تغييرات دوران بلوغ
1. تغيير جسماني
الف) روييدن موي سياه در دختر و پسر؛ب) صداي پسرها دور رگه شده و لگن و سينه دخترها بزرگ مي گردد؛
ج) جوش و آکنه در صورت هر دو به صورت مشترک مشاهده مي شود؛
و) پسرها محتلم و دخترها پريود ( ماهانه ) مي گردند؛
2. تغيير رواني و روحي
تمايل به جنس مخالف، رسيدن به وضع ظاهر، لذت بردن از دست زدن به بدن خود و نگاه به نامحرم و شنيدن صداي جنس مخالف از جمله تغييرات رواني نوجوانان در اين سن است. فرد تازه بالغ شده به وضع ظاهر خود مي رسد، عطر و ادکلن استفاده مي کند و با لباس خودآرايي مي نمايد. در اين زمان سؤالات زيادي براي او مطرح مي شود که خجالت مي کشد از مربي و والدين خود بپرسد. به ناچار به دوستان خود پناه مي برد و وقتي هم از دوستان خود سؤال مي کند؛ ممکن است دوستان از ساده لوحي او استفاده کرده و او را به انحرافات جنسي بکشانند. بنابراين بهترين کساني که مي توانند در اين موقعيت حساس از فرزندان خود مراقبت کنند و اطلاعات جنسي را در حد لازم در اختيار او قرار دهند، والدين هستند؛ لذا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند: « از گفتن مسئله دين حيا نکنيد ».(1)4- تربيت اجتماعي
يکي از تربيت هايي که والدين و مربّيان بايد نسبت به آن اهتمام ورزند « تربيت اجتماعي » است. بي توجهي نسبت به اين نوع تربيت ممکن است باعث گوشه گيري، انزوا طلبي و کم روئي فرد گردد و موجب شود که کودک يا نوجوان در ارتباط با همسالان و اطرافيان خود دچار مشکل گردد.به طور معمول کودک يا نوجواني که کم رو باشد و يا آداب اجتماعي را بلد نباشد، نمي تواند از توانايي و توانمندي خود خوب بهره ببرد. حتي در مواقعي ديده شده دانش آموز کم رو و گوشه گير از ابراز وجود در کلاس يا پرسش امتناع مي کند و در مواردي که مورد تجاوز گروه همسالان و هم کلاسي هاي خود قرار مي گيرد، قدرت دفاع ندارد. اکنون اين سؤال در ذهن شکل مي گيرد که چه عاملي باعث کم رويي و گوشه گيري نوجوان شده است؟ آيا والدين و مربيان به فکر اين هستند که بعد اجتماعي فرزند خود را تقويت کنند؟
انسان و حيات اجتماعي
انسان براساس فطرت و طبيعت خود موجودي اجتماعي است. در جامعه به دنيا مي آيد، با بهره گيري از حمايت و خدمت ديگران رشد و پرورش مي يابد، حال و هواي جامعه و رنگ اجتماع را مي پذيرد، به راه و رسم و آداب و سنن آنها عادت مي کند و عضوي از جامعه به حساب مي آيد و در عين همرنگي و همزيستي با اعضاي آن به فعاليّت مي پردازد. اين مسئله اي است که از ابتداي پديد آمدن بشر تا عصر ما وجود داشته و خواهد داشت.فوايد حيات اجتماعي
انسان از روزگاران قديم دريافته بود که حيات اجتماعي داراي فوايد و آثاري سرنوشت ساز است که برخي از اين فوايد به شرح زير است.1- عامل تأمين امنيّت فردي و گروهي، حفظ سلامت تن و روان است.
2- موجب رشد و پرورش ذهن، پرباري انديشه، شکل گيري عقل و تبديل کنجکاوي به چراجويي است.
3-راهي براي پديد آمدن عواطف، جهت دادن و تعديل ترس و خشم، عشق و محبت و الفت در خانواده است.
4- راهي براي ايجاد رقابت به سوي کمال است.
5- باعث ايجاد افکار و فلسفه ها، سبب پر بار شدن فرهنگ، زايش علوم، ابداع و اختراع است.
6- عاملي براي ايجاد حکومت، قانون، حفظ آزادي و وحدت ملي است.
سفارش به حيات اجتماعي
زندگي اجتماعي مورد تأکيد و سفارش همه انبياء، اولياء و صُلحا و انديشمندان در طول تاريخ است. انسان اجازه ندارد که به دور از جامعه و بي تفاوت در برابر غم و درد مردم و دور از همه هياهوها و اشتغالات عامّه، در گوشه اي از اين جهان پهناور، در دخمه اي يا غاري پناه گيرد و سرگرم زندگي خود باشد.در اسلام رهبانيّت و انزواي از مردم وجود ندارد و حرکت هاي غيرمسئولانه در زندگي مجاز نيست؛ توقف و سکون و بي حرکتي در زندگي يک مسلمان نبايد باشد همانطور که پيامبر اسلام فرموده اند:
« ليس في امّتي رهبانيَّة و لاسياحةٌ و لا زَمٌّ ».(2)
در امّت من رهبانيّت و فرار از مردم [ به بهانه عبادت ] و سکوت و بي توجهي راه ندارد.
