تحلیلی از غربی سازی جهان و حکومت جهانی امام عصر(عج)

جهانی سازی غربی و جهانی شدن اسلامی (2)

در پروسه، هیچ چیز و هیچ کس کنترلی بر ایجاد، ابقا و نظارت بر اوضاع یک پدیده ندارد و نیز از سرانجام و نهایت آن پدیده، بی خبر است. در حقیقت، پروسه سیر طبیعی پدیده است، با فراز و نشیب های طبیعی. در حالی که پروژه در
شنبه، 24 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانی سازی غربی و جهانی شدن اسلامی (2)
 جهانی سازی غربی و جهانی شدن اسلامی (2)

 

نویسنده: مرتضی شیرودی




 

تحلیلی از غربی سازی جهان و حکومت جهانی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

پروژه ی جهانی شدن

در پروسه، هیچ چیز و هیچ کس کنترلی بر ایجاد، ابقا و نظارت بر اوضاع یک پدیده ندارد و نیز از سرانجام و نهایت آن پدیده، بی خبر است. در حقیقت، پروسه سیر طبیعی پدیده است، با فراز و نشیب های طبیعی. در حالی که پروژه در دستِ سکان داری است که قصد دارد با بسیج منابع، آن را به مقصدی خاص هدایت نماید. به طور کلی، چند نظریه درباره ی پروژه یا پروسه بودن جهانی شدن وجود دارد:
1. به اعتقاد برخی، جهانی شدن، یک پروژه است که قبلاً از سوی غرب به ویژه آمریکایی ها برای ادامه ی تسلط بر جهان طراحی و ساخته شده، ولی در دهه های اخیر، روندی رو به رشد گرفته است. طرفداران پروژه بودن جهانی شدن، طیف های مختلفی را در بر می گیرد:
الف) جهانی شدن از آغاز به عنوان یک پروژه متولد شده، و همه ی آن از قبل طراحی گردیده است؛
ب) جهانی شدن از درون واقعیت های دیگر اجتماعی زاده شده؛ یعنی بخشی از آن قبلاً طراحی شده است، نه همه ی آن .(1)
2. دسته ای دیگر، جهانی شدن را یک پروسه می دانند و عقیده دارند که این تئوری، یک روند است و محتاج زمان. به اعتقاد این گروه، گرایش های مختلف جهانی شدن، از قرن ها پیش وجود داشته است. در این رابطه، حتی از جهانی شدن سرمایه در قرن شانزده و هفده سخن می گویند. در این دیدگاه، پروسه ی جهانی شدن، تداوم پروسه های کوچک تر قبلی است. ولی در میان طرفداران این نظریه، عده ای برآنند که اگر چه هر پروسه، محصول پروسه ی قبل است، اما هر پروسه، یک پروسه ی جدید است که چندان نمی توان برای آن ریشه ها و بسترهای دور و دراز یافت. از این رو، آن ها پروسه ی جهانی شدن را محصول ریشه های سیاسی - اجتماعی دو دهه ی گذشته می دانند.(2)
3. پیروان نظریه ی سوم می گویند: درست است که مسئله ی جهانی شدن یک پروسه است، ولی ممکن است بعدها به یک پروژه تبدیل شود؛ مثلاً، اروپا با رنسانس در آغاز راه توسعه قرار گرفت، با تغییر در افکار و راه اندازی اقتصادی، وضع داخلی اش را بهبود بخشید و به انباشت ثروت و سرمایه دست یافت، پس از آن به فکر استعمار کشورهای مختلف افتاد و دویست سال بدبختی و بیچارگی را برای کشورهای قاره ای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به بار آورد. نظریه ی دیگر در این باره آن است که جهانی شدن، اولش پروژه است و بعد به پروسه تبدیل می شود.(3)
4. نظریه ی دیگر آن است که جهانی شدن، پروسه و در عین حال پروژه است. پیروان این نظریه معتقدند: اگر جهانی شدن را به عنوان یک پروژه یا پروسه تحلیل کنیم در آن صورت، از مضرّات و منافعی که حول و حوش پروژه یا پروسه ی جهانی شدن وجود دارد، غافل خواهیم ماند. در این نظریه، جهانی شدن پروژه ای، به جهانی سازی و جهانی شدن پروسه ای، به جهانی شدن تعبیر می شود.(4)
اندیشمندان بسیاری درباره ی هر یک از نظریه های مذکور سخن گفته و در تبیین آن ها کوشیده اند؛ از جمله:
1. به اعتقاد دکتر حسین سلیمی - مدرس دانشگاه- جهانی شدن، یک واقعیت است. با پذیرش این واقعیت، دچار تناقض نمی شویم؛ زیرا به باور رابرتسون، بومی شدن عین جهانی شدن و جهانی شدن عین بومی شدن است؛ یعنی در جهانی شدن، همه ی فرهنگ های جهانی یکی می شوند، ولی فرهنگ های مختلف، امکان حضور و تعامل را در آن عرصه خواهند داشت. از آن جا که جهانی شدن یک واقعیت است، ما در عصر جهانی شدن، قدرت انتخاب های متعدد را نداریم. نتیجه ی سخن آن است که جهانی شدن یک پروژه است و باید در مقابل آن تسلیم بود!(5)
2. سهراب شهامی - معاون دبیر کل اکو- جهانی شدن را یک پروسه می داند که بر سه مفهوم زیر پایه گذاری شده است:
الف) آزاد سازی تجارت (باز شدن مرز کشورها به روی تجارت کالاها)؛ ب) خصوصی سازی(حضور عمده ی شرکت های چند ملیتی و سرمایه گذاری مستقیم از طریق این شرکت ها)؛ ج) توسعه ارتباطات (الکترونیکی شدن ارتباطات تجاری). نتیجه این که جهانی شدن فرآیندی است بر پایه ی اقتصاد، باز شدن بازارها و جانشین شدن قوانین جهانی به جای داخلی. در این فرآیند، کالاها ملیت خود را از دست می دهند مگر کالاهای سنتی؛ کالاها و خدمات تحت نظریه ی اقتصادی مکانیزم بازار قرار می گیرد؛ فروشنده، تعیین کننده ی نوع کالاهایی است که به بازار می آورد، نه تعیین کننده ی طرف معامله.(6)
3. دکتر حسین سیف زاده - استاد دانشگاه - بخشی از جهانی شدن را پروسه و بخشی دیگر را پروژه می داند. بر این اساس، سه برخورد با آن تشخیص داده است:
الف) عده ای نه فرآیند جهانی شدن را می پذیرند، نه اقدام جهان گرایانه ی غرب را؛ مثلِ چین تا زمان مائو، ژاپن تا 1945 و بنیادگرایان اسلامی!
ب) تعدادی که فرآیند جهانی شدن را پذیرفته اند، ولی خواهان ابقا و تحکیم فرهنگ بومی اند، مثل دولت آقای خاتمی؛
ج) عده ای هم فرآیند جهانی شدن را پذیرفته اند و هم اقدام جهان گرایانه ی غرب را؛ مانندِ ترکیه.(7)
4. دکتر عاملی در گفت وگو با پروفسور مولانا، ضمن رد نظریه ی وی که جهانی شدن را تنها یک پروژه معرفی می کند، می افزاید: «من به خلاف آقای مولانا، معتقدم جهانی شدن، ضمن این که یک پروژه است، یک فرآیند هم هست». وی در توجیه سخنش به تعبیر لرنر در این باره، استناد می کند و می گوید: «شخصی به مادری گفت، کودک بسیار زیبایی دارید، مادر گفت: عکسش را ندیده ای، عکسش از خودش قشنگ تر است».(8)
هم چنین درباره ی این که جهانی شدن، پروژه ای هدایت شده از سوی غرب با هدف گسترش همه جانبه ی آموزه های لیبرالیسم در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و مشروعیت بخشیدن به هژمونی غرب است یا یک جریان یا فرآیند طبیعی عصر حاضر و بر آیند گسترش فزاینده ی ارتباطات است، دیدگاه های مختلفی وجود دارد.

جهانی سازی یا آمریکایی سازی؟

هری مگداف می گوید: هیاهوی یک و نیم دهه ی گذشته درباره ی جهانی شدن، چیز تازه ای نیست، بلکه بخشی از یک پدیده ی مستمر و دارای تاریخی طولانی است. در آغاز، سرمایه داری غربی برای ایجاد یک بازار جهانی پا به عرصه ی حیات گذاشت، سپس امواج طولانی نفوذ و رشد آن در کشورهای دیگر جهان، از راه فتوحات نظامی و رخنه ی اقتصادی ادامه یافت.(9)
همچنین، سمیر امین در مقاله ی «امپریالیسم و جهانی شدن» گفته است: تسخیر امپریالیستی کره ی زمین یا جهانی کردن از سوی اروپایی ها و فرزندان آمریکایی آنان، در سه مرحله صورت گرفت:

مرحله ی اول:

با تعرض ویران گرِ نظام سرمایه داری سوداگر غربی در حوزه ی اقیانوس اطلس آغاز شد که آن، به تسخیر آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی انجامید: حاصل این مرحله، تخریب تمدن های سرخ پوستان اسپانیایی و مسیحی کردن منطقه از طریق قتل عام های تمام عیار بود و سرانجام بر ویرانه های آن، ایالات متحده آمریکا ساخته شد. همین الگو در استرالیا و زلاندنو از سوی استعمارگران انگلوساکسونی تکرار گردید؛ زیرا پروتستان های انگلیسی از کتاب مقدس خود، حق نابود کردن کفار و محو کردن آنان از روی کره ی زمین را نتیجه می گرفتند. نتایج فاجعه بارِ نخستین فصل گسترش جهانی سرمایه داری، اگر چه نهضت هایی چون انقلاب بردگان در سن دومینگ (هائیتی امروز) در پایان قرن هجدهم را برانگیخت، ولی با پیروزی سرمایه داری غربی به پایان رسید.

مرحله ی دوم:

این مرحله، مقارن با انقلاب صنعتی است و به انقیاد استعماری آسیا و آفریقا کشید. هدف و انگیزه ی واقعی استعمارگران، تصاحب منابع طبیعی جهان و گشودن بازارها به روی کالاهای غربی بود، این بار نیز، غربی ها تعرض و تجاوز به جهان را مأموریتی مقدس قلمداد کردند. پیامدهای این مرحله، قطبی شدن جهان و افزایش نابرابری بین جهانیان، از دو برابر در سال 1800 به شصت برابر در سال 1917بود، انقلاب روسیه و چین، پاسخی به این نابرابری تلقی شده است. از این رو، جای تعجب نیست که انقلاب های رهایی بخش ملی در مناطق پیرامونی جهان؛ یعنی کشورهای غیر غربی روی داد. این انقلاب ها، باعث شد که برای مدتی جهان احساس آرامش کند و سرمایه داری هم ناچار گردید خود را با وضعیت جدید سازگار نماید.(10)

مرحله ی سوم:

مرحله ی جدید، با شعار توسعه و دموکراسی آغاز شد. دموکراسی، یکی از شرایط ضروری توسعه معرفی گردید، ولی این مسئله هیچ گاه به اثبات نرسید، درحالی که برخی معتقدند: در صورتی که کشوری به توسعه دست یابد، دموکراسی می تواند تحقق یابد. شرط لازم برای دریافت کمک از دموکراسی های بزرگِ ثروتمند، ارائه گواهی دموکراسی است.(11) مدرنیته، مترادف با سرمایه داری است و دموکراسی که مدرنیته را به وجود آورد، نیز محصول سرمایه داری است که آمریکا در رأس آن قرار دارد.(12)
عیس صفا در مقاله ی جهانی شدن امپریالیسم و سرمایه داری، بر آن است که تاریخ واقعی جهانی شدن، با شکست اردوگاه سوسیالیستی و بازگشت مناسبات سرمایه داری به این کشورها همراه است و آن نیز، عربده ای بوده است که بعد از پیروزی غرب سرمایه داری در جنگ با عراق به رهبری آمریکا و بوش پدر، کشیده شد. به همین جهت، صفا جهانی شدن را همان یک قطبی شدن جهان، تحت رهبری قدرت امپریالیستی آمریکا می داند و مشخصات جهانی شدن در مفهوم سرمایه داری آمریکایی را به این شرح بر می شمارد:
1. تلاش برای حذف همه ی ساختارهای اقتصادی که در مقابل بخش خصوصی قرار می گیرند؛
2. مداخله ی آشکار و مؤثر صندوق بین المللی پول (بانک جهانی) در اقتصاد کشورهای دیگر؛
3. حمله به پول ملی کشورهای جهان سوم و... یکی از سیاست های دایمی سوداگران مالی جهانی است؛
4. عرصه ی دیگرِ سوداگری مالی جهانی، مداخله فعال در بورس جهانی و... است؛
5. انحصار و تمرکز نوآوری، تحقیق و توسعه در مؤسسات خصوصی چند ملیتی؛
6. دیکتاتوری سهام داران و شرکت های چند ملیتی. لیونل ژوسپین نخست وزیر فرانسه در این باره گفته است: ما دیکتاتوری پرولتاریا را رد نکردیم که دیکتاتوری سهام داران را بپذیریم.(13)
جهانی شدن سرمایه داری، بیشتر در اختیار آمریکاست؛ زیرا:
- با هژمونی رهبری بلامنازع آمریکا بر جهان همراه است؛
- از ویژگی های آن، حمله ی نظامی به کشورها، با نادیده گرفتن حقوق بین المللی به بهانه ی دروغین دفاع از حقوق بشر، آزادی و حقوق اقلیت هاست که اغلب از سوی آمریکا طراحی و اجرا می شود؛
- تسلط سرمایه ی پولی از طریق مؤسسات مالی و شرکت های بیمه دو پدیده ی نوین سرمایه داری است که کنترل و تسلط بر آن در دست آمریکاست؛ مثلاً یک سرمایه دار آمریکایی به نام ژرژ سورو در تلاش برای کاهش ارزش فرانک فرانسه، دو روز نخست وزیر وقت فرانسه (بالا دور) و چند وزیر و صدها کارشناس مالی و رؤسای بانک های اروپایی را پای مذاکره معطل کرد. (14)
پل سوئیزی به نوعی دیگر، رابطه ی بین جهانی شدن و سلطه گری آمریکا را به تصویر می کشد. به اعتقاد وی، آمریکا یک بار دیگر برای استقرار مجدد سرکردگی جهانی خود، متناسب با شرایط اقتصادی، سیاسی و نظامی اش، دست به تعرض زده است. بنابراین، اولاً، از نگاه سوئیزی، آمریکا قبل از این نیز، در صدد سلطه گری بر آمریکا بود و ثانیاً، اینک آمریکا در تلاش است، سلطه ی خود را در جهان کنونی و آینده ی جهان بسط و گسترش دهد. یکی از ابزارهای اساسی در سلطه گری آمریکا، قدرت نظامی است که از سال 1945 سر برآورده است و تا زمانی که شوروی پابرجا بود، روشی مسالمت جویانه داشت، ولی پس از آن به حالت تعرض در آمده، تا سلطه ی جهانی آمریکا را تقویت و تحکیم بخشد. از این رو است که هنری کیسینجر می گوید: جهانی شدن فقط واژه ی دیگری است، هم معنای سلطه ی ایالات متحده آمریکا. دستگاه اصلی که استراتژی سلطه جویانه ی واشنگتن را اجرا می کند، ناتو است و علت اصلی، عدم انحلال ناتو پس از فروپاشی ورشو و شوروی نیز همین است. بنابراین، هدف از پروژه ی جهانی شدن، ساختن یک جهان تک قطبی به سرکردگی آمریکاست که یکی از اصولش، گستردن امپراطوری نظامی امریکایی بر جهان است.(15)
گر چه جهان گرایی، آمریکا متکی بر ابزارهای نظامی است؛ ولی این جهان گرایی مبتنی بر نگرش های فرهنگی آمریکایی است. مثلاً آنها سفیدپوستان آمریکایی را تنها مصداق انسان ناب می دانند، پس تنها آن چه آنها در عرصه ی فرهنگ تولید می کنند، بهترین فرهنگ انسانی خواهد بود. آنها می گویند: ما بهترین هستیم، چرا که ملت ما بهترین است، ما بهترین هستیم؛ زیرا فقط ما انسان واقعی هستیم.(16)
جهانی گرایی فرهنگی آمریکایی، دارای ابعاد دیگری نیز است؛ مثلاً، فرهنگ جهانی شدن را می توان فرهنگ پسامدرن نامید که در بر دارنده ی غربی شدن یا همان استیلای کوکاکولای آمریکایی است. این فرهنگ رسانه ای و مصرفی غرب، مبتنی بر کالایی شدن است که در آن مصرف، روش اصلی اظهار وجود است. صدور چنین فرهنگی به بقیه ی جهان، از طریق گسترش ارتباطات جمعی، یک فرهنگ جهانی پسامدرن به شمار می رود.
بحث درباره ی جهانی شدن؛ یعنی همان سلطه ی آمریکا را با سخنانی از هانتینگتون به پایان می بریم؛ به اعتقاد وی:
اولاً، تمدن غرب معرف فرآیند مدرن سازی و صنعتی شدن بوده که اینک ابعاد جهانی یافته، یا به بیان دیگر، غرب هم اینک در حال شکل دادن به یک امپراطوری جهانی است؛
ثالثاً، آمریکا، بخش عقیم و در حال سقوطی از جمعیت و عرصه ی جهان خواهد بود که در یک جزیره ی کوچک و جدا در انتهای اورآسیا قرار گرفته است؛
ثالثاً، آمریکایی ها از لحاظ فرهنگی، بخشی از خانواده ی غرب اند. وقتی آمریکایی ها به جست وجوی ریشه های فرهنگی خود بر می خیزند، آن را در اروپا خواهند یافت. بنابراین، تلاش طرفداران پدیده ی چند فرهنگی که اعتقاد به جدایی فرهنگ آمریکایی از فرهنگ اروپایی دارند و در فرهنگ اروپایی فضیلتی نمی بینند، و تنها بر جهات منفی آن تأکید دارند، برای جداسازی میراث گناه کارانه ی فرهنگ اروپایی از فرهنگ پُر گناه آمریکا بیهوده است. حاصل کلام هانتینگتون آن است:
1. جهانی شدن به معنای غربی سازی است؛(17)
2. در رأس غربی سازی جهان، آمریکا قرار دارد.
فوکویاما هم به نتیجه ی هانتینگتون رسیده است که می گوید:
«جهانی شدن، همان آمریکایی شدن است و آمریکایی شدن به معنای پذیرش ارزش های آمریکایی در دو دهه ی 40 و 50 از سده بیستم میلادی است».(18)
پس تردیدی باقی نمی ماندکه مراد از جهانی شدن همان سلطه ی آمریکا بر جهان است، اما آیا آمریکا قادر است آن را در جهان برای همیشه مستقر و نهادینه نماید؟ در این باره، به نظرات سه نظریه پرداز معروف آمریکایی یعنی کیسینجر، فوکویاما وهانتینگتون استناد می کنیم:
الف) پایان جنگ سرد، منجر به پیدایی محیطی گردید که برخی آن را جهان یک قطبی یا یک ابر قدرتی نامیده اند، اما در آن، آمریکا از موقعیت برتر و بهتری برای دیکته کردن دستورهای جهانی خویش به طور یک جانبه برخوردار نیست. به دیگر بیان، توان آمریکا در به کارگیری قدرتش در شکل دادن به بقیه ی جهانی، در عمل کاهش یافته، در حالی که قدرت و تفوق آمریکا نسبت به ده سال قبل افزایش یافته است. البته آمریکا خود نیز مفهوم روشنی از آن چه که در پی استقرارش در جهان پس جنگ سرد است ندارد.
جهانی سازی آمریکایی بر ویلسون گرایی قرار دارد و آن به عنوان رویکرد اساسی سیاست خارجی آمریکا بر این فرض قرار داشت که آمریکا دارای ماهیتی استثنایی است. از این رو، در فضایل و قدرت بی همتاست و چنان به قدرت و قداست اهدافش اعتقاد دارد که می تواند مبارزه برای گسترش ارزش های خود در سطح جهان را حق خود بداند و آن را نیز مشروع جلوه دهد.اما در قرن جدید (قرن بیست ویکم) عواملی باعث می شوند که آمریکا کمتر استثنایی جلوه کند. گر چه قدرت نظامی آمریکا در آینده ی قابل پیش بینی، بی رقیب خواهد ماند، ولی از آن قدرت، به تنهایی نمی تواند در جنگها سود ببرد. آمریکا احتمالاً قوی ترین اقتصاد جهان را طی سالهای پس از آغاز قرن جدید دارد، در عوض با رقابتی اقتصادی مواجه می شود که آن را در طول جنگ سرد تجربه نکرده است. بنابراین، آمریکا هر چه قوی تر باشد، باز به عنوان یک کشور، ظرفیت و توان تحمیل همه ی خواسته های خود بر بقیه ی نوع بشر را ندارد. از این رو، کیسینجر توصیه می کند: آمریکا تنها از طریق برقراری توازن قوا می تواند به منافعش دست یابد. برای حفظ یا استقرار توازن قوا، نیازمند شریک است. این شرکا، همیشه نمی توانند بر اساس ملاحظات اخلاقی انتخاب شوند.(19)
ب) به باور برخی، اعتقاد غربی ها به جهانی شدن فرهنگ غرب، یا عقیده به اینکه ملت های غیرغربی، باید ارزش ها و نهادهای غربی را بپذیرند، غیر اخلاقی و غیرممکن است؛ زیرا اگر چه قدرت نیمه جهانی اروپایی ها در پایان قرن نوزدهم و سلطه ی جهانی آمریکا در پایان قرن بیستم بر جهان حاکم بود، اما اینک جهان گرایی اروپایی دیگر وجود ندارد و پیشگامی آمریکا هم در حال افول است، دست کم تهدید شوروی وجود ندارد تا سلطه ی جهانی آمریکا را موجه و مشروع سازد.(20)
از این رو، هانتینگتون از رهبران غربی می خواهد که بکوشند کیفیت تمدن غربی را بازسازی و نگهبانی نمایند. این مسئولیت را بیش از آن که متوجه اروپا بداند، متوجه آمریکا می داند. از نگاه او برای حفظ تمدن غربی، تعقیب و تحقیق اهداف زیر اجتناب ناپذیر است.
الف) دست یابی به همگرایی سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر و هماهنگ کردن سیاست ها با این هدف که کشورهای متعلق به تمدن های دیگر، اخلافات خود را با کشورهای غربی حل کنند؛
ب) پذیرش جایگاه روسیه به عنوان کشور کانونیِ آیین ارتودوکسی و یک قدرت محلی عمده یا منافعی مشروع در حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود؛
ج) ادغام کشورهای غربیِ اروپایی مرکزی در اتحادیه ی اروپایی و ناتو؛ یعنی کشورهای گروه ویسگراد، جمهوری های حوزه ی بالتیک، اسلوونی و کرواسی؛
د) کمک به غربی شدنِ آمریکای لاتین تا حد امکان و ایجاد پیوندهای نزدیک تر بین کشورهای آمریکای لاتین با غرب؛
هـ) محدود کردن گسترش قدرت نظامی متعارف و غیر متعارف کشورهای مسلمان و چین؛
و) کندکردن شتاب دور شدن ژاپن از غرب و نزدیک شدن این کشور به چین؛
ز) حفظ برتری تکنولوژیک و نظامی غرب بر تمدنهای دیگر.(21)
ج) جوامع غربی به جای آنکه در صدد باشند، اخلاق شهروندان خود را بهبود بخشند. در جست وجوی نهادهای متکی بر قانون اساسی و فراهم آوردن مبادله ی مبتنی بر بازار آزاد هستند، در حالی که هنجارهای جهان صنعتی، در طول سال های 1965 تا 1995 به سرعت به سوی قهقرا رفته است. وقوع ناهنجارهای اجتماعی، در این دوره چنان زیاد بوده است که می توان نام فروپاشی بزرگ را بر آن نهاد. نخستین و مهم ترین نشانه ی این فروپاشی، زوال خانواده ی هسته ای است، اما همان طوری که دیوید پاپینو خاطر نشان کرده است، در سال هایی که فروپاشی بزرگ در حال وقوع بود، کتاب های درسی جامعه شناسی، زوال خانواده را افسانه می شمرد، ولی اثبات افسانه نبودن زوال خانواده، چندان مشکل نیست. چون:
1. میزان طلاق در جامعه ی آمریکا، از حدود سال 1967 به بعد، به شدت افزایش یافت؛ به گونه ای که این کشور را بیش از هر کشور اروپایی از طلاق برخوردار ساخت. میزان بالای طلاق به این معنا است که: 1. تعداد زیادی از فرزندان، بدون حضور یکی از والدین در خانه بزرگ می شوند؛ 2. تعداد زیادی از کودکان از والدینی به دنیا آمده اند که پدر و مادرشان با هم ازدواج نکرده اند. بنابراین جای تعجب نخواهد بود که بین سال های 1940 تا 1993، کودکانی که از زنان غیر متأهل به دنیا آمده اند، از پنج درصد به 31 درصد افزایش یافت.
2. برخلاف تبلیغات، میزان جنایت در اوایل دهه 1990، اگر چه به میزان اوایل دهه ی 1980 نیست، ولی نسبت به دوره ی بعد از جنگ جهانی دوم، هم چنان بالاست. زشت کاری با کودکان (سوء استفاده جنسی، مسامحه ی عاطفی و جسمی) نیز یکی از اقلام جنایت است که بر پایه ی گزارش رسمی اداره ی سرشماری امریکا، در دهه ی 1990 به سرعت افزایش یافته است. دال، سناتور جمهوری خواه در دوره ی مبارزه ی انتخاباتی ریاست جمهوری کلینتون، آشکار ساخت که میزان استفاده ی نوجوانان از مواد مخدر به ویژه از سال 1993 به بعد افزایش یافته است. (22)

جهانی شدن و مهدویّت اسلامی

حاصل مباحث قبلی این است که جهانی سازی ریشه در غرب دارد و در آن جا متولد شده و پرورش یافته است. اصول و مبانی فکری و فلسفی آن دقیقاً همان اصول و مبانی تفکر غرب است. اندیشمندان متعددی نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانی سازی و غرب و بر پروژه بودن آن تأکید دارند. در رأس پروژه ی جهانی سازی، آمریکاست، اما به دلایل مختلفی از صلاحیت رهبری جهانی سازی برخوردار نیست. در این صورت، این سؤال پیش می آید اگر آمریکا یا مسیحیت دولتی قادر به رهبری عادلانه ی جهان نیست، پس چه چیزی از این توانایی برخوردار است؟! پاسخ این سؤال، اسلام است. اما آیا جهانی سازی اسلام بر اساس تعالیم دینی قابل اثبات است؟! این جهانی سازی بر چه اصولی استوار است و ویژگی ها و ابزارهای آن کدام است؟(23) در پاسخ به سؤال های مذکور، مباحث زیر را مرور می کنیم:

جهانی شدن در کلام خدا و معصومین:

اسلام، جهانی تولد یافت، مسلمانان برای جهانی کردن اسلام بسیار کوشیدند، شیعیان هم دل به حکومت جهانی حجة بن الحسن (علیه السّلام) سپرده اند. آیات و روایات اسلامی نیز، پروسه ی جهانی شدن اسلام را مورد تأیید و تأکید قرار داده اند.(24)
از جمله آیات و روایات فراوانی که درباره ی جهان مداری اسلام است، موارد زیر کاربرد بیشتری دارد:

الف) قرآن:

آیاتی از قرآن به مسئله ی جهانی شدن اسلام اشاره دارند:
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ‌ *وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یَحْذَرُونَ‌)(25)
«ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار می دهیم و حکومت شان را در زمین پا برجاسازیم و به فرعون و هامان و لشگریان شان آن چه را از آن ها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم.»
این دو آیه، گر چه، به قصه ی حضرت موسی (علیه السّلام)، فرعون و بنی اسرائیل مربوط است، ولی محتوا و مفهوم آیات، تنها به آن بر نمی گردد. آن چه در آن دوره اتفاق افتاد، جلوه ای از اراده ی خداوند برای حاکمیت بخشیدن مستضعفین بر مستکبران بود، در حالی که اراده ی خدا در این باره، به طور کامل تحقق نیافته است. پس روزی می رسد که خداوند حاکمیت خویش بر زمین را از طریق سپردن آن به دست بندگان صالح تحقق بخشد.(26)
2. قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ‌ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ‌ *إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‌)؛(27) «(شیطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده ( و زنده نگه دار خداوند) فرمود: تو از مهلت یافتگانی! (ما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا وقت معینی».
بر پایه ی این آیه، روزی در عمرِ باقی مانده ی این دنیا می رسد که شیطان دیگر بر انسان حاکمیت ندارد. در واقع، خداوند سبحان با مهلتِ درخواستی ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد. اما تا زمان معینی (تا قبل از برپایی قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن حاکمیت شیطان بر انسان، جهانی شدن اسلام از سوی بنده ی صالح خداوند تبارک و تعالی؛ یعنی حجة بن الحسن (علیه السّلام) آغاز می گردد.(28)
3.(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌)؛(29) «او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه ی آیین ها غالب گرداند. هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.»
امام صادق(علیه السّلام) در تفسیر این آیه فرمود: سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است. راوی پرسید: فدایت شوم پس چه زمانی تحقق می یابد؟ امام فرمود: وقتی با اراده ی خدا، قائم قیام کند.(30) بنابراین، جهانی شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانیِ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با به کارگیری علوم و فنون نوین به انجام می رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر می شود.
4.(وَ لَقَد فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذَّکرِ أَنَّ الاَرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصُّالِحُونَ)؛
«در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد»!
«یرثها» جنبه ی جهان شمولی دارد؛ یعنی همه ی حاکمان زمین، عباد صالحین خواهند شد. این مطلب در مزامیر داوود، مزبور 37 به این صورت آمده است: «حلیمان وارث زمین خواهند شد». زبور در این جا، نه زبور داوود، بلکه به اعتقاد مرحوم طبرسی، مراد مطلق کتاب آسمانی است. از این رو، برخی از مفسران، آیه ی فوق را این گونه ترجمه می کنند؛ علاوه بر قرآن در زبور هم گفتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»(31)
5.وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ )؛(32)
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد. همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترس شان را به امنیت و آرامش مبدل می کند. آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند فاسقند».
در واقع، آیه ی مذکور بر این مسئله دلالت دارد که خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت شروع کرد، با آنها نیز ختم می کند؛ یعنی جهان در آغاز در اختیار شایسته ترین بندگان خدا بود و در انتها هم در ید قدرت صالحان روی زمین است.(33) احادیث زیادی نیز تصریح دارند که در آینده، حکومت الهی روی زمین از سوی فردی از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بنا می شود. او از فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) است و این خاندان و ولی عصر (عج) کلیدهای حکمت و معدن های رحمت الهی اند.

ب) حدیث:

برخی از روایات و احادیث اسلامی به تفسیر آیات مربوط به جهانی شدن اسلام پرداخته اند؛ از جمله:
1. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «خلفا و جانشینان من و حجت های خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم.
گفته شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب (علیه السلام)، سؤال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را از قسط و عدل پر سازد. همان سان که از ظلم وجور پر شده باشد. قسم به آن که مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را چنان طولانی سازد تا فرزندم مهدی قیام کند، سپس عیسی بن مریم پشت سرش به نماز ایستد».(34)
2. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « در آخرالزمان مردی از فرزندان من قیام کند که اسم او همانند اسم من و کنیه اش مثل کنیه ی من است، زمین را از عدل پر سازد، چنان که از ظلم پر شده است و او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است ».(35)
3. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «مهدی از ما (از من) است. چهره ای نورانی دارد و بینی ای خمیده. زمین را از قسط و عدل پر سازد؛ چنان که از ظلم و جور پر شده است.»(36)
4. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خدای تعای آن روز را چنان طولانی کند تا در آن روز مردی از من و اهل بیتم قیام کند که اسم او اسم من است».(37)
5. علی (علیه السّلام) از پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) پرسید: آیا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما آل محمد است یا غیر ماست؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «بله از ماست. خداوند به سبب او ختم کند (کمال بخشد) چنان که به ما آغاز کرد».(38)
این احادیث پنج گانه بر پنج نکته ی مهم تأکید دارند:
اول. اسلام در صدد گسترش خود در گستره ی جهان است؛
دوم، گسترش جهانی اسلام توسط امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق می یابد؛
سوم، حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک حکومت جهانی است؛
چهارم، جهانی شدن اسلامی بر پایه ی عدل و قسط قرار دارد؛
پنجم، حکومت جهانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمر ی طولانی دارد.

حکومت جهانی اسلام و اصول فکری آن

مبانی فکری و فلسفی تمدن و فرهنگ اسلامی، ره آورد وحی الهی، بعثت انبیا و امامت اولیاست که عقل و فطرت اصیل انسانی بر آن مهر تأیید می زند. این مبانی، ارکان تمدن اسلامی را در چهار قرن گذشته، ساخته و تداوم آن، نوید دهنده ی جهانی شدن تمدن اسلامی است. برخی از مهم ترین عناصر این مبانی عبارت اند از:

فطرت گرایی:

توحید، نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ی ورود به جامعه ی جهانی اسلام است. از این رو، قرآن با تعابیری چون
لاَ إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ،(39)لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ،(40)لاَ إِلهَ إِلاَّ ...)(41) اهتمام ویژه ی خود را بر این اصل ابراز کرده است. یکتاپرستی، نقطه ی اشتراک همه ی انسان هایی است که در جامعه ی جهانی اسلام مشارکت می ورزند و این، فراگیرترین عامل همگرایی اجتماعی انسان ها به شمار می رود. به همین دلیل، خداوند می فرماید:
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ‌)؛(42)
«پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده: دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.»

عاقبت گرایی:

عاقبت جویی؛ یعنی فرجام خواهی و آخرت گرایی، که در اندیشه ی اسلامی به عنوان اعتقاد به معاد یاد می شود. تأکید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یک نظام جهانی است که تا در کنار اعتقاد به مبدأ، بر سرنوشت ساز بودن نقش این باور در جهت گیری زندگی فردی، جمعی و جهانی هویدا گردد؛ زیرا چنین اعتقادی، رفتار اجتماعی را متأثر می سازد و آن را تحت کنترل در می آورد. قرآن کریم در این باره می فرماید:
(أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ)؛ (43)
«آیا چنین پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و هرگز به سوی ما باز نمی گردید.»

کرامت انسانی:

خداوند انسان را گرامی داشته و در قرآن فرموده است:
(وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ)؛(44)«ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم.»
از نظر دین، انسان موجودی هم مادی و هم رحمانی است. از این رو، برنامه ی جهانی شدن تمدن اسلامی، با برنامه ی جهانی شدن غربی که در پی سلطه بر انسان است. از بنیان متفاوت است؛ زیرا اسلام، در پی ارج نهادن به انسان هاست و تنها به استقلال آگاهانه و آزادانه ی او از پیام دین می اندیشد، و هرگز در صدد تحمیل عقیده بر او نیست.
با توجه به این سه اصل، برنامه های جهانی اسلام عبارت اند از:
1. طبقه بندی انسان ها بر مدار عقیده و ایمان، نه نژاد و خون و...؛
2. نفی سلطه گری و سلطه پذیری بر اساس قاعده ی نفی سبیل؛
3. طرح و اجرای اصول و حقوق مشترک برای همه ی انسان ها، اعم از کافر و مسلمان.

ساختار نظام جهانی اسلام

تحقق ایده ی جهانی شدن اسلام و قوام آن بر پایه ی مبانی فکری و فلسفی، منوط به ارکان و ساختاری مناسب است (45) که برخی از آن ها عبارت اند از:

سلطنت خدا:

حاکمیت بر جهان هستی، تنها از آنِ خداست. در واقع، اراده ی الهی بر سراسر گیتی حاکم و ادامه ی هستی به مدد و فیض او وابسته است به بیان دیگر، جهان و همه ی ارکان و عناصرش در ید قدرت لایزال الهی قرار دارد، اوست که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده و اداره ی جامعه ی بشری را به وی سپرده است. در حقیقت، حاکمیت خدا بر روی زمین به دست رهبر برگزیده ی الهی صورت می گیرد که خود او نیز از سوی امت به جایگاه و منصب رهبری دست یافته است. در چنین نظامی، عقلانیت، معنویت و عدالت، جامعه را به جهانی در مسیر کمال تبدیل می کند.

جانشینی انسان:

مهم ترین ویژگی امامت و رهبری در ساختار نظام جهانی اسلام، برگزیده ی الهی بودن است. علی بن ابی طالب (علیه السّلام) در این باره فرمود: «وَ خَلَّفَ فیکُم مَا خَلَّفَتِ الاَنبِیاءُ فی اُمَمِها، اِذلَم یَترُکُوهُم هَمَلاً، بِغَیرِ طَریقٍ وَاضِحٍ، وَ لا عَلَمٍ قائِمٍ؛(46)
او نیز چون پیامبران امت های دیرین، برای شما میراثی گذاشت؛ زیرا ایشان امت خود را وانگذارد، مگر به رهنمون راهی روشن و نشانه ای معین».(47) به علاوه، امامت و رهبری از ویژگی های دیگری نیز برخوردار است؛ از جمله: مرکز وحدت و یکپارچگی، زعامت معنوی و سیاسی، اساس و پایه ی فعالیت بشریت، هسته ی مرکزی نظم اجتماعی، مشروعیت بیعت مردمی، اسوه ی فردی و جمعی.
هم چنین، رهبری و امامت در نظم جهانی اسلام، محور و قطب ایدئولوژیک به شمار می رود. همان گونه که علی (علیه السّلام) فرمود:
«اَما وَاللهِ لَقَد تَقَمَّصَهَا ابنُ اَبی قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَیَعلَمُ اَنَّ مَحَلّی مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحی، یَنحَدِرُ عَنَّی السَّیلُ، و لا یَرقی اِلَیَّ الطَّیرُ؛ (48)
آگاه باشید، به خدا سوگند که فلان (ابابکر) خلافت را چون جامه ای بر تن کرد و قطعاً می دانست که جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی آنان، چونان محور است در رابطه با آسیاب».

امت واحده:

انسان ها در نظام جهانی اسلام، در دوران بلوغ و شکوفایی عقلی و معنوی قرار دارند و به مرحله ی والای تعالی رسیده اند و بالفعل از ارزش های واقعی انسانی برخوردارند. جامعه ی جهانی اسلامی، جامعه ای هم گون و متکامل است و در آن، استعدادها و ارزش های انسانی شکوفا می گردد. نیازهای اساسی فطری برآورده و از همه ی ابزارها برای تحقق صلح و عدالت بهره گرفته می شود و به این دلایل است که خداوند در قرآن می فرماید:
(وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ)‌؛ (49)
«و این امت شما امت واحدی است و من پروردگار شما هستم، پس از مخالفت فرمان من بپرهیزید.»

قانون یگانه:

حدیث ثقلین، گویای آن است که راز دست یابی به سعادت دنیوی و اخروی، پیروی و اقتدا به قانون خوب (کتاب الله) و مجری خوب (اهل بیت) است. اگر چه، جامعه ی بشری از نقصان قانون رنج برده، ولی رنج فقدان مجریان صالح، همواره عمیق تر بوده است. در تهیه ی قانونی که در جامعه ی جهانی اسلام حاکمیت می یابد، عقل که قادر به ترسیم حدود و تعیین همه جانبه ی مسائل انسان نیست، دخالتی ندارد این قانون، قانون شرع است که از سوی خداوندِ آگاه به همه ی نیازهای انسان نازل شده، بنابراین، همه جانبه بوده و کاملاً با فطرت انسان ها سازگار است. در دوره ی تحقق حکومت جهانی اسلام، قانون تمام و کمال اسلام یا در حقیقت، سیستم حقوق اسلام به اجرا در می آید، که همه در برابر آن یکسان اند و برای هر شخصی به اندازه ی توان و استعداد، حقوقی و وظایفی تعیین شده است.

ویژگی های حکومت جهانی موعود اسلام

ویژگی های نظام جهانی اسلام یا مختصات جهانی شدن اسلامی، با هیچ نظام دیگر قابل مقایسه نیست. در این نظام، جهانی بر پایه ی معنویت، عقلانیت، انسانیت، عدالت، امنیت و... شکل می گیرد، از این رو، جامعه ای است کامل و متعالی.(50) اینک برخی از این ویژگی ها را مرور می کنیم:

عدالت گستری:

عدالت در نظام جهانی اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است. به این جهت، جهانی شدن اسلامی، به تاریخ سراسر ظلم و جورِ جهان پایان می دهد، به ریشه کنی ستم ها و تبعیض ها از جامعه ی بشری می پردازد و یک نظام اجتماعی، بر پایه ی مساوات و برابری مستقر می کند. احادیث زیادی به موضوع عدالت در جامعه ی جهانی اسلام، پرداخته اند. مانند: ابوسعید خدری- از محدثین اهل سنت- از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند:
«....شما را به ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت می دهم... که زمین را پُر از عدالت می کند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده است. ساکنان آسمان ها و زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروت ها را به طور صحیح تقسیم می کند. کسی پرسید: معنای تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوی در میان مردم، (سپس فرمود:) و دل های پیروان محمد را از بی نیازی پر می کند و عدالتش همه را فرا می گیرد».(51)
علی بن عقبه از پدرش چنین نقل می کند:
«هنگامی که قائم قیام کند. بر اساس عدالت حکم می کند و ظلم و جور در دوران او برچیده می شود و راه ها در پرتو وجودش امن و امان می گردد و زمین برکاتش را خارج می سازد و هر حقّی به صاحبش می رسد... و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمی یابد؛ زیرا همه ی مؤمنان، بی نیاز و غنی خواهند شد».(52)
در روایت دیگر آمده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): (یَملاءُ اللهُ بِهِ الاَرضَ عَدلاً و قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً؛
خداوند به وسیله ی او (حضرت مهدی) زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده باشد».(53)

توسعه یافتگی:

اطلاعات و صنعت در دوره ی حکومت جهانی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آخرین درجه ی تکامل خود می رسد. در این دوران، هم توسعه ی علمی و هم توسعه ی اقتصادی به صورت همه جانبه اتفاق می افتد. از این رو، همه ی علوم برای دست یابی به حداکثر پیشرفت و تولیدات به کار می افتد. احادیثی بر این موضوع اشاره دارند از جمله:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
«علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است. همه ی آن چه پیامبران الهی برای مردم آورده اند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند. اما هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (شعبه و شاخه ی علم) دیگر را در میان مردم آشکار و منتشر می سازد. و این دو حرف موجود را هم به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل شود.» (54)
در حدیثی دیگر آمده است:
«حکومت او، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجینه های زمین برای او ظاهر می شود و در سراسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند؛ مگر آن را آباد خواهد ساخت».(55)
امام باقر(علیه السّلام) نیز فرمود:
«هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان گذارد و خردهای آنان را گرد آورد و رشدشان را تکمیل گرداند.»(56)

معنویت جویی:

معنویت در حکومت جهانی آخرالزمان در حد اعلی است. در روایتی آمده است:
«رجال لایَنامونَ اللَّیلَ لَهم دَوِیُّ فِی صلاتِهِم کدَوِیِّ النَّحلِ یَبیتونَ قِیاماً عَلی اطرافِهِم؛
مردانی که شب ها نمی خوابند، در نمازشان مانند صدای زنبوران عسل در کند و زمزمه و تضرع می کنند، شب را تا صبح در همه حال به قیام (عبادت) سپری می کنند».(57)

صلح و آرامش:

در یک حکومت ایده آل، امنیت، شرط توسعه و لازمه ی پرداختن به معنویت است. در حدیث آمده:
علی (علیه السّلام): «حَتَّی تَمشی المَراةُ بَینَ العِراقِ اِلی الشِّامِ لا تَضَعُ قدمَیها اِلا عَلَی النَّباتَ و عَلی رأسِها زینَتُها لا یُهیجُها سَبُعُ و لا تَخافُهُ؛
راه ها (امن می شود چندان که) زن از عراق تا شام برود و پای خود را جز بر روی گیاه نگذارد. جواهراتش را بر سرش بگذارد، هیچ درندهای او را به ترس نیفکند و او نیز از هیچ درنده ای نترسد».(58)

رضایت مندی:

حکومت جهانی اسلام، «یرضی بخلافته السماوات و الارض» است؛ یعنی آسمان و زمین، اظهار رضایت و خشنودی می کنند و حکومتی است که «یحبه اهل السموات و الارض؛ سماواتیان آن را دوست دارند» حکومتی که نتیجه و برکات آن را برای همه، حتی مردگان، فرج و گشایش است.(59)

نعمت و برکت:

خدا به واسطه ی صالحانی که حکومت جهانی را در دست دارند، برکت را بر آنان ارزیابی می کند. در حدیث می خوانیم:
امام صادق (علیه السّلام): «یَتَمَسَّحونَ بسَرجِ الامامِ تَطلُبونَ بذلک البَرَکَةَ یُحَقُّونَ بِه؛
به زین اسب امام، دست می سایند تا برکت یابند.»(60)

فرمان برداری:

اطاعت از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حکومت جهانی اش، خالص و کامل است. در حدیث آمده است:
«وَ یقونَهُ بأنفسِهِم فِی اَلحُروبِ وَ یَکونَهُ مَا یُریدُ مِنهُم؛
با جانشان امام را در جنگ ها یاری می کنند و هر دستوری به ایشان بدهد، انجامش می دهند.»(61)

ابزارهای شکل دهی به حکومت جهانی اسلام

نظام جهانی اسلام، برای تحقق خویش، نخست به اصل دعوت و هدایت عمومی و سپس در مواجهه با انسانهای لجوج، به جهاد فی سبیل الله متکی است؛ زیرا:

1. اصل دعوت (امر به معروف و نهی از منکر):

قرآن در این باره می فرمایند:
(مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً )؛(62)
«ما تو را جز برای بشارت و بیم دادن همه ی مردم نفرستادیم».
و نیز اضافه می کند:
(قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعا)؛(63)ً
«بگو: ای مردم من فرستاده ی خدا به سوی همه شما هستم».
هم چنین ، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رسالت خود را دعوت هدایت تمامی مردم دانست و فرمود:
«...فَاِنّی رَسُولُ اِلیَ النَّاسِ کَافَّةَّ لاُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَ کَانَ حَیّاً وَ یَحِقَّ القَولُ عَلَی الکافِرینَ؛(64)
من پیامبر خدا برای همه ی بشر هستم. وظیفه دارم زنده ها را انذار و هشدار دهم و فرمان عذاب بر کافران مسلم گردد.»
دعوت و هدایت اسلامی بر پایه ی صلح و دوستی قرار دارد؛ زیرا، همان گونه که راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:
«الصُّلحُ تَختَصُّ بِاِزالَةِ النَّفارِ بَینَ النّاسِ؛(65)
صلح به زدودن کدورت از میان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن کمک می کند.»
خداوند سبحان هم به پیامبر دستور می دهد که چنان چه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نیز با آن موافقت کن:
(وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا)؛(66)
«اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح در آی».

2. اصل جهاد و جنگ عادلانه:

اگر دعوت اسلامی مؤثر نیفتاد و انسانهای لجوج به مقابله با اسلام برخاستند و یا کسانی که دعوت را پذیرفتند، با خطر مواجه شدند، آن گاه اسلام بر جهاد و یا دفاع تأکید می ورزد. به آیاتی در این باره توجه کنید:
1. (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ)؛(67)
«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آن ها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند!».
2.وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ‌)؛ (68)
«و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد!».
3.(وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ‌)(69)
«و آن ها (بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند) را هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون کردند آنها را بیرون کنید! و فتنه ( و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و با آنها در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم) جنگ نکنید! مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آن ها را به قتل برسانید چنین است جزای کافران!».

پی نوشت ها :

1- سخنرانی دکتر سید محمد کاظم سجادی در مرکز مطالعات عالی بین المللی، تحت عنوان مخاطرات و فرصت های جهانی شدن.
2. همان.
3. همان.
4. گفت وگو با پرفسور مولانا و دکتر عاملی، بررسی ابعاد فرهنگی سیاسی جهانی شدن و پیامدهای آن، ص 10.
5. میزگرد بررسی آثار جهانی شدن بر گزینه های استراتژیک ایران، ص 245.
6. همان، ص 246.
7. همان، ص 241.
8. بررسی ابعاد فرهنگی و سیاسی جهانی شدن و پیامدهای آن در گفت وگو. با پروفسور مولانا و دکتر عاملی، همان.
9. http://WWW. Etehade Fedaian . org/ kar 96/ 526. htm.
10. همان.
11. دیوید هاروی، جهانی شدن جدید سرمایه داری و جهان سوم، ترجمه ی وحید کیوان، ص 105.
12. همان.
13. همان.
14. همان.
15. پل سوئیزی و دیگران، جهانی شدن با کدام هدف؟ ترجمه ی ناصر زرافشان، ص 70- 64.
16. نش، همان، ص 110- 100.
17. هانتینگتون، همان، ص 501- 485.
18- روزنامه جام جم (7 مهر 1381) ص 8.
19- هنری کیسینجر، دیپلماسی، ترجمه ی فاطمه سلطانی یکتا و علیرضا امینی، ج 2، ص 614- 568.
20. بریان وایت و ریچارد لیتل و میشل اسمیت، دین و جهانی شدن، ترجمه ی منیژه جلالی، ص 6.
21. هانتینگتون، همان.
22. فرانسیس فوکویاما، پایان نظم، ترجمه ی غلام عباس توسلی، ص 34- 14.
23. حسام الدین واعظ (استاد دانشگاه لیدز انگلستان)، جهانی شدن اسلام و سیاست های جهانی، منبع: اینترنت.
24. فرانسیس فوکویاما، اسلام و جهان مدرن، ترجمه ی سعید کوشا، ص 74.
25. قصص (28)آیه ی 5 و 6.
26. گفتمان مهدویّت (سخنرانی های گفتمان اول و دوم)، ص 32.
27. حجر (15)آیه ی 38- 36.
28. گفتمان مهدویّت، همان، ص 72.
29. توبه(9)آیه ی 33.
30. الشیخ الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 507.
31. گفتمان مهدویّت، همان، ص 104و 37.
32. نور (24)آیه ی 55.
33. گفتمان مهدویّت، همان، ص 38.
34. همان، ص 78.
35. همان، ص 89.
36. همان، ص 90.
37. همان، ص 91.
38. همان، ص 92.
39. صافات (37)آیه ی 34.
40. بقره (2) آیه ی 163.
41. نحل(16) آیه ی 2.
42. روم (30) آیه ی 30.
43. مؤمنون (23) آیه ی 115.
44. اسراء (17)آیه ی 70.
45. ماهاتیر محمد، دنیای اسلام، جهانی سازی و سده ی بیست و یکم، ص 8.
46. نهج البلاغه، خطبه ی اول.
47. ترجمه ی این عبارت نهج البلاغه و عبارت های دیگر، از ترجمه محمد مهدی فولادوند انتخاب شده است.
48. نهج البلاغه، خطبه ی 3.
49. مؤمون (32) آیه ی 52.
50. زکی المیلاد، اندیشه اسلامی و مقوله ی جهانی شدن، ترجمه ی مجتبی عطار زاده، ص 8.
51. مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 37.
52. شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 384.
53. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 434.
54. بحار الانوار، ج 52، ص 336.
55. الصبان، محمد بن علی، اسعاف الراغبین، باب دوم، ص 141- 140.
56. بحار الانوار، همان، ص 328.
57. همان، ص 307.
58. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 474.
59. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 187.
60. بحارالانوار، ج 52، ص 307.
61. همان.
62. سبأ (34)آیه ی 28.
63. اعراف (7)آیه ی 158.
64. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ص 90.
65. علامه راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده ص، ص 489.
66. انفال (8) آیه 61.
67. توبه (9) آیه ی 73.
68. بقره( 2) آیه190.
69. همان، آیه ی 191.

منابع :
الف) کتاب
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. آکسفورد، باری، نظام جهانی: سیاست و فرهنگ، ترجمه ی حمیرا مشیر زاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1378.
4. ابن جوزی، سبط، تذکرة الخواص الامه، لبنان، مؤسسة اهل البیت، 1306.
5. احمد بن حنبل، مسند ، ج 3.
6. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، بیروت، دار المهاجر، بی تا.
7. الاسدی الربعی الحلی، یحیی بن حسن العمده، قم، مؤسسة امام الصادق، 1412.
8. الشیخ العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 3، قم، علمیه، بی تا.
9. شیخ مفید، ارشاد، ج 2.
10. الصبان، محمدبن علی، اسعاف الراغبین، لبنان، بیروت، 1398.
11. ایران زاده، سلیمان، جهانی شدن و تحولات استراتژیک در مدیریت و سازمان، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1380.
12. بدن، لوئی، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه ی هوشنگ نهاوندی، تهران، مروارید، 1356.
13. برکر، پیترال، افول سکولاریزم، ترجمه افشار امیری، تهران، نشر پنگان، 1380.
14. پیشگاهی فرد، زهرا، نگرش ژئوپلیتیکی بر پدیده ی جهانی شدن، تئوری نظام های فضا - منطقه ای، تهران، دوره ی عالی جنگ سپاه، 1380.
15. تافلر، آلوین، جا به جایی قدرت، ترجمه ی شهیندخت خوارزمی، ج 2، تهران، نشر نی، 1380.
16. تاملیسون، جان، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه ی محسن حکیمی، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1381.
17. تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی از افلاطون تا دوره معاصر، تهران، نشر نی، 1372.
18. جمعی از سخنرانان، گفتمان مهدویّت، ج 1، 2و 3، قم، مؤسسه ی فرهنگی انتظار نور، 1380.
19. راسل، برتراند، جهانی که من می شناسم، ترجمه ی روح الله عباسی، تهران، امیرکبیر، 1345.
20. ربانی گلپایگانی، علی، ریشه ها و نشانه های سکولاریسم، تهران، کانون اندیشه ی جوان، 1379.
21. رجایی، فرهنگ، وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه ی عبدالحسین آذرنگ، تهران، آگاه، 1380.
22. ژوژی، ژوزف، مکتب های اقتصادی، ترجمه ی جهانگیر افکاری، تهران، 1367.
23. سوئیزی، پل و دیگران، جهانی شدن با کدام هدف، ترجمه ی ناصر زرافشان، تهران، آگاه ، 1380.
24. شاول، جرج، عقاید بزرگ ترین علمای اقتصاد، ترجمه ی حسین پیرنیا، تهران، ابن سینا، بی تا.
25. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، تهران، مکتبة الصدر، بی تا.
26. فوکویاما، فرانسیس، پایان نظم، ترجمه ی غلام عباس توسلی، تهران، جهان امروز، 1379.
27. فونتن، آندره، یکی بدون دیگری، ترجمه ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، فاخته، 1369.
28. کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، ترجمه ی علی قلیان و افشین خاکباز، ج 1، تهران، طرح نو، 1380.
29. کیسینجر، هنری، دیپلوماسی، ترجمه ی فاطمه سلطانی یکتا و علیرضا امینی، ج 2، تهران، انتشارات اطلاعات، 1379.
30. کیل، ژیل، اراده ی خدا، یهودیان، مسیحیان در راه تسخیر دوباره ی جهان، ترجمه ی عباس آگاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370.
31. گیدنز، آنتونی، جهانی رها شده، ترجمه ی علی اصغر سعیدی و یوسف حاجی عبدالوهاب، تهران، علم و ادب، 1379.
32. لاتوش، سرژ غربی سازی جهان، ترجمه ی امیر رضایی، تهران، قصیده، 1379.
33. لگنهاوزن، محمد، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه ی نرجس جوان دل، قم، طه، 1379.
34. لوین، اندرو، طرح و نقد نظریه لیبرال دموکراسی، ترجمه ی سعید زیبا کلام، تهران، سمت، 1380.
35. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 47 و 52، بیروت، مؤسسه وفا، 1304.
36. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1.
37. نَش، کیت، جامعه شناسی سیاسی معاصر، جهانی شدن، سیاست، قدرت، ترجمه ی محمدتقی دل فروز، با مقدمه ی حسین بشیریه، تهران، انتشارات کویر، 1380.
38. واترز، مالکوم، جهانی شدن، ترجمه ی اسماعیل مردانی، تهران، سازمان مدیریت صنعتی، 1379.
39. والرشتاین، امانوئل، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانی، ترجمه ی پیروز ایزدی، تهران، نشر نی، 1377.
40. وود، اندروهی، درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی، ترجمه ی محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379.
41. وینسنت، اندرو، ایدئولوژی های سیاسی مدرن، ترجمه ی مرتضی ثاقب فر، تهران، ققنوس، 1378.
42. هاروی، دیوید، جهانی شدن جدید سرمایه داری و جهان سوم، ترجمه ی وحید کیوان، تهران، نشر توسعه، 1376.
43. هانتینگتون، ساموئل پی، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه ی محمدعلی رفیعی، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1378.
44. هیک، جان، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، تهران، تبیان، 1378.
ب) نشریات
1. آقایی، مهدی، ضرورت همکاری های منطقه ای در فرآیند جهانی شدن، پگاه حوزه، شماره 46، ( 17 اردیبهشت 1381).
2. المیلاد زکی، اندیشه ی اسلامی و مقوله ی جهانی شدن، ترجمه ی مجتبی عطار زاده، روزنامه ی آفتاب یزد (14 آذر 1379).
3. بقریان، آلبرت، پیامدهای جهانی شدن، یک رویکرد آمرای، مجله ی توسعه ی مدیریت، شماره 31 (آبان 1380).
4. بهداروند، محمدمهدی، جهانی شدن، عوامل و پیامدها با رویکردی به اندیشه ی امام خمینی، روزنامه ی جمهوری اسلامی (15 تیر 1381).
5. تقوی پور، حمید، جهانی شدن، نامه ی فرهنگ، شماره 2.
6. دهشیار، حسین، جهانی شدن: تکامل فرآیند بُرن برَی ارزش های نهادهای غربی، مجله ی اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 157 و 158 (مهر و آبان 1379).
7. روزنامه ی جام جم (7 مهر 1381).
8. روزنامه ی جمهوری اسلامی (15 تیر 1381).
9. سخنرانی دکتر سید محمد کاظم سجادی در مرکز مطالعات عالی بین المللی، تحت عنوان مخاطرات و فرصت های جهانی شدن، مندرج در روزنامه ایران ( 18 و 19 ، 20 خرداد 1381).
10. سروش، عبدالکریم، مبنا و معنای سکولاریسم، مجله ی کیان، شماره 26.
11. سلیمان، نبیل، تکوین جهانی، ترجمه ی یوسف بنی طرف، روزنامه ی همشهری ( 8 آبان 1380).
12. عبدالحمید، محسن، جهانی شدن از منظر اسلامی، ترجمه ی شاکرلوئی، پگاه حوزه، شماره 34 (15 دی 1380).
13. فالک، ریچارد، ادیان توحیدی در عصر جهانی شدن، ترجمه ی عبدالرحیم مرودشتی، نشریه گوناگون، شماره 4 و 5.
14. فراهانی، محسن، جهانی شدن به اختیار یا به اجبار، روزنامه ی جام جم (1 مرداد 1381).
15. فوکویاما، فرانسیس، اسلام و جهانی مدرن، ترجمه ی سعید کوشا، نشریه ی آفتاب، شماره 14 (فروردین 1381).
16. کرث، جمیز، مذهب و جهانی شدن، ترجمه ی حمید بشیریه، دانشگاه در آئینه ی مطبوعات، سال سوم، شماره 89 ( 12 اسفند 1380).
17. گفت وگو با آلن تورن، روزنامه ی ایران ( 18 اردیبهشت 1381).
18. گفت و گو با پروفسور مولانا و دکتر عاملی، بررسی ابعاد فرهنگی سیاسی جهانی شدن و پیامدهای آن، مجله ی معرفت، شماره 55 (تیر 1381).
19. گفت وگو با عماد افروغ، برخی ادیان خواستار جهانی شدن هستند، روزنامه ی آفتاب یزد(18 دی 1379).
20. محمد، ماهاتیر، دنیای اسلام و جهانی سازی و سده ی بیست و یکم، روزنامه ی همشهری (2 آبان 1381).
21. مصاحبه با دکتر مرتضی قره باغیان، فصل نامه ی تخصصی اقتصاد اسلامی، سال اول، شماره ی 4 (زمستان 1380).
22. مناظره ایگناسیورامونت و توماس فریدمن درباره ی جهانی شدن، ترجمه ی علی دیوان دری، روزنامه ی جام جم ( 7 مرداد 1380).
23. میزگرد بررسی آثار جهانی شدن بر گزینه های استراتژیک ایران، مجله ی راهبرد (زمستان 1379).
24. نصیری، قدیر، در چیستی جهانی شدن، تأملی نظری در سمت و سرنوشت آهنگ جهانی، فصل نامه ی مطالعات راهبردی، سال چهارم، شماره ی سوم (پاییز 1380).
25. وایت، بریان ولتیل، ریچارد و اسمیت، میشل دین و جهانی شدن، ترجمه ی منیژه جلالی، روزنامه همشهری (20 فروردین 1381).
26. یزدان پناه، کیومرث، جهانی شدن عوامل و پیامدها، روزنامه ی همشهری( 17 اردیبهشت 1381).
کتاب شناسی لاتین
1. Flie: // D: New 20% Folder / Persoian 20% Article 2. htm.
2. Mcgrew Adthonycedl, The Travsfo : Natian Of Democracy : Globalization And Territorial Democracy, Combridge : Polity Press 1992 . p. 16. 17.
3. Http//WWW. Etehade Fedqian. org / kar 96/ 526. htm
4. واعظ، حسام الدین (استاد دانشگاه لیدز انگلستان)، جهانی شدن، جهان اسلام و سیاست های جهانی، منبع اینترنت.

منبع مقاله :
معرفت، محمد هادی (رحمه الله) و دیگران،(1385)، گفتمان مهدویّت، سخنرانی و مقاله های گفتمان پنجم، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ی قم)، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.