منافع بريتانيا در خليج فارس مروري بر مناسبات بريتانيا و حكومت زنديه

با آغاز فعاليت شركت هاي گوناگون اروپايي كه به منظور تجارت با شرق سازمان يافته بودند، خليج فارس كه از ديرباز عمده ترين مسير ارتباطي شرق و غرب به شمار مي رفت اهميت فزاينده اي يافت، چنانكه به زودي موضوع منازعه...
جمعه، 31 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منافع بريتانيا در خليج فارس مروري بر مناسبات بريتانيا و حكومت زنديه
 منافع بريتانيا در خليج فارس مروري بر مناسبات بريتانيا و حكومت زنديه

 

نويسنده: ناهيد بهزادي




 
British Interests in the persian Gulf-
Abdul Amir Amin-
E. J. brill, Leiden, 1967-
با آغاز فعاليت شركت هاي گوناگون اروپايي كه به منظور تجارت با شرق سازمان يافته بودند، خليج فارس كه از ديرباز عمده ترين مسير ارتباطي شرق و غرب به شمار مي رفت اهميت فزاينده اي يافت، چنانكه به زودي موضوع منازعه بين اين شركت ها گرديد. يكي از مهم ترين شركت ها، « شركت هند شرقي انگليس (1) » بود كه در 1008 ه.ق / 1600م. به فرمان ملكه بريتانيا تأسيس شد. اين شركت مدتي پس از ورود به خليج فارس در اوايل سده هفدهم، در راستاي دستيابي به اهداف تجاري - سياسي خود موفق به بيرون راندن رقباي قدرتمند پرتغالي، فرانسوي و هلندي از خليج فارس شده و حاكم بلامنازع اين منطقه در سده ي نوزدهم گرديد. مراحل قدرت يابي شركت هند خاوري در خليج فارس در سده ي هجدهم و روند استحاله ي مقاصد تجاري آن به اهداف سياسي و استراتژيك به روشني گوياي چگونگي حضور و نقش تعيين كننده ي دولت بريتانيا در اين منطقه در سده ي نوزدهم مي باشد، چرا كه منافع اين كشور در خليج فارس به طور عمده در انحصار شركت مذكور قرار داشت.
عبدالامير امين، نويسنده ي عرب در تأليف ارزشمند خود تحت عنوان منافع بريتانيا در خليج فارس با بررسي موقعيت بريتانيا در اين منطقه به فرآيند تحولات اين شركت در سال هاي 1747-1763م. / 1160-1187ه.ق پرداخته است. اگرچه بيش از سي سال از انتشار اين اثر گذشته اما هنوز يكي از مهم ترين كتاب ها در اين زمينه به شمار مي آيد. در ارزيابي چارچوب ساختاري كتاب چند ويژگي حائز توجه و دقت مي باشد.
1. تعيين نقاط عطف و خصوصيات سياست بريتانيا در اين دوره؛
2. بررسي مواضع بريتانيا در خليج فارس در ارتباط تنگاتنگ با وقايع و رخدادهاي جهاني؛
3. ارزيابي عملكرد بريتانيا در خليج فارس در پيوستگي نزديك با تحولات هندوستان؛
استفاده از مآخذ معتبر و ارزشمند، يكي ديگر از خصوصيات برجسته ي اين كتاب مي باشد. مهم ترين منابع مؤلف، اسناد شركت هند شرقي بريتانيا است كه مشتمل بر دو دسته اسناد وزارت هند و اسناد بريتانيا در لندن است. اسناد وزارت هند كه در اين كتاب از اهميت بيشتري برخوردارند به چهارگروه تقسيم شده اند كه عبارتند از: 1- وقايع روزانه ي گمبرون كه حاوي مهم ترين منابع اطلاعاتي در خصوص منطقه ي خليج فارس در سال هاي 1114-1176هـ ق. / 1703-1763م. مي باشد؛ 2- نامه ها...از بصره، گمبرون و ساير جاها در سال هاي 1114-1139ه.ق / 1703-1727م. و 1131-1226ق. / 1719-1811م؛ 3- نسخه هاي پيام ها: نسخه ي اصلي پيام ها به بنگال، مدرس، بمبئي، بنگلولن، سنت هلن و غيره؛ 4- نامه هايي به هندوستان و... دفتر پيام ها، نسخه اي از پيام ها به بنگال، مدرس، بمبئي، بنگلولن، سورات، سنت هلن و جاهاي ديگر در شرق كه هر دو دسته مكاتبات در سال 1166 هـ ق. / 1753م. خاتمه يافته اند.
منافع بريتانيا در خليج فارس در هفت فصل و يازده ضميمه به اين شرح تنظيم گرديده است:
فصل اول - موقعيت بريتانيا در خليج فارس تا سال 1160 هـ ق / 1747 م؛
فصل دوم - موقعيت بريتانيا در خليج فارس بين سال هاي 1160-1176 هـ ق / 1747-1763م؛
فصل سوم - توسعه ي منافع بريتانيا در بصره بين سال هاي 1160-1176هـ ق / 1747-1763م؛
فصل چهارم - افزايش قدرت و فعاليت هاي بريتانيا در خليج فارس 1176-1180 هـ ق / 1763-1767م؛
فصل پنجم - افزايش قدرت و فعاليت هاي بريتانيا در خليج فارس 1180-1187 هـ ق / 1767-1773م؛
فصل ششم - افول منابع بريتانيا در خليج فارس؛
فصل هفتم - تجارت بريتانيا در خليج فارس.
مؤلف در فصل اول پيشينه ي حضور بريتانيا در خليج فارس را تا 1747 م. / 1160 هـ ق. بررسي كرده و داشتن اهداف صرف تجاري بدون وجود مقاصد مشخص سياسي و استراتژيك و نيز منازعه با قدرت هاي محلي و ساير كشورهاي اروپايي را از ويژگي هاي اين دوره برمي شمارد. مناسبات قدرت هاي اروپايي در خليج فارس و تأثير رويدادهاي جهاني بر اين مناسبات، پيوستگي نزديك دلايل حضور بريتانيا در خليج فارس با وضعيت اين كشور در هندوستان، رقابت شركت هند شرقي انگليس با ساير شركت هاي انگليسي مانند شركت روسيه، نقش تهاجم نادرشاه در تضعيف موقعيت سياسي و اقتصادي هند و در نتيجه گسترش قدرت بريتانيا در اين شبه قاره و انقياد كامل آن در دهه هاي بعد، نقش ناوگان دريايي نادرشاه در خليج فارس در روزگار فرمانروايي وي و پس از مرگش و نقش اعراب مسقط از اهم مباحث اين فصل مي باشند.
اساساً حضور بريتانيا در خليج فارس پيوند نزديكي با فروش كالاهاي پشمي اين كشور داشت. با نگاهي به اهميت صنعت پشم در اقتصاد بريتانيا، تأثير عميق آن بر سياست بازرگاني اين كشور در خليج فارس آشكار مي گردد. صنعت پشم مهم ترين صنعت انگليس طي سده هاي چهارده تا نوزدهم ميلادي به شمار مي رفت كه جمعيت زيادي در آن اشتغال داشتند و توليد و صدور آن يك هدف ملي تلقي مي گرديد. در همين راستا شركت هند شرقي پس از اين كه نتوانست به سبب گرماي هوا و نيز ضعف اقتصادي هند، بازار پررونقي براي فروش كالاهاي پشمي خود در اين كشور تحصيل نمايد متوجه خليج فارس و به ويژه ايران گرديد.
بريتانيا پس از تلاشي ناموفق براي گشودن باب تجارت با ايران از طريق روسيه و درياي مازندران سرانجام با همت برادران شرلي، بازرگاني با ايران را آغاز نمود. در 1026 هـ ق / 1617 م. شاه عباس به منظور مقابله با پرتغاليان كه از 912هـ ق. / 1507م. جزيره ي هرمز را تصرف كرده بودند، از برقراري ارتباط با انگلستان استقبال نموده، به آن ها آزادي بازرگاني و امتياز تأسيس تجارتخانه در اصفهان و شيراز را اعطا كرد و بندر جاسك واقع در نزديكي دماغه ي ورودي خليج فارس را كه كمتر در معرض حمله ي پرتغاليان قرار داشت، به آن ها واگذارد. به دنبال موفقيت اقدام مشترك ايران و بريتانيا عليه پرتغال در هرمز در 1031هـ ق. / 1622 م. حكومت صفوي با پرداخت نصف حقوق گمركي بندر عباس به عوض حقوق گمرکي هرمز، به انگليسيان موافقت نمود، اما از همان ابتدا زياده خواهي انگليسي ها باعث نزاع بر سر اين موضوع گرديد و سرانجام ايران پذيرفت كه سالانه هزارتومان از حقوق گمركي بندرعباس را به آن ها بپردازد.
امين، وضعيت بريتانيا در خليج فارس در زمان فرمانروايي نادر را با تأثيرپذيري از چند عامل مورد بررسي قرار مي دهد كه عبارتند از: تهاجم نادر به هند در 1152 هـ ق. / 1739م. و تضعيف مغولان كبير و در نتيجه فقدان نيرويي توانمند براي مقابله با قدرت بريتانيا؛ نقش ناوگان دريايي نادر در خليج فارس؛ و تأثير غنائم به دست آمده از هند - كه بالغ بر هفتصد ميليون روپيه تخمين زده مي شد - در شكوفايي اقتصادي خليج فارس.
فصل دوم در دو بخش به بررسي موقعيت بريتانيا در خليج فارس در سال هاي 1160-1176 ق. 1747-1763م. مي پردازد: بخش اول وضعيت بريتانيا قبل از جنگ هاي هفت ساله با فرانسه در سال هاي1160-1169هـ ق. / 1747-1756 م. و بخش دوم درخلال اين جنگ ها در سال هاي1169-1176هـ ق / 1756-1763م.
نويسنده، چرخش هاي سياست بريتانيا در هند و خليج فارس را بر اساس حفظ منافع بازرگاني و سياسي در رقابت با ساير قدرت هاي اروپايي به ويژه فرانسه توضيح مي دهد. در سراسر اين دوره ي شانزده ساله ي رقابت با فرانسه نقش تعيين كننده اي در مواضع بريتانيا در هندوستان و به تبع آن در خليج فارس داشت. چنانكه مؤلف با تأكيد بر تأثير رقابت بريتانيا و فرانسه در شكل گيري حكومت بريتانيا در هند مي نويسد: « تنها زماني كه فرانسويان سياست توسعه طلبانه ي خويش را در هندوستان شروع كردند، كمپاني تصيم به دفاع از موقعيت سياسي و بازرگاني خود گرفت (2) » و به نقل از يكي از نويسندگان انگليسي ادامه مي دهد: « و بدين گونه امپراتوري بريتانيا در هندوستان بدون هيچ طرح و نقشه ي قبلي شكل گرفت » (3).
نويسنده به دو خصيصه در مناسبات بريتانيا و خليج فارس در اين دوره اشاره مي نمايد: 1- ركود شديد تجارت در بندرعباس و در مقابل، رشد بازرگاني بوشهر و بصره و انتقال تجارتخانه ي بريتانيا به بصره؛ 2- ارائه ي طرح هاي توسعه طلبانه توسط مأموران شركت هند شرقي.
