مترجم: سید معین عمرانی
این حادثه که در میان یوفولوژیست ها، شهرتی بین المللی دارد، در ساعت 7:55 بعدازظهر 29 ژانویه 1986 اتفاق افتاد. بررسی جنبه های مختلف این واقعه، عده ای از یوفولوژیست ها را بر آن داشت تا عنوان «رازول اتحاد جماهیر شوروی» را به آن اطلاق کنند، اطلاعات اولیه در مورد این پرونده توسط عده ای از یوفولوژیست های روسی برای ما ارسال شد.
چه اتفاقی افتاد؟
«دالنِگورسک» شهری کوچک و معدنی به همین نام در شرق روسیه است. در آن روز سرد زمستانی، کره ای قرمز رنگ از سمت جنوب شرقی وارد شهر شد، از روی بخشی از آن عبور کرد و در نهایت با کوه «ایزوستکووایا» که به آن «تپه 611» یا «هایت» هم می گویند، برخورد کرده و متوقف شد. پرواز این جسم، بسیار پر سروصدا و موازی با سطح زمین بود. قطر آن حدوداً 3 متر و ظاهرش تقریباً یک کره کامل بود. هیچ برجستگی یا ورودی خاصی نیز روی آن مشاهده نمی شد. رنگ قرمز آن نیز شباهت زیادی به فولاد ضدزنگ در حال گداختن داشت.یکی از شاهدان ماجرا، «وی کانداکف» آن را به این صورت توصیف کرده بود: «سرعت آن حدود 15 کیلومتر در ساعت بود. در هنگام پرواز، به آرامی بالا و پایین می رفت. هر بار که این جسم بالا می رفت و ارتفاع می گرفت، رنگش درخشان تر می شد. گویی که دمایش بالاتر برود. وقتی هم که به کوه رسید، تکان شدیدی خورده و بعد مثل یک تکه سنگ سقوط کرد. بعد از سقوط هم تا حدود یک ساعت قسمتی از کوه به شدت در حال سوختن بود.»
شروع مطالعات
مطالعات زمین شناسی سایت که توسط «وی اسکاوینسکی» ازانستیتو زمین شناسی و جغرافی شاخه سیبری آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی در سال 1988 انجام شده بود، وقوع این حادثه و تأثیرات این جسم بر ترکیبات شیمیایی و فیزیکی عوارض طبیعی این منطقه را تأیید کرده بود. «والری دووژیلنی»، رئیس «کمیته پدیده های غیر متعارف شرق دور» اولین کسی بود که برای تحقیق در مورد این سقوط به منطقه سفر کرد. با توجه به اطلاعاتی که از دوستان روسی مان گرفته ایم. می توانیم مطمئن باشیم که این گزارش دقیق ترین اطلاعاتی است که تا به حال جمع آوری و مستند شده است.دکتر دووژیلنی دو روز بعد از حادثه وارد منطقه شد. برف ضخیمی تمام سطح ناحیه را پوشانده بود محل سقوط نیز که سنگلاخ بود، از برف پوشیده شده بود. در اطراف محل سقوط، تکه های سیلیکایی و سنگ هایی دودی رنگ پراکنده شده بودند. روی یکی از صخره ها نیز درخشش نقره ای رنگی دیده می شد که انگار روی آن پاشیده شده بود. برخی این ذرات فلزی نیز به شکل گوی هایی کروی ریز منجمد شده بودند.
در لبه سایت، تنه درختی سوخته دیده می شد که بویی عجیب و غیر عادی از آن متصاعد می شد. اجسامی که از این سایت جمع آوری و مطالعه شده بود، بعدها به صورت «شبکه های ریز»، «گوی های کوچک»، «گوی های سربی» و «گوی های شیشه ای» معرفی شدند. آزمایشات دقیق نیز نشان دادند که این اجسام اسرار آمیز، ویژگی های عجیب و غیر عادی دیگری نیز از خود نشان می دهند. برای مثال، در یکی از «شبکه های ریز»، رشته هایی به ضخامت 17 میکرومتر یافت شده بود که به نظر می رسید پاره شده باشند. هر یک از این رشته ها نیز از رشته های فیبری نازک تر و رشته های بسیار نازک طلا بافته شده بودند.
