جلوه های تدبیر، مدیریت و فرماندهی شهدا
شبیه سازی و کادرسازی
شهید حسن تاجیکاو از جمله فرماندهانی بود که وقتی در عملیات به نیرو احتیاج بود، خودش سلاح بر می داشت و می جنگید. در والفجر هشت همراه بی سیم چی اش و بدون سلاح، فقط در یکی از سنگرها، سیزده عراقی را اسیر کرد. قبل از شهادتش در نهر جاسم هم اسلحه برداشته بود و تیراندازی می کرد.
در مانورها، روی شبیه سازی جنگ بسیار کار می کرد؛ یعنی زمانی که مأموریت گردان را در عملیات می دانست، تلاش می کرد همان مسیرها و مأموریت را قبل از عملیات با بچه ها تمرین کند. اعتقاد داشت که نیروها باید تمرین کنند که مأموریت برایشان کاملاً ملموس شود.
مسیری را که باید در صحنه ی رزم واقعی طی می شد، پیاده روی می کرد و زمان می گرفت. از خصوصیات دیگر او کادرسازی، هم برای گردان و هم برای لشکر بود؛ یعنی اگر احساس می کرد که نیرویی استعداد دارد، او را آموزش می داد و برای فرماندهی آماده می کرد. (1)
توجیه نیروها
شهید محسن گلستانیدر کارون چون مهمات جنگی در اختیار داشتیم، محسن برای این که بچه ها مواظب مهماتشان باشند تا اتفاق بدی نیفتد، پیرمرد دسته ی حاج علی رحیمی را وداشت که یک نارنجک در میان ستون نشسته ی بچه ها بیندازد. با دیدن نارنجک، بچه ها همه پراکنده شدند و روی زمین گلی اردوگاه خیز رفتند؛ اما نارنجک چون ماسوره اش تخیله شده بود، منفجر نشد. این کار، حواس همه را جمع کرد که مراقب مهمات خود و جان دیگران باشند. پیش تر در کرخه که بودیم، در مانور گردانی، یکی از بچه های گردان به شهادت رسیده بود و محسن نمی خواست این فاجعه تکرار شود. (2)
جریمه
شهید محسن گلستانیشبی نزدیک چادر دسته به خط شدیم. مانور دسته ای داشتیم. محسن فرمان صف جمع داد:
- از جلو نظام ...
من به تنهایی با صدای بلند جواب دادم: الله ...
گفتم و فهمیدم که اشتباه کرده ام که شب هنگام پاسخ داده ام؛ اما کار از کار گذشته بود. محسن، بیست - سی متر سینه خیز جریمه ام کرد که هم سختی خودش را داشت، هم جلوی چشم بقیه بود. به نظرم اگر یکی دیگر این اشتباه را کرده بود، فقط ده - پانزده تا بشین و پاشو جریمه می شد. (3)
شایسته ی فرماندهی
شهید حاج محمد جعفر نصراصفهانیدر بیستم فروردین ماه سال 1367، عملیات بیت المقدس 5، در منطقه ی پنجوین عراق انجام شد. هدف از این عملیات، تصرف ارتفاعات مشرف به پنجوین، به نام ارتفاعات « شاخ کن شوکت» بود. این ارتفاعات از لحاظ نظامی از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار بودند. مأموریت اجرای این عملیات با فرماندهی سرهنگ « احمد ترکان» ( سرتیپ فعلی) بود.
در قسمت جنوب غربی هدف واگذاری، چند عارضه حساس از جمله ارتفاع، « سنگ معدن»، ارتفاع معروف « کله قندی» و ارتفاع « گری کوپله» ( تپه جنگلی) وجود داشت. گری کوپله در غرب ارتفاع کله قندی قرار گرفته و ارتفاع آن هم از کله قندی کم تر، تقریباً زیر پای کله قندی واقع شده بود. گفتنی است که گری کوپله در دهانه ی درّه ی « توتمان» که یک معبر مهم بین عراق و ایران است واقع شده و از لحاظ موقعیت نظامی برای عراق از اهمیت بالایی برخوردار بود. در پشت گری کوپله هم یک جاده ی نظامی برای تدارک و پشتیبانی ارتفاع کله قندی و سنگ معدن وجود داشت. بنابراین گری کوپله برای دشمن از دو جهت دارای ارزش و اهمیت بود؛ کنترل درّه ی توتمان و تأمین جاده ی نظامی به سمت کله قندی و سنگ معدن.
مأموریت اشغال و تصرف گری کوپله به گروهان تحت فرماندهی ستوان یکم نصراصفهانی، محول شده بود. نامبرده افسری مؤمن، متعهد، شجاع و با لیاقت بود. شناسایی و باز کردن معبر برای رسیدن به این هدف، بسیار مشکل بود، زیرا می بایست از دامنه ی پایین کله قندی معبر و مسیری برای پیشروی یک گروهان باز می شد. با توجه به این که ارتفاعات کله قندی کاملاً بر این هدف و مسیر مشرف بود، می بایست با یک شیوه ی دقیق و صحیح شناسایی، معبر باز می شد و از آن مهم تر یک گروهان می بایست از آن معبر عبور و به مواضع دشمن مستقر بر روی تپّه جنگلی تک می نمود.
ستوان نصر، داوطلبانه این مأموریت را به بهترین شیوه ی ممکن با شجاعت، کاردانی و جسارت به انجام رساند و در همان ساعات اولیه ی شب عملیات، موفق شد هدف را تصرف کند و مأموریت خویش را تا آخرین لحظه با شایستگی انجام دهد. در پایان عملیات، به پاس شجاعت، لیاقت و فداکاری که در هدایت و رهبری یگان تحت فرماندهی برای تصرف هدف واگذاری از خود نشان داده بود، همراه با چند تن دیگر به دریافت ارشدیت نائل و به درجه ی سروانی مفتخر گردید.
همین شایستگی و لیاقت ها زمینه ساز آن شد تا وی به مشاغل بالای نظامی که آخرین آن فرماندهی تیپ بود، گمارده شود. (4)
تعقیب دشمن
شهید حسین تاجیکدر عملیات کربلای یک، قبل از پاتک دشمن، شهید تاجیک نیروها را تیم بندی کرد. مسئولیت هر تیم را به یکی از کادرهای گردان داد و آنان را از خاکریز جلوتر فرستاد.
وقتی دشمن با تعدادی تانک پاتک کرد، نیروها که بدون جلب توجه عراقی ها به نزدیکی شان رسیده بودند، از فاصله ی نزدیک به عراقی ها تیراندازی کردند که چند دستگاه تانک و خودرو منفجر شد. دشمن حیرت زده احساس کرد در تله افتاده است و بلافاصله فرار کرد. تاجیک، گردان را به تعقیب دشمن فرستاد و ما از روی رد دشمن جلو رفتیم. عراقی ها گیج شده بودند و فکر می کردند که منطقه در دست خودشان است؛ برای همین با چند دستگاه ایفا به سمت ما آمدند که تعدادی از آن ها اسیر و کشته شدند و عده ای هم فرار کردند.
اصلاً روش شهید تاجیک در عملیات ها، تعقیب دشمن بود. در عملیات والفجر هشت، بعد از این که منطقه ی مأموریت خود را در چهل دقیقه ی اول تصرف کردیم، به تعقیب دشمن پرداختیم. و فردای آن روز تعدادی از نیروهای عراقی را که به هنگام فرار در باتلاق ها به دام افتاده بودند، اسیر کردیم. همچنین توانستیم پایگاه مهم موشکی عراق را تصرف کنیم. به همین جهت بود که گردان 415 به عنوان موج دوم و پیشرو در عمق، در نظر گرفته شده بود. (5)
پی نوشت ها :
1- بر بلندای شلمچه، صص 225.
2- دسته یک، ص 49.
3- دسته یک، ص 294.
4- ره یافته عشق، صص 144-143.
5- بر بلندای شلمچه؛ صص 231-230.
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1388)، سیره ی شهدای دفاع مقدس؛ 19، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ دوم