امين در توضيح دلايل تنزل شديد تجارت در بندرعباس، ناامني ناشي از فقدان حكومت مركزي و درگيري گروه هاي رقيب در اين بندر و نيز كسادي تجارت كرمان كه ارتباط نزديكي با تجارت بندر عباس داشت، را عوامل اصلي مي داند (4). او مي نويسد با مرگ نادرشاه در 1160 هـ ق و فقدان حكومت مركزي مقتدر، خليج فارس عرصه ي نزاع ائتلاف هاي گوناگون گرديد. ملاعلي شاه، فرمانده ناوگان دريايي نادرشاه در خليج فارس، بعد از مرگ وي باقيمانده ي ناوگان را تصرف نموده، با پيوستن به قبيله ي بني مين به رهبري قدرتمندانه ي عبدالشيخ و پس از مدتي اتفاق با « هوليان » و « قواسم » عليه بني مين و حاكمان بوشهر و بندر ريگ، به سوي كسب قدرت شتافت. او با تصرف قدرت، تجارت بندرعباس - كه حقوق گمركي آن اصلي ترين منبع درآمد حكومتش بود - او را تأمين نمود. در اين زمان بريتانيا با بهره گيري از امنيت تجاري در بندرعباس و با كمك نيروي دريايي خود، مساعدت هلنديان و نيز برقراري مناسبات دوستانه با قدرت هاي محلي، تجارت سودمندي آغاز نمود. مؤلف رهايي از ستم نادر، وجود وضعيت سياسي ثابت حداقل در بعضي از مناطق و توزيع غنائم نادر در خليج فارس را دلايل اصلي اين رونق مي داند (5). با قدرتمندتر شدن ملاعلي شاه، تقابل بين او و شركت هند شرقي به زيان منافع و موقعيت تجاري شركت فزوني يافت. بعد از سقوط مشاراليه در1173هـ ق. / 11760 م. و تشديد درگيري هاي طوائف عرب، ناامني سراسر بندرعباس را فراگرفت. جنگ ملاعلي شاه و متحدان قواسم وي از يك سو و جعفرخان برادر نصيرخان لاري و قبيله ي بني مين از سوي ديگر، تأثير فاجعه آميزي بر تجارت اين بندر گذاشت. در اين زمان نمايندگي شركت در بندرعباس تلاش نمود با استفاده از هرج و مرج سياسي در ايران، طرح هاي توسعه طلبانه ي خود را اجرا نمايد. طرح هايي كه همه ي آن ها به سبب منازعه با فرانسه در هندوستان و بي علاقگي اين كشور در خليج فارس با مخالفت مقامات شركت مواجه گرديد به ويژه اين كه توانايي اعراب منطقه نيز اجراي هر سياست توسعه طلبانه اي را با دشواري روبه رو مي ساخت. مأموران شركت ابتدا بحرين را كه در نزديكي بوشهر و بصره واقع بود و از طريق صيد مرواريد، سالانه معادل سه الي چهار هزار تومان درآمد داشت، مورد توجه قرار دادند (6). اما تصرف اين جزيره مستلزم درگيري با حكام بوشهر و قبيله ي « هوله » بود كه از قدرتمندترين مدعيان مالكيت بر آن به شمار مي رفتند. اندكي بعد، جزيره ي قشم به علت حاصلخيزي و پر آبي و نيز داشتن اسكله ي مناسب نظر آن ها را جلب كرد. ولي تسخير و حفظ اين جزيره نيز دشوار مي نمود. (7) مقامات شركت پس از رد اين پيشنهادات متوجه بندر ريگ تا بتوانند با تجارتخانه ي شركت هند شرقي هلند در خارك رقابت نمايند. اما آن ها نيز مانند هلنديان درگير منازعات آل وغاني در ريگ گرديدند. به گفته ي انگليسيان، هلندي ها براي خنثي نمودن موفقيت هاي آن ها در ريگ با ميرمهنا متحد شده، ميرحسين را كه از تجارت بريتانيا حمايت مي كرد سرنگون ساختند و زمينه ي اخراج انگليسيان از اين بندر را در 1169 هـ ق. / 1756 م. فراهم نمودند (8). شركت هند شرقي بعد از اخراج از بندر ريگ، بندر بوشهر را كه بين بصره و بندرعباس قرار داشت و حكام آن به دليل داشتن نيروي دريايي و موقعيت مناسب تجاري از ثروتمندترين و قدرتمندترين حكام منطقه بودند، محل توجه قرار داد تا بتواند از امنيت تجاري اين بندر بهره گيرد، اما به ادعاي مؤلف، عدم اعتماد به ايرانيان باعث انتقال نمايندگي شركت به بصره در 1176 هـ ق. / 1763م. گرديد.
در فصل سوم موقعيت بريتانيا در بصره در سال هاي 1160-1176هـ ق. / 1747-1763م. ارزيابي مي شود. به اعتقاد مؤلف، بصره در اين دوره از چند جهت مورد توجه بريتانيا بود. ابتدا اين كه اين بندر در سايه ي حكومت توانمند سليمان پاشا در بغداد، يكي از امن ترين مراكز تجاري در سال هاي 1163-1175هـ ق. / 1750-1762م. به شمار مي رفت كه به ويژه بريتانيا با داشتن مناسبات دوستانه با پاشا از آن منتفع مي گرديد (9)؛ دوم اين بندر، بخصوص پس از تنزل بازرگاني در بندرعباس به سبب ناامني و هرج و مرج، مركز اصلي توزيع كالاهاي پشمي در خليج فارس و مناطق اطراف محسوب مي شد؛ سوم بازرگاني در اين بندر براي تجار خصوصي بريتانيا بسيار سودآور بود و دليل چهارم كه براي بريتانيا بسيار حائز اهميت تلقي مي گرديد نقش كليدي بصره در ارسال پيام ها از لندن به هندوستان بود (10).
در فصل چهارم مؤلف وضعيت بريتانيا را در خليج فارس بعد از جنگ هاي هفت ساله در سال هاي 1176-1180 هـ ق. / 1763-1767م. بررسي مي كند. خاتمه يافتن اين جنگ ها نقطه ي عطفي در موقعيت بريتانيا در هند و خليج فارس بود، زيرا با پايان اين جنگ ها و شكست قطعي فرانسه در هند، بريتانيا جدي ترين رقيب خود را مغلوب نمود و موقعيت خود را در هند تحكيم كرد (11). از اين رو امين اين دوره را كه با انتقال نمايندگي شركت از بندرعباس به بصره همراه بود، نشانه ي چرخش سياست بريتانيا و آغاز تاريخ سياسي اين كشور در خليج فارس مي داند (12). مؤلف اتحاد با ايران وحمله ي مشترك عليه ميرمهنا و پيوستن به عثماني براي درهم كوبيدن شيخ سلمان را اولين اقدامات سياسي و نظامي بريتانيا به شمار مي آورد. در اين فصل مناسبات بريتانيا و كريم خان، رابطه ي بريتانيا و بصره، نقش كعبيان و ميرمهنا در وقايع خليج فارس و سياست متفاوت بريتانيا در برابر آن ها، و نقش خليج فارس در بازسازي اقتصاد بنگال مورد بحث قرار مي گيرند، كه در اين ميان مناسبات زنديه و بريتانيا و بهره گيري بريتانيا از گروه هايي چون ميرمهنا و كعبيان در اين مناسبات بسيار حائز اهميت است. عثماني و بريتانيا با وجود داشتن منافع مشترك با حكومت ايران در سركوبي ميرمهنا و كعبيان حاضر به همكاري مؤثر با وكيل نبودند. عثماني ها پس از انهدام قلعه ي « دوراف » ( پايگاه بني كعب در خاك ايران ) توسط خان زند در اعزام نيرو براي درهم كوبيدن دژ قبان ( در خاك عثماني ) در 1177 هـ ق. / 1764م. تعلل ورزيدند و انگليسيان در 1178 هـ ق. / 1765 م. در پاسخ به تقاضاي وكيل براي سركوبي ميرمهنا با اعزام يك كشتي كوچك عملاً حمله را با ناكامي مواجه ساختند. شركت هند شرقي در سال هاي1174-1178 هـ ق. / 1761-1765م. با ترك ها عليه بني كعب همكاري فعالي داشت، چنانكه بارها به اتفاق آن ها عليه كعبيان وارد نبرد گرديد ولي هر بار موقع مناسب جغرافيايي كعبيان، قدرت شيخ سلمان و ضعف تركان باعث ناكامي اين عمليات شد. شركت علي رغم نياز به قواي زميني كريم خان براي مقابله با بني كعب، حاضر به پذيرش پيش شرط او براي درهم كوبيدن ميرمهنا نبود و هيأت مديره بمبئي كارمندانش را از هر اقدام مشتركي عليه ميرمهنا بازمي داشت.
زيرا آن ها بر اين باور بودند كه خان زند وضعيت باثباتي ندارد و همكاري با وي بر ضد ميرمهنا تا زماني كه وي به كشتي هاي آن ها حمله نكرده عاقلانه نيست (13). وكيل نيز در پاسخ به عدم همكاري آن ها زماني كه نيروي مشترك عثماني و بريتانيا در مبارزه عليه كعب وارد خاك ايران گرديدند، كعبيان را تحت حمايت و تبعه ي دولت خود اعلام نمود و طي فرماني قواي ترك ها و انگليسيان را اخراج كرد. مؤلف عدم درك موقعيت خليج فارس از سوي هيأت مديره ي شركت در بمبئي و نيز نداشتن اعتماد به ايرانيان را دلايل اصلي عدم همكاري بريتانيا با حكومت ايران مي داند. او مي نويسد اين مطلب حقيقت دارد كه رئيس شوراي نمايندگي در بمبئي در 1176هـ ق. / 1763م. هنوز نمي دانست پادشاه ايران چه كسي است (14).
شايد در بادي امر اين تحليل باتوجه به درگيري هاي ممتد بريتانيا و فرانسه در هندوستان و عدم توجه به اوضاع خليج فارس تا حدودي پذيرفتني و قانع كننده باشد، اما عملكرد بريتانيا در سال هاي بعد صحت اين تحليل را با ترديد مواجه مي سازد. سياست متفاوت بريتانيا در قبال كعب و ميرمهنا قبل از اينكه حاصل ميزان تهديد آن ها عليه منافع بريتانيا باشد، نتيجه ي نوع مناسبات بريتانيا با پاشانشين بغداد و حكومت زنديه، ميزان قدرت آن ها و سياست بريتانيا در برقراري و حفظ توازن در منطقه بود. اساساً رابطه ي حكومت مركزي و اروپاييان در بخش اعظم حضور آن ها در ايران ( چه با اهداف تجاري و چه با مقاصد سياسي ) مبتني بر حفظ حكومت مركزي با قدرتي بسيار محدود بود. بدين معنا كه آن ها هرگاه منافعشان در معرض تهديد قرار مي گرفت، مايل به اعمال قدرت از سوي حكومت بودند تا ناگزير به استفاده از نيروي نظامي، كه مستلزم افزايش هزينه ي آن ها بود، نگردند. شركت هاي اروپايي بارها براي حفظ منافع خود همگام با برخي از گروه هاي معارض به مقابله با حكومت مركزي پرداختند. در اين مورد، بررسي روابط اروپاييان و اعراب در خليج فارس مانند مسقطيان و هوليان حائز توجه مي باشد. وضعيت نيروها در خليج فارس در نيمه ي دوم سده ي هجدهم، حفظ توازن قدرت از سوي بريتانيا براي تحكيم موقعيت تجاري اش را الزامي مي نمود. در حالي كه ضعف و ناتواني پاشاي بغداد زمينه ي مداخلات وسيع شركت هند شرقي در امور بصره و بغداد را فراهم نموده بود، ايران به رهبري كريم خان از حاكميتي مقتدر و توانمند برخوردار بود. از اين رو بريتانيا براي حفظ موازنه از ميرمهنا عليه حاكميت نيرومند زنديه و از بني كعب به نفع تقويت موقعيت خود و مداخله در امور پاشانشين بغداد بهره گرفت. انگليسيان از سياست تجاري خان زند براي گسترش معاملات پاياپاي و منع نمودن معاملات نقدي به شدت ناخرسند بودند (15)، به طوري كه وكيل را « نادان ترين، بدترين و فاسدترين » كساني مي دانستند كه « تاكنون بر تخت پادشاهي جلوس كرده اند (16) ». نمايندگان شركت در بصره در دشمني با وكيل آنچنان پيش رفتند كه در 1767م. / 1180هـ ق. پيشنهاد اتحاد و همكاري با ميرمهنا عليه او و كعبيان را مطرح نمودند (17).
بريتانيا با استفاده از ناتواني حكومت بصره چنان نقش فعالي در مقابله با بني كعب برعهده گرفته بود كه ترك ها حضور آن ها را در بصره تنها ضامن امنيت و حمايت خود در برابركعبيان مي دانستند. تفاوت سياست بريتانيا در برابر ميرمهنا و بني كعب ناشي از ميزان خطر آن ها براي منافع بريتانيا نبود. بدين معنا كه اگرچه ميرمهنا به اندازه ي شيخ سلمان كه انگليسيان بر سر كليه ي مقاصد عملي با او در جنگ بودند، منافع بريتانيا در خليج فارس را به خطر نمي افكند اما تهديدي جدي براي تجارت خليج فارس به حساب مي آمد. شيخ سلمان با بستن اروندرود مانع تجارت بصره مي شد و ميرمهنا كشتي هاي تجاري را غارت مي كرد. نه شيخ كعب و نه ميرمهنا مايل به درگيري با بريتانيا نبودند. ميرمهنا بعد از اخراج آن ها از ريگ در 1169 هـ ق ديگر با آن ها درگير نشد و شيخ سلمان نيز تنها به تلافي مداخلات بريتانيا در منازعات او با تركان در 1178هـ ق. / 1765م. به كشتي هاي شركت حمله كرد. سياست بريتانيا در قبال ميرمهنا نوعي تلاش براي برقراري توازن قدرت با حاكم بوشهر نيز بود. ميرمهنا در بندر ريگ تهديدي جدي عليه حاكم بوشهر به شمار مي آمد، كه به اعتقاد انگليسيان به هيچ كس اعتنايي نمي كرد مگر اينكه مي خواست او را بفريبد (18). همين تهديد بود كه وي را به انعقاد قرارداد با انگلستان در 1177هـ ق. / 1763م. وادار نمود. اگرچه تجارت بوشهر بخصوص بعد از استقرار حكومت زنديه و پايتخت شدن شيراز رونق تازه اي يافته بود، و اين بندر اصلي ترين مركز فروش كالاهاي پشمي بريتانيا در سال هاي 1174-1178 هـ ق. / 1761-1765م. به شمار مي رفت. اما همواره سياست متفاوت تجاري اين دو باعث اختلاف بين آن ها مي گرديد.
امين در فصل پنجم موقعيت بريتانيا در خليج فارس را در سال هاي 1180-1187 هـ ق. / 1767-1773م. بررسي مي كند. مؤلف اين دوره را مهم ترين دوره ي حيات سياسي بريتانيا در خليج فارس در سده ي هجدهم مي داند و مي نويسد « تا سده ي نوزدهم بريتانيا علاقه و هدف بسيار مهمي را در خليج فارس مانند آنچه دراين سال ها انجام داد، دنبال نكرد ».
رخدادهاي هند، به ويژه جنگ با حيدرعلي، سلطان ميسور و ويراني اقتصاد بنگال، به علاوه وقايعي كه در رابطه با موقعيت شركت در انگليس روي داد كه مهم ترين آن افزايش سود سهام شركت در انگليس بود، تأثير عميقي بر سياست شركت در خليج فارس گذاشت (19).
بريتانيا با پذيرش رسمي حمايت وحفاظت از بصره در مقابل حملات بني كعب در1180 هـ ق. / 1767م. مسئوليت سياسي بيشتري را در خليج فارس برعهده گرفت و در راستاي انجام تعهداتش چندي بعد با محاصره ي بني كعب، شيخ سلمان را وادار به تسليم نمود و پيشنهاد شيخ مبني بر عدم مداخله در درگيري تركان و كعبيان را رد كرد.
در اين فصل همچنين به مناسبات خصمانه ي بريتانيا و حكومت ايران پرداخته شده است، مناسبات متقابلي كه مبتني بر مشاركت بريتانيا در سركوبي ميرمهنا در ازاي واگذاري خارك و مساعدت وكيل براي درهم كوبيدن بني كعب بود.
در اين دوره هيئت مديره شركت در بمبئي و لندن نظرات متفاوتي نسبت به كريم خان و حكومتش داشتند، در حالي كه بمبئي خان زند را مردي صديق، شرافتمند و با خصوصيات برجسته مي دانست، لندن نسبت به وي بسيار بدبين بود، حتي از اينكه چگونه كارمندانش در بمبئي رفتار او را تحمل مي كنند، اظهار شگفتي مي نمود (20).
انگليسيان اگرچه براي مقابله با كعب ناگزير به انعقاد قراردادي با خان زند و مشاركت در سركوبي ميرمهنا در 1181 هـ ق. / 1768 م. گرديدند اما با حمله ي زود هنگام به مواضع وي در جزيره ي خارك در همان سال، عمليات را به شكست كشاندند و پس از آن به دنبال بحراني كه در مناسباتشان با وكيل روي داد ناچار به خروج از بوشهر شدند. با تعطيلي تجارتخانه ي بوشهر، بريتانيا يكي از مراكز اصلي فروش كالاهاي پشمي خود را از دست داد و چون در همين زمان تقاضا در بصره نيز كاهش يافته بود، بازرگاني بريتانيا دچار بحران گرديد.
مقارن اين واقعه، شركت از دولت تقاضا نمود با اعزام يك ناوگان قدرتمند به خليج فارس شركت را در ايجاد توازن قدرت در منطقه ياري نمايد.
پس از مرگ شيخ سلمان، رهبر قدرتمند كعبيان در اواخر1181 هـ ق. / 1768م. و آغاز منازعات بر سر جانشيني در اين قبيله و نيز قتل ميرمهنا در بصره در 1182 هـ ق. / 1769 م. آرامش نسبي در خليج فارس حاكم گرديد. با ركود تجارت در بندر بصره در اثر جنگ روسيه و عثماني و شيوع طاعون در اين بندر در سال 1187 هـ ق. / 1773 م. بريتانيا بار ديگر متوجه بوشهر شد.
مؤلف در اين دوره نتيجه ي اقدامات بريتانيا در خليج فارس را برقراري توازن در منطقه دانسته و مي نويسد حضور بريتانيا در بصره، كعب و ايرانيان را از اخراج كردن ترك ها از اين شهر برحذر داشت (21).
در فصل ششم دلايل افول منافع بريتانيا در خليج فارس كه با ركود تجارت اين كشور در بصره در 1187 هـ ق همراه بود، ارزيابي مي گردد. انتصاب فرمانفرما از سوي دولت بريتانيا در امور هند و تأسيس اداره ي بريتانيا در اين كشور، بهبود اوضاع اقتصادي بنگال، آغاز و توسعه ي ارتباط تجاري با چين در دهه هاي 1184-1194 هـ ق. / 1770-1780 م. و رخدادهاي خليج فارس، چرخش سياست شركت و كاهش علائق آن در خليج فارس را سبب گرديد، به طوري كه تا 1192 هـ ق. / 1778م. شركت هند شرقي فقط به دليل ارسال پيام هاي خود از هند به لندن از طريق بصره، نمايندگي خود را در اين بندر حفظ نمود. در اين دوره بازرگاني بصره ابتدا در اثر بيماري طاعون كه به هلاكت تعداد زيادي از مردم انجاميد و شهر عرصه ي تاخت و تاز قبايل كعب و منتفق قرار گرفت و دوم در اثر حمله ي خان زند به اين بندر در 1189 هـ ق. / 1775 م. كاهش شديدي يافت.
مؤلف در اين فصل منازعات كريم خان و انگليسيان را به طورعمده ناشي از تلاش وكيل براي راه اندازي تجارت در بوشهر مي داند، به همين دليل حسادت وكيل به موقعيت تجاري بصره و وادار نمودن بريتانيا به آغاز فعاليت مجدد در بوشهر را دلايل اين تهاجم عنوان مي كند (22). قبل از حمله به بصره، حاكم بندر ريگ در اوايل 1187 هـ ق به دستور وكيل يا با اطلاع وي اقدام به توقيف يكي از كشتي هاي شركت نمود. مذاكرات مربوط به آزادسازي اين كشتي و كاركنان آن و نيز چگونگي حمله ي كريم خان به بصره و نقش بريتانيا در جريان اين حمله از مطالب قابل توجه اين فصل مي باشد.
در فصل هفتم مؤلف، تجارت بريتانيا را در خليج فارس در دو بخش تجارت انگلستان با خليج فارس و تجارت هندوستان با اين منطقه بررسي مي كند. بريتانيا با صدور كالاهاي پشمي و ابريشمي و فلزاتي چون آهن و قلع به خليج فارس، سكه، طلا، نقره و مس كهنه از آن جا وارد مي نمود. خليج فارس يكي از عمده ترين بازارهاي فروش كالاهاي پشمي به شمار مي رفت، چنانكه ميانگين مقدار سالانه ي صادرات بريتانيا به خليج فارس در خلال سال هاي 1163-1184هـ ق. / 1750-1770 م. در حدود چهل و پنج تا پنجاه هزار ليره بود كه معادل يك ششم صادرات كل شركت به شرق به حساب مي آمد (23). تجارت با خليج فارس به دليل كمبود كالاهاي صادراتي دراين منطقه براي شركت بسيار سودآور بوده و توازن تجاري مطلوبي داشت.
بدين معنا كه اگرچه مقدار سكه هاي موجود در خليج فارس زياد نبود اما فرصت مناسبي براي شركت محسوب مي شد تا جريان سالانه ي شمش طلا از انگلستان به شرق را كاهش داده و ناموزوني تجارت را جبران كند و بدين ترتيب از خود در برابر انتقاد هواداران نظريه ي مركانتيليستي كه شركت را متهم به صدور طلا مي كردند، دفاع نمايد.
امين در بررسي مناسبات تجارت هندوستان و خليج فارس، خليج فارس را از سه نظر براي بريتانيا حائز اهميت مي داند: 1- نقش تجارت خليج فارس در افزايش ثروت هندوستان؛ 2- افزايش قابل ملاحظه ي بازرگاني خصوصي در تجارت هند و خليج فارس؛ 3- اهميت اين تجارت در حمل و نقل خصوصي بريتانيا (24).
تجارت با خليج فارس كه اقتصاد آن بخصوص از بعد از سرازير شدن غنائمِ به دست آمده ازهند، رونق يافته بود، در شكوفايي اقتصاد بنگال اهميت به سزايي داشت. كمبود نقره در بنگال پس از نبرد پلاسي در1170 هـ ق. / 1757م. تا يك دهه بعد، اقتصاد اين ايالت را تحت فشار گذارد. از اين رو، صدور سكه از خليج فارس به اين ايالت نقش مهمي در رفع فشار بر ذخيره ي طلا و نقره ي آن ايفا نمود.
تا سال 1187 هـ ق. / 1773 م. تجارت گسترده اي بين هند، بصره، بوشهر و مسقط از يك سو و بنگال، بمبئي، مدرس و سورات از سوي ديگر جريان داشت.
ارزش صادرات هند به خليج فارس بيش از ارزش واردات آن بود. مرواريد بحرين و خرماي بغداد از جمله كالاهاي اندكي بودند كه به هند صادر مي شدند. ايران نيز قبل از تهاجم افاغنه كالاهاي مختلفي را از طريق كاروان هاي سالانه زوار در بازار بغداد عرضه مي نمود.
خليج فارس براي بازرگانان خصوصي بريتانيا نيز از مناطق مطلوب تجاري به شمار مي رفت. در واقع بسياري از كارمندان شركت به سبب نازل بودن دستمزدشان به بازرگاني خصوصي روي مي آورند كه باتوجه به حجم، سود و تأثير آن بر خليج فارس از تجارت شركت بسيار مهم تر و باارزش تر تلقي مي گرديد. در حالي كه صادرات و واردات سالانه ي شركت از 80 هزار پوند تجاوز نمي كرد، تجارت خصوصي ارزشي بيش از ده برابر اين رقم را نشان مي داد (25).
تجارت خصوصي يكي از منابع درآمد شركت نيز به حساب مي آمد، بدين ترتيب كه شركت بر كليه ي صادرات و واردات تجار خصوصي انگليسي ماليات هاي گوناگوني وضع مي كرد. بخش اعظم حمل و نقل كالا بين هند و خليج فارس نيز برعهده ي ناخدايان و كشتي هاي بريتانيايي بود كه تقريباً تمام كالاهاي متعلق به بازرگانان بريتانيايي و هندي را جابه جا مي نمودند.
مؤلف دلايل كاهش تجارت شركت هند شرقي در خليج فارس را بررسي مي كند و كسري بودجه و فقر اقتصادي در خليج فارس، بي ثباتي سياسي رقابت ساير شركت هاي انگليسي و فرانسوي، كاهش تجارت خصوصي شركت و نيز توسعه ي تجارت شركت در چين در دهه هاي 1770-1780 م كه به طور عمده مبتني بر صادرات ترياك از بنگال به چين بود را از اهم دلايل كاهش علائق شركت در اين منطقه مي داند.
تجارت كالاهاي هندي توسط بازرگانان اروپايي به مديترانه، ورود اين كالاها به بغداد از طريق حلب و رقابت با كالاهايي كه از طريق بصره به اين منطقه مي رسيد، افزايش حقوق گمركي در بصره بر كالاهايي كه از هندوستان به خليج فارس وارد مي شد، و نيز افزوده شدن حق كنسولي شركت تا پنج درصد، تجارت خصوصي بريتانيا را با ركود مواجه ساخت (26). در نتيجه بازرگانان خصوصي تجارت را به بازرگانان محلي واگذاردند كه مهم ترين آن ها تجار مسقطي بودند. در باب اهميت فعاليت اين تاجران همين بس كه نيمي از تجارت بين هند و خليج فارس نخست وارد اين سلطان نشين مي شد و از آنجا براي مقاصد ديگر توزيع مي گرديد.
مؤلف در پايان كتاب ضمائم مختلفي - كه به طور عمده در خصوص فعاليت هاي شركت مي باشد - درج نموده است كه عبارتند از: گزارشي از فعاليت هلنديان در خليج فارس در سال هاي 1160-1178 هـ ق. / 1747-1765م. جداول و فهرست هاي گوناگون از امور شركت در سال هاي 1159-1194 هـ ق. / 1746-1760م. مانند فهرست رؤساي مراكز بازرگاني شركت درخليج فارس، كارمندان و حقوق سالانه ي آن ها در بندرعباس و بصره، مخارج ماهيانه ي نماينده ي سياسي در بصره، مخارج دفتر نمايندگي در بندرعباس، مخارج مركز بازرگاني در بصره، عوارض كنسولي، اسامي كشتي ها و ميزان صادرات و نيز نقشه اي از خليج فارس كه توسط كارستن نيبور تهيه گرديده است. كتاب همچنين داراي فهرست منابع و مآخذ مي باشد كه مؤلف در قسمتي از آن به معرفي اسناد بريتانيا پرداخته است.
تأليف امين نخستين بار به زبان انگليسي در سال 1967 توسط انتشارات بريل در ليدن هلند به چاپ رسيد و در سال 1977 به زبان عربي ترجمه و انتشار يافت. از اين كتاب دو ترجمه به فارسي تحت عناوين منافع انگليسي ها در خليج فارس و منافع بريتانيا در خليج فارس در دست داريم كه اولي با تلاش علي ميرسعيد قاضي ترجمه شده و توسط انتشارات زرين در سال 1367 به چاپ رسيده است و ديگري با كوشش علي رجبي يزدي ترجمه گرديده و انتشارات اميركبير در سال 1370 آن را منتشر ساخته است. ترجمه ي اول شامل مقدمه ي مترجم - كه در بردارنده توضيحاتي در خصوص علل و پيشينه ي توجه اروپاييان به خليج فارس و شرحي در مورد شركت هند شرقي انگليس و مكتب مركانتيليسم مي باشد، اما پاورقي ها و منابع حذف گرديده، علي رغم اينكه مترجم در پايان مقدمه ي خود عنوان نموده كه منابع و مآخذ در پايان كتاب چاپ شده است.
در نسخه دوم مترجم بدون افزودن هيچ مقدمه و پيشگفتاري، عين متن را ترجمه كرده، كليه ي زيرنويس ها، منابع و نقشه را كه از ارزنده ترين بخش هاي كتاب مي باشند، آورده است. اما اشتباهات، نواقص و كيفيت بسيار نامطلوب اين ترجمه ها تا حدود زيادي از ارزش كتاب كاسته است. بي دقتي و دانش اندك تاريخي هر دو مترجم باعث درج مطالبي كاملاً مغاير با واقعيات تاريخي گرديده است. مثلاً توليد ابريشم در كرمان! يا اخراج شيخ بوشهر توسط هلنديان!
در پايان اين نوشتار نگارنده در مقايسه اي تطبيقي مواردي از اختلافات و اشتباهات اين دو ترجمه را همراه با متن اصلي ذكر مي نمايد:
Amin: They ( Dutch ) had quarrelled with the shaikh of abu Shahr and they withdrew from the port early in 1754 ( p. 149( .
رجبي: هلنديان در اوايل سال 1754 شيخ بوشهر را از اين بندر اخراج كردند ( ص 232 ).
قاضي: هلنديان در سال 1754 از بوشهر اخراج گرديدند ( ص 190 ).
Amin: This town, the company's mainsource for kirman wool ( p. 43 ).
رجبي: اين شهر ( كرمان ) منبع اصلي كمپاني براي ابريشم كرمان بود ( ص 70 ).
قاضي: اين شهر ( كرمان ) كه منبع اصلي تهيه ي پشم خام كرمان براي كمپاني بود ( ص 55 ).
Amin: Indeed, up to 1757 the company's trade in woolen goods and kirman wool ( p. 43 ).
رجبي: در واقع تا سال 1755 تجارت كمپاني در كالاهاي پشمي و ابريشم كرمان... ( ص 69 ).
قاضي: در حقيقت تا سال 1757 فعاليت تجاري كمپاني در منسوجات پشمي و پشم خام و محلي كرمان... ( ص 55 ).
Amin: ... Bahrain Island which was near to the Abu shahr, pearl fishing beds and to the port at Basra. ( p. 30 ).
رجبي: ... جزيره ي بحرين را كه در نزديكي بستر صيد مرواريد بوشهر و بصره قرار داشت... ( ص 52 ).
قاضي: ... جزيره ي بحرين كه نزديك بندر بوشهر مي باشد و محل صيد مرواريد است و به بندر بصره نزديك مي باشد... ( ص 39 ).
صرف نظر از اين موارد، درج متفاوت اسامي، تاريخ ها و آمار و ارقام، يكي ديگر از نقايص اين ترجمه ها مي باشد، به طوري كه اگر محققي قصد استفاده از اين آمار را داشته باشد بدون ترديد بايد به متن اصلي رجوع نمايد.

پي نوشت ها :

1. British East India company.
2. امين، عبدالامير: منافع بريتانيا در خليج فارس، ترجمه علي رجبي يزدي، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ اول، 1370، ص 44.
3. همانجا.
4. همان، ص 70.
5. همان، صص 66-65.
6. همان، ص 52.
7. همان، ص 54.
8. به ادعاي فلور، هلنديان هيچ نقشي در اخراج انگليسي ها از بندر ريگ نداشتند. ( فلور، ويلم: هلنديان در جزيره خارك، ترجمه ي ابوالقاسم سري، تهران، انتشارات توس، 1371، ص 213 ).
9. هلنديان برخلاف انگليسيان، سليمان پاشا را زياده خواه و‌ آزمند مي دانستند، به طوري كه در دست درازي به حريم اروپاييان ترديد به خود راه نمي دهد. مشاراليه در1166هـ ق. / 1753 م. نماينده ي شركت هند شرقي هلند را به سبب رفتار مستقلانه اش از بصره اخراج نمود. ( فلور، هلنديان در جزيره ي خارك، پيشين ).
10. از دهه ي 1770 به سبب ناامني در بين النهرين استفاده از مسير درياي سرخ اهميت بيشتري يافت ( امين، منافع بريتانيا در خليج فارس، پيشين، ص 105 ).
11. بعد از شكست فرانسه در 1763 م، اين كشور به موجب پيمان پاريس، كليه ي متصرفات خود را در هندوستان به استثناي پنج بندر از دست داد و اختيار آن ها به شركت هند شرقي واگذار گرديد و از آن زمان روابط تجاري فرانسه با خليج فارس به عهده ي كنسول هاي آن كشور در بصره قرار گرفت.
12. امين، پيشين، ص 106.
13. همان، صص 122-123.
14. همانجا.
15. طبق قرارداد سال 1763م. / 1177هـ ق. بريتانيا مجاز به صدور پول نقد از ايران نبود.
16. امين، عبدالامير، پيشين، ص 155.
17. همان، ص 146.
18. همان، ص 61.
19. ميزان فروش كالاهاي پشمي بريتانيا در اين بندر در سال هاي 1177-1178 هـ ق. / 1762-1765م. معادل يك پنجم كل فروش شركت در تمام نمايندگي هايش در شرق بود. ( همان، ص 123 ).
20. همان، ص 139.
21. همان، صص 139-140.
22. همان، ص 148.
23. همان، ص 162.
24. همان، ص 65.
25. همان، ص 182.
26. همان، صص 195-196.
منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط