پیدایش «توهّم توطئه» در وضعیت نیمه استعماری

توهّم توطئه قدرت های استعماری در ایران به طور مشخص، از سال 1907 آغاز می شود. سالی که ایران رسماً به صورت نیمه مستعمره در می آید و تا دو دهه عرصه ی تاخت و تاز قشون اجنبی و رقابت های آنان می گردد. در سال 1907
شنبه، 27 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیدایش «توهّم توطئه» در وضعیت نیمه استعماری
 پیدایش «توهّم توطئه» در وضعیت نیمه استعماری

 

نویسنده: احمد اشرف
مترجم: محمّد ابراهیم فتّاحی



 

الف. قرارداد 1907 و پیدایش توهّم توطئه

توهّم توطئه قدرت های استعماری در ایران به طور مشخص، از سال 1907 آغاز می شود. سالی که ایران رسماً به صورت نیمه مستعمره در می آید و تا دو دهه عرصه ی تاخت و تاز قشون اجنبی و رقابت های آنان می گردد. در سال 1907 روس و انگلیس ایران را رسماً به مناطق نفوذ خویش تقسیم می کنند و با استفاده از ضعف روز افزون دولت مرکزی و سر سپردگی رجال کشور به طرز بی سابقه و گسترده ای در امور داخلی کشور دخالت می کنند.
رسم سرسپردگی و تحت الحمایگی رجال کشور به سفارتخانه های خارجی با برقراری کاپیتولاسیون در نیمه ی اول قرن 19 آغاز می شود. بهانه ی اصلی دول خارجی در تحمیل کاپیتولاسیون سلطه ی استبداد سیاسی و استبداد دینی و ضعف محاکم عدلیه بود: نداشتن قواعد و مقررات یکنواخت، نبود آئین دادرسی مشخص، نبود قاعده ی فراغ و صدور آراء متعدد ناسخ و منسوخ درباره ی یک دعوی از سوی محاکم متعدد و متنوع شرع و عرف، و سستی در اجرای احکام محکمه ها. در این اوضاع و احوال، نا ایمنی رجال سیاسی و تجار نسبت به جان و مال و ناموس، خود آنان را نیز تشویق می کرد تا برای ایمن شدن از تعدیات حکومت استبداد خود را در پناه حمایت روس یا انگلستان قرار دهند تا بتوانند از مزایای کاپیتولاسیون استفاده (و غالباً سوء استفاده) کنند. اعدام صدراعظم های دوران قاجاریه (میرزا ابراهیم کلانتر، میرزا ابوالقاسم قائم مقام و میرزا تقی خان امیرکبیر)، چوب و فلک کردن و تبعید و کورکردن شاهزادگان و رجال دیوانی و تجار، مصادره ی بی دلیل اموال مردم و ماترک متوفی از سوی شاه و حکام و برخی از علماء از عوامل این نا ایمنی بود. ناصر الدین شاه خود شاهد عادل است بر این وضع:«اطمینان عامه حاصل نمی شود مگر به امنیت، امنیت فرع قانون است و قانون لازمه اش اجراء».(1)
با آنکه رسم سرسپردگی و تحت الحمایگی روس و انگلیس در قرن 19 برقرار بود، لکن تا ناصرالدین شاه زنده بود و دولت مرکزی ولو به ظاهر، اقتدار داشت، دخالت روس و انگلیس هم بالنسبه محدود بود و هم بر کسی پوشیده نبود و رقابت های آن دو با یکدیگر تا حدی مانع گسترش نفوذ دیگری در امور داخلی کشور می شد. با شورش تنباکو و وامدار شدن دولت و سرانجام قتل ناصرالدین شاه، شیرازه ی امور حکومت، که با هیبت و اقتدار و تداوم نیم قرن سلطنت وی، بالنسبه نظمی داشت، به کلی از هم گسیخته شد و حکومت مرکزی تا پایان دوره ی قاجاریه ناتوان و ورشکسته باقی ماند. در این میان نهضت مشروطیت ایران، که از حمایت ظاهری سفارت انگلیس در برابر روسیه برخوردار بود، بیش از پیش دولت مرکزی را ناتوان کرد. تا اینکه با قرارداد 1907 میان روسیه و انگلستان، ایران رسماً به صورت نیمه مستعمره درآمد و عرصه ی رقابت و تاخت و تاز بیگانگان شد.
قرارداد 1907، حاصل سلسله اتئلاف هایی بود که دولت های انگلیس و روس و فرانسه برای مقابله با آلمان از سال 1904 میان خود برقرار کرده بودند. مثلاً مراکش را به فرانسه، مصر و جنوب کشور را به روسیه ی تزاری واگذار کردند. اما انعقاد این قرارداد مصادف با زمانی بود که دولت مرکزی ایران به شدت تضعیف شده و مشروطه طلبان ایران، که به انگلستان دلبسته بودند، یکباره دچار سرخوردگی عمیق شدند و این قرارداد را به درستی اهانت بزرگ به ملت خویش تلقی کردند. اما برای تبیین آن به جای تحلیل منطقی و آفاقی روابط بین المللی و عوامل گوناگونی که به ایجاد وضع نیمه استعماری در ایران انجامیده بود، به افسانه سازی و خیالبافی متوسط شدند. یکی از دلایل آن ابتدایی بودن تاریخ نگاری و علم سیاست و روابط بین المللی در میان ایرانیان بود. پس طبیعی بود که بررسی منطقی و انتقادی و علمی و آفاقی توطئه جای خود را به توهّم و خیالبافی و افسانه پردازی و اسطوره سازی درباره ی توطئه ی بدهد. تأیید قرارداد 1907 در سال 1915 میان روس و انگلیس که همراه فرانسه علیه دول مرکز (آلمان، اتریش و عثمانی) وارد جنگ جهانی اول شده بودند، اشغال ایران به دست قشون متفقین و متحدین و جنگ های آنان با یکدیگر و دخالت های مستقیم آنان در امور داخلی کشور (از جمله در انتخابات مجلس و در تشکیل و سقوط کابینه ها و انتصاب و عزل حکام و مقامات کشوری و لشکری)، انعقاد قرارداد نافرجام1919 ایران و انگلیس که کشور را تحت الحمایه انگلستان می کرد و سرانجام کودتای 1921 که با حمایت سفارت انگلستان به انجام رسید و منجر به تأسیس سلسله ی پهلوی گردید، جملگی سبب ایجاد اعتقاد عمیق مردم به دسیسه ها و توطئه های نامرئی بیگانگان، و در رأس آن انگلستان، در هر حادثه و واقعه ای بود.
در این زمان بود که رسم سرسپردگی رجال کشور به قدرت های خارجی ابعاد تازه و گسترده ای پیدا کرد. هم سفارتخانه های خارجی یعنی روس و انگلیس و آلمان و عثمانی، و هم قشون و یا عوامل آنها، که در ایران فعال مایشاء بودند، به وسیله ی رجال کشور در امور داخلی ایران مداخله می کردند. رجال کشور نیز هم از نظر ایمنی و هم به منظور کسب قدرت سیاسی و اقتصادی به سفارتخانه ها متوسل می شدند و حتی با اغراق در ارتباط با عامل خارجی و پراکندن شایعه ی آگاهی از اخبار پشت پرده ی سیاسی برای خود کسب احترام کرده و با استفاده از «ابعاد نامرئی قدرت »، موقعیت سیاسی خویش را تحکیم و رقیبان خود را از صحنه بدر می کردند. به این ترتیب رجال کشور خود در پراکندن شایعه ی سرسپردگی و ارتباط خویش با قدرت های بیگانه بر یکدیگر پیشی می جستند و توهّم توطئه را دامن می زدند.(2)
از همین زمان بود که تاریخ قرن 19 ایران نیز بازنویسی شد و به روایت تازه یعنی روایتی که سرانگشت دسیسه ی روس و انگلیس را در ایجاد هر حادثه و واقعه ای می دید و همه چیز را به آنان منسوب می کرد ساخته و پرداخته شد. بدین گونه بود که تاریخ معاصر ایران به توهّم توطئه آلوده شد و شعور جمعی ایرانیان را، که به اسطوره و افسانه و معجزه و اغراق شاعرانه در هر امری سخت پایبند است، مبتلا به بیماری مزمن توهّم توطئه کرد.

ب.«دست پنهان سیاست انگلیس در ایران»

با آنکه توهّم توطئه ی ابر قدرت ها، شامل دسیسه های روس و انگلیس و امریکا در ایران است، اما اعتقاد به «دست پنهان سیاست انگلیس در ایران» از همه ریشه دارتر و عمیق تر و پایدارتر است. مضمون اساسی این توهّم آن است که سر رشته ی تمام تحولات تاریخ معاصر جهان، از جمله تحولات عمده ی ایران از جنگ ایران و روس در اوایل قرن 19 گرفته تا فتنه های داخلی و پیدایش مذاهب تازه، انقلاب مشروطه و تأسیس سلسله ی پهلوی و حتی تأسیس نهضت های چپ و ملی تا وقایع 15 خرداد و انقلاب اسلامی ایران جملگی کار انگلیس ها است. انگلیس در نقش روباهی مکّار و حیله گر که «با پنبه سر می برد» در صحنه ی سیاست ایران و جهان ظاهر می شود. قدرت پنهان انگلیس اسرارآمیز و معجزه آساست. سیاست انگلیس «روس های خام طبع» و امریکاییان «ساده لوح» را بازی می دهد. در این میان، توهّم توطئه انگلیس، که از قرن هجدهم در آلمان و فرانسه پدید آمده بود نیز به وسیله ی ایرانیانی که در آن کشورها درس خوانده بودند و سفارتخانه های روس و فرانسه و آلمان و عثمانی دامن می زد. بخش عمده ی توهّم توطئه معطوف به سیاستمداران وجیه المله ای است که به ظاهر بر علیه منافع انگلستان عمل می کنند ولی در واقع «نعل وارونه» می زنند و همچون عروسکان خیمه شب بازی سرنخ شان در دست پنهان سیاست انگلیس است. مثلاً سران کمیته ی ملی ایران در برلن، که به رهبری تقی زاده در جریان جنگ اول جهانی برای مبارزه بر ضد انگلستان تأسیس شده بود. رجالی که علیه قرارداد 1919 ایران و انگلیس مبارزه کردند، رهبران حزب توده که در دهه ی 1330 با شرکت نفت مبارزه می کردند، سران نهضت ملی شدن نفت که بزرگ ترین ضربت را به امپراتوری انگلیس وارد کردند، عاملان قیام پانزده خرداد و انقلاب اسلامی و حتی سازمان های چریکی که با رژیم سابق ایران می جنگیدند،«جملگی از آبشخور رودخانه تیمس لندن سیراب می شدند.» (3)
افسانه سیاست انگلیس بر تاریخ نگاری این دوران نیز اثری عمیق می گذارد و تاریخ قرن نوزدهم ایران به منظور افشای دست پنهان سیاست انگلیس در دوران قاجاریه بازسازی و بازنویسی می شود. دو کتاب پر تأثیر در این زمینه یکی «دست پنهان سیاست انگلیس در ایران» به قلم احمد خان ملک ساسانی، و دیگر «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19 میلادی» تألیف محمود محمود است. خان ملک ساسانی کتاب خود را با این فرضیه آغاز می کند که:
«چون ایران نادرشاه که یکصد میلیون سکنه داشت اسباب وحشت کمپانی هند بود لذا دولت انگلستان با یک برنامه ی معین و مرتب درصدد تجزیه ایران بر آمد.»(4)
بخش عمده ی کتاب درباره ی توطئه های پی در پی انگلستان برای تجزیه ایران است: طرح تجزیه قفقاز و گرجستان با برانگیختن جنگ ایران و روس و عهد نامه های گلستان و ترکمان چای، اغوای پسران فتحعلیشاه پس از مرگ وی به قیام برای تصرف تاج و تخت و ایجاد جنگ داخلی و تقسیم مملکت محروسه میان خود و سپس فرار دادن آنان از زندان اردبیل و پناه دادن به آنان و وضع مقرری و وظیفه برای هر یک، تحریک آقاخان به تجزیه کرمان و سیستان و بلوچستان، تحریک افاغنه برای تصرف سیستان، تحریک تراکمه برای تصرف گرگان، تحریک عثمانی ها برای تصرف بحرین، تحریک محمدتقی خان چهار لنگ برای تجزیه بختیاری و لرستان و خوزستان، و توطئه برای تجزیه میدان نفت ذهاب از ایران.
دومین بخش افسانه های کتاب به داستان قتل قائم مقام و امیرکبیر اختصاص دارد که در هر دو مورد به جای تجزیه و تحلیل وقایع با استعانت از اسناد و مدارک تاریخی به شایعه بافی های بی اساس پرداخته است ( در هر دو مورد فریدون آدمیت اسناد و مدارک موجود را بررسی و تحلیل کرده و نقش عوامل گوناگون و از جمله سفارتخانه های روس و انگلیس را بر شمرده است).(5) به عنوان نمونه چهار صحنه از افسانه ی قتل امیرکبیر را که به داستان امیرارسلان نامدار شباهت دارد می آوریم. صحنه ی اول را خان ملک بدین گونه آراسته است که رقاصه ی حرم به شاه می گوید «اگر شما نقاش خوبی هستید اول صورت آن یارو را که می خواهد شاه بشود بسازید» و در پاسخ شاه که «کدام یارو؟» می گوید «میرزا تقی خان» و ادامه می دهد:
«خدمت سرکار مهد علیا بودم که نبات جهود که جواهر برای فروش به اندرون می آورد این حرف را گفت. نواب صدر علیا پرسیدند از کجا شنیدی؟ گفت از زن قونسول.»
در صحنه دوم، خان ملک ساسانی سه نفر را در جلسات توطئه مشخص می کند. یکی از علمای اهل بحرین و یکی از سادات هندی و یک نفر فرنگی با لباس مبدل که غالباً در «تعزیه توهّم توطئه» ظاهر می شوند و کارهایی را که به سود ایران است تخطئه می کنند و بر ضد خادمان ملت دسیسه می چینند. سرانجام در صحنه ی سوم امیر معزول و در صحنه ی چهارم به قتل می رسد. در همه ی این صحنه ها دست پنهان سیاست انگلیسی کارگردان اصلی است.(6)
از دیگر افسانه های کتاب، توطئه های انگلستان علیه منافع روسیه در ایران است که شامل دو مورد می شود. یکی توطئه قتل گریبایدوف، سفیر روسیه، در سال 1828 برای برهم زدن روابط دو کشور و دیگر تحریک و اغوای روس ها برای به توپ بستن گنبد امام هشتم (علیه السّلام)(7). از نکات جالب در بازسازی تاریخ قاجاریه بر مبنای توهّم توطئه آن است که در غالب موارد خاطرات تلخ و بلکه وحشتناک جنایت های روسیه تزاری در تجزیه ایران، در تجاوز به خاک ایران، در کشتار فجیع آزادیخواهان ایران و در فعالیت های تاجرباشی های روس و بانک استقراضی و سرسپردگان آن دولت نه تنها به دست فراموشی سپرده می شود بلکه به سود ایران تلقی گردیده و گناه همه ی آنها به گردن انگلیسی ها می افتد.
خان ملک ساسانی در بخش های پایانی کتاب به خاندان های ایادی انگلیس می پردازد:
عده ی این خانواده ها مطابق آماری که در دست است در درجه ی اول 20 خانواده و در درجه ی دوم شاید 80 خانواده ی قدیم و جدید... «هر خانواده ای را که می بیند افراد آن از یکصد سال به این طرف در این مملکت همیشه بدون وقفه مصدر کارند، بدانید که همه ی آنها از خدمتگذاران بریتانیای کبیرند... دوازده نفر از اشخاص سرجنبان ایران که با کلنل شیل وزیر مختار انگلیس در تهران برای مقتول ساختن میرزا تقی خان امیرکبیر همکاری و همراهی کرده بودند اولاد و احفادشان پس از یکصد سال که از قتل امیر می گذرد هنوز روی مسندها نشسته و حساس ترین پست ها را اشغال کرده اند... باید دید چند نفر از آنان تذکره ی انگلیسی دارند.»(8)
به گمان نویسنده سفارت بریتانیا از شیوه ی پاداش و مجازات رجال استفاده می کند. چنانکه «تا اواخر قاجاریه سفارت انگلیس به جاسوسان ایرانی خود از 250 تا 1000 تومان حقوق می داد که از بانک شاهی دریافت می کردند ولی از زمان پهلوی، حقوق ماهیانه جاسوسان به صورت انعام موقت در آمده و کمپانی نفت سابق به هر کس که خدمت شایسته ای دیده بود او را دعوت به آبادان می کرد و پس از پذیرایی شایان یک جام زرین پر از طلا که به اصطلاح (فول کاپ) می گفتند به خدمتگذاران صمیمی انعام می داد.» نویسنده ی کتاب آنگاه به مجازات مخالفان سیاست انگلیس می پردازد و می گوید:« هرگاه یکی از مأمورین دولت از اجرای دستور سفارت غفلت می ورزید برای آنکه به یاد متخلف بیاورند که اختیار مملکت در دست کیست چند ماهی با دست دولت وقت به زندانش می انداختند و سپس آزادش ساخته و تلافی می کردند.»(9)
محمود محمود در کتاب هشت جلدی روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، همان مضامین کتاب دست پنهان سیاست انگلیس در ایران با استفاده از برخی کتاب های خارجی به همان شیوه به تفصیل بیان می کند. به گمان محمود ایران در عهد نادر شاه و آغامحمد خان دارای همه چیز بود، مردم نیز تا اواخر قرن نوزدهم در رفاه بودند و هر کس حد خود را در نظام مراتب اجتماعی می شناخت و از آن تجاوز نمی کرد. انگلستان که اساساً بدخواه ایران بود از روس ها برای خوار و ذلیل کردن ایران سود می جست و تمام اقدامات آنها را از پشت پرده هدایت می کرد: از جنگ های ایران و روس و عهد نامه های گلستان و ترکمانچای گرفته تا تأسیس قزاقخانه و بانک استقراضی و اشغال ایران و کشتار مردم. انگلستان برای از میان بردن ایران با دو مانع بزرگ روبه رو بود:«اول دربار شاه و دوم روس ها. مانع اول را با مشروطیت ایران و دومی را با معاهده ی 1907 از میان برداشتند. به واسطه ی این دو پیشامد ایران رو به زوال گذاشت و هر چه داشت از دست داد.».
«تا همان اوان انقلاب هنوز باد مسموم مهلک آزادی به مزرعه ی سبز و خرم ایران نوزیده بود و افسار طبقه رذل و پست جامعه ی ایرانی گسیخته نگشته بود. طبقات مختلفه ی ایران از هر صنف و رسته که تصور شود هر یک در دایره ی معمول و معین خود به سنن جاری کشور به کسب و کار مشغول بودند.»(10)
از دیدگاه محمود محمود و بسیاری از هواداران توهّم توطئه، عامل اصلی این توطئه بزرگ علمای روحانی بودند که با خرج مبالغ زیاد از اوقاف هند، که در اختیار وزیر مختار انگلیس بود، راه شورش را هموار کردند. نیت اصلی انگلستان در «تحریک ایرانیان برای مشروطه خواستن جزو نقشه بوده برای عملی نمودن قرارداد 1907 »، سپس می گوید «نقشه ی انگلیس ها برای زوال سلطه ی قاجار، که تقریباً یک قرن بود تحت حمایت روس ها قرار داشت، این بود که می بایست با دست خود روس ها از بین برود.»(11) خلاصه آنکه:«[انگلیسی ها ] ناصر الدین شاه را کشتند برای اینکه مظفر الدین شاه علیل و پیر فرسوده به جایش نشیند. محمدعلی شاه را برداشتند تا یک طفل نارس تاج و تخت ایران را تصاحب کند»(12).
در مورد حمایت سفارت انگلستان از انقلاب مشروطه باید توجه داشت که همچون موارد عمده ی دیگر در تاریخ ایران مانند کودتای 1299 رضاخان و انقلاب اسلامی مواضع سفارت های خارجی الزاماً با مواضع دول متبوع آنان همسو نبود. در مورد انقلاب مشروطه با اینکه مقامات سفارت انگلستان در تهران از مشروطه طلبان حمایت می کردند وزارت خارجه ی انگلستان، که در اوایل قرن 20 همکاری نزدیک با امپراتوری روسیه در برابر توسعه طلبی های امپراتوری آلمان را برگزیده بود، همواره سفارت را از حمایت مشروطه طلبان برحذر می داشت. حتی وزیر خارجه در یکی از نامه ها، بست نشینان سفارت را گروهی از اجامر و اوباش نامیده و سفیر را به سبب پذیرفتن آنان در سفارت سرزنش کرده بود.(13)
سقوط قاجاریه و ظهور پهلوی یکی از مضامین محبوب توطئه باورهاست. برخی از آنان بر این باورند که انگلستان از زمان عهدنامه ی ترکمانچای، که روس ها سلطنت قاجار را در اولاد و احفاد عباس میرزا برقرار کردند، انگلستان نیز طرح سرنگونی قاجاریه را تدوین کرد. در این توهّم تاریخی، احمد شاه فدای مقاومت سرسختانه اش در برابر قرارداد 1919 ایران و انگلیس شد، که ایران را تحت الحمایه ی انگلیس می کرد. در حالی که این افسانه پرداخته ی اطرافیان احمدشاه و به کلی عاری از حقیقت است. بر طبق اسناد موجود احمدشاه برای حمایت از قرارداد، ماهی 15000 تومان مقرری می گرفت.(14)
در اینکه کودتای اسفند 1299 با حمایت دو جناح از حکومت بریتانیا صورت گرفت (حکومت هند و ارتش انگلیس) حرفی نیست اما اینکه رضاخان آن روز و رضاشاه بعد عامل بی اراده ی بریتانیا بود و هر کاری که می کرد به فرمان «از ما بهتران» صورت می گرفت، بی شبهه از مضامین توهّم توطئه است. در این افسانه رضاخان تنها به خاطر «قامت بلند و شانه ی پهن و سبیل چخماقی و قیافه پرهیبت» از سوی مأموران خفیه ی انگلیس برای کودتا انتخاب می شود و ناگاه از سربازی ساده به پادشاهی کشور 2500 ساله می رسد و تا پایان عمر همچون عروسک خیمه شب بازی به اشاره ی سرانگشت پنهان انگلستان می رقصد. حال آنکه رضاخان یکبار دیگر در سال 1917 به ابتکار خودش طرح کودتایی را با حمایت امپراتوری آلمان ریخته بود.(15) بررسی اسناد این دوران نشان می دهد که رضاشاه هر چه بود عامل بی اراده ی هیچ کس از خودی و بیگانه نبود. فهرست افسانه ای دسیسه های انگلستان شامل تأسیس راه آهن سراسری ایران (که گفته می شود انگلستان در جنگ دوم جهانی به آن نیاز داشت و در عمل نیز از آن استفاده کرد)، تأسیس بانک ملی ایران و نشر اسکناس (جهت غارت طلا و نقره ی کشور)، تأسیس فرهنگستان زبان و اشاعه ی فارسی سره (جهت درگیری با اعراب)، کشف حجاب (به منظور آلودگی فرهنگ اسلامی)، حتی کشف توطئه های ساختگی به وسیله ی پرونده سازان فاسد و یا خونخواری همچون درگاهی، آیرم و مختار (به منظور ترساندن رضاشاه و تحکیم وابستگی وی به انگلستان)، قتل تیمورتاش، نصرت الدوله و سردار اسعد و خودکشی داور ( که آلت فعل انگلستان نشده بودند) و حتی تأسیس حوزه ی علمیه ی قم به دست مرحوم شیخ عبدالکریم حائری (به عنوان سدی در برابر اشاعه ی کمونیسم) را به دست پنهان بریتانیا منسوب می کنند. حال آنکه از آن سوی، سرکوب حوزه ی علمیه و نهادهای مذهبی به دست رضاشاه را جملگی به دستور استعمار انگلیس دانسته اند.(16)
اعطای امتیاز نفت جنوب به انگلستان در سال 1901 و الغاء امتیاز و تجدید مدت آن در سال 1933 و حتی جریان ملی شدن صنعت نفت در سال 1950 از مضامین داغ توهّم توطئه است. افسانه ربودن امتیاز نفت دادرسی توسط جاسوسان انگلیسی که خبرنگاران فرانسوی و اطریشی ساخته بودند برای سالیان دراز میان ایرانیان محبوبیت زیادی داشت. ماجرای ظهور معجزه در سقاخانه ی شیخ هادی که منجر به قتل ماژور ایمبری، نایب کنسول امریکا شد، به عنوان توطئه انگلستان پنداشته می شد تا حریف و رقیب امریکایی خود یعنی شرکت نفت سینکلر را، که گویا در آستانه دریافت امتیاز بود، از میدان بدر کند. حال آنکه ظهور معجزه امری اتفاقی بود و این سردار سپه بود که با تلف کردن ایمبری در بیمارستان شهربانی فرصت یافت تا حلقه ی حکومت نظامی خود را تنگ تر کند.(17) بر اساس توهّم رایج دیگر، لغو امتیاز نفت دارسی در سال 1312 از سوی رضاشاه و انعقاد قرارداد جدید که مدت امتیاز را تا سال 1371 تمدید می کرد یعنی 32 سال بر مدت قرارداد می افزود، به عنوان طرح از پیش اندیشیده ی دولت انگلیس و شرکت نفت تصور می شود. زنده نام دکتر محمد مصدق «صحنه سازی های» تمدید قرارداد نفت را بدین گونه توصیف می کند.
1.اولین رل به دست مدیران اطلاعات صورت گرفت که طبق دستور شرکت اعتراض نمودند.
2. رل دوم را خود شرکت نفت بازی کرد که به دولت اعلام نمود حق الامتیاز سال 1310 کمتر از یک چهارم سال قبل خواهد بود.
3. رل سوم را خود شاه بازی فرمود که امتیاز نامه را انداخت در بخاری و سوخت.
4.چهارمین رل به دست دکتر بنش وزیر خارجه چک اسلواکی صورت گرفت که به جامعه ی ملل پیشنهاد نمود دولت ایران و شرکت نفت با هم وارد مذاکره شوند.
5.پنجمین رل را آقای سید حسن تقی زاده بازی کرد که قبل از تقدیم به مجلس، قرارداد را منتشر ننمود و به معرض افکار عمومی قرار نداد. (18)
بررسی اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که عامل اصلی این افتضاح بزرگ تاریخی استبداد رأی و عدم اطلاع شخص شاه از طرز کار شرکت نفت و رابطه ی آن با دولت بریتانیا و ناآگاهی وی از بهترین راه حل برای حفظ منافع ایران در آن شرایط بوده است و نه خیانت شاه و رجال ایران و صحنه سازی های بریتانیا.(19) نظیر همین اتهام های بی اساس را به جریان ملی شدن صنعت نفت و رهبر نهضت ملی ایران نیز وارد می کردند. مثلاً در اواخر سال 1329 که موضوع ملی کردن صنعت نفت مطرح شده بود بسیاری از مردم که مفهوم «خصوصی کردن » را از آن استنباط می کردند، تقارن آن را با سفر آقاخان محلاتی (که در توهّم توطئه از مهره های اصلی و ثروتمند انگلستان بود) چنین تعبیر کردند که وی برای خرید تمام سهام انگلستان از شرکت نفت به تهران آمده است تا شخصاً نفت را «ملی » کند! حتی رهبر نهضت ملی ایران نیز، که خود تا حد بیماری به توهّم توطئه انگستان مبتلی بود، در ذهن بیمارگونه رضاشاه و محمدرضا شاه در مضان رابطه ی پنهانی با انگلستان قرار داشت. توهمی که چیزی نمانده بود تا در اواخر دوران رضاشاهی به بهای جان وی تمام شود.(20)
افسانه ی دست پنهان سیاست انگلیس بار دیگر در خلال اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در شهریور 1320 و سال های پس از آن ظاهر شد. البته یکی از عوامل اصلی توهّم توطئه در این دوران دسیسه های واقعی انگلستان، به خصوص در جریان مبارزات آشکار و پنهان شرکت نفت و سفارت فخیمه ی بریتانیا با عمّال شوروی در ایران و سرسپردگی بسیاری از رجال کشور به سیاست های بیگانه و حتی تظاهرشان به سرسپردگی و اغراق شان در ارتباط پنهان با سفارت بریتانیا بود. در نتیجه، ذهن توطئه پندار ایرانی همه ی وقایع این دوران را به صحنه گردانی و توطئه چینی بریتانیا نسبت می داد. مثلاً در جریان جانشینی محمدرضاشاه روس ها نظر به تغییر رژیم و احیاناً ریاست جمهوری ساعد داشتند و انگلیس ها که دشمن رضاشاه شده بودند و نفوذ روزافزون آلمان در ایران را بر نمی تافتند، بازگرداندن سلطنت به قاجاریه را مورد توجه قرار داده و به تخت نشاندن حمید میرزا قاجار را بررسی می کردند. اما فکر دسیسه بین ایرانی جریان آرام و طبیعی انتقال سلطنت را، که به همت و کاردانی محمدعلی فروغی صورت گرفته بود، به صحنه گردانی انگلستان نسبت می دهد.(21)
دخالت روس و انگلیس در امور داخلی کشور، در دوران اشغال ایران به دست متفقین، امری طبیعی بود. درست است که آنها در انتخابات و آمد و رفت دولت ها و تأسیس احزاب و فراکسیون های مجلس و روزنامه ها دخالت داشتند و گروه بزرگی از رجال کشور سر سپرده ی سفارتخانه های خارجی بودند. اما همه ی وقایع و حوادث، حتی کمبود نان و قحطی مصنوعی را به آتش زدن گندم به دست عمّال انگلیس نسبت دادن و همه ی احزاب و جراید و رجال را نوکر سفارت پنداشتن بی شبهه از باب توهّم توطئه است. آنچه مسلم بود حزب توده را عمال روس تأسیس کرده بودند و حزب اراده ملی و تعدادی از جراید و برخی از فراکسیون های مجلس (مانند فراکسیون میهن در مجلس چهاردهم). را عمّال انگلیس.(22) حال آنکه در توهّم توطئه چنین تصور می شد که سرنخ حزب توده به دست شبکه ی مخوفی است که به «نام توده - نفتی» خوانده می شود. این توهّم از آنجا ناشی شده بود که روس و انگلیس پس از اشغال ایران در سال 1320 برای تبلیغ میان ایرانیان، که غالباً هوادار آلمان نازی بودند، جبهه ی متحد ضد فاشیست تأسیس کردند. در این جبهه مصطفی فاتح، تنها مدیر ایرانی شرکت نفت با عده ای از گروه 53 نفر که بعداً حزب توده را تأسیس کردند همکاری می کرد. در جریان این همکاری، که در زمان جنگ امری طبیعی و ناشی از هدف مشترک متفقین بود، بزرگ علوی و احسان طبری در خانه ی پیروزی (مرکز فرهنگی بریتانیا) و شرکت نفت استخدام شده بودند تا زندگی آنان از این ممر تأمین شود. همین سرنخ برای «توطئه پنداران» کافی بود تا حزب توده را مخلوق انگلستان و غالب اعمال آن را ناشی از اشاره ی سرانگشت «از ما بهتران» در خیمه شب بازی سیاسی ایران بدانند. اساساً این توهّم همکاری پنهان روس و انگلیس از زمان عقد قرارداد 1907 میان آن دو دولت در فکر ایرانی ریشه دوانده بود. مثلاً محمدرضاشاه هر دو سوء قصدی را که به جان وی شد (1327 و 1344) به عناصر توده - نفتی و یا طرح مشترک روس و انگلیس نسبت می داد. حتی رزم آرا نیز متهم شده بود که مجری طرح کودتای مشترک روس و انگلیس در ایران است.(23)
پادشاهان پهلوی، که خودشان نیز در مضان توهّم توطئه بریتانیا قرار داشتند، بسیاری از حوادث ایران و جهان را به آن سیاست منتسب می کردند.«[رضا شاه ] به حد افراط به انگلیس ها سوء ظن داشت و همه ی بدی های دنیا را از انگلستان می دانست. حتی سوء ظنش به همین پسر هم متوجه شد که با انگلیس ها کار می کند. این پسر یک رفیقی داشت اهل سویس [ که او را برای کسب خبر از وضع رضاشاه به ژوهانسبورک فرستاده بود]. رضاشاه به اطرافیانش گفت حالا این پسره را فرستاده اند بیاید اینجا معلوم است از کجا آب می خورد می گفت همه اینها را انگلیس ها تدارک می بینند. به پسرش سوء ظن داشت. می گفت که دست انگلیس ها است.»(24)
محمدرضاشاه مانند پدرش هم به سیاست انگلیس سخت ظنین بود و هم از آن به غایت وحشت داشت. امیر اسدالله علم در خاطراتش می گوید:« شاه قلباً سوء ظن به انگلیس ها دارند و همه ی اتفاقات را خیال می فرمایند اینها انگشت می کنند. در صورتی که من آنها را خیلی خاک بر سرتر و بدبخت تر از آن می دانم که حالا بتوانند این کارها را بکنند. برعکس فکر می کنم امریکایی ها هم احمق و پر قدرت و هم ساده لوح هستند ممکن است این جور مداخلات بکنند و می کنند.»(25)
در مورد لو رفتن کودتایی که سازمان امنیت در عراق تدارک دیده بود شاه می گوید «فکر می کنم انگلیس ها هم ما را لو دادند. آنها اینجا از جریان مطلع شدند و چون حسن البکر ولو به ظاهر به آنها فحش می دهد، نوکر آنهاست مطلب ما را به آنها گفته اند.»(26) حتی هنگامی که دولت سویس به سبب تظاهرات دانشجویان و ملاحظات امنیتی از پذیرفتن شاه اکراه داشت فکر می کند که «تحریکی از طرف انگلیس، امریکا، روس یا فرانسه در بین است، هنگامی که علم به عرض می رساند که هیچ تحریکی در کار نیست و آنها فقط به منافع خود نگاه می کنند، نمی خواهند در کشورشان جنجال راه بیفتد» عرایض او را باور نمی کند.(27) دامنه ی این سوء ظن حتی به نهضت ملی کردن نفت نیز می رسد. شاه می گوید:« ما همیشه این سوء ظن را داشتیم که مصدق عامل انگلیس هاست، سوء ظنی که تظاهرات آتی او به عنوان یک ناسیونالیست ضد انگلیسی در آن نقصانی به وجود نیاورد. پدرم به طور. قطع از مدت ها قبل نسبت به ارتباط او با انگلیسی ها مشکوک بود و به همین دلیل نیز او را در سال 1318 به اتهام جاسوسی برای انگلستان بازداشت کرد. ناسیونالیزم منفی مصدق برعکس باعث افزایش بیش از پیش نفوذ انگلیسی ها بر سیاست های ملی ایران گشت.»(28)
توهّم توطئه انگلستان یکبار دیگر در جریان انقلاب 1357 اوج گرفت. لحن ضد امریکایی انقلاب و گزارش های روزانه ی بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بی.بی.سی) از اخبار روز به روز انقلاب، برای شاه و درباریان و بسیاری از افرادن سن و سال دار و به اصطلاح جهاندیده تردیدی بر جای نگذارد که «کار کار انگلیسی ها است.» مثلاً اشرف پهلوی بر این باور بود که ناآرامی انقلاب « در خلال یک هجوم خبری مستمر بی.بی.سی بر ضد شاه صورت گرفت که تقریباً وجه دیگری بود از حملاتی که چند دهه ی قبل بر ضد پدرم انجام شد.»(29) مقارن شدن اوج گیری انقلاب با دوران نخست وزیری مهندس جعفر شریف امامی، استاد اعظم لژ بزرگ فراماسونری ایران، نشانه ای شد بر تأیید این توهّم که دست انگلیس ها در کار است. بسیاری از سیاستمداران و اعضای طبقه متوسط و بالا با اشاره به این سوء ظن ریشه دار، که علما را با پول هند و سیاست انگلیس مرتبط می داند، حتی حرکات غرب ستیز روحانیون مبارز را نیز ساخته و پرداخته ی انگلیس می پنداشتند. برخی از توطئه پنداران بر این باور بودند که چون شاه با اجرای اصلاحات ارضی فئودال های عامل انگلیس را از میان برده و به منافع آن کشور در ایران لطمه وارد کرده و یکسره کمر به خدمت امریکا بسته بود، حالا نوبت انگلستان رسیده بود تا به دست روحانیت حساب کهنه ی خود را با امریکایی ها تسویه کند.(30) این توهّم را دارو دسته ی لیندون لاروش نیز در امریکا تقویت می کردند. بر اساس شایعاتی که آنها در نشریاتی چون Executive Intelligence Review منتشر می کردند کلیه ی جنبش های اسلامی را به دستگاه جاسوسی انگلیس منتسب کرده و حتی کارتر، برژینسکی، کیسینجر، رمزی کلارک و سایروس ونس را به عنوان ستون پنجم دستگاه جاسوسی ارتش انگلستان معرفی می کردند که به اشاره ی آن دستگاه انقلاب اسلامی را در ایران به راه انداخته اند.(31)

ج. وصیتنامه ی پطرکبیر و خاطرات لاهوتی

غالب ایرانیان، مطامع استعماری روسیه ی تزاری و اتحاد جماهیر شوروی در ایران را به وصیتنامه ی ساختگی پطرکبیر نسبت می دهند. این وصیتنامه را مهاجران لهستانی در پاریس به سال 1795جعل کردند تا افکار عمومی فرانسویان را بر علیه روسیه تزاری که مطامع استعماری در لهستان داشت، برانگیزند و متحدینی برای خویش دست و پا کنند. بر اساس این سند جعلی، که گویا بر حسب تصادف روی میز تحریر سفیر روسیه در پاریس دیده شده است، سیاست پنهانی روسیه همواره باید معطوف به دو هدف باشد: یکی سلطه بر اروپا و دیگر دستیابی به آب های گرم خلیج فارس از راه تسلط بر ایران. این سند جعلی، که در اواخر قرن نوزدهم از طریق نویسندگان انگلیسی همچون لرد کرزن ( که البته در اصالت آن تردید کرده است) و دانشجویان ایرانی در اروپا و سفارت انگلیس در ایران در افواه مردم شایع شد، موجب پیدایش اعتقاد به توهّم توطئه روسیه برای تسلط بر ایران شد.(32)
با انقلاب 1917 و معاهده ی 1921 ایران و شوروی، که کلیه ی امتیازات امپراتوری روسیه در ایران و از جمله حق قضاوت کنسولی ( کاپیتولاسیون ) را لغو کرد، احساسات ضد روسی ایرانیان برای مدتی آرام گرفت. اما تلاش نافرجام استالین برای الحاق آذربایجان و کردستان به قلمرو شوروی در سال 1324 موضوع وصیتنامه ی پطر کبیر را از نو زنده کرد. چند سال پس از این واقعه و در جریان ملی شدن نفت در سال های 1330 تا 1332، که حزب توده نفوذ قابل ملاحظه ای در ایران پیدا کرده بود، سازمان سیا خاطرات ساختگی لاهوتی را تألیف و منتشر کرد تا دوباره خطر وصیتنامه ی پطرکبیر را در اذهان مردم شایع کند. این کتاب را دانلد ویلبر، مشاور سازمان سیا، با همکاری یکی از نویسندگان ایرانی که پس از انقلاب اعدام شد، تألیف کرده و در واشنگتن به چاپ رسانده و برای پخش به دفتر مرکزی سیا در سفارت امریکا در تهران فرستاده بود. سبب اصلی انتشار کتاب این بود که به گمان ویلبر، لاهوتی شخصیت برجسته و محبوب ایرانی بود که به طور طبیعی ریاست جمهوری دولت دست نشانده ی شوروی در ایران را بر عهده می گرفت.(33) با انتشار این خاطرات جعلی از یک سو اقدام به ترور شخصیت لاهوتی می شد و او را به کلی از صحنه خارج می کرد، و از سوی دیگر با اعتراف وی مبنی بر توطئه ی پنهانی شوروی برای تأسیس دولت دست نشانده ای در استان های شمالی ایران، سوء ظن ایرانیان به شوروی را که گویی در فکر اجرای وصیتنامه ی پطرکبیر هستند، تشدید می کرد. چنان که محمدرضا پهلوی در کتاب مأموریت برای وطنم می گوید:
از زمان پطرکبیر که بین سال های 1682 تا 1725 میلادی فرمانروای روسیه بود، دولت روسیه همواره سعی داشته است تا تصرفات خویش را به سوی جنوب بسط داده و به آب های گرم خلیج فارس و بنادر آن دست یابد.(34)
خاطرات لاهوتی به عنوان یکی از نمونه های تاریخی توطئه پردازی حاوی جعلیات فراوانی است که پس از انتشار کتاب به وسیله ی روزنامه های وابسته به شبکه «بدامن» (برای تفصیل نگاه کنید به بخش 104) با سرفصل های درشت در جراید کشور منتشر شد. از جمله تهران مصور در شماره ی 22 آبان 1332 دو صفحه کامل را به آن اختصاص داد و مدعی شد که لاهوتی به پاکستان گریخته است. مطالب جالب بالای صفحه از این قرار است:« لاهوتی در قم گروهبانی را اعدام کرد و هیئتی را که برای رسیدگی آمده بود به قتل رساند، سپس در تبریز پرچم سرخ برافراشت. مقامات شوروی لاهوتی را برای «جمهوری سوسیالیستی ایران» تعیین کرده بودند. روس ها پس از وقایع آذربایجان می خواستند خراسان را ضمیمه شوروی کنند. آیا لاهوتی از شاهنشاه تقاضای ورود به ایران را کرده است. زن لاهوتی جاسوس کا.گ.ب. بود»
همزمان با انقلاب اسلامی وصیتنامه پطرکبیر از نو مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از ایرانیان، از طبقات بالا و میانه، سرنگونی رژیم شاه، هجوم شوروی به افغانستان و اشغال سفارت امریکا در تهران را نشانه هایی از توطئه هماهنگ و یکپارچه ی دولت شوروی به منظور تحقق وصیتنامه پطرکبیر دانستند. حتی این شایعه در محافل تهران قوت گرفت که حجت الاسلام محمد موسوی خوئینی ها، روحانی مبارزی که رهبری دانشجویان پیرو خط امام را بر عهده داشت، یکی از عوامل نفوذی کا.گ.ب در حوزه ی علمیه ی قم است، این شایعه ی بی اساس ناشی از آن بود که گویا تعدادی از افراد یکی از خاندان های روحانی خوئین هنگام اشغال زنجان با فرقه ی دموکرات همکاری می کرده اند. این توهّم حتی شامل ملی گرایان مسلمان ضد کمونیستی نظیر ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده و دکتر ابراهیم یزدی هم می شد که گویا طبق دسیسه چینی شوروی ها در رهبری انقلاب نفوذ کرده و مشاغل کلیدی را در دست گرفته اند.(35)
در این زمان بار دیگر توهّم توطئه مشترک روس و انگلیس نیز رونق پیدا کرد. مثلاً ارتشبد حسین فردوست، از معتمدان محمدرضا شاه، بر این باور بود که «روس ها و انگلیسی ها در دامن زدن به بحران انقلابی در ایران اشتراک مساعی داشته اند». ویلیام سالیوان، سفیر امریکا در ایران ضمن اشاره به این اعتقاد فردوست می گوید:« من غالباً این اتهام شگفت انگیز را از مقامات ایرانی می شنوم.»(36) شاه نیز، که عمیقاً به این توهّم باور می داشت، انقلاب را به «اتحاد نامقدس سرخ و سیاه» نسبت داده و آن را به عنوان فصلی از «پاسخ به تاریخ» برگزیده بود.(37)
در این جا باید به نقش روس های تزاری و اتحاد جماهیر شوروی هم در توطئه چینی و هم در توطئه پردازی تأکید کرد. به خصوص به نقش حزب توده در مشارکت در توطئه های گوناگون، از جمله در وقایع آذربایجان و کردستان و مبارزه برای به کرسی نشاندن فکر «حریم امنیت شوروی»، اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی، عملیات جاسوسی و خرابکاری و ترورهای سیاسی و نیز انتشار شایعات گوناگون در زمینه ی توطئه های انگلیس و امریکا و توطئه پردازی علیه نهضت ملی ایران و شخصیت دکتر مصدق که او را ابتدا عامل انگلستان و سپس سرسپرده ی امریکا می نامیدند.

د. سیاست امریکا در ایران: توطئه چینی، توطئه پردازی و توهّم توطئه

دخالت مستقیم سفارت امریکا در امور داخلی ایران به گونه ای خودسرانه از سوی یکی از مأموران کوچک و بوالهوس سفارت به نام جرالد دوئر(38)، وابسته ی عشایری که هوس ایفای نقش لورنس عربستان را در سر داشت در اواخر دهه ی 1320 آغاز شد. (39) داستان اعمال دوئر و حقارت برخی از دولتمردان ایران که به او اجازه این اعمال خودسرانه را، که واشنگتن هم از آن بی اطلاع بود، می دادند، نمونه ای است از موارد متعدد و شرم آور رفتار مقامات ایرانی در آن زمان. این شخص که به بیماری خودنمایی مبتلا بود، نه تنها به خود اجازه می داد برای افرادی که صرفاً مورد علاقه ی شخص او بودند پیشنهاد مقامات حساس کند بلکه در همه جا نیز با آب و تاب از نفوذ خود در دستگاه حکومت ایران داد سخن می داد و از جمله انتصاب رزم آراء به نخست وزیری را نمونه ای از اقدامات خود قلمداد می کرد. در واقع رزم آراء با استفاده از همین خودنمایی دوئر او را مورد استفاده قرار داده و به مقامات مملکتی این طور وانمود کرده بود که امریکا از نخست وزیری وی پشتیبانی می کند. به هر حال، عملیات دوئر که با گسترش نفوذ امریکا در خاورمیانه و جایگزینی خلاء قدرت بریتانیا هم زمان بود سبب شد که در محافل توطئه پندار تهران عامل تازه ای به سفارتخانه های انگلیس و شوروی اضافه شود. به خصوص آنکه امریکا با دایر کردن اداره ی مستشاری در ژاندارمری و ارتش و توسعه ی اصل چهارم ترومن و کمک های اقتصادی پایگاه هایی برای اعمال نفوذ در ایران تدارک دیده بود.
از همین زمان بود که امریکایی ها وارد توطئه پردازی و «توطئه چینی» در ایران شدند. «توطئه پردازی» امریکایی ها با تأسیس یک شبکه تبلیغات ضد شوروی و ضد توده ای به نام «بدامن» در سال 1948 آغاز شد. این شبکه از کایلر یانگ (40) به رهبری فردی، که زمانی سردبیر اطلاعات بود و در میان مطبوعات نفوذ داشت و عضویت یکی از، مخبرین اطلاعات و دیلی تلگراف تأسیس کرد. این شبکه بودجه ای در اختیار داشت که در میان مطبوعات ضد توده ای تقسیم می شد و مقامات و کاریکاتورهایی را که غالباً در واشنگتن تهیه می شد برای طبع میان مطبوعات توزیع می کرد. این شبکه تا قیام سی تیر 1331 بر ضد شوروی و حزب توده مبارزه می کرد اما مدتی پس از این تاریخ که امریکا با دولت مصدق به مخالفت برخاست این شبکه نیز «توطئه پردازی» علیه مصدق را هدف محوری خود ساخت. چنانچه پیش از این اشاره کردیم یکی از جعلیات این شبکه، که از سال 1950 زیر نظر دانلد ویلبر قرار گرفته بود، تألیف و چاپ و انتشار کتاب خاطرات ابوالقاسم لاهوتی بود که 500 جلد آن مدت ها در دفتر تدهاچکیس (41) مأمور سیا در سفارت امریکا خاک می خورد و همزمان با کودتای 28 مرداد در تهران پخش شد. اما مهمترین و خطرناک ترین ضربه های این شبکه علیه نهضت ملی ایران و شخص دکتر مصدق بود. دانلد ویلبر در واشنگتن با دستیاری یک نفر ایرانی که ذوق نویسندگی داشت مقاله ها و مطالب گوناگون و حتی کاریکاتورهایی علیه مصدق تهیه می کرد و آنها را برای هاچکیس به سفارت امریکا می فرستاد تا برای پخش میان نشریاتی که جیره خوار سفارت بودند به شبکه ی مطبوعاتی بدهد. تقریباً تمام کاریکاتورهایی که علیه مصدق در فاصله ی سی ام تیر ماه و به خصوص نهم اسفند ماه 1331 تا 28 مرداد 1332 در جراید تهران به چاپ می رسید از واشنگتن وارد می شد. یکی از این دفترچه های تبلیغی، که از مصادیق کامل توطئه پردازی و از تراوشات فکری ویلبر به شمار می آمد، افسانه ای بود بر اینکه خاندان مصدق جدید الاسلام و در اصل از یهودیان اصفهان هستند. برای اثبات این مدعا نیز عکسی از نیمرخ دکتر مصدق با دماغ بزرگ عقابی چاپ کرده بودند که از نشانه های یهودی بودن اوست.
این شبکه همان است که کرمیت روزولت از اعضای آن به نام مستعار «نرن (42) و سیلی (43) » یاد می کند. در اینجا باید توجه داشت که این دو نفر که نام شان اینک شناخته شده است اساساً برای مبارزه علیه حزب توده استخدام شده بودند و در ماه های آخر به ناچار وارد عملیات بر ضد نهضت ملی گردیده و مایل به شرکت در عملیات کودتای 28 مرداد نبودند. به همین دلیل هم هنگامی که روزولت از عدم آمادگی آنان برای مشارکت در کودتا آگاه شد آنها را تهدید به مرگ کرد.(44) متأسفانه در «توطئه پردازی هایی » که ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود به عمل آورده این دو نفر را «امیر اسدالله علم و سرشاپور ریپورتر» معرفی کرده و افسانه هایی شگفت انگیز درباره ی آنها ساخته است. در واقع نقش عمده ی این شبکه در کودتا پخش فرمان های عزل مصدق و انتصاب زاهدی و توزیع پول میان اوباش جنوب شهر بود.(45)
اما توطئه چینی تاریخی امریکا علیه دولت ملی مصدق در کودتای 28 مرداد ظاهر شد. با اینکه کودتا را سازمان جاسوسی انگلیس طراحی کرده بود، امریکایی ها آن را اجرا کردند و از پیامدهای مناسب و نامناسب آن، که انتقال بخشی از توهّم توطئه از «دست پنهان انگلیس» به «دست پنهان سفارت امریکا» بود، برخوردار شدند. از این زمان همراه گسترش نفوذ واقعی امریکا در ایران، توهّم توطئه های امریکایی در ایران نیز رواج پیدا کرد. به خصوص پس از روی کار آمدن دولت امینی و اصلاحات ارضی، که مورد حمایت محافل امریکایی بود، توهّم توطئه امریکا در همه ی امور رواج گرفت. نخست وزیری منصور نیز که با فشار امریکایی ها صورت گرفته بود بیش از پیش به توهّم قدرت مطلقه ی امریکا در ایران انجامید و سفارت امریکا قبله ی حاجات جاه طلبان سیاسی شد. چنانکه به گفته ی مارتین هرتز(46) وابسته سیاسی سفارت امریکا در اواسط دهه ی 1960، برگزیدگان سیاسی ایران در دوران بعد از مصدق به افسانه ی قدرت فائقه ی امریکا در ایران اعتقاد پیدا کرده و تصور می کردند که نخست وزیران را دولت امریکا انتخاب می کند. از این رو، کاندیداهای نخست وزیری برای تبلیغ توانایی ها و امکانات خویش نزد اعضای سفارت امریکا خودنمایی می کردند. وی می افزاید که حتی دعوت داشتن و یا دعوت نداشتن در مهمانی های سفارت و برخورد سفیر و مقامات سفارت با رجال ایران در موقعیت سیاسی و میزان قدرت آنها تأثیر مستقیم داشت و منجر به شایعه سازی های بی اساس می گردید.(47) البته باید توجه داشت که این وضع از دهه ی 1350 تغییرات کلی پیدا کرد و با افزایش اعتماد به نفس محمدرضا شاه در برابر خارجی ها رو به کاهش نهاد. یکی از توهماتی که هنوز در میان محافل ایرانی رواج دارد این است که گویا برنامه ی اصلاحات ارضی و انقلاب سفید طرحی بوده که بر اساس برنامه ریزی دقیق امریکایی ها پیاده شد، در حالی که امریکا، خواهان اصلاحاتی بود به مراتب معتدل تر و آرام تر و آهسته تر از آنچه دکتر حسن ارسنجانی طراحی و اجرا کرد. البته درست است که اصلاحات ارضی با حمایت امریکا به مرحله ی اجرا در آمد، اما جهت حرکت و ماهیت آن در دست نیروهای داخلی و به خصوص شخص ارسنجانی بود. از همین رو نیز محافل امریکایی تا آخر کار از شیوه ی اصلاحات ارضی ایران انتقاد می کردند. بسیاری از محافل ایرانی، از جمله نیروهای چپ، بر این باور بودند که هدف اصلاحات ارضی تضعیف مبانی فئودالی قدرت بریتانیا در ایران بوده است. گروهی دیگر اصلاحات ارضی را بخشی از توطئه امریکا جهت انهدام کشاورزی ایران می پنداشتند تا از این طریق هم برای محصولات اضافی امریکایی بازاری فراهم شود و هم وابستگی ایران به مواد غذایی آن کشور افزایش یابد.(48)
مرحله ی سوم توطئه امریکا (بعد از توطئه چینی کودتای 28 مرداد و راه اندازی انقلاب سفید) در انقلاب ایران متجلی می شود. از جالب ترین توهمات توطئه آن است که گویا انقلاب ایران را دولت کارتر طراحی و اجرا کرده بود تا کمربند سبزی در برابر توسعه ی شوروی در سرزمین های جنوبی ایجاد کند و دسیسه چینی شوروی ها را برای اجرای وصیتنامه ی پطرکبیر بی اثر سازد. برخی از توطئه پنداران ایرانی نیز سبب اصلی طرح امریکا را آن می دانند که چون ایران موفق شده بود به پای پنج کشور بزرگ جهان برسد و به اصطلاح لقمه ای بزرگ تر از دهانش برداشته بود و باید تنبیه می شد، به وسیله ی انقلاب به مقام و موقعیت نازلی که ابر قدرت ها برای او تعیین کرده بودند رانده شد. برای نقش مؤثر امریکا در انقلاب دو دلیل بارز ارائه می شود: یکی مأموریت محرمانه ی ژنرال هویزر امریکایی در آخرین روزهای حکومت شاه، که گویا به منظور خنثی کردن کودتای ارتش شاهنشاهی صورت گرفته بود و کنفرانس سران کشورها در گوادلوپ در 14 ژانویه 1979 به اعتقاد شاه «در خلال جلسات این کنفرانس فرانسوی ها و آلمانی ها با پیشنهاد انگلیسی ها و امریکایی ها برای سرنگونی من موافقت کردند.»(49) در حالی که سفر هویزر به منظور ارزیابی امکانات واقعی ارتش برای انجام موفقیت آمیز کودتا بود. هویزر پس از بررسی سلسله مراتب فرماندهی ارتش و تأمل در برنامه ی کودتا به ناتوانی کامل ارتش در اداره ی تأسیسات نفت و شبکه های آب و برق و راه آهن و سایر خدمات عمومی پی برد و علی رغم اصرار برژینسکی به انجام کودتای نظامی چنین اقدامی را با فرماندهانی که «مثل برف آب می شدند» غیر عملی دانست. در کنفرانس گوادلوپ نیز برخلاف تصور محافل ایرانی و توهّم محمدرضا شاه، کارتر که در آخرین لحظه با برژینسکی مشورت کرده بود از طرح حمایت شاه در جلسه ی سران حمایت کرد. تاچر نیز هم رأی کارتر بود. اما فرانسه و آلمان با این استدلال که رژیم در حال سقوط است پشتیبانی از آن را بی حاصل می دانستند.(50) برخی از محافل ایرانی حتی واقعه ی گروگان گیری و اشغال سفارت امریکا در سال 1358 را توطئه ای می پندارند که خود امریکایی ها برای ایجاد بهانه ی لازم جهت توقیف 14 میلیارد دلار دارایی ایران در ایالات متحده طراحی و راه اندازی کرده اند. از توهمات شگفت انگیز دیگر آن بود که محمدرضا شاه حوادث ایران و افغانستان را نشانی از توطئه ی مشترک شوروی و امریکا برای تقسیم جهان میان دو ابر قدرت تصور می کرد.(51)
چپ ایران نیز در توطئه پردازی در زمینه ی برنامه های امریکا در ایران نقش فعال داشته است. به گمان آنان تمام برنامه های امریکا برای آن است که ایران را در یک وابستگی دائمی به خود و به سرمایه داری جهانی نگاه دارد. در این تحلیل، انقلاب سفید و اصلاحات ارضی برنامه ای امریکایی بود جهت توسعه بیشتر سرمایه داری وابسته در ایران، افول تولیدات کشاورزی و مهاجرت روستاییان به شهرها برای تدارک نیروی کار ارزان جهت کارخانجات وابسته ی صنعتی.(52) در حالی که گذشته از وابستگی، که در مراحل نخستین توسعه امری طبیعی بود، کشاورزی ایران پس از اصلاحات ارضی به طور متوسط سالی 4درصد رشد کرده و اصلاً افولی نداشته و افزایش واردات مواد خوراکی نیز ناشی از افزایش سریع جمعیت و رشد قدرت خرید مردم در شهرها بوده است. مهاجرت روستاییان نیز هم ناشی از افزایش سریع جمعیت و هم به سبب محدود بودن امکانات آبیاری برای افزایش سطح زیرکشت بوده و اصلاحات ارضی نقشی در این میان نداشته است.
ماجرای «ایران- کنترا» نیز، که هر کدام از شرکت کنندگان آن یعنی ایران، اسرائیل و کاخ سفید هدف خاص خود را دنبال می کردند، منشأ اعتقاد بسیاری از ایرانیان به دست پنهانی ریگان در راه اندازی انقلاب ایران گردید، تا با حادثه ی گروگان گیری، کارتر را از میدان بدر کند و آنگاه با ماجرای ایران- کنترا به گروگان گیران پاداش دهد.(53) در حالی که آزادی گروگان ها هنگام مراسم ریاست جمهوری ریگان امری کاملاً تصادفی و ناشی از پیچ و خم های مذاکرات طرفین و هدف اصلی ریگان و حزب جمهوری خواه از ارسال اسلحه به ایران، آزادی گروگان های امریکایی در لبنان در آستانه ی انتخابات کنگره امریکا و کسب کرسی های بیشتر برای حزب جمهوری خواه بود و نه پاداش دادن به «همدستانش».
بسیاری از نیروهای چپ بر این باورند که غرب به سرکردگی امریکا به نیروهای اسلامی کمک کرد تا انقلاب را قبضه کنند، تا نیروهای چپ را سرکوب کرده و ایران را در دایره ی نفوذ غرب نگاه دارند.(54) از سوی دیگر مائویست های ایرانی بر وجود نوعی توطئه میان اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده ی آمریکا تأکید می کنند و برخی چنان در این اندیشه اغراق می کنند که مدعی هستند تمامی خط مشی جمهوری اسلامی را قدرت های امریکا و شوروی برای حفظ منافع نظام سرمایه داری جهان تعیین کرده اند. در این میان جمهوری اسلامی نیز ایالات متحده را به انواع توطئه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی علیه ایران متهم می کند، نیروهای مبارز چپ را به سرسپردگی امریکا و انگلیس متهم می کند، و بسیاری از گرفتاری های خود را حاصل این توطئه های پنهانی می داند. در حالی که غالب توطئه های امریکا علیه ایران آشکار است و می توان آنها را مشخصاً مورد بررسی و تحلیل قرار داد. در برابر این توطئه پردازی ها عناصر مخالف رژیم از جمله بنی صدر بر این باورند که همه ی برخوردهای جمهوری اسلامی و امریکا از نوع جنگ زرگری و از باب امور ظاهری است. در حالی که در باطن امر، چنانکه «ماجرای ایران- کنترا» شاهد صدق آن است، روابط و ارتباطات فراوان میان ایران و امریکا وجود دارد.(55) یکی از دلایلی که محافل ایرانی برای اثبات روابط پشت پرده ایران و امریکا می آورند فروش نفت به شرکت های امریکایی و نیز افزایش صادرات امریکا به ایران در سال های اخیر است. در حالی که افزایش فروش نفت به امریکا و گسترش واردات کالاهای امریکایی به ایران طرحی است که از سوی دولت ایران دنبال می شود تا از این طریق یک گروه ذینفع هوادار ایران در میان سرمایه داران و سیاستمداران امریکا به وجود نیاید.

پی نوشت ها :

1-حاج مخبر السلطنه مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، 1329، ص 110.
2-برای بحث جالبی درباره ی رسم سرسپردگی ر.ک. جواد شیخ الاسلامی، افزایش نفوذ روس و انگلیس در ایران عصر قاجار، تهران. 1369 صص 24-8. شیخ الاسلامی به دو عامل مهم توجه نکرده است. یکی ناامنی قضایی به عنوان عامل اصلی تحمیل کاپیتولاسیون و دیگر نقش رجال سر سپرده در اشاعه ی شایعه ی سرسپردگی خویش به سفارتخانه های خارجی برای بحث جالبی در زمینه ی عامل آخر ر.ک. کتاب ایوری که شخصاً شاهد و ناظر این گونه اعمال رجال ایران در دهه های 1320 و 1330 بوده است:
P.Avery, Modern Iran,London, 1965,p.40
3-برای داستان کمدی توهّم توطئه بریتانیا ر.ک. داستان شیرین ایرج پزشکزاد، دایی جان ناپلئون، تهران، 1351؛ برای بررسی توطئه ها و توطئه پردازی ها و توهمات بریتانیا در ایران ر.ک. محمود طلوعی، ترس از انگلیس، تهران، 1369.
4-احمد خان ملک ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، 1331، ص 1.
5-فریدون آدمیت، «سرنوشت قائم مقام»، خواندنی های تاریخی. شماره ی 2، اسفند 1362، صص 27- 15؛«اسناد و آگاهی های تازه درباره ی امیرکبیر»، خواندنی های قرن، 1365، صص 319-31.
6-همان، صص 24-41.
7-همان، صص 1- 6، 63-68.
8-همان، صص 83-85.
9-همان، صص 78-83.
10-محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، تهران، 1333، در جلد، ص 2141.
11-همان، صص 2140، 2250.
12-همان، ص 2259.
13-برای بررسی این موضوع ر.ک. مقاله ی «بنکداریان »، Encyclopedia Iranica، جلد یازدهم، صص 31-218.
Bonakdarian,British Influence, 1900-1921, in Encyclopaedia Iranica, vol, pp.XI
14-جواد شیخ الاسلامی، سیمای احمد شاه قاجار، تهران، 1365.
15-ابوالقاسم کحال زاده، دیده ها و شنیده ها، به کوشش مرتضی کامران، تهران، 1363، صص 299-308.
16-برای فهرست این اتهامات ر.ک. آثار زیر: برای اتهام کاملاً بی مورد تأسیس راه آهن برای استفاده در جنگ جهانی دوم، به بیانات زنده نام دکتر محمد مصدق «مجلس چهاردهم در کی استوان»، سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم، ج1، تهران، 1329، ص 34؛ در مورد راه آهن و حجاب به جلال آل احمد، غرب زدگی، تهران، 1343، ص 41؛ برای فرهنگستان زبان به غلامرضا مصوّر رحمانی، کهنه سرباز، تهران، 1367، ص 445؛ برای تأسیس بانک ملی و نشر اسکناس به جعفر شهری باف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج2، تهران، 1367، صص 219 -221، 629؛ برای اتهام تأسیس حوزه ی علمیه به دست رضا شاه و انگلستان به یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج4، تهران، 1329، صص 289-291.
17-برای توطئه پردازی خبرنگاران فرانسوی و اطریشی ر.ک. کتاب زیشکا:
A.Zischka, La guerre secrete pour le petrole, Paris, 1934
برای تأثیر آن در ایران ر.ک. ابوالفضل لسانی، طلای سیاه یا بلای ایران، تهران، 1329، ص 42-86؛ مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران، 1325، صص 250-259. و برای آگاهی از معجزه سقاخانه آقا شیخ هادی و شایعات بی اساس درباره ی آن ر.ک. هدایت، همان ص 426؛ ساسانی، همان، صص 82-378؛ حسین اعظام قدسی، کتاب خاطرات من، ج2، تهران، 1343، صص 671-669؛ برای تحلیل درست و ردّ شایعات ر.ک. محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، ج2، تهران، 1364، صص 115-127؛ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ی ایران، ج3، صص 93-115؛ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج3، تهران، 1343، صص 317-625.
18-دکتر محمد مصدق، خاطرات و تألمات مصدق، به کوشش ایرج افشار، بی جا، 1365، صص 118-199.
19-برای تحلیل تاریخی این واقعه ر.ک. جواد شیخ الاسلامی، «داستان سر جان کدمن»، مجله ی آینده، سال 13، شماره ی 3-1، فروردین- خرداد 1366، صص 63- 82. نیز ر.ک. همو، صعود و سقوط تیمورتاش به حکایت اسناد محرمانه وزارت خارجه ی انگلیس، تهران، 1379، صص 205-358.
20-به عنوان نمونه ر.ک:
M.R.Pahlavi,Mission for My Country, New York,p.9
برای پاسخ به این اتهامات ر.ک. دکتر محمد مصدق، همان، صص 338 -397.
21-برای شمه ای از دخالت انگلستان در امور داخلی ایران در این دوران ر.ک:«گفت و گویی با شیخ عبدالله گله داری» در ره آورد، پاییز 1371، صص 212-232. برای جریان انتقال سلطنت ر.ک. محمود طلوعی، همان، صص 122-137.
22-گیتی شهباز،«گفت و گویی دوستانه با شیخ عبدالله گله داری نماینده ی پیشین مجلس شورای ملی ایران»، ره آورد، شماره 31، ص 212-223.
23-برای این گونه توطئه پردازی ها ر.ک.ر. پشوتن، ایران در آتش، وین، 1984، ج2، صص 54-55؛ علی شعبان، بحران، تهران، 2535، صص 6-5-8-19. برای توضیح درباره ی تأسیس حزب توده ر.ک. احسان طبری، کژراهه، تهران، 1366، صص 46 -49. برای توهّم توطئه مشترک روس و انگلیس به منظور تشکیل دولت جمهوری به دست رزم آراء ر.ک. محمد ترکمان، اسرار قتل رزم آراء، تهران، 1370، صص 243-445.
24-سید حسن تقی زاده، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1372، صص 362-363.
25-امیر اسدالله علم، یادداشت های علم، ویرایش و با مقدمه ی مشروحی درباره ی شاه و علم از علینقی عالیخانی، واشنگتن، 1993، ج2، صص 289-322.
26-همان، ص 116.
27-همان، ص 198.
28-ر.ک:
M.R.Pahlavi,Answer to History,New York, 1980,p.71; and Mission for my Country, po,cit.,pp.82-110
29- A.Pahlavi,Faces in the Mirror,Englewood Cliffs, pp. 199-200, 1980, also Answer to History, p.15
30-به عنوان نمونه ر.ک. حسین ملک، نبرد پژوهش های سیاسی در صحنه ی ایران، تهران، 1360، صص 10-7.
31-ر.ک:
R.Dreyfuss,Hostage to khomeini, New York,1960; L.La Rouche, the Final Defeat of Ayatollah khomeini,New York; 1982
32.ر.ک:
Graumann and Moscovivi,op,cit,. pp.28-30,M.Atkin, "Myths of Soviet-Persian Relations", in N.Keddie and M.Gasiorowski,eds.,Neither East nor West,New Haven, 1990
33-شرح زندگانی من به قلم ابوالقاسم لاهوتی، بی جا، بی تا، برای اینکه این سند جعلی را دانالد ویلبر تهیه کرده است ر.ک:
D.Wilber,Adventures in the Middle East, Princeton, 1986,p.191
34.محمد رضا پهلوی، 1961، ص 31.
35-دانشجویان پیرو خط امام، اسناد لانه ی جاسوسی، ج27، صص 66- 2، 70-71، 136-141، 254.
36-همان، ص 130.
37-محمدرضا پهلوی، 1980، همان، ص 145.
38-Gerald Doher
39-برای اقدامات خود سرانه ی دوئر ر.ک. ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، به کوشش علیرضا عروضی، لندن، 1991، صص 246-252.
40-Cuyler Young
41-Ted Hotchkiss
42-Nerren
43-Cilly
44-مصاحبه های نویسنده با ویلبر در سال 1987 و با هاچکیس در سال 1991.
45-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ تهران، 1370، صص 180-181
46-Martin Hertz
47.ر.ک:
M.Hertz "Some Intangible Factors in Iranian Politics", American Embassy, Tehran to Department of state", No, A-702, 15June 1964
48-برای تفصیل مطلب ر.ک:
A.Ashraf,"State and Agrarian Relations befor and after the Iranian Revolution 1960-1990", in F.Kazemi and Waterberg, Peasants and Politics in the Middle East, Miami, 1991,pp.277-311
49-محمد رضا پهلوی، 1980، همان، صص 171-173.
50-ر.ک:
G.Sick,All Fall Down, New York,1985; R.Hugses,Mission to Tehran, London, 1986.
مثل برف آب خواهیم شد: مذاکرات شورای فرماندهان ارتش، دی- بهمن 1357 تهران، 1365.
51-محمدرضا پهلوی، 1980، همان، ص 155.
52-ف. دانا. امپریالیزم و فروپاشی کشاورزی در ایران، تهران، 1357، صص 46-121.
53-م. اَرَسی،«تئوری توطئه و توطئه زدگی»، سهند، 7، 1355، ص 4.
54-بابک، « تئوری توطئه در عمل»، کاوش2، بی تا، صص 32-35؛ جنبش انقلابی، بیانیه بی تا، 1984؛ هما ناطق، «یاران متحد در کودتا و انقلاب»، زمان نو، 8، 1364، صص 11-22.
55-A.H.Bani Sadr, My Turn to Speak, Iran, the Revolution, and Secret Deals with the U.S.,Washington,D.L.,1991

منبع مقاله :
آبراهامیان، یرواند، اشرف، احمد، همایون کاتوزیان، محمدعلی؛ (1382) جستارهایی درباره ی تئوری توطئه در ایران، گردآوری و ترجمه ی محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی، چاپ هشتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.