چالش های فرهنگی شهرنشینی در ایران

شهر و شهرنشینی از جدی ترین و مهم ترین مباحثی است که توجه جدی بدان می شود پایه های توسعه ایران مدرن و اسلامی را بنا کند. در این راستا به نظر می رسد توجه به فرهنگ در امر مدیریت شهری از اهمیت بسزایی برخوردار
يکشنبه، 18 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چالش های فرهنگی شهرنشینی در ایران
 چالش های فرهنگی شهرنشینی در ایران

 

نویسندگان:
دکتر سیدرضا صالحی امیری (1)
فرزانه چاوش باشی (2)




 

مقدمه

شهر و شهرنشینی از جدی ترین و مهم ترین مباحثی است که توجه جدی بدان می شود پایه های توسعه ایران مدرن و اسلامی را بنا کند. در این راستا به نظر می رسد توجه به فرهنگ در امر مدیریت شهری از اهمیت بسزایی برخوردار است. رشد شهرنشینی و صنعتی شدن جوامع شهری بدون در نظر گرفتن توسعه فرهنگ شهرنشینی، مشکلات گسترده ای را در شهرها به وجود آورده است. لذا با توجه به اهمیت و نقش فرهنگ به عنوان مهم ترین عامل مؤثر در مدیریت شهری، در این مقاله نخست به تشریح فرهنگ شهری و جایگاه فرهنگ شهرنشینی پرداخته شده و سپس لزوم آموزش شهروندان در راستای ارتقاء فرهنگ شهرنشینی مطرح و ضمن معرفی دیدگاه های نظری در زمینه چالش های فرهنگی شهرنشینی، چالش های نه گانه فرهنگ شهرنشینی در کشور ارائه می شود.
از زمانی که جوامع بدوی سیر تطور خود را پشت سرگذاشته و وارد مراحل نوینی شدند با خودشان قوانین و هنجارهای جدیدی را هم شکل دادند که یکی از روشن ترین این تغییرات نظم پذیری بود که در روابط اجتماعی افراد بروز پیدا کرد زیرا در جوامع بدوی، فقدان نظم چندان لطمه ای به مناسبات اجتماعی وارد نمی کرد ولی در جوامع نوین این نظم پذیری عاملی شد برای اینکه انسان ها به طور منطقی، قانونمند و با شرایطی که تغییرات اجتماعی ایجاد می کرد زندگی کنند.
فرایند دوم قانون به این معنی که به شهروندان توسعه و تأکید می کرد که از آزادی های بدوی کم کرده و آزادی های اجتماعی را به رسمیت شناخته و از آنها تخطی نکنند و اما فرایند سوم تشکیل دولت بود به این معنی که یک نظم، قانون و هنجار اجتماعی را بر جامعه شهری تحمیل می کرد و دیگر روابط سنتی، قوانین و اصول حاکم بر مناسبات ایلی جای خود را به قوانین مدنی و شهری می دهد بدین ترتیب دولت ها جای شیوخ، قبایل و سنن مذهبی را گرفته و روابط اجتماعی را شکل دادند.
این یک فرایند کلی از شهرها است و به همین دلیل بتدریج با گذشت زمان و برحسب نیاز شهرها، قوانین راهنمایی و رانندگی، مناسبات اجتماعی، حقوق اساسی و حقوق شهروندی و ... نیز شکل پیدا کرد و افراد مختلف از طرف مراجع قانونی مورد تعقیب و مجازات قرار گرفتند.
بنابر نظر کارشناسان علوم اجتماعی در سال 1789- که انقلاب فرانسه به پیروزی رسید- پدیده ای به نام شهروند و همشهری در فرانسه شکل گرفت. در آن زمان فرانسوی ها قانونی مربوط به محلات و کمون ها و شهر پاریس تدوین کرده و شهرداری پاریس نیز اولین نمونه از تنظیم قانون شهری برای زندگی اجتماعی بوده است و پس از آن کمون ها، شهرها و شهرداری ها در دیگر نقاط جهان پدید آمد.
در جامعه ما نیز از دوره قاجار- که فرآیند تجدد شهرنشینی آغاز شد- این دسته از قوانین و سنن بر مناسبات شهری حاکم شد ولی جامعه ما چند مشکل ساختاری داشت از آنجا که در طول تاریخ، افراد احساس می کردند قانون وسیله ای از طرف حکام و پادشاهان برای چپاول و غارت سرمایه های آنها است لذا روحیه ضد قانون و ضد نظم در جامعه ایرانی شکل گرفت و جامعه ما از این جهت آسیب های زیادی دید و همواره شهروندان به دنبال توجیه رفتارهای غیرقانونی و مناسبات اجتماعی خودشان هستند و با این سابقه ذهنی در توجیه تخلفات و هنجار شکنی ها می گوید که اگر من تخلف می کنم به این دلیل است که مسئول مافوق من هم تخلف می کند لذا جامعه ایران در طول صد سال گذشته با یک وضعیت آشفته ای در زمینه آداب و رسوم شهرنشینی مواجه بوده است (ویژه نگار فرهنگ شهروندی، 1387).
دکتر محمدتقی شیخی، با اشاره به اینکه موضوع شهروندی و شهرنشینی در قاموس جامعه شناسی و سایر زمینه های علوم اجتماعی موضوعی جدید با کاربردهای متفاوت و گوناگون است، تصریح می کند: از آنجا که توسعه شهری به دنبال توسعه صنعت و تکنولوژی و روند بی وقفه شهرنشینی و نوسازی اجتماعی، طی قرن بیستم ادامه داشته است، این جریان(شهرنشینی) قوانین، آداب، روش ها، شیوه زندگی و هنجارهای خاص خود را می طلبد که مجموعه این مفاهیم را به عنوان "قوانین شهروندی" معرفی کردند.
به گفته این جامعه شناس، زندگی در عصر حاضر- که عمدتاً از نوع شهری می باشد- نیاز به قوانین، ارتباطات و تعاملات خاص خود دارد. هرگونه وقفه، کوتاهی و نادیده گرفتن قوانین مربوطه، موجبات بسیاری از تنش ها، خشونت و ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را فراهم می کند، به نحوی که این حرکت خود بر شرایط روانی، عصبی و رفتاری افراد تأثیر گذارده و در نتیجه این تأثیر از فردی به فرد دیگر، خانواده، افراد و همکاران اداره منتقل می گردد. نویسنده معتقد است: در بسیاری از کشورهای روبه توسعه از جمله ایران گسترش شهرنشینی و ورود فرهنگ مادی با سرعتی بی سابقه و حتی سریع تر از کشورهای صنعتی اتفاق افتاده است و از آنجا که بسیاری از افراد و به طریقی شهروندان آمادگی لازم برای ورود به این نوع از زندگی را پیدا نکردند این خود بسیاری از چالش ها و نابهنجاری های فردی و اجتماعی را به دنبال آورده است.
وی می افزاید: در آستانه قرن 21 که بسیاری از تغییرات اجتماعی- اقتصادی بدنبال پیش زمینه های قبلی سریعاً در حال وقوع هست، باید به افراد و شهروندان، قوانین مربوط به شهرنشینی یادآوری شده یا آموزش داده شود و در برابر هر قانون یا ضابطه ای، ضمانت اجرایی لازم نیز فراهم آید و در شرایطی که لازم باشد افراد مختلف نیز باید مجازات شوند (سایت ویژه نگار فرهنگ شهروندی).(3)
دکتر شیخی، یکی از راه های ساماندهی فرهنگ شهرنشینی در ایران را استفاده از تجارب کشورهای توسعه یافته می داند که طی دهه های اخیر در برخی از جوامع آسیایی نظیر سنگاپور، کره جنوبی و ... نیز به وقوع پیوسته و از سوی دیگر سرمایه های کافی (سرمایه های مادی) نیز باید وجود داشته باشد تا از این طریق قوانین و ضوابط مربوط به شهروندی را در قالب مناسب آن در شهرهای مختلف تسریع داد. به گفته وی اساسی ترین و آشکارترین قوانین مربوط به شهروندی در جامعه ای چون ایران، احترام به حقوق دیگران، وقت شناسی، عدم ایجاد مزاحمت در قالب انواع مختلف آن، حفظ محیط زیست، ایجاد فضا و محله ای سالم، پیشگیری از هرگونه آلودگی ها از نوع محیطی، صوتی و ...، مشارکت در اداره شهر و جلوگیری از تخریب اموال عمومی می باشد که باید با ایجاد زمینه های فرهنگی جدید و دقت لازم در اجرای قوانین، بنیاد قوانین شهروندی را هرچه بیشتر تقویت کرد(همان).
این جامعه شناس در ادامه برقراری ارتباط مناسب بین شهروندان و دستگاه های اداره کننده را لازمه داشتن جامعه و شهری سالم و شهروندانی قانونمند و بهنجار دانسته و تصریح می کند: به طور مثال در صورتی که سازمان شهرداری نظارت کامل و مؤثر خود را در پاکیزه نگه داشتن شهر اجرا ننماید شهروندان نیز کاری نمی توانند بکنند لذا این سازمان باید با بکارگیری پرسنل و افراد کافی شهر و نقاط مختلف آنرا سالم و پاکیزه نگه دارد در عین حال سازمان های مختلف شهرداری باید آموزش های لازم را در این زمینه در سطوح مختلف محله، منطقه و غیره به شهروندان ارائه دهند. وی در خاتمه با طرح این پرسش که چرا نسبت به محیط زندگی خود احساس مسئولیت نمی کنیم تصریح می کند: در جامعه ما برای حس مسئولیت و تعهد اجتماعی مشکل ایجاد شده و روان جامعه نیز به تدریج فهمیده آنهایی که مسئولیت پذیرتر بودند بیشتر در معرض خطر و آسیب و دادن هزینه قرار گرفتند در نتیجه به سوی قانون گریزی حرکت کردند(همان).
در این مقاله ضمن ارائه دیدگاه های نظری چالش های فرهنگی شهرنشینی، به معرفی مهم ترین چالش های فرهنگی کشور در نه محور پرداخته خواهد شد.

1- فرهنگ شهری

فرهنگ را می توان متشکل از ارزش های گروهی معین و هنجارهایی دانست که از آن پیروی می کنند و کالایی مادی پدید می آورند (پیران، 1380). فرهنگ با زندگی شهری بالیده و راه تکاملی پیموده است. شهر واقعی، فارغ از زمان و مکان، بدون فرهنگ بی معناست. فرهنگ شهری(4) پدیده ای هزار تو و کهنسال است که هر روز نو می شود. فرهنگ شهری همراه با دگرگونی های شگرف سده بیستم، چنان دگرگون شده است که با تحولات این مفهوم در گستره تاریخ آن برابری می کند. همه عناصر شهری به طور مستقیم و غیرمستقیم از فرهنگ متأثر می شوند و در مواردی نیز بر آن اثر می گذارند. برای یافتن راهی منطقی و روشمند برای پاسخ گویی به پرسش هایی چون فرهنگ انسانی در متن شهری چیست؟ می توان از الگوی تحلیل سه سطحی بهره چیست. این الگوی نوپا گذشته از دو سطح کلان و خرد، سطح میانه ای نیز دارد. برداشت ایستا از فرهنگ شهری آن را در سطح میانه که به سازمان ها و گروه بندی های اجتماعی اختصاص دارد، قرار می دهد. سطح خرد به فرد و رفتار و سطح کلان به ساختار جمعی می پردازد. در برداشت پویا از فرهنگ شهری، ارتباط متقابل سه سطح پیش گفته الزامی می شود. برنامه ریزان شهری به هنگام برخورد با فرهنگ شهری از رابطه ارزش ها، هنجارها، روابط انسانی و ساختار شهر بالاخره برنامه ریزی شهری یاد می کنند. جامعه شناسان، فرهنگ شهری را در معنای شهری بودن می جویند. برخی غیرشخصی شدن را مهم ترین ویژگی فرهنگ شهری می دانند که روابطی با واسطه است نه چهره به چهره. مبارزات گروه های اجتماعی، به ویژه جنبش های اجتماعی تهیدستان، خودبخش مهمی از فرهنگ شهری اند(همان).
اگر به تعریف واحدی از مفهوم فرهنگ برسیم، در این صورت می توانیم تعریف بهتری از فرهنگ شهری داشته باشیم. امروزه توافق و اجماعی در میان اندیشمندان عرصه فرهنگی در مورد فرهنگ و تعریف آن وجود ندارد. با توجه به ارزش ها و هنجارهای ذهنی جامعه ایرانی، تعریف تیلور تا حدودی سازگار به نظر می رسد. از دیدگاه تیلور، "فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که دربرگیرنده دانستنی ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادت ها و هرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده باشد." به اعتقاد او اجزای فرهنگ عبارتند از: اعتقادات، دانش، هنر، تاریخ، تمدن، هنجارها، زبان، ادبیات و هر آنچه که در جامعه عمومیت دارد.
به طور کلی فرهنگ مرتبط با نیازهای جامعه بشری شکل می گیرد، فرهنگ پویا(5) توان مقابله با چالش های جدید را دارد و از آن نمی هراسد، در صورت نیاز به وام گرفتن از فرهنگ های دیگر با آغوش باز آنچه را که در این زمینه لازم است می گیرد و سپس بومی می کند و به غنای حیطه خود می پردازد. فرهنگ ایستا(6) با انسداد و عدم تعادل از درون متلاشی می شود. اصولاً فرهنگ برای تداوم حیات خود نیازمند حرکت و پویایی است. ایستایی باعث میرایی فرهنگ خواهد شد، فرهنگ باید زایش و بازتولید داشته باشد تا همیشه زنده بماند. وقتی فرهنگ تولید و بازتولید نداشته باشد نشانگر انجماد فرهنگی است و اگر این روند ادامه یابد به نازایی فرهنگی گرفتار می شویم که انسداد فرهنگی نامیده می شود (صالحی امیری، 1386). بنابراین تحول فرهنگی نه تنها تهدید نیست، بلکه طبیعت فرهنگ است و به عنوان یک فرصت باید از آن بهره جست. هر فرهنگی که قدرت هاضمه ضعیف تری داشته باشد، در برخورد با فرهنگ های دیگر مغلوب می شود.
بطور کلی سه رویکرد نسبت به تقابل و تعامل فرهنگ و فرهنگ شهری وجود دارد: نخست آنکه در برابر رفتارها و هنجارها تسلیم شد، دوم آنکه در برابر آن مقاومت کرد و با برخوردی انفعالی آن را پس داد، و رویکرد سوم نیز رویکرد واقع بینانه است که باید در پی انطباق شرایط جدید فرهنگی با ارزش ها و هنجارها بود. بنابراین در خصوص این جذب و انطباق باید آموزش داده شود و شرایط برای فرهنگ پذیری و انطباق پذیری فرهنگی مهیا شود. لذت از این منظر "فرهنگ شهری" عبارت خواهد بود از: احساس تعلق جمعی و درونی به مجموعه عناصر مادی و معنوی زندگی شهروندی به نحوی که انسجام و هماهنگی میان شهروندان آن محسوس باشد و با تقویت تعلق به شهر، اعتماد اجتماعی، احساس امنیت، رضایت، فضیلت خواهی، اخلاق مداری، تحول گرایی، هنجارمندی وانطباق هنجاری همراه باشد. "شهر فرهنگی" در این شرایط شهری خواهد بود که هماهنگی بین اعضا و اجزای فرهنگ شهری را فراهم آورد و در پی تقویت حس تعلق به مکان و رضایت شهروندی باشد(همان).
"فرهنگ شهری" با مقولاتی از قبیل هویت، فرهنگ مردمی، دموکراسی فرهنگی، شهروندی فرهنگی، مشارکت فرهنگی، بازار فرهنگی، کثرت گرایی فرهنگی و امنیت هستی شناسی فراهم می شود و رژیم های شهری اعم ازمقامات محلی (شوراها و شهرداری ها) و مدیریت ملی(دولت) آنها را در دستور کار خود قرار داده اند (نجاتی حسینی، 1386).
"شهر فرهنگی"، مکانی است که در آن فرصت حضور و تجلی جلوه های فرزانگی و فرهیختگی برای شهروندان امکان پذیر است. شهری است که فرهیختگان و مردم در آن مشارکت دارند و امکان حذف فرزانگی و فرهیختگی وجود ندارد. در غیر این صورت شهر عبارت خواهد بود از حجم عظیمی از توده پلاک هایی که چند معبر را به هم وصل می کند(همان).

2- تعریف و جایگاه فرهنگ شهرنشینی

منظور از فرهنگ شهرنشینی مجموعه ای از ارزش ها، هنجارها، نهادها، فضاها، امکانات، مقررات و آدابی است که به زندگی در جامعه شهری نظم و تعادل می بخشد. از این منظر فرهنگ شهرنشینی امروزه بخش مهمی از فرهنگ عمومی هر جامعه را تشکیل می دهد که کیفیت آن نقش اساسی در فرآیند توسعه پایدار، کیفیت زندگی، سلامت و شادابی عامه مردم دارد. از سوی دیگر تبدیل ساکنان شهر به شهروندان تمام عیار مستلزم ایجاد و گسترش فرهنگ شهرنشینی است(مهدیزاده، 1386).
در چند دهه اخیر همراه با تشدید روند جهانی شدن، گسترش ارتباطات و پیدایش جامعه شبکه ای، شیوه زندگی شهری بسیار پیچیده تر و متنوع تر شده است. رشد سریع شهرنشینی در جهان، به ویژه در کشورهای جهان سوم، از یک سو فرهنگ های مختلف جهان را با هم مرتبط کرده است، و از سوی دیگر مرزهای فرهنگی میان جوامع شهری و روستایی را در هم ریخته است. در نتیجه مسائل و پدیده هایی در حیات اجتماعی دنیای معاصر به ظهور رسیده که به پیدایش مفاهیم و مطالعات جدید انجامیده است. مفاهیم و پدیده هایی همانند روستاییان شهری(8)، روستاشهر(9)، شهر چند لایه یا چندفرهنگی(10)، خرده فرهنگ های شهری(11)، سبک زندگی(12) و مانند اینها بیانگر آمیختگی انواع خرده فرهنگ های ملی، شهری و روستایی است. در چنین وضعیتی، ساماندهی فرهنگ شهرنشینی و دستیابی به یکپارچگی و همگرایی فرهنگی بسیار دشوار شده است. در این شرایط الگوهای فرهنگی به جای همانندسازی و یکسان سازی، به رویکردهای مبتنی بر تنوع فرهنگی، تکثر فرهنگی و تساهل فرهنگی روی آورده اند که به نوبه خود به روش های جدید مدیریت و برنامه ریزی نیاز دارد(همان).

3- لزوم آموزش شهروندی

امروزه در کشورهای بزرگ جهان بخش عظیمی از تحقیقات و منابع مصروف کشف این حقیقت می شود که شهروند مطلوب باید دارای چه خصوصیاتی باشد و چگونه می توان این ویژگی ها را در اقشار مختلف جامعه توسعه داد. در مطالعه ای که با مشارکت بیش از بیست کشور جهان تحت عنوان «مطالعات شهروندی» انجام گرفته است. اهمیت تخصیص موارد فوق آشکار می شود و این در حالی است که متأسفانه اکنون توجه چندانی به آموزش بنیادین شهروند خوب نمی شود. در این راستا ابتدا باید به تعریفی در باب شهروندی و ملاک های شهروند خوب بودن پرداخت. شهروندی مفهومی چند بعدی و دارای معانی مختلف است که این اختلاف از تفاوت فلسفه های حاکم بر هر جامعه و ارزش های آن نشأت می گیرد. اما فاکتوری که بیشتر مورد توجه جامعه شناسان است انطباق تعریف شهر با شهروند است. نتایج مطالعات نشان داده که مفهوم شهروندی حداقل شامل چهار عنصر اصلی «هویت ملی، تعلقات اجتماعی و فرهنگی و فراملیتی، نظام اثربخشی حقوقی و مشارکت مدنی و سیاسی است»(خطیب زنجانی، 1385). این مفاهیم دارای ارتباط درونی و تعامل با یکدیگرند و درحقیقت انعکاس یک واقعیت هستند؛ یعنی مفهوم شهروندی (خطیب زنجانی، 1385). همان طور که گفته شد، آموزش شهروندی در هر جامعه تا حد زیادی تابع فرهنگ، تاریخ، حکومت و شیوه اداره آن کشور و بطور کلی فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن جامعه است. مقوله آموزش شهروندی با آموزش ارزش ها به شدت گره خورده است و رموز و پیچیدگی های موجود در ارزش های حاکم بر هر جامعه ای تصویری متفاوت به شهروندان و صلاحیت های ضروری آنان می دهد.
اما بررسی ها و مطالعات نشان می دهد که هدف های کلی و عمومی آموزش شهروندی در بسیاری از کشورها شباهت های چندی با یکدیگر دارند. برای مثال «لی» در مطالعه ای اهداف آموزش شهروندی را در 12 کشور آسیایی بررسی کرده است که شامل موارد زیر می باشد: (فتحی و اجارگاه، 1386).

1- فراهم سازی مبنای لازم برای رشد روحی و روانی افراد (فتحی، 1381: 132).
2- توسعه حس قدرشناسی و تقدیر نسبت به میراث فرهنگی و تقویت هویت ملی.
3- کمک به شهروندان در تعبیر و تفسیر ارزش ها و مفاهیمی که توسط وسایل ارتباط جمعی، اینترنت و ... منتقل می شود.
4- افزایش مسئولیت پذیری شخصی.
5- افزایش آگاهی از قوانین و مقررات اجتماعی.
6- فراهم کردن راهنمایی برای رفتار در زندگی روزمره.
7- کمک به افراد جهت دستیابی به یک شخصیت مستقل و منطقی.
8- مبارزه با بدرفتاری به محیط زیست.
9- افزایش و ارتقای صلح در سطح ملی و بین المللی.
10- تقویت غرور ملی در سطح جامعه.
11- تقویت پایه و اساس خانواده.
12- افزایش احترام به ارزش های عدالت، برابری و مانند آن.
13- تقویت و تسریع رشد و توسعه اقتصادی.
14- افزایش احترام و تساوی فرصت ها برای دختران و زنان.
15- جلوگیری از آسیب رسانی اجتماعی و افزایش بردباری و تحمل.
16- پذیرش نظم و تبعیت از قوانین اجتماعی(همان: 132).

4- فرهنگ شهری و آموزش شهروندان

رشد شهرنشینی و صنعتی شدن جوامع شهری، فرهنگ جامعه را به سرعت از اعتقادها و آداب و سنن دور کرد و تمایل به زندگی امروزی و استفاده از رفاه و ارزش های مادی به نوعی ارزش اجتماعی تبدیل شد به گونه ای که رشد تجملات و تزیینات در سیمای شهر و خانه ها از همیشه نمایان تر شد و جامعه ها را از پایبندی به یکدیگر و مناسبات خانوادگی و خویشاوندی دور کرد.
در جوامع سنتی، روابط اجتماعی به هم پیوسته بود و باورهای مشترک و مشخصی وجود داشت و افراد همدیگر را می شناختند و اعتماد میان افراد بیشتر بود و روابط اجتماعی بر اساس آشنایی های دراز مدت و دوستی و مناسبات فامیلی و خانوادگی استوار و پایدار بود. ولی جوامع بزرگ شهری امروز به خاطر وجود شرایطی خاص، فرصتی برای شناختن افراد نگذاشته است. افراد به جای خانه و محیط زندگی در محیط کار با افراد بسیاری روابط برقرار می کنند و اما به دلیل شغل های متفاوت و موقعیت اجتماعی افراد، روابط با روابط سنتی متفاوت است که در این ارتباط بیشتر به جای وجودعلایق و احساسات، غلبه با موقعیت اجتماعی افراد است.
در شهرهای بزرگ تحرک اجتماعی و تغییر پایگاه طبقاتی به راحتی صورت می گیرد و ضمن آنکه نامتجانس بودن فرهنگ شهری بیشتر مواقع، سازمان شکنی اجتماعی و تغییر ساختار سنتی را به همراه دارد. این موضوع بیشتر ناشی از تراکم بالای جمعیت و وجود فرهنگ های گوناگون و رنگ باختن برخی از آنها و اختلاط با هویت شهری و گسترش منطقه های حاشیه نشین و در نتیجه ایجاد فاصله میان قشرهای مختلف در این جوامع است. امروزه شهرها بیگانگی را در انسان ها تقویت می کنند و احساس تنهایی و جدایی و تمایل به تنهایی را در میان طبقات مختلف جامعه رشد می دهند.
وجود معضل های بزرگ شهری مانند ترافیک های سنگین و گسترده و بیکاری و کمبود و یا گرانی مسکن و گسترش جرم و جنایت و آلودگی های زیست محیطی و فرهنگی علاوه بر گسترش زمینه های بی اعتمادی میان انسان ها این احساس را در شهرنشینان ایجاد می کند که شاید مسئولان شهری قادر به اداره شهر نیستند و این امر در پاره ای مواقع میل به قانون گریزی را در جامعه دامن می زند و جلوگیری از این کار نیازمند برنامه ریزی های فرهنگی و ایجاد بستر فعالیت های سالم و سازگار از سوی مدیران و مسئولان است.
بر این اساس می توان گفت که شهر مخلوق انسان ها بوده و از رفتار و فرهنگ شهروندان خود تأثیر می پذیرد. با تحلیل و تفسیر سیمای شهر می توان به عمق اندیشه، برنامه و فرهنگ مردم ساکن شهر پی برد و در واقع، شناسایی فرهنگ ها، نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی جامعه شهری از طریق ظاهر هر شهر پدیدار می شود. لذا برای افزایش فرهنگ شهری نیازمند آموزش های شهری و مشارکت های اجتماعی است، اما روند و فرآیند آموزش شهری و بسترسازی جهت پذیرش آموزش ها از سوی شهروندان حائز اهمیت بسیار است. شناخت دقیق مسائل و مشکلات زندگی شهری و ساز و کارها و تحلیل آنها برای ایجاد رفتارهای مطلوب و ارتقاء آگاهی های شهروندان امری ضروری است.
حضور اجتماعی شهروندان در جامعه شهری، مستلزم ایجاد باور عمومی در شهروندان، مبنی بر مشارکت آنها در تصمیم گیری های شهری است. در واقع تقویت احساس تعلق به محله و شهر منجر به مشارکت داوطلبانه بیشتر شهروندان خواهد شد. اگر آموزش به یک هدف و مسئولیت تبدیل شود و امکانات توسعه و پیشرفت برای همه ساکنین شهر از همان آغاز کودکی و نوجوانی فراهم شود در آن صورت است که شهر تبدیل به یک شهر آموزش دهنده خواهد شد.
افزایش آسیب های شهری همانند؛ آلودگی های زیست محیطی، ترافیک، ازدحام جمعیت، آلودگی های صوتی و همچنین گسترش سکونتگاه های غیررسمی، ناپایداری شهری در زمینه های اجتماعی، اقتصادی و محیطی و مواردی از این دست که مولود توسعه ناقص و ناپایدار شهری در جوامع در حال توسعه است، شهروندان را با مشکلات اجتماعی، روانی و فرهنگی متعدد روبه رو کرده است و این مسائل آسیب زا به عدم تعادل زیستی منتهی شده است. بنابراین با گسترش آسیب های ناشی از مسائل شهری، آموزش های شهروندی و ضرورت آن، جایگاه ویژه ای در حوزه توسعه اجتماعی و فرهنگ شهروندان می یابد.
با تدوین بهینه مؤلفه های بنیادین آموزش های شهری، می توان میزان مشارکت شهروندان را گسترش و رفتارهای اجتماعی مطلوب شهروندی را در مردم تقویت کرد. آموزش در فرایند توسعه، هم از لحاظ تغییر ساختاری و هم فرصت های فردی نقش مهمی را ایفا می کند. نیاز به آموزش در شهر و کلان شهر بخصوص در بحث های مربوط به توسعه اجتماعی انکارناپذیر است.
در دهه 1950 سازمان ملل متحد، آموزش را به عنوان یک نیاز اساسی شناخته و آن را عنصر اصلی توسعه معقول عنوان کرد. امروزه آموزش می تواند استانداردهای بالاتر زندگی شهری را فراهم آورده و تحرک اجتماعی را تقویت نماید. پیشرفت و توسعه در گرو، ارتقا سطح آموزش، آگاهی، مهارت، رفتار و بینش منابع انسانی است. بنابراین توجه به امر آموزش های شهروندی و بهسازی منابع انسانی شهری، بیش از پیش ضرورت پیدا می کند.
واقعیت های قابل مشاهده جامعه ما نشان می دهد شهروندان آموزش کافی در مباحث شهری و شهرنشینی نداشته و ندارند و افراد در جامعه شهری به خصوص قشر تحصیل کرده، برخلاف آموخته های خود در شهر عمل کرده و کمرنگی انتقال اخلاق حرفه ای و حس مسئولیت، تعلق و مشارکت در سیستم آموزش کاملاً مشهود است.
هدف در آموزش های شهری این است که آموزش ها، واقعیت ها را به شهروندان انتقال داده و آن را به رفتار اجتماعی مطلوب تبدیل نماید البته اگر این آموزش ها؛ یعنی کسب دانش باید درباره مسائل شهری، بازیافت، ترافیک، غیره در کلیه سطوح تحصیلی از دبستان تا دانشگاه اجرا و پیاده شود اثر قابل توجهی در توسعه اجتماعی، اقتصادی شهری خواهد داشت. در حال حاضر شهروندی و آموزش های شهری، موضوع مورد مطالعه و آموزش مبحث شهری بوده که از مهم ترین اهداف آن ارتقاء مهارت ها، توانمندی ها، ارزش های انسانی و تسهیل کننده زندگی شهری و ارتقای مناسبات اجتماعی می باشد. در ارائه آموزش های شهروندی، فرایند آموزشی یعنی دانش برنامه ریزی، تولید و تدوین محتوای منطبق با نیازهای شهری، طراحی محصول آموزش نقش بسیار مؤثری دارد. در اصل آموزش ها و نیازها در قالب سلسله آموزش های حضوری، غیرحضوری و مجازی گنجانده شده و با هماهنگی و ارزیابی مستمر، رابطه دقیقی بین نیازهای جامعه شهری در سطوح و مقاطع مختلف با اثربخشی اقدامات انجام شده نمایان می شود. بنابراین تا زمانی که آموزش های اساسی شهری برای شهروندان بر اساس فرایند استاندارد صورت نگیرد توفیقی در انجام برنامه سامان دهی به دست نخواهد آمد؛ چرا که دیدگاه های شهروندان و اقدامات آنان در زمینه های ساماندهی مسائل شهری بسیار مهم بوده و به ثمر رساندن و تحقق این مهم، آموزش های شهری و مشارکت های اجتماعی را می طلبد(برامو، 1386).

5- دیدگاه های نظری در مورد چالش های فرهنگی شهرنشینی در ایران

در اینجا دیدگاه برخی از صاحب نظران در خصوص چالش های فرهنگی شهرنشینی در ایران مورد بررسی قرار می دهیم:

5-1-دیدگاه اول

این دیدگاه مشکلات و چالش های فرهنگی شهرنشینی در ایران را به شرح زیر تشریح می نماید:

1-پیشی گرفتن شهرنشینی(13) بر شهرگرایی(14):

شهرنشینی به مفهوم رشد کمی تعداد افراد ساکن شهر است، در حالی که شهرگرایی با تغیراتی در ارزش ها، رسوم اخلاقی، آداب و رسوم و رفتارهای جمعی همراه است. به طور کلی شهرگرایی را می توان از شیوه زندگی ساکنان شهر تشخیص داد. شهرگرایی به همه ویژگی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی شیوه زندگی شهری اطلاق می شود و برخلاف شهرنشینی فرایندی صرفاً کمی نیست. به طور کلی بر اساس مطالعات گوناگون، شهرگرایی به عنوان شیوه مطلوب زندگی شهری دارای ویژگی های فرهنگی از قبیل توجه به قراردادهای الزام آور اجتماعی، سهل گیری، گمنامی، بیگانگی و رفتارهای منحرفانه است. در شهرگرایی با وجود غریبگی و گمنامی احساس تعلق به فضا، احساس هویت شهری و حس همنوع دوستی در ساکنان وجود دارد و مدام تقویت می شود(معین، 1386).

2- تعدد متولیان امور فرهنگی:

متولین امور فرهنگی متعددند و در عین تعدد، هیچ تعامل سازمانی و برنامه ای بین آنها وجود ندارد و بدلیل عدم هماهنگی و یکپارچگی در اداره امور فرهنگی شهر، عملا با وجود تلاش های متعدد آنها، مشکلات جدی وجود دارد (همان).

3- عدم آموزش شهروندی:

از آنجا که شهر محل حضور خرده فرهنگ ها و حضور افراد متفاوت و فرهنگ های متفاوت است، لذا ضرورت دارد افراد در برخی از حوزه های شهرنشینی آموزش کسب کنند. به عبارت دیگر سکونت گزینی در شهر مستلزم برخی رفتارهای فرهنگی است که باید از سوی نهادهای آموزشی و اطلاع رسانی چون صدا و سیما، آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آموزش داده شوند (همان).

5-2-دیدگاه دوم

به طور کلی عمده ترین چالش های فرهنگی شهرهای ایران به شرح زیر می باشند:
تعارض بین خرده فرهنگ ها در شهرها و عدم آموزش به شهروندان در مورد شیوه تعامل با یکدیگر و نحوه استفاده از فضای شهری و به طور کلی شهرنشینی.
انزوای حاکم در شهر، به ویژه در کلان شهرها، به دلیل رفتارهای منحرفانه و غریبگی در شهر. ساکنان شهر در انزوای اجتماعی و تنهایی به سر می برند؛ چرا که مشکلات اقتصادی و مالی سبب شده است که افراد زمان بیشتری را به کار اختصاص دهند و از همنوعان خود در شهر بی خبر بمانند. این امر در نهایت تأثیرات فرهنگی خود از قبیل غریبگی و عدم احساس شهروندی را بر جای می گذارد.
کاهش میزان همبستگی و تجانس اجتماعی و فرهنگی. گفته می شود که هرچقدر تطابق اعمال و باورهای جامعه ای بیشتر باشد، میزان فرهیختگی آن ملت بیشتر است.
عدم احساس تعلق به شهر و مسائل شهری.
کاهش نقش اخلاق و معنویت در شهرها.
بحران هویت. در شرایط کنونی در شهرهای ما هویت محلی از بین رفته است و افراد چندان به ارزش ها و هنجارهای انسانی و روحیه اجتماعی شهر توجهی ندارند.
تضعیف وجدان عمومی در جامعه.
ناتوانی نظریه پردازان و مدیریت فرهنگی در سطح کلان شهر.
در شهرها فرهنگ سرمایه داری بر فضا سایه افکنده و اقتصاد مصرفی ارزش های اصیل انسانی را کمرنگ کرده است. مصرف زدگی و منفعت جویی ارزش های فرهنگی و انسانی را در شهرها به حاشیه برده است(معتمدی آذر، 1386).

5-3- دیدگاه سوم

این دیدگاه عمده چالش های فرهنگی شهرنشینی را در موارد زیر عنوان می کند:
عدم همبستگی اجتماعی و اعتماد اجتماعی: هم اکنون به دلیل مسائل فرهنگی از قبیل بی هویتی، شهر و شهرنشینی تلخ و خسته کننده است؛ چرا که همه با هم احساس غریبی می کنند و هر کس به نوعی فرار از دیگری است. دو دهه قبل، این مشکلات فرهنگی در سایه روحیه محله گرایی و حس همبستگی همسایگی کمرنگ می شد و شهر زنده بود.
از دیگر نارسایی های فرهنگی در شهرها این است که از ظرفیت های فرهنگی "اقوام و خرده فرهنگ ها" برای امنیت و توسعه فرهنگی بهره نگرفتیم. برخی مناسبات فرهنگی چون ایام محرم و ایام نوروز به عنوان مناسبات مذهبی و ملی که بسیاری از اقوام و گروه ها به آن وابسته اند و به آن احساس تعلق می کنند، باید به عنوان ظرفیت فرهنگی برای انسجام اجتماعی از سوی مدیریت فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد (مسجد جامعی، 1386).

5-4- دیدگاه چهارم

این دیدگاه چالش های فرهنگی شهرنشینی را در چهار دلیل عمده زیر می داند:
حضور خرده فرهنگ ها و سبک های گوناگون زندگی در شهرهای امروزی، برنامه ریزی و مدیریت شهری را با انواع مشکلات و مسائل از قبیل پدیده چند هویتی، تنش های گروهی، چندگانگی فرهنگی و پس افتادگی فرهنگی روبه رو ساخته است.
شدت مهاجرت و جهت آن از روستاها به شهرها و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و سرانجام از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعه یافته سبب پدید آمدن ترکیب های قومی بسیار گوناگونی در اغلب شهرهای بزرگ شده است که گاه تنش های شدیدی را میان آنان به وجود می آورد.
قرارگیری تصادفی انواع گروه های اجتماعی با منشا قومی، زبانی، جغرافیایی و شیوه زندگی متفاوت در بستر شهر بزرگ نوعی "موزاییک انسانی" ناموزون با "هویت چهل تکه" پدید آورده است که رسیدن به احساس همدلی، همبستگی و همشهری بودن را دشوار کرده است.
در فرهنگ کهن شهرنشینی و روستانشینی میهن ما ارزش ها، هنجارها و نهادهای بسیار با ارزشی وجود دارد ولی در برابر هجوم ارزش ها، هنجارها و نهادهای جدید تا حدود زیادی کارایی شان را از دست داده اند (مهدیزاده، 1386، ماهنامه اطلاع رسانی آموزشی و پرورشی شوراها).

6- چالش های فرهنگی نه گانه شهرنشینی در ایران

با توجه به دیدگاه های نظری مطرح شده در این خصوص، حال مهم ترین چالش های فرهنگی را که کشور در امر شهرنشینی با آن مواجه است مطرح کرده و امید است صاحب نظران و برنامه ریزان فرهنگی در جهت رفع این موانع گام های موثری بردارند (صالحی امیری، 1386).
1- فقدان مدیریت استراتژیک فرهنگی
مدیریت استراتژیک فرهنگی نگرش کل نگر به کلیه عوامل و پدیده های دخیل و مؤثر در نظام فرهنگی است. محصول اجرای مدیریت استراتژیک، نگاه انسجامی و سازوارگی در عرصه مدیریت، نهادها و کادرهای فرهنگی است لذا فقدان برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، مشکلاتی را در برخواهد داشت.
2- ناکارآمدی نهادهای فرهنگی در شهرها
این موضوع به ویژگی های متعددی چون تعدد نهادها، ضعف نیروی انسانی، عدم بهره گیری از فناوری اطلاعات، تداخل وظایف، انجماد فرهنگی، مشتری محوری و فقدان ماهیت فرهنگی برمی گردد.
3- ناهمگونی فرهنگی و تکثر فرهنگی در فضای شهری
عدم تجانس و ناهمگونی شهرها به دلیل هجوم مهاجرین و مردمانی با ریشه های قومی و فرهنگی و نژادی مختلف و با سطح زندگی متفاوت، موجب بروز ناهماهنگی و تضاد در درون شهرها می شود و زندگی را در عین تنوع، دشوارتر می سازد و تسامح بیشتری را طلب می کند. در چنین وضعیتی «آنومی» یا بی هنجاری در شهرها توسعه می یابد و به تضعیف "انسجام مکانیکی" و رشد زندگی تضعیفی و غیرشخصی کمک می کند. همین امر موجب توسعه قشربندی و انشقاق گروه ها و فاصله اجتماعی می شود و نابرابری ها و تضادها را افزایش می دهد و به دنبال خود آسیب هایی مختلف اجتماعی در شهرها گسترش می یابد
4- شدت مداخله دولت در عرصه های فرهنگی
وقتی دولت در عرصه فرهنگی مداخله می کند با مقاومت شهروندان روبرو می شود و این مقاومت سبب تعارض فرهنگی می شود. افزون بر این، مداخله دولت در عرصه فرهنگ سبب سیاست زدگی در عرصه فرهنگی می شود و سیاست را بر فرهنگ مسلط می گرداند، در حالی که عقلانی آن است که فرهنگ بر سیاست مستولی باشد.
5- محدودیت سرمایه گذاری
توسعه فرهنگی در شهر مستلزم سرمایه گذاری است و اصل محاسبه در سود و زیان سرمایه گذاری فرهنگی خطرناک است و اشتباهی استراتژیک به شمار می آید. به دلیل عدم سرمایه گذاری مناسب در عرصه فرهنگ، در فضای شهری ما موج مصرف محصولات فرهنگی بیگانه به چشم می خورد و به دلیل عدم تولید محصولات فرهنگی بومی فرزندان ما تسلیم محصولات فرهنگی غیر بومی اند و بر اساس آن هم رشد می یابند.
6- فقدان تولید و بازتولید فرهنگی در فضای شهری
در غرب، گسترش زندگی شهری و شهرنشینی با جنبه های روانی و اجتماعی خاص خود زمینه را برای مصرف گرایی به عنوان سبکی خاص از زندگی به وجود آمد. نخست در ابتدای قرن بیستم، این سبک خاص با الگوهای فرهنگی جدید در میان افراد طبقه بالا و متوسط شهری رواج پیدا کرد. در شهرها فروشگاه های بزرگ تأسیس شدند و فرهنگ مصرف گرایی را القا کردند. در این فرهنگ ویژه یک شعار اصلی رواج پیدا کرد و آن اینکه "تا می توانی بخر و هرچه بیشتر مصرف کن" بر پایه همین شعار بود که رقابت در خرید و مصرف به عنصر اصلی این فرهنگ تبدیل شد. افراد در خرید بیشتر و مصرف بیشتر از یکدیگر سبقت می گرفتند و تقریباً مصرف گرایی به نوعی وجهه اجتماعی تبدیل شد. در کشور ما نیز مصرف گرایی نوین از فرهنگ غرب ریشه گرفته و بدون توجه به تولیدات فرهنگی به شکل بی رویه به صورت آسیب اجتماعی درآمده است که مستلزم شناخت علمی و سپس درمان اساسی، یا به عبارت دیگر برنامه ریزی است.
7- گسترش و شیوع لمپنیسم(15) فرهنگی در رسانه های جمعی، سینما و اینترنت و ...
با فراگیر شدن رسانه های جمعی و توسعه ارتباطات، سلیقه مخاطب ایرانی بیش از پیش تحت تأثیر سلیقه های فرهنگ غربی قرار گرفته است و موجب شده است که هنر و فرهنگ ایرانی قدرت رقابت خود را از دست دهد و بیش از بیش رسانه های جمعی، سینما، اینترنت به این مسئله دامن می زنند.
8- عدم انطباق تقاضاهای فرهنگی با امکانات و تمهیدات فرهنگی
به دلیل کمبود امکانات فرهنگی عرضه کالاها و خدمات فرهنگی پاسخگوی تقاضا و نیازهای فرهنگی نبوده و همواره شکاف بین عرضه و تقاضای کالا و خدمات فرهنگی وجود دارد.
9- بی توجهی به ضرورت بررسی امکان اختلاط و یا تفکیک سه حوزه فرهنگ اسلامی، فرهنگ ملی و فرهنگ غربی است.
یکی از مسایل مهم قابل بررسی در علل عقب ماندگی ایران در کنار عوامل بسیار خرد و کلان، عینی و ذهنی، تاریخی و عصری، و در نهایت ملی و فراملی، پرداختن به خصایص و تضادهای فرهنگی است که در طول سده های بسیار هم آغوش و همنوای خصایص فرهنگی دیگری مانند فرهنگ اسلامی و مدرن غربی شده و تا امروز نیز یکدیگر را بازتولید کرده اند. به بیان دیگر جامعه ایران امروز در کشاکش ناهمگونی ها و ناسازه یا پارادوکس های فرهنگی است.

