حضرت امام صادق (عليه السّلام) به نقل از پدر بزرگوارشان، در تفسير آيه ي 33 سوره احزاب: « وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى؛ و مانند روزگار جاهليت قديم زينت هاي خود را آشكار مكنيد. » مي فرمايند:
« خود را مانند خودآرايي زنان عصر جاهليت اول نياراييد. » (1)
تبرّج، به معناي توسعه در ديدار از كلمه ي برج گرفته شده است. به استناد كلام مرحوم علامه طباطبايي در تفسير« الميزان »، تبرّج ظاهر شدن مانند ظاهر شدن برج ها براي بينندگان آنهاست. (2)
شايد بتوان، خودآرايي به قصد خودفروشي را حاوي نزديك ترين مفهوم براي تبرج جاهلي دانست.
تظاهر در معني خودنمايي، تخفيف يافته ي تبرّج است. تمناي نمايش و ظاهرسازي. برون فكني ويژه اي كه به تمامي در مقابل خودداري، خويشتن داري، حياء و حتي رازداري، قرار مي گيرد. نوعي نمايش بي محاباي داشته ها در برابر خلق روزگار.
اين نمايش همراه با تفاخر، آتش ميل و حسد را برمي انگيزد و نفسِ تيز تكِ نهفته در كالبد كوچك هزاران پير و جوان را به مسابقه اي بزرگ فرا مي خواند.
تبرّج، ضدّ پوشيدگي و مخالف آن است از اين رو، مورد نكوهش حضرات معصومان (عليه السّلام) و اهل خرد واقع شده و از مشخصات انسان عصر جاهليّت اول به شمار مي رود. همان كه واسپس قرن ها، در هيئت جاهليت دوم آخرالزماني بازگشت مي كند و در مقابل امام زمان (عليه السّلام) و خاستگاه ايشان مي ايستد.
حال چنانچه از منظر گشوده شده به وسيله ي « قرآن كريم »، يعني نهي و نكوهش تبرّج و تظاهر به حوزه هاي فرهنگي و تمدني گذشته و جاري بنگريم، درمي يابيم كه، شهرها نمايشگاه تبرّج و تظاهرند. خانه ها، لباس ها و وسايل نقليه كه چونان برج ها در خودنمايي، خودآرايي، تظاهر و خودفروشي اند، جملگي فاقد صفت پوشيدگي اند و چون شيشه همه ي اندوخته ها و پنهاني ها را نمودار مي سازند.
كوچه ها و محله ها و جمله ي آنچه كه در گستره ي شهر، قابل شناسايي اند جلوات اين صفات مذموم را در خود دارند و همراه خود، فرا روي هر رهگذري به نمايش مي گذارند.
به زبان ديگر، در عصر آخرين، شهر و كوي و برزن، محلّ ظهور تمام قدّ تبرّج است. بناهاي بركشيده تا سقف آسمان، در رقابتي سخت، بر يكديگر فخر مي فروشند. برتري خود را مي نمايند و شكوه و رنگ و روي خود و تمناي سازندگان و صاحبان خود را جلوه گر مي كنند. قدر خويش را عرضه مي كنند تا چشم و دل خريداران و طالبان را اسير خود كنند.
هر ساختمان، نحوي خودنمايي و حرص جاويد صاحبش براي تظاهر را در خود پنهان داشته است.
پاساژها، مغازه ها، ويترين ها و... جملگي رنگ هايي را جلوه مي دهند تا در رقابتي بي پايان، طبع تظاهرطلب آينده ها و رونده ها را بيارايند. به همان سان كه اطعمه و اشربه و البسه بر ساحت اين تظاهر مي افزايند؛ جملگي از جايگاه و شأن خود خارج شده و مبدل به ابزار تبرج و تظاهر شده اند.
شهرها، مملو از مردمي اند كه از صبح علي الطلوع در نمايشند. دميدن خورشيد، سرآغاز مسابقه ي بزرگ تجربه شده ي عهد جاهلي است كه در صورتي نو بازگشت كرده است. شايد از همين روست كه شهرها، باعث تباهي و فساد اخلاقي و فرهنگي انسان ها هستند. چنان كه ابن خلدون اندلسي، در « المقدمه » معتقد است: شخصيت انسان ها را نوع معيشت آنها مي سازد. او حتي از بسياري جهات زندگي باديه نشين را مقدم بر شهرنشيني مي شناسد و معتقد است دلاوري، دينداري، شجاعت، اخلاق و فطرت پاك در شهرها روي به نابودي مي گذارد و حتي معتقد است تمامي اين صفات پسنديده در شهر روي به ضعف مي گذارد تا آنكه به كلي نابود مي شود و حتي شهر و زندگي شهري را عامل انحطاط و انقراض دين و دولت مي شناسد.
شهر و خيابان، پاساژها، مغازه ها، برج ها و محله ها، همه از يك جنسند و حامل صفاتي مشترك. جملگي، باطن انسان جاري در عصري را به نمايش مي گذارند كه چون عهد جاهلي اول، بر مدار تظاهر و تبرج مي گردد. همه چيز و همه كس ذيل تظاهر و تبرج قابل شناسايي است و ما به غلط، تبرج را تنها در آرايش گيسوان دختركان جست و جو مي كنيم. چنان كه در غفلت تمام، چشم را بر نقش بنيادين شهرسازي، معماري و خانه ها در شكل گيري شخصيت مردم و تربيت نسل ها مي بنديم و جملگي را خنثي و بي تأثير مي انگاريم.
روزي، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در گذر از محله اي، ساختمان بلند و قبّه مانندي را مشاهده كرد. از همراهان نام صاحب بنا را پرسيد. گفتند: از مردي انصاري است.
چندي بعد، وقتي آن مرد به ديدار حضرت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد، حضرت از وي روي برتافت و ناراحتي خود را از احداث آن بنا آشكار ساخت. نبيّ اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ساخت اين گونه ابنيه را دردسرساز و براي مردم زحمت آفرين مي شناختند. (3)
در تمدن اسلامي، پوشيدگي صفت بارز ابنيه و مورد توجه فرهنگ نبوي و علوي است، همان كه در معماري، شهرسازي و ساخت مسكن نمودار مي شود. در مقابل، برهنگي و عرياني كه صفت ذات فرهنگ و تمدن غربي است.
اين كلام حضرت مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه فرمودند:
« خانه ي هر كس حرم اوست » (4).
از همين رو ايشان، خانه ي مردم را چونان « مسجدالحرام » امانگاه مي شناختند و مي فرمودند:
« خانه ي هر كس، وقتي صاحبش در آن بماند و در را ببندد و نيز مسجدالحرام امانگاه است. » (5)
فرهنگي كه معلم آن، خانه را امانگاه چونان بيت الله الحرام معرفي مي كند، پوشيدگي را صفت جدايي ناپذيرش مي شناسد تا آنجا كه ديه را از نابيناكننده ي چشم خاطي برمي دارد. حضرت امام صادق (عليه السّلام) فرمود:
« هر كس بدون اجازه به خانه اي نگاه كند، در چنين حالي اگر چشمش را معيوب سازند، ديه اي بر آنان نيست » (6).
با اين وصف، چگونه مي توان تصور كرد كه دعوت كننده ي اين فرهنگ نبوي و علوي،« تبرج و تظاهر و تزاحم » عفن مندرج در برج سازي و حتي معماري مساجد مدرن شهر ما را كه در خود و با خود جز آلودگي اخلاقي و زحمت خلق روزگار و پرده برداري از محارم ندارند و حتي سجده و كرنش در پيشگاه شيطان مي كنند، امضا كند؟
معماري مدرن و برج سازي نوين، به دليل خاستگاه فرهنگي اش دريافت و نگاه اومانيستي و ليبراليستي حاكم بر مهندسان و معمارانش، اذن دخول از همه ي خانه ها و خلوتكده ها و محل هاي امن مردم برمي دارد. درست به همان صورت كه در عصر جاهليت مرسوم بود. ساكنان « حجاز » عصر جاهليت اول، رسم كسب اجازه براي داخل شدن به خانه ها را برداشته بودند تا آنكه در وقت بعثت « قرآن » اعلام داشت:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (7)؛
اي ايمان آورندگان به خانه اي غير از محلّ سكونت خود، بدون آنكه اجازه گرفته و بر ساكنانش سلام كرده باشيد، داخل نشويد. اين برايتان بهتر است، باشد كه پند گيريد ».
چگونه مي توان در امنيت و آرامش زيست، وقتي كه بر فرش كوي و برزن و هم جوار با متجاوزان و متعديان نشسته باشي؟
مگر جز اين است كه در ازدحام برج ها و پنجره ها، همگان را بي پرده و حفاظ در معرض تيرهاي زهرآلود نگاه نامحرمان قرار داده ايم؟ در اين موقعيت، آسايش و آرامش و امنيت، كيميايي است نايافتني. گوهري كه بي آنكه درباره اش بينديشيم، به بهايي اندك از دست داديم.
آمده است كه ابوسعيد خدري، رو به روي خانه ي حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايستاده و در آن موقعيت اذن ورود مي خواست، از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيد كه فرمود:« رو به روي در اجازه نگير. » (8)
امنيت محارم و اهل خانه تا آنجا پاس داشته مي شود كه حتي براي نحوه ي اذن دخول به منازل نيز شرايطي تعيين شده است تا چه رسد به آنكه، به بهانه هاي صرفاً اقتصادي غيرقابل دفاع، همه ي شروط را حذف كرده و چونان عهد جاهلي، مردم را بي دفاع در برابر تيرهاي زهرآگين چشم ها قرار دهيم. تيرهايي كه هر يك به نحوي اهل خانه را مضروب و مجروح مي سازند.
آن زمان كه در قرائت دعاي شريف ندبه، ندبه كنان مي خوانيم:
« اين هادم ابنيّه الشرك و النّفاق » و به زاري تجديدكننده ي فرايض و سنن و منهدم كننده ي ابنيّه بركشيده بر شالوده هاي شرك و نفاق را فرا مي خوانيم و جست و جو مي كنيم، انديشه كرده ايم كه امام (عليه السّلام) در وقت ظهور كبرا با تعطيل كنندگان فرايض و سنن و سازندگان ابنيه ي شرك و نفاق چه معامله اي مي كند؟
ابراج البيت الحرام
بدون مراعات ادب منتظران حقيقي، بدون آمادگي براي احياي فرايض و سنن و بدون عزم جدي براي پيگيري خطّ مشيّ فرهنگ حقيقي نبوي و علوي كه به تمامي در فرهنگ مهدوي متجلي مي شود، قرائت اين ادعيه وبال گردن ما مي شود. هماره، بي آنكه متذكر باشيم، با قرائت ادعيّه و اذكار، در مقابل خداوند و حضرات معصومان (عليه السّلام) متعهد به عهد مي شويم و خود را در معرض پيمان ها قرار مي دهيم، بي آنكه خود را مكلف به اجراي آن پيمان ها و وفا به آنها بشناسيم. از همين مجرا حجم بزرگي از ابتلائات سوء حاصل شده از گسست عهد و پيمان ها را به جان مي خريم.
گاهي اين گونه خواندن ها ما را به مرز دغل با حجت حيّ خداوند مي رساند.
شكستن عهد خداوند و رسول خداوند (صلي الله عليه و آله و سلم)، حسب سنت الهي، نتايجي همچون مسلط شدن دشمنان و منقطع شدن برخي نعمت ها را در پي دارد. چنان كه فرموده اند:
« عهد و پيمان خدا و رسولش را نشكنند، جز آنكه خدا، دشمن آنها را بر آنها مسلط كند و برخي از آنچه را داده است، از آنها بگيرد. » (9)
در حديث ديگري آمده است:
هر كه با امام، دغلي و عهدشكني كرده، روز رستاخيز با دهان كج وارد محشر شود تا به دوزخ رود. (10)
اشاره به ابنيّه شرك و نفاق و انهدام آنها در وقت ظهور، در وجهي اشاره به بركشندگان و سازندگان منافق و مشرك اين ابنيّه دارد، اما در وجهي ديگر، اشاره به بر كشيده شدن اين ابنيه بر بنيادهاي شرك و نفاق در حوزه ي فكري و فرهنگي دارد كه بي گمان در هر دو صورت اين ابنيه، موجد شركت و نفاق خفي و جلي در حوزه ي فرهنگ و حيات مادي مسلمانانند.
مگر جز اين است كه تبرّج، تظاهر و بالاخره ريا، در خود لايه هايي از شرك و نفاق را دارا هستند و باعث آنند؟ سخن اين نيست كه در ميان ما، مشركان و منافقان در كسوت معمار و شهرساز، ابنيّه ي ما را بركشيده اند؛ بلكه سخن بر سر ابتناي اين معماري و شهرسازي بر بنيادهاي نظري مشركانه و منافقانه است. حتي اگر مؤمني مسلمان آن را بر كشيده باشد. از همين رو، به مصداق از كوزه همان برون تراود كه در اوست صورت بنا، مظهر باطن شرك آلود آن و لاجرم مقوّم و مبشّر نفاق و زندگي مشركانه در عرصه ي زمين است.
ابوهاشم جعفري مي گويد:
در خدمت امام حسن عسكري (عليه السّلام) بودم كه ايشان فرمودند: « هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستور مي دهد مناره ها و مقصوره هاي مسجد ويران شود. » با خود گفتم كه چرا چنين كند كه امام جوابم فرمود:« چون اينها بدعت هايي است كه هيچ امام و پيامبري آن را مرسوم نكرده است. » (11)
علامه مجلسي در توضيح اين حديث مي فرمايد:
« زيرا اشراف داشتن و مسلط بودنِ بر خانه هاي مردم حرام است. » (12)
آنكه با مناره و مقصوره ي مساجد مشرف و مزاحم چنين كند، با برج هاي شيطاني و آلوده به تبرّج جاهلي چه خواهد كرد؟ بي مراجعه به حتي يك روايت و خط مشي ارائه شده توسط حضرات معصومان (عليه السّلام)، مي توان به مدد همين علوم كمّي مدرن، تبعات اين معماري را بر جسم و جان ساكنان شهر دريافت.
گويا، به خود رها شده ايم. خود را بي امام، بي سنت و بي حكم مي شناسيم، كه چنين شهر و ديار خود را آلوده و به تبع آن خلق مسلمان را بيمار، فرسوده و مبتلا به عذاب دنيوي و اخروي مي سازيم.
آن زمان كه مسئولان يكي از مهم ترين مساجد، منسوب به نام مقدس صاحب الزمان (عليه السّلام) در غفلت تمام، صدها ميليارد تومان وجه رايج را صرف ساختن عظيم ترين و رفيع ترين مناره ها مي سازند، تكليف ساير خلق روزگار معلوم است. اگر تنها و تنها روايت ابوهاشم جعفري را مي خوانديم، دست از ناپرهيزكاري مي كشيديم و عصاي احتياط به دست مي گرفتيم.
در پي درج مستندات مربوط به ساخت و ساز بناهاي هرمي در« تهران » و برخي ديگر از شهرهاي « ايران »؛ همچون« مشهد »، « شيراز »، « رشت » و...، شوراي محترم شهر تهران، ساخت و ساز بناهاي هرمي شكل را در شهر تهران ممنوع اعلام كرد.
ضمن قدرداني از اين اقدام شايسته ي اعضاي شوراي شهر، اميد مي رود كه شهرداران و شوراهاي ساير بلاد نيز همچون تهران و با تأسّي به اين اقدام، دستور توقف صدور پروانه و ساخت اين بناها را كه خاستگاهي شيطان پرستانه دارد، صادر كنند.
اما جاي تأسف است كه بدعت نويني در كار ساخت و ساز مساجد در ايران شكل گرفته است. اين بدعت با الگوبرداري از سبك معماري پست مدرن در ساخت مساجد قوت گرفته است. گام اول در ساخت گنبد مسجد حضرت ابراهيم (عليه السّلام) در محلّ برگزاري نمايشگاه هاي بين المللي برداشته شد و از آن پس، تجربه هايي جديد در شهر تهران صورت گرفته است كه از جمله ي آنها مي توان به مسجدي منسوب به نام مبارك حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) در خيابان وليّ عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف) و مسجد ديگري مزيّن به نام مبارك عليّ بن موسي الرضا (عليه السّلام) در خيابان انقلاب تهران، اشاره كرد.
اگر چه در اين مساجد مايه ها و نمادهايي از معماري ايراني و اسلامي به كار رفته و عناصري همچون باغچه، گره چيني و... در كار زيباسازي اين مسجد و آرايش فضاي بيروني وارد گشته است، ليكن به دليل اتكاي اصلي معماري آن بر بنيادهاي فكري اومانيستي و انسان مداري، روح حاكم بر اين بنا نمايشگر نوعي برون نگري ويژه و به عبارت ديگر مذهب ظاهر مطلوب انسان غربي است كه در حوزه ي فرهنگي خودبنيادي و اومانيستي سير مي كند. همين امر، اين بناي عبادي اسلامي؛ يعني مسجد را از روح و جايگاه اصلي خود خارج كرده است. به قول يكي از نويسندگان، همين وجه مشخص باعث گشته تا بنا، پيش از آنكه نمازگزاران را دعوت به خداوند يكتا كند، دعوت به خودش كند.
مسجد امام رضا (عليه السّلام) واقع در تقاطع خيابان انقلاب و خيابان شهيد نامجو
اين منتقد كلام شايسته ي خود را چنين مي نگارد:
بناي حاضر كه به صراحت به سبك معماري پست مدرن ديكانستراكشن/ فولدينگ/ برش كيهاني ( كاسموژنيك ) طراحي شده، به طور مستقيم فلسفه ي ديكانستراكشن و فولدينگ را فرياد مي زند. شايد هيچ گاه معماري را به اندازه ي اين سبك، به يك گرايش فلسفي نزديك نبينيم.(13)
در پارادايم خداگرايي، مسجد جايگاه سجده و بندگي خداست. در پارادايم انسان گرايي، آنجا كه خدايي نيست، مسجد جايگاه سجده و بندگي كيست؟ مضحك بودن چنين تقليدي در اينجا، بيشتر خود را نشان مي دهد كه « مسجدي به سبك اومانيسم » كه سبك معماري ديكانستراكشن آن را پرورانده، زاييده ي توهّمات ذهني ژاك دريدا، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است. بنابراين فلسفه ي ديكانستراكشن كه فلسفه ي ايهام، آشفتگي، ابهام، دوگانگي، عدم ثبات، تزلزل، فريب، عدم سودمندي چند معنايي و تناقض است، نمي تواند به عنوان مباني نظري معماري يك مسجد استفاده شود. (14)
مسجد قدس واقع در سعادت آباد
همچنين فلسفه ي فولدينگ (15) كه حاصل ذهنيّات ژيل دلوز، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است، ابهام انگيزي، عدم وجود ارجحيّت در هيچ چيز، نفي سلسله مراتب عمودي و تأكيد بر حركت افقي را به دوش مي كشد. به راستي در معماري يك مسجد، كه بنايي براي يقين و توحيد است، چه جايگاهي براي فلسفه ي ايهام و دوپهلويي و عدم ثبات و تزلزل است؟ (16)
در سال هاي آخرين دهه ي هفتاد خورشيدي، آن زمان كه جماعتي انديشه ي واپسگرايي را در سر مي پروردند و سعي در تضعيف تدريجي حوزه ي فرهنگي ديني و انقلابي مي كردند، با نشانه روي پايگاه هاي اصلي انقلاب اسلامي؛ يعني مساجد، تأسيس فرهنگسراها را به سبك فرانسويان عصر، زيركانه در دستور كار شهرداري تهران قرار دادند. آنها اين حركت را از سنتي ترين مناطق جنوب شهر« تهران » آغاز كردند. جالب آنكه به تقليد از فراماسونري هاي فرانسوي كه براي اولين بار قصّابخانه پاريس را به فرهنگسرا تبديل كردند، قصابخانه ي قديمي شهر تهران را در حاشيه ي ميدان « بهمن » بازسازي و تبديل به فرهنگسرا ساختند.
جاي شكرش باقي است كه دست به تركيب مساجد نزدند و اجازه دادند اين نردبان هاي آسمان در اقصانقاط شهر بمانند تا شايد ضامني براي اتصال و ارتباط زمين و زمينيان با عالم ماورايي و قدسي باشند.
جاي تأسف است كه در اثر غفلت مزمن در حوزه ي مطالعات فرهنگي و ضرورت انقلاب فرهنگي فراگير، فراماسونرها و فراماسون زده ها، با سوءاستفاده از شرايط موجود، با گستاخي تمام، بنيادهاي اصلي معماري را هدف قرار دادند. آنها در گام نخست از غفلت گروه هاي كارشناسي شهرداري ها به تأسيس بناهاي هرمي مشغول آمدند و پس از آن تجربه ي فراگير، در گام دوم به سراغ مساجد آمدند.
در هيچ يك از ادوار گذشته، امكان اين گستاخي و ساختارشكني فراهم نبود؛ چنان كه امروز امكان آن فراهم آمده است.
در گوشه گوشه ي شهر تهران، شاهد بر كشيده شدن مساجدي هستيم كه در معماري آنها و در يك ساختارشكني گسترده، بناهاي توحيدي، عبادتگاه هاي مسلمانان را درهم شكسته و مساجد را متكي و مبتني بر بنيادهاي اومانيستي و معتقدات مجامع شيطان پرست فراماسونري برمي كشند.
چنان كه اشاره شد، معماران اين شهر بي پاسبان و نگهبان، با ساختارشكني ويژه اي، در تلاشند تا در سكوت سنگ، سيمان و فولاد، هرگونه نداي توحيدي و حقيقت آسماني را كه منكر شرك و چند گونه پرستي است، انكار كرده و پلوراليسم را فرياد كشند.
در آنچه كه از آن به عنوان فلسفه ي ديكانستراكشن (17) ياد مي شود و معماران نوظهور ما بر پايه هاي آن سبك معماري مساجد تهران را استوار ساخته اند، تلاش مي كنند تا هرگونه ادّعايي را كه سعي مي كند، نوعي حقيقت ثابت و يگانگي را در آفرينش هستي و تنظيم مناسبات انساني، اعلام و اثبات نمايند، نفي و در عوض با ساختارشكني، نوعي پلوراليسم را جايگزين آن سازند. اين ساختارشكني از طريق معماري توسط فرانك گري، معمار آمريكايي كانادايي تبار پايه گذاري شد.
آن سان كه از اين فلسفه برمي آيد، هيچ چيز به چيز ديگري ارجحيت ندارد و با مفهوم اوج و تعالي و حركت از كثرت به وحدت در معماري اسلامي متناقض است. به همين دليل نيازي به گنبد و گل دسته كه بيانگر حركت از كثرت به وحدت و عروج و تعالي و اوج گيري اثر معماري اسلامي است، نمي باشد.
در فلسفه ي فولدينگ، فيلسوف فرانسوي نيز اين موضوع و مفهوم به زبان ديگري بيان مي شود.
فولد؛ (18) يعني چين و لايه هاي هزار تو؛ يعني هر لايه در كنار لايه ي ديگر. همه چيز در كنار هم. هيچ لايه اي بر لايه ي ديگري ارجحيت ندارد و فولدينگ، به معني عمودگرايي و نفي هرگونه سلسله مراتب و طبقه بندي است. به اين ترتيب فولدينگ؛ يعني نظامي كه افقي گرايي را جايگزين نظام سلسله مراتبي مي كند.
در اين دريافت، هيچ انديشه اي ارجحيت پيدا نمي كند. تفسيري بالاتر و فراتر از ديگري نيست. همه چيز افقي است. به عبارت ديگر، فلسفه ي فولدينگ سعي مي كند تا منطق دو ارزشي را با ديكانسترانت و ساختارشكني، تبديل به منطق كثرت و تباين نمايد.
اگرچه معماران غربي؛ همچون پيتر آيزنمن كليساهايي را مانند آنچه كه در تصوير مي بينيد، به سبك فولدينگ طراحي و اجرا نموده اند، اما بايد به اين نكته عنايت داشت كه حتي اگر معماران ايراني بخواهند صرفاً يك تقليد فرمال و حجمي صرف از معماران پست مدرن غرب داشته باشند، بايد بدانند كه معماري پست مدرن يك معماري زمينه گراست؛ يعني آنكه در اين شيوه بايد به زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي و عقايد و سنت هاي جامعه اي كه در آن معماري مي كنند، توجه ويژه داشته باشند. البته طراحي چنين بناهايي در پايتخت جمهوري اسلامي، توسط معماران و تأييد ساخت آن توسط مسئولان، بدون غرض ورزي و زاييده ي غفلتي است كه تذكر براي رفع اين غفلت، هدف اين مقاله است. با اين حساب حدّاقل اتفاقي كه با آگاهي مسئولان امر در خصوص ساخت اين مساجد بايد صورت پذيرد، در دستور كار قرار دادن تغيير كاربري اين بناها و جلوگيري از طراحي و ساخت هر بنا با هر كاربري است كه به سبك هاي غربي اي طراحي مي شود كه با معيارهاي معماري و زندگي اسلامي جامعه ي ما منافات دارد. (19)
• چه نسبتي ميان معماري يك مسجد و اين سبك از معماري وجود دارد؟
• چه عواملي سعي در ساختارشكني و انقلاب در معماري مساجد اين ديار اسلامي مي كنند؟
• چرا گمان مي كنند در شهر كوران به سر مي بريم و چشمان همه ي خلق روزگار بر آنچه مي كنند، بسته است؟
• چگونه است كه شوراي شهر تهران، از داشتن مجمعي فرهيخته و فرهنگي براي بررسي شيوه هاي معماري مهمّ شهري خود را مستغني مي شناسد؟
• چه كسي يا كساني موظف و مكلف به جلوگيري از اين بدعت هاي آشكارند؟
• آيا آنها خود را براي مؤاخذه صاحب اصلي شريعت مهيا كرده اند؟
اين همه، صرف نظر از نقشي است كه معماري نوين و متكي بر انديشه هاي اومانيستي و شيطان پرستانه ي معماران فراماسون در گشودن دست نيروهاي شيطاني بر حيات و جسم و جان ساكنان اين شهر بي دفاع دارد. بگذريم، اين سخن بگذار تا وقت ديگر.
پي نوشت ها :
1. بحارالأنوار، ج22، ص 189.
2. تفسيرالميزان، ج16، ص 309.
3. به نقل از فصل نامه ي فرهنگ كوثر، ش50، ص 56.
4. نهج الفصاحه، ص331، ح1582؛ خصال، ج1، ص 122.
5. دكتر آيتي، تاريخ پيامبراسلام، ص 561.
6. وسائل الشيعه، ج11، ص 50.
7. سوره ي نور(24)، آيه ي 27.
8. تفسير مجمع البيان، ج14، ص 135.
9. بحارالأنوار، كتاب ايمان و كفر، ج2، ص 658، ح1 و ج70، ص368.
10. امام صادق (عليه السّلام) از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ اصول كافي، ترجمه ي مصطفوي، ج4، ص 34؛ الكافي، ج2، ص 338.
11. غيبت شيخ طوسي، ص 123؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 437.
12. روضة المتقين، ج2، ص 109.
13. ابراهيم ارجمندي،« مسجد امام رضا (عليه السّلام) »، معماري پست مدرن، مشرق نيوز.
14. همان.
15.Folding
16. مشرق نيوز.
17. Deconstruetion
18. Fold
19. مشرق نيوز.
شفيعي سروستاني، اسماعيل، (1389)، جاهليت مدرن در رويارويي با امام زمان (عليه السّلام)، تهران: نشر موعود عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ سوم