خوف و رجا به مثابه دو رویکرد در تربیت دینی

دین اسلام، سرشار از معارف اصیل و گران بهایی است که به منظور تربیت انسان و از طریق وحی و معارف اهل بیت (علیه السّلام) از جانب ذات اقدس حق به انسان ها اعطا شده است. بعد تربیتی این معارف آن چنان سرشار و غنی می
سه‌شنبه، 13 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خوف و رجا به مثابه دو رویکرد در تربیت دینی
 خوف و رجا به مثابه دو رویکرد در تربیت دینی

 

نویسندگان: مهدیه کشانی(1)-ابراهیم میرشاه جعفری(2)




 

چکیده

دین اسلام، سرشار از معارف اصیل و گران بهایی است که به منظور تربیت انسان و از طریق وحی و معارف اهل بیت (علیه السّلام) از جانب ذات اقدس حق به انسان ها اعطا شده است. بعد تربیتی این معارف آن چنان سرشار و غنی می باشد که می توان از آن در زمینه اهداف، خطی مشی ها و رویکردهای تربیتی الهام گرفت؛ آن هم در قالب نوعی تربیت در مفهوم وسیع آن. یکی از این ابعاد ارزشمند، موضوع خوف و رجا در آموزه های دینی است که با کمی دقت در معارف مربوط به آن، می توان پایه های یک برنامه تربیتی دینی را پی ریزی کرد. از این روی، در این مقاله می کوشیم با استفاده از منابع دست اول و کتابخانه ای، و روش تحلیلی - توصیفی، به رویکرد تربیتی الهام گرفته از این دو صفت اخلاقی بپردازیم. بررسی های مقدماتی نشان می دهد اعتدال گرایی و دانش محبت به مربی و فرمان برداری از او، از جمله اهداف بر گرفته از صفات خوف و رجاست. همچنین استفاده از تنبیه و تشویق به موقع، در کنار هم به منزله رویکرد تربیتی، توجه به پرورش همه ابعاد انسانی در محیط آموزشی و دقت در انتخاب محتوای متون درسی در قالب دو بخش اساسی؛ از جمله خطی مشی های چنین برنامه ای است.

کلید واژگان:

خوف، رجا، تربیت دینی، آموزه های دینی.

مقدمه

آموزه های اصیل و پربار دین اسلام، بخش های متعدد دارد. یکی از گسترده ترین و گران بهاترین آنها، معارف اخلاقی است که پیروان طریقت را راهنما و راهور می باشد. این بعد معرفتی دین، تنها نمادی شرعی و تشریعی نیست، بلکه برای تربیت انسان آورده شده است. در این زمینه، می توان به صفات خوف و رجا اشاره کرد که افزون بر اینکه جنبه دستوری و تشریعی دارند، دارای بعد برجسته تر تربیتی هستند، که می توان از آن به طور ویژه در تربیت دینی نسل های آینده، و به صورت یک برنامه مدون، در نظام تعلیم و تربیت استفاده کرد.
باید به این نکته توجه داشت که فضیلت هر صفت اخلاقی به قدر یاری کردن آن صفت در رسیدن انسان ها به سعادت است. هر دو صفت خوف و رجا، از برترین صفات حسنه هستند و بنا بر سخن امام محمد باقر(علیه السّلام) دو بال ایمان می باشند، که با آنها می توان به اوج سعادت رسید (گیلانی، 1377، ص523).
در این نوشتار کوشیده ایم با بیان مقدماتی در باره این دو صفت حمیده اخلاقی، دلالت های تربیتی آنها را در بعد تربیت دینی بیان کنیم.

تعریف خوف و رجا

در باره تعریف خوف و رجا می توان چنین گفت که تمام پیشامدهایی که انسان در طول زندگی با آن مواجه می شود، یا موافق با طبع اوست و محبوب، و موجب برانگیختن سرور می شود که به آن امور محبوبه می گویند؛ یا بر خلاف طبع اوست و آن مسئله مکروه و موجب برانگیختن ناراحتی می شود که به آن امور مکروهه می گویند. (مهدوی، 1382)، در نتیجه، اموری که انسان احتمال می دهد در آینده برای او اتفاق می افتد حالتی نفسانی در فرد به وجود می آورد که اگر خوشحال کننده باشد و موجب سرور باطنی شود، آن را رجا می گویند، اگر امور مکروه باشد و سبب یک احساس ناراحتی درونی شود، آن را خوف می نامند (مهدوی؛ 1382).
در مورد صفت رجا باید توجه داشت که این فضیلت اخلاقی، زمانی حاصل می شود که آدمی بسیاری از اسباب رسیدن به محبوب را به دست آورده باشد؛ مانند انتظار گندم برای کسی که تخم بی عیب را در زمین قابلی کاشته باشد (اما توقع چیزی که هیچ یک از اسباب آن مهیا نباشد، غرور و حماقت نام دارد). اگر فرد یقین دارد که آن امر اتفاق نمی افتد و اسباب آن هم در دست او نیست که بتواند در آن دخالتی بکند، آرزو و تمنا نام دارد، مانند پیرمردی که امید دارد ایام جوانی برگردد (نراقی، 1378، ص203).