آزمایشات پیشرفته تر
دانشمندان روسی در پژوهشکده هایی مثل آکادمی علوم شاخه اومسک، تمام اجسام جمع آوری شده از منطقه سقوط را مورد مطالعه و آنالیز قرار دادند و به نتایج بسیار پیچیده ای دست یافتند. برای مثال، «گوی های آهنی» در حقیقت آلیاژی از آهن، آلومینیوم، منگنز، نیکل، کروم، تنگستن و کبالت بودند! زمانی که برخی قطعات در خلاء ذوب شدند، برخی مواد از هم می پاشیدند، در حالی که باقی آنها گوی هایی مذاب تشکیل می دادند. البته نیمی از این گوی ها نیز توسط ساختارهایی شیشه مانند روکش شده بودند.نظرات متنوع
نه فیزیک دانان و نه متالوژیست ها بعد از آزمایش این نمونه ها، نتوانستند به نتیجه گیری قطعی در مورد ماهیت آنها برسند. «اِی کولیکف» که کربن شناس مشهور انستیتوشیمی در دپارتمان شرق دور آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی است، در مقاله ای نوشت که به نظر او، با چیزی شبیه به کربن شیشه ای رو به رو بوده است، اما شرایطی که برای تشکیل چنین ترکیبی لازم است، هنوز مشخص نیست. او تأکید داشت که آتش صرف، قادر به تولید چنین ماده ای نیست، تنها چیزی که در سایت یافت شد و مشخص بود چیست، مقداری خاکستری بود که نشان می داد در زمان برخورد جسم پرنده ناشناس با زمین در آن نقطه از بین رفته و خاکستر شده است.مقاله دکتر دووژیلنی در مجله «: NLO Chto, Gde, Kogda» شماره اول، سال 1990 چاپ شد که در واقع چاپ دوباره مطلبی بود که در شماره 23 مارس 1990 مجله «FENOMEN» منتشر شده بود. در این مقاله، با عنوان «پدیده دالنگورسکی » دکتر دووژیلنی به جزئیاتی از ماجرا پرداخته که در جایی دیگر نمی توان آن را یافت.
جهتی که جسم از آنجا به محل سقوط رسید، به منطقه زیچانگ کازمود روم در جمهوری خلق چین می رسید که محل پرتاب ماهواره های مختلف به فضاست. البته هیچ خبری نیز مبنی بر پرتاب یک ماهواره یا موشک از چین در آن زمان یعنی آخر ژانویه در دست نیست. همین طور هیچ نوع اطلاعاتی در باره پرتاب موشک های روس نیز وجود ندارد که در آن زمان و در مسیرهایی با مقصد احتمالی سایت سقوط، پرتاب شده باشند.
یک نکته خاص دیگر نیز در مورد این واقعه وجود دارد، به این صورت که در محل سقوط این یوفو، مقادیر کمی از ماده ای به رنگ خاکستری روشن یافت شده که مختص محل سقوط است. این ماده به هیچ عنوان ویژگی های خاک های این منطقه را ندارند. در حقیقت، آنالیز طیف شناسی این نمونه ها، آنها را ماده ای معرفی کرد که در منطقه «یاروسلاول» وجود دارد. این ماده در هیچ نقطه دیگری از دالنگورسک یافت نشده است.
اسکادران یوفوها
هشت روز بعد از سقوط یوفو، یعنی در روز هشتم فوریه 1986، در ساعت 8:30 بعدازظهر، دو کره زرد رنگ دیگر از سمت شمال پرواز کنان به سمت این منطقه آمدند. آنها زمانی که روی منطقه سقوط یوفو رسیدند، چهار بار به دور سایت گردش کردند و بعد دوباره به طرف شمال پرواز کرده از آن ناحیه دور شدند.در ساعت 11:24 نیمه شب 28 نوامبر 1987، 32 جسم پرنده ناشناس ناگهان در آسمان ظاهر شدند. صدها نفر از جمله نیروهای ارتشی و نظامی منطقه، شاهد ظاهر شدن آنها بودند. این اجسام، روی 12 شهرک پرواز کردند. 13 عدد از آنها نیز روی شهر دالنگورسک و محل سقوط یوفو به پرواز درآمدند. سه عدد از آنها روی شهرک ها ماندند و 5 یوفو نیز کوه نزدیک به شهر را روشن کردند، آنها با سر و صدای زیاد و در ارتفاع بین 150 تا 800 متری از سطح زمین پرواز می کردند. هیچ کدام از شاهدان تصور نمی کردند که آنها یوفو باشند. تنها چیزی که آنها تصور می کردند، وسایل پروازی عادی بود که برای نوعی عملیات امداد و نجات به آن منطقه آمده بودند. این اجسام با پرواز بر فراز خانه های مسکونی، تصاویر تلویزیونی را مخدوش و غیرقابل تماشا می کردند. گروه دیگری از شاهدان هم شامل کارگران معدن رو باز «بور» بودند که در ساعت 11 نیمه شب، جسم سیلندری شکلی را دیدند که مستقیماً به سمت آنها پرواز می کرد. شاهدان طول آن را بین 200 تا 300 متر تخمین می زدند. بخش جلویی این جسم نیز درخشان و نورانی دیده می شود.
