(جنگ گورستاني 1916م)
چکيده
بريتانيا پس از تسلط بر هندوستان توجه خود را به سوي مرزهاي تاريخي ايران در سند معطوف نمود و از همان ابتداي پيشروي به سوي بلوچستان، با مقاومت سرداران بلوچ روبرو شد. از سوي ديگر فتاوي علماي عثماني در جريان جنگ جهاني اول مبني بر وجوب جهاد بر ضد بريتانيا، و تأييد آنها توسط علماي عتبات و مدارس ديوبندي هند، باعث تحريک قبايل بلوچستان از جمله قبيله اسماعيل زهي در سرحد شد. ترس اصلي سرداران بلوچستان بويژه در منطقه سرحد، تجزيه مجدد خاک ايران يا ضميمه نمودن بلوچستان غربي به قلمرو بريتانيا بود. مهمترين سرداران بلوچ جنيدخان ياراحمدزهي، خليل خان گمشادزهي و جمعه خان اسماعيل زهي بودند. نبرد جمعه خان با قواي مهاجم انگليس، که به جنگ گورستاني يا «ليروديک» معروف شد، از مهمترين جنگ هاي طايفه اسماعيل زهي با متجاوزان انگليسي بود. در اين جنگ که در نزديکي هاي زاهدان اتفاق افتاد، تعداد زيادي از متجاوزين انگليسي (70نفر) و هجده نفر از طائفه اسماعيل زهي از جمله شش نفر از برادران جمعه خان کشته شدند.نفرت بلوچ هاي ايراني از بريتانيا باعث شد انگليسي ها نتوانند جاي پايي براي سلطه دائمي خود در منطقه پيدا کنند؛ و پس از پايان جنگ جهاني اول به تدريج اين منطقه از خاک ايران را تخليه کردند.
مقدمه
قبايل بلوچ از کهن ترين و نيز سلحشورترين اقوام ايراني هستند که هيچ گاه در دفاع از خاک ايران کوتاهي نورزيده اند. قبايل جنگجوي بلوچ با به ارث بردن و حفظ ويژگي جنگاوري اقوام کهن ايراني، به عنوان مرزداران حريم شرقي ايران در عمل نشان داده اند همواره به اين کشور عشق ورزيده و افتخار مي کرده اند. زماني که در بلوچستان به دليل ضعف حکومت مرکزي نقشه هاي حساب شده اي از سوي بريتانيا به اجراء درمي آمد تا آنجا را تحت تسلط خود قرار دهد، مقاومت قبايل بلوچ بدون هيچ حمايتي از جانب حکومت ايران اين نقشه ها را نافرجام گذاشت.جنگ هاي عمده قبايل بلوچ ايراني با نيروهاي بريتانيا در سابقه ذهني و تاريخ شفاهي رايج در ميان بزرگان و معمربن منطقه تفاوت هاي زيادي با روايت هاي آن وقايع از زبان اسنادِ غربي از جمله اسناد و روايات بجا مانده در آرشيوها و خاطرات مأموران انگليسي دارد. تلفات وارده به نيروهاي انگليسي و عدم توانايي آنان در جلب قلوب مردم منطقه باعث گرديد آنان در پايان جنگ جهاني اول منطقه را ترک کنند. طايفه اسماعيل زهي به رهبري جمعه خان از مهمترين طوايفي بود که در سرحد بلوچستان عليه انگليسها (1916م) قيام کرد. سردار جمعه خان (1335-1245هـ.ش) پس از رسيدن به سرداري با همکاري دو قوم گمشادزهي و شهنوازي چنان عرصه را بر انگليسي ها تنگ کرد که آنها ژنرال ريجينالد داير را براي جنگ با جمعه خان به بلوچستان اعزام کردند.
ميان قواي انگليسي به فرماندهي ژنرال ريجينالد داير و جنگاوران بلوچ، نبردهاي متعددي رخ داد؛ که در اين مقاله به ذکر حوادث يکي از اين نبردها معروف به جنگ گورستاني مي پردازيم.(1)
وضعيت بلوچستان ايران در زمان شروع جنگ جهاني اول
بلوچستان در زمان شروع جنگ جهاني اول به دو منطقه مکران و سرحد تقسيم مي شد. پس از مرگ ناصرالدين شاه و سپس انقلاب مشروطه، يا به عبارت بهتر ضعف دولت مرکزي و کاهش نفوذ آن در نقاط دوردست کشور، در مکران بهرام خان باران زهي حکومت مي کرد.در منطقه شمالي يا ناحيه کوهستاني و مرتفع سرحد، قدرت در دست سردار ميرجنيدخان ياراحمدزهي بود. قبايل عمده ديگر در اين منطقه شامل قبيله گمشادزهي به رهبري سردار خليل خان (هليل خان)، قبيله اسماعيل زهي به رهبري جمعه خان (جُماخان)، و قبيله ريگي به رهبري ابراهيم خان، عيدوخان و سردار تاج محمد با طوايف متعدد ديگري چون ناروئي، گرگيج، براهوئي، کُرد، رخشاني، هاشم زهي، کهرازهي، تمنداني، ترشابي، سالارزهي، مرادزهي، کرم زهي و تيره هاي کوچکتر از طريق وصلت و يا اشتراک در قلمرو متحد بودند و در سه قسمت اصلي سرحد اتحاديه هاي قدرتمندي ايجاد کرده بودند. اکثر قبايل سرحد نسبت به ميرجنيدخان احترام زيادي قائل بودند و تقريباً رهبري او را بر تمامي منطقه قبول کرده بودند. اگرچه در مکران قدرت واقعي در دست ميربهرام خان بود، اما سرداران متعددي همچون نواب خان بامري، سعيدخان ناروئي و ميربرکت خان جاسکي نيز قدرت قابل توجهي داشتند.
سرداران بلوچ ايراني برخلاف سرداران بلوچستان شرقي کمتر تحت نفوذ يا کنترل حکومت استعماري بريتانيا در هند بودند و تقريباً نوعي سنت ضدانگليسي در ميان بلوچ هاي اين منطقه حاکم بود.(2)
بلوچهاي سرحد، برخلاف بلوچ هاي مکران، وابستگي چنداني به کشاورزي و زمين نداشتند. رؤساي قبايل سرحد نيز قدرت و ثروت حاکمان مکراني را نداشتند؛ زيرا فاقد اراضي غني کشاورزي بودند که از طريق آن بتوانند کسب درآمد نمايند. سرداران ناحيه سرحد در عوض با سازماندهي نيروهاي قبيله اي خويش، روستاها و شهرهاي اطراف را مورد حمله و تهاجم قرار مي دادند.
پس از اينکه بريتانيا در جهت منافع خويش اقدام به تعيين حدود و تجزيه بلوچستان کرد، اراضي وسيعي را که متعلق به قبايل قدرتمند منطقه نظير ياراحمدزهي، گمشادزهي و ريگي بود، در مناطقي چون «ماشکيد و تهلاپ» از خاک ايران جدا کرد که علاوه بر اينکه ضربه هاي شديدي به اقتصاد آنان وارد شد، بسياري از تيره هاي قبايل فوق در دو سوي مرز قرار گرفتند و با خط ترسيمي گلداسميد براي هميشه از همديگر جدا ماندند بنابراين نوعي خصومت شديد نسبت به انگليسي ها در منطقه ايجاد شد.
آماده شدن قبايل سرحدي براي حمله به منافع بريتانيا
به دنبال بروز ناآراميهايي در مناطق ساحلي مکران و حملات گسترده بهرام خان بمپوري به مرزهاي هندوستان در مناطق «کيچ و تُمپ» قبايل سرحدي نيز آمادگي خود را براي پيوستن به نيروهاي جهادي اعلام کردند. فتواي جهاد علماي منطقه و تحريکات عناصر آلماني مرتبط با شيراز در اين حوادث، مؤثر بود. از سوي ديگر نيروهاي انگليسي و نظاميان وابسته به آنها براي جلوگيري از نفوذ عوامل آلماني به مناطق شرقي کشور و ورود به افغانستان، حلقه ي خاوري ايران، يا کمربند شرقي ايران را، که به پليس شرق نيز معروف شد، ايجاد کردند. بخش مهمي از حوزه ي عمل حلقه خاوري ايران، در مجاورت منطقه سرحد در بلوچستان ايران بود. انگليسي ها نيروهاي فراواني را در پاسگاههاي «کَچِه» و «رَباط» که مرز مشترک منطقه سرحد با بلوچستان انگليس و افغانستان محسوب مي شد مستقر کرده بودند.(3)اين تحرکات نظامي که با استخدام بعضي از عناصر محلي همراه بود موجبات خشم و ناراحتي قبايل سرحدي و علماي منطقه را، که در واقع به دليل آموزش در مدارس ديوبندي هند و ارتباط با رهبران گروههاي مسلمان آنجا داراي روحيات شديد ضدانگليسي بودند، فراهم نموده بود. رهبر بلامنازع سرحد در اين زمان، سردار جنيدخان يارمحمدزهي بود که داراي احترام زيادي در ميان قبيله خود و ساير قبايل منطقه بود. ملا ملکشاه يکي از علماي ديني منطقه بود که نقش بسيار مهمي در دعوت قبايل دامني، که علاوه بر يارمحمدزهي ها قبيله گمشادزهي به رهبري «سردار خليل خان» را شامل مي گرديد، به جهاد برعهده داشت. او در روستاي گزّو که يکي از مراکز اصلي تجمع و سکونت ايل يارمحمدزهي به حساب مي آمد، ساکن بود و بسياري از افراد اين قبيله فرزندان خود را براي کسب مراحل مقدماتي علوم ديني و قرائت قرآن به مکتبي مي فرستادند که تحت سرپرستي او اداره مي شد. ملا ملکشاه که فتاوي علماي ديوبندي را در سرحد انتشار مي داد، جنيدخان را به جهاد در مقابل انگليسي ها دعوت نمود.(4) بنظر مي رسد نسبت فاميلي ملا ملکشاه با جنيدخان و خليل خان نيز تا حد بسيار زيادي در پذيرش فتاوي جهاد او مؤثر بوده است و اين نزديکي باعث تقويت افکار اسلامي و انديشه هاي جهادي سرداران سرحدي گرديده است.
يکي ديگر از علماي با نفوذ منطقه مولوي عبدالله سربازي قاضي القضاة بلوچستان بود که در قضيه حمله به افسران سياسي بريتانيا در منطقه «مند» نقش مستقيم داشت و در فتوايي که در تمامي بلوچستان منتشر گرديد، اعلام نمود انگليسي ها کافر هستند و هرگونه کمک به آنها را حرام شمرده بود.(5) دليل صدور اين فتوا اين بود که شماري از بوميان به استخدام انگليسي ها درآمده بودند.(6)
امتداد قلمرو قبيله اسماعيل زهي که رهبري آن را «سردار جمعه خان» به عهده داشت تا نرماشير مي رسيد و وابستگي هاي نزديکي بين اين قبيله و طوائف شيهکي، سابکي، سنجري و رشيدي که داراي نفوذ و جمعيت قابل توجهي در اطراف نرماشير، بم و جيرفت بودند، برقرار بود. قبيله يارمحمدزهي هم مناسبات نزديکي با طائفه شيهکي برقرار نموده بود و يکي از سرداران معروف اين قبيله بنام يارمحمدخان که از فعالان دمکرات کرمان به حساب مي آمد، از دختر سردار جنيدخان خواستگاري نموده بود.
در کميته عملياتي دمکرات هاي کرمان، که در اواسط اوت1915/اوايل شوال1333 از اجتماع رهبران اين حزب تشکيل گرديد، نام علي اکبر قراسوران که از بلوچهاي اطراف کرمان بود به چشم مي خورد.(7) اين کميته براي همکاري با آلمانها و مبارزه مشترک بر ضدانگليسي ها و عوامل وابسته آنان ايجاد گرديده بود. از ميرزاعلي اکبر بلوچ، در کتاب کرمان در نهضت مشروطيت نيز به عنوان يکي از آزاديخواهان و همراهان نزديک ميرزاآقاخان کرماني (بردسيري) نام برده شده است.(8) به نظر مي رسد در فراهم کردن مقدمات و زمينه سازي ملاقات سرداران بلوچ سرحدي و نمايندگان آنان با عوامل آلماني اعزامي به کرمان و بم، افرادي چون علي اکبر و يارمحمدخان شيهکي و ساير سران قبايل منطقه نقش مهمي داشته اند.
در کتاب حکايت بلوچ نيز به يکي از اعضاي طايفه شيهکي اشاره گرديده است که به عنوان راهنما براي گروهي آلماني خدمت مي کرده است و در زماني که اين گروه در دام گروهي از عشاير قبيله اسماعيل زهي يا افراد سردار «جماخان» واقع مي شود با معرفي خويش باعث نجات جان آنان مي گردد.(9)
در وقايع عصر مشروطه قبايل بلوچ به دليل فعاليتهاي آزاديخواهانه رفعت نظام بر ضد حکّام قاجار شوريده بودند.(10) بلوچ ها در جريان حمله شورشيان و آزاديخواهان براي فتح کرمان حضور چشمگيري در نيروهاي محاصره کننده کرمان به رهبري رفعت نظام و ميرزاحسين خان رئيس نظميه داشتند.(11) در جريانات کرمان و وقايع مربوط به سال هاي آغازين جنگ جهاني اول نيز قبايل بلوچ در همراهي با دمکراتها و متحدان آلماني آنها نقش مهمي بازي مي کردند. نمايندگان آلمان نيز در پي ديدار با سران قبايل بلوچ در بم و نرماشير با اعطاي کمک هاي مالي در مبارزه شان عليه انگليسي ها ياري مي دادند.(12) در اين مبارزه مشترک، بلوچ ها حملات شديدي به منافع بريتانيا در مناطق مختلف بلوچستان بالاخص در مرزهاي شرقي در حدود رباط و کچه توسط قبايل سرحدي کردند. اين حملات را عمدتاً قبايلي همچون يارمحمدزهي، گمشادزهي و اسماعيل زهي انجام مي دادند. به نظر مي رسد، با توجه به نفرت مردم منطقه از انگليس ها، عناصر آلماني توانستند از اين وضع به نفع کشور خود استفاده کنند؛ همان طور که در شيراز و بوشهر و تنگستان و دشتي همين کار را کردند.
تأثير فتاوي جهاد نيز در قبايل بلوچ به حدي بود که سرپرسي سايکس در مورد آن مي نويسد: «يک سردار بلوچي در نامه اش (براي خانواده اش) چنين نوشته است که او مدتها ناخن و محاسنش را به آرزوي شهادت با حنا رنگ بسته است(13)...»
سردار جمعه خان اسماعيل زهي مي گفت پدرش، کدخدا جيهل، در زمان حياتش مأموريتي از طرف سطوت الممالک حاکم وقت بلوچستان براي جلوگيري از پيشروي نيروهاي انگليسي در خاک بلوچستان ايران دريافت کرده است و به همين دليل به هر وسيله ممکن براي اجراي تعهد او اقدام خواهد کرد تا راه ورود نيروهاي نظامي بريتانيا را به درون خاک ايران سدّ نمايد.(14) تبليغات ملا درمحمد و قاضي خيرمحمد حسن زهي در دعوت از سردار جمعه خان به اداي فريضه ديني جهاد، او را براي جنگ با انگليسي ها مصمّم نمود.
شدت دشمني با انگليسي ها در ميان قبايل بلوچ ايراني به حدّي مقامات بريتانيايي در هند را نگران نموده بود که حضور بلوچ هاي ايران را در سيستان و افغانستان باعث تحريک ساکنين مرزهاي افغانستان و خطري براي منافع خود اعلام مي کردند.(15)
قيام سردار جمعه خان اسماعيل زهي
همان طور که جنيدخان و قبايل تحت امر او حملات خود را به کاروانهاي تدارکاتي بريتانيا در خاک بلوچستان انگليس شدت بخشيده بودند، سردار جمعه خان با کمک جنگجويان قبيله اسماعيل زهي و طوايف وابسته حملات مشابهي را به منافع بريتانيا در منطقه انجام داد. زماني که ژنرال داير و نيروهايش در تعقيب جنيدخان به سوي کمال آباد هجوم بردند، در اطراف دزداب و نزديکي نصرت آباد سيپي نبرد سختي بين نيروهاي انگليسي و جنگجويان تحت امر سردار جمعه خان اسماعيل زهي درگرفت. جمعه خان اسماعيل زهي در جريان حمله انگليسيها به خاش از سران قبايل و طوايف همجوار دعوت نموده بود براي امري مهم در جلسه اي که در محل سکونت او در گلوگان تشکيل خواهد شد شرکت نمايند.(16) اين سردار بلوچ از چنان احترامي در منطقه برخوردار بود که سريعاً دعوت او از جانب سران قبايل و طوايف همجوار از جمله ناروئي، براهوئي، گرگيج، حسن زهي، نوتي زهي و قنبرزهي، ايجباري و تيره هاي مختلف قبيله اسماعيل زهي اجابت گرديد.جمعه خان با يادآوري گوشه اي از تاريخ گذشته سرحد، حضور نيروهاي انگليسي در سرحد را بزرگترين خطر براي دين، ميهن و سنت قومي قبايل بلوچ اعلام کرد و با يادآوري نيرنگ هاي بريتانيا در تجزيه قسمت اعظم خاک بلوچستان در صد سال اخير و جدا نمودن برادران بلوچ آنها در کلات و افغانستان از ايران، به ضعف حکومت مرکزي در اين منطقه اشاره نموده و از طرحها و نقشه هاي آتي انگليسي ها براي اشغال منطقه و تسلط بر نواحي شرقي ايران تا کرمان پرده برداشت.(17) جمعه خان در ادامه به نبردهاي خاش و اطراف آن اشاره کرد و با ستايش از جنيدخان و خليل خان اعلام کرد بزودي انتقام خون برادران بلوچ خود را که در جنگهاي اخير به شهادت رسيده اند خواهد گرفت.
سرداران بلوچ پس از تأييد سخنان سردار جمعه خان، با دست زدن به قرآن مجيد، هم پيماني و آمادگي خود را براي آغاز نبرد بر ضد نيروهاي بريتانيايي با افتخار رسيدن به شهادت اعلام کردند. مراسم سوگند پس از قرائت فاتحه براي شهداي خاش خاتمه يافت. پس از عقد پيمان و هم قسم شدن طوايف بلوچ با جمعه خان، جنگجويان بلوچ تصميم گرفتند مانع ورود انگليسي ها به درون خاک ايران شده و راه را براي نيروهاي نظامي بريتانيا سد نمايند.(18) به دستور جمعه خان پيکها و چاروهايي (جاسوس) به رباط و کچه که دو مرکز مهم استقرار نيروهاي نظامي محسوب مي شدند، روانه گرديدند تا تحرکات انگليسي ها را تحت نظر گرفته و در اسرع وقت به اطلاع ستاد فرماندهي مستقر در گلوگان برسانند.(19) قبايل مستقر در بلوچستان انگليس مانند طوايف نوتي زهي، ايجباري، حسن زهي و گرگيج که از وابستگان و متحدان اصلي قبيله اسماعيل زهي به حساب مي آمدند و آنان نيز بلوچ سرحدي ناميده مي شدند، علاوه بر کمکهاي نظامي، اخبار و اطلاعات مورد نياز از تحرکات نيروهاي نظامي بريتانيائي را براي جمعه خان ارسال مي کردند.(20)
جنگ گورستاني يا ليروديک
«ليروديک» از الفاظ بلوچي «لِيرَه» به معناي شتر نر و «دِکّ» به معناي کوه تشکيل شده است که با همديگر به معني کوه شبيه شتر (کوه شتري) مي باشد. در گزارشهاي ارسالي فرماندهي نيروهاي مسلح هندوستان به وزير حکومت هند درباره نبرد قبايل بلوچ ايراني و نيروهاي انگليسي در محل ليروديک، چنين آمده است: «در تاريخ 13 آوريل1916م، در محلي به نام ليروديک 70تن از سربازان پياده پنجابي و يک گروه سواره نظام انگليسي تحت فرماندهي کاپيتان. آ. د. بنت، در مقابل يک لشکر از جنگجويان بلوچ که تخمين زده مي شد در حدود 700تن باشند قرار گرفتند که در پايان تلفات قابل توجهي به نيروهاي انگلسي وارد آمد».(21) سرلشکر محمود امين نيز در خاطرات خود، به اين نبرد چنين اشاره مي کند:در بازگشت جنگجويان تحت امر جمعه خان از عملياتي موفقيت آميز بر ضد نيروهاي نظامي بريتانيا در اطراف قائن که در جريان آن تعدادي از نيروهاي انگليسي کشته شده بودند، آنان به گروه ديگري از نظاميان انگليسي برخورد کردند.(22)
ژنرال داير نيز که در زمان اين جنگ در اطراف خاش بود، با اشاره به حمله افراد طايفه اسماعيل زهي به رهبري جمعه خان در غرب رباط و نزديکي نصرت آباد (سيپي) به نيروهاي انگليسي، در مورد آن چنين مي نويسد:
در اين حمله نه تنها بسياري از نيروهاي انگليسي کشته و زخمي شدند، بلکه تعداد زيادي قاطر، تفنگ و مهمتر از همه مهمات را هم از دست دادند و اگرچه افسر فرمانده انگليسي با تمام قوا جنگيده بود و از بروز يک فاجعه جلوگيري نموده بود امّا تعداد تلفات آن قدر زياد بود که در منطقه شايع شود که جمعه خان به پيروزي اغراق آميزي دست يافته است.(23)
مابرلي نيز با شرح کامل اين نبرد تعداد جنگجويان اسماعيل زهي را ششصد تن عنوان مي کند:
پس از حمله شديد به نيروهاي انگليسي تحت فرمان کاپيتان بنت و جمازه داران سيستاني تحت امر ميجر [سرگرد] هرون در نبردي که از 10/30دقيقه بامداد تا تاريک شدن هوا ادامه داشته است موجبات فرار نيروهاي چريک و سربازان پنجابي را به سوي گراغه فراهم نموده و با عبور از طرفين نيروها دواب آنها را مورد حمله شديد و غارت قرار داده اند.(24)
مابرلي تلفات اسماعيل زهي ها را در حدود 45 نفر کشته و از جمله سه تن از رؤسايشان اعلام مي کند و در مورد تلفات وارده بر نيروهاي انگليسي مي نويسد:
تلفات انگليسي ها 27نفر برآورد شد که از آن جمله ليوتنان دوم دبليو. اچ. چالمرز: W.H.Chalmers، و ده تن از افراد گردان نوزدهم پنجابي در ميان کشته شدگان بودند.(25)
او با اشاره به عقب نشيني شبانه کاپيتان بنت، به سوي گراغه اعلام مي کند روز بعد کاپيتان وايز، در شش مايلي جنوب غربي محلي بنام گُراندي با گروهي از جنگجويان اسماعيل زهي مواجه مي گردد؛ و ضمن اينکه با موفقيت تمام تعداد 30نفر از آنان را مقتول مي کند، با دو نفر تلفات خودي دشمن را وادار به فرار مي نمايد.(26)
اگرچه در نبرد ليروديک که در سرحد به آن جنگ گورستاني گفته مي شود، تعدادي از جنگجويان قبيله اسماعيل زهي کشته شدند، امّا با توجه به گزارش رسمي نيروهاي مسلح هند و ژنرال داير در مورد تلفات بالاي نيروهاي انگليسي صحت گزارش ژنرال مابرلي در مورد تلفات بالاي عشاير بلوچ مورد ترديد مي باشد. محمود زند مقدم که با بازماندگان و بستگان نزديک سردار جمعه خان در محل اصلي سکونت اين قبيله واقع در گلوگان ديدار و مصاحبه نموده است، در مورد نبرد بين جنگجويان بلوچ به رهبري سردار جمعه خان و نيروهاي انگليسي مي نويسد:
74 (نفر) انگليسي و 18 (نفر) اسماعيل زهي کشته شدند؛ در اين جنگ (که) در نُه فرسخي شمال غرب زاهدان (بوقوع پيوست) و بعد از جنگ اسم آن محل شد گورستاني، شش تن از برادران جُمّاخان هم (در نبرد ياد شده) کشته شدند.(27)
معمرين محلي معتقدند جمعه خان با کشانيدن نيروهاي سوارِ انگليسي به درون يک تله طبيعي از درختان جنگلي، مانع تحرک و مانورِ سواره نظام قدرتمند دشمن شده و سپس آنها را تارومار کرده است.
همچنين اثري که از سوي مرکز پژوهش هاي خليج فارس و درياي عمان در سال 1354هـ.ش، تأليف شده است، تعداد تلفات انگليسي ها را در جنگ گورستاني 75تن و تلفات طايفه اسماعيل زهي را 18تن به اضافه شش تن از برادران جمعه خان ذکر مي کند.(28)
گل خان نصير نيز که تأليفات مهمي درباره تاريخه بلوچستان دارد، در مورد اين جنگ مي نويسد:
در جنگ شديدي که در نزديکي نصرت آباد واقع در بلوچستان ايران رخ داد، سردار جمعه خان به همراه جنگجويان اسماعيل زهي به نيروهاي انگليسي يورش برد و با وارد آوردن تلفات شديد و کسب غنائم فراوان آنها را پراکنده و وادار به فرار کرد.(29)
به نوشته محمود زندمقدم، «يکي ديگر از معمرين طايفه اسماعيل زهي نام گُل محمد، تعداد تلفات نيروهاي انگليسي (سربازان و افسران اروپايي) را در جنگ گورستاني بيش از 75 تن مي داند و تنها تعداد تلفات نظاميان مزدور سيک را 95 تن اعلام مي نمايد و دليل نامگذاري آن منطقه را به گورستاني تعداد فراوان گورهاي کنده شده جهت دفن کشته هاي نبرد مي داند.»(30)
«در اين نبرد دو تن از برادران سردار جمعه خان به نامهاي «الله يار» و «بلوچ خان» کشته مي شوند و برادر سوّم او به نام «احمدخان» با اصابت 28گلوله به وي شديداً مجروح مي گردد که پس از انتقال به گلوگاه مورد مداوا قرار گرفته و نجات مي يابد.»(31)
جنگ، ماجرايي نيست که در آن فقط به يک طرف زيان و خسارت وارد آيد. طبعاً بلوچ ها نيز در اين نبرد، که از نظر تجهيزات و امکانات نابرابر هم بوده، تلفاتي داشته اند.
سردار جمعه خان براي اينکه اجساد کشته شدگان و افراد زخمي به منطقه شورو منتقل شود، همچنان جنگ را ادامه مي دهد و از منطقه خارج مي شود.(32)
ميرزا نيک محمدِ الله بخش، يکي از معمرين محلي بلوچ و از خويشاوندان نزديک سردار جمعه خان که بعدها بدليل داشتن سواد از سوي او به نمايندگي اين ايل در دولت وقت معرفي مي گردد، شرحِ نبرد گورستاني را از زبان سردار جمعه خان چنين مي آورد:
با اطلاع از ورود نيروهاي انگليسي به خاک ايران که از رباط عازم نصرت آباد بودند، من نيروهاي خود را جمع نموده و در منطقه اي در مسير عبور آنان در نزديکي تلِ سياه، که پر از درختچه هاي گز و تاگَز محلي بود مستقر نمودم و علت انتخاب آن جا براي نبرد همان درختان بودند که باعث کُند شدن حرکت و مانور سواره نظام دشمن مي گرديدند.(33)
نيروهاي جمعه خان داراي سه نوع اسلحه شامل دو نوع سلاح گرم يعني تفنگهاي قديمي فتيله اي و تفنگهاي جنگي «ورندل» بودند که سلاحي جديد محسوب مي شد و يک فشنگ در آن جاي مي گرفت، اما در صورت تيراندازي مکرّر فشنگ در لوله ي آن گير مي کرد و باعث ايجاد مشکل مي گرديد.(34) سومين سلاح نيروهاي اسماعيل زهي سلاح سرد يا همان شمشير و خنجر بود که جنگجويان پس از پنهان شدن در پشت بوته ها و تپه هاي خاکي به محض نزديک شدن سواره هاي دشمن با آن؛ آن ها را از پاي مي انداختند.(35)
بنا به روايت ميرزانيک محمد، سردار جمعه خان در مورد آغاز نبرد چنين مي گويد:
با آغاز جنگ و حمله اوليّه ما، که با خروج سريع از منطقه پر از دار و درخت و هجوم بسوي نيروهاي انگليسي همراه بود، ناگهان باراني از گلوله بر سر ما ريخت و چون مسلسلها و تفنگهاي يازده تير انگليسيها باعث غافلگيري ما شده بود، فوراً عقب نشيني کرديم و نيروهاي ما به کمينگاه نخست خويش يعني همان منطقه پوشيده از درختان گز و تاگز، برگشتند.(36)
با رسيدن جنگجويان کمکي از جانب ديگر طوايف همسايه مانند قنبرزهي و گرگيج، نيروهاي بلوچ روحيه از دست رفته را بازيافتند. مهارت جنگجوياني همچون سياهمرد قنبرزهي، فرمانده نيروهاي کمکي، در تيراندازي باعث وارد آمدن تلفات شديدي به نيروهاي سوار انگليسي شد. محال بود تير انداخته شده از جانب شکارچيان مشهوري همچون سياهمرد هدر رود. با رسيدن نيروهاي در حال عقب نشيني به داخل درختچه ها، ناگهان عموي جمعه خان بنام پکير (که در پايان اين جنگ کشته مي شود) فرياد بر مي آورد: زَحم، زَحم که در زبان بلوچي به معناي شمشير و در ميدان جنگ به معني رمز شروع حمله کلي با تمام قوا به سوي دشمن بود.(37) با ورود نيروهاي انگليسي به داخل کمينگاه بلوچها (منطقه پوشيده از دار و درخت) که علاوه بر حفر سنگرهاي مناسب، موانع و تله هاي متعددي براي نابودي سواره نظام در آنجا ايجاد شده بود، انگليسيها غافلگير شدند. نيروهاي انگليسي که به دنبال عقب نشيني اوليه جنگجويان اسماعيل زهي به تعقيب آنان آمده بودند، در منطقه پوشيده از درختان محلّي در تله افتادند و قدرت مانور اسبهاي آنان گرفته شد. تمامي نيروي بلوچها براي نابودي سواره نظام انگليسي متمرکز شده بود.
با گذشت مدتي کوتاه جمعه خان متوجه فرار و عقب نشيني تعدادي از سربازان انگليسي گرديد که اسبهاي خود را از دست داده بودند، اما او به جنگجويان خود دستور داد از تعقيب فراريان خودداري نمايند. جمعه خان بعدها شنيده بود نيروهاي فراري انگليسي با پاي پياده تا «رباط» که پايگاه اصلي انگليسيها در مرز مشترک ايران و افغانستان بود دويده و خود را به آنجا رسانيده اند.(38)
سردار جمعه خان اسماعيل زهي دليل اصلي پيروزي خود را براي ميرزا نيک محمد چنين اعلام مي نمايد:
سنگربندي مناسب نيروها، آشنايي جنگجويان بلوچ با نبرد چريکي و پارتيزاني و دستور حمله عمومي بوسيله خنجر و شمشير که در زمان مناسبي توسط عموي من پَکيرخان، اعلام شد باعث گرديد افراد ما که چندين برابر نيروهاي انگليسي بودند با يک حمله گسترده نيروهاي انگليسيِ افتاده در تله ي درختان را نابود نمايند.(39)
منطقه سوق الجيشي تحت اختيار جمعه خان که از نرماشير تا نصرت آباد و نواحي منتهي به افغانستان کشيده شده بود منطقه حساسي بود و در صورت موافقت سران ايل اسماعيل زهي، عوامل آلماني و ترک از اين مسير به سهولت مي توانستند به افغانستان و هندوستان نفوذ کنند. همين امر «داير» را بر آن داشت سريعاً براي عقد قراردادهاي همکاري با اين سردار بانفوذ منطقه راهي قلمرو او در گلوگان گردد.(40) ژنرال داير با تکرار تجربه قبلي خود در مورد جنيدخان که با از بين بردن غلّات مردم در کمال آباد او را وادار به تسليم نموده بود در هنگام ورود به گلوگان نيز پيک هايي را نزد جمعه خان، که قبل از ورود نيروهاي انگليسي به همراه تمامي اعضاي قبيله آنجا را ترک کرده بود، فرستاد و از او خواست فوراً به همراه تمام نيروهايش تسليم شود وگرنه غلاتش نابود خواهند شد.(41)
داير که به خوبي مي دانست در بلوچستان نان چه اهميتي دارد از حربه تهديد به آتش زدن غلات در موارد مکرر استفاده مي نمود. به «جمعه خان» تفهيم شد با توجه به تسليم جنيدخان و خليل خان، او به عنوان تنها سردار مخالف بريتانيا کاملاً منزوي گرديده است و در صورتي که مثل ساير سرداران سرحدي عمل نمايد و تسليم گردد با او و افرادش رفتار سخاوتمندانه اي به عمل خواهد آمد.(42) همراهي ميرجنيد و خليل خان و جنگجويان تحت امر آنها با کاروان انگليسيها، جمعه خان را به پذيرفتن شرايط پيشنهادي جهت صلح با ژنرال داير متمايل کرد.
مابرلي تاريخ تسليم جمعه خان را به نيروهاي انگليسي 25آوريل/5ارديبهشت ذکر نموده و دليل اصلي اين تصميم او را چنين مي نويسد:
آمادگي جمعه خان براي تسليم تا حدود زيادي از تلفاتي ناشي شده بود که در 13 و 14آوريل/24 و25فروردين بر او آمده بود.(43)
در روايتي بومي از نحوه تسليم شدن جمعه خان به انگليسي ها نقل مي گردد که پس از محاصره منطقه سکونت قبيله اسماعيل زهي، عموي جمعه خان براي مذاکره با انگليسي ها با آنان ملاقات مي نمايد و آنها تنها شرط ترک منطقه گلوگان را تسليم بي قيد و شرط شخص جمعه خان اعلام کرده و او نيز براي نجات قبيله و مردم از چنگ محاصره ارتش بريتانيا خود را به آنان تسليم مي نمايد.(44)
محمود زندمقدم نيز با اشاره به ملاقات عيسي خان، عموي جمعه خان، با انگليسي ها مي نويسد:
... عيسي خان مي گويد من قبول کردم سر تو [= جمعه خان] را تحويل دهم، تو چه مي گويي؟ جماخان مي گويد من يک سري دارم براي وطنم و ناموسم نذر مي کنم، فردا مي روم هر کاري مي خواهند بکنند و روز بعد جماخان مي رود و خودش را تسليم مي کند.(45)
از سوي ديگر بدليل روابط بسيار دوستانه اي که بين جمعه خان و عيدوخان ريگي وجود داشت، ريگي ها ژنرال انگليسي را قانع کردند که سردار جمعه خان راستگوترين سردار سرحد بوده و پس از سوگند خوردن هرگز سوگند خود را نخواهد شکست. در عمل نيز با قراردادهاي منعقده در گلوگان و سپس کچه ديگر هيچ زمان از سوي جمعه خان و افراد قبيله او تعرضي نسبت به انگليسيها انجام نگرديد.
اگرچه سرداران خاش مانند جنيدخان و خليل خان بواسطه فتاوي صادره از جانب علماي ديوبندي در مورد عدم اعتبار سوگند عدم تعرض با کفار بريتانيايي جنگ با آنان را ادامه دادند و تا مدتها نيروهاي انگليسي مستقر در سرحد را به خاک و خون مي کشيدند، اما سردار جمعه خان هرگز سوگند خويش با انگليسيها را نشکست. از سوي ديگر سفارش هاي سردار عيدوخان در مورد جمعه خان به ژنرال داير و حفظ احترام اين سردار بلوچ دليل بسيار مهم ديگري براي پايبندي جمعه خان به سوگند خويش بود. با توجه به اينکه همسران عيدوخان و جمعه خان خواهر بودند و رابطه نزديک خويشاوندي بين آنان وجود داشت، لذا سردار اسماعيل زهي به پاس احترام به عيدوخان هرگز پيمان خود با انگليسيها را نشکست.
از سوي ديگر ميرزا نيک محمد الله بخش، مشاور آتي سردار جمعه خان و نماينده ايل اسماعيل زهي در نزد حکومت پهلوي، معتقد است دليل نشکستن سوگند از جانب سردار جمعه خان، پرداخت کامل ديه کشته شدگان قبيله اسماعيل زهي توسط مقامات بريتانيايي بود. او از جانب جمعه خان نقل مي نمايد قبل از آمدن نيروهاي انگليسي به همراه ژنرال داير به گلوگان، سردار عيدوخان با چند جمازه سوار بلوچ به نزد او مي آيد و تقاضاي صلح با انگليسيها را مطرح مي نمايد. پس از مشاوره با سرداران قبيله اسماعيل زهي، جمعه خان به همراه چندين تن از سران تيره هاي وابسته، در خاش حضور بهم رسانيده و در ازاي دريافت سي هزار قجري بابت خون هر يک از کشتگان قبيله اسماعيل زهي با انگليسيها صلح مي نمايد. اگر چه جمعه خان در نهايت تسليم نيروهاي انگليسي مستقر در منطقه شد، اما تلفات وارد شده به ارتش بريتانيايي هند در جريان جنگ گورستاني يا نبرد ليروديک بحدي شديد بود که در گزارشهاي ارسالي به روزنامه رسمي لندن از آن بعنوان يک شکست بسيار سخت ياد شده است.(46)
پي نوشت ها :
1- در استفاده از منابع شفاهي با آقاي نيک محمد «الله بخش» مصاحبه شده است. آقاي نيک محمد الله بخش که به ميرزا نيک محمد معروف است متولد 1306هـ.ش در چشمه ي زيارت حدود 35کيلومتري غرب زاهدان مي باشد. ميرزا نيک محمد در سال1326هـ.ش اولين عکاسي را در زاهدان احداث نموده و در سال1328هـ.ش به عضويت خبرنگاران عکاس روزنامه اطلاعات درآمده. وي ضمن اينکه اولين روزنامه نگار استان مي باشد پس از بازگشت جمعه خان اعز تبعيد به عنوان نماينده وي و سپس نماينده ايل اسماعيل زهي انتخاب گرديد به همين دليل اظهارات وي مي تواند جزو منابع معتبر شفاهي محسوب گردد.
2- حميد احمدي، قوميت و قوم گرائي در ايران، ص203.
3- ژنرال مابرلي، عمليات در ايران، ص123.
4- نورالله کرد، چند شاخه ارغوان در کوير، صص198 و267.
5- محمود زند مقدم، حکايت بلوچ، کتاب دوّم، ص435.
6- مابرلي، همانجا.
7- اولريخ گرکه، پيش به سوي شرق، کتاب دوّم، ص694.
8- محمد ايرانپور، کرمان در نهضت مشروطيت، ص109.
9- محمود زند مقدم، حکايت بلوچ، کتاب دوّم، ص227.
10- عبدالغني دامني، سيماي تاريخي بلوچستان، ص254.
11- باستاني پاريزي، خاتون هفت قلعه، صص147-145.
12- ژنرال مابرلي، عمليات در ايران، ص198.
13- ژنرال سر پرسي سايکس، تاريخ ايران، جلد دوّم، ص638.
14- محمود زند مقدم، حکايت بلوچ، کتاب دوّم، ص193.
15- مابرلي، ص130.
16- محمود همت، تاريخ بلوچستان، ص118.
17- تحقيقات محلي نگارنده، اظهارات نيک محمد الله بخش، مشاور سردار جمعه خان و نماينده ايل اسماعيل زهي در حکومت پهلوي.
18- محمود زند مقدم، حکايت بلوچ، کتاب دوّم، ص141.
19- تحقيقات محلي نگارنده، اظهارات نيک محمد الله بخش.
20- همان راوي.
21- London Gazette, (Supplement) no. 30360, Page 11270, 31 October 1917.
22- مهنامه ارتش شاهنشاهي، شماره هفتم، سال1354، خاطرات سرلشکر محمود امين، ص76.
23- ژنرال داير، مهاجمان سرحد، ص62.
24- ژنرال مابرلي، عمليات در ايران، صص218-217.
25- همانجا.
26- همانجا.
27- محمود زند مقدم، حکايت بلوچ، کتاب دوّم، ص193.
28- درآمدي مجمل بر مطالعه عشاير سيستان و بلوچستان، کتاب دوّم و سوّم، مرکز پژوهش خليج فارس و درياي عمان، سازمان برنامه و بودجه، تهران: 1354، صص82-76.
29- Gul Khan Nasir, Tarikh-e- Balochistan, p-360.
30- محمود زند مقدم، همانجا، ص185.
31- نورالله کرد، چند شاخه ارغوان در کوير، ص118.
32- همانجا.
33- تحقيقات محلي نگارنده.
34- تحقيقات محلي نگارنده.
35- همان راوي.
36- تحقيقات محلي نگارنده بر اساس روايتهاي ميرزا نيک محمد الله بخش از قول شخص جمعه خان.
37- همان راوي.
38- همان راوي.
39- همان راوي.
40- ژنرال داير، مهاجمان سرحد، ص88.
41- همانجا، ص85.
42-همانجا، ص85.
43- ژنرال مابرلي، عمليات در ايران، ص219.
44- تحقيقات محلي نگارنده.
45- محمود زند مقدم- حمکايت بلوچ، کتاب دوّم، ص185.
46- London Gazette, (Supplement), no. 30360, Page; 11270, 31 October 1917.
- احمدي، حميد، قوميت گريني در ايران، تهران: نشر ني، 1378.
- ايرانپور، محمد، کرمان در نهضت مشروطيت، تهران: انتشارات دستان، 1383.
- باستاني پاريزي، محمدابراهيم، خاتون هفت قلعه، تهران: انتشارات و کتابفروشي دهخدا، 1344.
- جي اولسون، ويليام، روابط ايران و انگليس در جنگ جهاني اول، ترجمه حسن زنگنه، تهران، نشر شيرازه، بي تا.
- داير، رجينالد ادوارد هري، مهاجمان سرحد: رويارويي نظامي انگلستان با سرداران بلوچ ايراني، ترجمه ي حميد احمدي، تهران: نشر ني، 1378.
- زندمقدم، محمود، حکايت بلوچ (کردها، انگليس ها، بلوچ ها)، کتاب دوم، تهران: چاپ کارون با همکاري شرکت سيته، 1371.
- درآمدي مجمل بر مطالعه عشاير سيستان و بلوچستان، کتاب دوم و سوم، مرکز پژوهش خليج فارس و درياي عمان، تهران: سازمان برنامه و بودجه، 1354.
- سپاهي، عبدالودود، بلوچستان در عصر قاجار، انتشارات گلستان، تهران: 1358.
- کرد، نورالله، چند شاخه ارغوان در کوير، تهران: انتشارات پويان فرنگار، 1386.
- مابرلي، جيمز، عمليات در ايران، ترجمه ي کاوه بيات، تهران: انتشارات رسا، 1369.
- مهنامه ارتش شاهنشاهي، شماره7، سال1354، خاطرات سرلشکر محمود امين، طايفه اسماعيل زهي.
- مطالعات ميداني، مصاحبه با شاهدان وقايع.
- نديرماير، اسکارفن، زير آفتاب سوزان ايران، ترجمه کيکاوس جهانداري، تهران: انتشارات تاريخ ايران، 1363.
- همت، محمود، تاريخ بلوچستان، تهران: انتشارات گلي، 1370.
- Gul Khan, Nasir, Tarikh -e- Bialuchestan (The History of Baluchestan), Quetta: kalat Publisher, 1982.
- London Gazetteer, (Supplement) No. 30360, Page 11270, 30 ,October 1917.
منبع مقاله :
-، ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنراني ها و مقالات؛ ( 1391 )، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد اول