توصيفي تاريخي از زبان و فرهنگ شيرازي تبارهاي مقيم زنگبار

زبان سواحيلي و واژه هاي فارسي موجود در اين زبان، يادگارهاي جاودانه حضور ايراني هايي است که حدود يک هزار سال پيش در سواحل و جزاير شرق آفريقا استقرار يافته و دولت بزرگ و باشکوهي را در شرق آفريقا بنيان نهادند.
دوشنبه، 23 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توصيفي تاريخي از زبان و فرهنگ شيرازي تبارهاي مقيم زنگبار
 توصيفي تاريخي از زبان و فرهنگ شيرازي تبارهاي مقيم زنگبار

 

نويسنده: معصومه حاجي زاده (1)




 

چکيده:

زبان سواحيلي و واژه هاي فارسي موجود در اين زبان، يادگارهاي جاودانه حضور ايراني هايي است که حدود يک هزار سال پيش در سواحل و جزاير شرق آفريقا استقرار يافته و دولت بزرگ و باشکوهي را در شرق آفريقا بنيان نهادند. حضور ايرانيان شيرازي- الاصل در شرق آفريقا، از نظر گسترش فرهنگ و تمدن ايران در بين بوميان آن منطقه، نتايج درخشاني را به دنبال داشت. به گونه اي که امروزه صدها واژه فارسي در ميان واژه هاي اصلي زبان سواحيلي به چشم مي خورد. هدف از انجام پژوهش حاضر ارائه توصيفي تاريخي از زبان و فرهنگ شيرازي تبارهاي مقيم زنگبار است. به اين منظور پژوهشگر کار خود را با بررسي وضعيت تاريخي و جغرافيايي زنگبار آغاز کرده است و سپس به بررسي علل مهاجرت، زمان مهاجرت و وضعيت کنوني اقوام شيرازي در جزيره زنگبار مي پردازد. در ادامه نقش و تأثير زبان فارسي در شکل گيري زبان سواحيلي و نيز علت عدم رواج زبان فارسي در اين منطقه بررسي مي شود. پژوهش حاضر به روش کتابخانه اي صورت پذيرفته است.
کليدواژه ها:
شيرازي(2)، زنگبار(3)، سواحيلي(4)، مهاجرت(5).

1. مقدمه

بررسي تاريخي 400 سال اخير جهان نشان مي دهد که گسترش امپراطوري ها با استيلاي فرهنگي همراه شده است. امپراطوري هاي نوظهور که ريشه هاي نوعاً اروپايي داشته اند بر خرابه هاي امپراطوري هاي باستان رشد کرده اند، بيش از آن که نگاهشان به سرزمين هاي کهن و مادر فرهنگ بشري باشد از اين پس يافتن ثروت به سرزمين هاي تازه کشف شده نظر داشتند. رشد اين قدرت هاي اروپايي در نوعي خلاء فرهنگي، پايه هاي نوين فرهنگي سرزمين هاي نوين در آفريقا، آمريکا و اقيانوسيه گشته است.
سرزمين هاي جديد آمريکا و اقيانوسيه و سرزمين هاي قبايل بدوي و فاقد نظام فرهنگي در آسيا و آفريقا در يک صد سال اخير به تدريج استقلال يافته اند، اما وابستگي اين سرزمين ها به هسته هاي اصلي امپراطوري ها در اروپا همچنان باقي است.
تشکيل امپراطوري به قدرت شمشير ميسر شده است. اما حفظ و اداره اين سرزمين ها در سايه قدرت نظامي غيرممکن بوده است. سرزمين مادر به عنوان مهاجم ناگزير از تدوين سازوکاري انسان محور است. زبان مهم ترين حلقه اتصال مردمان اين سرزمين هاي بعضاً جدا افتاده است که گاه مرز مشترکي نيز با يکديگر ندارند.
ايرانيان پس از تشکيل امپراطوري پارس از پس تقويت زير ساخت هاي فرهنگي، خط ميخي را از سومري ها و زبان را از مجموعه اي از واژه هاي سه قوم آريايي و اقوام تمدن هاي بين النهرين شکل دادند و با محور قرار دادن کتاب اوستا نوعي باور ديني دست مايه يک پارچه سازي فرهنگ سرزمين هاي گوناگون امپراطوري کردند.
نخستين مهاجرت ايرانيان به بالکان در اروپا بوده است. واژه هايي که در ميان صرب ها و کروات هاي اروپاي امروز ريشه هاي پارسي دارند نه به دليل تحميل زباني، بلکه به دليل ريشه ايراني اين اقوام اروپايي است. پس از اسلام چندين مهاجرت بزرگ صورت گرفته است که بزرگ ترين آن مهاجرت ايرانيان زرتشتي به هند و استقرار در آنجا تحت عنوان پارسيان هند است. دومين مهاجرت بزرگ کوچ گروه هايي از شيرازي ها به سواحل شرقي آفريقاست.
تفاوت بزرگ مهاجرت اين ايرانيان با نمونه هاي پيشين در اين است که حضور ايرانيان در هند و آفريقا حضوري بدون بازگشت، از پس يافتن فرصت هاي نوين در سرزمين هاي جديد بوده است.
در پژوهش حاضر به بررسي نقش و تأثير زبان فارسي در زبان سواحيلي و دلايل عدم حضور زنده زبان فارسي امروزي در منطقه زنگبار مي پردازيم. سعي بر اين است که در اين پژوهش به سؤالات زير پاسخ داده شود:
- واژه هاي فارسي موجود در زبان سواحيلي به لحاظ تلفظي چه تفاوت هايي با همان واژه در زبان فارسي دارند؟
- آيا ترتيب ارکان اصلي جمله در زبان سواحيلي از زبان فارسي تأثير پذيرفته است؟
- آيا واژه هاي فارسي وارد شده به زبان سواحيلي تلفظ پيشين خود را حفظ کرده اند؟
- آيا تبادل واژه ها بين دو زبان سواحيلي و فارسي در حال حاضر نيز ادامه دارد؟

2. کليات

2 -1. مباحث جغرافيايي و تاريخي

نَگِبار نام يکي از جزاير مهم و پايتخت دولت فدرال زنگبار است. اين سرزمين در سال 1963 با تانگانيکا متحد شد و دولت جديدي به نام جمهوري فدرال تانزانيا را تأسيس کرد. در سرشماري سال 1995 ميلادي جمعيت زنگبار را 456934 نفر تخمين زده است. مساحت آن نيز حدود 1554 کيلومتر مربع است (کريستال، 1994، ص 1213).
دهخدا زنگبار را اين گونه توصيف مي کند: " نام مملکتي است. (از برهان). از «زنگ» + «بار» (پسوند مکان). ساحل شرقي آفريقا. (حاشيه برهان معين). ولايت زنگ. (فرهنگ رشيدي). مملکتي در آفريقاي شرقي در کنار اقيانوس هند و کوائيلوآ و ملند دو شهر معروف آن مملکت اند و تجارت آنجا چوب آبنوس و کندر است. (ناظم الاطباء). ناحيت زنگ. زنج. زنگ. (يادداشت بخط مرحوم دهخدا). زنگبار يکي از بزرگترين مراکز کشت ميخک و قرنفل در جهان است و ديگر محصولات آن نارگيل، فلفل و برنج و عاج مي باشد. مجاورت زنگبار بر ساحل شرقي آفريقا در تاريخ اين کشور اثري فراوان باقي گذاشته است. اين کشور از دوران کهن با ايران و هند و نواحي اطراف خليج فارس و بحر احمر ارتباط داشت و در اوايل دوره اسلامي سواحل شرقي افريقا مخصوصاً زنگبار مورد توجه دول مختلف قرار گرفت."
چنانچه اسناد و مدارک نشان مي دهد سواحل شرقي آفريقا از 500 سال پيش از ميلاد در معرض مهاجرت و نيز استعمار جهانگردان و استعمارگراني از ملل مختلف بوده است؛ که مي توان به اعراب، ايرني ها و اروپايي ها اشاره کرد. پس از مهاجرت ايراني ها در قرن 10 ميلادي و حکومت 500 ساله آنها در سواحل شرقي آفريقا، استعمارگران پرتغالي در قرن 15 کنترل شرق آفريقا را براي مدت يک قرن به دست گرفتند. پس از آنها نوبت اعرابي از عمان بود که بر سواحلي شرقي تسلط يابند. اواسط قرن هجده ميلادي نفوذ اروپايي ها به شرق آفريقا آغاز شد. تا اينکه اواخر قرن هجده ميلادي آلمان ها وارد سواحل شرقي شده و کنترل آن را به دست گرفتند. اما با شکست آلمان در جنگ جهاني اول استعمار بريتانيا بر سواحل شرقي آغاز شد. در اين دوران گروه هايي از تاجران بريتانيايي و هندي سواحل شرقي آفريقا را براي سکونت خود انتخاب نمودند (عرب احمدي، 1379، ص 7-11). پس از جنگ جهاني دوم نداي استقلال خواهي به گوش ساکنين سواحل شرقي نيز رسيد و زنگبار به کمک حزب آفرو شيرازي به سرکردگي عبيد کرومه در سال 1963 استقلال يافت. در سال 1964 نيز دو کشور زنگبار و تانگانيکا با يکديگر متحد شده و جمهوري متحد تانزانيا را ايجاد کردند (همان).

2-2. مهاجرت ايراني ها به زنگبار

سرآغاز ارتباط ملل ايراني و آفريقايي از دوران هخامنشي است. فتح مصر به وسيله کمبوجيه نقطه عطف اين روابط بود. اما آغاز تمدن شيرازي در شرق آفريقا به هزار سال پيش باز مي گردد (کنعاني، 1388).
ورود شيرازي ها به جزاير شرق آفريقا و تشکيل "امپراطوري زنج" را مي توان سازمان يافته ترين مهاجرت بيگانگان در سواحل شرقي آفريقا و زنگبار دانست که در بافت فرهنگي و اجتماعي مردم اين مناطق دگرگوني هاي عميقي پديد آورد و منجر به پيدايش "زبان سواحيلي" و نژاد موسوم به "شيرازي ها" گرديد (همان).
نخستين ايراني ها، در دوران آل بويه، به رهبري علي بن حسين شيرازي فرزند ارشد حاکم شيراز در قرن دهم ميلادي به سواحل شرقي آفريقا مهاجرت کردند. علارغم اغلب مهاجرت ها که در نهايت منجر به محو و حل شدن نژاد و هويت اقوام مهاجر در ساکنين بومي مي شود، ايراني ها نه تنها هويت خويش را حفظ کردند، بلکه حاکميت مناطقي از آفريقا را نيز به دست گرفته و با ازدواج با بوميان تأثير عميقي بر تاريخ و فرهنگ آن منطقه داشتند (عرب احمدي، 1379، ص 208-223).
در اسناد مختلف دلايل گوناگوني براي مهاجرت ايرانيان به زنگبار ذکر شده است که از آن جمله مي توان مواردي چون: تحقير و آزار علي بن حسين از سوي برادرانشان، مشاهده کابوسي وحشتناک توسط علي بن حسين، تجارت و به دست آوردن طلا و الماس را برشمرد.
شيرازي ها نزديک به پنج قرن در زنگبار حکومت کردند، دولتي بزرگ در شرق آفريقا به نام شيرازي ها تشکيل دادند. اما در نهايت در سال 1513 ميلادي با گسترش استعمار پرتغالي ها بر سواحل شرقي آفريقا حکومت آنها پايان يافت. علت دوام حکومت شيرازي ها در اين مناطق رفتار متمدنانه و به دور از هرگونه نزاع و خونريزي است. حضور ايرانيان در شرق آفريقا منجر به گسترش آداب و رسوم، فرهنگ و معماري ايراني، واژه هاي فارسي و همچنين ترويج دين اسلام در آن سرزمين شد (همان).

2 -3. وضعيت کنوني ايرانيان مقيم زنگبار

مهاجرت ايرانيان به سواحل شرقي آفريقا منحصر به يک دوره نمي شود، بلکه در چند دوره زماني اين مهاجرت ها صورت گرفته است و اگر چه در برخي دوره ها ارتباط ايرانيان با هم زبانان خود بسيار کمرنگ بوده است اما هيچ گاه کاملاً قطع نشده است. از جمله مي توان به مهاجرت شيرازي ها، بلوچ ها و شوشتري ها اشاره کرد. امروزه در شهرهاي مختلف تانزانيا تعدادي از خانوارهاي ايراني الاصل زندگي مي نمايند (کنعاني، 1388).
از آثار تاريخي، اماکن، افراد و مراسم برجاي مانده از ايرانيان در جزيره زنگبار مي توان به موارد زير اشاره کرد(کنعاني، 1388):
مسجد کيزيم کازي، حمام کيديچي، آثار موجود در شهر باگامايو و کيلوا، توپ هاي جنگي ايراني، سيد عبدالحسين مرعشي و اولادش، کلبعلي خان، مراسم نوروز، سينه زني بوشهري، نوحه خواني به زبان فارسي در ماه محرم، وجود تابلويي بر سر در مسجد که عبارت " به فداي لب تشنه ات" به زبان فارسي بر روي آن به چشم مي خورد و نيز کلمه "تعزيه خانه" بر روي سر در يک تعزيه خانه که قدمت آن بيش از يکصد سال است.
معرفي نمادهاي فرهنگ ايراني در غالب مستندهاي سينمايي، تأسيس واحد دانشگاهي، تأليف ده ها مقاله و کتاب در روابط با پيشينه فرهنگي ايرانيان در آفريقا از جمله کوشش هاي صورت گرفته در دهه اخير براي غنا بخشيدن به فرهنگ فارسي است (کنعاني، 1388).

2 -4. تأثير زبان فارسي بر زبان سواحيلي

حضور ايراني ها در زنگبار اثرات بسياري بر آداب و رسوم، فرهنگ و به خصوص زبان و ادبيات آن نواحي داشته است. شاهد اين تأثير واژه هاي فارسي موجود در زابن سواحيلي و نيز سبک هاي شعري متأثر از ادبيات فارسي است. شايد بتوان اقبال آشتياني را نخستين کسي دانست که به تأثير پذيري زبان بوميان شرق آفريقا از زبان فارسي اشاره داشت: " تجارت با رونقي که بين بنادر و جزاير خليج فارس از يک طرف با هند و جزاير مالزي و چين و از طرفي ديگر با سواحل شرقي آفريقا تا اوايل قرون جديد برقرار بود و رفت و آمد بازرگانان و ناخدايان ايراني به اين ممالک، نيز وسيله ديگري شد براي انتشار زبان فارسي و تمدن ايراني در جزاير اندونزي و سواحل شرقي آفريقا، کلمه زنگبار که هنوز اسم رسمي قسمتي از ساحل شرقي آفريقاست فارسي فصيح و يادگار همان دوره بسط حوزه انتشار زبان فارسي و نفوذ آنست" (آشتياني، 1339).
زبان سواحيلي شاخه اي از زبان هاي گروه بانتو است با خط لاتين که تحت تأثير زبان فارسي، عربي و لاتين قرار گرفته است. پروفسور ترمنگهام زبان سواحيلي را حاصل ارتباط ايرانيان و اعراب با بانتو زبانان سواحل شرقي آفريقا مي داند. از جمله ويژگي هاي زبان سواحيلي مي توان به سادگي و رواني آن، فقدان حرف تعريف، جنس مذکر، مؤنث و خنثي اشاره کرد (عرب احمدي، 1386).
عرب احمدي (1385) به عنوان شواهدي از وجود زبان فارسي در سواحل شرقي آفريقا، به نقل از دکتر عبدالاسلام عبدالعزيز مي گويد: " در دوره حاکميت سلاطين عثماني و زنگبار سلاطين زنگبار زبان فارسي را نيز مي آموختند؛ زيرا زبان فارسي، زبان سپاهيان و نگهبانان خاص سلاطين به شمار مي رفت و اغلب سربازان مورد اعتماد سلاطين، ايراني و از نژاد بلوچ ها به شمار مي رفتند و سلاطين براي ارتباط با آنها مجبور به فراگيري زبان فارسي بودند. کتيبه هاي فارسي موجود در زنگبار از جمله نوشته هاي فارسي بر روي توپي متعلق به سلسله صفويه که در دوره سلاطين قاجار به زنگبار انتقال يافته است و قطعه شعري که در حمام اصلي کيديچي در جزيره "اونگوجا" وجود دارد نيز نماينگر دوره جديدي از ورود لغات فارسي به زبان سواحيلي است".

3. روش انجام کار

جامعه مورد بررسي در اين پژوهش شيرازي تبارهاي مقيم زنگبار است. افرادي که بيش از 1000 سال پيش به اين جزيره مهاجرت کردند. نظر به اين که امکان دسترسي به گويشوران اين زبان براي پژوهشگر دشوار و تا حدي غير ممکن بوده است، بخش اعظم کار به صورت کتابخانه اي انجام شده است. براي بررسي واژه هاي فارسي موجود در زبان سواحيلي، بخش هايي از فرهنگ زبان سواحيلي - فارسي به صورت تصادفي انتخاب و واژه هاي فارسي اين بخش ها استخراج شده است. سپس به بررسي تلفظ سواحيلي و فارسي (کنوني) پرداخته و به اختلاف ها اشاره شده است. در بخش ديگري نيز تفاوت ترتيب ارکان اصلي جمله در اين دو زبان بررسي شده است.

4. تحليل داده ها

داده هاي پژوهش حاضر تعدادي فايل صوتي شامل موسيقي و مصاحبه و نيز فرهنگ زبان سواحيلي به فارسي است. محقق بخش هايي از اين فرهنگ را به صورت تصادفي انتخاب کرده و به بررسي واژه هاي آن پرداخته است.
عرب احمدي (1379، ص 220-223) در کتاب خود به 79 واژه فارسي وارد شده به زبان سواحيلي اشاره مي کند که برخي از آنها ريشه عربي دارند؛ اما وي بر اين باور است که حتي واژه هاي عربي نيز در زمان حاکميت شيرازي ها از زبان فارسي به سواحيلي راه يافته است. علي رغم آنچه عرب احمدي (1379) بيان کرده است پژوهشگر با بررسي بخش هايي از فرهنگ زبان سواحيلي- فارسي به واژه هاي بيشتري برمي خورد که يا کاملاً فارسي هستند و يا واژه هاي عربي رايج در زبان فارسي هستند. در زير بخشي از داده هاي بررسي شده ارائه مي شود:

واژه هايي از زبان سواحيلي

در ميان داده هايي که پژوهشگر بررسي کرده است مشاهده مي شود که تلفظ سواحيلي بسياري از واژه هاي فارسي متفاوت از تلفظ فارسي اين واژه ها است. تفاوت هاي تلفظي درجات مختلفي دارند. برخي از واژه ها ريشه فارسي خود را حفظ کرده اند و تنها يک يا چند واج به آن اضافه شده است. در برخي ديگر تغيير بيش از افزايش يک يا چند واج است. اما به ندرت مي توان واژه اي يافت که در انتهاي آن واجي اضافه نشده باشد. علت اين امر ختم واژه هاي سواحيلي به واکه است؛ در نتيجه تنها برخي از واژه هاي فارسي که به واکه و يا يک واج روان ختم مي شود، بدون تغيير باقي مانده اند. در زيرشواهدي براي موارد ذکر شده ارائه مي شود:
واژه "usafidi" (سفيد) يا واژه " unaadamu" (آدميت) هم در ابتدا و هم در انتهاي آن چند واج اضافه شده است. در واژه هاي " roshani" (روشن)، "tari" (تار)، "rangi rangi " (رنگارنگ) مشاهده مي شود که همگي به واکه ختم شده اند. اما در واژه هاي ديگري چون "gari" (گاري)، "nana" (نعنا)، "sandal" (صندل) هيچگونه افزايش واجي مشاهده نمي شود.
واژه هاي ديگري در ميان داده ها يافت مي شود که علاوه بر تغييرات ذکر شده به لحاظ افزايش واج، در ريشه واژه نيز تغييراتي مشاهده مي شود. اما اين تفاوت ها در ريشه واژه ها نيز داراي درجاتي است. ريشه برخي واژه ها صرفاً در يک يا دو مشخصه برخي واج ها با فارسي امروزي متفاوت هستند. در اين رابطه مي توان به واژه هايي چون: "elekea" (علاقه)، "kadhi" (قاضي)، "nakshi" (نقش) اشاره کرد. ذکر يک نکته مهم در اينجا ضروري است، و آن اين که تلفظ اين واژه ها در برخي از لهجه هاي استان فارس نسبت به فارسي معيار بسيار نزديک تر به زبان سواحيلي است. اين امر در مورد تمامي 3 واژه بالا صادق است. در نتيجه، مي توان گفت علي رغم گذشت زماني بسيار طولاني از ورود اين واژه ها به سواحل شرقي آفريقا تلفظ آنها تقريباً بدون تغيير باقي مانده است.
در برخي ديگر ريشه واژه فارسي وارد شده به زبان سواحيلي در دو يا سه واج با گونه فارسي معيار تفاوت دارد؛ به عنوان مثال: "kifungo" (کفر)، "sarantangi" (شرطنج)، " duara" (دايره).
در فهرست بالا واژه هايي به چشم مي خورند که ريشه عربي دارند. به چند دليل مي توان ادعا کرد که اين واژه ها نيز از زبان فارسي وارد زبان سواحيلي شده اند. نخست حمله اعراب به ايران چند صد سال پيش از مهاجرت شيرازي ها به زنگبار رخ داده است و شيرازي هايي که به زنگبار مهاجرت کرده بودند، خود مسلمان و شيعه بودند؛ لاجرم بي ترديد زبان فارسي در آن دوره خود تحت تأثير زبان عربي قرار گرفته و وام گيري زبان فارسي از زبان عربي امري اجتناب ناپذير مي نمايد. ديگر اين که، اگر به نحوه تلفظ واژه هاي زبان سواحيلي يا ريشه عربي توجه نماييم، مشاهده خواهيم کرد که تلفظ اين واژه ها به نوعي فارسي شده هستند و به زبان فارسي نزديک تر هستند.
در ادامه چند جمله سواحيلي ارائه مي شود و خواهيم ديد که آيا تفاوتي بين ترتيب ارکان جمله در فارسي و سواحيلي وجود دارد يا خير.
Watuwa Tehran walichagua wawakilishi wa Bunge مجلس نمايندگان انتخاب کردند تهران مردم Mama anambusa moto wakw بچه اش مي بوسد مادر همان گونه که دو جمله بالا نشان مي دهد، زبان سواحيلي زباني SVO است. حال آنکه، زبان فارسي SOV است. در نتيجه، نمي توان به يقين و اطمينان گفت که نحو زبان سواحيلي نيز تحت تأثير زبان فارسي بوده است يا خير. با مشاهده اين دو جمله به پاسخ منفي مي رسيم. اما ارائه پاسخي قطعي نيازمند پژوهش مفصل تري در اين رابطه است.
همان گونه که در بخش مطالب تاريخي عنوان شد، حکومت شيرازي ها در زنگبار 500 سال تداوم داشت. حال اين پرسش مطرح مي شود که چگونه است که مهاجرت اقوام ايراني به شمال و شرق آفريقا به بسط و گسترش زبان پارسي نيانجاميده است. همان گونه که زبان فارسي در دوران هخامنشي در فينقيه، ليدي و ماوراالنهرين زبان رايج بوده است؛ يا آن گونه که عباس اقبال آشتياني (1339) مي گويد: " کسي که سفرنامه ابن بطوطه را به دقت مطالعه کرده باشد مي داند که از مغرب اقصي؛ يعني مراکش تا سواحل درياي چين زبان فارسي تا چه پايه نفوذ و ميدان انتشار داشته است". مي توان علل مختلفي را براي عدم وقوع اين امر برشمرد. از جمله دلايل آن مهاجرت ناهماهنگ و غير نظام مند اقوامي پراکنده و خودمختار بوده است. هيچ برنامه دولتي يا حکومتي مدون و از پيش طراحي شده اي براي ايجاد پايگاه هاي دائمي از کلوني هاي ايراني وجود نداشته است. به همين دليل اين کلوني هاي کوچک فاقد سرمايه فرهنگي و نيروي انساني آموزش ديده، مبلغين مذهبي و مرام نامه اجتماعي بوده اند. جذابيت هاي تجاري و وجود محيطي آزاد و امن تنها دليل کوچ گروه هاي ايراني در طول تاريخ به شرق آفريقا است. سيد جعفر تيجاني (رئيس دپارتمان زبان عربي و سواحيلي دانشگاه دار السلام) نيز بيان مي دارد: مرحوم سيد جعفر مرعشي در 45 سال پيش يادگيري زبان فارسي را در زنگبار واجبي شرعي پنداشته و خود نيز در کنار مسائل شرعي به آموزش زبان فارسي مي پرداخته است (خبرگزاري فارس). احمد خطيب (مترجم مرحوم امام خميني در فرانسه) نيز مي افزايد: " مهمترين مشکل اين فرهنگ پر محتوي را عدم جدیّت مسؤلان و سازمان هاي مربوطه در آموزش زبان فارسي مي داند و به تلاش استعمارگران انگليسي و توسل به زور توسط آنها براي ترويج زبان انگليسي و عدم تلاشی اندک از سوي ايرانيان اشاره مي کند (همان).
ديگر آن که شيرازي هاي مقيم زنگبار ارتباط فرهنگي چنداني با سرزمين اصلي و ايرانيان نداشتند، و اگر چه مهاجرت ايرانيان به زنگبار به چندين دوره صورت گرفته است، اما اين مهاجرت پشتوانه دولتي نداشته است. دليل جامعه شناختي که مي توان براي اين جريان بيان کرد، تحليل رفتن و حل شدن زبان قوم مهاجر در زبان بوميان منطقه مورد نظر آنچه در اغلب مهاجرت ها رخ مي دهد- است.

5. نتيجه گيري

با بررسي هايي که در اين پژوهش صورت گرفت، نتايجي به دست آمد که در زير ارائه مي شود.
• تأثير زبان فارسي بر زبان سواحيلي و نقش پررنگ آن در شکل گيري اين زبان قطعي است.
• وجود واژه هايي که کاربرد آن منحصر به عصر حاضر مي شود و نيز مهاجرت هايي که در چند قرن اخير صورت گرفته، شاهدي است بر تداوم ورود واژه هاي فارسي به زبان سواحيلي.
• اغلب واژه ها به گونه اي متفاوت از فارسي معيار تلفظ مي شوند.
• تلفظ برخي واژه هاي فارسي سواحيلي نزديک به تلفظ گونه هاي محلي کنوني فارسي شيرازي است.
• تقريباً مي توان گفت تمامي واژه هاي فارسي سواحيلي به واکه ختم مي شوند؛ بنابراين، افزايش واکه در انتهاي واژه هاي فارسي سواحيلي که به همخوان غير روان ختم مي شوند، امري اجتناب ناپذير است.
• بدون ترديد بسياري از واژه هاي فارسي زبان سواحيلي که ريشه عربي دارند از طريق ايراني ها وارد زبان فارسي شده است.
• ترتيب ارکان اصلي جمله در سواحيلي متفاوت از فارسي است.
• عدم وجود حمايت دولتي، مهاجرت هاي برنامه ريزي نشده، عدم جدیّت در کار سازمان هاي ايراني از جمله دلايل رواج نيافتن زبان فارسي در سواحل شرقي آفريقا است.

سپاسگزاري

با تشکر از همکاري صميمانه آقاي ياسر کنعاني، آقاي دکتر خيرانديش، آقاي دکتر عرب احمدي، آقاي دکتر الف. شهرياري و خانم بهناز حسيني.

پي نوشت ها :

1. دانشجوي دکتري پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ms- hajizadeh 78 @ yahoo. com
2. Shirazi
3. zanzibar
4. kiswahili
5. immigration

فهرست منابع تحقيق:
اقبال آشتياني، عباس (1339)، مجموعه مقالات، مجله يغما، سال 13، شماره 12.
خليلي جعفر آباد، کبري (1386)، فرهنگ سواحيلي به فارسي، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم تحقيقات.
عرب احمدي، امير بهرام (1379)، شعيان تانزانيا ديروز و امروز، تهران، انتشارات بين المللي الهدي.
(1382)، پيشينه فرهنگي ايرانيان در شرق آفريقا، فصلنامه مطالعات آفريقا، شماره 7.
(1385)، تأثير زبان فارسي بر زبان و ادبيات سواحيلي، نشريه سخن عشق، شماره 31.
(1386)، مهاجرت شيرازي ها به شرق آفريقا، فصلنامه تاريخ روابط خارجي، شماره 30.
Crystal, D. 1994,توصيفي تاريخي از زبان و فرهنگ شيرازي تبارهاي مقيم زنگبار Cambridge Encyclopedia. ed. Cambridge university press.
fa. wikipedia. org/ wiki
yaserkanani. blogfa. com
www. farsnews. com

منبع مقاله :
دبيرمقدم، محمد، (1391)، مجموعه مقالات هشتمين همايش زبان شناسي ايران (جلد اول)، تهران: دانشگاه علامه طباطبايي، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.