توصيه اسلام به خوردن غذا در ميان جمع و هم سفره شدن با ديگران، گزينش و انتخاب همسفر، تسريع در تشکيل خانواده، حضور در مجامع علمي، مشارکت در امور اجتماعي، اعلام محبت خود به برادر ديني، مصافحه و دست دادن به يکديگر، داشتن روح تعاون و همکاري، شرکت در مراسم حج و نماز جماعت، همه اينها جلوه هايي از حيات اجتماعي است.(3)
اکنون به اين سؤال مي پردازيم که چه عواملي باعث کم رويي و گوشه گيري کودکان و نوجوانان مي گردد؟
کم رويي يعني دستپاچه شدن در مقابل افراد و احساس ناراحتي کردن در حضور ديگران. نکته مهم در مورد کم رويي اين است که بيشتر افراد اين تجربه را به صورت مشترک دارند. شايد تعجب کنيد اگر بفهميد در تحقيقي که توسط فيليپ زيمباردو ( 1977 م ) انجام شد، بيش از 80% مردم آمريکا گفتند که کم رو هستند. تنها 7% مردم ادعا کردند که هرگز کم رويي را تجربه نکرده اند. افراد کم رو مي گويند که در برقراري مکالمات و حفظ تماس چشمي مشکل دارند و زماني که مي کوشند با فردي ارتباط برقرار کنند، احساس ناراحتي مي کنند.
نشانه هاي کم رويي
افراد کم رو علائم زير را تجربه مي کنند:1- ناراحتي هاي جسمي: معده درد، تپش قلب، تعريق، سرخ شدن؛
2- خودآگاهي: افکار خود تحقير کننده، نگراني درباره ارزيابي منفي ديگران.
3- مهارت اجتماعي ضعيف، بازداري اجتماعي و دست و پا چلفتي بودن.(4)
علل کم رويي
هيچ کودکي خجالتي و کم رو به دنيا نمي آيد. اين ما هستيم که کودکان را مي ترسانيم و خجالتي بار مي آوريم و بايد گفت عامل ترس، صحراي فکر اطفال را به شورستاني مي سازد که هيچ گُلي در آن نمي رويد. (5) موارد ذيل عواملي هستند که در بروز کم رويي مؤثر هستند.1- نقص بدني؛
2- محروميت ها و شکست و ناکامي گذشته؛
3- تمسخر و استهزاي دوستان و همسالان؛
4- منع از معاشرت ( نداشتن روابط فاميلي )؛
5- لکنت زبان؛
6- يادگيري از والدين؛
7- تعريف و تمجيد از آدم هاي کم حرف؛
8- اختلاف والدين؛
9- کمبود محبّت؛
10- تحقير، سرزنش، تنبيه؛
11- ضعف هاي خانواده.
مهارت هاي خاص براي غلبه بر کم رويي
1- مسئووليت دادن به کودکان و نوجوانان؛2- مشورت کردن، نظر خواستن و به نظر آنان توجه کردن؛
3- به جاي صحبت با جسارت با منطق صحبت کردن؛
4- موقع پاسخ به سؤالات کودکان به آنان توجه کردن؛
5- شرکت دادن کودکان و نوجوانان در کارهاي گروهي و اردوها؛
6- نقاط مثبت او را در جمع بيان کردن؛
7- برچسب خجالتي نزدن؛
8- تهديد نکردن و ميدان دادن؛
9- در فعاليت هاي اجتماعي او را شرکت دادن؛
10- فرد کم رو را وادار به صحبت کردن.
براي افزايش مهارت حرف زدن مي توان از اين عوامل کمک گرفت؛ استفاده از تلفن، سلام گفتن، سوال کردن، خواندن و پرسيدن.
5- تربيت اخلاقي
يکي از تربيت هايي که بايد مورد توجه مربيان و والدين باشد، توجه به بعد اخلاقي کودکان و نوجوانان است. در تعريف خُلق گفته اند: خلق عبارت است از هيأتي که در نفس نفوذ کرده باشد به طوري که به آساني و بدون نياز به فکر و تأمل، افعال از آن صادر شود. بنابراين خلق از صفات ثابت نفساني است. گاهي هم خلق به خود افعال اطلاق مي شود. براي مثال به خود صدق و کذب نيز خلق خوب و بد اطلاق مي شود.فعل اخلاقي، کاري است ارزشي که همه انسان ها، در همه زمان ها و مکان ها، بر خوبي يا بدي آن توافق دارند و عقل سليم انساني، حُسن يا قبح آن را درک مي کند. انسان از اين جهت که موجودي داراي عقل است خود را ملزم به انجام فعل حسن و اجتناب از فعل قبيح مي بيند؛ بنابراين مي توان گفت که مسائل اخلاقي دو دسته هستند: اخلاق نيک، اخلاق بد. هر کدام از اينها هم به دو دسته تقسيم مي شوند:
الف) اخلاق نيک فردي و اخلاق نيک اجتماعي؛
ب) اخلاق بد فردي و اخلاق بد اجتماعي.
اخلاق نيک فردي:
توجّه و ياد خدا، محبّت خدا، توکّل بر خدا، راضي بودن به رضاي خدا، اخلاص عمل، صبر، بي نيازي نفس، شجاعت و آرامش و... صدها نمونه مانند آن اخلاق نيک فردي شمرده مي شوند.اخلاق نيک اجتماعي:
خوش اخلاقي، خوش گفتاري، خوش برخوردي، تواضع، احترام به مردم، عدالت خواهي، ايثار، دفاع از مظلومان، احسان، امانتداري و وفاي به عهد، راستگويي، عفو، چشم پوشي، نيکي به والدين، صله رحم، رعايت حقوق متقابل زن و شوهر، خوش رفتاري با همسايگان و مانند آن اخلاق نيک اجتماعي به حساب مي آيند.اخلاق بد فردي:
ريا، حسد، غضب، اضطراب، يأس، جزع و بي تابي، حب دنيا، حرص، طمع، ضعف اراده و بسياري از اين دست از مصاديق اخلاق بد فردي شناخته مي شوند.اخلاق بد اجتماعي:
تندخويي، بد زباني، برخورد بد، تکبّر، توهين به ديگران، ستمکاري، بدخواهي، ديگرآزاري، خيانت در امانت، دروغگويي، فاش کردن اسرار مردم، لجبازي، عيب جويي، بد رفتاري نسبت به والدين، بدرفتاري نسبت به خواهر و برادر، عدم رعايت حقوق زن و مرد، سعايت و سخن چيني، غيبت، اسراف و تبذير(6) هم اخلاق بد اجتماعي شناخته مي شوند.توجه ويژه دين اسلام به اخلاق اجتماعي باعث شد که رسول خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) مهم ترين ويژگي بعثت خود را ترويج و تکميل اخلاق نيکو معرفي کنند.
« انّما بُعثتُ لاُتمَّمَ مکارم الاخلاق ».(7)
همانا من براي تکامل خصلت هاي نيکو مبعوث شدم
پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله و سلم) در بياني ديگر فرمودند:
« خيرُ الناسِ اَحسَنَهُمُ خلقاً ».(8)
« برترين افراد کساني اند که خلق و خوي آنها از همه برتر و والاتر باشد. »
اگر انسان در تنهايي زندگي کند مشکل اخلاقي ندارد. همين انسان وقتي تشکيل خانواده داد و يا در جمع زندگي کرد؛ جامعه و خانواده بستر مناسبي براي ظاهر شدن اخلاق واقعي انسان ها است.
افرادي که اخلاق نيکو دارند، با شخصيت اند، عزت نفس دارند و با مردم با احترام برخورد مي کنند. در جامعه اي که اخلاق وجود نداشته باشد، استعدادها سرکوب شده، نيروها به هدر مي رود و آزادي و امنيت بازيچه هوسبازان مي گردد. در چنين جامعه اي زندگي فردي و اجتماعي مفهوم خود را از دست مي دهد.
بعضي سعادت انسان را عمل به قوانين مدني مي دانند؛ اما عمل به قوانين بدون پشتوانه اخلاق امکان ندارد. اخلاق خوب والدين نسبت به هم تأثير زيادي در اخلاق و رفتار فرزندان دارد؛ لذا در بعد تربيت اخلاقي، والدين و مربيان بايد ابتدا خودشان عامل باشند تا متربي خود را متخلق به اخلاق نيکو کند.
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند *** قومي که گشت فاقد اخلاق مردني است
6- تربيت عاطفي
احساسات و عواطف، جزيي از دنياي رواني انسان هستند و نقش بسيار مهمي در زندگي او دارند. احساسات و عواطف، همان نيروهاي رواني انسان هستند که موجب تحرک و تلاش او مي شوند. « محبت » موجب مي گردد که انسان براي رضايت محبوب تلاش کند. « خشم » انسان را بر مي انگيزد که تا بي محابا به مقابله با برانگيزاننده خشم برخيزد. « ترس » موجب گريز انسان شده، او را در دوري از منبع ايجاد کننده ترس، ياري مي کند. خلاصه آن که اگر به دقت بنگريم، مي بينيم که ما براي انجام هر عمل، نه تنها به شناخت ابزار انجام آن عمل احتياج نداريم، بلکه نيازمند داشتن نيروي رواني لازم نيز هستيم که احساسات و عواطف اين نيرو را در اختيار ما مي گذارند.يکي از مهم ترين مقوله هاي تربيتي، تربيت بعد عاطفي انسان است. ما بايد فرزندانمان را براي استفاده صحيح از عواطفشان تربيت کنيم. در اين بحث به بررسي مهم ترين عواطف موجود در يک کودک مي پردازيم که عبارتند از:
1-احساس دوستي و احساس دشمني؛
2- خشم؛
3- ترس؛
4- حسد؛
5- محبت و عشق؛
1- احساس دوستي و احساس دشمني
دوستي و دشمني از جمله عواطفي هستند که در زندگي ما انسان ها نقش بسيار مهمي ايفا مي کنند. ما به طور طبيعي، کساني را که فکر مي کنيم خيرخواه ما هستند و يا در نظر ما جالب و جاذبند، دوست داريم و آناني که تهديدي براي ما به شمار مي آيند را دشمن مي دانيم. بايد به فرزندان آموزش داد که دوست نمي تواند به طور مطلق مورد اتکاء باشد و دشمن نيز نمي تواند به طور مطلق مورد سوء ظن و طرد قرار گيرد. نکته مهم تر اينکه در مورد دوستي ها و دشمني ها بايد تعادلي بين دوستان و دشمنان برقرار کرد. مبادا آمدن دوست جديد در زندگي به قيمت از دست دادن دوستان قديم باشد.(9)2-خشم و غضب
خشم، يکي از هيجانات مهم در زندگي انسان و جزئي از آن است. اين قوه يک احساس طبيعي است؛ يعني همان طوري که انسان خوشحال مي گردد، ناراحت هم مي شود. مهم اين است که راه کنترل و مهار خشم را به فرزندان خود آموزش دهيم. نمي توان پاسخ خشم را با خشم داد و يا از تنبيه و تهديد استفاده کرد. از قديم هم گفته اند آتش را با آتش نمي توان خاموش کرد و خون را با خون نمي توان شست. والدين بايد در قبال خشم فرزندان صبور و بردبار باشند.بعضي از عوامل زيستي که مي توانند برانگيزنده خشم و غضب در درون انسان باشند، عبارت است از:
-عصبانيّت مادر در دوران بارداري؛
-ضربه از ناحيه سر؛
-بدغذايي و ضعف جسماني؛
-بيماري هاي زياد دوران کودکي و عمل جراحي و بيهوشي؛
-کاهش قند خون و کمبود آهن؛
-اعتياد پدر خانواده.
عوامل دروني
علاوه بر عوامل خارجي و جسماني که در صفحه قبل ذکر شد؛ يک سري عوامل رواني هم در بروز عصبانيّت مؤثر است که عبارتند از:-احساس ناامني در دوره هاي اوليه زندگي (دعواي والدين در حضور فرزندان)؛
-کمبود محبت؛
-تبعيض در خانواده؛
-تولد فرزند دوم؛
-انتظار بيش از حد از فرزندان؛
-اقتضاي دوره نوجواني؛
-حسادت کودکان نسبت به هم؛
- تنبيه، تهديد، تحقير و سرزنش؛
-ديدن فيلم هاي جنايي تلويزيون؛
-يادگيري اجتماعي؛
-ناکامي؛
-دخالت بيش از حد در کار بچه ها.
علل خشم نوجوانان در دوره نوجواني
جواني و نوجواني به عنوان يکي از حساس ترين مقاطع زندگي انسان داراي ويژگي هايي منحصر به فرد است. مربّي موفّق کسي است که اين ويژگي ها را به خوبي بشناسد و خود را به روحيه نوجوان نزديک کند. يکي از دقت هايي که يک مربي بايد همواره داشته باشد. شناختن علل خشم در نوجوانان، براي برخورد مناسب با آن است. اين علل به سه دسته تقسيم مي شوند:الف) علل جسماني
- کم خوني، کاهش قند، گرسنگي؛-خستگي از مطالعه و اختلال خواب؛
-تغييرات هورموني؛
-احساس گناه در مقابل خود ارضايي؛
-تصوير بد از جسم و بدن خود به علت نقص عضو.
ب) علل محيطي
-تنش هاي ناشي از تعامل درون گروهي؛-آزار همسالان و باج خواهي دوستان؛
-فشار گروه؛
-اختلافات والدين؛
-کنترل شديد والدين؛
-تبعيض در خانواده؛
-والدين عصباني؛
ج) علل اجتماعي
-ناکامي تحصيلي و يا عشقي؛-کمبود محبّت؛
-فقر مالي خانواده؛
-بيکاري و موقعيت شغلي پدر.
راه هاي کنترل و مهار خشم و غضب
براي والديني که با فرزندان خود چنين مشکلي دارند؛ تصور اينکه با رعايت چند نکته ساده مي توانستند راه را بر چنين مشکلي ببندند، تأسف برانگيز است.براي اينکه ديگر والدين، اين تأسف را تجربه نکنند توجه به نکارت زير ضروري است.
-فرزندتان را به آستانه تحريک نرسانيد ( به اصطلاح به آن ها گير ندهيد )؛
- او را شرور معرفي نکنيد؛
-نيازهاي او را شناخته و درصدد تأمين نيازهاي او برآييد؛
-رفتارهاي آرام او را تقويت کنيد؛
-الگوهاي عصبانيّت خود را اصلاح کنيد؛
-ظرفيّت رواني خود را بالا ببريد؛
-بعضي از رفتارهاي او را ناديده بگيريد (روش تغافل کردن)؛
-صله رحم بهترين راه کاهش عصبانيّت است (گفتگوي دو طرفه)؛
-مسافرت رفتن، ورزش کردن، کار گروهي و اردو؛
-منحرف کردن ذهن کودک و نوجوان از عامل عصبانيّت؛
-درجه و ميزان صداي خود را پايين آوريد (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ »؛(10)
-در صورت عصبانيت، موقعيتي که در آن قرار گرفته ايد را ترک کنيد؛
- به مشاور و روانپزشک مراجعه کنيد.
ترس
ترس يکي از هيجانات موجود در زندگي انسان است. ترس در معناي اصلي خود، هيجان اجتناب از عاملي است که حيات انسان را به مخاطره مي افکند؛ مانند ترس از حيوانات درنده و يا ترس از انساني که تهديد کننده حيات آدمي است.(11)ترس از عواطف ناخوشايندي است که در کودکان و همه انسان ها کم و بيش وجود دارد. درست معلوم نيست که ترس از چه زماني در کودک پيدا مي شود. گفته شده که طفل در حدود چهار ماهگي از ديدن اشخاص و محيط نامأنوس مي ترسد، امّا در هشت ماهگي علائم ترس بهتر مشاهده مي شود. به هر حال اصل وجود ترس نه تنها مضر نيست بلکه براي سلامت و ادامه حيات انسان ضرورت دارد.
انسان بايد از دشمن و خطر و بيماري بترسد تا از آنها اجتناب کند. آنچه مذموم است ترس هاي نامعقول و بيجا و افراطي مي باشد. پدر و مادر نبايد از ترس هاي واقعي و معقول فرزند خردسالشان ممانعت کنند؛ بلکه بايد در موارد لازم او را برحذر بدارند. کودک بايد از نزديک شدن به آتش و آب جوش و سيم برق و کپسول گاز و حيوانات درنده و موذي و کارد آشپزخانه و دويدن وسط خيابان و رفتن روي بام و پله و روشن کردن کبريت و ديگر موارد خطرناک بترسد تا جانش از خطر محفوظ بماند. ترس هاي غيرمعقول مانند ترس از جن و پري، ترس از تاريکي، ترس از حيوانات غير موذي مانند سوسک و موش و مارمولک، ترس از غول و لولو چيزي است که والدين بايد مانع تحقق آن در وجود کودکان خود بشوند.(12)
حسد
حسد يک ضعف رواني و اخلاقي است. زيربناي حسد، تمايل انسان به کسب امتيازات و کمال است. دو راه تشخيص حسد از اين قرار است:1- اينکه انسان کمالاتي را در شخص ببيند و آرزوي داشتن آن کمالات و رسيدن به آن را داشته باشد.
2- صفت خوب و کمالاتي را در فردي مي بيند و آرزوي از بين رفتن آن صفات را مي کند.
راههاي مقابله با حسد کودکان
الف) هرگز براي نشان دادن ضعف فرزندمان، از کودکان ديگر در مقابل او تعريف نکنيم.ب) او را با ديگران مقايسه نکنيم.
ج) در رفتار با فرزندان دچار افراط و تفريط نشويم.
د) برچسب حسود به آنان نزنيم.
محبت و عشق
محبّت در پرورش صحيح و متعادل جسم و جان کودک تأثيرات فراواني دارد که در امور زير خلاصه مي شود.1-محبّت براي انسان يک نياز طبيعي است؛ چنانکه انسان به آب و غذا نياز دارد به محبت نيز نياز دارد.
2- محبّت چون يک نياز طبيعي است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تأثير فراواني دارد.
3- سلامت جسم و احساس محبوبيّت در آرامش نفس تأثير دارد و آرامش نفس بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تأثير فراواني دارد.
4- وقتي کودک محبت ديد، ياد مي گيرد محبّت کند.
5- به محبت کننده علاقه پيدا مي کند.
6- کسي که محبت مي بيند از انحرافات مصون مي ماند. امام صادق (عليه السلام) فرمود: « حضرت موسي (عليه السلام) از خدا سؤال کرد، افضل اعمال چيست؟ فرمود: دوست داشتن فرزندان ».(13)
7- تربيت عقلاني
يکي از بهترين راه هايي که اولياء و مربيّان مي توانند در تعليم و تربيت از آن استفاده کنند، پرورش و تقويت نيروي عقل است؛ زيرا عقل در تعديل و کنترل تمايلات حيواني و دعوت به کارهاي نيک و تقيد به مکارم اخلاق نقش بزرگي ايفا مي کند.عقل براي انسان بهترين راهنماست. مشکلات اخلاقي و اجتماعي انسان ها غالباً معلول جهالت و ضعف نيروي عقلي و سوء تدبير آنهاست. اگر عقل نيرومند باشد انسان خود زمام کشور نفس را در اختيار مي گيرد و بر طبق مصالح واقعي آن را اداره مي کند و سعادتمند مي شود. بنابراين اولياء و مربيان وظيفه دارند پرورش عقل را جزء برنامه هاي تربيتي خود قرار دهند.(14) امام صادق (عليه السلام) فرمودند: « عقل راهنماي مؤمن مي باشد »(15).
امام رضا (عليه السلام) فرمودند: « عقل هر انساني دوست او و جهل دشمنش مي باشد ».(16)
امام علي (عليه السلام) فرمودند: « عقل سرچشمه همه خوبي هاست. »(17)
راه هاي تقويت عقل
همه ي انسان هاي سالم عقل دارند؛ ليکن همه آنها به مقدار کافي از عقل خود استفاده نمي کنند. عقل مانند ساير قواي انسان، هر چه بيشتر به کار گرفته شود، بيشتر تقويت مي شود. انسان اگر بخواهد عقلش کامل تر شود بايد بيشتر تعقل نمايد؛ به همين جهت اسلام از کساني که تعقل دارند، تعريف مي کند و کساني که عقل خويش را به کار نمي گيرند مورد توبيخ شريعت مقدس اسلام قرار مي گيرند.در قرآن کريم آيات فراواني در مورد افرادي که عقل خويش را به کار نمي گيرند وجود دارد که آنها را مورد توبيخ قرار مي دهد « افلا يعقلون؟ افلا تعقلون ».
« إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ ».(18)
به درستي که بدترين جنبندگان نزد خدا افراد کر و لال هستند که تعقل ندارند.
امام حسن مجتبي (عليه السلام) مي فرمايند:
« کانَ رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) دائم الفِکره »؛(19)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) همواره تفکر مي کرد.
تربيت بايد به گونه اي باشد که متربّي به تفکّر صحيح راه يابد و صحيح فکر کردن جزئي از وجود او شود تا زندگي حقيقي او با تفکر فعال شود؛ لذا اسلام فکر کردن را زندگي دل و حيات قلب معرفي مي نمايد. حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: « التفکّر حياة قلب البصير »؛ « انديشيدن زندگي دل بيناست ».(20)
1- مشورت کردن
يکي از راه هاي تقويت نيروي عقل، مشورت کردن است. شما وقتي در مسئله اي با فرزند نوجوان خود مشورت مي کنيد زمينه فعال کردن تفکر را در او تقويت مي کنيد. انسان هر چند هم که عاقل باشد از مشورت با ديگران بي نياز نيست.2- نظر خواستن و به نظر آنان توجّه کردن
مربّيان در مدارس و والدين در خانواده، بايد در زمينه هاي مختلف از فرزندان خود نظر خواهي کنند. خصوصاً در مواقعي که خود فرزند در مسئله اي پيشقدم مي گردد و اظهار نظر مي کند. توجّه کردن به نظرات او، زمينه تعقل و تفکر را در او تقويت مي کند.3- عاقبت انديشي
انسان بايد خود را عادت بدهد که قبل از انجام هر عملي همه جوانب آن را بسنجد. و از فرزندان خود نيز بخواهد در انجام هر کاري عاقبت انديشي داشته باشند. اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) مي فرمايند: « عاقبت نگري رأس عقل و تند روي، رأس حماقت است ».(21)4- معاشرت با عقلا
والدين در رفت و آمدهاي خانوادگي، فاميلي و دوستانه سعي کنند با کساني رابطه برقرار کنند که کار آنان براساس تعقّل و تفکّر است؛ زيرا هم نشين انسان، به دليل ايجاد مشابهت بين مجاورين تأثيرات فراواني در انسان مي گذارد. برعکس اين مطلب، معاشرت با افراد جاهل و کم عقل زمينه سقوط انسان را فراهم مي کند؛ لذا امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند: « همنشيني با صالحان انسان را به صلاح دعوت مي کند و آداب علما عقل را زياد مي کند ».(22)5- کنجکاوي و سؤال
معمولاً کودکان و نوجوانان در محيط خانواده سؤالاتي را مطرح مي کند که والدين يا حوصله اي براي جواب دادن به آنها ندارند و يا اطلاعاتي در اين زمينه ها ندارند. سؤال کردن بچّه و کنجکاوي او عامل تقويت عقل و رشد عقلاني است. مربّيان و معلّمان نيز توجّه داشته باشند که حتماً در کلاس زمينه هاي سؤال کردن متربيان را فراهم نمايند. امام صادق (عليه السلام) فرمود: « بر اين علم قفلي نهاده شده و کليد آن سؤال است ».(23)8- تربيت هنري
يکي از وظايف مربّيان در مدارس و والدين در خانواده اين است که زمينه هاي رشد و شکوفايي استعداد متربّي و فرزند خود را فراهم نمايند. خداوند در وجود هر انساني استعدادهايي قرار داده است که اگر زمينه رشد آن ها فراهم گردد فرد مي تواند اين هنرها را در خود تقويت کند. با کمال تأسف بعضي از اولياء فقط به بعد ذهني فرزندان خود اکتفا مي کنند و همه توجه خود را در جهت کسب نمرات بالاي فرزندان معطوف مي دارند؛ در صورتي که استعدادهاي زيادي در فرزندان ما وجود دارد که اگر شکوفا گردند در آينده زمينه ساز موقعيت هاي خوبي براي شغل و کار او خواهند شد.يادگيري کارهاي هنري، عاملي براي پرکردن اوقات فراغت است و زمينه اي را براي درآمد خانواده ها فراهم مي کند. در گذشته والدين به تناسب شغلي که داشتند، حرفه و کار خود را به فرزندان ياد مي دادند؛ فرزندان هم در بزرگسالي يا شغل پدر را ادامه مي دادند و يا اينکه در کنار تحصيل نسبت به آن حرفه و هنر آشنايي داشته و درآمدي از آن براي خود کسب مي کردند.
کسب مهارت ها و هنرها انسان را به گنجينه اي غني تبديل مي کنند. پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين باره فرمود:
« الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه »؛(24)
مردم معادني هستند مانند معادن طلا و نقره.
اين اولياء و مربيان هستند که بايد مانند يک مهندس، از ذخاير اين معادن استفاده کنند و آنها را کشف نمايند. بسيار ديده شده جواني که توانايي انجام يک کار هنري را دارد به خاطر کشف اين توانايي، اعتماد به نفس پيدا کرده و نه تنها به طرف کارهاي ناهنجار نرفته بلکه عاملي براي ادامه تحصيلات او بوده است. اين موفقيت ناشي از تربيت هنري است که والدين يا مربيان به آن توجه کرده اند.
9- تربيت ديني
از وظايف مهم والدين و مربّيان، توجه به بعد تربيت ديني است که اگر نسبت به اين مسئله بي توجهي گردد، خسارت هاي وارده قابل جبران نخواهد بود.تربيت ديني کودکان از همان ابتداي تولد آغاز مي شود. اگرچه يک نوزاد، معاني کلمه ها و جمله ها را نمي فهمد و خصوصيّات مناظر و اشکال را تشخيص نمي دهد، لکن آنها را مي شنود و مي بيند. نوزادي که در يک محيط ديني پرورش يافته و صدها مرتبه آهنگ دلنشين تلاوت قرآن و لفظ زيباي کلام خدا را شنيده و با چشمش منظره هاي نماز خواندن پدر و مادر را ديده است با نوزادي که در محيط فاسد پرورش يافته و گوشش با شنيدن نغمه هاي فساد و چشمش با ديدن صحنه هاي فحشا اُنس گرفته است، يکسان نيست. پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) فرمود:
« کُلّ مولود يولد علي الفطره »؛ « همه افراد انساني با فطرت خداشناس متولد مي گردند ».(25)
استاد بزرگوار علامه طباطبايي (رحمه الله) مي فرمودند: « همه افراد انسان با فطرت خدا شناسي متولد مي گردند. بايد توجه داشته باشيم که همه دستورهاي ديني و مذهبي زير بناي فطري دارد؛ زيرا آنچه به عنوان حدود الهي در قرآن آمده، همه و همه براساس نيازهاي طبيعي انسان است؛ يعني خداوند متعال با توجه به نيازمندي هاي فطري و طبيعي انسان دستورهاي قرآن را منظم کرده است، نه آنکه دستورهاي اسلامي به افراد انسان تحميل شده باشد. چنانکه يک پزشک حاذق نيز همه دستورهاي طبي خود را براساس نيازمندي هاي جسمي و رواني بيمار تدوين مي کند ».(26)
اکنون جاي اين سؤال است، با توجه به ظرافت تربيت ديني، مربيان و والدين بايد چه روشي را براي اين نوع تربيت بکار ببرند؟
مراحل تربيت ديني
1- انس ديني:
تربيت ديني کودک در دوران قبل از دبستان، محدود به ايجاد انس نسبت به مسائل ديني است؛ به اين معني که کودک با آن چه که به طور منظم در محيط خانواده مي بيند، انس مي گيرد و زمينه را براي پديد آمدن عادت و انجام فرائض ديني در مراحل بعدي فراهم مي آورد. طبق بيان آيات و روايات و تحقيقات جديد حتي در دوران حاملگي و شيرخوارگي نيز انس ديني ايجاد مي شود. اينکه اسلام سفارش مي کند مادر در دوران حاملگي قرآن بخواند، و يا در حالات سيد محمد طباطبايي (حافظ چهار ساله قرآن) از قول مادرشان نقل شده که از ابتداي انعقاد نطفه تا زمان وضع حمل با همسرشان، با قرآن با هم تکلم مي کردند و يا در حالات شيخ انصاري (رحمه الله) نقل شده که وقتي به مادرشان گفته شد خوشا به حال شما با داشتن اين فرزند، مادر ايشان فرمود: « تعجب نکنيد، در طول دو سال شيردهي به او، با وضو شير دادم »، همه گوياي اين مطلب است که تربيت ديني فرزندان در مرحله آموزش، به موفقيت والدين در ايجاد انس ديني بستگي شديد دارد.2- عادت ديني:
ايجاد عادت هاي ديني در فرزندان تا زمان دوران ابتدايي، زمينه تقويت بنيه اعتقادي و ديني را فراهم مي کند؛ مانند عادت به وضو و عادت به نماز خواندن که بچه ها در 3-4 سالگي در کنار والدين نماز بخوانند.روايتي از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمودند: « ما بچه هاي 3-4 ساله خود را سحر ماه رمضان از خواب بيدار مي کنيم تا با سحر آشنا گردند ».(27) عادت به سلام کردن، عادت به امور خيريه، عادت به روزه، عادت به دعا، عادت به مسجد رفتن، عادت به مراسم هاي مذهبي، عادت به اخلاق اسلامي از جمله عادات ديني است که والدين بايد آن ها را براي فرزندان خود نهادينه کنند.
3-معرفت ديني:
از 12 سالگي که رشد عقلاني شروع مي گردد، مربيان به ويژه در مدارس بايد بيشتر به اين معنا توجه کنند که در هر درسي که براي نوجوانان داده مي شود، شناخت و معرفت خدا را بيان کنند. براي نمونه معلم علوم وقتي از ساختمان بدن و اعضاي بدن صحبت مي کند و درس مي دهد، حکمت خدا و قدرت خدا و شناخت نسبت به حضرت حق را به دانش آموزان گوشزد کند.والدين هم در خانواده، اتفاقاتي که رخ مي دهد و يا نتيجه يک حادثه را- اگر حادثه تلخ است و ثمره بي توجهي به حضرت حق است و يا برعکس يک اتفاق خوب که ثمره ارتباط با خداست- براي فرزندان خود بگويند و زمينه هاي شناخت او را بالا ببرند.
4- بينش ديني:
چون نوجوان و جوان در دوره اي قرار گرفته است که مرحله رشد عقلاني است، بايد به دليل و منطق روي مسائل ديني تفکر کند و يا يک بينش درست دين را انتخاب کند؛ لذا کتاب هاي درسي دوره دبيرستان به نام بينش اسلامي معرفي شده است.نکته مهمي که در تربيت ديني کودکان و نوجوانان وجود دارد اين است که گاهي ما با روش هاي خود ساخته، زمينه تنفر از دين را بيشتر مي کنيم. هنر مربي در تربيت ديني، ايجاد انگيزه ديني، شوق ديني و علاقه ديني است، نه توسل به زور و اجبار و تحميل.
شهيد مطهري (رحمه الله) مي فرمايند:
« جوان را بايد شناخت، با او با احترام بايد برخورد کرد، سؤال ناشي از جوان به علّت داشتن روح کنجکاوي و رشد و حيات اوست و مربّيان و والدين بايد الگو بوده و خود عامل خوبي باشند... نبايد به خاطر سؤال جوان به او برچسب بي ديني بزنيم. »(28)
روش هاي صحيح در تربيت ديني
مشکلي که بسياري از خانواده هاي متديّن با آن دست به گريبانند اين است که آنها دوست دارند فرزنداني با تربيت ديني داشته باشند اما با مسير تربيت ديني آشنا نيستند.1- آسان گيري در انجام فرائض ديني:
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:« يسَّروا و لاتُعسِروا، بشَّروا و لاتنفروا »؛(29)
آسان بگيريد و سخت گيري نکنيد. بشارت بدهيد و تنفر ايجاد نکنيد.
در قرآن 45 بار کلمه « يسر » و 15 بار کلمه « عُسر » آمده؛ يعني قرآن سه برابر سخت گيري در امور ديني، سفارش به آسان گيري در اين امور نموده است.
« يُرِيدُ اللَّهُ بِکُمُ الْيُسْرَ وَ لاَ يُرِيدُ بِکُمُ الْعُسْرَ »؛(30)
خدا مي خواهد به شما آسان بگيرد نه سخت گيري کند.
در حالات امام خميني (عليه السلام) نقل شده است که گويا داماد ايشان در انجام نماز به فرزندش سخت گيري مي کرده است، امام فرمودند: « طعم و مزه شيرين اسلام را در کام فرزندت تلخ نکن. »
2- روش الگويي:
والدين و مربّيان بايد خود بهترين الگو در تربيت ديني و نماز باشند. اول وقت نماز خواندن و دوري از گناه و مقيد بودن به مسائل اخلاقي و رعايت حقوق ديگران، همه در تربيت الگويي تأثير دارد؛ لذا امام صادق (عليه السلام) فرمودند: « ديگران را به طرف خدا بخوانيد به غير زبانتان ».(31) از اين رو حتي سفارش شده است که مادران در ايام عادت ماهيانه که نبايد نماز بخوانند، در وعده هاي ظهر و شب سجاده را پهن کرده و فقط در سجاده حضور داشته باشند تا الگوي نماز در خانه قطع نشود.کودکان همواره کنجکاوانه به محيط اطراف مي نگرند و با توجه و دقت خاص رفتارهاي کلامي و غيرکلامي بزرگتر ها به خصوص پدر و مادر خود را در شرايط و موقعيت هاي مختلف مشاهده مي کنند و از آنها درس مي گيرند. يادگيري، اساس رفتار آدمي را تشکيل مي دهد. يادگيري غيرمستقيم، ضمني و يا مشاهده اي، پايدارترين و مؤثرترين يادگيري ها محسوب مي شوند.
3- روش داستان سرايي؛
4- آموختن و ياد دادن؛5- هماهنگي رفتار و گفتار:
متأسفانه بعضي از مربيان و والدين هيئت مذهبي دارند، ولي رفتار مذهبي ندارند.6- اکتفا به حداقل ها و فقط واجبات را انجام دادن؛
7- استفاده از تشويق و تحسين و تقويت اجتماعي؛
8- برخورد مناسب با فرزندان؛
به طور مثال اگر اعمال مذهبي را نتوانست انجام دهد تمسخر نکنيد.
9- ارزش هاي ديگر؛
مثل راست گويي، حجاب، رازداري، امانتداري و پاکدامني.
10- رفت و آمد با خانواده هايي که فرزندان مذهبي دارند؛
11- رفتن به محافل مذهبي، ديني و زيارتگاه ائمه؛
12- پرهيز از خرافات.
10- تربيت اقتصادي
يکي از تربيت هايي که والدين و مربيان بايد به طور جدي به آن بپردازند تربيت اقتصادي است. نوجوانان بايد از همين دوران شيوه انجام معاملات و تبادلات اقتصادي را ياد بگيرند. براي اين منظور، دادن پول تو جيبي يکي از راههاي تربيت اقتصادي است. حتي بهتر است که والدين در بعضي از مواقع، خريد مايحتاج خانه را به فرزندان خود واگذار نمايند. اين امر مي تواند براي نوجوان تمريني باشد تا بتواند در آينده تعاملات اجتماعي موفقي را تجربه کند. تربيت اقتصادي فرزندان نيز مانند ساير مراحل تربيتي که به آنها اشاره شد، نيازمند صرف دقت ها و ظرافت هايي مي باشد. به همين جهت در صورتي که خريد خانه را به فرزندتان واگذار مي کنيد چند نکته را رعايت نماييد؛1- خودتان بر خريد آنان نظارت کنيد؛
2- در صورتي که فروشنده کمتر از ارزش پولي که فرزندتان پرداخته به او جنس تحويل داده و يا جنس مرغوب به او نفروخته است او را سرزنش نکنيد؛
3-او را در انجام اين کار کنترل کنيد.
در مورد پول تو جيبي نظرات متفاوتي وجود دارد؛ بعضي از والدين با دادن پول توجيبي مخالف اند و اعتقاد دارند بچه ها در اين سن قدرت و توانايي خريد و فروش ندارند. در مقابل کساني که با پرداخت پول تو جيبي موافق هستند فوايد ذيل را براي آن ذکر کرده اند:
1- ايجاد احساس امنيت دروني؛ (وسيله اي براي تأمين نيازهايش)
2- احساس استقلال شخصيتي؛ (پول من)
3- احساس قدرت و توانايي؛ (در جمع دوستان، مقبوليت پيدا مي کند.)
4- ارضاي نياز به محبت؛ (از اين طريق به دوستانش محبت مي کند و در مقابل محبت مي بيند.)
5- آموزش پس انداز بخشي از پول تو جيبي.
پي نوشت ها :
1-تفسير قرآن الکريم، شهيد سيد مصطفي خميني، ج5، ص 53.
2-وسايل الشيعه، ج8، ص 249.
3 - خانواده و فرزندان، دکتر قائمي، ص 135.
4-چيک ملکيور و کار نپتري، 1982.
5- بني احمد، 1355، ص 204.
6-اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ج1، ص 83.
7-بحارالانوار، ج16، 210.
8- سفينة البحار، حاج شيخ عباس قمي، انتشارات فراهاني.
9-خانواده و فرزندان، دکتر علي اصغر احمدي، ص 95.
10- لقمان، 19.
11-خانواده و فرزندان، دکتر احمدي، ص 97.
12-اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ج1، ص 23.
13- اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ج2، ص 195.
14-همان، ابراهيم اميني، ص 38.
15- جامع احاديث الشيعه، ج13، ص 283.
16- وافي، ج1، ص 81.
17- غرر الحکم، فصل اول، شماره 708.
18-انفال: 22.
19- الموقيات، ص 355.
20- الکافي، ج1، ص 28.
21- بحارالانوار، ج1، ص 160.
22- وافي، ج1، ص 94.
23- بحارالانوار، ج1، ص 198.
24-بحارالانوار، ج6، ص 142.
25- بحارالانوار، ج2، ص 88.
26- خانواده و فرزندان، رشيدپور، ج3، ص 57.
27-بحارالانوار، ج40، ص 28.
28- امدادهاي غيبي در زندگي بشر، شهيد مطهري، ص 136.
29- الجامع الصغير، ج2، ص 761.
30-بقره: 185.
31- قرب الاسناد، ص 39.
رفيعي محمدي، علي محمد (1392)، بيست اصل در تربيت: اصول برقراري ارتباط با کودکان و نوجوانان، قم، انتشارات رسول اعظم (ص)، چاپ دهم