گروه«حزب الله»، طرح حکومت اسلامی وآرمان های جدید رهایی از استبداد و استعمار (2)

گروه حزب الله پیش از آنکه به عملیاتی ضد رژیم شاه دست بزنند و حتی پیش از آنکه بتوانند اسلحه تدارک ببینند، به سبب اختلافاتی که میان اعضا وسمپات ها پیش آمد، چند تن از آنان به درگیری فیزیکی با یکدیگر پرداختند و کارشان
چهارشنبه، 30 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گروه«حزب الله»، طرح حکومت اسلامی وآرمان های جدید رهایی از استبداد و استعمار (2)
گروه«حزب الله»، طرح حکومت اسلامی وآرمان های جدید رهایی از استبداد و استعمار(2)

 






 

چگونگی کشف و بازداشت گروه«حزب الله»

گروه حزب الله پیش از آنکه به عملیاتی ضد رژیم شاه دست بزنند و حتی پیش از آنکه بتوانند اسلحه تدارک ببینند، به سبب اختلافاتی که میان اعضا وسمپات ها پیش آمد، چند تن از آنان به درگیری فیزیکی با یکدیگر پرداختند و کارشان به شهربانی کشیده و در شهربانی برملا شد که برخی از آنان از اعضای حزب الله هستند و فعالیت های سری و زیرزمینی دارند و بدین گونه به
سادگی در چنگ ساواک گرفتار شدند، اسماعیل زمانی که در بازجویی های خود چگونگی لو رفتن حزب الله را چنین بازگو کرده است:
... جریان لو رفتن و دستگیری ما در سال 51 از این قرار بود که دونفر از افراد حزبی که به علت فشار زیاد خانواده هاشان... از گروه خارج شده بودند و رابطه شان هم با افراد مذهبی قطع شده بود و دیگر به سینما و امثال اینها می رفتند، برخوردی با یکی، دوتا از افرادی که به انجمن می آمدند پیدا می کنند که به زد وخورد میان آنها می رسد؛ یکی از دونفر مذکور که از حزب خارج شده بود کتک می خورد. در پی این جریان او عموی خود را از ماجرا مطلع می کند؛ عموی او نیز به شهربانی می رود و جریان دسته بازی فرزاد را می گوید وهمراه پاسبانی با شخص مذکور که نامش امیر برازنده بود، فرزاد و عده ای از بچه ها را در کافه ای درکنار شط می بینند و امیر می گوید که فرزاد دستور داد تا مرا بزنند. بعد از مشاجره ای، فرزاد و سید مرتضی نعمت زاده را به شهربانی می برند و امیر برازنده در آنجا می گوید که فرزاد رئیس حزب الله است و گروه مخفی دارد و....(1)
در گزارش ساواک پیرامون شناسایی و کشف این گروه چنین آمده است:
... اخبار و اطلاعات واصله حاکی بود که عده ای از دانش آموزان خرمشهر دارای تمایلات ضد دولتی بوده و از طرفداران روحانیون افراطی می باشند و به همین منظور انجمنی به نام انجمن امام صادق (ع) تشکیل داده و فعالیت دارند. (2) پس از مدتی در اثر اختلافاتی که بین افراد گروه مذهبی مزبور بروز می نماید منجر به زد و خورد بین آنان و دخالت
مأمورین شهربانی و جذب عده ای از آنها می گردد و دربازجویی مقدماتی در شهربانی مطالبی از اقدامات غیر قانونی خود را در اثر ضدیت با یکدیگر بروز داده و شهربانی چهار نفربه نام های عبدالامیر برازنده و حمید ودادی و مرتضی نعمت زاده و فرزاد قلعه گلابی را به ساواک خرمشهر اعزام می نماید. در تحقیقی که از عبدالامیر برازنده و حمید ودادی به عمل آمد فرزاد قلعه گلابی و مرتضی نعمت زاده را متهم نمودند که حزبی به نام حزب الله تشکیل داده و [با ] تبلیغ دانش آموزان، عده ای از آنها را به دور خود جمع نموده و افکار و تمایلات آنها را منحرف و قصد داشته اند که علیه رژیم فعلی قیام و حکومت اسلامی مستقر نمایند... (3)
دوتن از بازداشت شدگان، به نام های عبدالامیر بازنده و حمید ودادی از افرادی بودند که به سبب نا مشخصی از حزب الله اخراج شده و یا خود بیرون رفته بودند و بسیاری از اعضای حزب را می شناختند و بدین گونه ساواک توانست شماری از اعضای این حزب را شناسایی و دستگیرکند؛ مانند: حسین ابراهیمی، محمدعلی جهان آرا، اسماعیل زمانی، غلامرضا بصیرزاده، بیژن مشعل، علی اکبر عباسی، پرویز جلالی، مسعود بهبانی نیا، علی جهان آرا، کریم رفیعی، زهرابصیرزاده و....
غلامرضا بصیرزاده که به عنوان معاون گروه حزب الله فعالیت می کرد، در پی بازداشت فرزاد قلعه گلابی و سید مرتضی نعمت زاده، در گام نخست فعالیت هایی را برای رهایی نامبردگان از چنگ ساواک آغاز و دنبال کرد و از علمای شهر برای نجات آنان کمک خواست و افرادی را به اهواز، اصفهان و قم روانه ساخت تا با افراد و گروه های همفکر رایزنی کنند و برای نجات بازداشت شدگان اقدامی به عمل آورند و تلاش کرد که اسناد و مدارک درون سازمانی مانند«میثاق نامه ها»را در محلی دور ازدسترس مأموران ساواک پنهان کند و سرانجام برآن شد که اعضای حزب الله را پراکنده سازد؛ برخی را به تهران و شماری را به عراق روانه نماید و خود نیز به سوی عراق بگریزد؛ لیکن پیش از آنکه بتواند برنامه خود را به اجرا در آورد،
اعضای حزب یکی پس از دیگری دستگیر و بازداشت شدند و خود او نیز در تاریخ 12 /6 /1351 به همراه حسین ابراهیمی پور و اسماعیل زمانی دستگیر گردید و اسناد و مدارک نیز به دست ساواک کشف و ضبط شد.
بازداشت شدگان، چنانکه آورده شد، در بازجویی های خود با صراحت هدف اصلی و نهایی خود را که واژگونی رژیم پادشاهی و تشکیل حکومت اسلامی بود. اعلام کردند. ساواک خوزستان در گزارش به تهران این نکته را چنین بازگو کرده است :
...اینک یک برگ فتوکپی صورت جلسه بازرسی و دو قطعه عکس و 19 برگ اوراق تحقیقاتی مشارالیه [ غلامرضا بصیرزاده] که صریحاً نسبت به عضویت و معاونت خود در حزب الله و برقراری حکومت اسلامی اعتراف نموده به پیوست تقدیم می گردد و....(4)
در مورد حسین ابراهیمی پور نیز ساواک خرمشهر چنین گزارش کرده است :
... مشارالیه از افرادی است که میثاق نوشته و در تحقیقات معموله نسبت به عضویت در حزب الله و همچنین اعمال و رفتار و افکار مخالف خود در جهت براندازی حکومت شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی صریحا اعتراف لازم را نموده است...(5)
ساواک خوزستان نیز در گزارش به مرکز، همین نکته را بازگو نمود.(6)

فرجام«حزب الله»

اسماعیل زمانی در بازجویی های خود در سال 1356 درباره کشف حزب الله از سوی ساواک و بازداشت اعضای آن و سرانجام این حزب، چنین اذعان کرده است:
... بعد از حدود دوسال در این گروه، در تابستان سال 51 فرزاد و سید مرتضی نعمت زاده دستگیر شدند و بیست روز بعد از آن بقیه افراد گروه نیز دستگیر شدند و
تمام مدارک گروه نیز لورفت به این ترتیب ماجرای دوره اول حزب الله پایان یافت.....(7)
بازداشت شدگان گروه حزب الله شماری که هنوز عضو نشده بودند و یا افراد هدفمندی نبودند با قید تعهد یا کفالت و ضمانت آزاد شدند، لیکن اعضای اصلی، پس از پایان بازجویی در ساواک خرمشهر، به زندان اهوازانتقال یافتند و پس از تکمیل پرونده روانه دادگاه شدند و طی محاکمه ای نظامی و فرمایشی هرکدام به مدتی زندان محکوم گردیدند. طبق رأی دادگاه : فرزاد قلعه گلابی چهارسال
سید مرتضی نعمت زاده دوسال
اسماعیل زمانی، حسین ابراهیم پور و محمد علی جهان آرا هرکدام یک سال
غلامرضا بصیرزاده و بیژن مشعل به شش ماه زندان محکوم شدند.
علی اکبرعباسی تبرئه شد.
با در نظر گرفتن اینکه گروه حزب الله اندیشه براندازی در سر داشتند وهدف واژگونی رژیم شاه و نظام پادشاهی را دنبال می کردند، می بینیم که دادگاه نظامی اهواز نامبردگان را به کیفر سنگینی محکوم نکرد و مجازات شدیدی برای آنان در نظر نگرفت. رژیم شاه دراین گونه موارد متهمان را غالباً به اشد مجازات کیفر می داد و در شرایطی با یک درجه تخفیف به زندان دایم محکوم می کرد. علل این برخورد با گروه حزب الله را در موارد و محورهای زیر باید جست و جو کرد:
1.رژیم شاه نسبت به خوزستان که هم مرز با عراق است، سخت نگران و حساس بود و تلاش می کرد که از هرگونه فشار براهالی آن منطقه که ممکن بود مایه خشم و خروش و شورش گردد و محیط خوزستان را ناآرام و متشنج سازد، خودداری ورزد.
2. کشف حزب الله در خرمشهر همزمان بود با اوج اختلاف مرزی ایران و عراق و تبلیغات گسترده رژیم بعث عراق ضد رژیم شاه و بهره گیری آنان از هر رویداد سیاسی که
ممکن بود در ایران صورت بگیرد؛ و اگر اعضای حزب الله به زندان های دراز مدت محکوم می شدند، بی تردید بازتاب گسترده ای در خوزستان و منطقه داشت و برای رژیم بعث درراه انگیختن مردم خوزستان و تبلیغات ضد رژیم شاه دستاویز زنده و پرمایه ای به شمار می آمد.
3.برخی ازافراد و اعضای حزب الله در بازجویی های و در برخوردهایی که با پلیس و مأموران ساواک داشتند از خود ضعف نشان دادند و شاید رفتار آنها ناشی از ضعف نبود بلکه تاکتیکی بود که به منظور فریب بازجو و مقامات ساواک به کاربستند. در هرصورت، برداشت و ارزیابی مسئولان به اصطلاح امنیتی و قضایی از گروه یادشده این بود که حرکت آنان بر پایه ساختاری ریشه ای، علمی و انقلابی نبوده است، بلکه از روی احساسات زود گذر جوانی و اندیشه های ناپخته و بی پایه موسمی و مقطعی به کاری دست زده و در واقع آلت دست شده اند و در پی بازداشت و محاکمه به کلی پشیمان ومتنبه گردیده و به راه آمده اند و دیگر هیچ گاه دنبال کار سیاسی نخواهند رفت، لیکن رویدادهای بعدی نشان داد که این برداشت تا چه پایه ای نادرست و دور از واقعیت بوده است.
4. بیشتر اعضای حزب درسنین نوجوانی و نورس بودند و دوران محکومیت را در حبس« تأدیبی» گذراندند؛ از این رو، رژیم شاه اصولاً روی آنها حسابی باز نکرده و از سوی آنان خطری احساس نمی کرد و شاید حرکت آنها را نوعی بازی کودکانه می پنداشت.
