درباره ي تفسير المنار

شيخ محمد عبده ( 1266-1323 ق ) بعد از سيد جمال الدين اسدآبادي و در کنار او، بزرگترين مصلح و سلسله جنبان نهضتهاي اصلاحي در عالم اسلام، و نه فقط در مصر، است که شعاع تأثير افکار و آثار او، همه ي جهان اسلامي اعم
يکشنبه، 2 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درباره ي تفسير المنار
 درباره ي تفسير المنار

 

نويسنده: بهاء الدين خرمشاهي





 

شيخ محمد عبده ( 1266-1323 ق ) بعد از سيد جمال الدين اسدآبادي و در کنار او، بزرگترين مصلح و سلسله جنبان نهضتهاي اصلاحي در عالم اسلام، و نه فقط در مصر، است که شعاع تأثير افکار و آثار او، همه ي جهان اسلامي اعم از عرب بويژه در مصر و مغرب ( = الجزاير، تونس و مراکش ) و شام ( = سوريه، لبنان، فلسطين ) و شبه قاره ي هند، ايران و عراق را در برگرفته است. و اغلب مصلحان، از سيد احمد خان هندي گرفته - که احمد امين او را به منزله ي عبده براي هند مي شمرد - تا آيت الله طالقاني و دکتر علي شريعتي تحت تأثير افکار عميق و شخصيت نافذ او قرار گرفته اند. (1)
دکتر حميد عنايت که يکي از نغزترين کتابها را درباره ي « انديشه ي سياسي عرب » نوشته درباره ي او چنين مي نويسد:
محمد عبده نامورترين مريد سيد جمال الدين اسدآبادي بود، ولي ارج و آوازه ي او نزد اهل سنت از آن رو بلند است که نه تنها در احياي فکر ديني و انطباق آن با مباني عقلي کوشيد، بلکه از تجددخواهي ديني براي اصلاح پاره اي از وجوه زندگي اجتماعي مصر بهره جست.
عبده تا پايان عمر مفتي مصر بود و در اين مقام، فرصتي را بدست آورد که سيد جمال، هرگز نتوانست يا نخواست به آن دست يابد، زيرا اين امکان را پيدا کرد که به نحو عملي و از پايگاهي نيرومند براي دگرگون کردن بينش ديني مردم مصر و بلکه عامه ي سنيان و پيراستن عقايد آنان از خرافات و اصلاح کار دادگاههاي شرعي بکوشد. (2)
اصول عقايد اصلاحي و نگرش عبده را مي توان چنين برشمرد:

1. اعتنا به ارزشهاي اعتزالي و شيعي در اصلاح فکر ديني و جانبداري از عقل، بويژه براي مبارزه ي با خرافات و جمودهاي عاميانه و تاريک انديشانه.
2. از همين روي چربيدن گرايش عقلي انتقادي او بر گرايشهاي سلفي و وهابي.
3. و لذا اعتقاد به بازگشايي باب اجتهاد و لزوم اجتهاد بويژه در مسايل اجتماعي.
4. علاقه به تأليف قلوب بين اديان مختلف و نيز فرقه هاي مختلف اسلام، بويژه بين شيعه و سني که دو جلوه اش در اعمال او نمايان است: يکي حکم به تلفيق آراي احکام فقهي چهار مذهب، ديگر اقدام به شرح نهج البلاغه.
5. قول به اختيار، اختياري که بتواند مبناي قبول و ايجاب مسئوليت اجتماعي و اصلاحگري باشد، و اين قول نقطه ي مقابل جبريگري و قشريگري بعضي سلفيه و وهابيان و اشاعره و حنابله و اهل حديث است.
6. تقدم اصلاحات فرهنگي بر اصلاحات سياسي.

شادروان شريعتي مي نويسد: « محمد عبده همه ي علماي اسلام را صدا مي زند و مي گويد فعلاً همه ي رشته هاي علوم قديمه را رها کنيد و فقط و فقط به تفسير آگاهانه ي قرآن... مشغول شويد ». (3)

شمه اي از آراء و عقايد عبده (4)

عبده سه فتواي مشهور داده است که بيشتر تسامح ديني او را نسبت به ساير اديان نشان مي دهد. نخست اينکه اخذ بهره و سود سهام بانکي مجاز است. دوم اينکه براي مسلماناني که در کشورهاي غير اسلامي زندگي مي کنند ذبائح اهل کتاب، حلال است. سوم اينکه اگر شرايطي ايجاب کند پوشيدن لباسهاي غير سنتي، بي اشکال است. عبده قايل به اصل اجتهاد و باز بودن باب اجتهاد بود و اثبات مي کرد که اسلام في حد ذاته يک دين عقلاني است. اسلام، انسان را از قيد قيادت روحانيت حرفه اي ( سني ) آزاد ساخته است و او را روياروي خداوند قرار داده است و به او آموخته است که به هيچ گونه شفاعتي متوسل نشود. از ديدگاه فلسفه ي تاريخ، اين عقل گرايي را در اسلام، آخرين مرحله ي تکامل ديني مي دانست و مانند معتزله به حسن و قبح عقلي و وجداني اعتقاد داشت.
عبده با اصرار در قبولاندن نقش اساسي عقل که آثار عملي مهمي در اخلاق و نظم و نظام اجتماعي دارد راه را براي رنسانس عقل گرايانه ي اسلامي، بويژه شاخه ي نواعتزالي آن، هموار مي سازد. عبده با اين عقل گرايي، اميدوار بوده به آرمان والايي که همانا رهاندن اذهان از تقليد و تکرار و رکود و جمود چندين قرنه بود تحقق بخشد.

قرآن شناسي و تفسير پژوهي عبده

در واقع عبده مي خواهد اصلاح اخلاقي را در جامه ي اصلاح ديني تحقق بخشد و براي اخلاق، اهميت بسيار قايل است. اين اولويت قايل شدن براي اخلاق، بويژه در تفسير او بر قرآن آشکار مي شود. هدف او از اين تفسير، تأکيد بر جنبه ي هدايتي و ارشادي و اخلاقي قرآن است که سعادت دنيا و آخرت بشر، بر پايه ي آن استوار است. فهم و شناخت قرآن، وظيفه اي است که بر عهده ي همه ي مسلمانان، قطع نظر از نژاد و فرهنگ، قرار دارد. از آنجا که تنها مسئله ي عبده، تفسير روح و معاني کلي آيات قرآني، بدون پرداختن زياده از حد به الفاظ است، لذا از همان ابتدا عالماً و عامداً مسائل لغوي و صرف و نحوي محض را، که تعداد کثيري از تفاسير قرآن، آکنده از آنهاست، بي فايده مي شمارد و مطرح نمي سازد.
به علاوه از روش محققاني که بر اثر شيفتگي مفرطشان به شعر قديم عرب، آن را شالوده ي دستور زبان مي دانند و بر مبناي آن و با قياس به آنها مشکلات عديده ي صرفي و نحوي در قرآن مي يابند، انتقاد مي کند. به نظر عبده، درست برعکس، بايد قرآن را معيار قوانين دستور قرار دارد.
روش عالمانه و فضل فروشانه ي بعضي از مفسران را هم به همين اندازه ناخوش مي دارد، که بدون نقد و نظر هر آنچه را که ديگران درباره ي يک سوره يا يک آيه يا يک لغت گفته اند، گرد مي آورند. عبده مي گويد: خداوند در روز جزا از ما نمي پرسد خلايق چه گفته اند يا چه دريافته اند، بلکه مي پرسد که ما خود از کتاب او چه اندريافته ايم و آيا از دستورهاي او پيروي کرده ايم يا نه. لذا تفسيري که از منابع و مآخذ مختلف التقاط شود چه بسا مؤمنان را به بيراهه بکشاند و آنان را از صراط هدايت قرآني که سبيل رشاد است به دور اندازد. فهم و اندريافت واقعي که منظور عبده است، در اعماق وجدان بيدار و پرهيزگار جوانه مي زند، و همانا ثمره ي تأمل در کتاب الله است. سعي عبده معطوف به اين است که هيچ کدام از مسائل متنازع فيه مفسران سلف را در تفسير خود راه ندهد. و مي کوشد همواره کل قرآن را در نظر آورد و آيات را به طور مجزا و بي ارتباط با يکديگر تفسير نکند. فقط بدين ترتيب مي توان در زير چندگونگي ظاهري، يگانگي وحي مبين را بازيافت. گاهي به نظر مي رسد که اصل بداهت دکارتي را در مورد قرآن بکار مي بندد. غالباً توصيه مي کند که فقط به آنچه که به نحوي روشن و صريح انسجام و ضبط و ربط معنوي دارد، اعتماد کنيم و هرگز يک قول قاطع و يقين را به يک قول بي سند و بي پايه نفروشيم. يعني صرفاً به احاديثي اعتماد کنيم که احتمال « موضوع » و « مضطرب » بودن در حق آنها نرود.
عبده همواره با تفسير ظاهريه و مشبهه که نصوص قرآن و حديث را به معناي ظاهري حمل مي کنند و وقعي به عقل نمي نهند مخالف است. في المثل در تفسير سوره ي کوثر، بعضي مفسرين چنين فرامي نمايند که کوثر نام نهر يا چشمه اي در بهشت است که خداوند به پيامبر عطا کرده است. به گفته ي عبده چنين تعبيري درست نيست. کوثر در اينجا به سادگي همانا نعمت بزرگي است که خداوند با ارسال رسل به بشريت بخشيده است. به گفته ي او، شرط صحت و صدق يک تفسير از نظر رعايت جانب شرع اين است که با تنزيه ( برتري و تعالي ذات الهي نسبت به ماسوي ) ناسازگار نباشد. اگر به نصي برخورديم که معني ظاهري اش مستلزم تشبيه ( انسان وار انگاري و انتساب صفات مخلوق به ذات الهي ) باشد واجب است که آن را با عدول از معناي تحت اللفظي ظاهري اش تفسير يا تأويل کنيم. اصالت عقل و گرايشهاي استصلاحي ( اصل استصلاح در اصول فقه مالکي عبارت است از عدول از نتايج قياس براي رعايت مصالح مردم ) که در سراسر تفسير محمد عبده مشهور است، طبعاً به بيان چنين قاعده اي مي انجامد که مي گويد: ديني که آکنده از افسانه ها و خرافات جاهلانه باشد نمي تواند با عقل روشن بين در درون شخص واحدي جمع شود. بدينسان واقعاً محال است، چنين چيزهايي ( افسانه ها و خرافات ) در قرآن پيدا شود. اسلام با عقل فرهيخته ( يا با عقل و فرهنگ ) سازگار است و بنابراين مفسر بايد فقط با اتکاي به ادله ي قاطع يا احاديث صحيح تفسير کند، نه بر وفق اهوا و آراء و تخيلات خويش.
عبده بسياري از داستانهايي را که بعضي از مفسران خوش داشته اند جعل کنند، مردود مي شمارد. و برخلاف شيوه ي بسياري از مفسران که به تکلف مي کوشند کم و کيف اشخاص يا محلهايي را که در قرآن نام برده شده، دقيقاً تعيين کنند، ترجيح مي دهد که آنها را در همان ابهامي که دارند باقي بگذارد و اين روش را تفصيل بيهوده اي که به دور از هدف و محتواي واقعي پيام قدسي قرآن است، مي داند. بويژه از آنجا که چنين سخت کوشيهاي مفسران، باعث بهتر و درست تر فهميدن قرآن نشده است. في المثل در تفسير آيه ي 58 از سوره ي بقره: وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ، عبده نمي خواهد دقيقاً دريابد مراد از « قريه » کدام قريه است، بلکه خوشتر دارد که بر اين حقيقت تأکيد کند که به بني اسرائيل دستور داده شده بود که به شهرها و آباديهاي گوناگوني وارد شوند و در اطاعت حکم الهي، حالت خشوع داشته باشند. در مورد آيه ي بلافاصله بعد از اين هم، همين تلقي را دارد: فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ ... ( آيه ي 59 سوره ي بقره ) و طبق شيوه ي هميشگي اش از تعيين ماهيت عذاب ( =رجز ) خودداري مي کند، چرا که معتقد است فايده ي عملي اي بر آن مترتب نيست. تفسير عبده در بند باز نمودن خطاب کلي و پيام جهاني قرآن است. و در عين حال همواره مي کوشد اين عقيده را عقيده اي متناسب با تکامل و ترقي بنماياند.
مفسران قديم غالباً تمايل دارند که به بعضي از آيات قرآن، معناي خاصي بدهند و آنها را به وقايع محلي که در زمان پيامبر يا پيش از او رخ داده ارتباط دهند. و از همين رو است که بعضي از آنها مي گويند که في المثل سوره ي تکاثر، محتواي خطابش با دو قبيله از انصار مدينه است که به کثرت خويش مي نازيدند تا بدانجا که يکي از آن دو قبيله چون تعداد زندگانش کمتر از ديگري بود، به ديدار اهل قبور مي شتافت و به آنها نيز افتخار مي کرد ( حتي زرتم المقابر ).
از نظر عبده، خطاب اين سوره مانند بسياري سوره هاي ديگر نبايد به چنين مورد و موضوع خاصي باشد. روي سخن قرآن با شخص يا اشخاص خاصي نيست. برعکس با بشريت است و هدفش استقرار عقايد و آداب و اعمالي است که هرچه ماندگارتر و استوارتر باشند. مکتب محمد عبده با اين اصل آغاز مي شود که اسلام يک دين جهاني و درخور همه ي اقوام و ملل و همه ي زمانها و اوضاع و احوال فرهنگي گوناگون است. بدينسان يکي از خصيصه هاي مهم کار او در تفسير معنويتي است آميخته با استصلاح ( = مصلحت انديشي، کمابيش برابر با پراگماتيسم ). تفسير محمد عبده به تهذيب عقايد ديني توده ي مسلمان و نيز علما و متکلمان به يکسان کمک کرده است.

