؟
حاشا از آن دهان به آری زبانزدت
آتش فشان نور و کبوتر گرفته است
این دل، دل سیاه هواخواهِ گنبدت
از آسمان تو را چه بخواهم؟ که آسمان
افسانه ای است پیش رواق زبرجدت!
با خوب ها معامله ات چیست نازنین
وقتی که اینچنینی با زایر بدت (17)
شاعر با زبانی صمیمی و روان، با امام خویش به گفت و گو پرداخته و از او می خواهد که زیارتی دیگربار را نصیبش کند.
در این ابیات صمیمیت و دوستی شاعر با امام رضا(ع) بسیار مشهود است و چنان که پیش از این یادآور شدیم، این ویژگی به شعر رضوی چهره ای خاص بخشیده است.
در بیت آخر شاعر با طرح یک سؤال به طور ضمنی، بزرگواری، بخشندگی و عطوفت امام رضا(ع) را اثبات می کند و می گوید:
ای امام رضا! تو که با زایران بد خود این گونه مهربانی، با زایران خوب خود چگونهر معامله می کنی؟!
... بی تو گر افروختم شمعی، هوس خاموش کرد
بی تو گر آموختم چیزی، هوا آموختم
من شریعت را در این آیینه ایوان دیده ام
من طریقت را در این عصمت سرا آموختم
در حرم بودم اگر ایمان مرا تطهیر کرد
در حرم بودم اگر حجب و حیا آموختم
نسخه می پیچد برایم این حریم محترم
من سلامت را از این دارالشفا آموختم
در حرم یا نه! بگو در کعبه، در قدس شریف
در حرم یا نه! بگو در کبریا آموختم
در حرم بودم که فهمیدم نبوّت ختم شد
در حرم آموختم، ها! در حرا آموختم
از شما- من- ای شما شرح شریف لا اِله
از شما- من- ای شما روح خدا آموختم!(18)
می بینیم که شاعر چگونه به تأثیر زیارت در زندگی خود اشاره کرده است؛ به اعتراف شاعر، هر آن چه را که از طریقت و شریعت می باشد، در حال و هوای زیارت حرم آقا آموخته، و اگر از پاکی ایمان بهره جسته، آن هم متأثر از فضای قدسی حرم بوده است و در نهایت تمامی آموخته های خود را فارغ از حال و هوای حرم، هوا و هوس می داند!
شاعر حتی حرم را، حرم نمی بیند؛ بلکه از دیدگاه او، امام رضا(ع) کعبه و کبریای الهی است. در بیت آخر شاعر، امام رضا(ع) را تفسیر و تبیین «لا اله الا الله» می داند. او به این حدیث رضوی اشاره دارد که:
«کَلمَهٌ لا اِلهَ اِلَا الله حِصْنی، فَمَن دَخَل حِصْنی اَمِنْ مِنْ عَذابی، بِشُروطها وِ اَنَا مِن شُروطها».
شاعر در این بیت، ولایت امام رضا(ع) را آمیخته با توحید می داند و با توجه به این حدیث رضوی، توحید شرایطی دارد که امام رضا(ع) یکی از شروط توحید می باشد.
شفاعت، یکی از آموزه های بنیادین شیعه به شمار می آید. با توجه به این مفهوم است که شیعیان، پیامبران و اولیا و معصومین را، شفیع و واسطه ی فیض خود قرار می دهند؛ که در نزد خداوند از آنان شفاعت کنند. این مفهوم در ادعیه ی شیعیان جایگاهی والا دارد و در دعای توسل، شفاعت، محور و مبنا است. و داعی در این دعا از همه ی معصومین(ع) می خواهد که در نزد پروردگار بلند مرتبه، بنده ی گنهکار خود را شفاعت نماید.
شفاعت در شعر رضوی که نوعی توسل و حاجت خواستن است، بازتاب گسترده ای دارد.
خشکیده ام و کویر در فکر بهار
یک ذره فقط بر سر من مهر ببار
آقا! به علی خواسته ام یک چیز است
اندازه ی آهویی مرا دوست بدار (19)
در رباعی فوق، شاعر به شکلی نمادین از مسأله ی شفاعت صحبت کرده و تمام حرف و امر شفاعت، در مصراع آخر نهفته است.
در مصراع اول، به آلودگی و ناچیزی و تهیدستی اشاره شده و شاعر امام رضا(ع) را به جدش- علی(ع)- قسم می دهد که ضامن و شفیع او شود، آن چنان که آهوان وحشی را ضمانت کرد.
یک عمر اگر خوب و اگر بد بودم
دلخوش به تو و حضرت سرمد بودم
این آرزو! از کودکی ام با من هست
ای کاش که من کفتر گنبد بودم (20)
در این رباعی نیز مسأله ی شفاعت مطرح شده است. از منظر شاعر، کبوتران حرم امام رضا(ع)، لیاقت شفاعت آن حضرت را داشته اند، که کبوتر حرم شده اند و آرزوی کبوترِ حرم بودن نیز، در راستای همان ضمانت آهوان است.
چنان که پیشتر هم یادآور شدیم، مفاهیمی از قبیل شفاعت، توسل و طلب حاجت، در شعر رضوی نسبت به دیگر حوزه های شعر آیینی، با گستردگی درخوری طرح شده است و این را می توان ناشی از وجود بارگاه مطهر آن حضرت در ایران دانست؛ که به عینیت و صمیمیت ارتباط شاعر با نمادها و مفاهیم شعر رضوی کمک می کند.
امام رضا(ع) در شعر رضوی، امامی رئوف و مهربان و طبیب دردهای لاعلاج زایران خویش است و شعر رضوی بیش از هر چیز، گفت وگوی خالصانه و صادقانه ی شاعران دین باور و معتقد با اوست.

پی نوشت ها :

1. داراب درخشان، صحن آفتاب، اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان، انتشارات محقق، چاپ اول، مشهد، 1382، ص27 .
2. حسین زاهدی، صحن آفتاب، ص48 .
3. منصوره دفاعی، گریز آهوانه، تألیف زهرا معتمدی و الهام صالحیان، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، چاپ اول، مشهد، 1384، ص53 .
4. محمد جواد غفوزاده(شفق)، سلام بر خورشید، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد، 1382، ص23 .
5. سید محمد کباری، از حنجره های شرقی، ص159 .
6. محمد جواد غفورزاده(شفق)، همان کتاب، ص10 .
7. همان کتاب، ص12 .
8. مهدی فرجی، گریز آهوانه، ص104 .
9. سید ضیاءالدین شفیعی، رؤیای هشتم، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد، 1385، ص13 .
10. محمد جواد غفورزاده(شفق)، همان کتاب، ص90 .
11. محمد علی رحیمی، صحن آفتاب، ص42 .
12. سید علی رضا جعفری، گریز آهوانه، همان، ص37 .
13. کبری دهنوی، صحن‌آفتاب، ص57 .
14. غلامرضا رزمی، صحن آفتاب، ص62 .
15. محمد جواد محبت، اشک لطف می کند، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد، 1385، ص2 .
16. حسن دلبری، صحن آفتاب، ص41 .
17. محمد جواد شاه مرادی، گریز آهوانه، ص84 .
18. مرتضی امیری اسنفندقه، چین کلاغ، انتشارات لوح زرین، چاپ اول، تهران، 1383، ص138 .
19. عادل حیدری، گریز آهوانه، ص48 .
20. سید علی رضا جعفری، گریز آهوانه، ص37 .

منبع مقاله :
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط