زمینه پیدایش
درباره ریشه این مثل آوردهاند: مرد پولداری از راه فروش نفت، ثروت کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد میداد که موقع خریدن نفت، هر دو انگشت سبّابه را دور پیمانه گذارد تا اندکی زیاد گرفته شود و برعکس در وقت فروختن آن، دو انگشت را درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود. غلام، او را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر میداشت و میگفت: ارباب، مال حرام به کسی وفا نکند. اما آن مرد سخن او را نشنیده میگرفت و در جواب میگفت: تو را به این فضولیها چه کار؟ تو دستور مرا به کار بند. زمانی دراز بدین منوال گذشت تا آنکه روزی آن مرد شنید که نفت در هشدرخان بهای فراوان دارد. حرص، او را بر آن داشت که سفر دریا کند و مقدار زیادی نفت به آن ناحیه ببرد. به دنبال این تصمیم، هزار خیک خرید و به بالای کشتی برد. چون به میان دریا رسیدند، ناگاه باد عظیمی برخاست و کشتی سخت به تلاطم درآمد. ناخدا فرمان داد بارها را به دریا اندازند و کشتی را سبک کنند تا مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس، خیکهای نفت را یک به یک به دریا انداخت. در این هنگام غلام فرصت یافت و برای متنّبه ساختن ارباب خود به طنز و تمسخر به وی گفت: ارباب، انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی.(1)پیامها
پیام ضرب المثل اجتناب از کسب مال حرام میباشد. زیرا مال حرام برکت ندارد.کاربرد آن نیز در جایی است که شخصی با مال حرام درصدد جمع کردن مال و اموال است که برای توجه دادن او به نتیجه کارش از این ضربالمثل استفاده میشود.
ضرب المثل های هم مضمون
ـ هر چه آسان آید آسان رود.ـ بر باد رود هر آنچه از یاد آید.
ـ هر چه به یَلّلی آمد، به تلّلی میرود.
ـ هر چه را باد آورد، بادش بَرَد).(2)
ـ دزدیده بُوَد آنچه نماند، به خداوند!(3)
ـ مال حرام، برکت ندارد.(4)
اشعار هم مضمون
هر چه آسان یافتی، آسان دهی * درد مشکلیاب را، بر جان نهی(5) (مولوی)ریشه های قرآنی حدیثی
امام علی(علیه السلام): «مَنْ یَکْتَسِب مالاً مِنْ غَیْرِ حِلّهِ یَصْرِفهُ فی غَیْرِ حَقِّهِ؛ هر که مالی را از راه نامشروع به دست آورد، آن را نابهجا خرج خواهد کرد».(6)امام صادق(علیه السلام): «مَنْ جَمَعَ مِن مالاً مَهاوِش اَذهَبَهُ اللهُ فی نَهابِرَ؛ هر که از راه حرام مال را گرد آورد، خدا آن مال را نابود میسازد».(7)
لغات
خیک: کیسه چرمی که در آن آب، روغن، شیر، دوغ و غیره میریزند.انگشت سبّابه: دومین انگشت دست که بعد از شست قرار دارد.
یَلّلی و تَلّلی:
پی نوشت ها :
1. ابراهیم شکورزاده بلوری، دوازده هزار مثل فارسی، مشهد، آستان قدس رضوی، چ 2، 1384، ص 160.
2. همان، ص 192.
3. احمد بهمنیار، داستاننامه بهمنیاری، تهران، دانشگاه تهران، چ 3، 1361، ص 328.
4. دوازده هزار مثل فارسی، ص 863.
5. محمد علی حقیقت سمنانی، ضرب المثلهای منظوم فارسی، تهران، نشر گزاره، چ 1، 1374، ص 450.
6. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسه آل البیت، چ 1، 1408 هـ.ق، ج 13، ص 69.
7. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، چ 3، 1403 هـ.ق، ج 47، ص 84.
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما