گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور

روزی پادشاهی از یکی از معابر پایتخت خود می‌گذشت. چشمش به دختری افتاد که در کشور حُسن، بی‌همتا بود و در شیوه دلبری گوی سَبَق از حور و پری می‌ربود، ولی گدایی می‌کرد. پادشاه فرمان داد تا او را به حرم‌سرا بردند و در زیر نظر
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور
گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور

 





 

زمینه پیدایش

روزی پادشاهی از یکی از معابر پایتخت خود می‌گذشت. چشمش به دختری افتاد که در کشور حُسن، بی‌همتا بود و در شیوه دلبری گوی سَبَق از حور و پری می‌ربود، ولی گدایی می‌کرد. پادشاه فرمان داد تا او را به حرم‌سرا بردند و در زیر نظر آموزگاران به تعلیم و تربیتش پرداختند و وسایل زندگانی و معاشش را از هر جهت آماده ساختند. دخترک نیز بر اثر ذکاوت فطری روز به روز بر مدارج علم و مراتب کمالش می‌افزود. دو سه سالی گذشت. روزی گذر شاه به خانه دختر افتاد. همین که چشمش به او افتاد، مهرش به او بجنبید و او را به عقد زناشویی خود درآورد. دختر به این شرط راضی شد که در مواقع صرف غذا، وی را تنها گذارند. شاه این شرط را پذیرفت. شام و ناهار دختر را همان طوری که خود خواسته بود، همه روز جداگانه می‌دادند و دختر در اتاق را به روی خود می‌بست و سپس سرگرم صرف غذا می‌شد. اندک‌اندک این رفتار دختر توجه شاه را جلب کرد و به یکی از پرستاران دستور داد در کمین وی بنشیند و دلیل تنها غذا خوردن وی را دریابد. پرستار خود را در پس پرده‌ای نهان ساخت. همین که سفره دختر را گشودند، وی هر یک از ظروف خوراک را برداشت، در یکی از طاقچه‌های غرفه چید. آن‌گاه جلوی هر یک از طاقچه‌ها می‌رفت و در برابر ظروف می‌ایستاد و دست خود را دراز می‌کرد و با آهنگ ذلت‌باری می‌گفت: «ای، تو خدا یک تکه!» این را می‌گفت و لقمه‌ای برمی‌داشت و با نهایت حرص و ولع در دهان می‌چپاند. پرستار نزد پادشاه رفت و ماجرا را برای او نقل کرد. پادشاه از پستی طبع وی به شگفت آمد و گفت: گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور.(1)

پیامها

انسان نااهل تربیت نمی‌پذیرد.
تربیت و راهنمایی وقتی در دل اشخاص تأثیر می‌کند که یک واعظ درونی (وجدان) داشته باشند.
کاربرد: این مثل در نکوهش افراد نااهل و بدذات که هدایت و تربیت در آنها مؤثر نیست، به کار می‌رود.

ضرب المثل های هم مضمون

از حنظل شکر نتوان ساخت.
بر چشم کور سرمه کشیدن چه فایده؟ بوم از تربیت، هَزار دستان نشود.
به کوشش نروید گُل از شاخ بید.
تخم چون در شوره کاری،‌ ضایع و بی‌بَر شود.
خر به سعی، آدمی نخواهد شد.
دوزخی را سوی جنت نتوان برد به زور، سبزه بر سنگ نروید چه گنه‌ باران را؟ نرود میخ آهنین بر سنگ.
نهال تلخ نگردد به تربیت شیرین.(2)

اشعار هم مضمون

ـ ابر اگر آب زندگی بارَد * هرگز از شاخ بید بر نخوری
ـ پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است * تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
ـ شمشیر نیک ز آهن بد چون کُنَد کسی * ناکس به تربیت نشود ای حکیم، کس(3) (سعدی)

ریشه های قرآنی حدیثی

قرآن کریم: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ؛ همانا برای کافران یکسان است چه آنها را از [عذاب] خدا بترسانی و چه نترسانی، ایمان نخواهند آورد». (بقره: 6)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «لا تُعَلِّقُوا الدُّرَّ فی اَعْناقِ الْخَنازِیرَ؛ بر گردن خوک‌ها مروارید میاویزید».(4)
حضرت علی(علیه السلام): «مِنْ صِفَةِ الْعالِمِ اَنْ لا یَعِظَ اِلاّ مَنْ یَقْبَلُ عِظَتَهُ؛ از ویژگی‌های عالِم آن است که تنها کسی را نصیحت می‌کند که پند وی را می‌پذیرد».(5)
حضرت عیسی(علیه السلام): «وَلْیَکُنْ اَحَدُکُمْ بَمَنْزِلَةِ الطَّبِیبِ الْمُداوی اِنْ رأی مَوْضِعاً لَدَوائِهِ وَ اِلاّ اَمْسَکَ؛ هر یک از شما باید مانند طبیبی درمان‌گر باشد؛ اگر جایی برای درمان دید درمان کند وگرنه دست نگه دارد».(6)

لغات

ای، تو خدا یک تکه: آهای، تو را به خدا یک تکه. هَزار دستان: بلبل.

پی‌نوشت‌ها:

1. حسن ذوالفقاری، داستان‌های امثال، تهران، مازیار، 1385، چ 2، ص 724.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمت‌نامه پارسیان، قم، نشر جمال، 1385، چ 1، ص 122.
3. همان.
4. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مدینه، کتابخانه سلفیه، ج 9، ص 350.
5. حسن بن یوسف حلّی، العدد التویه، ترجمه: سید مهدی رجائی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1408 هـ.ق، چ 1، ص 358.
6. کلینی، کافی، ترجمه: علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 هـ.ق، چ 3، ج 8، ص 345.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط