نویسندگان: محمدعلی تصدیقی(1)-فروغ تصدیقی(2)
چکیده
رسالت نظام آموزشی در هر جامعه، ایجاد تغییرات گوناگون در افراد به منظور توسعه انسانی و در نهایت توسعه اجتماعی است. این تغییرات در سه زمینه مورد توجه صاحب نظران تعلیم و تربیت بوده است: تغییر در دانش، تغییر در نگرش و تغییر در توانش. در آموزش و پرورش اسلامی تاکید بر تغییر نگرش، بر دیگر تغییرات اولویت دارد و علت اینکه در آیات و احادیث همه جا تزکیه و تربیت بر تعلیم مقدم دانسته شده، از همین روست؛ زیرا تغییر در نگرش با جهان بینی و شخصیت انسان سروکار دارد. گویا پس از انقلاب اسلامی، باهمه تلاش هایی که شده، در تربیت دینی نوجوانان و جوانان به دلائل گوناگون توفیق کاملی نداشته ایم. مسئله تربیت، مهم ترین و دشوارترین مسئله مبتلابه انسان است؛ اما با همه این مشکلات، علت این عدم موفقیت را می توان از دو دیدگاه درون سیستمی و برون سیستمی در نظام آموزشی بررسی کرد.عوامل برون سیستمی از قبیل خانواده، جامعه، تهاجم فرهنگی بیگانگان و... که در جای خود اهمیت خاصی دارد، مورد بحث این مقاله نیست. در این مقاله عوامل درون سیستمی که به نظام آموزشی و سازوکارهای آن مربوط می شود، با عنوان آسیب های تربیت دینی در نظام آموزشی مورد بحث و بررسی واقع و در پایان راهکارها و پیشنهادات لازم ارائه شده است. به امید روزی که در اثر توجه به راهکارهای رفع موانع تربیت دینی در نظام آموزشی، شاهد تحول چشمگیری در تعمیق تربیت دینی و ارزش های اسلامی در جامعه باشیم.
کلید واژگان:
آسیب شناسی، تربیت دینی، نظام آموزشی، حیطه عاطفی، روش های فعال تدریس.مقدمه
الف) طرح مسئله
فرزندان خود را برای زمانی غیر از زمان خود تربیت کنید؛ زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.«حضرت علی (علیه السّلام)»
آموزش و پرورش در هر جامعه رسالت های ویژه ای دارد که در صدر آنها مسئله تربیت و سپس تعلیم واقع است. به عبارت دیگر، آموزش و پرورش می خواهد تغییرات گوناگونی در افراد و جامعه ایجاد کند؛ تغییر در دانش ها، تغییر در نگرش ها و تغییر در توانش ها. از دیدگاه تعلیم و تربیت اسلامی تغییر در نگرش، در اولویت است؛ یعنی تربیت بر آموزش مفاهیم نظری تقدیم دارد. اینکه در آیات قرآن و احادیث همه جا تزکیه بر تعلیم مقدم شمرده شده، بر همگان بدیهی است و نیاز به آوردن شاهد نیست؛ اما تذکر این نکته
ضرورت دارد که تقدم امری بر امر دیگر، به معنای بی توجهی و نفی امر متاخر نیست. به عبارت دیگر، ما بدون تغییر دانش نمی توانیم تغییر نگرش ایجاد کنیم و این تغییرات، هم زمان و باهم انجام می گیرد و در آموزش و پرورش انسان نمی توان آنها را از یکدیگر جدا کرد (تصدیقی، 1374).
تاکید بر تربیت و تغییر نگرش در آموزش و پرورش اسلامی، بدین معناست که تغییر در دانش و توانش باید در خدمت تربیت و تغییر نگرش باشد. ضرب المثل «ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل» نیز، تاکید بر همین مطلب است. به دیگر سخن در آموزش و پرورش اسلامی، تربیت از تعلیم جدا نیست؛ بلکه هر دو، دور روی یک سکه اند. پس از انقلاب اسلامی بر تربیت دینی کودکان، نوجوانان و جوانان به عنوان یکی از اهداف تعلیم و تربیت اسلامی تاکیدهای فراوان شد؛ از این رو انتظار می رفت که آنان - بر خلاف دوران پیش از انقلاب - اعتقادات مذهبی راسخ تر، عمیق تر و استوارتری داشته باشند و در انجام دادن رفتارهای مذهبی پایبندی بیشتری نشان دهند؛ اما بررسی ها، تحقیقات و تجربه ها در این زمینه نشان می دهد که به رغم همه تلاش ها متاسفانه بی رغبتی و بی تفاوتی قابل توجهی در این نسل نسبت به مسائل دینی دیده می شود.
این پرسش در اینجا مطرح می شود که چرا ما در تربیت دینی فرزندان خود موفق نبوده ایم؟ از قرآن کریم استنباط می شود که خداشناسی بلکه دین، به طور کلی و در تمام ابعاد، یک امر فطری است.(3) رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: الناس معادن کمعان الذهب و الفضه؛ «انسان ها همانند معادن هستند، برخی معدن طلا و برخی دیگر معدن نقره اند» (کلینی، روضه کافی، ص177).
بر این اساس کودکان، نوجوانان و جوانان، همه خوبی ها و کمالات - اعم از اخلاقی و دینی - را در خود دارند و مربیان موظفند که به تدریج آنها را استخراج کنند. بدیهی است که
وقتی کسی چیزی را دارد، جایگاهی برای تحمیل کردن آن وجود ندارد (کبیرزاده، 1380).
به عبارت دیگر، انسان ها به طور فطری خداجو و خداپرست آفریده شده اند؛ اما شکوفایی فطرت خداجویی و خداپرستی، مستلزم آن است که انسان ها در یک محیط مساعد و مناسب قرار گیرند.
عزالدین ابن اثیر مورخ قرن ششم و هفتم در کتاب النهایه به مناسبت حدیث معروف نبوی: کل مولود یولد علی فطره حتی یکون ابوهما اللذان یهوّدانه و ینصرانه؛ «هر مولودی به فطرت خداپرستی به دنیا می آید؛ اما پدر و مادر او، وی را از مسیر اصلی منحرف می کنند»، معتقد است که عوامل محیطی در راه تعمیق تربیت دینی مانع ایجاد می کند (به نقل از سادئی، 1375).
بنابراین بدیهی است که همه انسان ها - به ویژه نوجوانان و جوانان به لحاظ فطرت پاک خود- به دین و دستورات دینی گرایش دارند؛ اما ممکن است عواملی مانع از تحقق اهداف تربیت دینی در آنها شود. این موانع را می توان به دو دسته ی درون سیستمی و برون سیستمی تقسیم کرد. منظور از عوامل درون سیستمی، عواملی است که به نظام آموزشی و سازوکارهای آن مربوط می شود، و مقصود از عوامل برون سیستمی، عواملی است که خارج از نظام آموزشی بر روند تربیت دینی در نظام آموزشی اثر می گذارد؛ از قبیل نظام تربیتی خانواده، نظام های ارزشی کاذب در جامعه، تهاجم فرهنگی و... .
در این مقاله پس از تعریف تربیت و تربیت دینی، آسیب شناسی تربیت دینی از دیدگاه درون سیستمی مورد بحث واقع شده است. این بدان معنا نیست که عوامل بیرونی در تحقق تربیت دینی بی تأثیر است؛ اما به نظر می رسد که عوامل درونی، اهمیت بیشتری دارند و به همین دلیل در این مقاله به آنها پرداخته شده است. پس از بیان آسیب های تربیت دینی در نظام آموزشی، راهکارهای لازم برای رفع آنها معرفی شده است.
در صورتی که آسیب های تربیت دینی در نظارم آموزشی با توجه به راهکارهای پیشنهادی برطرف نشود، زیان های جبران ناپذیری بر پیکره ی جامعه و تربیت انسان ها وارد
خواهد شد. بدان امید که در اثر توجه به راهکارهای تربیت دینی در نظام آموزشی، شاهد تعمیق تربیت دینی و ارزش های اسلامی در نوجوانان و جوانان ایران اسلامی باشیم.
ب) اهداف
این مقاله چنین اهدافی را در نظام آموزشی برای تحقق تربیت دینی دنبال خواهد کرد:1. تغییر نگرش معلمان و مربیان؛
2. تغییر نگرش مولفان و برنامه ریزان درسی؛
3. تغییر نگرش، دانش و توانش معلمان در استفاده از روش های فعال تدریس؛
4. توجه بیشتر معلمان به حیطه عاطفی در تدریس درس های دینی.
تحقق اهداف بالا زمینه را برای تعمیق تربیت دینی در مدارس، آسان خواهد کرد و نظام آموزشی را پویایی تازه ای خواهد بخشید.
ج)مبانی نظری
تعریف مفهوم تربیت و تربیت دینی
در کتاب های لغت، معنای تربیت و پرورش چنین آمده است: «پرورانیدن، پروردن و پروریدن» (دهخدا، 1328) و «پروردن، پروراندن و آداب اخلاق را به کسی آموختن» (معین، 1362).به اعتقاد استاد مطهری تربیت، عبارت است از به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی که در شیءهست (مطهری ، 1374).
وی همچنین تربیت را توجه به همه ابعاد وجود انسان می داند و می نویسد: «طریقه اسلام برای تربیت، عبارت از رسیدگی همه جانبه به سرشت و فطرت نوع بشر است که همه امور را در نظر گرفته و از هیچ چیزی غفلت ننموده است و به تربیت جسم و عقل و روان انسان می پردازد و شامل زندگی معنوی و حیات مادی می شود و همه فعالیت های
انسان را در بر می گیرد» (مطهری، 1374).