آیات و اخبار در فضیلت خوف و رجا

آیات و اخبار در فضیلت خوف و رجا بسیار است، اما در این مجال، به بازگویی چند مورد از آن اکتفا می کنیم، در بیان فضیلت صفت خوف، خداوند می فرماید: وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ‌؛ (3) «هرکه از پروردگار خود بترسد، برای او دو بهشت است». امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «از خدا بترس، هر چند اندک» (نهج البلاغه، حکمت 242).
در باره فضیلت صفت رجا، امام محمد باقر (علیه السّلام) می فرماید: «قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست، هیچ بنده ای ظن نیکو به خدا نمی دارد، مگر اینکه خدا به ظن او با او رفتار می کند. پس نیکو کنید گمان خود را به خدا و به سوی او رغبت نمایید» (کلینی، 1385، ج3، ص153). حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرماید: «نباید هیچ یک از شما بمیرد مگر به حسن ظن به خدا» (مجلسی، 1403، ج70، ص395). همان گونه که از این سخنان و تاکیدها بر می آید، همه این سفارش ها به این دلیل است که این دو صفت حمیده، نقشی اساسی در تربیت انسان ها دارند و برای هر انسان کمال جو لازم است که این دو صفت را در خود ایجاد و تقویت کند. البته این امر مستلزم شناخت حدود و مرزهایی است که برای کسب صفات خوف و رجا در دین تبیین شده است.

خوف و رجای ممدوح و مذموم

هر صفت اخلاقی، زمانی که به افراط و تفریط کشیده شود و یا اینکه در مورد و موضع خود به کار برده نشود، مذموم و ناپسند خواهد بود و افزون بر اینکه انسان را به هدف نمی رساند، به دوری او از هدف نیز می انجامد. در بحث از صفت خوف، آنچه ناپسند است، خوف از غیر خداست که در برابر خوف از خدا قرار می گیرد، به گونه ای که در روایات امامان معصوم (علیه السّلام) آمده است: «هرکه از خدا بترسد؛ خدا همه چیز را از او می ترساند. و هر که از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز می ترساند» (کلینی، 1385، ج3، ص155). البته خوف از خداوند متعال به تبع خود، ترس های دیگری به همراه دارد و اهل بیت (علیه السّلام) خود به چنین ترس های سفارش کرده اند و نمی توان آن را خوف از غیر خدا نامید؛ زیرا در ارتباط با خداوند متعال و برای کمال آدمی لازم هستند؛ مانند: خوف از گناهان، خوف از سوء عاقبت و خوف از جهنم و عذاب الهی.
آنچه در فضیلت و مدح خوف بیان شد، تار زمانی است که از حد تجاوز نکند و اگر از حد شایسته تجاوز کند، مذموم خواهد بود؛ زیرا خوف از خدا حکم تازیانه دارد که بندگان را به سوی مواظبت بر علم و عمل و طاعت و عبادت می کشاند. همان طور که استفاده از تازیانه برای ادب کردن اطفال حد معینی دارد - که اگر از آن حد کمتر باشد در تأدیب طفل نفعی نمی بخشد و اگر از آن حد تجاوز کند، طفل را هلاک می کند - خوف هم که تازیانه خداست حدی دارد. آن حد مقداری است که آدمی را به مقصد برساند و اگر خوف از آن حد کمتر باشد، بی اثر است. نشانه آن، این است که اگر حدیث مرگ و دوزخ را شنید، در دل او اثر می کند، ولی در اعضا و جوارح اثر نمی کند و او را از معاصی باز نمی دارد و چنین خوفی، خوف نیست. اما رضا (علیه السّلام) می فرماید: «هر که در گناه اندک از خدا نترسد، در گناه بسیار هم از او نمی ترسد» (ری شهری، 1381، ص1583). همچنین اگر خوف از حد خود تجاوز کند و به حد افراط برسد، چه بسا به ناامیدی و یاس از رحمت خدا بینجامد و این حد از خوف، حد ضلال و کفر است: لاَ یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ‌. (4)
در باره صفت رجا نیز همین گونه است؛ به طوری که افراط در این صفت به گستاخی فرد و در ترک عمل منجر می شود و تفریط در آن، آدمی را به ناامیدی می کشاند و به این مضامین در روایات اشاره شده است.

خوف اصلح است یا رجا؟

حارث بن مغیره می گوید: «به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم در وصیت لقمان چه بود؟ فرمودند چیزهای عجیبی در آن بود، و عجیب تر از همه آنکه به پسر خود وصیت کرده بود که چنان از خدا بترس که اگر طاعت جن و انس را با خود ببری، می دانی که تو را عذاب خواهد کرد؛ و چنان امیدوار به او باش که اگر گناهان جن و انس را با خود ببری، می دانی که تو را رحم خواهد نمود. پس از آن حضرت فرمودند پدرم می گفت هیچ بنده مومنی نیست مگر آنکه در دل او دو نور است که هر کدام را وزن کنی از دیگر زیادتر نیست» (خمینی، 1371، ص221).
امام علی (علیه السّلام) نیز در این باره می فرماید: «آن کس که حسن ظن و امیدواری او به خدا بیشتر باشد؛ ترسش از خدا بیشتر است» (ری شهری؛ 1381، ص1571).
با چنین مقدمه ای می توان فهمید که در مرتبه اول، تساوی خوف و رجا در دل مومن اصلح خواهد بود، اما بروز این ویژگی ها در موقعیت های گوناگون متفاوت است. یعنی ممکن است زمانی بهتر این باشد که فرد، خائف از خداوند، یا در زمانی دیگر، امیدوار به رحمت او باشد. برای نمونه؛ برای سه کس داشتن صفت رجا، برتر از داشتن صفت خوف است: اول کسی که واجبات خود را به جا آورده و از محرمات اجتناب کرده است؛ ولی نفس او در به جا آوردن مستحبات، و صرف عمر در طاعت خداوند، کسل می باشد. چنین شخصی باید امید خود را به آنچه خداوند برای مقربین وعده داده است، متوجه کند تا در او نشاط حاصل شود و او را به انجام اعمال صالح وادار کند (نراقی، 1378، ص213).
دوم، کسی که عمر خود را در معصیت صرف و نامه اعمال خود را سیاه کرده باشد و به همین دلیل؛ از رهایی خود از عذاب الهی مایوس باشد و هر زمان که قصد توبه کند و از کرده خود پشیمان باشد، شیطان او را به ناامیدی بخواند و بگوید: توبه تو کجا قبول می شود؟ در نتیجه، از توبه و عبادت باز بماند. چنین شخصی نیز باید صفت رجا را تحصیل کند و فریب ابلیس را نخورد (نراقی، 1378، ص212). چنان که امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «ای بدترین افراد امت! از رحمت خدا ناامید نباشید؛ زیرا خدای بزرگ فرمود: همانا از رحمت خداوند ناامید نباشند، جز کافران» (نهج البلاغه، حکمت 377).
سوم، شخصی که آن چنان خوف بر او غلبه کرده که به هلاکت نزدیک است و از کثرت خوف، احتمال ضرر به بدن او باشد. برای این اشخاص کسب صفت رجا بهتر از صفت خوف است. همچنین در هنگام دعا و نزدیک به زمان مرگ انسان، که دیگر جایی برای انجام عمل نیست، رجا اصلح و افضل از صفت خوف است (خمینی، 1371، ص230).
در مقابل، برای دو گروه کسب صفت خوف برتر از صفت رجاست: اول شخصی که غرق بحر معاصی و گرفتار دام شهوات دنیویه می باشد و نه در فکر حرام و حلال، و نه در اندیشه عقاب و عذاب است؛ مانند بیشتر اهل این روزگار؛ زیرا از شنیدن وفور رحمت خدا، به غیر از طغیان و جرئت بر انجام دادن عصیان، چیزی حاصل نمی شود (نراقی، 1378، ص213). امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: «مومن میان دو ترس به سر می برد: گناهی که در گذشته انجام داده و نمی داند خدا با آن چه کرده است (آن را بخشیده یا نه)، و عمری که باقی مانده است و نمی داند در آن مدت چه گناهان مهلکی مرتکب خواهد شد». بنابراین مومن پیوسته ترسان است و جز ترس اصلاحش نکند؛ (خمینی، 1371، ص230).
دوم، کسی که ایمن از مکر خداوند است؛ صلاح چنین شخصی، تحصیل صفت خوف است؛ زیرا چنین شخصی باید در ترس از این امر باشد که مبادا دچار امتحان های سخت الهی شود و یا مستوجب عقاب خداوند گردد چنان که امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «ای بهترین افراد این امت! از عذاب الهی ایمن مباشید؛ زیرا خدای بزرگ فرمود: از کیفر خدا ایمن نیستند جز زیانکاران» (نهج البلاغه، حکمت 377).
در نتیجه، باید گفت هر کدام از دو صفت خوف و رجا که آدمی را زودتر به مقصد می رساند، به دست آوردن آن مهم تر است. اگر شرایط تحصیل این دو ویژگی مساوی باشد، بهتراست بین این دو صفت اعتدال برقرار گردد.

نشانه های خائفان و امیدواران

هر ویژگی اخلاقی که در درون آدمی وجود داشته باشد - اعم از فضیلت یا رذیلت اخلاقی - نشانه ای در رفتار بیرونی فرد خواهد داشت که می توان از طریق آن به صفات درونی افراد پی برد. در مورد کسانی که خائف از پروردگار خویش و امیدوار به رحمت
نامتناهی اویند؛ این نشانه به گونه ای است که خوف و رجایشان آنها را به عمل می کشاند. امام علی (علیه السّلام) در این زمینه می فرماید: «کسی که به چیزی امیدوار باشد؛ در طلب آن بر می آید و آن که از چیزی بترسد؛ از آن می گریزد. من نمی دانم ترس و بیم آن کسی که با خواهشی نفسانی روبه رو شود، اما آن را به سبب آنچه از آن می ترسد (عذاب و کیفر الهی) رها نمی کند، چه معنا دارد؛ و نمی دانم امیدواری کسی که به سختی و مصیبتی گرفتار می شود، اما امیدش (به اجر و ثواب الهی) او را به شکیبایی در برابر آن وا نمی دارد، چه مفهومی دارد» (مجلسی، 1403، ج78، ص51). بر اساس این روایت و روایات مشابه آن، می توان چنین نتیجه گرفت که انجام وظیفه، ترگ گناه، توبه سریع از گناه و داشتن صبر (در انجام عبادات، ترک معاصی و نزول بلایا)، از مصادیق عمل بر اساس خوف و رجاست.

دلالت های تربیتی

اتخاذ هر مبنای تربیتی برای برنامه ریزان درسی سببب می شود ابعاد مختلف یک برنامه تحت تاثیر قرار گیرد و التزامی را در پی داشته باشد. مهم ترین بعدی که در یک برنامه درسی تحت تاثیر نوع مبانی و چهارچوب تربیتی قرار می گیرد، همان اهداف است که به تبع آن منجر به تغییراتی در دیگر اجزای برنامه، مانند رویکرد برنامه درسی، خط مشی ها و روش های تربیتی خواهد شد.
برای مثال، اگر مبانی اخلاقی ای مانند خوف و رجا در یک برنامه تربیت دینی مورد توجه قرار گیرد، تاثیر آن در همه اجزای یک برنامه درسی جریان می یابد و تمام اجزای برنامه به شکلی در چهار چوب پاسخ هایی که این مبانی به موقعیت های مختلف یادگیری می دهد، قرار می گیرد. حال باید دید صفاتی چون خوف و رجا، کدام ابعاد یک برنامه درسی را تحت تاثیر قرار می دهد و این تاثیر تا چه اندازه است. اولین قدم در این راه، بررسی اهداف یک برنامه درسی می باشد.

اهداف برنامه درسی

اولین هدف از یادگیری هر موضوعی - صرف نظر از لذت های آنی که ممکن است در بر داشته باشد - این است که در آینده به کار آید (برونر، 1347، ص28). هدف از طرح مباحث اخلاقی و تربیتی نیز، کمک در رسیدن انسان ها به کمال است. همان طور که در مباحث مقدماتی بیان شد، دو پیش فرض اساسی در باره صفات حمیده خوف و رجا وجود دارد؛ اول اینکه، هر دو صفت خوف و رجا باید در وجود انسان نهادینه شود و جزو صفات ثابت وجودی او گردد؛ زیرا صرف وجود یکی از این صفات در انسان و یا عدم وجود آنها، مانع از عمل درست آدمی می شود و او را به بیراهه یاس و ناامیدی (از توبه کردن و رحمت پروردگار) می کشاند. دوم اینکه، برابری خوف و رجا در وجود آدمی شایسته تر است و کسی که راه کمال را به درستی طی کرده باشد، باید برای ایجاد این ارزش در وجود خود بکوشد. وجود پیش فرض اول در مباحث تربیتی، مسئولان امر را به این هدف کلی سوق می دهد که نظام تعلیم و تربیت باید به پرورش همه ابعاد وجودی انسان از جمله ابعاد روحی و جسمی، فردی و اجتماعی، عقلی و اخلاقی اهتمام ورزد و برای آنها برنامه ریزی کند. گفتنی است بی توجهی به هریک از این ابعاد، مانع از عملکرد صحیح انسان شده او را به جهتی نامناسب سوق می دهد؛ زیرا رشد و تعالی همه ابعاد آدمی به یکدیگر وابسته اند و همه آنها در به کمال رسیدن انسان نقش تعیین کننده دارند. همان گونه که روح انسان برای رشد و بالندگی خود نیازمند جسم سالم است و فرد در یک ارتباط با اجتماع تکامل می یابد و عقل اگر در مسیر خود محک اخلاق را دارا نباشد، به بیراهه مادی گری کشیده خواهد شد.
وجود پیش فرض دوم نیز به این دلیل اهمیت دارد که توجه به اعتدال گرایی و رعایت حد وسط در هر عملی - از جمله اهداف و الویت های نظام آموزش و پرورش در راستای برنامه ریزی های آموزشی - را الزام آور می کند. همچنین ایجاد این صفت در فراگیران به منظور دست یابی به جامعه ای متعادل، از مهم ترین وظایف آموزش و پرورش است.
اهمیت و اولویت این نیازها سبب شده است چنین اهدافی از جمله کلیدی ترین اهداف ملی تعلیم و تربیت جامعه ما باشد(بطحایی، 1356).

رویکردهای تربیتی

رابط خداوند با بندگان خویش، رابطه رب و مربوب است که در آن مفهوم تربیت نهفته است. از این روی، چنین رابطه ای می تواند الهام بخش روابط مربی و متربی در بعدی محدودتر باشد، زیرا اساس رابطه مربی و متربی نیز بر پایه تربیت است. در رابطه رب و مربوب، تقویت صفت رجا در بندگان از طریق صفات جلال پروردگار که مهم ترین آنها رحمت می باشد، صورت می گیرد؛ خداوند کسی است که رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است و اساساً اصل وجود نیز بر مبنای رحمت است (طباطبایی، ج1، ص30). در مرحله بعد، صفات جلال خداوند است که وقتی در رابطه با نفس و اعمال بندگان قرار می گیرد، صفت خوف را در آنها تقویت می کند. این مظاهر جلال و جمال الهی در رابطه مربی و متربی، تداعی کننده دو رویکرد اقتدار و محبت است؛ وجود این دو رویکرد در فرایند تربیت برای ایجاد ترس و امید در متربیان ضروری می باشد.
بنابراین وظیفه معلم در مرحله اول، برخورد از روی مهر و عطوفت با دانش آموزان است. البته این رویکرد در موارد مورد نیاز، جای خود را به رویکرد اقتدار خواهد داد. باید توجه داشت که محبت، منشا تکوینی دارد و اساساً احساس تعلق خاطر انسان به محبوب، می تواند او را وارد عرصه تعالی و تکامل سازد و حرکت تربیتی و تکاملی او را تسهیل کند. آنچه برای دستیابی به این امر مهم اهمیت تام دارد، ارزش و شخصیت محبوب و میزان تاثیر گذاری او بر جان محب است. از این روی، زمینه یابی برای ایجاد این گونه ارتباط توسط مربی، می تواند سریع ترین شیوه تربیتی به شمار آید (نجفی، 1383، ص24). اما گاهی وجود عوامل مزاحم در فرایند تربیت، استفاده مناسب از رویکرد محبت را دچار ایستایی و خدشه می کند؛ به گونه ای که تاثیر آن کم رنگ شده، نیل به هدف را ناهموار
می سازد. بنابراین مربی باید از عنصر اقتدار استفاده کند تا از این طریق به اهداف تربیتی خود برای رساندن فراگیران به کمال دست یابد. همان طور که امام علی(علیه السّلام) می فرماید: «کسی که با خوش رفتاری اصلاح نشود، با خوب کیفر کردن اصلاح می شود» (کلینی، 1385، ج2، ص178). البته باید توجه داشت که شیوه اعمال رویکرد اقتدار در مراحل مختلف سنی و در مورد افراد گوناگون متفاوت است، برای مثال، استفاده از این روش درباره افراد با سن پایین توصیه نمی شود. همچنین متربی باید فرمان برداری از مربی را دوست داشته باشد تا آسان تر به اوامر او تن دهد (شکوهی؛ 1374، ص47)؛ البته ایجاد این زمینه، به هنر مربی بستگی دارد.

روش های تعلیم و تربیت

روش، گذرگاه مناسبی برای رسیدن به هدف است؛ اما هر هدف، گذرگاه خاص خود را می طلبد؛ چنان که عاشق خداوند، خواب شبانه ندارد و خائف از او، دارای اشک شبانه است. (5) به همین دلیل است که خداوند در قرآن مجید از واژه «سبل» (6) برای رسیدن به خود استفاده کرده است. منظور این واژه طریق هایی است که انسان ها را به خدا نزدیک می کند (طباطبایی، 1386، ج16، ص228) و هریک از انسان ها برحسب حال و مقام خویش به گونه ای به خالق جهان نزدیک می شوند (برخی با خوف بیشتر و برخی با رجای افزون تر). بنابراین در بعد تربیتی نیز این نکته باید مورد توجه قرار گیرد؛ یعنی مربی با توجه به موقعیت تربیت و شخص مخاطب، روش تربیتی خود را اتخاذ می کند تا از این طریق، سریع تر به هدف - که همانا امر تربیت است - نائل آید. در این زمینه، روش هایی خاص از مباحث مربوط به خوف و رجا نشئت می گیرد که می توان آنها را در موارد ذیل خلاصه کرد:
روش های تربیتی مربوط به صفت خوف عبارت اند از: استفاده از تنبیه در موقع نیاز، استفاده از روش بیان قهر، استفاده از منابع ترس کلاسی و نفی روابط افراطی عاطفی در برخورد با دانش آموزان.

روش تنبیه:

تنبیه؛ به معنای متنبه کردن متربی است (طهماسبی، 1364، ص53)؛ استفاده از این روش که به آگاهی دانش آموزان می انجامد، در مورد چند گروه ضروری است: گروه اول کسانی هستند که با وجود توانایی عقلی و هوشی و آگاهی از قوانین مدرسه، از درس خواندن و رعایت نظم عمومی، شانه خالی می کنند و موجب اختلال در روند فعالیت های مدرسه می شوند؛ زیرا این گروه، آگاهانه مرتکب خطا شده اند و عدم مواخذه آنها، به تکرار عملشان منجر می شود؛ دومین گروه، کسانی هستند که به امید رحم و ارفاق معلم کم کاری و شیطنت می کنند و از اقتدار و فرمان های او غافل می باشند. چنین گروهی باید بدانند که معلم همیشه رفتار با مهر و عطوفت ندارد و انجام ندادن وظیفه از جانب آنها، پیامدهای ناخوشایندی را به همراه دارد. در مورد چنین افرادی، با توجه به میزان غفلت و عمل نامناسبشان؛ باید یکی از منابع ترس کلاسی که در قسمت بعد آورده می شود، استفاده شود.

روش بیان قهر:

قهر، منع مهر است و اگر مهر نافذ باشد، منع آن نیز نافذ و برانگیزاننده خواهد بود. به زبان آوردن قهر و ابزار بی مهری، ترس از ناامیدی را در مخاطب - مخاطبی که وابسته است - دامن می زند و همین ترس، عامل بازدارنده و نیرومندی است که تخطی را مهار می کند. باید توجه داشت که این روش بسی نیرومندتر از روش های زجر و تنبیه بدنی است (باقری، 1374، ص159).

استفاده از منابع مختلف ترس کلاسی:

همان طور که گفته شد، خوف از غیر خدا، مذموم است؛ اما آنچه که در راستای خوف از خدا قرار دارد (مانند خوف از گناه، خوف از عذاب خداوند و ...) نه تنها مذموم نیست، بلکه خود، نیروی حرکت و ابزار تعالی افراد است. در محیط کلاس نیز منابع مختلف ترس وجود دارد که همگی می تواند به منزله ابزاری برای رسیدن به هدف، مورد استفاده قرار گیرد؛ مانند: ترس از کسب نمره پایین در امتحان، ترس از عدم موفقیت و نرسیدن به کمال در آینده، ترس از شرمندگی در بین دوستان، ترس از عصبانیت معلم، و یا در مراحل بالاتر، ترس از معرفی شدن به دفتر و یا اخراج از مدرسه. هریک از این موارد می تواند به طور مناسب، و در مورد افراد مختلف مورد استفاده قرار گیرد؛ برای نمونه، در باره دانش آموزی که اهل تفکر و علاقه مند به کمال است، ترس از آینده ای ناموفق و تذکر این مطلب از جانب معلم، می تواند برای جلوگیری از کج روی در فرایند تربیت مفید باشد. اما در مورد دانش آموزانی که به دلایل مختلف از نافرمانی خود دست بر نمی دارند و از دستورهای معلم سرپیچی می کنند، باید از منابع قوی تر ترس کلاسی استفاده کرد؛ مانند: ترس از شرمندگی و خجالت در برابر دوستان یا معرفی به دفتر و موارد دیگر. نکته اصلی در استفاه از این روش آن است که کاربرد منابع ترس از جانب مربی، باید ابتدا به صورت «منبع ترس» باشد؛ نه اینکه به محض انجام دادن اشتباه، دانش آموزان تنبیه شوند. توضیح آنکه، خداوند، آتش جهنم را برای کفار خلق کرده است و به غیر از دشمنان خدا، کسی داخل جهنم نخواهد شد، ولی دوستان خود را از آن می ترساند؛ زیرا صفت ترس، به مثابه عاملی بازدارنده عمل می کند.

نفی روابط افراطی عاطفی در مورد فراگیران:

روابط افراطی محبت در برخورد با فراگیران، اقتدار معلم را خدشه دار می سازد و میزان فرمان برداری دانش آموزان از او را کاهش می دهد. اسلام در هر زمینه ای، رعایت حد وسط را توصیه کرده و درباره پیامدهای افراط و تفریط هشدار داده است. اما باید توجه داشت که حد اعتدال در هر رابطه ای، به یک میزان تعریف می شود؛ برای مثال، معلمان گروه های سنی پایین تر، نیازمند برقراری روابط عاطفی تری با دانش آموزان می باشند (کلینی، 1385، ج6).
روش های تربیتی مربوط به صفت رجا عبارت اند از: استفاده از تشویق به موقع، استفاده از عنصر نفوذ شخصیت، چشم پوشی از اشتباهات و نفی روابط سلطه گری در ارتباط با دانش آموزان.

تشویق:

این روش موجب نشاط و شادابی می شود و سبب می گردد فراگیر بیش از پیش در انجام وظایف خود کوشا باشد (طهماسبی به نقل از شهید ثانی، 1364، ص22). استفاده از روش تشویق به منزله عامل ایجاد کننده و تقویت کننده رفتار (پاترسون و گالیون، 1362) در مورد چند گروه از فراگیران ضروری است: اول کسانی که تنها به فکر انجام وظایف روزمره خود می باشند و با توقف در این مرتبه، به فکر رسیدن به کمال بالاتر نیستند. تشویق چنین افرادی شوق حرکت بیشتر و سریع تر را در آنها افزایش می دهد و در حرکت این افراد به سمت کمال بالاتر موثر است؛ دومین گروه، کسانی هستند که از درس و مدرسه ناامیدند؛ رها کردن این گروه در این وضعیت و یا فشار آوردن به آنها برای انجام وظیفه، چیزی جز دلسردی بیشتر به همراه ندارد و حتی ممکن است به ترک تحصیل این افراد منجر شود. از این روی، تشویق کردن آنها برای مطالعه و فعالیت، به روش های مختلف و یادآوری توانایی ها و ظرفیت هایشان می تواند کار ساز باشد. در این مورد، آلن (7) (شاتو، 1355، ص57)، یکی از مربیان بزرگ تعلیم و تربیت می گوید کسانی که جرئت و همت خود را در درس خواندن از دست داده اند، در درجه اول باید مورد توجه مربی باشند.
بنابراین تشویق در مورد کسانی که از عناصر و اجزای نظام آموزشی (معلم، امتحان، نمره و ...) می ترسند و این امر منجر می شود که با وجود برخورداری از اطلاعات و توانایی های کافی، نتوانند تلاش خود را به ثمر برسانند، کارساز می باشد. این گروه از دانش آموزان به دلیل داشتن تصوری نادرست از مولفه های آموزشی، دچار ترس کاذب شده اند. از این روی، محبت از جانب معلم و تشویق به برقراری ارتباط صحیح با عناصر آموزشی، می تواند مشکل آنها را برطرف کند.

نفوذ شخصیت:

نفوذ شخصیت بدین معناست که رفتار، منش و شخصیت معلم در ارتباط با متعلم به گونه ای تنظیم شود که متربی تحت تاثیر شخصیت مربی، و از سر مهر و علاقه، به فرامین او گردن نهد. به این منظور، مربی باید به گونه ای عمل کند که درونی ترین لایه های شخصیت متربی را تحت تاثیر قرار دهد و از این راه، هدایت کمال فراگیران را بر عهده گیرد. عناصر اصلی در این روش، افزون بر داشتن ویژگی های شخصیتی و دلسوزی در باره کمال دانش آموزان - به گونه ای که دانش آموزان این دلسوزی را با تمام وجود احساس کنند - داشتن صداقت و عدم تظاهر به داشتن معلومات و یا برقراری انضباط مصنوعی از جانب مربی است.

چشم پوشی از خطاهای دانش آموزان:

این روش یکی دیگر از روش های مبتنی بر محبت است؛ همان طور که این بخشش ها و چشم پوشی ها به خوبی در رابطه بندگان با خداوند مشاهده می شود. مانند اینکه در روز محشر خداوند عالم چنان بندگان را مورد آمرزش و مغفرت خود قرار می دهد که حتی شیطان نیز به طمع بیفتد. یا اینکه روایت شده است: «روزی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: یا کریم العفو. جبرئیل عرض کرد معنای کریم العفو را می دانی؟ یعنی بدی های بندگان را به رحمت خود عفو می کند و بعد از آن، آنها را با کرم خود به حسنات مبدل می کند. (غزالی، 1372، ج4، ص128-129).
چشم پوشی از خطا، طیف وسیعی از رفتارهای مربی را در بر می گیرد؛ مانند: تظاهر به نفهمیدن خطا و اشتباه، بخشش سریع اشتباه افراد در موقع پشیمانی و سرزنش نکردن آنها، جبران کردن اشتباه از طریق انجام عمل درست از جانب متربی و موارد دیگر که همگی می تواند از رابطه بندگان با پروردگارشان الهام گرفته شود. استفاده از هریک از موارد بیان شده، به شدت و ضعف خطا و اشتباه بستگی دارد و مربی باید این امر را در نظر داشته باشد که بخشش او باعث گستاخی در انجام مجدد عمل نشود.

نفی روابط سلطه گری در ارتباط با دانش آموزان:

داشتن شیوه های رفتاری سلطه گرانه و زورگویانه، مذموم است؛ (صدیق؛ 1351، ص158)؛ زیرا این نوع روابط به سرپیچی دانش آموزان می انجامد و یا فرمان برداری همراه با ترس را در کلاس حکم فرما می کند. در این نوع رابطه، دانش آموز در هر موقعیتی منتظر فرار از اطاعت و فرمان برداری معلم است.
همه روش های مذکور که در دو بخش آورده شد، به منظور تقویت دو صفت خوف و رجا و یا ترس و امید در متربیان است و این روش ها باید در موقع مناسب به کار برده شود تا راه رسیدن به هدف را هموار سازد.
خوف و رجا به مثابه دو رویکرد در تربیت دینی

ضرورت وجود دو صفت حمیده خوف و رجا در انسانها 

توجه به پرورش همه ابعاد انسانی

تأکید بر دروس نظری و عملی، عقلانی و اخلاقی (علوم، ریاضی، ورزش، دینی و اجتماعی)

اصلح بودن برابری صفات خوف و رجا در انسان ها

پرورش روح اعتدال گرایی در همه اجزای نظام آموزشی (مربی، متربی، محتوای آموزشی ..)

پرهیز از افراط و تفریط در روابط عناصر آموزشی، رعایت تعادل در گنجاندن مطالب مختلف و متنوع در کتب درسی

ضرورت خوف از خداوند و امور وابسته به او

داشتن رویکرد اقتدار از جانب مربی

استفاده از منابع ترس کلاسی؛ نفی رابطه افراطی محبت که اقتدار مربی را از بین می برد؛

ضرورت وجود رجا به پروردگار

داشتن رویکرد محبت از جانب مربی

چشم پوشی از اشتباه های دانش آموزان؛ نفی سلطه گری از جانب مربی در کلاس

خوف برای دو گروه اصلح از رجاست

لزوم توجه به تفاوت های فردی (استفاده به موقع از رویکرد اقتدار)

استفاده از تنبیه در مورد خطاکاران آگاه و خطاکاران امیدوار غافل

رجا برای سه گروه اصلح از خوف است

لزوم توجه به تفاوت های فردی (استفاده به موقع از رویکرد محبت)

استفاه از تشویق در کسانی که در جریان آموزش دچار توقف یا  ناامیدی و یا ترس شده اند


نتیجه گیری

اساس تربیت بر پایه محبت و عطوفت است؛ زیرا محبت؛ سهل ترین و سریع ترین روش تربیتی است. این موضوع را به خوبی می توان از تأکیدها و دستورهای بیشتری که در باره صفت رجا و دلالت های تربیتی آن وجود دارد فهمید. به همین دلیل، روش های نشئت گرفته از صفت خوف همچون تنبیه، تنها در جایی به کار می رود که ضرورت ایجاب کند و روش مبتنی بر محبت پاسخ گو نباشد.
هدف از ایجاد صفات خوف و رجا در انسان ها، آن است که این دو صفت - همانند گاز و ترمز که برای حرکت ماشین ضروری می باشند - برای حرکت آدمی به سوی کمال ضروری هستند و با توجه به اینکه افراد چگونه راه کمال را بپیمایند، به میزان مشخصی از این صفات نیازمندند. اگر کسی در جاده ای صعب العبور در حال حرکت است که موانع و پرتگاه های فراوان دارد، بی شک به ترمز بیشتری نیازمند است؛ اما اگر کسی در جاده ای صاف و هموار در حال حرکت باشد؛ با گاز دادن بیشتر ماشین، زودتر به مقصد می رسد. در مورد انسان ها نیز، همین گونه است؛ کسانی هستند که در راه کمال خود، بیشتر از دیگران در خطر آلوده شدن به گناه قرار دارند. بنابراین چنین افرادی نیازمند خوف بیشتر از عذاب و خشم خداوند هستند تا کسانی که پاکی را برگزیده اند و برای حرکت خود نیازمند شوق و عشق به پروردگار می باشند. محیط های تربیتی نیز با توجه به اینکه افراد
در چه وضعیتی قرار دارند، نیازمند روش های خاص تربیتی است. اما آنچه در نهایت یک مربی موفق - مربی ای که به درستی از رویکردهای اقتدار و محبت استفاده کر ده است - به دست خواهد آورد، آن است که در کلاس او همه دانش آموزان با توجه به توانایی شان به وظیفه خود عمل می کنند و در جهت حرکت برای دستیابی به اهداف تربیتی خود می کوشند؛ نه اینکه عده ای در کلاس درس منزوی شوند و از جریان حرکت تربیتی باز بمانند.

پی نوشت ها :

1.دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش.
2. عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان.
3. الرحمن (55)، 46.
4. یوسف (12)، 87.
5. سجده (32)، 16.
6. ابراهیم (14)،11؛ نحل(16)، 68؛ طه (20)،53؛ انبیاء (21)، 31؛ عنکبوت (29)، 69؛ زخرف (43)، 10؛ نوح (71)، 20.
7.Alen.

منابع تحقیق
1. قرآن مجید.
2. نهج البلاغه.
3. برونر؛ جروم اس، روش آموزش و پرورش، ترجمه منوچهر افضل، تهران، دانشگاه تهران، 1374.
4. بطحایی، مهدی، هدف های ملی و میهنی تعلیم و تربیت، چاپ دوم، [بی نا]؛ [بی جا]، 1356.
5. باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، چاپ سوم، انتشارات مدرسه، 1374.
6. پاترسون، جرالد. روگالیون، الیزابت، روش در تربیت اطفال، ترجمه شهین اعتضادی، تهران، قلم ، 1362.
7. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، چاپ سی و یکم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1383.
8. شاتو، ژان، مربیان بزرگ، ترجمه غلام حسین شکوهی، تهران، دانشگاه تهران، 1355.
9. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، چاپ سوم، جلد چهارم، قم، دارالحدیث، 1381.
10. طهماسبی، ملوک، اصل تشویق و تنبیه در اسلام، اصفهان، پرسش، 1364.
11. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، جلد اول، چاپ بیست و سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1386.
12. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، جلد شانزدهم ، چاپ بیست و سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1386.
13. غزالی، محمدبن محمد، احیاء علوم الدین، ترجمه محمد خوارزمی، چاپ سوم، قم، شرکت علمی فرهنگی، 1372.
14. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ترجمه صادق حسن زاده، چاپ دوم، جلد سوم، قم، قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 1385.
15. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ترجمه محمد باقر کمره ای، چاپ هفتم، جلد ششم، تهران، اسوه، 1385.
16. گیلانی، عبدالرزاق بن محمد هاشم، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ترجمه رضا مرندی، چاپ دوم، تهران، پیام حق، 1382.
17. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ هفتم، جلد هفتاد، بیروت، وفا، 1403.
18. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ هفتم، جلد هفتادو هشت، بیروت، وفا، 1403.
19. مهدوی، ابوالحسن، پانزده جلسه سخنرانی در باب خوف و رجا، اصفهان، خیریه المهدی، 1382.
20. نراقی، احمدبن محمد، معراج السعاده، چاپ نهم، قم، هجرت؛ 1382.
21. شکوهی، غلامحسین، تعلیم وتربیت و مراحل آن، چاپ نوزدهم ، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374.
22. صدیق، عیسی، روش نوین در آموزش و پرورش، چاپ نوزدهم، تهران، طبع کتاب، 1351.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.