شيوه و روش تفسيري عبده

محمد رشيد رضا، برجسته ترين شاگرد و مصاحب و همفکر عبده، از جمله حاضران در اين جلسات بود و از غره ي محرم سال 1317 تا نيمه ي محرم سال 1323 ق ( هشت ماه پيش از وفات استاد ) گفته هاي تفسيري او را يادداشت مي کرد. و اين گفته ها را قبل از چاپ و در حين چاپ به نظر استاد مي رسانيد و اصلاحات لازم را در آنها وارد مي کرد. چنان که اشاره شد، محمد رشيد رضا، محرم اسرار و افکار عبده بود، و اگر هم بگويم اين بخش از تفسير المنار طابق النعل بالنعل الفاظ خود عبده نيست، بايد پذيرفت که انشاي معاني از او بود و املاي عبارات از رشيد رضا. و با توجه به اينکه نهايتاً همه ي بازنوشته هاي رشيد رضا به نظر عبده مي رسيده و با نظر خود او چاپ مي شده، نيز با توجه به قول معروف عبده که مي گفته: « صاحب المنار ترجمان افکاري » ( صاحب منار - يعني رشيد رضا - ترجمان افکار من است ) معلوم مي شود که انتساب اين بخش از تفسير المنار به او انتساب حقيقي است نه توسعي و مجازي. بدينسان تفسير عبده تا آيه ي 126 از سوره ي نساء ( نزديک به پنج جزو از قرآن ) پيش رفت و بر اثر فوت استاد، ناتمام ماند. سپس رشيد رضا به همان سبک و سياق و با همان ديد و ديدگاه و نگرش و نگارش، اين تفسير را تا آيه ي 101 از سوره ي يوسف ( اواسط جزء 13 ) پيش برد و با فوت خود او، اين تفسير گرانمايه ناتمام ماند.
از عادات تفسيرگويي عبده، يکي اين بود که فقط قرآني در پيش داشت و آن را مي خواند و به هيچ تفسير ديگري - احياناً جز تفسير بسيار موجز جلالين و گاه منابع لغوي و مربوط به صرف و نحو - مراجعه نمي کرد و به تشريح آيات از نظر لفظي و اعراب و نکته هاي بلاغي و روايات مناسب با آن و بويژه مسائل اجتماعي مي پرداخت.
در تفسير دو آيه ي 10 و 11 سوره ي انفطار - که در تفسير جزء عم مندرج است - در تفسير وَ إِنَّ عَلَيْکُمْ لَحَافِظِينَ‌ * کِرَاماً کَاتِبِينَ‌ مي گويد:
از امور غيبي که طبق قرآن ايمان داشتن ما به آن واجب است اين است که بر ما نگهباناني گماشته شده که اعمال نيک و بد ما را مي نويسند. ولي حد ما نيست که در چگونگي آن بحث و فحص کنيم. يا نگهباني و سياهه برداري آنان از چه قرار است، آيا مثل ما کاغذ و قلم دارند؟ آيا از خطشان مي توان سردرآورد؟ يا لوحي دارند که اعمال را بر آن مي نگارند؟ آيا رسم الخط آنها مانند ماست يا در هيأت ارواحي هستند که اعمال ما بر آنها تجلي مي کند و بسان اثر جوهر بر کاغذ بر آنها نقش مي بندد؟ اين کار تا روز حشر ادامه دارد و ما هيچ تکليفي نداريم که همه و همه ي اينها را بدانيم. تکليف ما ايمان به صدق و صحت اين خبر و تفويض امر به خداوند است. و آنچه اعتقادش بر ما واجب است، و جزو اعمال ما ثبت خواهد شد، اين است که کار و بار ما حساب و کتاب دارد، و به اندازه ي پر پشه و سر سوزني از آن فراموش يا ضايع نخواهد گرديد. (5)
يا اين نمونه که در تفسير سوره ي فيل و ذکر فرستادن پرندگان به هيأت ابابيل به سراغ لشکر ابرهه مي گويد که اين عذاب کنايه از حصبه و آبله است:
اين سوره ي کريمه براي ما روشن مي کند که اين آبله و حصبه از سنگريزه هاي خشکي که بر سر افراد اين لشکر باريدن گرفته است، سرايت کرده است. و ناقل آن همانا گروههايي از يک نوع پرنده بوده و همراه با باد توفنده بر آنها باريده است و مي توان اين پرندگان را چيزي از جنس پشه يا مگس، بشمار آورد که حامل جرثومه هاي بعضي امراض بوده اند و آن سنگريزه ها، گل خشک و آلوده اي بوده که باد آن را آورده و به پاي اين جانوران ريز چسبيده و داخل بدن آنها شده و جراحات بيماري ايجاد کرده و سپس بدن آنها فاسد شده و پراکنده گشته، و همانا انبوه کثيري از اين پرندگان يا جانوران ريزند که عظيم ترين لشکرهاي الهي شمرده شده اند و در نابود کردن کساني که نابودي ايشان مقدر بوده، مؤثر واقع شده اند. و اين جانوران ريز همان چيزي است که امروزه، ميکرب مي گويند. (6)
و يا در تفسير آيه ي 34 و آيات بعدي از سوره ي بقره: وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا ... مي گويد:
و بعضي از مفسرين به شيوه ي ديگري، ملائکه را معني کرده اند و گفته اند هر آنچه در حق ملائکه آمده و آنها را موکلين اعمال از فرشته ي وکيل و مسئول رشد گياهان و آفرينش جانوران گرفته تا ملک موکل يا فرشته ي نگهبان انسان، در اينها اشاره و کنايه اي است که از ظاهر عبارت برنمي آيد. و آن اين است که اين نمو نباتات ممکن نيست مگر با وجود روح يا قوه ي خاص نباتي که خداوند آن را در دانه ي آن دميده است، و زندگي نباتي از آن است. در مورد انسان و حيوان هم همين طور. پس هر امر کلي که قائم به يک نظام مخصوص است که کلمه ي الهيه در ايجاد ‌آن، صفت تام و تمام پذيرفته است، و قوام آنها به روح الهي مخصوص به آنها است که در لسان شرع، ملک ( فرشته ) ناميده مي شود. (7)
و در جاي ديگر که در واقع دنبال همين مبحث است:
آگاهي دادن خداوند به ملائکه در اين باب که انسان را خليفه ي خود در زمين قرار داده همانا عبارت است از آماده ساختن زمين و قوا و ارواح اين جهان - که قوام و نظام جهان موکول به آن ارواح است - براي پيدايش نوعي از مخلوقات که داراي قوه ي متصرفه در زمين است، و عالم هستي به وجود او کمال مي پذيرد، و پرسش ملائکه در اينکه آيا خداوند کسي را در زمين، خليفه ي خويش مي گرداند که فساد مي کند، عبارت از اين است که انسان صاحب اختيار است، و استعدادي براي علم و عمل دارد که حد ندارد و اين کنايه از استعدادهاي انساني است و تمهيد مقدمه است براي آنکه بگويد اختيار انسان با خلافت او در زمان منافات ندارد. و تعليم اسماء به آدم، کنايه از استعداد است براي آموختن و شناختن هر چيز در جهان و بکار گرفتن همه ي آنچه در زمين هست و آبادگري او، و باز نمودن يا عرض اسماء بر ملائکه و سؤال کردن از ملائکه در باب اسماء و فروماندن آنها از جواب، کنايت است از شعور يا قوه اي که هر روح از ارواح مدبره ي عوالم گوناگون دارد، و از وظيفه ي خويش تن نمي تواند زد. و سجده ي ملائکه به آدم، عبارت از تسخير اين ارواح است به دست انسان و براي انسان، که فراتر رفتن او و پايگاه عاليتر يافتنش فقط موکول به معرفت سنن خداوندي است. و سرکشي ابليس و تن زدنش از سجود، تمثيل ناتواني است در رام کردن روح شر، و درماندنش از ترک و طرد و ارادت خاطر سوء، که مدار و محور همه گونه تنازع و تخاصم و تعدي و تجاوز در روي زمين است... (8)

پي‌نوشت‌ها:

1. درباره ي زندگي و آثار و افکار عبده، کتاب به هر زباني و نيز به فارسي کم نيست که عمده ترين آنها را نام مي بريم:
الف) به فارسي: فصل بلندي در اثر محققانه ي دکتر حميد عنايت که مشخصات آن در پانويس بعدي قيد مي شود. ديگر: مصطفي حسيني طباطبايي، شيخ محمد عبده، مصلح بزرگ مصر ( تهران، انتشارات قلم، 1357 ) و ديگر: کريم جويباري، چند واژه ي قرآني، به ضميمه ي سوره ي فاتحه از تفسير المنار شيخ محمد عبده ( تهران، بعثت، 1360؟ ).
ب) به عربي: محمد رشيد رضا، تاريخ الاستاذ الامام ( القاهره، 1324-1350 ق ). 3 جلد ديگر: احمد امين، زعماء الاصلاح في العصر الحديث ( القاهره، مکتبة النهضة المصرية، 1965 ). ديگر: عبدالمجيد عبدالسلام المحتسب، اتجاهات التفسير في العصر الحديث ( بيروت، دارالفکر، 1393 ق ).
پ) به انگليسي از جمله فصلي به قلم عثمان امين در اثر زير:
Osman Amin "Renaissance in Egypt, Muhammad A'bduh and His school", A History of Muslim Philosophy, Edited and Introduced by M.M. Sharif ( Wiesbaden, Otto Harrassowitz, 1966), vol. 2, pp. 1490-1513.
2. حميد عنايت، سيري در انديشه ي سياسي عرب، از حمله ي ناپلئون به مصر، تا جنگ جهاني دوم ( تهران، شرکت جيبي، 1356) صص 114، 126.
3. شريعتي، ما و اقبال ( تهران، حسينيه ي ارشاد، بي تا)، ص 72.
4. از تاريخ فلسفه در اسلام، ويراسته ي م.م. شريف برگرفته شده است.
5. محمدحسين الذهبي، التفسير و المفسرون، الطبعه الثانية، القاهره، دارالکتب الحديثة، 1398 ق، ج 2.
6. پيشين، ج 2، ص 568.
7. پيشين، ج 3، ص 57.
8. پيشين، صص 571-572.

منبع مقاله :
خرمشاهي، بهاء الدين؛ (1389 )، قرآن پژوهي (1)، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
تعجب مجری شبکه منوتو از قدرت نیروهای ویژه حزب الله!
play_arrow
تعجب مجری شبکه منوتو از قدرت نیروهای ویژه حزب الله!
حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به محله اللیلاکی
play_arrow
حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به محله اللیلاکی
شعار مردم بعد از تجمع در میدان فلسطین در واکنش به اتفاقات لبنان: انتقام انتقام!
play_arrow
شعار مردم بعد از تجمع در میدان فلسطین در واکنش به اتفاقات لبنان: انتقام انتقام!
ارتباط مستقیم شبکه سه با لبنان / خبرنگار شبکه سه روی آنتن تلویزیون: اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشد...
play_arrow
ارتباط مستقیم شبکه سه با لبنان / خبرنگار شبکه سه روی آنتن تلویزیون: اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشد...
واکنش آنتونی بلینکن وزیرخارجه ‎آمریکا به اتفاقات ساعات اخیر در لبنان
play_arrow
واکنش آنتونی بلینکن وزیرخارجه ‎آمریکا به اتفاقات ساعات اخیر در لبنان
ضامن سلامت حرکت ملت ایران
play_arrow
ضامن سلامت حرکت ملت ایران
آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل!
play_arrow
آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل!
برجام و FATF پوشش‌هایی برای جاسوسی
play_arrow
برجام و FATF پوشش‌هایی برای جاسوسی
نتانیاهو در سازمان ملل باز هم تابلو و نقشه از ایران به نمایش گذاشت!
play_arrow
نتانیاهو در سازمان ملل باز هم تابلو و نقشه از ایران به نمایش گذاشت!
پیام صوتی کودک ایرانی خطاب به امام حسین (ع)
play_arrow
پیام صوتی کودک ایرانی خطاب به امام حسین (ع)
ماجرای عصبانیت رهبر انقلاب از بنی‌صدر از زبان محسن رضایی
play_arrow
ماجرای عصبانیت رهبر انقلاب از بنی‌صدر از زبان محسن رضایی
شنیده شدن صدای تیراندازی در هنگ مرزی منطقه تهلاپ میرجاوه
play_arrow
شنیده شدن صدای تیراندازی در هنگ مرزی منطقه تهلاپ میرجاوه
گزارش یک جنگ
play_arrow
گزارش یک جنگ
مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: سیدحسن نصرالله در محل حمله نبوده و در سلامت است
play_arrow
مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: سیدحسن نصرالله در محل حمله نبوده و در سلامت است
وحیدی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه در شبکه خبر: هر فرمانده‌ای شهید می‌شود فرمانده‌ای دیگر به میدان می‌آید
play_arrow
وحیدی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه در شبکه خبر: هر فرمانده‌ای شهید می‌شود فرمانده‌ای دیگر به میدان می‌آید