نیم ساعت بعد، یکی از مدیران این معدن روباز به نام آقای «لواکف» جسمی سیگار برگی را مشاهده کرد که به آرامی در ارتفاعی حدود 300 متری در حال پرواز بود. آریالای لواکف در گزارش خود گفته بود که با وسایل نقلیه پروازی به خوبی آشنایی داشت ولی هرگز در تمام طول زندگی اش چنین چیزی ندیده بود.
پروژه های فوق سری
دکتر دووژیلنی این طور نتیجه گیری که جسمی که در تپه 611 سقوط کرده بود، در حقیقت یک سفینه کوچک بیگانه بوده است که دچار اختلال شده بود. البته نظریات مختلفی در این زمینه مطرح شده است. «وی سالومشیکف» که متخصص سقوط وسایل نقلیه هوایی و یک روزنامه نگار مشهور است، بر این باور است آنچه سقوط کرده بود، وسیله پروازی محرمانه ای ساخت دولت شوروی بوده و از راه دور کنترل می شده است. به عقیده او، تکنولوژی ساخت این وسیله به دهه 1970 باز می گردد. او ادعا می کند که نمونه رشته های بسیار نازک یافت شده در نمونه های سایت سقوط را شخصاً در اختیار دارد.یوفولوژیست و دانشمند روس، «گِنادی بلیمف» در سال 1993 اطلاعاتی را افشا کرد مبنی بر اینکه یک هواپیمای بدون سرنشین ارتش اتحاد جماهیر شوروی در تپه 611 سقوط کرده است. او برای اثبات ادعاهای خود نیز به سقوط های مشابه هواپیماهای بدون سرنشین فوق سری که در مناطق مختلف اتفاق افتاده بودند، استناد کرده بود. او مواد سربی یافته شده در سایت سقوط را نیز این طور توجیه می کرد که آنها از منطقه «خولودننسکی» در شمال منطقه بایکال استخراج شده بودند.
از طرف دیگر، نسل جدید یوفولوژیست های روس به این نتیجه رسیده اند که این وسیله، یک هوانورد اکتشافی بوده که احتمالاً مجهز به ابزارهای تهیه عکس های مادون قرمز نیز بوده است. سرعت آن نیز حدوداً 54 کیلومتر در ساعت تخمین زده می شود. این نظریه، با آنچه دکتر دووژیلنی معتقد است. منافات دارد. اما همین محققان نیز در مورد منشأ این وسیله نقلیه متفق القول نیستند.
«ولادیمیر اسمولی» معتقد است که این وسیله اقدام به خود انهدامی نکرده است، چون خود انهدامی، در عرض چند لحظه می تواند اتفاق بیفتد و دیگر نیازی به پرواز بر فراز شهر و بعد، سقوط نیست.
روزنامه روسی «کومسومولسکایا پراودا» در اول دسامبر سال 2000، مقاله ای درباره ماجرای سقوط یوفو در دالنگورسک نوشت. نویسنده این مقاله یعنی «آندره پاولف» به ماجرای مخالفت با وسایل هانورد در اوایل دهه 1990 به دلیل افزایش تعداد مسابقات یوفوها و نگرانی ناشی از وجود آنها در منطقه و همین طور ارتباط با یوفولوژیست های محلی اشاره می کند. این مسئله که یکی از روزنامه های کثیرالانتشار روس به یوفوها اشاره و از دکتر دووژیلنی نقل قول کرده بود، بسیار قابل تأمل است.
بر اساس یافته های «الکساندر رمپل» از مجله NLO در سال 1999، تعداد بسیار قلیلی از یوفولوژیست های روس این ماجرا را به یاد دارند. او به اعضای یک گروه یوفولوژیست اطلاع داده بود که تکه هایی از یوفوی سقوط کرده در ولادیووستوک، خابارفسک، مونیخ، لیژ و چند جای دیگر مورد آزمایشاتی قرار گرفته بود.