5. جریان رهبری در فعالیت های گروهی برای مقامات ساواک و دیگر سردمداران رژیم شاه
نقشی مهم در برخورد با گروه ها و سازمان ها داشت؛ ازاین رو، می بینیم که درجریان گروه شیخ عبدالحسین سبحانی، ساواک خوزستان تاب نیاورد و آن مرد بزرگ را ناجوانمردانه به شهادت رسانید، اما در مورد گروه حزب الله، رهبری ضعیف و نامتعادل شخصی به نام فرزاد قلعه گلابی، عامل دیگری در سست برخورد کردن رژیم شاه با این گروه بود.
6.انعکاس اینکه یک گروه مذهبی با انگیزه براندازی و برقراری حکومت اسلامی کشف و بازداشت شده و به محاکمه کشیده شده اند، برای رژیم شاه از چند جنبه زیانبار و شکننده بود :
الف. شاه پیوسته برآن بود که وانمود کند تنها مخالفان رژیم او که نقشه براندازی دارند، کمونیست ها و مارکسیست ها هستند تا از این راه غرب را به پشتیبانی هرچه بیشتر از خویش وادارد و خطرکمونیست ها را برای ایران و منطقه بزرگ وجدی بنمایاند و از سوی دیگر تلاش داشت وانمود کند که از پشتیبانی مردم مسلمان برخوردار است و ملت ایران یک دست پشت سر او ایستاده اند و ازسیاست او حمایت می کنند و اگر در میان توده های مذهبی کسانی نغمه مخالف سر می دهند یا مارکسیست ها هستند که زیر ماسک اسلام به صحنه آمده اند ( مارکسیست های اسلامی ) یا عناصر واپسگرا و ارتجاعی هستند که ازرشد لازم برخوردار نیستند و نمی توانند اصول انقلابی ومترقیانه شاه را برتابند! و منافع خود را در خطر می بینند! اما حرکت و خیزش شماری از دانشجویان و دانش آموزان، با هدف تشکیل حکومت اسلامی موضوعی نبود که شاه بتواند آن را به مارکسیست ها مربوط سازد یا به واپسگرایان و عناصر ارتجاعی ارتباط دهد زیرا مارکسیست ها و نیز گروه های التقاطی«مارکسیست های اسلامی» هیچ گاه شعار«استقرارحکومت اسلامی» سرنمی دادند و با چنین هدفی نمی توانستند کنار بیایند و از نظر ناظران سیاسی و صاحب نظران مسائل بین المللی اتهام«ارتجاعی» و واپسگرایی به نسل جوان تحصیل کرده و پاکباخته نیز پذیرفتنی نبود و برملا شدن بازداشت چنین گروهی با آن انگیزه انقلابی ( سرنگونی نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی ) از عمق نارضایتی جامعه اسلامی از رژیم حاکم نشان داشت و مایه بی آبرویی رژیم شاه بود.
ب. رو آوردن نسل جوان به تلاش در راه« استقرار حکومت اسلامی» که در سال 1348خ از
طرف امام مطرح شده بود و امت اسلامی به خیزش و خروش در راه برپایی آن فراخوانده شده بودند، موقعیت ویژه سیاسی و پایگاه مردمی امام را به نمایش می گذاشت و دیدها و دیدگاه ها را به سوی او می کشاند و او را در میان سیاستمداران و کارگزاران سیاسی درون مرزی و برون مرزی بیش تر مطرح می کرد و چنین وضعی برای رژیم شاه ارزان تمام نمی شد.
ج. در پی طرح حکومت اسلامی از طرف امام، رژیم شاه نیز همانند سازمان ها و گروه های سیاسی و به اصطلاح ملی، به توطئه سکوت دربرابر آن روی آورد و تلاش کرد آن طرح در میان ملت ایران بازتابی نداشته باشد و اندیشه ها راه به آن سو نکشاند؛ لیکن اگر آشکار می کرد که گروهی به نام حزب الله درخرمشهر با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شده است، بی تردید بحث حکومت اسلامی بر سر زبان ها می افتاد ودیدها و اندیشه ها را به سوی خود جلب می کرد و چه بسا کسانی با این انگیزه و هدف به پا می خاستند و این طرح در میان ملت بیشتر جا باز می کرد و همگانی می شد. از این رو، رژیم شاه در برخورد با گروه حزب الله کوتاه آمد و کوشید با مجازاتی سبک و در خور اغماض، آن جریان را بی سر و صدا پایان دهد.

پی نوشت ها :

1. همان، پرونده اسماعیل زمانی، برگ ش96.
2. آنچه در این گزارش ادعا شده است که«اخبار و اطلاعات و اصله حاکی بود که عده ای ازدانش آموزان خرمشهر دارای تمایلات ضد دولتی بوده و...» جنبه بلوف و گزافه گویی دارد و شیوه ای است که نمایندگی های ساواک در گزارش به مقامات بالاتر برای قدرت نمایی خود از آن بهره می گرفتند؛ زیرا تا 20 /15 /51 که چندتن از این گروه به سبب درگیری با یکدیگر به شهربانی کشیده شدند، ساواک خرمشهر و خوزستان هیچ گونه اطلاع و آگاهی از فعالیت های این گروه نداشت. از این رو، پیش از تاریخ یادشده در پرونده این گروه و یا حتی در پرونده موضوعی دانش آموزان خرمشهر، هیچ گونه گزارشی به ثبت نرسیده است.
3. همان، سند ش 24.
4. همان، سند ش25.
5. همان، سند ش26
6. همان سندش 27.
7. همان، پرونده اسماعیل زمانی، برگ ش 136.
منبع:برگرفته از کتاب نهضت امام خمینی(س)، دفتر چهارم.

منبع مقاله :
نشریه 15 خرداد، شماره21



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.