نویسنده: غلامرضا جمشید نژاد اوّل
زیرعنوان: در عصر اول عباسی
1. نقطه های نارسایی و کاستی در ترجمه ها
فیلسوفان مسلمان، از جمله ابونصر فارابی نظریه های خود را بر پایه کتاب های ترجمه شده ی به عربی استوار می ساختند، بی آنکه به متن های یونانی مراجعه کنند و از این رو، سخنان ایشان در پیرامون اندیشه های برخی از حکیمان عهد باستان آشفته و پراکنده بود و مترجمان بودند که ایشان را به چند سبب در آن باتلاق گرفتار ساخته بودند و مهم ترین سبب ها بدین قرار بوده اند:مترجمان فلسفه از فرقه های گوناگون مسیحیی بودند که هر کدامشان متن اصلی یونانی را بر طبق اعتقاد خود می فهمید و از ظن خود با آن یار می گردید. حتی آنان که با راستی و درستی و امانتدارانه به کار ترجمه دست می یازیدند، متن ها را بد می فهمیدند و گهگاه معنی های آنها را واژگونه می کردند؛ نخست به خاطر دشواری متن ها و سپس بدان سبب که بیشتر ایشان نه فیلسوف بودند و نه اشخاص ماهر و حرفه ای در کار ترجمه. از چیزهایی که بر پیچیدگی کارها می افزود، آن بود که ترجمه بارها در دو مرتبه، صورت می پذیرفت: یک مرتبه از یونانی به سریانی به دست یکی از مترجمان و سپس از سریانی به عربی به دست مترجمی دیگر و از این راه، برخی از معنی ها در میان این زبان و آن زبان گشتن و از دست این مترجم به دست آن مترجم افتادن گم می شدند.
مترجمان نیز همگی روش ترجمه ی واژه به واژه و حرف به حرف را به کار می بردند، بدین ترتیب که هرچه را می خواستند به عربی برگردانند آن را کلمه به کلمه ترجمه می کردند که این روش کار هم گهگاه به زشت سازی بیش از اندازه ی مفهوم مورد نظر می انجامید؛ مگر حنین بن اسحاق و چندتن دیگر که خود را ملتزم به ترجمه ی آزاد می دانستند و مفهوم را به یک جمله ی عربی بر می گرداندند که با اصل متن مطابقت می کرد، بی آنکه به پایه های دستوری آن خود را مقیّد بدانند، زیرا ایشان به خوبی از این امر آگاه بودند که ترکیب های جمله ها در هر زبانی نسبت به زبان دیگر متفاوت اند و معنی لفظ ها و تعبیرها چه حقیقی باشد، چه مجازی در همه ی زبان ها یکی نیست. چنان که بسیاری از اصطلاح های یونانی در زبان عربی معادلی نداشتند و مترجم آنها را به همان لفظ یونانی یا سریانی شان در ترجمه می آورد.
افزون بر آن همه، مترجمان با شتاب از اینجا و آنجا کتاب ها را ترجمه می کردند، بی آنکه نظم و ترتیبی را رعایت کنند و کسی هم نبود که ترجمه ها را سامان و بدانها نظم و ترتیبی زمانی بدهد، تا تاریخ پیدایش نظریه ها و تحوّل و تطوّر آنها در عصری نسبت به عصرهای دیگر آشکار شود و حتّی مترجمان در صحّت انتساب کتاب ها به مؤلفانشان دقّت نظر به کار نمی بردند و در نتیجه برخی از آنها را به کسانی دیگر به جز مؤلفانشان نسبت داده اند و عمر خود را در برقرارسازی سازگاری میان آنها یا در تشریح تناقض های پنداری در میان آنها صرف کرده اند.
2. تأثیرگذاری ترجمه
تمام کاستی ها و نارسایی هایی که یاد کردیم در گوهر کتاب های ترجمه شده تأثیری نگذاردند، مگر در اندک مواردی، زیرا هر کتاب بیشتر از یک بار ترجمه می گردید، همان گونه که از پژوهش کتاب های ترجمه شده، این حقیقت بر ما معلوم گردیده است و هر مترجم جدیدی می کوشید، تا لغزش های مترجمان پیش از خود را تصحیح و اصلاح کند و ضرورت کار خود را توجیه نماید و از این راه، به ضبط دقیق تر مفهوم ها نزدیک می گردید. از سوی دیگر، شارحان و مفسّرانی برای بیشتر کتاب های ترجمه شده پیدا شدند که به اندازه ی توان علمی و فلسفی خود از آن لغزش ها می کاستند و کاستی ها و نارسایی ها را جبران می کردند و در نتیجه، قوم و قبیلگان عرب و مسلمانان از مهم ترین تمدّن های باستانی و پیش آگاه شدند و همین آگاهی ایشان را واداشت تا به دانش های عقلی وارداتی توجّه کنند، در حالی که تا پیش از آن، توجّه ایشان از شعر و خطابه و علوم قرآنی تجاوز نمی کرد. پس ترجمه و آگاهی بر تمدّن های گذشته و ملّت های بزرگ و کهن پیش از اسلام، از بزرگ ترین سبب های شکوفایی تمدّن و فرهنگ اسلامی در عصر عبّاسی بوده است.***
زبان عربی از راه ترجمه بهره گرفته و بر غنایش افزوده گردید؛ زیرا بسیاری از اصطلاح ها و برنهاده های واژگانی علمی و فلسفی و کلامی و صوفیانه در آن پدید آمدند، به حدّی که کتاب های ضخیم و پر حجمی به منظور تفسیر و نگهداری و توضیح آنها تصنیف شدند و کار تولید این اصطلاح ها یا با بخشیدن معنی هایی تازه به واژگان کهن به فرجام می رسید؛ مثل: (منطق - دلیل- قیاس - جوهر - عرض - قدیم - حادث)، و یا از راه اشتقاق با پدیدآوردن لفظ های دارای معنی های تازه از ریشه های لفظ های عربی، مانند: (ماهیّت، هویّت - انّیّت) و یا از طریق واژه تراشی با عربی سازی تک واژه های عربی و بیگانه و دادن ریخت و وزن عربی بدانها همچون: (اثیر- جنس- هیولی- سفسطه - فلسفه- جغرافیا).
از نوسازی واژگانی یکی هم استفاده از الف و نون نسبت به روش سریانی در زبان عربی بود، مثل: (جسمانی - روحانی - نفسانی) و نیز درآوردن «لا»ی حرف نفی بر سر صفت ها پس از «أل» حرف تعریف، همچون: (أللامحدود - أللامتناهی - اللامادّی)، و انتقال دادن صفت ها به اسم بودن مثل: (انسانیّت - بهیمیّت - کمّیّت - کیفیّت)، و بسیار به کاربردن فعل کَوْن و وجود و آوردن ضمیرهای منفصلِ بجا و نابجا که از این راه، تا اندازه ای به زبان معیار و به شیوایی آن ضربه هایی از رکیک بودن وارد شدند، لیکن زمان درازی سپری نشد که زبان عربی به ابزاری بسیار نیرومند و کاربردی و نرم و مناسب برای تعبیر و تبیین تمامی پدیده های فکری گردید و طولی نکشید که زبان علم و فلسفه شد، هم در شرق و هم در غرب، از سده ی دوم هجری (هشتم میلادی) تا سده ی ششم هجری (دوازدهم میلادی).
***
امّا مهم ترین تأثیر ترجمه آن بود که در اندیشه ورزی مسلمانان نوعی انقلاب پدید آورد؛ زیرا چشم ایشان را به روی تمامی جهان باز کرد و آنان را شتابان به سوی حکمت و علوم راند، به طوری که می توان گفت: اگر نهضت ترجمه صورت نمی گرفت به طور یقین، معرفتی که آن را فلسفه ی اسلامی می نامیم در عصر عبّاسی پدید نمی آمد و نیز امکان پذیر نمی شد که شخصیّت برجسته ی عظیمی، همچون ابونصرفارابی شکل بگیرد و عنوان «پدر فلسفه ی اسلامی» و «معلّم دوم» بگیرد. همچنین اگر نهضت ترجمه و انتقال میراث مکتوب ملت های پیشین نمی بود، در میان مسلمانان پزشکی، و ریاضیات و علوم فلکی و شیمی و فیزیک و موسیقی و تاریخ و جغرافیا و جز اینها هرگز آن همه شکوفایی نمی یافتند، آری! از تأثیر ترجمه بود که شعر توانست به هدف های جدیدی همچون، پارسایی در نزد ابوالعتاهیه (130 - 210 ق/ 748 -825م) و حکمت های فلسفی در نزد ابو تَمّام (188-231ق/ 808-943م) و متنّبی (303-354ق/ 915-965م) و خردورزی و شکّ فلسفی و بدبینی در نزد ابوالعلای معرّی (363-449ق/ 974-1057م) و به مفهوم های صوفیانه و تصوّف در نزد ابن الفارِض (576-632ق/ 1180-1235م) و ابن عربی (560-638ق/ 1165- 1240م) دست یابد. به سبب ترجمه و انتقال میراث مکتوب ملت های پیشین بود که بر کارهای تولیدی ملّت مسلمان در حقوق و قانون و زبان حتّی گاهی به حدّ افراط، منطق حاکمیت یافت، چنان که روحیّه ی انتقاد جای روحیه ی تقلید و محافظه کاری را گرفت و اندیشه از برکت آموزه های قرآنی و شریعت اسلامی و رهنمودهای پیشوایانه ی امامان معصوم (علیهم السلام) از یک سو و از تأثیر ترجمه و پیدایش اندیشه ها و اعتقادهای ملّت های پیشین از طریق آن در میان ایشان از سوی دیگر، آزادی یافت و بسیاری از فرقه های کلامی عقلانی در میان ایشان ظهور یافتند، همچون: قدریه و معتزله یا فرقه های کلامی فلسفه گرایی، همچون: معتزلیان و شیعیان و اشعریان که با خردورزی های پر ژرفای خویش به دفاع از کیان دیانت اسلامی و زدودن شبهه ها و شکّ و تردیدهای نوپدید آمده و تازه مطرح شده در حوزه ی فرهنگی و دینی می پرداختند و راهگشای بزرگ فیلسوفی همچون فارابی می شدند تا تألیف خود را در ایجاد سازگاری میان دین و فلسفه پدید آورند و به بشریت در رساندنش به خوشبختی دو جهانی کمک کنند و در نتیجه ی اینها همه نوعی آسان گیری دینی مثبت و سازنده در جامعه ی مسلمانان پدید آمد که سده های میانه کمتر چنان جامعه ای به خود دیده است. جامعه ای چنان همجوش و مسالمت آمیز در همزیستی و رساندن خدمت های متقابل به یکدیگر که آن را نزدیک به آرمان شهرهای فیلسوفان بزرگ می توان دید و از جمله: آرمان شهر فارابی که در کتب آراء اهل المدینة الفاضله ی خود به وصف آن پرداخته است. جامعه ای که در آن با آزادی کامل و دست کم در روزگار برخی از خلیفگان در بغداد و دیگر فرهنگ شهرهای مسلمانان، گروه هایی از پیروان کیش ها و آیین های گوناگون و جمعیّت هایی از ملّت های مختلف با همکاری و همیاری به تولید علم و اندیشه های نوفلسفی سرگرم بودند و در کنار هم و در مسیر خوشبختی جامعه ی خود و رفاه و سعادت نوع انسانی، پرتلاش و شبانه روز، گام می زدند و چکادهای پیشرفت و توسعه را، یکی پس از دیگری، فتح می کردند.
البتّه، با وجود این نهضت عظیمی که به برکت ظهور آیین مقدّس اسلامی از سویی و جنبش ترجمه از دیگر سو، پدید آمد، می توان گفت که ترجمه ها در درون خود پاره ای از عنصرها و عامل های سقوط و انحطاط فرهنگی را نیز به همراه داشتند، زیرا همین ترجمه ها سبب نرسیدن فلسفه ی افلاطون و ارسطو، به صورت سره ی ناب و خالص به دست مسلمانان شدند، و موجب گردیدند که آرای فلسفی ایشان آکنده از روح مکتب فیضان گرای اسکندرانی بدیشان برسند، چون از همان آغاز آشنایی با فلسفه، به نوعی فلسفه ی اشراقی یا فیضانی گرایش یافتند، با ادّعاهای ربوده شدگی یا انجذاب و ارتباط با خدای متعال و ادّعای کشف و شهود و مشاهده و جز اینها. چنان که از همان سرآغاز نهضت فرهنگی شان، صوفی گری نیز در میانشان بروز و شیوع یافت با همه ی فرآیندهایی که در پی داشت همچون: خود خداپنداری و تن پروری و گمنامی خواهی و ناخودآگاهی پذیری و مستی و...
بنابر آنچه گفته شد، هیچ جای شگفتی نیست که می بینیم تمدّن اسلامی، همچون تیر بلند می گردد و بالا می رود و سپس همچون تیر سرنگون می گردد و سقوط می کند، در مدّتی کمتر از چهار سده، سده هایی که سازندگان تاریخ آن می شاید که به حق به خود ببالند و مترجمان در پیشاپیش این تاریخ سازان بودند.
منبع مقاله :
جمشید نژاد اوّل، غلامرضا؛ (1388)، آرمان شهر فارابی (مروری بر زندگی و آثار ابونصر محمد فارابی)، تهران: همشهری، چاپ دوم