7- نتیجه گیری

در این مقاله درصدد برآمدیم ضمن ارائه دیدگاه های مختلف، چالش های فرهنگی پیش روی شهرنشینی در کشور را مورد بررسی قرار دهیم، از آنجایی که زندگی کنونی شهری نیاز به قوانین و ارتباطات خاصی دارد و هرگونه قصور، کوتاهی و نادیده گرفتن قوانین، موجب بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و ... می شود، لذا باید به شهروندان در جامعه، قوانین مربوط به شهرنشینی، یادآوری و آموزش داده شود. با توجه به بافت پیچیده ای که شهرها دارند و زندگی در آنها بدون رعایت قوانین و آداب و رسوم شهرنشینی ممکن نیست، لذا این امر باعث تقویت اساس قوانین شهروندی و فرهنگ شهرنشینی شده و از بسیاری هزینه های گزاف که مسبب آن، ناهنجاری ها و ناملایمات اجتماعی است، جلوگیری خواهد کرد. پس اولین و مهم ترین گام در ارتقای فرهنگ شهرنشینی اطلاع رسانی و آگاهی بخشیدن به شهروندان است. برای انجام این امر مهم، ارگان ها و نهادهای مربوطه با همکاری، تعاون و تعامل در تحقق آن سعی کنند و متناسب با شرایط و موقعیت اجتماعی و فردی، بهترین وسیله اطلاعاتی انتخاب و با کیفیت عالی در اختیار شهروندان قرار داده شود. هدف اصلی از تشکیل نظام آموزش شهروندی، آماده سازی شهروندان برای ورود به زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. یک جامعه پویا به شهروندان فعال متناسب با ویژگی های فرهنگی و ارزشی خود نیاز دارد. آموزش شهروندی عملاً به عنوان وسیله ای برای پرورش احساس تعلق به جامعه و داشتن هدفی در زندگی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. بنابراین در یک جمع بندی کلی باید گفته شود: همه کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، باید آموزش را به عنوان کلید اصلی پیشرفت فردی و عامل اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و عامل کاهنده برخی از تهدیدات و چالش های زندگی شهری در نظر بگیرند.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات و معاون گروه فرهنگی و اجتماعی پژوهشکده تحقیقات استراتژیک (مجمع تشخیص مصلحت نظام).
2. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران غرب.
3. http://shahrebehesht.ir/tabid/57/DeFault.aspx?view= Detail & Id=47
4. Urban Culture
5. Dynamic Culture
6. Static Culure
7. Cultural City
8. Urban Villagers
9. Rurban
10. Multiculture
11. Urban Subcultures
12. Life Style
13. Urbanization
14. Urbanism
15. Lumpenism یکی از واژگانی است که مارکس در مورد نیروهای کارگری به کار برده که در جوامع صنعتی با قراردادن نیروی کار در اختیار سرمایه داران، مانع از به قدرت رسیدن نیروی کارگر می شوند. اینها می توانند افرادی مانند مستخدمین یا نیروهای کاری باشند که بدون اینکه برای نیروی کار خود ارزش قائل شوند، آن را در اختیار سرمایه داران قرار داده و گاهی اینها تبدیل به ابزاری علیه طبقه کارگر می شوند. «کارل مارکس»، لمپن پرولتاریا را قشری از کارگران معرفی می کند که در تولید اجتماعی نقشی ندارند، زاید، بی مصرف و سربار جامعه اند.

فهرست منابع:
1- پیران، پرویز، فرهنگ شهری، مجله مدیریت شهری، 1380.
2- نجاتی حسینی، سیدمحمود، میزگرد "نسبت شوراها و مسائل فرهنگی شهر" ماهنامه اطلاع رسانی (آموزشی و پژوهشی) شوراها، سال دوم، شماره 9، فروردین سال 1386.
3- صالحی امیری، سیدرضا، میزگرد "نسبت شوراها و مسائل فرهنگی شهر" ماهنامه اطلاع رسانی (آموزشی و پژوهشی) شوراها، سال دوم، شماره 9، فروردین سال 1386.
4- معتمدی آذری، مهنوش، میزگرد "نسبت شوراها و مسائل فرهنگی شهر" ماهنامه اطلاع رسانی (آموزشی و پژوهشی) شوراها، سال دوم، شماره 9، فروردین سال 1386.
5- معین، محمدعلی، میزگرد "نسبت شوراها و مسائل فرهنگی شهر" ماهنامه اطلاع رسانی (آموزشی و پژوهشی) شوراها، سال دوم، شماره 9، فروردین سال 1386.
6- مسجد جامعی، احمد، میزگرد "نسبت شوراها و مسائل فرهنگی شهر" ماهنامه اطلاع رسانی (آموزشی و پژوهشی) شوراها، سال دوم، شماره 9، فروردین سال 1386.
7- برامو، فریبا، مشارکت برای مدیریت شهر، روزنامه همشهری، 1386.
8- خطیب زنجانی، نازیلا، مقاله آموزش شهروندی؛ ضرورت جامعه امروز، روزنامه کیهان، شماره 18703، 1385.
9- مهدیزاده، جواد، نقش شوراها در بهبود فرهنگ شهرنشینی، ماهنامه اطلاع رسانی (آموزشی و پژوهشی) شوراها، سال دوم، شماره 9، فروردین سال 1386.
10- ویژه نگار فرهنگ شهروندی، نگاهی گذرا به آسیب شناسی فرهنگ شهرنشینی: شهروندانی بیگانه با آیین شهرنشینی، خردادماه 1387.
11- فامیل رستمی، مژگان "درباره رفتار شهروندی فرهنگ شهرنشینی"، روزنامه همدان، پیام، 1387، شماره 449.
12- سایت ویژه نگار فرهنگ شهری، به آدرس: http://shahrebehesht.ir
13- فتحی و اجارگاه، کورش، تربیت شهروندی، انتشارات خافر، 1386.


منبع مقاله:
زیرنظر رضا صالحی امیری؛ (1389)، مجموعه مقالات مدیریت و برنامه ریزی شهری، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ نخست.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط