فيلمنامه و رمان/ داستان دست کم در سه حوزه پيرنگ و شخصيت پردازي و داستان با يکديگر اشتراکات و تشابهاتي دارند. هم فيلمنامه و هم داستان و رمان از پيش داستان براي شخصيت پردازي، ايجاد تعليق و نيز اطلاع رساني به مخاطب بهره مي جويند. اين نوشته کوتاه به معرفي برخي شيوه هاي طراحي و نيز آشکار سازي پيش داستان در داستان/ رمان مي پردازد و فرصتي فراهم مي کند براي مقايسه اين روش ها با شگردهاي به کار بردن پيش داستان در فيلمنامه، که در مقاله هاي ديگر به آنها پرداخته ايم. از طريق اين نوع قياس ها و تدقيق در تشابهات و تفاوتهاي ميان اين روش ها مي توان به ترکيبي غني از تکنيک هاي چند رسانه اي دست يافت؛ شيوه اي که امروز بيش از هر دوره ديگر عرصه هاي گوناگون هنر و نيز معارف بشري رايج است. مثلاً استفاده از برخي ترفند هاي ادبي در سينما ( نريشن راوي، نوشته روي تصوير، نوشتن يادداشت روزانه و... ) و نيز به کارگيري شگردهاي سينمايي و فيلمنامه اي در ادبيات همچون تصويري نوشتن، استفاده از قطع هاي سريع که به کات در سينما شباهت مي برد و... رابرت ال. بيکن، داستان نويس و نيز آموزگار و ويراستار داستان نويسي، پايه گذار و مؤسس سايت The perfect Write است که در آن به داستان نويسان و رمان نويسان مشاوره مي دهد و به ويرايش آثار آنان مي پردازد.
چندي پيش از من خواستند مطلبي درباره تکنيک هاي ارائه پيش داستان رمان بنويسم. گرچه در نوشته هاي پيشينم نيز اشاراتي به پيش داستان کرده بودم، در اين نوشته به طور خاص به روش هاي اجراي پيش داستان در رمان مي پردازيم.
1-پيش درآمد
پيش درآمد آسان ياب ترين ابزار معرفي داستان و شخصيت در رمان و در عين حال خطرناک ترين آن هاست. رايج ترين جايگاه آوردن پيش داستان در پيش درآمد است، چرا که اين بخش ذاتاً با آنچه در گذشته مربوط است، پيوند دارد. اشکال کار اين جاست که اغلب ناشران با ديدن پيش درآمد اخم و تخم مي کنند چون به نظرشان « اين توضيحات » آنچه را قرار است در داستان روي دهد، بيش از حد لو مي دهد، و به اين ترتيب از شدت اثرگذاري خط پيرنگ داستان مي کاهد.2-ديالوگ
در واقع آنچه يک شخصيت به ديگري مي گويد، يکي از پرکاربرد ترين روش هاي قراردادي در بازنمايي گذشته است، بي آنکه متهم شويد به جاي نشان دادن کنش از کلام استفاده کرده ايد و همين گفتن به جاي نشان دادن يکي از دلايل اصلي که چرا برخي از ناشران از پيش داستان خوششان نمي آيد.3-جريان سيال ذهن
بيشتر ما قبول داريم که نوشتن به روش ويرجينيا و ولف يا ويليام فاکنر، اگر نگوييم غيرممکن دست کم بسيار دشوار است. اما بعضي ها هم اين شيوه را امتحان مي کنند؛ و اگر نويسنده اي آن قدر شهامت داشته باشد که در اين راه گام بگذارد نوشتن به روش جريان سيال ذهن، به شخصيت امکان مي دهد تا به بيان گذشته بپردازد.4-تک گويي دروني
تک گويي هاي دروني کوتاه، مقطع و ناگهاني که به مهارت لابه لاي ديالوگ ها جاي داده شده باشند نيز مي توانند خيلي به کار آيند. منتها اين روش نيز مستلزم ذهن هاي تيز و نيز حساسيت فوق العاده به تغييرات زاويه ديد است. ظاهراً در بيشتر موارد مشکلات زاويه ديد وقتي بروز مي کند که تک گويي دروني طولاني شود، براي همين هم بهتر است اين بخش ها را مختصر نگه داريم. اما به هر حال اين جا محل بسيار مناسبي براي ارائه اطلاعات به خواننده اي است که ساختار روايت برايش مهم است.5-فصل هاي کاملي از داستان/ رمان
مصداق هايي را سراغ دارم که در آنها نويسنده از يک فصل کامل پيش داستان بهره گرفته تا به آنچه اکنون در داستان مي گذرد، وضوح بخشد. اما به نظرم در اکثريت قاطع اين مصداق ها، بسيار بهتر مي بود اگر نويسنده آن رويداد را از همان پيش تر و در زمان واقعي اش در روايت ارائه مي داد، و بعد از همان جا داستان را شکل مي داد.6-گره گشايي
گره گشايي لازم نيست حتماً در همان پايان داستان روي دهد. يک نمونه دست اول از اين نوع گره گشايي، رمان هزار جريب است؛ کتابي که اغلب اوقات آن را مثال مي زنم، چرا که به نظرم از جهات بسياري فوق العاده است. يکي از اين جنبه ها شيوه ظريف و هوشمندانه اي است که جين اسمايلي به کار مي برد تا براي خواننده فاش کند چرا قهرمانش، جني، در تمام زندگي کشمکش هاي شديد عاطفي داشته است. شيوه آوردن اين نکته به صورت جملات و عبارات معترضه و نيز محل آوردن آن در داستان، گواه استعداد فوق العاده خانم جين اسمايلي است. اگر اين پيش داستان هم به اين شيوه پرورانده نشده بود، بعيد بود که رمان هزار جريب به اين خوبي از کار در آيد.منابع تحقيق:
سايت The perfect write
منبع مقاله :
ماهنامه فيلم نگار، شماره 135 و 136