زمینه پیدایش
حاکمی روزی از وزیرش پرسید: «چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجستر است. وزیر در جواب ماند و چیزی نتوانست بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر بیرون رفت تا در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را میچراند. سلام کرد. جواب گرفت. چوپان گفت: «ای وزیر، این طرفها؟» وزیر گفت: ای چوپان، از تو سؤالی میکنم، اگر جواب دادی، هر چه بخواهی به تو میدهم. بگو چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجستر است؟» چوپان گفت: «ای وزیر، پیش از اینکه جوابت را بدهم مژدهای بهت میدهم. بدان که پشت این تپه گنج پیدا کردهام بیا با هم آن را تصرف کنیم و در اینجا قصری بسازیم و لشکری جمع کنیم و حاکم را از تخت برداریم. تو حاکم باش و من وزیر.» وزیر تا این حرف را شنید خوشحال شد و حرف چوپان را قبول کرد و گفت: «عجله کن، گنج کجاست؟ برویم آن را نشان بده.» چوپان گفت: «شرط دارد.» وزیر گفت: «شرطش را بگو.» چوپان گفت: «باید سه مرتبه زبانت را به نجاست سگ من بزنی تا گنج را به تو نشان بدهم.» وزیر چون چارهای نداشت قبول کرد و پیش خود گفت: «اینجا که کسی نیست. اول گنج را تصرف میکنم و بعد چوپان را میکشم.» وزیر سه مرتبه زبانش را به نجاست سگ چوپان زد. بعد به چوپان گفت: «حالا بگو گنج کجاست؟» چوپان رو کرد به وزیر طمعکار گفت: «برگرد برو. جواب سؤالت طمع است که از نجاست سگ هم نجستر است».(1)پیامها
1. طمع و آز یکی از صفتهای زشت اخلاقی است.2. طمع موجب میشود انسان به هر کار پست و زشتی دست بزند.
موارد کاربرد: 1. در مذمت و نکوهش انسان طمّاع. 2. در بیان زشتی و پستی صفت طمع. 3. در پرهیز دادن و ایجاد نفرت نسبت به طمع.
ضرب المثل های هم مضمون
ـ بدی در جهان، بدتر از آز نیست.
ـ بسا کس که داد از طمع، جان به باد.
ـ درآرد طمع، مرغ و ماهی به بند.
ـ حریص را نکند نعمت دو عالم سیر.
ـ دندان طمع، کندنی است.
ـ طمع را سر بِبُر، گر مرد مردی.
ـ حریص دایم در غم است، هر چه دارد پندارد کم است.
ـ دهن سگ همیشه باز است.
ـ گرگ همیشه گرسنه است.
ـ هر که را حرص بیش محنت بیش.
ـ طمع آرد به مردان رنگ زردی.( 2)
اشعار هم مضمون
چو داننده مردم شود آزوَر * همی دانش او نیاید به بَر (فردوسی)طمع میبرد از رخ مرد آب * سیه روی شد تا گرفت آب (سعدی)
ار حریصی گدای ره باشی * باش قانع که پادشه باشی (مکتبی)
عزت ز قناعت است و خواری ز طمع * با عزت خود بساز و خواری مطلب هر که را با طمع سر و کار است * گر عزیز جهان بود خوار است (مکتبی)
هست زیر فلک گردنده * قانع آزاد و طامع بنده (جامی)
چو خرسند باشی تنآسان شوی * چو آز آوری زان هراسان شوی (فردوسی)(3)
ریشه های قرآنی حدیثی
امام علی(علیه السلام): «اَلطّامِعُ فی وَثاقِ الذُّلِّ؛ طمعکار، در بند ذلت و خواری گرفتار است.»(4)امام کاظم(علیه السلام): «اِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحُ الذُّلِّ؛ طمع کلید خواری و ذلت است.»(5)
امام هادی(علیه السلام): «اَلطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ؛ طمع، خصلت زشتی است.»(6)
امام علی(علیه السلام): «مَنْ حَرَصَ شَقِیَ وَ تَعَنّی؛ هر که حرص ورزد به بدبختی و رنج دچار میشود.»(7)
امام باقر(علیه السلام): «مَثَلُ الحریص علی الدنیا مَثَلُ دُودةِ القِزِّ؛ کلّما ازدادَتْ من القَزِّ علی نفسها لَفّاً کان ابْعَدَ لها من الخروج، حتی تَموتُ غمّاً؛ حکایت آزمند به دنیا، حکایت کرم ابریشم است، هر چه بیشتر بر خود میتند، با بیرون آمدن از پیله بیشتر فاصله میگیرد تا آنکه سرانجام دق مرگ میشود».(8)
لغات
آز: طمع.درآرد: در میآورد.
بند: گرفتاری.
داننده: عالم.
آزوَر: حریص.
همی: هر آینه، قطعاً.
بَر: ثمر، نتیجه.
زان: از آن.
پینوشتها:
1. احمد وکیلیان، تمثیل و مثل، تهران، سروش، چ 3، 1375، ج 2، ص 145.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمتنامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 207.
3. همان، ص 206.
4. نهجالبلاغه سید رضی، ترجمه: کاظم محمدی و محمد دشتی، قم، انتشارات امام علی(ع)، چ 2، 1396 هـ.ق، حکمت 226.
5. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، چ 3، 1403 هـ.ق، ج 78، ص 315.
6. شهید اول، الدرّة الباهرة، تحقیق: داوود صابری، مشهد، آستان قدس رضوی، 1365، ص 42.
7. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق: سید جلال الدین محدث، تهران، دانشگاه تهران، چ 3، 1360، ح 7723.
8. شیخ کلینی، کافی، علی اکبر غفاری، قم، دارالکتب الاسلامیه، چ 3، 1388 هـ.ق، ج 2، ص 316.
/ج