گروه های خارجی
در سال 2000، هیئتی از چهار ژاپنی و کره ای به تپه 611 سفر کرده و آنجا را مورد مطالعه قرار داده بودند. یوفولوژیست های ژاپنی و کره ای برای هر گرم از «گوی ها» حاضر بودند مبلغی معادل 500 دلار یا حتی بیشتر را هم بپردازند. رمپل بر این نکته تأکید می کند که تفاوت در نتیجه گیری های مربوط به منشاء این جسم در آزمایشگاه های مختلف در روسیه و نقاط دیگر جهان نیز وجود داشت و هر کدام از آنها، نظری مخصوص خود داشتند. هیچ نظر کلی و قاطعانه ای در مورد زمینی یا فرازمینی بودن این یوفو وجود ندارد. چون هنوز این حادثه جنبه های عجیبی دارد که قابل توضیح نیستند.از سال 2000، هیچ پدیده یا اتفاق غیر عادی در این منطقه گزارش نشده است. به باور رمپل، به جز یوفولوژیست هایی که در ولادیووستوک زندگی می کنند، ظاهراً هیچ کس علاقه ای به دنبال کردن این حادثه ندارد. دو نمایشگاه درباره حادثه تپه 611 وجود دارد: یکی در موزه والنگورسک و دیگری در موزه یوفوهای ولادیووستوک. صدها شاهد و ده ها ترسیم دستی از این حادثه وجود دارد که می توان آنها را مورد مطالعه قرار داد.
البته باید به تعبیر دیگری از این حادثه نیز اشاره کنیم تا جنبه های مختلف آن را پوشش داده باشیم این دیدگاه، در شماره 14 سال 1991 روزنامه Ribak Primorya به چاپ رسیده بود. بر اساس این مقاله نوشته «واسیلیف»، ولادیمیر دووژیلنی و گروهی از دانشجویانش، سه بار سایت را به صورت کامل مورد بررسی قرار داده بودند و در همین تحقیقات بود که گوی های فلزی قطره ای کشف شدند. تمامی اندازه گیری ها، عکس ها در همین زمان تهیه شدند. در مرحله بعد، آزمایشات فیزیکی و شیمیایی روی آنچه یافته شده بود، آغاز شد. آنان متوجه شدند که دمای ذوب آنچه می دیدند، 390 درجه سانتیگراد است. فلز نقره ای رنگ یافته شده نیز بسیار نرم بود. آن را می شد به راحتی با استفاده از یک موچین شکست.
شهاب سنگ یا...؟
در تاریخ هشتم فوریه 1986، دووژیلنی و زمین شناسی به نام «وی برلیوزف» که روی شهاب سنگ مشهور سیخوت - آلینرا مطالعه کرده بود، دوباره از کوه سایت سقوط بالا رفتند. برلیوزف تأیید کرد که جسمی که سقوط کرده، ماهیتی کیهانی داشته و یافته های آزمایشگاهی می توانند این را ثابت کنند، درخشش آن، شبیه بسیاری از شهاب سنگ ها بوده است. پنج سال بعد، دووژیلنی به جزئیات بیشتری دست پیدا کرد که به عقیده واسیلیف بسیار شگفت انگیز بودند.واسیلیف نیز فرضیه خود را پرورش داده بود. در تاریخ 28 ژانویه 1986، شاتل امریکایی «چلنجر» در آسمان منفجر شده بود. شدت این انفجار به حدی بود که تکه های آن را در سرتاسر اقیانوس اطلس پراکنده بود. آیا امکان داشت تکه های منفجر شده این شاتل از نیمکره جنوبی - غربی کره زمین بعد از گذشت یک روز به شرق روسیه رسیده باشند؟
نتیجه گیری
به نظر می رسد نظرات گوناگون درباره این حادثه سعی بر این دارند تا توضیحی منطقی برای این حادثه و حوادثی از این دست ارائه کنند، اما آنچه چنین حوادثی را غیر قابل توضیح می کند، وجود جنبه های غیر عادی آنهاست. بنابراین هر نظریه تنها قادر خواهد بود. بخشی از حادثه را توضیح دهد. این پرونده نیز مانند پرونده های مشابه خود در کشورهای دیگر هنوز نیازمند دیدگاه های جدیدی است که با گذر زمان بتوانند تمامی جزئیات آنها را توضیح دهند. ما نیز منتظریم...منبع مقاله: نشریه دانستنیها، شماره 97
/م