مترجم: دکتر حميدرضا ارباب
با کاهش قيمت کالا، افزايش درآمد، افزايش قيمت کالاهاي جانشين، و کاهش قيمت کالاهاي مکمل، مقدار تقاضا براي کالا افزايش مي يابد. بحث ما درباره ی تقاضا کاملاً کيفي (و نه کمّي) بود. به عبارت ديگر ما به جهت تغييرات (و نه مقدار تغيير) توجه داشتيم. براي اندازه گيري مقدار واکنش تقاضا به تغيير عوامل مؤثر بر تقاضا، اقتصاددانان از مفهوم کشش استفاده مي کنند.
کشش قيمتي تقاضا و عوامل مؤثر بر آن
براساس قانون تقاضا، با کاهش قيمت يک کالا مقدار تقاضا براي آن افزايش مي يابد. کشش قيمتي تقاضا مقدار تغيير تقاضا را نسبت به تغيير قيمت اندازه گيري مي کند. وقتي مقدار تقاضا در مقابل تغييرات قيمت واکنش بسيار زيادي از خود نشان مي دهد، مي گوييم تقاضا با کشش (پرکشش) است. وقتي مقدار تقاضا در مقابل تغييرات قيمت واکنش بسيار کمي از خود نشان مي دهد، مي گوييم تقاضا بي کشش (کم کشش) است.چه عواملي با کشش بودن يا بي کشش بودنِ تقاضاي يک کالا را تعيين مي کنند، يا به عبارت ديگر عوامل تعيين کننده تقاضا کدام اند؟ از آن جا که تقاضا براي هر کالايي به ترجيحات مصرف کننده بستگي دارد، کشش قيمتي تقاضا نيز به عوامل اقتصادي، اجتماعي، رواني بسيار زيادي بستگي دارد که در مجموع خواسته هاي افراد را شکل مي دهند.
کالاهاي ضروري و کالاهاي تجملي
تقاضاي کالاي ضروري، بي کشش (کم کشش) و تقاضاي کالاهاي تجملي (لوکس)، با کشش (پرکشش) است. با افزايش حق ويزيت پزشکان، مردم بيمار نه به طور کامل بلکه به گونه اي محسوس مراجعه خود به پزشک را کاهش مي دهند. وقتي قيمت قايق هاي تفريحي افزايش مي يابد، تقاضا براي آن به شدت کم مي شود. زيرا مردم مراجعه به پزشک را يک ضرورت (کالاي ضروري) و خريد يک قايق تفريحي را يک خريد تجملي به حساب مي آورند. اين که يک کالا ضروري و يا تجملي باشد به ويژگي هاي ذاتي کالا (و نه ترجيحات مصرف کننده) بستگي دارد. براي کسي که به قايق راني اشتياق زيادي دارد و به سلامتي خود چندان اهميتي نمي دهد، قايق تفريحي يک کالاي ضروري و بي کشش است و رفتن به مطب پزشک يک کالاي تجملي با تقاضايي پرکشش خواهد بود.قابليت جانشيني کالاها
هر چه تعداد کالاهاي جانشين يک کالا بيش تر باشد، تقاضا براي آن کالا پر کشش تر است، زيرا مصرف کنندگان با تغيير قيمت به راحتي مي توانند ساير کالاها را جانشين کالاي نخست کنند. مثلا کره و مارگارين براي يکديگر جانشين هايي مناسب اند. کوچک ترين افزايش در قيمت کره باعث مي شود تا با ثابت بودن قيمت مارگارين، تقاضا براي کره به شدت کاهش يابد. به عنوان مثالي ديگر، تخم مرغ کالايي است که جانشيني مناسب ندارد بنابراين تقاضاي تخم مرغ احتمالاً کم کشش تر از تقاضاي کره است.حدود بازار
کشش تقاضا در هر بازار حدود بازار و مرزهايي که براي آن تعيين مي کنيم بستگي خواهد داشت. تقاضا براي يک کالا در يک گروه کالايي خاص و بازار تعريف شده، پرکشش تر از تقاضا براي يک کالا در يک گروه کالايي با بازار وسيع تر است. در حالت نخست يافتن کالاهاي جانشين به مراتب آسان تر است. مثلاً مواد غذايي شامل محدوده اي وسيع از کالاها با بازاري بزرگ ترند به همين دليل تقاضاي آن نيز بي کشش است زيرا مواد غذايي جانشين هايي مناسب ندارند. در مقابل کالايي مانند بستني يک بازار محدود دارد، تقاضا براي بستني پر کشش است زيرا انواع بستني را به راحتي مي توانيم جانشين يکديگر کنيم. يک نوع بستني خاص، مانند بستني وانيلي، بازاري محدود دارد بنابراين کالايي با تقاضاي بسيار پرکشش است، ساير طعم هاي بستني به راحتي جانشيني تقريباً کامل براي بستني وانيلي هستند.افق زماني
تقاضا براي کالاها در افق هاي زماني بلندتر پرکشش تر است. با افزايش قيمت بنزين مقدار تقاضا براي آن طي چند ماه اندکي کاهش مي يابد. (به عبارت ديگر تقاضا براي بنزين در کوتاه مدت بي کشش يا کم کشش است.) اما پس از گذشت چند ماه و در يک دوره بلند مدت مردم خودروهايي با کارايي بيش تر مي خرند، از وسايط نقليه عمومي بيش تر استفاده مي کنند و مي کوشند محل سکونت خود را نزديک به محل کار انتخاب کنند. به اين ترتيب پس از چند سال مقدار تقاضا براي بنزين (به علت افزايش قيمت آن) به گونه اي قابل ملاحظه کاهش مي يابد.محاسبه کشش قيمتي تقاضا
حال که با مفهوم کشش قيمتي آشنا شديد، اجازه دهيد به محاسبه دقيق تر آن بپردازيم. اقتصاددانان کشش قيمتي تقاضا را به صورت درصد تغيير در مقدار تقاضا تقسيم بر درصد تغيير در قيمت تعريف و مورد استفاده قرار مي دهند:از آن جا که مقدار تقاضا با قيمت ارتباط عکس (منفي) دارد، درصد تغيير در مقدار همواره داراي علامتي مخالف علامت درصد تغيير در قيمت است. در اين مثال، درصد تغيير در قيمت، مثبت 10 درصد (نشان دهنده افزايش در قيمت)، و درصد تغيير در مقدار، منفي 20 درصد (نشان دهنده ی کاهش مقدار) است. به همين دلیل کشش هاي قيمتي تقاضا معمولاً منفي اند. در اين مقاله از علامت منفي صرف نظر مي کنيم و کشش هاي قيمتي تقاضا را هميشه با علامت مثبت (يا قدر مطلق کشش) نشان مي دهيم. به اين ترتيب کشش قيمتي بزرگ تر نشان دهنده ی حساسيت يا واکنش بيش تر مقدار تقاضا به تغييرات قيمت است.
روش ميانگين: روشي مناسب تر براي محاسبه درصد تغييرات و کشش ها
اگر بخواهيد کشش قيمتي تقاضا بين دو نقطه روي منحني تقاضا را محاسبه کنيد، با يک مشکل مواجه مي شويد. کشش قيمتي تقاضا از نقطه A به نقطه B (مبدأ تغيير نقطه A) با کشش قيمتي تقاضا از نقطه B به A (مبدأ تغيير نقطه B) متفاوت است.به اعداد زیر توجه کنيد:
نقطه ی A : |
4 دلار= p قیمت، |
120= Q مقدار |
نقطه ی B : |
6 دلار= p قیمت، |
180=Q مقدار |
يک روش اجتناب از اين مشکل استفاده از روش ميانگين در محاسبه کشش هاست. به جاي استفاده از روش معمول در محاسبه کشش قيمتي تقاضا، در روش ميانگين از متوسط ساده دو قيمت و دو مقدار تقاضا استفاده مي کنيم. مثلا ميانگين ساده دو قيمت 5 دلار و ميانگين ساده دو مقدار تقاضا 100 است. براساس روش ميانگين درصد تغيير قيمت از 4 دلار به 6 دلار معادل 40 درصد (و نه 50 درصد) است زيرا درصد را از نسبت به دست آورده ايم. بر اين اساس درصد کاهش قيمت از 6 دلار به 4 دلار نيز 40 درصد خواهد بود. از آن جا که در روش ميانگين، کشش قيمتي محاسبه شده (صرف نظر از جهت تغييرات) هميشه يک مقدار خواهد بود، از اين روش معمولاً براي محاسبه کشش قيمتي تقاضا بين دو نقطه استفاده مي شود.
طبق روش ميانگين وقتي از نقطه A به نقطه B حرکت مي کنيد، قيمت 40 درصد افزايش و مقدار نيز 40 درصد کاهش مي يابد. به طور مشابه با حرکت از نقطه B به A قيمت 40 درصد کاهش و مقدار 40 درصد افزايش مي يابد، بنابراين در هر دو جهت، کشش قيمتي تقاضا برابر با يک است.
در روش ميانگين با استفاده از فرمول زير کشش قيمتي تقاضا بين دو نقطه (1P و Q1 P1) (و 2Q) را محاسبه مي کنيم:
صورت کسر محاسبه درصد تغيير در مقدار تقاضا با روش ميانگين، و مخرج کسر نيز محاسبه درصد تغيير در قيمت با روش ميانگين را نشان مي دهد. شما همواره براي محاسبه کشش ها بايد از اين فرمول استفاده کنيد.
البته در تمامي فصول کتاب به ندرت از اين فرمول براي محاسبه کشش تقاضا استفاده مي کنيم، زيرا براي تحليل وضعيت مورد نظر ساده ترين راه اين است که به جاي محاسبه از طريق فرمول، «حساسيت مقدار تقاضا نسبت به قيمت» را مورد ملاحظه قرار دهيم.
انواع منحني هاي تقاضا
اقتصاددانان معمولاً منحني هاي تقاضا را بر حسب کشش آن ها طبقه بندي مي کنند. وقتي مقدار کشش بزرگ تر از يک باشد مي گوييم تقاضا پرکشش است. در اين حالت مقدار تقاضا در مقايسه از قيمت به نسبت بيش تري تغيير مي کند. وقتي مقدار کشش کوچک تر از يک باشد، مي گوييم تقاضا بي کشش است؛ در اين حالت مقدار تقاضا در مقايسه با قيمت به نسبت کم تري تغيير مي کند. اگر مقدار کشش برابر يک باشد، در اين صورت مقدار تقاضا و قيمت به يک نسبت تغيير مي کنند؛ در اين حالت مي گوييم تقاضا داراي کششِ واحد است.از آن جا که کشش قيمتي تقاضا مقدار تغييرات تقاضا را نسبت به تغييرات قيمت اندازه گيري مي کند، با شيب منحني تقاضا ارتباط نزديک دارد. قاعده زير راهنمايي مفيد براي تعيين حدود کشش قيمتي تقاضاست: هر چه يک منحني تقاضا، که از نقطه مورد نظر ما عبور کرده است، کم تر شيب داشته باشد، کشش قيمتي تقاضا بيش تر مي شود. هر چه يک منحني تقاضا که از يک نقطه مفروض عبور کرده شيب بيش تري داشته باشد کشش قيمتي تقاضا کوچک تر است.
در نمودار1 پنج حالت مختلف را ملاحظه مي کنيد. در يک حالت حدي کشش صفر است، تقاضا کاملاً بي کشش بوده و منحني تقاضا حالت عمودي دارد. در اين وضعيت با تغيير قيمت مقدار تقاضا هيچ تغييري نمي کند. با افزايش مقدار کشش شيب منحني تقاضا کم تر مي شود. در يک حالت حدي ديگر تقاضا کاملاً پرکشش است. اين حالت زماني اتفاق مي افتد که کشش قيمتي تقاضا به سمت بي نهايت ميل کند و منحني تقاضا کامل افقي باشد، در اين صورت تغييرات بسيار کوچک در قيمت منجر به تغييرات بسيار زياد در مقدار تقاضا خواهند شد.
ارتباط بين درآمد کل و کشش قيمتي تقاضا
هنگام بررسي تغييرات عرضه و تقاضا در بازار، يک متغير مهم، که غالباً به آن توجه داريم، دريافتي يا درآمد کل است. درآمد کل با مبلغ پرداختي از سوي خريدار يا مبلغ دريافتي از سوي فروشنده براي يک کالا برابر است. در هر بازار درآمد کُل برابر است با P×Q يا قيمت کالا ضرب در مقدار کالاي فروخته شده. درآمد کل را مي توانيم با استفاده از منحني نمودار2 نشان دهيم. اگر 4 دلار= P و 100= Q باشد، آن گاه درآمد کل برابر است با: 100×4 يا 400 دلار.با حرکت روي منحني تقاضا، درآمد کل چه تغييري مي کند؟ پاسخ، به کشش قيمتي تقاضا بستگي دارد. اگر تقاضا بي کشش باشد (نمودار3). آن گاه افزايش قيمت باعث افزايش دريافتي کل مي شود. در اين نمودار با افزايش قيمت از 1 دلار به 3 دلار مقدار تقاضا فقط 20 واحد کاهش يافته، از 100 به 80 رسيده، و درآمد کل نيز از 100 دلار به 240 دلار افزايش يافته است. در اين جا افزايش در قيمت باعث افزايش P×Q مي شود، زيرا درصد کاهش مقدار (Q) کم تر از افزايش قيمت (P) بوده است.
اگر تقاضا پرکشش باشد، عکس نتيجه بالا به دست مي آيد: در اين حالت افزايش در قيمت باعث کاهش درآمد کل مي شود. در نمودار4 وقتي قيمت از 4 دلار به 5 دلار افزايش مي يابد، مقدار تقاضا از 50 واحد به 20 واحد کاهش مي يابد و در نتيجه درآمد کل از 200 دلار به 100 دلار مي رسد. بنابراين اگر تقاضا پرکشش باشد، کاهش در مقدار تقاضا بيش از افزايش در قيمت است؛ به طوري که دريافتي کل يا P×Q کاهش مي يابد.
هر چند مثال هاي فوق به حالت کاملاً حدي مربوط اند اما قواعد زيرا را مي توانيم استخراج کنيم:
• وقتي منحني تقاضا بي کشش است (کشش قيمتي تقاضا کم تر از 1 است)، افزايش قيمت باعث افزايش درآمد کل، و کاهش قيمت باعث کاهش درآمد کل مي شود.
• وقتي منحني تقاضا پرکشش است (کشش قيمتي تقاضا بزرگ تر از 1 است) افزايش قيمت باعث کاهش درآمد کل، و کاهش قيمت باعث افزايش درآمد کل مي شود.
• در يک حالت خاص که کشش تقاضا واحد است (کشش تقاضا کاملاً مساوي 1 است) تغيير در قيمت هيچ اثري بر درآمد کل ندارد.
کشش و دريافتي کل در طول يک منحني تقاضاي خطي
هر چند ممکن است کشش تقاضا در تمامي نقاط يک منحني تقاضا ثابت باشد اما اين حالت هميشه وجود ندارد. مثلاً کشش تقاضا در طول يک منحني تقاضاي خطي تغيير مي کند. (نمودار 5)جدول 1 محاسبه ی کشش منحنی تقاضای خطی
قیمت به دلار |
مقدار |
دریافتی کل |
درصد تغییر |
درصد تغییر |
کشش |
تفسیر |
7 |
0 |
0 |
15 |
200 |
13/0 |
پرکشش |
هر چند شيب منحني تقاضاي خطي در تمامي نقاط ثابت است اما کشش تقاضا در طول يک منحني خطي ثابت نيست. علت اين است که شيب نسبت تغييرات دو متغير، و در همين حال کشش نسبت درصد تغييرات دو متغير است. به جدول 1 توجه کنيد؛ در اين جدول مقادير مختلف تقاضا در يک منحني تقاضاي خطي (نمودار 5) در قيمت هاي مختلف درج و بر اين اساس کشش قيمتي تقاضا با استفاده از روش ميانگين محاسبه شده است. در قيمت هاي پايين و مقادير تقاضاي زياد منحني تقاضا پرکشش است. در قيمت هاي بالا و مقادير تقاضاي اندک، منحني تقاضا کم کشش است.
جدول 1 دريافتي کلِ مربوط به هر نقطه از منحني تقاضا را نيز نشان مي دهد. اين ارقام ارتباط بين کشش و دريافتي کل را نشان مي دهند. مثلا در قيمت 1 دلار، تقاضا پرکشش است به طوري که با افزايش قيمت به 2 دلار، دريافتي کل افزايش مي يابد. در قيمت 5 دلار، تقاضا بي کشش است به طوري که با افزايش قيمت به 6 دلار، دريافتي کل کاهش مي يابد. بين قيمت 3 دلار و 4 دلار، کشش تقاضا واحد است و دريافتي کل با تغيير قيمت تغييري نخواهد کرد.
مطالعه موردي: قيمت گذاري بليت ورودي موزه
شما متصدي يک موزه هنري بسيار بزرگ هستيد. مدير مالي به شما مي گويد که موزه با کسري بودجه و منابع مالي رو به روست و پيشنهاد مي دهد که براي افزايش درآمد کل موزه، قيمت بليت ورودي را افزايش دهيد. شما چه کار خواهيد کرد؟ آيا قيمت بليت ورودي را افزايش مي دهيد يا کاهش؟پاسخ شما بستگي به کشش تقاضا دارد. اگر تقاضا براي بازديد از موزه کم کشش باشد افزايش در قيمت بليت ورودي باعث افزايش درآمد کل موزه خواهد شد. اما اگر تقاضا پرکشش باشد آن گاه افزايش در قيمت بليت تعداد بازديدکنندگان را به قدري کاهش مي دهد که درآمد کل کاهش مي يابد. در اين حالت شما بايد قيمت را کاهش دهيد. در اين صورت تعداد بازديدکنندگان به قدري افزايش مي يابد که درآمد کل افزايش يابد. براي محاسبه کشش قيمتي تقاضا بايد از کارشناسان آمار استفاده کنيد. آن ها با استفاده از اطلاعات آماري به مطالعه اين مسئله مي پردازند که با تغيير قيمت از سالي به سال ديگر تعداد بازديدکنندگان چه تغييري کرده است. يا آن که احتمالاً با استفاده از آمار بازديدکنندگان در موزه هاي سراسر کشور به بررسي تأثير قيمت بر تعداد بازديدکنندگان مي پردازند. در اين بررسي علاوه بر اطلاعات مربوط به قيمت بليت ورودي و تعداد بازديدکنندگان، آماردان نياز به آمار ساير متغيرهايي که بر تعداد بازديدکنندگان اثر مي گذارد نيز خواهد داشت، متغيرهايي مانند آب و هوا، جمعيت، وسعت موزه و.... در پايان تحليل اين داده ها يک برآورد از کشش قيمتي تقاضا براي ما فراهم مي کند که از آن براي حل مشکلات مالي استفاده مي کنيم.
ساير کشش هاي قيمتي تقاضا
غير از کشش قيمتي تقاضا اقتصاددانان براي تفسير رفتار خريداران در بازار از ساير کشش هاي تقاضا به شرح زير استفاده مي کنند.کشش درآمدي تقاضا:
تغيير در مقدار تقاضا را نسبت به تغيير درآمد مصرف کنندگان اندازه گيري مي کند. کشش درآمدي تقاضا برابر است با درصد تغيير در مقدار تقاضا، تقسيم بر درصد تغيير در درآمد. به عبارت ديگر:
بيش تر کالاها کالاهاي عادي (نرمال) هستند. کالاهاي عادي کالاهايي هستند که با افزايش درآمد تقاضاي آن ها افزايش مي يابد. مقدار تقاضا و درآمد همواره در يک جهت تغيير و حرکت مي کند، بنابراين کشش درآمدي تقاضا براي کالاهاي عادي هميشه مثبت است. برخي کالاها مانند «استفاده از اتوبوس شهري» يک کالاي پست محسوب مي شوند زيرا با افزايش درآمد مقدار تقاضا کاهش مي يابد. در مورد کالاهاي پست با کشش منفي درآمدي تغيير در مقدار تقاضا و درآمد در جهت مخالف هم حرکت مي کنند. کشش درآمدي تقاضا براي کالاهاي پست منفي است (با افزايش درآمد، تقاضا براي کالاهاي پست کاهش مي يابد).
مقدار کشش درآمدي تقاضا براي کالاهاي عادي نيز بسيار متفاوت است. کشش درآمدي تقاضا براي کالاهاي ضروري مانند مواد غذايي و پوشاک کوچک است زيرا مصرف کنندگان صرف نظر از طرح درآمدشان مجبور به خريد مقاديري خاص از اين کالاها هستند (از اين رو با تغيير درآمد، تقاضا براي اين کالاها چندان تغيير نمي کند). از سوي ديگر کشش درآمدي تقاضا براي کالاهاي غيرضروري (لوکس يا تجملي) مانند خاويار و انواع پوشاک از پوست جانوران، بسيار بزرگ است، زيرا مصرف کنندگان احساس مي کنند وقتي درآمدشان بيش از حد پايين است، بدون اين کالاها نيز مي توانند زندگي کنند (از اين رو با تغيير درآمد تقاضا براي اين کالاها به شدت تغيير مي کند).
کشش متقاطع- قيمتي تقاضا (1) (کشش ارتباطي تقاضا)
اقتصاددانان از کشش متقاطع- قيمتي تقاضا (با کشش ارتباطی تقاضا) براي اندازه گيري مقدار تغيير در تقاضاي يک کالا نسبت به مقدار تغيير در قيمت کالاهاي ديگر استفاده مي کنند. مقدار کشش ارتباطي تقاضا به صورت درصد تغيير در مقدار تقاضاي کالاي نخست (x) تقسيم بر درصد تغيير در قيمت کالاي دوم (y) محاسبه مي شود. به عبارت ديگر:اين که کشش متقاطع- قيمتي تقاضا مثبت يا منفي باشد، به ارتباط دو کالا از نظر جانشين يا مکمل بودن بستگي دارد. کالاهاي جانشين نوعاً کالاهايي هستند که مي توانند به جاي هم مورد استفاده قرار گيرند؛ مانند همبرگر و هات داگ. افزايش در قيمت هات داگ باعث مي شود تا تقاضاي همبرگر افزايش يابد. زيرا قيمت هات داگ و مقدار تقاضاي همبرگر (يا دو کالاي جانشين) همواره در يک جهت تغيير مي کند، بنابراين کشش ارتباطي تقاضا هميشه مثبت است. از سوي ديگر کالاهاي مکمل کالاهايي هستند که نوعاً بايد با يکديگر مورد استفاده قرار گيرند، مانند رايانه و بسته هاي نرم افزاري. کشش ارتباطي تقاضا در مورد کالاهاي مکمل منفي است، زيرا افزايش قيمت کالاي نخست (مثلاً رايانه) باعث کاهش تقاضاي رايانه و به دنبال آن کاهش تقاضاي کالاي دوم (نرم افزار) مي شود، بنابراين قيمت رايانه و مقدار تقاضاي نرم افزار (دو کالاي مکمل) در جهت مخالف هم تغيير مي کنند و کشش ارتباطي: منفي خواهد شد.
پي نوشت ها :
1. cross- price elastivity of demand.
منبع مقاله :منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول