نويسنده: دکتر عباس عطاري
نشانه هاي اختلال در روابط مادر - نوزاد که مشکلات تغذيه اي ايجاد مي کنند، کدامند؟
مادراني که دچار افسردگي يا اضطراب هستند و يا مواد مخدر مصرف مي کنند، قادر نيستند پاسخ هاي عاطفي و محبت آميز کافي به شيرخوار خود بدهند. اين گونه مادران چندان توجهي به نيازهاي کودکان ندارند و رابطه ي سردي با فرزند شيرخوار خود برقرار مي کنند. البته به غير از عوامل فوق بعضي شرايط خاص زندگي هم ممکن است باعث چنين رفتارهايي در مادران گردد. مادراني که فرزند ناخواسته دارند يا در شرف جدايي و طلاق هستند و يا مشغله هاي متعددي دارند، ممکن است نسبت به نوزاد يا فرزند شيرخوار خود بي توجه باشند.وقتي رابطه ي گرم و صميمي توأم با عشق و محبت از جانب مادر نسبت به نوزاد و کودک شيرخوار برقرار نشود، متقابلاً در کودک هم نشانه هاي از بي تفاوتي به چشم مي خورد. معمولاً اين فرايند مرضي در ماه هاي دوم تا هشتم تولد شروع مي گردد. اين گونه کودکان لبخند اجتماعي ندارند. به عبارتي واکنش عاطفي نسبت به اطرافيان از خود بروز نمي دهند. وقتي يک از افراد آشنا شروع به خنديدن، بازي و حرف زدن با کودک مي کند، کودک چندان واکنش مثبتي از خود بروز نمي دهد و معمولاً واکنش کلامي به صورت اغو بغو کردن، نجوا، جيغ زدن، تقليد صدا و ... ندارد. در شرايط طبيعي، وقتي کودکي در سنين شيرخوارگي بغل مي شود و او را از جا بلند مي کنند، علايم شادي و شعف را مي توان در چهره ي وي ديد، در صورتي که کودکاني که در روابط متقابل با مادر مشکل دارند چنين واکنش هايي را نشان نمي دهند. وقتي کودک طبيعي بغل مي شود، متقابلاً او هم دست ها را دور گردن يا بدن آن فرد حلقه مي کند و خود را به فردي که او را بغل کرده مي چسباند. ولي کودکان داراي مشکل عاطفي چندان عکس العملي در حين بغل شدن از خود نشان نمي دهند.
نتيجه ي رفتار مرضي متقابل بين مادر و کودک به مشکل تغذيه منجر مي گردد. کودکانِ دچار اين مشکل چندان احساس گرسنگي نمي کنند، به قدر کافي شير نمي خورند و دچار سوء تغذيه مي شوند.
اين حالات و نشانه ها را مي توان به عنوان افسردگي دوره ي شيرخوارگي نام برد. در حقيقت اين وضعيت، محروميت مادري يا همان سندرم محروميت است.
بنابراين اگر کودک شيرخواري رشد کافي نداشته، دچار سوء تغذيه شده باشد، علاوه بر عوامل فيزيکي و جسمي بايد به عوامل عاطفي و هيجاني هم توجه داشته باشيم. به عبارتي هر سوء تغذيه اي صرفاً به علت بيماري هاي جسمي نيست.
در اين گونه کودکان حتي ممکن است تأخير رشد شناختي و هوشي، علاوه بر تأخير رشد فيزيکي مشاهده شود.
در موارد حاد، به خصوص اگر مادر هم مشکلات عديده يا زندگي از هم گسيخته اي داشته باشد، لازم است کودک در بيمارستان بستري شود و مورد مراقبت و پرستاري گرم و صميمي قرار گيرد و به خوبي تغذيه گردد. در ابتداي درمان ممکن است تغذيه ي وريدي لازم شود. به طور کلي اين گونه کودکان نياز به محبت، مراقبت و توجه زياد دارند و بايد از نظر مسائل بهداشتي هم مورد ارزيابي و اصلاح قرار گيرند. روي هم رفته لازم است از نظر رشدي ( فيزيکي، شناختي )، هيجاني و تغذيه اي مورد بازتواني قرار گيرند. مادر هم به مشاوره هاي روان پزشکي، روان شناسي و درمان نياز دارد. در صورتي که مشکلاتي در زندگي زناشويي والدين وجود داشته باشد، مشاوره ي خانواده توصيه مي گردد. بسياري از اين مادران خودشان هم در دوره ي کودکي مورد بي مهري و کم توجهي قرار گرفته اند، در اين شرايط روان درماني هاي عميق تري مورد نياز است.
هر گونه عکس العمل يا رفتار مثبت از جانب شيرخوار بايد مورد توجه قرار گيرد و از مادر خواسته شود تا به اين رفتارهاي مثبت واکنش نشان دهد. اگر کودک جهت درمان در بيمارستان بستري شده است، بايد قبل از آن که از بيمارستان ترخيص شود و به منزل باز گردد، شرايط و جو خانواده، به ويژه مادر را آماده ي پذيرش کودک نمود تا از عود علايم جلوگيري شود. پس از بازگشت کودک به منزل ويزيت هاي مکرر و منظم ( بهتر آن که در منزل صورت گيرد ) مورد نياز است.
منبع مقاله :
عطاري، عباس؛ (1387)، اختلالات تغذيه اي (مشکلات رفتاري تغذيه در کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج