زمینه پیدایش
نمایندگان سازمان خیریهای برای دریافت اعانه، به خانه بانوی مالداری رفتند که به بخشندگی و نیکوکاری شهره بود، اما در آن ساعت که به انتظار دیدارش نشسته بودند ناگهان شنیدند که جایی در اندرونِ سرا، بانو با آشپز خویش ماجرا میکند که چرا برای افروختن اجاق، کبریتی دیگر افروخته است حال آنکه میتوانست نیمسوخته کبریت نخستین را با شعله اجاق روشن کند. با این همه حیرت نمایندگان که از شهرت بخشندگی اینچنین کسی به شگفت آمده بودند هنگامی به اوج رسید که بانوی صاحبخانه از حضورشان آگاه شد و چون مقصود ایشان را دریافت در نهایت گشادهرویی و دریادلی مبلغی چشمگیر در برابر ایشان نهاد! چون بانوی خیّر از سبب حیرت ایشان پرسید گفتند: «به دریافت دیناری امید نداشتیم؛ چرا که آن جنجال لحظهای پیش را به تصادف شاهد بودیم، و اکنون درماندهایم که چگونه آنکه دمی پیش از این از چوب کبریتی نمیگذشت چه طور از چنین مبلغی میگذرد.» بانوی نیکوکار خندید و گفت: «حساب به دینار، بخشش به خروار.»(1)پیامها
1. نباید دوستی و بخشش مانع از حسابرسی و حساب و کتاب باشد.2. موقع حسابرسی باید حساب یک ریال را هم داشت، اما موقع بخشش نباید حساب یک قِران، دو هزار را رفت.
3. در حسابرسی دقیق و سختگیر و در بخشش گشادهدست و فراخنظر باید بود.
4. هر چیزی را باید در جای خود ملاحظه نمود، حساب به جای خود، بخشش به جای خود. موارد کاربرد: این ضرب المثل به کسانی گفته میشود که در کار و زندگی حساب روشنی ندارند و با گفتنِ ما و شمایی ندارد، من و تویی در بین نیست، من و تو یک جان در دو قالب هستیم، هرج و مرج ایجاد میکنند.
ضرب المثل های هم مضمون
ـ برادری به جا، بزغاله یکی هَفْصَنّار!ـ برادریمان به جا، جو بده آلو زرد ببر.
ـ تکلف گر نباشد خوش توان زیست.
ـ جایی که دوستی است تکلف چه حاجت است.
ـ حساب، حساب است، کاکا برادر.
ـ دوستی چون برادر، معامله چون غریبه. (2)
ـ دوستی به جای خود، حساب و کتاب به جای خود.(3)
اشعار هم مضمون
در سخاوت هر آنچه خواهی ده * لیکن اندر معاملت بِستِه ستد و داد را مباش زبون * مرده بهتر که زنده و مغبون(4)ریشه های قرآنی حدیثی
امام علی(علیه السلام): «لا تُضَیِّعَنَّ حَقَّ اَخیکَ اِتّکالاً عَلی ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ فَاِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِأخٍ مَنْ اَضَعْتَ حَقَّهُ؛ حق برادرت را به اعتماد و دوستی میان خودتان، ضایع نگردان؛ زیرا آنکه حقش را ضایع کردهای برادر تو نیست.»(5)امام علی(علیه السلام): «شَرُّ الْاِخْوانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ؛ بدترین برادران، کسی است که برایش به رنج افتند».(6)
لغات
شهره بود: مشهور بود. به تصادف: تصادفاً.هفصَنّار: هفتصد دینار.
تکلف: به زحمت انداختن.
کاکا: برادر.
بِسِته: سختگیری کن، که البته در اینجا نه نظر به تندروی و خشونت و بدقلقی بلکه مقصود دقت و جلوگیری از حیله و مغبونیت میباشد.
پینوشتها:
1. حسن ذوالفقاری، داستانهای امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 421.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمتنامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 344.
3. جعفر شهری، قند و نمک، تهران، معین، چ 4، 1381، ص 139.
4. همان.
5. شیخ صدوق، الفقیه، ترجمه و تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 4، ص 392.
6. نهجالبلاغه سید رضی، ترجمه: کاظم محمدی و محمد دشتی، قم، انتشارات امام علی(علیه السلام)، چ 2، 1396 هـ.ق، حکمت 479.
/م