استاد مطهری در تربیت اسلامی نگاه ویژه ای به جامعیت دین اسلام دارد و می نویسد:
جامعیت داشتن محتوای دین، یعنی در بر گیرنده پاسخ به نیازهای مادی و معنوی انسان است؛ زندگی گرایی، اجتماعی بودن، توجه به حقوق و آزادی های فردی، تقدم بخشیدن حق جامعه بر حق فرد، ممنوعیت استثمار، نکوهش اسراف و تبذیر، تأکید بر توسعه در زندگی، قداست دفاع از حقوق، اصلاح و مبارزه دائم با فساد، توحید، امکان همزیستی با اهل توحید، مساوات، آگاهی به حقوق و مسئولیت های اجتماعی، دوری از نکوهش تفکر و جهت گیری نژادی، تسلیم واقعیت ها بودن و اسیر آنها شدن را پسندیده می داند (مطهری، 1385، ث).
غلامحسین شکوهی در معنای تربیت چنین می نویسد: «تربیت در لغت، به معنای نشو و نما دادن، زیاد کردن، بر کشیدن و مرغوب و قمیتی ساختن است. در این معنای اخیر، تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن باشد» (شکوهی، 1363).
تعلیم و تربیت انسان، کار بسیار پیچیده و دشواری است. کاری که حتی برخی از مربیان تعلیم تربیت و پیامبران نیز در آن موفق نبوده اند. شکوهی در این زمینه معتقد است: «تعلیم و تربیت آدمی، کاری پر ارج و در عین حال وقت گیر است و نتایج قطعی و نهایی آن نسبتاً دیر آشکار می شود» (همان).
امانوئل کانت معتقد بود که تربیت، مهم ترین و دشوارترین مسئله مبتلابه انسان است. او در جایی می نویسد: در بین ابداعات بشر دو تا از بقیه مشکل تر است: هنر مملکت داری و حکومت و هنر تعلیم و تربیت (به نقل از همان). تربیت، عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا کردن استعدادهای انسان در جهت مطلوب (شکوهی یکتا، 1370).
آنچه در تعریف های ذکر شده از تربیت اهمیت دارد، آن است که اولا تربیت، یک هنر است و کار هر کس نیست؛ ثانیاً تربیت، شکوفا کردن استعدادهای بالقوه آدمی است؛ ثالثاً تربیت، بالا بردن و باارزش ساختن انسان است.
از دیدگاه اسلام نیز تربیت دینی، عبارت است از پرورش استعدادهای مثبت تا سر حد ممکن و ایجاد هماهنگی لازم بین آنها همراه با تضعیف استعدادهای منفی تا سر حد انهدام. به عبارت دیگر تربیت دینی، نوع خاصی از تربیت است. این تربیت بر اساس قوانین و دستورات صورت می پذیرد که به پیامبر وحی می شود و هدف آن، رشد و تعالی انسانی است.
یکی از مهم ترین امتیازات تربیت دینی بر تربیت غیر دینی، داشتن ضمانت اجرایی منحصر به فردی چون ایمان به خداست. یکی از ویژگی های تربیت دینی و اسلامی، داشتن تقوای مربی و متربی است. حضرت علی (علیه السّلام) در خطبه 989 نهج البلاغه می فرماید: «تقوا برای انسان به منزله یک حصار و بارو و به منزله یک سپر است» (امامی، 1379).
استاد مطهری در باره ترجمه فارسی کلمه تقوا در کلام امیر مومنان (علیه السّلام) می نویسد:
چیزی که نسبتاً عجیب است، ترجمه فارسی این کلمه است به پرهیزکاری. هیچ عرب زبانی در قدیم و جدید این مفهوم را از این کلمه درک نمی کند. شک نیست که در عمل، لازمه تقوا، صیانت نفس به چیزی و ترک و اجتناب از آن چیز است؛ اما نه این است که معنای تقوا همان پرهیز و ترک و اجتناب باشد. به تدریج تقوا به معنای پرهیز از محیط و موجبات گناه تلقی شده و کم کم به اینجا می رسد که کلمه تقوا در نظر عامه مردم معنای انزوا و دوری از اجتماع را می دهد و در محاورات عمومی وقتی این کلمه به گوش می رسد، یک حالت انقباض و پا پس کشیدن و عقب نشینی کردن در نظرها مجسم می شود (مطهری، 1360).
استاد مطهری معتقد است که تربیت دینی باید بر اساس تکوین، فطرت و خلقت انسان و دور از زور و خشونت باشد:
تربیت باید بر اساس تکوین و استفاده از مقررات دقیق و صراط باریک تکوین و خلقت باشد و به این ترتیب است که استعدادها به فعلیت می رسند؛ یعنی تربیت از قبیل صنعت نیست که پیراستن و آراستن و ساختن و وصل و پیوند و فصل و قطع باشد، مثل اینکه کسی از گوهری نگینی می سازد و از قطعات آهن و فنر و سیم و لاستیک و چوب و غیره اتومبیل می سازد؛ بلکه تربیت به فعلیت درآوردن استعدادی است که در موجود نامی یا حیوان یا انسان وجود دارد. فرض کنید می خواهید غنچه را تربیت کنید تا گل بشود، او یک صراط دارد، صراط باریک. او عوامل نرم و لطیف مخصوصی لازم دارد. با دست نسیم و شعاع نور و آب آبپاش و گرمای معتدل در حالی که شرایط زمین و خاک او درست باشد، شکفته و باز می شود، تربیت، شکوفا کردن است؛ لهذا اطفالی که از اول با زور و تشر و تشدید روبه رو می شوند، مانند غنچه هایی هستند که از اول پرپر می شوند؛ بلکه همیشه به حال غنچه بودن می مانند، یا آثار روحی و پس رانی ها و عقده ها در روح آنها پیدا می شود و بعدها به صورت جانی و شقی در می آیند (مطهری، 1370).
در تربیت دینی و اسلامی، درک جدید از متون و منابع اسلامی باید متناسب با شرایط و نیازها و نوآوری ها باشد. استاد مطهری در این زمینه می نویسد:
خیال نکنید معانی قرآنی همانی است که عرب های صدر اسلام درک می کردند و دیگر قرآن بیش از این مطالبی ندارد؛ نه این جور نیست. قرآن که تنها برای آنها نازل نشده، قرآن برای همه بشر نازل شده، تا دامنه قیامت کسی حق ندارد قرآن را مطابق میل و هوای نفس خودش تفسیر
بکند؛ ولی همه حق دارند که در قرآن تدبر کنند و تا دنیاست، افراد حق تدبر دارند و شانس موفقیت دارند که در تدبرهای خودشان به مطالب تازه ای برخورد بکنند که احیاناً گذشتگان آنان، در تدبرهای خویش برخورد نکرده اند (مطهری، 1358، الف).
استاد مطهری در جای دیگری در زمینه نوآوری در تربیت دینی می فرماید:
شما هیچ عالمی از علمای معروف - چه اسلامی چه غیر اسلامی - را پیدا نمی کنید که لااقل صدی هشتاد از آرا و عقایدش، منسوخ نشده باشد. خود ابن سینا را می بینید که نیمی از عقاید او کهنه شده است. دکارت منسوخ شده است. حالا به افکار او می خندند. شما نمی توانید یک فرد را پیدا کنید که کتاب او صددرصد زنده مانده باشد. می بینید علمای بعد، حرف هایی زده اند که حرف های قبلی، خود به خود منسوخ شده است. نمی خواستند منسوخ بکنند؛ ولی منسوخ شده است (همان، پ).
د) پیش فرض ها
به نظر می رسد که نظام آموزشی ایران در راه تربیت دینی و اسلامی نوجوانان و جوانان، با آسیب ها و موانعی رو به روست که رفع آنها، تعمیق تربیت دینی را در نظام آموزشی آسان خواهد کرد؛ موانعی که مربوط به روش ها، برنامه ها و طرح هاست.رفع این آسیب ها، تنها با شناخت کامل آنها میسر خواهد بود؛ بنابراین ضروری است که تربیت دینی در نظام آموزشی ایران بررسی، و آسیب های موجود شناخته شود.
روش انجام کار
روش مورد استفاده در این تحقیق نیز، روش توصیفی از نوع کتابخانه ای است. برای پاتولوژی تربیت دینی در نظام آموزشی ایران و در پاسخ به این پرسش که «نظام آموزشیایران چه مشکلاتی در راه تربیت دینی پیش رو دارد»، مقالات و کتاب ها به صورت توصیفی مطالعه شد؛ همچنین به وسیله مشاوره با صاحب نظران و اندیشه در باره آنها، آسیب های بارز تربیت دینی در نظام آموزشی ایران به دست آمد؛ سپس مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت؛ آن گاه راهکارهایی شناسایی شد و مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت و پیشنهادات لازم ارائه شد.
آسیب های تربیت دینی در نظام آموزشی ایران
در راه تعمیق تربیت دینی در نوجوانان و جوانان آسیب هایی وجود دارد؛ آسیب هایی که در فرهنگ، طرز تفکر و ساختار نظام آموزشی ریشه دوانده است. آگاهی از این آسیب ها به ما کمک می کند در صدد چاره جویی و یافتن راهکارهایی برای رفع آنها باشیم. در این قسمت پس از بیان هر کدام از آسیب های تعمیق تربیت دینی در نظام آموزشی، راهکارهای لازم ارائه شده است. برخی از مهم ترین آسیب های تربیت دینی در نظام آموزشی عبارت اند از:1. جدا کردن تعلیم از تربیت
مفهوم واژه تعلیم یا آموزش و تربیت و یا پرورش که ما همواره به صورت دو واژه مستقل به کار می بریم، آن چنان استقلال معنایی ندارند:تعلیم یا آموزش (4)، در حقیقت کوششی است که معلم برای انتقال معلوماتی خاص به شاگردان خود به کار می برد و منظور، ارائه معلومات نظری و علمی است که در موقع تدریس از جانب معلم به شاگران انتقال می یابد و مقطعی است و مداوم نیست. اما تربیت یا پرورش (5)، فرایند پیچیده ای از نظر و عمل است که به طور دقیق قابل توصیف نیست.
شکوهی یکتا در کتاب تعلیم و تربیت اسلامی در تعریف تربیت می نویسد: «تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل به فعلیت رساندن و شکوفا کردن استعدادهای انسان در جهت مطلوب» (شکوهی یکتا، 1370). طبق این تعریف، تربیت امری مداوم است و تعلیم، بخشی از آن شمرده می شود.
به نظر ابراهیم زاده، واژه تعلیم و تربیت، هر دو مصدر متعدی عربی اند؛ یعنی تعلیم، مستلزم وجود معلم و متعلم، و تربیت، مستلزم وجود مربی و متربی است، اما این موضوع نباید این تصور را پیش بیاورد که «تعلیم» و «تربیت» همیشه با وجود دو نفر می تواند انجام بگیرد (ابراهیم زاده، 1370). به عبارت دیگر، از آنجا که تعلیم جزیی از فرایند (6) تربیت است، نمی توان پنداشت که معلم و مربی، دو وظیفه یا دو شغل جدا از یکدیگرند. در صورتی که یک مربی خوب، معلم هم هست و یک معلم خوب، مربی هم می تواند باشد و این ها هر دو، دو روی یک سکه اند و نمی توان آنها را جدای از هم و به صورت مستقل تفکیک کرد.
سرچشمه این جدایی و دوگانگی، واژه مرکب «تعلیم و تربیت» یا «آموزش و پرورش» است. ابراهیم زاده در این زمینه می نویسد:
این واژه مرکب در زبان فارسی تاریخچه طولانی ندارد و احتمالاً از آغاز قرن اخیر فراتر نمی رود. به نظر می رسد پس از توجه به فرهنگ غربی در کشور ما و رواج ترجمه آثار تربیتی آنها، چنین واژه ای در ترجمه کلمه «Education» جعل شده است. شاید با این استدلال که نه کلمه تعلیم و نه کلمه تربیت به تنهایی مفهوم واژه فوق را بیان نمی کند، تصور نارسایی کلمات فوق به این دلیل در مترجمان پیدا شده است که به زعم آنها هم کلمه تعلیم و هم کلمه تربیت در مورد غیر انسان هم به کار می روند
(پرورش گیاه، تعلیم حیوانات، تربیت اسب و...)؛ در صورتی که در زبان های اروپایی کلمه «Education» در مورد غیر انسان به کار نمی رود. به این ترتیب تصور شده است که با ساختن واژه مرکب «تعلیم و تربیت» یا «آموزش و پرورش» مشکل، حل و جامعیتی را که واژه فوق در زبان های اروپایی دارد، بیان می شود(همان).
در صورتی که کاربرد واژه مرکب «تعلیم و تربیت» نه تنها اشکالی را برطرف نمی سازد، بلکه توهم و دو گانگی وجودی انسان را نیز پدید می آورد و باعث تقسیم فعالیت های تربیتی به «آموزش» و «پرورش» می شود و اشکالات عمده ای را در تربیت انسان ها باعث می گردد. تقسیم مواد و موضوعات درسی به دو گروه مربوط به آموزش و مربوط به پرورش، تقسیم معلمان به دو گروه معلم برای آموزش و مربی برای پرورش، از جمله این اشکالات است؛ در صورتی که تربیت یک فرایند واحد است که با تمام ابعاد وجودی انسان به صورت یک کل سروکار دارد و هیچ تربیتی نیست که بعد شناختی نداشته باشد و در نتیجه تعلیم را شامل نشود (همان).
بنابراین یکی از ادله توفیق نیافتن ما در تعمیق تربیت دینی آن است که در نظام آموزشی، تعلیم را از تربیت جدا کرده ایم. معلم فیزیک و ادبیات، محتوای کتاب های درسی خود را آموزش می دهند و مربی پرورشی نیز وظیفه تربیت را بر عهده دارد؛ در صورتی که کار همه اعضای یک موسسه آموزشی، تربیت است؛ بلکه همه معلمان - به نظر نگارنده حتی خدمتگزار مدرسه نیز - در وظیفه خطیر تربیت سهم دارند و باید مواظب اعمال، رفتار و گفتار خود باشند؛ زیرا تربیت، یک کار گروهی است و همه اعضای یک موسسه آموزشی در آن مسئولیت دارند. فراموش نکرده ایم خدمتگزاران مدرسه زمان تحصیل خود را که به صورت فوق برنامه برایمان کلاس آموزش قرآن، نماز و احکام دینی دایر می کردند و با چه علاقه ای در آن کلاس ها شرکت می کردیم!
بنابراین اگر همه معلمان در نظام آموزشی وظیفه تربیت را در کنار تعلیم داشته باشند، باید معلم فیزیک هم در کنار دیگر معلمان در تربیت دانش آموزان بکوشد. در این صورت است که تربیت در معنای واقعی اش محقق خواهد شدو در تعمیق تربیت دینی دانش آموزان، موفق خواهیم بود؛ زیرا «معلم، فقط آموزگار نیست؛ بلکه مهم تر از آن یک مربی و یک الگوی با نفوذ است» (امینی، 1371).
استاد مطهری تربیت علمی محض را در سازمان های آموزشی کافی نمی داند و می نویسد: «تربیت علمی محض، شاید در ساختن انسان، توانا و قدرتمند باشد؛ اما انسان با فضیلت نمی سازد. انسان ساخته تربیت علمی محض، تک ساختی است و انسان تک ساختی، انسان به دور از فطرت آفرینش خود و جهان هستی است» (مطهری، 1369).
«وظیفه معلم به امر تدریس و آموزش محدود نمی شود، بلکه معلم مسئول تربیت روح و روان و عقل و فکر شاگردان خود است» (حسینی، 1370).
در تحقیقی فراگیران سفارش های معلمان و استادان غیر دینی را در مورد مسائل دینی در گرایش به دین موثر دانسته اند؛ حتی این توصیه ها در تقویت انگیزه آنها موثر بوده است. این نکته باید در گردهمایی ها و جلسات در اختیار استادان محترم قرار گیرد تا از اهمیت موضوع آگاه شوند (سادئی، 1375).
حضرت علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه حکمت 331 می فرماید: علم دو نوع است: یکی علم شنیده شده؛ یعنی فراگرفته شده از خارج (علم مسموع) و دیگری علم مطبوع؛ یعنی آن علمی که از سرشت انسان سرچشمه می گیرد. علم مسموع اگر همراه با علم مطبوع نباشد، فایده ندارد (امامی، 1379).
استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام در باره شکوفا شدن علم مطبوع می فرماید: «افرادی هستد که اصلاً علم مطبوع ندارند، منشا آن هم اغلب سوء تعلیم و تربیت است نه اینکه استعدادش را نداشته اند، تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پرورش دهد» (مطهری، 1374).
2. تقبیح پرسشگر و رواج اندیشیدن تعبدی
یکی دیگر از آسیب های تربیت دینی در نظام آموزشی، تقبیح پرسشگری و رواج اندیشیدن تبعدی است که در نظام فکری و فرهنگی گذشته ما ریشه دارد. نوجوان و جوان کنجکاو است و پرسش هایی دارد که باید پاسخ داده شود. اگر نتوانیم به پرسش های او پاسخ دهیم، چگونه خواهیم توانست او را جذب کنیم و چگونه تربیت دینی در این زمینه موفق خواهد بود؟ استاد مطهری در این زمینه می فرماید:در گذشته درها به روی مردم بسته بود، سهل است؛ پنجره ها هم بسته بود، کسی از بیرون خبر نداشت. در مملکت خود از مملکت دیگر خبر نداشت. امروز این درها و پنجره ها باز شد، دنیا را می بیند که رو به پیشرفت است، دموکراسی های دنیا را می بیند، برابری ها را می بیند، می گوید چرا ما باید عقب مانده تر باشیم؟... طبیعی است وقتی فکر کمی بالا آمد، پرسش هایی برایش طرح می شود که قبلاً نبود؛ باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سوالات و احتیاجات فکری اش پاسخ گفت (مطهری، 1360).
از این دیدگاه بزرگ ترین آفت تربیت دینی، استقبال نکردن از جو پرسشگری جوانان و نوجوانان و عدم ارائه پاسخ های قانع کننده متناسب با زمان به آنهاست. از طرف دیگر جوان و نوجوان، نیازمند ایمانی است که به او شخصیت بدهد. اشتباه نابخشودنی ما در روش های تربیت دینی از آنجا آغاز می شود که ما پیش از اینکه لذت دین داری را به جوان نشان دهیم و روح معصوم او را با رایحه ایمان بنوازیم، می کوشیم اصول و قواعد دینی را تلقین کنیم. به عبارت دیگر، در تربیت دینی نخست باید عشق را در جوان ایجاد کرد؛ سپس از او انتظار عشق ورزی داشته باشیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اول قلب ها را شیفته کرد؛ زیرا دل که تسلیم شد، گوش و دست و پا هم تسلیم می شود. استاد مطهری در این باره می نویسد:
پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم عرب چه داد؟ و اساساً یک آدم فقیر که تمام قوم و قبیله اش با او دشمن هستند، چه داشت که به آنها بدهد؟ و چطور شد که آنها را از حضیض پستی به اوج عزت می رساند؟ ایمانی به آنها داد که آن ایمان به آنها شخصیت داد... این احساس در او پیدا شد که من باید دنیا را از اسارت و از پرستش اطاعت غیر خدا نجات بدهم و هیچ اهمیت نمی داد که اعتراف بکند که در گذشته چطور بوده است و حتی افتخار می کرد که بگوید من در گذشته، پست بودم، آن طور فکر می کردم، هیچ سابقه درخشانی ندارم؛ ولی امروز این طور فکر می کنم. من طرف دار عدالتم، طرف دار حق و احسانم، طرف دار فضیلتم؛ به این می گویند شخصیت ... (مطهری، 1376).
رمز کامیابی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السّلام) در سیره فوق العاده آنهاست. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از صمیم قلب به امت خویش عشق می ورزید و برای نجات آنها از چنگال شوم شرک، خرافه، ظلم و جهل، مخلصانه می کوشید. امام حسین (علیه السّلام) در کربلا با اینکه می دانست تا ساعاتی دیگر به دست همین مردم به شهادت می رسد. باز هم دست از خیرخواهی برنداشت. استاد مطهری در این باره می گوید:
حسین (علیه السّلام) در همان صحنه کربلا در میان دشمنان خویش، یک خیرخواه، یک واعظ و یک اندرزگوست که حتی از سرنوشت شوم دشمنان خودش ناراحت است، چرا باید به جهنم بروند، چرا این قدر بدبختند... در همان روز عاشورا و غیر عاشورا چه اندرزها به مردم داده است. اصحابش چقدر اندرز داده اند. وجود مبارک اباعبدالله از بدبختی این ها متاثر بود، نمی خواست حتی یک نفرشان به این حال بماند، با مردم لج نمی کرد؛ بلکه به هر زبانی بود، می خواست یک نفر از آنها کم شود. او نمونه
جدش پیامبر بود؛ یعنی بدبختی بر او گران بود. (7) این بدبختی ها بر اباعبدالله هم گران بود. در صحنه کربلا یک دفعه سوار شتر می شود و می رود، باز می گردد و عمامه پیامبر را به سر می گذارد. لباس پیامبر را می پوشد، سوار اسب می شود به سوی آنها می رود تا بلکه بتواند از این گروه شقاوت کار، کسی را کم کند، حسین (علیه السّلام) یک پارچه محبت است و دوستی که حتی دشمن خودش را هم واقعاً دوست دارد(همان).
3 . جمودگرایی و مطلق تلقی کردن روش ها در تربیت دینی
جمودگرایی و مطلق تلقی کردن روش ها، یکی از آسیب های تربیت دینی است. این پدیده که ارتباط زیادی با تقبیح پرسشگری دارد، از طرز تفکر سنتی برخی از استادان ما در تدریس سرچشمه می گیرد. تنوع و تکامل روش های تربیتی، محصولات فکر بشرند و نقدپذیر. تعمیم روش های سنتی برای همه دوره ها در تربیت دینی، اشتباهی بزرگ است. استاد مطهری در این زمینه می نویسد:یک چیز در یک جا وسیله هدایت است و بسا هدایت همان چیز در جای دیگر، وسیله گمراهی و ضلالت باشد. منطقی که یک پیرزن را مومن می کند، اگر در مورد یک آدم تحصیل کرده به کار برده شود، او را گمراه می کند؛ یک کتاب در یک زمان متناسب ذوق عصر و ذوق زمان و سطح فکر زمان بود و وسیله هدایت مردم بوده است و همان کتاب در زمان دیگر، اسباب گمراهی است (مطهری، 1360).
استاد مطهری در جای دیگر استفاده از مظاهر علوم و تمدن جدید را در تربیت دینی لازم می داند و می نویسد:
اسلام هرگز به شکل و صورت ظاهر زندگی نپرداخته است و تعالیم اسلام، همه متوجه روح و معنا و راهی است که بشر را به آن هدف ها و معانی می رساند. اسلام هدف ها و معانی و ارائه طریق رسیدن به آن هدف ها و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادفی با توسعه و تمدن و فرهنگ پرهیز کرده است. در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهری نمی توان یافت که جنبه تقدس داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ کند؛ از این رو پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن، یکی از جهاتی است که کار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان کرده است (مطهری، 1358، ب).
4 . تضاد ارزشها بین خانواده و مدرسه
یکی از آسیب های تربیت دینی، تضاد ارزش های بین خانواده و مدرسه است. سرچشمه این ناهماهنگی، اختلاف ارزش های اجتماعی و خانوادگی است که البته تهاجم فرهنگی دشمن به آن دامن می زند. اغلب خانواده ها به دلایل مختلف - به ویژه اشتغال - فرصت توجه به فرزندان و تربیت آنان را ندارند. علاوه بر این آنچه این بی توجهی را دوچندان می کند، ناهماهنگی بین خانواده و مدرسه در مورد مسائل تربیتی است. در زمینه مسائل تربیتی نوجوانان و جوانان، مدرسه و خانواده باید هماهنگی و همکاری زیادی داشته باشند و نواقص همدیگر را در این خصوص برطرف کنند. جدایی و تضاد نظام ارزشی خانواده از نظام ارزشی مدرسه علاوه بر اینکه زحمات دست اندرکاران تربیت را در نظام آموزشی به هدر می دهد، مطمئناً به تعمیق تربیت دینی در دانش آموزان نیز نخواهد انجامید.شاگرد به آنچه معلمش خوب بداند، ارج می نهد و آنچه را او بی ارزش می شمارد، بد و زشت می انگارد. او معلم را محور تمام ارزش های انسانی و اجتماعی می داند؛ بنابراین
شاگرد حتی گاه ضد ارزش های وجود معلم را نیز ممکن است ارزش پندارد. در این هنگام ممکن است دچار تعارض و تردید شود؛ زیرا بین آنچه قبلاً از والدین آموخته و آنچه اکنون می بیند، اختلاف است. او نمی خواهد بپذیرد که معلمش ممکن است اشتباه کند، در این صورت احتمال می رود نسبت به ارزش هایی که آموخته بی اعتماد شود یا سرگردانی و تعارض در او باقی بماند (حسینی، 1370). بنابراین ضرورت دارد با کارهای فرهنگی کوتاه مدت و بلند مدت، فرهنگ هماهنگ بین خانواده و مدرسه را در جامعه برای از بین بردن تضادهای بین آنها تقویت کرد.
5. جذاب نبودن کتاب های درسی دین و زندگی
جذاب نبودن کتاب های درسی دین و زندگی، از جمله آسیب هایی است که در تألیف کتاب های درسی ریشه دارد. کتاب های دین و زندگی نتوانسته است در حال حاضر جایگاه ویژه خود را در ترغیب دانش آموزان به مسائل مذهبی به دست آورد. این کتاب ها در مدارس مغلوب حاکمیت جو علم زدگی است. دانش آموزان در این کتاب ها مطالب نظری را مانند دیگر درس ها فرا می گیرند؛ اما تغییر نگرش در آنان ایجاد نمی شود. کتاب های درسی اگر بتواند علاقه دانش آموز را به خود جلب کند، جذابیت دارد و می تواند علاوه بر افزایش اطلاعات، نگرش او را نیز تغییر دهد. اگر کتاب های درسی دین و زندگی متناسب با فناوری های آموزشی و اصول روان شناسی تهیه و تدوین شوند، در افزایش میزان علاقه دانش آموزان به مسائل دینی و تعمیق تربیت دینی آنان موثر خواهند بود.6 . ضعیف بودن روحیه پژوهش در معلمان و دانش آموزان
روحیه تحقیق (8) در میان معلمان و دانش آموزان، بسیار ضعیف است. دانش آموز می خواهد فقط مطالب آماده (کتاب یا جزوه های معلم) را بخواندو امتحان دهد و باپژوهش بیگانه است. متاسفانه معلمان هم به دلایل گوناگون رغبتی به پژوهش ندارند. اگر دانش آموز مطالب دینی را خود از راه تحقیق و جست و جو به دست آورد و معلم هم او را به این کار تشویق کند و مطالب را آماده در اختیار او نگذارد، یادگیری او عمیق تر خواهد بود، معلمان دین و زندگی به جای تاکید بر انتقال هر چه بیشتر مطالب و اطلاعات به دانشجویان، باید روح پژوهش را در آنان پرورش دهند. به قول استاد مطهری اندیشیدن را بیاموزند نه اندیشه ها را. در عصر انفجار اطلاعات که با گذشت چند ساعت، یافته های علمی بشر دو برابر می شود، انتقال اطلاعات، منطقی به نظر نمی رسد. دانش آموزان را باید با سرچشمه ها آشنا کرد. آشنایی با سرچشمه ها، کلیدی است که دانش آموز هر دری را به وسیله ی آن می گشاید. برای مثال به جای انتقال حجم زیادی از اطلاعات درباره احکام دین، باید دانش آموز را با چگونگی مراجعه به رساله عملیه و کتاب های دینی و استفاده از آنها آشنا کرد. لازم است معلمان و دانش آموزان به پژوهش موظف شوند تا در تعمیق تربیت دینی در نظام آموزشی شاهد تحولات مطلوبی باشیم.
پی نوشت ها :
1.عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا.
2.عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول.
3. روم (30)، 31 و 33.
4. Instruction.
5. Education.
6. Process.
7. توبه (9)، 128.
8. Research.
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).